#فاطمیه
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹بهار زندگیام!🔹
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست
کسی که سوخته از انتظار، میداند
دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست
به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست
بهار زندگیام در خزان نشست بیا
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»
کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی
به جز تو با خبر از قبر بینشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار
پسر که بیخبر از مادرِ جوانش نیست...
📝 #محمدجواد_غفورزاده
#حضرت_زهرا #امام_زمان
.
.
#امام_عصر علیهالسلام
#محمدجواد_غفورزاده ✍
بیا که باغ پر از عطر دلربایی توست
نسیم، چشم به راه گرهگشایی توست
به باغبانی تو چشم دوختهست بهار
چمن چمن گل این باغ، رونمایی توست
نشسته در ره وصلت سحر چراغ به دست
سپیده منتظر نور کبریایی توست
به دیرپایی شبهای انتظار قسم
کبوتر دلم ای نازنین! هوایی توست
خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند
که بیستارهترین شب، شبجدایی توست
بیا که دیدن رویت بهشت موعود است
بهشت پرتوی از جلوۀ خدایی توست
مدینه را تو صفا میدهی ز مقدم خویش
مدینه تشنه دیدار و آشنایی توست
کنار تربت زهرا اگر چه شمعی نیست
بقیع، شب همه شب غرق روشنایی توست
هنوز صحبت آن مادر شهید این است:
شفای سینۀ من اشک کربلایی توست
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
📚 یا ایهاالعزیز
#امام_زمان
.
.
#میلاد_امام_جواد
حُسنِ تو به ماهِ آسمان داده نشد
بی جلوهیِ تو بهشت آماده نشد
در وصفِ تو ثامنالحجج فرمودهست
مولود به این مبارکی زاده نشد
#محمدجواد_غفورزاده✍
#امام_جواد
#ماه_رجب
صلی الله علیک یا جوادالائمه یا محمد بن علی ِ
.
.
#میلاد_حضرت_عباس
#حضرت_ابوالفضل علیهالسلام
#مدح_و_منقبت
#محمدجواد_غفورزاده
ای نبیطلعت، ای علیمرآت!
وی حسنخصلت، ای حسینصفات!
ملكوتیجمال هستی و هست،
در جبین تو جلوۀ مَلَكات
مادرت فاطمهست، اُمّ بنین
خواهرت زینب است، خیر بنات
عشق از جلوۀ تو شد مبهوت
عقل از آفرینشت شد مات
من و وصف کمال تو؟ حاشا
من و شرح جلال تو؟ هیهات
بر تو ای حُسن دلفریب، درود
بر تو ای ماهِ هاشمی، صلوات
هر که چون تو غریق بحر خداست
میشود ناخدای فُلک نجات
هیچکس روسپید عشق نشد
چون تو در امتحان صبر و ثبات
تو چه شبها به روز آوردی
در مناجات قاضی الحاجات
ای علمدارِ دشت سعی و صفا
دعوتم کن به وادی عرفات
به من از خرمن عنایت خویش
خوشهای هدیه کن به رسم زکات
به سویت آمدم ز روی نیاز
به بَرَت آمدم به بوی برات
کربلا را ندیدهام اما
موج اشک من است شطّ فرات
منِ بیمایۀ سخننشناس
تو بگو با بضاعت مزجات،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
ای فدایی به راه دین، عباس
شاهد مکتب یقین، عباس
هست آیینۀ دل و جانت
روشن از نور «یا و سین»، عباس
وَه چه زیبا کشید نقش تو را
قلم صورتآفرین، عباس
به جمالت حسین مینگریست
با دو چشم خدایبین، عباس
تو ابوفاضلی و اُمّ بنین
فخر دارد به آن و این، عباس
جز تو در مذهب وفاداری
کیست سردار راستین، عباس؟
داشتی در قیام عاشورا
ید بیضا در آستین، عباس
مثل ماه شب چهاردهم
جلوههای تو دلنشین، عباس
طوق مهر تو دلنواز، ولی
تیغ قهر تو آتشین، عباس
غیرت و همت تو میبخشد
خاتم عشق را نگین، عباس
پرچم عشق را به دست تو داد
رهبر عادل و امین، عباس
تو علمدارِ «فَضَّلَ اللّهی»
در سپاه مجاهدین، عباس
کیستم من؟ ز خرمن فیضت
در همه حال خوشهچین، عباس
کمترین نقشبند مدح توام
در مدیح تو بیش از این، عباس،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»..
به جمال تو ای حبیب خدا
دل جدا عاشق است و دیده جدا
شیرمرد جهادی و جاریست
در رگ و ریشۀ تو خون خدا
سعی خورشیدیات مُبَدَّل کرد
ظلمت کفر را به نور هُدی
تو و با ظلم آشتی؟ هرگز
تو و بر ظالم اعتنا؟ اَبَدا
از تب و تاب تو به وادی عشق
شجر طور آمده به صدا..
جان پاک تو شد فدای کسی
که «لَهُ رُوح العالَمین فِدا»
چون تو در راه انقلاب حسین
دِیْن خود را کسی نکرد اَدا
در صف رستخیز رشک بَرَند
به شکوه و جلال تو شهدا
خنده بر لب، منادیان بهشت
عاشقان تو را، دهند ندا
که بیایید ای خداجویان
در پناه سلالۀ سُعَدا
گر شوم خاک درگهت آن روز
در مقام تو ای حبیب خدا
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
چشم از آن لحظهای که وا کردی
در دل از راه دیده جا کردی
به «یَدُ الله فَوقَ اَیدیهِم»
که تو تسخیر قلبها کردی
سر نهادی بر آستان رضا
پشت تسلیم را دو تا کردی
هدف تو ثبوت «اِلا» بود
بعد از آنی که نفی «لا» کردی
تو به امضای خون خود، به حسین
دل سپردی و اقتدا کردی
خاک پای مقدس او را
سرمۀ چشم و توتیا کردی
ترک سر در طریق حق گفتی
بذل جان در ره خدا کردی
کربلا دشت شور و عشق نبود
کربلا را تو کربلا کردی
چون نسیم سحر به همت عشق
گره از کار خلق وا کردی
دل بیگانه از ولایت را
با نگاه خود آشنا کردی
ای که بر گِردِ خیمۀ خورشید
سعی در مروه و صفا کردی
ای که آزادگان عالم را
آگه از سرّ نینوا کردی
ای که با جذبۀ محبت خویش
خانه در روح و جان ما کردی
در شگفتم به پاس این همه لطف
که تو ای مهر دلربا کردی،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
دل و جانی خدایجو داری
قبلۀ عشق پیش رو داری
ای محبتشعارِ مهرآیین
سیرت و صورت نکو داری
تو همانی که چشم در همه حال
به عنایات و فضل هو داری
فیضها بردهای تو از سه امام
یعنی از وحی، رنگ و بو داری
مُعتَصِم گشتهای به «حَبلُالله»
صحبت از «لا تَفَرَّقُوا» داری
به عطشناکی فرات قسم
مِی وحدت سبو سبو داری
شدهای محو شاهد ازلی
جز شهادت چه آرزو داری؟
گر دو دستت جدا شود از تن
سر پیکار با عدو داری
گر امید تو ناامید شود
زمزمه «اِن قَطَعتُموا» داری
نشوی تا شهید، وا نشود،
عقدههایی که در گلو داری
گرچه زهرا نبود مادر تو
بهخدا رنگ و بوی او داری
ما که شرمندهایم، بهر ظهور
تو دعا کن که آبرو داری
ساقیا! گرچه موجی از دلها
بسته بر هر شکنج مو داری
با چنین جلوه و جلال و جمال
که تو خورشیدِ ماهرو داری،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»..
«اللهُمَّالعَنِ الجبتَ والطّاغوت و النَّعثل»
«اللهُمَّ عَجِّل لَوَلیِّکَ الفَرَج»
.
#امام_رضا علیهالسلام
#زمزمه_خوانی
🔹زمزمۀ قدسیان🔹
ای که دل غریب من، با تو شد آشنا، رضا
اشک من است پنجه در پنجرۀ تو یا رضا
من که کبوتر دلم انس گرفته با رضا
میشنوم ز قدسیان زمزمۀ رضا رضا
ای به فدای جان تو، جانِ به لب رسیدهام
من که گل بهشت را از حرم تو چیدهام
من به بهای هستیام، مهر تو را خریدهام
عشق تو میبرد مرا، تا حرمِ خدا، رضا
ای که به باغ مکرمت، گل تویی و گلاب، تو
ذکر تویی، دعا تویی، اجر تویی، ثواب، تو
علم تویی، حلم تویی، فاتحة الکتاب، تو
میدمد از ضریح تو جلوۀ ربنا، رضا
آنکه وجود را به خود، از عدم آوَرَد تویی
بارقۀ امید ما روز نشاط و غم تویی
مروه تویی، صفا تویی، قبله تویی، حرم تویی
تویی شمیم سورۀ کوثر و هلاَتی، رضا
فدای خاک پای تو، خدای را ولی تویی
تداوم ولایت مطلقۀ علی تویی
مراد اهل بینش از ذکر «سینجلی» تویی
بیتو کسی نمیبرد ره به سوی خدا، رضا
شبی که سر زد از افق جمال ماهت آمدم
پناه ماسوا تویی، که در پناهت آمدم
کبوترانه پر زدم، بر سر راهت آمدم
اگر ز در برانیام، کجا روم، کجا رضا؟
به پیشگاه قدس تو اگر چه دستخالیام
اگر کسی نمیخورد، غم شکستهبالیام
هست اگرچه اشک من، گواه خستهحالیام
خوشم که دارم از جهان ولایت تو را رضا
ای که به این شکستهدل فرصت آه دادهای
ای که مرا به این حرم خوانده و راه دادهای
اگرچه در جوار خود مرا پناه دادهای
بخوان مرا به دیدن روضۀ کربلا، رضا
📝 #محمدجواد_غفورزاده
#زمزمه #امام_رضا_علیه_السلام
.
#امام_جواد علیهالسلام
#زمزمه
#شهادت_امام_جواد
🔹یا جوادالائمه ادرکنی🔹
گر چه از غم، شکسته بالِ من است
اشک من شاهد ملالِ من است
همهشب این زبان حالِ من است
یا جوادالائمه ادرکنی!
حالِ ابر بهار دارم من
دیدهای اشکبار دارم من
«از جهان با تو کار دارم من»
یا جوادالائمه ادرکنی!
من که مهر تو را خریدارم
هم دلآزرده، هم گرفتارم
«گره افتاده است در کارم»
یا جوادالائمه ادرکنی!
شد گواهِ شکستهبالی من
چشم پُر اشک و دستِ خالی من
نظری کن به خستهحالی من
یا جوادالائمه ادرکنی!
درد ما را نگفته، میدانی
نامه را نانوشته میخوانی
منم و این دو چشم بارانی
یا جوادالائمه ادرکنی!
ای کرم عبدِ خانهزادِ شما
رحمت و جود در نهاد شما
نَبضِ من میزَند به یاد شما
یا جوادالائمه ادرکنی!
خواهم از بَندِ غم نجات از تو
التماس از من التفات از تو
تا به دستم رسد برات از تو
یا جوادالائمه ادرکنی!
📝 #محمدجواد_غفورزاده
#شهادت_امام_جواد
.
.
#امام_عصر علیهالسلام
#حج
#غزل
🔹ای صفای حرم یار🔹
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد
ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟
عطر جانبخش تو در حِلّ و حرم پیچیدهست
وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟
ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک
مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟
خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما
آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟
«همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است
ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟»
تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن
پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟
حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف
برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟
رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست
آخر ای محرماسرار، کجای حرمی؟
📝 #محمدجواد_غفورزاده
#حجاج #امام_زمان
..............
.
#بدرقه_حجاج
#بدرقه_زائران_بیت_الله_الحرام
تو ای مسافرِ قبله خدا نگهدارت
برو به کوی سعادت که دستِ حق یارت
مدینه خانه ی عشق و امیدِ احمد بود
محلِ وحیِ خداوندِ حیٌِ سرمد بود
از این صفا وُ سعادت خوشا به احوالت
فرشتگانِ خدا آمدند به دنبالت
سفیرِ عرش خدایی به گلشنِ هستی
رسیده ای به وصال و ز خاک و تن رستی
اگر به شوقِ زیارت به آن مکان رفتی
بدان، بدان که فراتر ز آسمان رفتی
به آه و ناله ی زهرا وُ بیتُ الاَحزانش
تو را به روی کبود و به قبرِ پنهانش
اگر به روضه ی رضوان شدی تو مهمانش
ز شوقِ سینه ادا کن تو عهد و پیمانش
تو خود به سجده جمالِ خدای سرمد بین
در آن فضای بهشتی رخِ محمّد (ص) بین
نمازِ توبه بخوان تو به روضه ی رضوان
بخوان خدای خودت را تو از دل و از جان
خدا دهد به تو پیوسته برکت و ایمان
اگر عمل بنمایی به سیرتِ قرآن
تو ای مسافرِ مکه خدا نگهدارت
برو به کوی سعادت که دستِ حق یارت!
#هستی_محرابی
.
.
#امام_باقر علیهالسلام
#قصیدهواره
بیابان بود و صحرا بود آنجایی که من بودم
هزاران خیمه بر پا بود آنجایی که من بودم
شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما
گلاب اشک زهرا بود آنجایی که من بودم
قیام عاشقان راستقامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم
تمام سورۀ ایثار و آیات جوانمردی
به هفتاد و دو معنا بود آنجایی که من بودم
پیام روشن «اَلموت اَحلی مِن عسل» یعنی
شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم
چرا آتش بگیرند از عطش گلهای داودی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم
کسی از اسب میافتاد پشت نخلها، آری
علم در دست سقا بود آنجایی که من بودم
صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما
خلیلالله تنها بود آنجایی که من بودم
شعاع آفتاب از مشرق گودال سر میزد
که ثارالله پیدا بود آنجایی که من بودم
عدالت زیر سم اسبها پامال شد، آری
ستم در حد اعلا بود آنجایی که من بودم
شدم محو نگاه عمهام زینب که در چشمش
تمام دشت زیبا بود آنجایی که من بودم
چرا آن روز تل زینبیه اوج عزت شد
که چشمانداز فردا بود آنجایی که من بودم
چه گلهایی که زیر بوتههای خار پرپر شد
مگر پاییز گلها بود آنجایی که من بودم؟
هلال ماه نو وقتی نمایان میشد از محمل
فقط یک نیزه بالا بود آنجایی که من بودم...
#محمدجواد_غفورزاده ✍
#شهادت_امام_باقر
.👇
.
#مسمط
#غدیریه #امیرالمؤمنین بر وزن #رباعی
سر چیست اگر در آستان بگذارد
باید که به پای عشق جان بگذارد
مجنونِ علی همین همان بگذارد
از هرچه که هست بیش از آن بگذارد
این بیت به روی دیدگان بگذارد:
"هرکس که علی علی علی میگوید
پا بر سرِ دوشِ آسمان بگذارد"
در مصحف خویش حَیِ سرمد فرمود
در عیدِ غدیرِ خم محمد فرمود
یک روز دو روز نَه که ممتد فرمود
فرمود به اصحاب و مجدد فرمود
باید که شبیه آلِ احمد فرمود
مولاست علی و با علی حق میخواست
منت به سر هر دو جهان بگذارد
شد منبرشان از همه جا بالاتر
بر دستِ نبی دست خدا بالاتر
میرفت صدایش از سما بالاتر
گویید : علی... یکصدا... بالاتر
تکبیر بگویید شما ....بالاتر
آنقدر خدا دست علی بالابرد
تا دست به دست این جوان بگذارد
این تیغ بنازم که دو سر میریزد
میچرخد و باز کُرک و پر میریزد
با جوهر خویش هِی جگر میریزد
از جمع سپاه بیشتر میریزد
از هر نفرش دوتا نفر میریزد
صد بار سپاه را بهم میدوزد
یک تیر اگر که در کمان بگذارد
از در بگرفت و گفت خود : یاحیدر
تا کَند تمامِ قلعه از جا حیدر
گفتند همه وقتِ تماشا : حیدر
لاحول ولا قوه الا حیدر
تا گفت خداوندِ تعالی حیدر
هرگز نرسد به تار و مارت هرچند
از جان ملک الموت توان بگذارد
این غُلغله چیست در مصاف اُفتاده
دشتی سپر و تیغ و قلاف اُفتاده
سرها به روی قلهی قاف اُفتاده
این همهمه در وقتِ طواف اُفتاده
بر سینهی کعبه گر شکاف اُفتاده
تا منکر مرتضی طَوافش بکند
حق خواست که بر کعبه نشان بگذارد
از عشق تو سُکرِ باده را فهمیدیم
دلدادهی بی اراده را فهمیدیم
اجر دو قدم پیاده را فهمیدیم
ما از نجفِ تو جاده را فهمیدیم
معنیِ حلال زاده را فهمیدیم
فرمود حسین تو : فقط میخواهد
تا نام علی به کودکان بگذارد
بر سیرهی مرتضی به جان پابندیم
سربندِ علی و فاطمه میبندیم
ما بر گُل روی مرگ هم میخندیم
ما گورِ حرامزادهها را کندیم
گفتیم و جهان از این سخن آکندیم
یک روز رسد که ذوالفقارش را حق
بر دامنِ صاحب الزمان بگذارد
آیینه شدیم زیر بارانِ نجف
خاکیم ولی اسیرِ طوفان نجف
ما دُر شدهایم در بیابانِ نجف
دستیم همه دست به دامانِ نجف
تا نعره زنیم پیشِ ایوان نجف
"هرکس به ولایت علی شک دارد
با مادرخویش درمیان بگذارد"
(دکتر حسن لطفی )✍
.......................
.
#امیرالمؤمنین
#وزن_مفاعیلن_مفاعیلن_فعولن
شنیدم رهنوردان محبت
شدند آیینهگردان محبت
قرار جانشان، یادِ علی بود
به لب لبیکشان «ناد علی» بود
چو رسم عاشقی را ساز کردند
ز حضرت پرسش این راز کردند
که از ایام دور و عهد دیرین
ز شرح خاطرات تلخ و شیرین
کدامین لحظه شورانگیزتر بود
مبارکتر، سرورانگیزتر بود
علی فرمود: روزی که در این قوم
امین وحی حق میگفت: «اَلیَوم»
پیامش آیتِ اکمالِ دین بود
که اسرارِ «تمام نعمت» این بود
به صحرایی که صحرای دگر بود
غدیرخم در آنجا جلوهگر بود
پیمبر، داد فرمان اقامت
به عزم استقامت بسته قامت
ز ره واماندگان چون جمع گشتند
همه پروانۀ آن شمع گشتند
برآمد بر بلندای هدایت
فروغش جلوهگر تا بینهایت
نگاهش آسمان را درنوردید
از آنجا تا خدا گردید و گردید
درای کاروانها گشت خاموش
تمام آفرینش گوش شد گوش
ز رأفت گوشۀ چشمی به من داشت
نگاهی صبحپرور، شبشکن داشت
دل من پایبست مصطفی بود
دل و دستم به دست مصطفی بود
گرفت آنجا صدای حضرتش اوج
بیابان در بیابان، موج در موج
همایون خطبهای ایراد فرمود
به مردم حق خود را یاد فرمود
که ای خیل خداجویان بیدار
خدا را مشتری، حق را خریدار
به هر نفسی که من اولایم اولی
بدانید این علی مولاست، مولی
علی را عدل، سر بر آستان است
علی اول امام راستان است
علی حبلالمتین راستین است
علی دست خدا در آستین است
علی سِرّ خدا در سینه دارد
صفای آب با آیینه دارد
علی دریایی از انصاف و مهر است
کمال او سپهر اندر سپهر است
علی سرچشمۀ فیض ربوبیست
تولّایش کلید هر چه خوبیست
علی در سایۀ من آفتاب است
علی «مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتاب» است
علی جانی به حق پیوسته دارد
دلی با مهر جانان بسته دارد
علی دست خدا و دست فیض است
ز حکمت مستفیض و مست فیض است
نفس پروردۀ این گلشن است او
منم موسی و هارون من است او
شما را رهنمون باشد در این راه
حدیث روشن «مَن کُنتُ مَولاه»
خدایا گل نثار باغ کردم
که فرمان تو را ابلاغ کردم
گرفتم پرده از راز ولایت
غدیر آهنگ شد ساز ولایت
::
غدیر و خاطراتش مانده در یاد
ولی آن آروزها رفت بر باد
گذشت آن روز و فردا روزی آمد
چه روز تلخ و طاقتسوزی آمد
در آن روز ملالانگیز دیدم
خزان سر زد به گلزار امیدم
حریم حرمت ما را شکستند
بلور اشک گلها را شکستند
فضا پر شد ز آهنگ حزینی
شنیدم بانگ «یا فِضّه خُذینی»
نفسهایم شهاب شعلهور بود
تمام هستی من پشت در بود..
::
چه اندوهی به دل حبلالمتین داشت
عجب صبری امیرالمؤمنین داشت
#محمدجواد_غفورزاده ✍
.
.
#امام_زمان
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلَىٰ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَالسَّماءِ؛
کی میشود بگویند: روز ظهور یار است
يومالخلاص از غم، لايُخْـلَفْ قرار است
کارِ جهان گره خورد، أَيْنَ بقیهالله؟!
بیرنگِ عشق، دنیا، تار و غمین و زار است
ای راز دار دلها،...أَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْل؟!
بیمهری عوالم در حال انتشار است
یا سامعَ ٱلشکایا، بشنو صدایِ ما را
وقتی نفس نباشد، پایانِ روزگار است
در خاکِ دل هوای در خون تپیدنی نیست
اینگونه زنده ماندن از بهر شیعه، عار است
حلاج، قانعم کرد که زندهماندنی نیست
وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورِك، الحق، طناب دار است
ما منتظر نشستیم، تا منتقم بیاید...
یَوْمُ الْجُمُعِهِٔ ما، در حال انتظار است
یا أَیُّهَا الْوَلِیُّ النَّاصِح، بگو اذان را
محضِ رضایت عشق، نقاره بیقرار است
وَ التَّابِعِینَ عالم، به النَّاصِرِین بگوئید:
مُسْتَشْهَدِین بیایند، خُم، راهِ ماندگار است
نم نم بزن غزل را بر شیشههای باران
وه! نرگس نگاهش آبی کردگار است
جا میدهم دلم را در زیرِ نورِ خورشید
عَیْنَ الْحَیَاةِ عالم در پرده غمگسار است
مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَه،...صبری به کاسهام ریز!
در حیرتم که این دل، اینگونه حق گزار است
سَفِینَةَ النَّجَاتی ...من غرقهی گناهم
دست مرا بگیری، محضِ صوابِ کار است
لبریز استجابت، تنگ غروبِ جمعهست
مژده به قلبِ بیتاب، روزِ ظهور یار است
#کبری_رحمتی(بیتاب)#دورود_لرستان
...............
.
🔷 ای صفای حرم یار
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد
ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟
عطر جانبخش تو در حِلّ و حرم پیچیدهست
وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟
ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک
مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟
خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما
آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟
«همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است
ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟»
تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن
پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟
حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف
برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟
رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست
آخر ای محرماسرار، کجای حرمی؟
#محمدجواد_غفورزاده
.
امام حسین ع
. حجه الاسلام پناهیان در برنامه #خط_سوم : برای فلسطینیان دعا کنید، اما به اجابت نمیرسه... چون طبق ر
.
#رباعی
#حدیث
#امام_حسین (علیهالسلام)
«مَوْتٌ فِي عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَيَاةٍ فِي ذُلٍّ»
مرگ با عزّت از زندگی در ذلت، برتر است.
📗 مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۶۸
روحی که بزرگ و آسمانپیوند است
کی روی زمین به آب و گِل پابند است؟
محبوبتر از «زندگی ذلتبار»
در مذهب عشق «مرگ عزتمند» است
#محمدجواد_غفورزاده ✍
.
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا علیهاالسلام
#مثنوی
ای گهر دُرج حیا، فاطمه!
فاطمه! یا فاطمه! یا فاطمه!
جان من از مهر تو، لبریز شد
دیده به یاد تو، گُهَرریز شد
شمعصفت، مهر تو آموختم
وز غم تو آب شدم، سوختم...
رفتی و تاریک شده خانهام
با همه - جز یاد تو - بیگانهام...
خیز! که جان همه بر لب رسید
این همه غم، ارث به زینب رسید!...
خیز و، نماز شب خود را بخوان
قصّۀ تاب و تب خود را بخوان
ای که خدا نور یقین دادهات
خود بنشین بر سر سجّادهات
ای به رهت دیدۀ بیدار ما
کن قدمی رنجه به دیدار ما
ای به سفر رفته! دل از ما مگیر
سایۀ لطف از سر ما، وا مگیر
من که نگه داشتهام پاس تو
دوختهام دیده به دستاس تو
دوختهام، با جگر سوخته
دیده به دیوار و درِ سوخته
بر دل من، جز اثر داغ نیست
لالۀ بیداغ، در این باغ نیست!
#محمدجواد_غفورزاده✍
https://eitaa.com/emame3vom/86962
.👇
.
#امام_زمان_مناجات
کسی که بی تو سر صحبت جهانش نیست
چگونه صبر و تحمل کند؟ توانش نیست
بسوز هجر تو سوگند، ای امید بشر
دل از فراق تو جسمی بود که جانش نیست
اسیر عشق تو این غم کجا برد که دلش
محیط غم بود و طاقت بیانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟
کسی که درک کند فیض با تو بودن را
بحق حق که عنایت به دیگرانش نیست
بهار زندگیم در خزان نشست، بیا
بهار نیست به باغی که باغبانش نیست
کنار تربت زهرا تو گریه کن، که کسی
بجز تو باخبر از قبر بی نشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش بردار
پسر که بی خبر از مادر جوانش نیست
بجز ولای تو ای ماه هاشمی طلعت
« شفق » ستاره به هر هفت آسمانش نیست
#امام_زمان
#محمدجواد_غفورزاده✍
https://eitaa.com/emame3vom/87023
.👇
.
🌷 روضههای زیبای فاطمی
در غزل امروز
کنار خانه ی لا ترفعوا أصواتکم یا رب!
دلیل این همه بلوا و غوغا را نمی دانم
#مهدی_جهاندار
گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد
یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد
شب شهادت زهرا علی به خود میگفت:
گل محمدی من چه زود پرپر شد!...
#زکریا_اخلاقی
کنار فضّه صمیمانه کار میکردی
به کار کردن خود افتخار میکردی
چقدر خانه مرتّب شد آن شب آخر
اگر مریض نبودی چکار میکردی؟...
#عاطفه_جوشقانیان
میرود از آن سرِ دنیا خبر میآورد
شعر در وصف تو باشد، بال در میآورد
پرسشم تلخ است و پاسخ تلختر؛ این روزگار،
کی برای چیدن یاسی تبر میآورد؟...
#مجتبی_حاذق
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد...
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد...
#قاسم_صرافان
سپهر سینهات از غم ستارهباران بود
به یادگاری گلمیخِ در نیاز نداشت
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانهی بیدادگر نیاز نداشت...
#محمدجواد_غفورزاده
حیف از گلی که خانهنشینی نصیب اوست
حیف از گلی که پرپر از این خانه میرود
دیدی چه زود گرد یتیمی به دل نشست
دیدی چه زود مادر از این خانه میرود...
#مهدی_مردانی
کسی در سنّ هجدهسالگی پهلو نمیگیرد
کسی در خانهاش از مَحرم خود رو نمیگیرد
جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد
و تا برخاست از جا، دست بر زانو نمیگیرد...
#محمدحسین_ملکیان
در آن شبی که به خاکش سپرد مولا، گفت:
چـه خـوب بـود که فردا نبود و زهرا بود
چه خوب بود که هستی نبود و فاطمه بود
چه خوب بود که دنیا نبود و زهرا بود
چـه خـوب بود اگر سایهی غریب علی
به خاکِ فاطمه اینجا نبود و زهرا بود!...
#محمدسعید_میرزایی
من که میدانم برایت راه رفتن مشکل است
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان
چهره میپوشانی از من، گرچه دلخونم ولی
جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان...
#محسن_ناصحی
جرعهجرعه غم چشید و ذرهذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد...
#مرضیه_نعیم_امینی✍
#فاطمیه
.
.
#امام_باقر علیهالسلام
#قصیده
آن مقتدا که هستی دارد قوام از او
خورشيد و ماه نور گرفتند وام از او
آن پنجمين امام که معصوم هفتم است
دارد حريم کعبۀ دين احترام از او
دريا شکافِ علم و يقين «باقرالعلوم»
ماهی که شرمگين شده بدر تمام از او
او باغبان علم و فضيلت شد و به جاست
آن گلشنی که يافته فيض مدام از او
گلهای باغ معرفت و بوستان علم
دارند رنگ و جلوهگری هر کدام از او
روشن چراغ دانش و بينش ز نور اوست
دارد حياتِ علم و فضیلت دوام از او
بطحا شدهست باغ بهشت از ولادتش
يثرب شدهست روضۀ دارالسلام از او
در گردش مدار، فروغ اميد را
منظومههای عشق گرفتند وام از او
تا رهنمای خلق شود در ره نجات
اول گرفته بود خدا التزام از او
قولش هماره قول رسول کريم بود
شد جلوۀ حديث نبی مستدام از او
اين آفتاب عشق که سوی دمشق رفت
گفتی گرفت روشنی روز، شام از او
بزم هشام بود به شام و گمان نبود
دعوت کند به «سَبق رِمايه» هشام از او
هرچند عذر خواست ز پرتاب تير و خواست
تا حکم انصراف بگيرد امام از او
اما هشام بر سخن خود فشرد پای
تير و کمان گرفت امام همام از او
تير و کمان گرفت و هدف را نشانه رفت
تا ضرب شست بنگرد و اهتمام از او
فضل و بزرگواری آن مظهر گذشت
راضی نشد که خصم شود تلخکام از او
تير نخست چون به هدف کارگر فتاد
پروانه يافتند يکايک سهام از او
میدوخت تير را به دل تير در هدف
بود از خدای نصرت و سعی تمام از او
آماج تير شد چو هدف شد بر آسمان
تجليل بیمبالغۀ خاص و عام از او
اين است رهبری که به هر لحظه قدسيان
در عرش میبرند به تقديس نام از او
همراه اوست عطر شهيدان کربلا
خيزد هنوز رايحۀ آن قيام از او
«جابر» سلام ختم رُسل را به او رساند
با گوش جان شنيد جواب سلام از او
از سعی او گرفته صفا، مروه و صفا
بر جای مانده حرمت بيتالحرام از او
از صد هزار بوسۀ خورشيد خوشتر است
خال سياه کعبه و يک استلام از او
اصحاب معرفت به ادب گرد آمدند
باشد که بشنوند حديث و پيام از او
گوهرفشان به خدمت او طبع «حِميَری» است
شعر «کميت» يافته قدر و مقام از او
در ساحل غدير ولايت نشستهاند
آنان که چون «فُضيل» گرفتند جام از او
رو تشنگی بجوی «شفق» گر اميد توست
جامی ز حوض کوثر و شرب مدام از او
📝 #محمدجواد_غفورزاده
.👇
.
#زائر_طوس
سَیّدی مولا رضا ، سَیّدی مولا
-----------
معتکف کوی تو بودم و رفتم
زائر دلجوی تو بودم و رفتم
بوی خدا می دهد باغ ضریحت
مست همین بوی تو بودم و رفتم
ای که تویی جنّت دیده رضا جان
جان ز حریم تو گل چیده رضا جان
ای همه لطف و عطا ، سَیّدی مولا
سَیّدی مولا رضا ، سَیّدی مولا
-----------
جان به فدای تو و لطف نکویت
می روم امّا بُوَد دیده به سویت
معتکفِ کوی تو بودم و دیدم
خیل ملک را همه زائر کویت
می روم و ، دیده ام من کرم تو
دل نرود یا رضا از حرم تو
معدن جود و سخا ، سَیّدی مولا
َسَیّدی مولا رضا ، سَیّدی مولا
------------
ای حرمت قبله ی این دل زارم
کوی تو مولا بُوَد باغ و بهارم
ماه شب تار من گنبد زردت
نور دهد مهر تو بر شب تارم
ذکر رضا جان بُوَد ، ذکر مدامم
اشک دو دیده بُوَد عطر سلامم
ذکر تو عینِ شِفا ، سَیّدی مولا
سَیّدی مولا رضا ، سَیّدی مولا
-----------
معتکف این حرم بوده دل من
با تو رضا همقدم بوده دل من
سائل درگاه تو گشتم و دیدم
سائل لطف و کرم بوده دل من
مرغ دلم در حرم لانه گرفته
آمده از دست تو دانه گرفته
این من و جود شما ، سَیّدی مولا
سَیّدی مولا رضا ، سَیّدی مولا
**
محمود تاری «یاسر»✍
#زائر_مشهد
..............
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
#زائرانه
دوباره آمدهام تا دوباره در بزنم
کبوترانه در این آستانه پر بزنم
به نا امیدی از این در نمیروم هرگز
اگر جواب نگیرم دوباره در بزنم
خدا مرا به حقیقت ولی شناس کند
که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم
سواد نامۀ من رنگ صبح خواهد داشت
شبی که بوسه بر این چشمۀ سحر بزنم
به یاد غربت تو عهد کردهام با خود
که لاله باشم و صد باغ بر جگر بزنم
خدای را کمی ای زائران درنگ کنید
که خاک پای شما را به چشم تر بزنم
به من هر آنچه که بخشیدهاند توفیق است
مباد آنکه دم از دولت هنر بزنم
اگرچه خارم و نسبت به گل ندارم باز
خوشم که گاه گداری به باغ سر بزنم
اگر شمیمی از این بوستان به من برسد
معاشران! به خدا تاج گل به سر بزنم
من آشنای همین درگهم، خدا نکند
که رو به غیر کنم یا دری دگر بزنم
صفای تربیت باغبان حرامم باد
که در مجاورتِ گل دم از سفر بزنم
اگر چه غرق گناهم سفینهام اينجاست
مراد و قبلهام اينجا، مدینهام اينجاست
#محمدجواد_غفورزاده ✍
.......
#امام_رضا_ع_مدح_و_شهادت
گلهای نیست اگر غصهی بی حد داریم
خلوتی هست که در گوشهی مشهد داریم
ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم
چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم
گفته سر میزند آنگونه که از سلمانی
این قراریست که با صاحب مرقد داریم
ما گنهکارترینها وسط صحن رضا
آنچه در خلد برین خلق ندارد داریم
روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش
دیدهای در طلب اشک مقید داریم
::
ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر
از عبا ما چهقَدَر خاطرهی بد داریم
شاه بر شانهی خم، پیکر خود را میبُرد
با عبا داشت علی اکبر خود را میبُرد
#مسعود_یوسف_پور✍
#امام_رضا
....................
شکر خدا که ریزه خور خوانتان شدم
دلبسته ی حریم خراسانتان شدم
شکر خدا که بار دگر زائر توام
لطف خود شماست که مهمانتان شدم
لایق نبوده ام که شوم همجوارتان
مبهوت این کرامت و احسانتان شدم
یا ایها الرئوف زمینم زده گناه
بی خود نبوده دست به دامانتان شدم
با صد امید بر در این خانه آمدم
امّیدوار لطف فراوانتان شدم
جایی به جز بهشت خراسان نیافتم
گوشه نشین روضه ی رضوانتان شدم
دست خودم نبوده که اینجا رسیده ام
دست خودم نبوده مسلمانتان شدم
چشم طمع به گندم مهر تو بسته ام
این شد که من کبوتر ایوانتان شدم
دل کنده ام ز خانه و شهر و دیار خود
عشقت سبب شده که پریشانتان شدم
لطف و عطای تو چقدر فرق می کند
بیهوده نیست بی سر و سامانتان شدم
حال و هوای کرب و بلا دارد این حرم
یعنی که مست جام حسین جانتان شدم
شاعر: #محمد_فردوسی ✍
.
.
#شهادت_امام_کاظم
#یا_موسی_بن_جعفر
صدای روضه می آید مهیّا می شود چشمم
خدارا گریه کن ها ! بینتان جا می شود چشمم؟
برای یوسف زندان بغداد اشک می ریزم
پس از این گریه ها یک روز بینا ، می شود چشمم
من از زندان و زندانبان و زندانی چه می دانم
بپرس از اشک می بینی که دریا می شود چشمم
عبادتگاه یا زندان ؟ نمی دانم ولی با او
نماز اشک می خوانم ، مصلّی می شود چشمم
بنا بود آنچه می خوانم تسلای دلم باشد
عجب جایی میان روضه ها وا می شود چشمم
شبِ تاریکِ زندان ، ابنِ شاهک ، خشم زندانبان
شب قدر است و با این روضه احیا می شود چشمم
گریزِ کربلا را نیز با خود دارد این زندان
فرات اشک ! جاری شو که سقّا می شود چشمم
تنی در بین زنجیر و تنی بر خاک در گودال
میان روضه حیرانم ، معمّا می شود چشمم
#محسن_ناصحی✍
..........
.
#شهادت_امام_کاظم
«الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست»
خدایا لطف خود را شاملم کن
غمی جانسوز، مهمان دلم کن
که من عاشقتر از هر روزم امروز
خریدار غمی جانسوزم امروز
درون سینه تا در یاد دارم
غم زندانی بغداد دارم..
همان مولا که در بند بلا بود
پیام او پیام کربلا بود
چه بیجا انتظاری داشت قاتل
ز اسلام مجسّم، رأی باطل!
ز دست موسوی، چشم نوازش؟!
ز فرزند علی، امید سازش؟!
خبر دارند هفتاد و دو ملّت
که از این خاندان، دور است ذلّت..
تراود نکهت وحی از سجودش
تمنّای شهادت در وجودش
جهانی که در آن جای نفس نیست
فضایش دلگشاتر از قفس نیست
فضای بیعدالت، بسته بهتر
دل دور از محبت، خسته بهتر
عدالت، بستۀ زنجیر تا کی
حقیقت، کشتۀ شمشیر تا کی؟
چرا دشمن کِشَد در قید و بندش
چرا زندان به زندان میبرندش؟
اگر تنها، نماز و روزهاش بود
رکوع و سجدۀ هر روزهاش بود
وگر تنها عبادت، پیشه میکرد
کجا دشمن از او اندیشه میکرد
مناجاتی که آن معصوم فرمود
سرود انقلابی آتشین بود
اگر بند ستم بر پای دارد
خدا داند که در دل جای دارد
ملال خاطرش هجر وطن نیست
غم و اندوه او فرزند و زن نیست
ننالد هرگز از زندان و زنجیر
کجا اندیشد از قید و قفس شیر؟
غم او غربت اسلام و دین است
تشیّع مانده تنها، دردش این است
::
خدایا داد از این فصل غم انگیز
گل یاسین و... در زندانِ پاییز؟..
مبادا دیده بیدارش بماند
به دلها داغ دیدارش بماند
بر این بیداد، دل کی صبر دارد
غمِ خورشیدِ پشتِ ابر دارد
مبادا عاقبت در حسرت باغ
بماند باغبان با یک چمن داغ
اگر هر گل بهاری تازه دارد
خدایا صبر هم اندازه دارد..
مبادا چشم حق در خون نشیند
که صبح و شب «شفق» در خون نشیند
#وزن_مفاعیلن_مفاعیلن_فعولن
#محمدجواد_غفورزاده
...............
.
زمینه شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی کاظم(ع) – محمود کریمی
═════
چه تک و تنها، چه غریبونه
یه نفر کنج، این زندونه
اسیر این شبای تاره
روی خاک تیره سر میذاره
کسی بجز خدا از حالش، خبر نداره
ای صید بی بال و پر
شفیع روز محشر
دخیلک آقا یا، موسی بن جعفر
توی این زندون، دیگه آزاده
بدنش روی، خاک افتاده
هنوز توی غل و زنجیره
رضا براش عزا می گیره
محاله دخترش معصومه، آروم بگیره
درای زندون، وا شد
تو آسمون غوغا شد
شفیع این عالم ها
حاجتش روا شد
ای صید بی بال و پر
شفیع روز محشر
دخیلک آقا یا، موسی بن جعفر
با عزای این غم شیدایی
دل عالم شد عاشورایی
شهیدی که لبش خشکیده
با نیزه ها کفن پوشیده
یه روز میاد تو ی محشر با، سر بریده
جان اباعبدالله
منتقم آل الله
ادرکنی یا مولا
بقیة الله
حسین اباعبدالله
#حاج_محمود_کریمی
#زمینه
#شهادت_امام_کاظم
.
.
#امام_زمان عج
دعای ابر گریان مستجاب است
دعای باد و طوفان مستجاب است
دعا کن تشنه ی دیدار باشیم
دعا در زیر باران مستجاب است
#میثم_مومنی_نژاد ✍
...............
#امام_زمان
#حاجیان_بیت_الله_الحرام ؛ #حج
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد
ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟
عطر جانبخش تو در حِلّ و حرم پیچیدهست
وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟
ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک
مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟
خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما
آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟
«همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است
ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟»
تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن
پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟
حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف
برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟
رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست
آخر ای محرماسرار، کجای حرمی؟
✍ #محمدجواد_غفورزاده
..............
#حجاج
#زائرین_مدینه
کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع
تا شبانگاهى شوم شمع فروزان بقیع
کاش سوى مکه تازد کاروان عمر من
تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع
کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد
اوفتم بر خاک قبرستان ویران بقیع
آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال
در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع
آرزو دارم ببینم با دو چشم اشکبار
جاى فرزندان زهرا را به دامان بقیع
آرزو دارم بیفتم بر قبور پاکشان
تا که گردم حایل خورشید سوزان بقیع
آرزو دارم که اندر خدمت صاحب زمان
قبر زهرا را ببوسم در بیابان بقیع
آرزو دارم که همچون گوهر غلطان اشک
از ارادت رخ نهم بر خاک ایوان بقیع
اندر آنجا خفته چون قربانیان راه حق
اى "مؤید" جان عالم باد قربان بقیع
✍ مرحوم #سیدرضا_مؤید
.........
.
#قبرستان_بقیع؛ #حج
صحنهای بس جانفزا و دلنشین دارد بقیع
رنگ و بو از لالههای باغ دین دارد بقیع
گشته دامانش زیارتگاه قرص آفتاب
سایه از بال و پر روح الامین دارد بقیع
زآسمان وحی دارد در بغل خورشیدها
گر چه جا در دامن خاک زمین دارد بقیع
تا چراغش قبر بی شمع و چراغ مجتباست
روشنی در دیدهی اهل یقین دارد بقیع
خرمنی از مشک جنّت بر سر هر تل خاک
از غبار قبر زین العابدین دارد بقیع
تا توسل بر مزار حضرت باقر برند
یک جهان دل در یسار و در یمین دارد بقیع
صادق آل محمّد خفته در آن خاک پاک
راستی فیض از امام راستین دارد بقیع
لالهی عباّسی از دامان پاکش سرزند
خُرّمی از تربت امّ البنین دارد بقیع
قبر ابراهیم را بگرفته در آغوش جان
فیضها از پیکر آن نازنین دارد بقیع
خاک آن صحرا صدف، دُرّ فاطمه بنت اسد
گوهری چون مادر حبل المتین دارد بقیع
پیکری گم گشته در اشک امیرالمؤمنین
لالهای از رحمة للعالمین دارد بقیع
بر مشام (میثم) آید بوی قبر فاطمه
سینهای خوشبو تر از خلد برین دارد بقیع
#غلامرضا_سازگار ✍
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
آیینهٔ خصال نبی
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت
ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت
به جلوههای جمال تو ماه خیره شدهست
شکوه وحی در آیینهات ذخیره شدهست
تو عطر گلشن یاسین، شکوفهٔ یاسی
تو با پیامبر عشق، «اَشبَهُ النّاسی»
نگاه گرم تو باغ بنفشهکاری بود
در آبشار صدای تو، وحی جاری بود
کسی به جز تو کجا حُسنِ مهرپرور داشت
ملاحتی که تو داری فقط پیمبر داشت...
الا که سروِ خرامانتر از تو، باغ ندید
کسی که روی تو را دید، درد و داغ ندید
تو بازتاب سپهر چهار معصومی
تو سایهپرور مهر چهار معصومی
تجلّیات یقینت به اوج میزد اوج
امید در دل و جان تو موج میزد موج
ظهور و جلوهٔ ایمان مطلق از تو خوش است
ترنم «اَوَلَسنا عَلَی الحَق» از تو خوش است
همین که منطق تو منطق رسول خداست
حساب حُسن تو از دیگران همیشه جداست
بلاغت از سخنت میچکد، گلاب صفت
و گرمی از نفست خیزد، آفتاب صفت
کسی به کوی وفا چون تو راست قامت نیست
که قامتی که تو داری کم از قیامت نیست
حسین محو تماشای راه رفتن توست
مرو که خون تماشاییان به گردن توست...
::
الا که گردش تو در مدار حقطلبیست
تو زمزمی و جهان در کمال تشنهلبیست
تبارک اللَّه از آن خلقت پیمبروار
که حسن خلق تو آیینهٔ خصال نبیست
بگو جمال جمیل تو را نگاه کند
کسی که عاشق روی پیمبر عربیست
شجاعت تو علیگونه بود روز نبرد
شهامت تو نشانِ نماز نیمهشبیست
به عزت تو و گلهای کربلا سوگند
که خال کنج لبت مُهر هاشمی نَسبیست
«هزار مرتبه شُستم دهان به مشک و گلاب
هنوز نام تو بردن نشان بیادبیست»
قسم به آینهها نور مشرقینی تو
سفیر عشق، علی اکبر حسینی تو
#محمدجواد_غفورزاده✍
.
.
#شهادت_امام_جواد
#مدح_و_مناجات
#زمزمه
گر چه از غم، شکسته بالِ من است
اشک من، شاهد ملالِ من است
همهشب این زبان حالِ من است
یا جوادالائمه ادرکنی!
حالِ ابر بهار دارم من
دیدهای اشکبار دارم من
«از جهان با تو کار دارم من»
یا جوادالائمه ادرکنی!
من که مهر تو را خریدارم
هم دلآزرده، هم گرفتارم
«گره افتاده است در کارم»
یا جوادالائمه ادرکنی!
شد گواهِ شکستهبالی من
چشم پُر اشک و دستِ خالی من
نظری کن به خستهحالی من
یا جوادالائمه ادرکنی!
درد ما را نگفته، میدانی
نامه را نانوشته میخوانی
منم و این دو چشم بارانی
یا جوادالائمه ادرکنی!
ای کرم عبدِ خانهزادِ شما
رحمت و جود در نهاد شما
نَبضِ من میزَند به یاد شما
یا جوادالائمه ادرکنی!
خواهم از بَندِ غم نجات از تو
التماس از من، التفات از تو
تا به دستم رسد برات از تو
یا جوادالائمه ادرکنی!
#محمدجواد_غفورزاده ✍
.
.
#امام_حسین
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است
بُوَد پرونده ام چون برگ گل پاک
در این پرونده امضای حسین است
بهشت ارزانی خوبان عالم
بهشت من تماشای حسین است
به وقت مرگ چشمم را نبندید
که چشم من به سیمای حسین است
تمام هستیام باشد دل من
که لبریز از تولاّی حسین است
در این عالم تمنّایی ندارم
تمنّایم تمنّای حسین است
چراغ از بهر قبر من نیارید
چراغم روی زیبای حسین است
خوش آن صورت که در فردای محشر
بر آن نقش کف پای حسین است
از آن با گریه دائم خو گرفتم
که اشکَم دُرّ دریای حسین است
دلی جای خدا باشد که آن دل
پر از نور تجلاّی حسین است
نترسانیدم از روز قیامت
قیامت قدّ و بالای حسین است
✍️حاج غلامرضاسازگار
...........
.
تمام عشق و ایمانم حسین است
همه روح و همه جانم حسین است
خدا داند به هر بزم محبت
فروغ شمع سوزانم حسین است
ندارد تیرگی هرگز دل من
که هر شب ماه تابانم حسین است
ندارم جز وجود او طبیبی
فقط دارو و درمانم حسین است
به دریا گوهر تابان هستی
به صحرا دُرّ غلتانم حسین است
رهایی بخشِ دل از هر چه اندوه
میان موج و توفانم حسین است
به روی خاک درگاهش نوشتم
من آن عبدم که سلطانم حسین است
به قبرم چون که بگذارند یاران
طلوعِ صبح رخشانم حسین است
به دشت بی کسی های دو عالم
نه تنها سر که سامانم حسین است
تمام حاصل عمرم همین بود
مرا جان است و جانانم حسین است
پریشانی ندارم جز غم او
غم قلب پریشانم حسین است
بریزم اشک چون «یاسر» که دانم
زلال چشم گریانم حسین است
**
✍محمود تاری «یاسر»
............
#امام_حسین علیهالسلام
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل_پیوسته
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
گلاب گریهام در ساغر چشم
گرفته رنگ و بوی کربلایت
جدایی بین ما افتاد و هرگز
نیفتادم چو اشک از چشمهایت
در ایام جدایی در همه حال
به دادم میرسد دستِ دعایت
بلاگردان عالم! رو مگردان
از این عاشقترین درد آشنایت
به دامن ریختم یک بوستان گل
ز اشک دیده دارم رونمایت
بیا بنشین و بنشان آتش دل
دلم چون غنچه تنگ است از برایت
«عزیزم کاسۀ چشمم سرایت
میون هر دو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی باز
نشیند خار مژگانم به پایت»
::
من ای گل! نکهت از بوی تو دارم
شمیم از گلشن روی تو دارم...
حضور قلب بر سجادۀ عشق
ز محراب دو ابروی تو دارم
من از بین تمام دیدنیها
هوای دیدن روی تو دارم
به خوابم آمدی ای بخت بیدار
که دیدم سر به زانوی تو دارم
گل آتش کجا بودی که حیرت
من از خاکستر موی تو دارم
بیابان گردم و چون مرغ یاحق
تمام شب هیاهوی تو دارم
«به سر، شوق سَرِ کوی تو دارم
به دل مهر مَهِ روی تو دارم
مه من، کعبۀ من قبلۀ من
تویی هر سو، نظر سوی تو دارم»
::
تو که از هر دو عالم دل ربودی
کجا بودی که پیش ما نبودی
تو در جمع شهیدان خدایی
یگانه شاهد بزم شهودی
به سودای وصالت زنده ماندیم
به اُمّیدِ سلامی و درودی
ببوسم روی ماهت را که امشب
ز پشت ابر غیبت رخ نمودی
تو با یک جلوه و با یک تبسّم
دَر جنّت به روی ما گشودی
مپرس از نوگل پژمردۀ خود
چرا نیلوفری رنگ و کبودی
به شکر دیدن صبح جمالت
بخوانم در دل شبها سرودی
«اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم طبیبی یا حبیبی
از این دو، گر یکی بودی چه بودی»...
::
به جز روی تو رؤیایی ندارم
به جز نام تو نجوایی ندارم
به جز گلگشت بستان خیالت
سر سیر و تماشایی ندارم
بسوز ای شمع و ما را هم بسوزان
که من از شعله پروایی ندارم
بیابان گردم و اندوهم این است
که پای راه پیمایی ندارم
مرا اعجاز عشقت روح بخشید
به غیر از تو مسیحایی ندارم
یک امشب تا سحر مهمان ما باش
که من امّید فردایی ندارم
«به سر غیر از تو سودایی ندارم
به دل جز تو تمنّایی ندارم
خدا داند که در بازار عشقت
به جز جان هیچ کالایی ندارم»...
📝 #محمدجواد_غفورزاده✍
.
.
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹والشّمس🔹
«والشّمس» چیست؟ جلوهٔ روی تو یا حسین
«واللّیل» آیتیست ز موی تو یا حسین
سرچشمهٔ بقاست به فتوای عاشقان
یک جرعه از زلالِ سبوی تو یا حسین
تو تشنهٔ جمالِ خدایی و دوختهست
آب فرات، چشم به سوی تو یا حسین
محراب شاهد است، که وقت نماز عشق
خون گلوست، آب وضوی تو یا حسین
کردهست لالهزار، بیابان و دشت را
«باغ کرامت است گلوی تو یا حسین»
وقتی که داد بوسه به رگهایِ حنجرت
زینب شنید، راز مگوی تو یا حسین
ای بهترین شقایقِ پرپر، هنوز هم
آزادگیست، زنده به بوی تو یا حسین
همچون دمِ مسیح، شفابخش عالم است
گرد و غبار و تربتِ کوی تو یا حسین
از ابتدا ضریح تو شش گوشه داشتهست
هر گوشه کعبه را به تماشا گذاشتهست
📝 #محمدجواد_غفورزاده
.
.
#امام_حسین
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونهام غلتید، گفتم: یا حسین
باد سرگرم نوازش بود با گلبرگها
باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین
ابرهای آسمان گلرنگ شد وقت غروب
رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین
رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت»
هر کبوتر آب مینوشید، گفتم: یا حسین
داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق
دانههایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین
نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دوبار
خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین
حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا
عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین
در طواف کعبۀ ششگوشه، از من بیدلی،
معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین
قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف
برگ قرآن را که میبوسید، گفتم: یا حسین
چشم در چشم برادر، دست در دست پدر
دختری معصوم میخندید، گفتم: یا حسین
شیرخواری نازنین با لایلایِ مادرش
در دل گهواره میخوابید، گفتم: یا حسین
از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم
هر کسی داغ برادر دید، گفتم: یا حسین
#محمدجواد_غفورزاده(شفق)
👇
هدایت شده از گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
.
#مناجات_با_امام_زمان
بیا که باغ پر از عطر دلربایی توست
نسیم، چشم به راه گرهگشایی توست
به باغبانی تو چشم دوختهست بهار
چمن چمن گل این باغ، رونمایی توست
نشسته در ره وصلت سحر چراغ به دست
سپیده منتظر نور کبریایی توست
به دیرپایی شبهای انتظار قسم
کبوتر دلم ای نازنین! هوایی توست
خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند
که بی ستارهترین شب، شب جدایی توست
بیا که دیدن رویت بهشت موعود است
بهشت پرتوی از جلوۀ خدایی توست
مدینه را تو صفا میدهی ز مقدم خویش
مدینه تشنه دیدار و آشنایی توست
کنار تربت زهرا اگر چه شمعی نیست
بقیع، شب همه شب غرق روشنایی توست
هنوز صحبت آن مادر شهید این است:
شفای سینۀ من اشک کربلایی توست
#محمدجواد_غفورزاده✍
#امام_زمان
.👇
امام حسین ع
. #مناجات_با_امام_زمان #فاطمیه #روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها #مناجات_امام_زمان_علیه_السلام ۲ 🔸
.
#امام_زمان
#فاطمیه
#میرزامحمدی 🎤
#مناجات_فاطمی
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو در توانش نیست
کسی که سوخته از انتظار میداند
دل از فراق تو جسمی بُوَد که جانش نیست
کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر
چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟!
کسی که درک کند دولت حضور تو را
نیاز گوشهی چشمی به دیگرانش نیست
نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت
که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست
به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار!
گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست
بهارِ زندگیام در خزان نشست؛ بیا!
«بهار نیست به باغی که باغبانش نیست»
کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی،
به جز تو با خبر از قبر بینشانش نیست
بیا و پرده ز راز شهادتش بردار
پسر که بیخبر از مادرِ جوانش نیست...
#محمدجواد_غفورزاده✍
......................
#زبانحال_حضرت_زهرا
جز به مهدی روی سیلی خورده نگشایم به کس
منتقم باید ببیند روی سیلی خورده را
............
.
#هجوم_به_بیت_وحی
از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می زد
در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود
گر می گذاشت گلچین، آن گل جوانه می زد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می زد
گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد
وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت
مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد
با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از ناله ای که مادر در آستانه می زد
این روزها که می دید موی مرا پریشان
با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد
هنگام شرح این غم، از قلب زار (میثم)
مانند خانه ی ما آتش زبانه می زد
استاد حاج #غلامرضا_سازگار✍
.............
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا علیهاالسلام
#غزل
بیمارت ای علیجان، جز نیمهجان ندارد
میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد
غم چون نسیم پاییز برگ و بر مرا ریخت
این لالۀ بهاران غیر از خزان ندارد...
خواهم که اشک غربت از چهرهات بگیرم
شرمندهام که دیگر دستم توان ندارد
بگذار کس نداند در پشتِ در چه بگذشت
من لب نمیگشایم، محسن زبان ندارد
هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا
قدرش عیان نگردید، قبرش نشان ندارد
شهری که در اماناند حتی یهود در آن
در بین خانۀ خود، زهرا امان ندارد!...
📝 #غلامرضا_سازگار
.
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#تاریخ_مقتل
#احراق_بیت
🩸وقتی که صدیقه کبری نگذاشت مولا علی «علیهماالسلام» را به مسجد ببرند، «چند نفر» و «چگونه» آن مظلومه را میزدند...
گزارشهای دردناکی از این واقعه نقل شده که چند مورد از آن ها را با قلمی لرزان نقل میکنیم:
📜 أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّيْفِ بِأَمْرِهِ.
▪️قنفذ (غلام عمر) به دستور او با غلاف شمشیر ضربهای محکم بر آن بانوی مظلومه زد.(۱)
📜 فَأَلْجَأَهَا قُنْفُذٌ إِلَی عِضَادَةِ بَیْتِهَا وَ دَفَعَهَا فَکَسَرَ ضِلْعاً مِنْ جَنْبِهَا
▪️قنفذ، با ضربهای فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را به میان در و دیوار خانه پرت کرد که در اثر این ضربه، یکی از دندههای پهلوی آن مظلومه شکست.(۲)
📜 ضَرَبَها قُنفُذ عَلَى وَجهِها و أصابَ عَينَها
▪️قنفذ ضربهای به صورت آن حضرت زد که در اثر آن ضربه چشم آن مظلومه مجروح شد.(۳)
📜 ضَرَبَها خالدُ بنِ الوَليدِ بِنَعلِ السّيف
▪️خالد بن ولید با غلاف شمشیر آن بانوی مظلومه را کتک زد.(۴)
📜 ضََربَها المُغیرةُ حتّی أدمٰاها
▪️مغیره آنقدر آن حضرت را کتک زد که خون از جسم شریفش جاری شد.(۵)
📜 فَرَفَعَ السَّیْفَ وَ هُوَ فِی غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا
▪️عمر، شمشیرش را در حالی که در غلاف بود، بالا برد و آن را محکم به پهلوی آن حضرت زد؛ آن مظلومه نالهای کشید که عمر باز با تازیانهاش بر روی دست آن حضرت زد.(۶)
📜 فَالْتَفَتَ عُمَرُ إلىٰ مَن حَولِهِ وَ قال: «إضرِبُوا فاطمةَ» فَانْهٰالَتِ السِّياطُ عَلَى حَبيبةِ رَسولِ اللهِ...حتّى أدمُوا جِسمَها!
▪️عمر رو کرد به همه اطرافیانش و فریاد زد: «فاطمه را بزنید!» پس، از زمین و هوا تازیانهها بر جسم شریف آن حضرت فرود میآمد و آن قدر آن مظلومه را زدند تا خون از جای جای جسم شریفش جاری شد.(۷)
📜در اثر آن ضربت هائى كه به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها وارد شد آن حضرت غش كرد.(۸)
📚(۱)دلائل الإمامة ص۱۳۵
📚(۲)کتاب سلیم بن قیس،ص۸۵
📚(۳)سیرة الأئمة الإثنی عشر، ج۱ ص۱۳۲
📚(۴)موسوعة الکبری، ج۱۰ ص۳۷۵
📚(۵)الاحتجاج ج۱ ص۱۸۱(با اندکی تفاوت)
📚(۶)کتاب سلیم بن قیس، ص۸۴
📚(۷)مؤتمر علماء بغداد ص۶۳
📚(۸)جنة العاصمة،میرجهانی، ص۲۵۲
.👇