داداش یه روز اومدی، من هر روز دارم میشنوم و صبر میكنم،رهاش كن،ما مأمور به صبریم، اون نانجیب رو رها كرد،دو برادر با هم برگشتند،اینقدر امام حسین برا امام حسن گریه كرد،برا غریبی ِ امام حسن گریه كرد.
ای دل ِ سوخته دلها حرم خلوت ِ تو
اشك پیوسته ی ما دست گل تربت تو
امام حسین اومد كنار بستر چشمش به امام حسن افتاد،دید هی رنگ زرد میشه،سبز میشه، داره زجر میكشه، زد زیر گریه. امام حسین طاقت گریه حسن رو نداشت. میدونی امام حسین یاد ِ چی افتاد، یادش افتاد فضه می اومد،حسین جان تو لااقل آروم بگیر،من حریف حسن نمیشم،حسین میگفت:مگه داداشم حسن دوباره گریه میكنه؟آره آقا جون نمیدونم این تو كوچه چی دیده،مادرت برا منم نگفته،از اون روزی كه با هم رفتن و برگشتن من فقط میدونم چادر مادرت خاكی بود، اینقدر گریه كرد حسین برای غریبی ِ حسن،می گفت:باشه فضه من آروم می گیرم،اما برو مواظب داداشم باش،تا اینكه یه روز جلوتر از حسن وارد خونه شد، رو انداز رو كنار زد،بعد از دو سه ماه صورت مادر رو دید، یه دفعه دید گوشه ی چشم مادر كبود، یه دفعه دید جای انگشت ها هنوز رو صورت مادر ،با خودش گفت:داداشم چه صبری داشته،حالا معلوم شد چرا هیچ كی نمی تونست حسن رو آروم كنه،یه وقت دید حسن داره از در میآد،زود روی مادر رو انداخت،اومد جلوتر كه حسن نتونه طرف صورت بیاد. حالا حسین داره به حسنی كه در بستر احتضار نگاه میكنه و اشك می ریزه، خاطره ها یادش میاد،امام حسن فرمود:داداش اینجوری گریه نكن، حسن طاقت نداره گریه ات رو ببینه، عرضه داشت داداش چه طور گریه نكنم كه تو رو توی این وضع می بینم،پاشد نشست با همه ی سختی، گفت:من طوریم نیست داداش ، عرضه داشت چه طور، طوریت نیست؟ میگن:جگرت داره میسوزه، فرمود: داداش من هر طوری هستم لااقل تو سایه ات رو سرم هست،نگاه كن ببین عباس رو،نگاه كن ببین بنی هاشم رو، من یه پرستار دارم بنام زینب،لااقل موقع جون دادنم همه خودی اند دورم، اما لایوم كیومك یا اباعبدالله، سی هزار نفر دورت رو می گیرند، بین دو نهر آب با لب تشنه سر از بدنت جدا می كنند، امام حسین آروم شد، دیری نگذشت دید حالا حسن داره گریه میكنه،عرضه داشت برادر شما چرا داری گریه میكنی؟فرمود: حسین جان دارم میرم دیدن مادرم ، دارم میرم دیدن جد و پدرم،اما حسین جان با همه ی این حرف ها دوری از تو خیلی سخت ،روز عاشورا وقتی این زن ها و بچه ها برای وداع اومدن،زینب یه گوشه ای ایستاده بود، داشت دق می كرد،حسین یاد ِحسن افتاد، فرموده بود دوری از تو خیلی سخت ،یه نگاه كرد دید اگه معجزه نكنه زینب می میره،یه اشاره به قلب زینب كرد، همچین كه زینب آروم گرفت،گفت:داداش می خوای بری برو. حسین بن علی اشاره كرد به دل زینب ، زینب آروم شد، تو كوفه هم زینب خیلی منقلب بود،از رو نیزه حسین قرآن خوند زینب آروم شد، تو مجلس یزید دل ِ زینب خیلی شكسته بود،آخه تو كوفه اینها رو با تازیانه نیاوردند،اما تو این مجلس تا برسند خیلی زدن،امام سجاد می گفت:تند می رفتم بچه ها با صورت به زمین می خوردند،آی مردم عباس اگه تیر تو چشمش نبود،توی بدنش نبود، از بالای بلندی رو زمین می خورد چیزیش نمیشد اما بچه ی سه ساله وقتی دستش بسته است،دارن میكشنش بخوره زمین،اگه صورت قبلاً سیلی خورده باشه بچه بد آسیب میبینه.،ای حسین...
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_امام_حسن
👇
#روضه جانسوز
#شهادت امام حسن مجتبی(ع)
روضه حضرت زهرا(س)
(آهسته آستین به دهن گریه میکنم) ۲
گاهی میان لطمه زدن گریه میکنم
از بین بچه های تو ای مادر غریب
امشب برای حسن گریه میکنم
حسن جان حسن جان .نام تو چیست؟گفت :به نام خدا کریم 2،«»از ابتدای واقعه تا انتها کریم
مشغول ذکر خیر توامشب شدم چه خوب
لبهای خسته جمله بسازید با کریم
یا کریم ابن الکریم ادرکنا یا مولا
عرض کردم عبدالزهرا آقا رو به خواب دید آقا فرمود:عبدالزهرا چرا روضه ی منو نمیخونی؟ عرض کردم آقاجان من کارم روضه خونیه،مکرر روضه شما رو خوندم،شما کدوم روضه منظور نظر شماست بفرمایید من همون و بخونم فرمود:
(غروب بودو یک کوچه ی تنگ و باریک
غروب بود و من بودم و مادر من ) ۲
عبدالزهرا،دستم تو دست مادرم بود، نمیدونی مادرم چه قندی تو دلش آب میکرد،میگفت حسن جان؛فدکم و گرفتم ...."
یه وقت دیدیم کوچه تاریک شد،يه لندهور بی قواره از روبرو داره مياد، مادرم به سمت راست رفت،از سمت راست اومد راه مادرم و گرفت"
مادرم به سمت چپ رفت"عبدالزهرا،"
ببین کینه با دین چه کرده به مادر
ببین بغض دیرین چه کرده به مادر
باید روضه مقداد براتون بخونه بگه:
دست سنگین چه کرده به مادر .عبدالزهرا،دیدم مادرم داره با دست دنبال من میگرده ....." میگه حسن جان بیا کنار مادر این خیلی وحشيه ...." حسن جان بیا کنار مادر این حیا نداره ...." زن و مرد سرش نمیشه .یه مدتی گذشت از ماجرای شهادت،بی بی . زینب دید حسن هی میره یه گوشه کز میکنه ... تنهایی ميشينه گریه میکنه زیر لب میگه وای مادرم .....دستها رو انداخت دور گردن حسن،حسن جان داغ مادر دیدی،منم دیدم؛حسن جان سینه ی شکسته دیدی،منم دیدم،حسن جان پهلوی ......." منم دیدم" چته اينجور کز میکنی ؟!! سرش و بلند کرد گفت،اما زینب من یه چیز دیدم شما ندیدی روزی که به کوچه خصم راهم بگرفت ابر سیهی چهره ی ماه م بگرفت,دیدم مادرم داره با دست دنبالم میگرده،جیگرم آب شد"میخوام عرض کنم آقا بله درسته مقام بی بی مقامیست هیچ احدی زیر این آسمون به اون مقام نمیرسه پس به ظاهر دارم عرض میکنم،یکی بود،یه نفر بود،یه مادر بود،جلوی چشمت یه سیلی زدن،یه دونه،تا عمر داشتی اون لحظه ای که زهر پاره کرد قلب و گفتی خوب شد این زهر قلب منو پاره کرد دیگه طاقت دیدن قاتل های مادرم و نداشتم ..." آقاجان شما بگید چی گذشت به دل حسین چهل منزل از بالای نیزه نگاه کرد هشتاد و چهار زن و بچه، یکی با تازیانه میزنه، یکی با کعب نی میزنه ..از همه ی اینا جانسوز تر از بین دخترا و نوامیس حسین جانسوزتر از همه،اون خانومیه که امروز روز سومشه،سیلی خوردن زهرا رو دیدی،کجا بودی بیای ببینی زهرا کوچولوی خرابه ...(خریدارشی منم فروشنده شم تو تحویل میگیری منم میخونم چرا نخونم تا تو گریه میکنی منم هستم). گفت بابا :
ازضرب دست زجر تنم درد میکند ....
*اگراین است تاثیرشنیدن شنیدن کی بود*
از ضرب دست زجر تنم درد میکند
انقدر زد مرا،که گمان کرد مرده ام .....
اما عزیزای دلم...
بعضی غمها سنگین تر از تازیانه و شلاق و سیلی میشه،کدوم غمه هزارتا به آدم سیلی بزنن آدم و تحقیر نکنند ...." آدم و کوچیک نکنند ...." این خانم شاهزاده بوده چطور مگه گفت بابا:بابا آهسته شکوه میکنم از من به دل نگیرامروز هم گذشت و غذایی نخورده ام ...
*بابا با نون و خرما اومدن سراغ ما اما بابا لب نزدم ..امروز هم گذشت و غذایی نخوردم ....
*امام حسن،سرتو زمین گذاشتی قاسم سه ساله داشتی،اما خیالت راحت بود برادرات امام حسین،عباس، عون،جعفر اینا سایه شون بالا سر پسرت هست آقا، خواهری مثل زینب بالا سرش هست مادرش هست،کجا بودی بیای سه ساله حسین و ببینی »بس که دویدم عقب قافله ...
( مردم از این الم که نمردم برای تو ) ۲
ای خاک بر سرم که نشد خاک پای تو
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#شهادت_امام_حسن
👇
.
#سنتی #واحد_سنگین #زمزمه #شور...
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_واله_وسلم
یا صاحب الزّمان،لبریز آهی
عزادار جدّت، رسول اللهی
با درد سینه
رفتی مدینه
یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک....
🌸🌸🌸🌸🌸
به جدّت مصطفی خیلی جفا شد
حقّ رسالتش با ظلم، ادا شد
شد اوّل معصوم
با کینه مسموم
یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک....
🌸🌸🌸🌸🌸
از دو همسر خود جسارت ها دید
آخر با فتنه ی آن دو شد شهید
کشتند احمد را
نور سرمد را
یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک....
🌸🌸🌸🌸🌸
وقت شهادتش ،اصحاب ملعون
خواندند با قباحت ،احمد را مجنون
بر شاه اَنام
زدند اتّهام
یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک....
🌸🌸🌸🌸🌸
تشییع نشد چرا خورشید مکتب
غریبانه تدفین شد نیمه ی شب
تدفین شد آخر
با اشک حیدر
یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک....
🌸🌸🌸🌸🌸
او رفت و امّتش،بین سقیفه
بودند همه فکر ِ نسب خلیفه
شد غصب،در آنجا
حقّ ِ مرتضی
یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک....
🌸🌸🌸🌸🌸
جفا شد در حقّ ِ وصیّ ِ احمد
نشست بر منبرش،دشمن ایزد
نشست یک کافر
به جای حیدر
یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک....
🌸🌸🌸🌸🌸
بیعت ِاجباری از حیدر، ای وای
چهل نفر زدند،بر کوثر، ای وای
بر ماه احمد
دشمن سیلی زد
یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک....
🌸🌸🌸🌸🌸
دستان حیدر را با کینه بستند
پهلوی همسر او را شکستند
خانه ی کرّار
پر شد از اشرار
یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک....
🌸🌸🌸🌸🌸
بین دیوار و در ،کشته شد محسن
روبه روی حیدر،کشته شد محسن
پیش مرتضی
زدند بر زهرا
یاصاحب الزّمان عجّل ظهورک....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#رسول_الله #حضرت_محمد
#رحلت_رسول_اکرم
👇
.
#لطمه_زنی
#زمینه
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_واله_وسلم
....
یا مهدی شد عزای احمد
شاید هستی کنار بستر
قلب تو رو شکسته آقا
وصایای جدّت به حیدر
میگه علی جان دارم میرم
تنها میشی بین این مردم
دارم می بینم توی این شهر
میشکنه عهد غدیر خُم
امون از صبر و رضای تو
طناب ِ دور دستای تو
غریبه میشن اونایی که
یه عمر بودن آشنای تو
امون از آتیش و میخ در
میشه غُنچَت پشت در پرپر
میشه خونَت پر از نامحرم
همگی میزنند به کوثر
یکی با مشت
یکی با پا
یکی با غلاف میزنه به بازوش
توی کوچه
جلوی تو
میره زهرا زیر دست و پا از هوش
اباصالح بیا مهدی....
یا
بیا ای منتقم آقا
🌸🌸🌸🌸🌸
نیمه ی شب پیچیده آه ِ
فاتح خیبر بین افلاک
با دستای لرزونش داره
رو تن طاها می ریزه خاک
نه خونی دیده نه جراحت
اما از داغش رفته از حال
بمیرم برا دل زینب
وقتی میرسه پیش گودال
می بینه افتاده یک پیکر
شده ارباً اربا چون اکبر
چقد نامرتب بریده
سرشو از قفا یک خنجر
تنش با سنگ وتیر، آزرده
جای نیزه ها،نیزه خورده
شده غارت پیرهن کُهنَش
یکی انگشترشو برده
زیر دست و
پای مرکب
شده هر عضو پیکرش جابه جا
توی گودال
زیر آفتاب
رها شده پیکرش بین صحرا
اباصالح بیا مهدی....
یا
بیا ای منتقم آقا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#رسول_الله #حضرت_محمد
#رحلت_رسول_اکرم
.
a8dd9be8-b70c-4cc7-9c80-df5064e36c17.mp3
4.55M
💚 #شهادت_امام_حسن (؏)
🔊 #زمینه
🏴 السلام ای آفتاب عالم بالا حسن
🎙 #حسین_سیب_سرخے 🎤
.
#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسن مجتبی_ع
#مجتبی_شکریان✍
السلام ای آفتاب عالم بالا حسن
السلام ای ماه بی همتای این دنیا حسن
یا صبور الصابرین یا کعبة للسائلین
یا کریم و یا رحیم و یا عطوف و یا حسن
یا جلیس الذاکرین یا رغبة للراغبین
اشتیاق بی مثال هر دل شیدا حسن
یا انیس المومنین یا شافعاً للمذنبین
ای امید شیعیان در محشر کبری حسن
یا سرور" فی القبور و یا شفاء"للصدور
ای دمت احیاگر صدها هزار عیسی حسن
ای مناجات علی باب ملاقات علی
صاحب سِرِّ علیِ عالی اعلا حسن
ای صدای فاطمه ای مجتبی فاطمه
ای شریک غصه های حضرت زهرا حسن
اسوة" للعالمین یا مقتداء" للحسین
نام تو بر پرچم خونین عاشورا حسن
در همان روز ازل در وقت تقسیم مقام
ثبت شد در لوح حق نوکر همه،آقا حسن
کار دنیا راه ما را از حریمت دور کرد
کار غفلت بود اگر هستیم کم پیدا حسن
گر چه آلوده شدیم اما شما آسوده باش
در دل ما هیچ کس جز تو ندارد جا حسن
هم میان خانه هم در خیمه ات بی یاوری
ای گرفتار بلای بی وفائی ها حسن
ای نماز با زره ،ای خورده با غربت گره
من نمیدانم چرا ماندی چنین تنها حسن
گریه کن هایت کم است و غصه های تو زیاد
ای که می سوزد برایت ماهی دریا حسن
روی مرکب بودی و پای شریفت زخم شد
با عصای جهل آن نامرد نابینا حسن
دشمنانش جای خود این دوستانش پس چرا...
...در مدینه با همه خوبند الا با حسن
#هفتم_صفر #بیست_و_هشتم_صفر
......................
https://eitaa.com/emame3vom/51337
.
مداحی_آنلاین_با_آب_سقاخانه_ات_سرمستی.mp3
3.67M
🔳 #شهادت_امام_رضا(ع)
🌴مهر تو ای جان جهان شد هستی من
🌴با آب سقاخانه ات سرمستی من
🎤 #میثم_مطیعی
⏯ #واحد
مهر تو ای جان جهان شد هستی من
با آب سقاخانه ات سرمستی من
تجدید بیعت می کنیم با این ضریح با صفا
با ذکر یا مولا رضا
افتاده تصویر ضریح در اشک چشمان ترم
دل می شود یک تکه ابر آیینه کاری حرم
مولا علی موسی الرضا
****
آرَد نسیمی هر سحر عطر حرم را
سوی خراسان می برد هر دم دلم را
شکر خدا که امدم دل را سپردم عاقبت
دست امانت داری ات
چون کودکی گم می شوم در این شلوغی حرم
تا بار دیگر خویش را در خلوتی پیدا کنم
مولا علی موسی الرضا
****
چشم و چراغ شهر ما مرد خدا بود
او که تمام هستی و عشقش رضا بود
ورد زبانش یا رضا ارام جانش یا رضا
ذکر نهانش یا رضا
عهد و وفایش با رضا مهر و ولایش با رضا
شادیش از او بود و هم روز عزایش با رضا
مولا علی موسی الرضا
https://eitaa.com/emame3vom/51338
مداحی آنلاین - مریز اشک غم اینچنین به بر من .mp3
974K
متن #شهادت_حضرت_پیامبر(ص)
🌴مریز اشک غم اینچنین به بر من
🌴مرا میکشی پاره جگر من
#سبک_خداحافظ_ای_برادرزینب
⏯ #واحد
مریز اشک غم اینچنین به بر من
مرا میکشی پاره جگر من
که هستم ز. داغ تو غرق محن
پس از خود ترا بینمای گل محزون
گهی بین آتش گهی هاله خون
زنی دست و پاای همه هست من
منم فکر ضرب در و دیوار
گل و غنچه و صدمه صد خار
عزیز دلمای حاصلمای فاطمه انسیه حورا
مخور غم که تو اول کسی که میشوی ملحق به بابا
❆❆❆❆❆❆❆❆
خدایا به داد دل مرتضی رس
که گردد پس از من شکسته و بی کس
که بی اذن او پا به خانه زنند
گهی از جفا کنج خانه نشانند
گهی دست بسته به کوچه کشانند
به ناموس او تازیانه زنند
چه خوش زحمت من ادا گردد
غریبانه محسن فدا گردد
عزیز دلمای حاصلمای فاطمه انسیه حورا
مخور غم که تو اول کسی که میشوی ملحق به بابا
❆❆❆❆❆❆❆❆
خودم دیدم آن بی حیای ستمگر
چه سان زد به روی حبیبهی داور
که شد غرقه خون معجر مادرم
منم آن که گم کرده با دل خسته
در این کوچه یک گوشوار شکسته
چه خاکی شد آخر خدا بر سرم
به کوچه چنان جوجه لرزیدم
زمین خوردن مادرم دیدم
https://eitaa.com/emame3vom/51339
.
#امام_حسن_مجتبی_ع
#نذر_شهادت_کریم_اهل_بیت_ع
همچنان که یک نشان از مادرت معلوم نیست
هیچ نامی مثل نامت در جهان مظلوم نیست
چون غریبی مثلِ نامِ تو کجا پیدا شود؟
هیچ کس از حق خود قدرِ شما محروم نیست
هر چه می گوییم از مظلومی ات کم گفته ایم
ذره ای از ماجرای کوهی از غم گفته ایم
روضه هایت حاکی از آزرده جانیِ شماست
از صفر غافل شدیم و از محرم گفته ایم
خاطراتِ کوچه ها و ماجرای پشتِ در
آتش کین در کشاکش پشت در شد شعله ور
جاده ها گم می شود در ازدحام فتنه ها
دستهای بسته و آهِ نفس گیرِ پدر
جاده ها بی تو کجا می برد جانانِ تو را
آیه های زخمیِ گلبرگ قرآنِ تو را
کور باشد دیده ای که روشن از خورشید نیست
لعن بادا آن که آزرده چنان جانِ تو را
می گذاری سر به روی شانه ی تنهاییت
همدمِ جانِ تو باشد خانه ی تنهاییت
سینه ات دلتنگِ مادر شد به یاد کوچه ها
پر شد از دستِ زمان پیمانه ی دلتنگیت
گر چه باشد هر دو عالم از ازل مالِ شما
لیک قبرت راویِ خوبی ست از حالِ شما
وارثِ رنجِ زمینی، شهره ی مظلومیت
هر چه طوفان بلا باشد در اقبالِ شما
ای که قلبت مخزن الااسرارِ نجوای پدر
شاهد سوز و گدازِ اشکِ غمهای پدر
شمعِ جانت ذره ذره آب شد از غربتش
کوچه ها شب تا سحر همراه و هم پای پدر
جان به قربان تو و آن قبر بی شمع و چراغ
سالها در حسرتِ آغوش جدت از فراق
کاش می شد که عیان بوده مزار مادرت
در دل تو شعله شعله آتش این درد و داغ
ناله هایت غرق ماتم می کند آفاق را
سینه ی تنگت ندارد طاقتِ این داغ را
وارثِ رنج و غم دنیای زهرا و علی(ع)
می خراشد آهِ دردت سینه ی عشاق را
همچنان که یک نشان از فاطمه(س)معلوم نیست
هیچ نامی چون حسن(ع) هم در جهان مظلوم نیست!
#هستی_محرابی✍
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_امام_حسن
...._________________
.