eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. دوید و رفت تا میدون ... بمیرم تنش شد غرق خاک و خون .. بمیرم چقد مثل عمو عباسه...دستش شده از پوست آویزون بمیرم به عمه گفت و رفت از خیمه بیرون بدون تیغ و خود اومد به میدون بریدن دست فرزند حسن رو که از جنگ جمل پر بود دلاشون امامش رو نذاش تنها تو پیکار دوید و رفت میدون آخر کار جلو شمشیرها دستو سپر کرد انا ابن الفاطمه میگفت انگار مسعود یوسف پور .
. دلا لبریز از بغض جمل شد شعار دشمنش خیرالعمل شد تموم دشت دوره ش کرده بودن تنش از زخم، کندوی عسل شد مسعود یوسف پور .
. صدای وای وای عالمینه تموم دشت غرق شور و شینه عبا برداشت مولا...چند ساله که تابوتت سر دوش حسینه الهی نشکنه مردِ ستیزی نشینه رو دلی داغ عزیزی برای دلخوشی زینبش بود عبا آورد...یعنی مونده چیزی یه عده تا که اسمش رو شنیدن برای کشتنش با سر دویدن جلو چشم کتاب الله ناطق رسول اکرمو سر میبریدن مسعود یوسف پور✍ .
. تو رفتی...بعد تو تنهاترینه غمت با سینه مولا عجینه تنت رو داره با قد کمونش یه جایی میبره زینب نبینه تلظی کرد با اون جون خسته لباش هر لحظه میشد باز و بسته همینکه تیر شد پرتاب دیدن حسین فاطمه از پا نشسته مسعود یوسف پور✍ .
. رکاب از پا عقب مانده چه کراری، عجب گامی بلرزان تیغ خود را تا بلرزد ازرق شامی پیاپی چون جمل دشمن تو را سر می‌دهد ناله دوباره دهر می‌بیند حسن را سیزده ساله دو نیم از برق تیغت شد جیوش الانس و الجنه که جدت بود یا قاسم قسیم النار و الجنه به برق تیغ برانت نشان کن هرچه جوشن را بدین رایت که میبینم درآور کفر دشمن را شباهت تا به آنجایی که در رزم تو سرتاسر فلک فریاد می‌دارد علی اکبر...علی اکبر به بازو نامه ای داری اگر ضرب تو سنگین است بگو باز از لب تشنه که طعم مرگ شیرین است کسی از خیمه سمت تو به حال اضطراب آمد چنان شد قامتت آخر که پایت تا رکاب آمد مسعود یوسف پور
. الهی زخم رو بالش نیفته گذار غم به احوالش نیفته تموم راه سنگ و خار دیدم الهی زجر دنبالش نیفته پای این درد، غم اشکش در اومد خرابه دم به دم اشکش دراومد همین که دید زخمای تنت رو زن غساله هم اشکش دراومد قدش کوچیکه و ناقه بلنده غمش قلب منو از سینه کنده هنوز از کوچه داغ تازه داریم الهی زجر راهش رو نبنده تموم روضه ی امشب همینه واسه غسلت نیومد تا بشینه هنوزم یادشه زخمای مادر چطوری زخمتو زینب ببینه کف پاش داشت باغ لاله میشد هوا لبریز آه و ناله میشد غمو "سر بسته" میگم...با قد خم سه ساله داشت هجده ساله میشد (سیلیش زدن، مثل زهرا، پیشِ محارمش کتک خورد ...) مسعود یوسف پور .
. سرش به سنگ ملامت خورد چو موج خروشان فروخت آنکه غمت را شبیه روضه فروشان تو را نوشته و خوانده، چه جوهری که چکانده به گریه گفته ام ای خوش قریحه! طبع تو جوشان! شفاست تربت تو، گفت هر که را که مریض است نخست تربت، اگر نیست چای روضه بنوشان سر از سرای تو پیچم اگر به حفظ سلامت بپیچ گوش مرا ای امیر حلقه به گوشان بدون ماه محرم نخواه زنده بمانم اگر سیاه نشد بر تنم سپید بپوشان! مسعود یوسف پور .
. بر نیزه چو بیند سر پیغامبرش را جبریل بسوزد همه ی بال و پرش را نام تو بلند است، بلند است چناه آه آن آه که بر سنگ گذارد اثرش را اشک من و ما محضرت ای رحمت جاری! حریست که انداخته باشد سپرش را داغ تو گران، خون تو سنگین تر از آن بود ده اسب برد جانب کوفه خبرش را نفرین خدا تا ابدالدهر به آن قوم قومی که به قتل تو ببندد کمرش را نفرین به سنان و عمر سعد...ولیکن این رشته، ابوبکر گرفته ست سرش را هر خصم تو در اصل، زیاد ابن ابیه است کافیست بگیرند سراغ پدرش را! مسعود یوسف پور✍ .
. همیشه عرشِ خدا گرمِ اختلاطش بود فرشته تشنه ی یک جرعه ارتباطش بود به جز نگاهِ حسینش پی چه بود؟ بهشت؟! بهشت باغچه ی کوچکِ حیاطش بود همیشه "حمد" به لب داشت، مَدّ نام حسین در امتداد دو تا واژه ی صراطش بود اگر کنار برادر تبسّمی هم داشت هزار بغضِ زبان بسته در نشاطش بود نخواست جان بدهد تا علم به دوشش هست اگر شکست سرش، حکمِ احتیاطش بود کریمه بود ولی از شما چه پنهان که پس از حسین فقط آه در بساطش بود... .
. چه پای آبله خیزی، چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست شمر الهی به خفتگان همه رو نیزه میزدند که برخیز دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی به غیر سایه ی سرنیزه ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی به پاره پاره‌ی معجر، مخدرات مکدر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی گرفت سکه ولی نیزه را...خلاصه بگویم ندیده شام دوروتر ز مردهای سپاهی به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به شعر که میخواند فی البداهه و میریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی... مسعود یوسف پور .
. گریه کن گریه، که احیای همه احکام است التیام جگر سوخته‌ی اسلام است گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است ای که باران به دعای تو می آمد...حالا سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است نیستی تا که ببینی دم دروازه شام دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است چوب میزد به دهانت پسر مرجانه چوب در دستی و در دست دگر یک جام است دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند چه بگویم...همه روضه همان الشام است مسعود یوسف پور✍ . از رنج و محنت، کشتند ما را با هتک حرمت، کشتند ما را در ازدحامی قوم حرامی از روی فرصت کشتند مارا در آتش و دود، دروازه ای بود ساعت به ساعت، کشتند ما را هرکس که آمد سنگی به ما زد اینها به نوبت کشتند ما را سر را نبردند قدری جلوتر نزد رعیّت، کشتند ما را دُر بود و میریخت از دیده هامان بهر غنیمت کشتند ما را شد رستخیزی...آه از کنیزی ای کوه غیرت! کشتند ما را ■ مداح ناگاه از خیزران گفت در بین هیئت...کشتند ما را مسعود یوسف پور .
. 🔶️ بحر مرکب حضرت رقیه سلام الله علیها 🔶️ ای اشک تو کوبنده تر از خطبه ی زینب شد شام خراب تو، خراب تو مرتب در بین خرابه همه گفتند: رقیه ای نام تو در دفع بلا حرز مجرب! از بس که مقام تو شده خارج از ادراک خواندند تو را خارجی، ای باطنِ مذهب! زهرای سه ساله! سه شب قدر تو هستی خم شد قد مهتاب به تعظیم تو هر شب در محشرِ این دشت، تو آن فاطمه ای که با دست ابالفضل نشسته ست به مرکب در اوج عطش نیز پی آب نرفتی ای کوثر لب تشنه ی از اشک لبالب اشک است سلاحی که تو در معرکه داری کافیست که ای ابر بلا دیده! بباری سوگند به صدیقه صغری شدن تو ای نور! به آئینه ی زهرا شدن تو عالم همه از امر تو در بند دوام است گر دست به نفرین بزنی کار تمام است در چشم من ای شان تو از ساره فراتر جا دارد اگر سنگ شود دست ستمگر حرمت شکنی را ز تو آغاز نکردند از معجر صبرت گره ای باز نکردند با آه تو هر لحظه به پاخواسته طوفان کی راه تو سد میشود از خار مغیلان خصم از سرِ طوفان تو در خار و خس افتاد آمد پی تو زجر، ولی از نفس افتاد فریاد شدی حنجره در حنجره از خشم زد معجر تو دست خودش را گره از خشم با آبله از پا ننشستی آئینه ای اما نشکستی بغض تو قدم به نینوا زد آه تو شرر به خیمه ها زد این دشت در اشک دیده ات سوخت از آتش غیرتت برافروخت پیغمبر اشک! وقت هجرت بر ناقه نشستی از جلالت آنروز رسالت تو غم بود بر شانه ی زخمی ات علم بود ای عرش خدا غلام رویت ای حور و پری کنیز کویت ای بسته کمر به خدمتت عرش ای بال فرشته ها تو را فرش مرهون دم تو ماسواالله زیر علم تو ماسوالله گفتم ز مقام تا بدانند آنها که تو را کنیز خوانند تفسیر رسای این قیامی تو زینب خورد سالِ شامی تُجزَونَ عَذابَ هَونٍ الیوم ( احقاف ۲۰) آیات غضب بخوان بر این قوم آهت نفسی گذشت بر باد دیوار خرابه را تکان داد از آه تو پشت باد لرزید کاخ ستم زیاد لرزید ای آینه ی زینب! بر جمعیت سرکش آن بازدم و دم را چون تیغ دو دم برکش ای معجر صبر تو چون مشتِ گره خورده حجب تو گران آمد بر دشمن دلمرده ای در نفست طوفان! ای تیر غمت بران از ناله ی تو یک آن، شد کاخ ستم ویران بر خصم زبون آورد، بانگ رجزت حمله هیهات من الذله...هیهات من الذله... ای طایفه ی سفله، هیهات من الذله مائیم و همین جمله، هیهات من الذله از اشک چنان رودی، در صبر چنان کوهی از داغ چه بنویسم؟ پیغمبر اندوهی نطقت رجزت بغضت، اشکت نفست آهت برخیز و قیامت کن، در فرصت کوتاهت تو فاطمه و مسجدت اینبار خرابه ست قدم میزنی آرام دریغا که تو را یک تن از این طایفه نشناخت قدم میزنی آرام قدم های تو بر جان همه لرزه برانداخت نگهبان به خدا قافیه را باخت کسی زهره ندارد که تو را باز بدارد ز سخن ای همه اندوه و محن خطبه بخوان اشک تو کوبنده ترین خطبه ی شام است و هنگام قیام است قیامت شده در خطبه ی غرای تو پیدا تویی آن زینت زینب جبروت علی عالی اعلا احدی باز ندارد ز سخن نطق تو را آینه حضرت زهرا! تو نیازی که به شمشیر نداری فقط این بس که به نفرین نفسی دست برآری همه دیدند که دستان تو بالاست نگهبان به سرش شاید و اماست دلش غرق محاباست زمان گنگ و جهان مست و فلک لال و ملک ساکت و خاموش... مگر واسطه گردد پدرت تا نزنی دست به نفرین طبق زر سر بابای تو ای داد از این لحظه ی کوتاه چهل ساله شدی یک شبه بانوی سه ساله! چه بگویم ز غمت آه... فقط آه کشم آه ای داد از آن خرابه ی غم، ای داد هر لحظه به یاد مادرش می افتاد بازوی کبود و چشم کم سویی داشت زینب بدن سه ساله را غسل نداد در آتشِ خیمه، آتشِ در می دید هم سوخت هم افتاد زمین، زجر کشید کیفیت درد بازو و پهلو را از فاطمه ی سه ساله باید پرسید... ‌.
. و زمان عج _گریز س_حجت الاسلام میرزامحمدی دلبرم یوسف زهراست خدا میداند2 یادش آرامش دلهاست خدا میداند علت غیبت او هست گناه من وتو خون جگر،از گنه ماست خدا میداند بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند از دمش زنده مسیحاست خدا میداند همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند پسر فاطمه تنهاست خدا میداند *الان کجای عالم داره مناجات می کنه،کجا داره برامن و تو دعا می کنه،چرا هر کی آقا رو زیارت کرده،خیمه نشین زیارتش کرده؟چرا هر کی یوسف زهرا رو دیده تو بیابونا دیده؟مگه این آقا تو بین ما،تو شهر ما،توخونه های ماجا نداره؟از امیرالمومنین طلب کردن مهدی فاطمه رو برا ما معرفی کنید،حضرت با سه چهار جمله معرفی کرد،فرمود:"صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ان الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ الْوَحِيدُ" یعنی مهدی من غریبه،مهدی من تک و تنهاست،مهدی من از شهرها رانده شده* آری اعمال من و توست حجاب من و تو ورنه آن چهره هویداست خدا میداند از همه بیشتر آنکس که بود منتظرش مادرش حضرت زهراست خدا میداند *حالا آماده ای گریه هات با گریه های امام زمانت عجین بشه،مگه نفرمود،یا جدا ،آگه نبودم کربلا یاریت کنم" اما صبح و شام برات گریه می کنم،نه تنها گریه می کنم،بلکه فرمود:"لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً" یعنی برات خون گریه میکنم،برا کدوم مصیبت امام زمان خون گریه می کنه؟* آن مصيبت كه كند گريه برايش شب و روز روضه زينب كبری است،خدا ميداند *انقده به روضه ی عمه جانش امام زمان،ارادت داره که به شیخ حسین سامرایی هم دستور داد،به شیعیان ما بگو،خدا رو به حق عمه جانم زینب قسم بدن،موانع فرج من برطرف بشه؛امشب دلاتونو کجا ببرم،کدوم گوشه ی روضه رو بخوانم؟ان شاالله چشمی نباشه که گریان نباشه،پیغمبر فرمود فاطمه جان،همه چشمها قیامت گریانه،غیر از اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه،حالا آماده ای یا نه؟دلاتونو ببرم اون روضه ای که راوی میگه،زینب کاری کرد که دوست و دشمن به گریه افتادن،بی مقدمه میرم وارد روضه میشم* وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید *یا ،چه گذشت به عمه جان شما در این مجلس،الان این مسجد و جلسه به این وسعت خدام محترم جایگاه بانوان مجلله رو جدا کردن،اگه یه بانو اشتباهی وارد قسمت مردانه بشه،همه ی مردهای غیرتی بهش تذکر میدن،راه رو براش باز می کنن،مبادا اثباب مزاحمتی براش فراهم بشه،اما عمه ی امام زمان وارد مجلس نامحرم" اونم مجلسی که همه مشغول لهو و لعبن،همه مشغول می گساری اند،همه مشغول شادی اند،سرهای بریده رو بالا نیزه زدن،این زن و بچه ابی عبدالله رو در لباس اسیری* زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید *ابی عبدالله یه لحظه چشمانشو باز کرد،اشک سر بریده درآمد"دیدن سر بریده داره اشک میریزه* اشک سر بریده درآمد که پا گذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید *ای حسین* اماامشب میخوام اسم یه بانویی رو ببرم،که خیلی تو کربلا مضطر شد،تا به مقام اضطرار نرسی،نمی تونی با آقات درد دل کنی* داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید *این زن و بچه رو به سلسله و غل و زنجیر بسته بود،چجوری وارد شدن،بماند" همه دارن نظاره میکنن،این بانوی مجلله ای که تا کربلا چشم نامحرمی سایه شم ندیده بود،این دختر علی که یحیی مازنی میگه،بیست سال با علی همسایه بودم،یه بارم نشد قد و قامت دختر علی رو ببینم،حالا بین نامحرما گیر افتاده" یا صاحب الزمان"وقتی با خطبه خوانیش یزید رو رسوا کرد،دیدن یزید دستور داد،سر بریده ابی عبدالله رو از رو نیزه بیرون بیارن،بزارن تو تشت طلا،آخ بمیرم این تشت طلا رو زیر پای نحسش گذاشت،میز قمارشو رو تشت طلا قرار داد،اینجا زینب کاری کرده که دوست و دشمن به گریه افتادن،حریف خطبه ی زینب نشد،دیدن چوب دستیشو بالا میبره، انقده با چوب خیزران بر لب و دندان حسین،بچه ها دیدن چوب یزید که بالا میاد دو دست عمه هم بالا میاد،چوب که به تشت پایین میاد عمه چنان با سیلی به سر و صورت میزنه،ناله بزن یا حسین* هرچه سفارش کرد مزن ظالم که او از ره رسیده لبان غنچه اش زهرا مکیده مردم از شما میپرسم،قاری قرآن محترم هست یا نه؟پیغمبر لب های قاری قرآن رو میبوسید،امیرالمومنین به قاری و معلم قرآن جایزه میداد،امامن یه قاری قرآن میشناسم،تا شروع کرد به قرآن خوندن،نه تنها احترامش نکردن،بلکه جلو زن و بچه انقده با چوب خیزران بر لب و دندانش زدن .
. آمد به میدان، لشکر غم را خبر کرد از خیمه نه، از سن و سالش هم گذر کرد آه بلندش در دل آهن اثر کرد کوچک نخوانش، این پسر کار پدر کرد بغض جمل را بین دشمن شعله ور کرد با نعره ی ابن الحسن عزم خطر کرد مانند قاسم دشت را زیر و زبر کرد سقا شد آنجا که عمویش را نظر کرد چشم تمام خیمه را ناگاه تر کرد آمد جلو، خود را بلاگردانِ سر کرد اینجای مقتل عمه اش را خون جگر کرد ارثیه ی زهراست...دستش را سپر کرد مسعود یوسف پور .
. ✅بند اول ای جانم مدد یازینب(س) سامانم مدد یا زینب(س) درمانم مدد یا زینب(س) یا زینب مددیازینب (س) ای دختر شهِ مَظهر العجایب عالم به فدات شن یا ام المصائب سلام یا زینب (س) منم یه سرباز غیور ایرانی مدافعت میشم من از دیار سلطان خراسانی جونم و میذارم به پات مثه حاج قاسم سلیمانی تویی اسطوره بانوی حجب و حجاب خطبه خوندی و بی بی کردی انقلاب زنی و اما ای بانوی مرد آفرین کردی شام و رو سر شامیا خراب بی بی جان مدد یا زینب (س) ✅بند دوم یا زینب ملیکه ی دنیا یازینب عقیله ی طاها(ص) یا زینب عزیزه ی زهرا(س) دنیای حسن و نور عالمینی یا ام المصایب تو جان حسینی سلام یا زینب (س) ای دُر نایاب و خواهر اربابم سلام یا زینب (س) نام قشنگ تو ذکر رگ خوابم سلام یا زینب(س) گداتم و بی بی بیا و دریابم دختر حیدر بانوی محترم دخترحیدر سایه ت روی سرم دختر حیدر کربلا میخوام ازت بگو کی بی بی من و میبری حرم بی بی جان مدد یا زینب (س) 💠💠💠1⃣1⃣4⃣4⃣💠💠💠 https://eitaa.com/emame3vom/65623 .👇
. آمد یکی در قالب جعفر به میدان آن دیگری در هیبت حیدر به میدان طاقت نمی‌آرد سپاه کوفه قطعا زینب فرستاده دو تا لشکر به میدان فرزندهایم که فدایت ای برادر! لازم بدانی می‌رود خواهر به میدان کاری کنم دشمن جهنم را ببیند کاری کنم برپا شود محشر به میدان میدان جنگیدن که جای کودکان نیست راهی کنم مردان رزم‌آور به میدان رزمندگانم تا نفس در سینه دارند هستند محکم تا دم آخر به میدان مردان میدان وقت جان دادن که باشد مردانه می‌آیند از سنگر به میدان جای تعجب نیست بی سر بازگردند رفتند چون از شوقشان با سر به میدان خوشحال‌تر بودم یکی از بچه‌هایم می‌رفت اگر قبل از علی اکبر به میدان دست گلی تقدیم تو کردم برادر شرمنده‌ام افتاد اگر پرپر به میدان راضی نبودم تا که در زحمت بیافتی بگذار باشد این دوتا پیکر به میدان .
. ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ میونِ گودال ، غوغا بپا شد عموی من مجروح ضربِ نیزه ها شد مثلِ مدینه ، همهمه بود و برای کشتنت هزار تا کوچه وا شد یکی عصا داره به دستش یکی با سنگ یکی با خنجر یکی داره میزنه نیزه به پهلوی غریب مادر ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ عموی خوبم ، تنِ دو تامون اینجا میفته زیرِ دست و پای لشکر هجومِ مرکب ، یه جای سالم نمیزاره رو تنمون غریب مادر قسمتِ عبداللهت اینه با تو شهیدِ کربلا شه شبیهِ تو رو خاکِ مقتل بندِ تنش از هم جدا شه ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ مثل تو حالا ، غرقِ به خونم از تشنگی روی لبم رسیده جونم شبیهِ بابام ، تو بغلِ تو پا می کشم روی زمین ای مهربونم گلوم شبیهِ علی اصغر شد هدف تیرو کمونا از توی آغوش قشنگت پر می کشم تا آسمونا ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ 👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ به قتلگاه کربلا ، واویلا عمویم افتاده ز پا ، واویلا می آیم از میان خیمه‌گاهش می گردم ، آخرین یارِ سپاهش "واویلا یا حسین غریب مادر" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ منم ز نسلِ تکسوارِ خیبر زدم به قلب دشمنانِ حیدر می خوانم ، رجزِ کرببلا را می‌گیرم ، انتقام کوچه ها را "واویلا یا حسین غریب مادر" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ در رگ من خون پدر جوشیده دشمنت از دیدنِ من لرزیده ثارالله ، در میانِ خیلِ لشکر می مانم ، پایِ تو تا دَمِ آخر "واویلا یا حسین غریب مادر 👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ میان گودال ، همهمه برپاست عمو حسینم ، غریب و تنهاست اگر سر من بشود جدا از پیکر مدافع تو می شوم غریب مادر "غریب دشت کربلا اباعبدالله" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کنار جسمِ ، مطهرِ تو همه وجودم ، شد سپرِ تو این دَمِ آخر ای عمو ، کنارت هستم شبیه سقای حرم جدا شد دستم "غریب دشت کربلا اباعبدالله" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ دست جدایم ، خون گلویم نذر نگاهِ ، تو ای عمویم لشکریان بی حیا ، همه می خندند به غربتِ عزیزِ فاطمه می خندند "غریب دشت کربلا اباعبدالله" .👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ عمو جونم ، غریبونه تو قتلگاهه عمو جونم ، بین یه عده روسیاهه دیگه رهاش کنید لشکر ، نفسش داره میگیره یکمی آب بدید مردم ، که عموم داره میمیره آبش نمی دید ، پا روی پیکرش نزارید مادرش اینجاست ، مگه شما خبر ندارید؟؟ "ای وای عمو حسین۳" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ عمو جونم ، خودم میام برای یاری عمو جونم ، غصه نخور تا منو داری جای بابام حسن اینجا ، بلاگردون تو هستم فدا سرت عموجونم ، اگه جدا شد این دستم مثل داداشم ، برای تو میشم فدایی آرزوم اینه ، بشم شهید کربلایی "ای وای ، عمو حسین۳" 👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا