eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ داره میاد بابا ، دست به کمر داره نمیتونه چشم از ، علقمه برداره انگار غم دنیاش ، چندین برابر شد حس میکنم موهاش ، خیلی سفید تر شد اشکاشو هِی پاک میکنه با آستینِ پیرهنش انگاری که روح بابا جدا شده از بدنش انگار نگاه به عقمه آتیش به هستش میزنه داره میاد ولی چرا دست روی دستش میزنه تو آسمون خیمه ها ، خورشید غصه سر زده اصلا چرا تنها رسید ، چرا عموجون نیومده "واویلتا واویلتا" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ بده بابا جونم ، جواب حرفامو چرا نیاوردی ، عموی زیبامو بغض تو چشمات از ، غمت خبر میده حرفت رو بابایی ، سکینه فهمیده الهی اشتباه باشه تصورم از گریه هات این غصه ی برادره ، نشسته ما بینِ چشات عمود خیمه شو نکش ، رقیه گریه میکنه نگو عمو شهید شده ، سکینه سکته میکنه کاش میتونستی بیاریش ، هر جور شده سمت حرم تا بتونم نگاش کنم ، برای بار آخرم "واویلتا واویلتا" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ این اولین باره ، اینجور پریشونی بند نمیاد اشکات ، بدجور پریشونی با عمه چی گفتید ، شما به هم دیگه نشسته رو خاکا ، وا ضیعتا میگه حالا که بی عمو شدیم پناه نداره خیمه ها ببین دارن نزدیک میشن بسمت خیمه کوفیا حالا که بی عمو شدیم رجز برامون میخونن میخان با طبل و هلهله دل ما رو بسوزونن اشک چشای دخترت ، بدجوری پیوسته شده بابا ببین رو نیزه ها ، سر عمو بسته شده "واویلتا واویلتا" .👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ شیر هاشمی نسبم ، یل قتال العربم من اباالفضلم۲ پهلوون بت شکنم ، به قلب لشکر میزنم من اباالفضلم۲ ببینید توی بازوهام زور و بازوی حیدر رو میتونم شبیه بابام بکنم در خیبر رو مردانه می روم ، چه دلیرانه می روم ، که غیورانه می روم ، طرف لشکر یا والی الولی ، به کفم تیغ صیقلی ، آره سربند یاعلی میزنم بر سر "یا اباالفضل" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ با صلابت و قَدَرم ، یکه تاز و با جگرم من اباالفضلم۲ تکسوار علقمه ام ، من پور دوفاطمه ام من اباالفضلم۲ یا علی شده تکبیرم همه دنیا زیر دستم خوابِ دشمنو میگیرم تا کنار حسین هستم شیر دلاورم ، به غضب زهره میدرم ، اسدالله دیگرم یل بی باکم در جنگ تن به تن ، همه مغلوب دست من ، منم استاد سر زدن ، یل بی باکم "یا اباالفضل" .👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. عمو بیا، که بی قرارم بدونه تو، آروم ندارم بیا که باز، بِرَم رو شونَت سرم رو، اَبرا بذارم عمو بیا، که همه محزونه تواند از علقمه، بیا که دلخونه تواند همه گُلا، مُحتاجِ بارونه تواند وای عمو وای عمو، عمو اباالفضل بیا.. عمو میگن، بُریده دستات کوچیک شده، اون قد و بالات حرمله با، تیرِ سه شعبه یه تیر زده، میون چشمات عمو بگو، بازم برام آب میاری دست تو رو، بال و پر من میزاری نَه ندارم، باور که تو سَر نداری.. وای عمو وای عمو، عمو اباالفضل بیا.. عمو اگه، نَیایی حالا بابام میشه، بی کس و تنها ربابه می،شه نا اُمید و.. اصغرشو، می کُشن اَعدا عمو ببین، اَسیری میشه سهمِ ما سرت میره، جلوی ما رو نیزه ها غارت میشه، خیمه های آل عبا وای عمو وای عمو، عمو اباالفضل بیا.. .👇
4_6008303920164638093.mp3
8.12M
پویش به فرمان تو، میشه دل ما عازم علمداری مث ماه بنی‌‌هاشم ابوفاضل، عموی حرم عشق و تو هم عموی ایرانی، عمو قاسم قاسم سلیمانی، عمو قاسم آبروی ایرانی، عمو قاسم عطر و بوی ایرانی، عمو قاسم تو عموی ایرانی، عمو قاسم قاسم سلیمانی؛ عمو قاسم عمو، سلام ما به روی ماه تو سلام ما به خاک قتلگاه تو اونا که کشته مرده‌ی اباالفضلن با خونشون، میدن ادامه راهتو ای فدای نام تو، عمو قاسم قربان مرام تو، عمو قاسم عالیه مقام تو، عمو قاسم عبّاسه امام تو، عمو قاسم قاسم سلیمانی؛ عمو قاسم ما عاشقیم و آئینه‌ی هم هستیم به نام نامی تو، هم‌قسم هستیم به عشق تو، به یاد تو، با دست تو تا زنده‌ایم، مدافع‌حرم هستیم اسم رمز عشّاقی، عمو قاسم تو ضامن میثاقی، عمو قاسم جلوه‌ی هوالباقی، عمو قاسم نور حضرت ساقی؛ عمو قاسم قاسم سلیمانی، عمو قاسم به زندگی عاشقا، هدف دادی به پرچم آزادگی، شرف دادی توو راه دیدن حرم وفا کردی به قولی که توو ایوون نجف دادی سالاری و سرداری، عمو قاسم تو کابوس کفّاری، عمو قاسم تو محرم اسراری، عمو قاسم پیرو علمداری، عمو قاسم قاسم سلیمانی؛ عمو قاسم
4_6008007137924484629.mp3
41.14M
🔖منبر کامل🔖 ♦️سخنرانی ۱۴۰۱ ▪️جلسه هفتم 💠 حضور خدا در زندگی مومن 🔷 تهران/هیئت ریحانه الحسین علیه السلام ▪️مرداد ۱۴۰۱
279584513_1774350120.mp3
18.01M
🔖منبر کامل🔖 ♦️سخنرانی ▪️جلسه هشتم 💠 معرفت و معیت با حجت خدا 🔷 حسینیه امام خمینی(ره) ▪️بیت رهبری ▪️مرداد ۱۴۰۱
حجت الاسلام و المسلمین سید حسین مؤمنی.mp3
10.39M
🔖منبر کامل🔖 ♦️سخنرانی ۱۴۰۱ ▪️جلسه هشتم 🔷 قم/مسجد اعظم ▪️مرداد ۱۴۰۱
حجت الاسلام و المسلمین سید حسین مؤمنی.mp3
14.35M
🔖منبر کامل🔖 شب تاسوعای حسینی ♦️سخنرانی ▪️جلسه نهم 🔷 قم/مسجد اعظم ▪️مرداد ۱۴۰۱
جلسه هفتم رفیعی .mp3
15.33M
🔖منبر کامل صوتی 🔖 ♦️سخنرانی ▪️جلسه هفتم 💠 چگونه زیر چتر امام حسین علیه السلام قرار بگیریم ؟ 🕌مهدیه خمینی شهر ▪️مرداد ۱۴۰۱
جلسه هشتم .mp3
15.65M
🔖منبر کامل🔖 ♦️سخنرانی ▪️جلسه هشتم 💠 چگونه زیر چتر امام حسین علیه السلام قرار بگیریم ؟ 🕌مهدیه خمینی شهر ▪️مرداد ۱۴۰۱
. تا مشکتو تو آب زدی موجای دریا شد آروم تا رو به ساحل اومدی بغضی نشست توی گلوم همون دم بود غربت دنیا شد نصیبم رو لب گل کرد ناله های امن یجیبم بلند شو بنگر که شمشیر ها رو کشیدن آخه می دونن بدون تو من غریبم ابا الفضل اباالفضل دشمن با داغ اکبرم آتیش زده بر جیگرم حالا شکسته با غمت مثل سر تو کمرم روی قلبم دیگه این زخم غم میمونه کمرم دیگه مثل مادر خم میمونه می دونی چه فکری می سوزونه دلم رو تو این فکرم خواهرم بی محرم میمونه پاشو ببین توی حرم عزاخونه به پاشده تا آرزوی کوفیا با کشتنت روا شده بدون تو توی هر خیمه پا می ذارن رد پاهاشونو تو آتش جا می ذارن دیگه زینب دستاشو روی سر می گیره پیش چشماش داغمو رو دلها می ذارن ابا الفضل ابا الفضل شاعر : مرحوم امیر حسین مومنی .👇
. |⇦•عاشق که باشی وضع من را... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── عاشق که باشی وضع من را تازه میفهمی این‌گونه سرگردان شدن را تازه میفهمی پروانه را از نیمه شب ، زیرِ نظر داری وقتی سحر شد سوختن را، تازه میفهمی وقتی گناهانِ تو را با گریه میبخشند آن لحظه، لطف پنج‌تن را، تازه میفهمی * امام صادق فرمود: هر کی برا جدِّ ما اشک بریزه، یه قطره از این اشکا آتیشِ جهنم رو خاموش میکنه...* زهرا برای روضه‌ها ما را سوا کرده ماه مُحرم حرف من را تازه میفهمی شور حسین از شر معصیت خلاصت کرد پس قدر این سینه زدن را تازه میفهمی *امشب اگه اشک هم نداشتید برا حسین آه بکشید، امام صادق فرمود: "آه می کشید برای حسین، ثوابِ تسبیح داره" بگو: آه حسین!...* محشر لباس مشکی‌ات وقتی شفیعت شد خاصیت این پیراهن را تازه میفهمی در کفن و دفن یک مسلمان خوب دقت کن فرق حصیری با کفن را تازه میفهمی گفتم "مُرَمَّلٌ بالدِّماء"، داد تو در آمد چون بعد از آن وضع بدن را تازه میفهمی آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد تاثیر سُم ها روی تن را تازه می فهمی *امشب شبِ عاشورایِ حسینِ، امشب اگه این حرفارو نزنیم پس کی بزنیم؟ امشب اگه برا حسین چشمای من نباره پس کی میخواد بباره؟ امشب همه ی انبیاء، اولیاء، جن و انس دارن میگن: حسین!...* یک مُشت نامحرم که وقتی دوره ات کردند آنگاه حال چند زن را تازه می فهمی علی محمدی   ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
14000526-narimani-monajat.mp3
2.4M
|⇦•عاشق که باشی وضع من را... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
• يا دَهرُ أُفٍّ لَكَ مِن خَليل... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *اما بریم ببینیم امشب کربلا چه خبره، شبِ عاشورا، همه جمع شدن تویِ خیمه، هر کسی یه حرفی میزنه، برادرا و اهلبیتِ حسین فرمودن: اگه ما تو رو رها کنیم و بریم، فردا چی میگن؟ میگن: داداششون رو همینجور رها کردن و رفتن...آخه ابی عبدالله فرمود: نورها رو خاموش کنید هر کی میخواد بره،بره، دیگه امشب شبِ آخرِ.... عباس بلند شد و صحبت کرد، زهیر بلند شد، سعید بن عبدالله و مُسْلِم بن عَوْسَجَه بلند شدن و صحبت کردن، همه دارن یکصدا میگن: اگه هفتاد بار مارو بکُشن و دوباره زنده بشیم، دست از تو بر نمیداریم آقاجان! تو رو اینجوری رها نمی کنیم... یه کم دل زینب آروم شد، وقتی دید همچین یاران باوفایی داره حسین، اما بی بی اومد تو خیمه امامِ سجاد، ابی عبدالله هم نشسته داره شمشیرش رو تیز میکنه و شعر میخونه: ای روزگار اُف بر تو...* يا دَهرُ أُفٍّ لَكَ مِن خَليل كَم لَكَ في الإِشراقِ وَالأَصيل *امام سجاد میگه: یه وقت بی بی از جا بلند شد، صدا زد: داداش! این چه حرفایی است که میزنی؟ نکنه مرگت نزدیک شده، صدا زد: آری خواهرم، اون روزی که پیغمبر مژده اش رو میداد، بابام و مادرم میگفتن، داداشم میگفت، فرداست، تو هم خودت رو آماده ی فردا کن، یه وقت بی بی زینب با سیلی تو صورتش زد، بی هوش شد، ابی عبدالله به هوش آوُرد بی بی رو، دست ولایت به سینه ی بی بی گذاشت، بی بی رو آروم کرد، زینب جان! نکنه بی قراری کنی، الان فقط شنیدی سیلی به خودت زدی، خودت رو آماده کن، مثل فردایی، باید با چشمات ببینی، از بالای تل نگاه میکنی، یه عده دورِ حسینت رو گرفتن... همچین که مثل فردا ابی عبدالله تنها شد، همه رفتن میدان، کسی نمونده، میگه:" نَظَرَ يَمِيناً وَ شِمَالا" یه نگاهی به راست و چپ کرد،" فَلَم یَرَ اَحَداً مِن اَصحابِه وَ اَنصارِه " دید کسی رو نداره" فَنادی : یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیر" دید کسی جوابش رو نمیده، بلند شید من رو یاری کنید، ابی عبدالله صدا زد: "اِدْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُول" بیایید این نامردا رو از خیمه های آل الله دور کنید، نامحرم ها دورِ خیمه های من حلقه زدن... ابی عبدالله برگشت تویِ خیمه ها، صدا زد:" یا سَکینَةُ! یا فاطِمَةُ! یا زَیْنَبُ! یا امَّ کُلْثُومِ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلام" یعنی من رو حلال کنید من دارم میرم، روایت میگه: سکینه سلام الله علیها اومد جلو، صدا زد: میخوای تسلیمِ مرگ بشی؟ صدا زد: چاره ای ندارم دخترم... میگه: شروع کرد سکینه گریه کنه، صدا زد: بابا!" رُدَّنٰا ، اِليٰ حَرَمِ جَدَّنٰا" میخوای بری اول مارو برگردون مدینه، بعد هر جایی میخوای بری برو، میخوای مارو اینجوری تنها بذاری؟ ما رو میخوای به کی بسپاری؟... ابی عبدالله آرومش کرد، صدا زد: سکینه جان! اینقدر بابات رو اذیت نکن، بیچاره ام داری میکنی، قلبم رو آتیش نزن، گریه هات رو نگه دار، حالا مونده تا گریه کنی، چند ساعت دیگه گریه کن... زن ها دورِ ابی عبدالله حلقه زدن، یه کم وداع طولانی شد، آخه زنها دورِ حسین رو گرفتن نمیذارن بره، هر کسی یه چیزی میگه، زینب صدا زد: داداش! صبر کن، مادرم سفارش کرده زیر گلوت رو ببوسم، یه بوسه زیر گلو زد، این آخرین بوسه بود؟ نه! چند ساعت دیگه زینب اومد تویِ گودال، این نیزها روکنار زد، این شمشیرها رو کنار زد، همه دیدن زینب خم شد، این لبهاش رو گذاشت به رویِ لبهای بریده... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
|⇦• مادرِ آب کجایی... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── *برگردیم دوباره به روضه ی وداع، این وداع با زن و بچه ها طولانی شد، یه نامردی اومد شمشیرش رو زد به چوب خیمه ها، روایت میگه: این شمشیر رو زد محکم به چوبِ خیمه، فریاد زد: حسین! رفتی خودت رو بینِ زنها پنهان کردی؟ بیا بیرون... مدینه هم همینجور شد، همچین که دید دارن لگد به در میزنن، آتیش داره بالا میره از دَرِ خونه، داد میزدن: علی! بیا بیرون...* غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ تار می دید همه کرببلا را ز عطش دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش بود عطشان و از آن گوهرِ نایاب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ سر، پیمبر شد و نی نقطۀ معراج شدُ قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شدُ حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شدُ هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟ نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ مهدی مقیمی ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
14000526-narimani-roze.mp3
4.59M
|⇦•يا دَهرُ أُفٍّ لَكَ مِن خَليل... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
. |⇦•غروب تلخی داری... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود شهریار همه عالم بدنش عریان بود پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟ مهدی مقیمی غروب تلخی داری ، رو خاکا سر میذاری به جونت افتاده شمر، میگه سنان چرا بی کاری؟ با نیزه اومد سمتت، خون از لب و دهانت جاری نفس بریده نیزه، امان بریده نیزه چقدر تو مقتل این سو آن سو، تو رو کشیده نیزه صورتو در هم کرده تا به گلو رسیده نیزه شلوغ دور گودال، دیدن که رفتی از حال چادر من هم مثلِ، پیراهن تو میشه پامال عقیقِ تو که بردن حالا، میرن سراغِ خلخال توی ضریح سینت دیدم، سنان شکسته نیزه پیراهنی رو که مادر دوخت، میوفته دسته نیزه کمین نشسته نیزه، راهتو بسته نیزه مادر رو صدا زدی، جدم رو صدا زدم تشنه دست و پا زدی، جدم رو صدا زدم گفتم: وایِ من حسین! گفتم: وامحمدا! ای تنهایِ من حسین، گفتم: وامحمدا! وامحمدا! حسینُ بی رَدا، ببین به کربلا وامحمدا! سر از تنش جدا، ببین به کربلا تو های و هوی نیزه، نگام به سویِ نیزه دیدم که خون از چشمات میریزه بر گلوی نیزه دیدم سرت و پیشِ چشمام زدن به رویِ نیزه قدم قدم با نیزه، یا سنگ زدن یا نیزه خودم درآوُردم از پهلویِ زخمی، چندتا نیزه داره برا زخمات گریه میباره حتی نیزه *از بالای تل، همه ی این صحنه هارو دید، یه مرتبه دیدن دست رویِ سرش گذاشت، شروع کرد دوان دوان به سمت گودال به دویدن، صدا میزنه: "وامحمدا! واعَلیا! وا اُما..." اما همچین که رسید یه بدنی رو مشاهده کرد، هی صدا میزنه: " أ أنتَ أخی؟" آیا تو برادرِ منی؟ مگه میشه زینب بدنِ حسینش رو نشناسه؟ نمیدونم چیکار با این بدن کرده بودن، شیخ جعفر شوشتری میگه: میگه کاری با این بدن کرده بودن که دیگه پشت و روی بدن مشخص نبوده... میدونی چرا؟ آخه وقتی که: "وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِك" همچین که روی سینه ی ارباب ما نشست، ابی عبدالله یه نگاهی بهش کرد، گفت: بابام فرموده بود: کسی تو رو میکُشه که صورتش از سگ زشت تره، تا این حرف رو زد، گفت: حالا یه کاری میکنم دیگه من رو نبینی، این بدن رو برگردوند... امام صادق علیه السلام انگشترشون رو نشون دادن، فرمودن: به اندازه ی نگینِ انگشترِ من جای سالم تو بدنِ جدِّ ما نبوده، ای حسین!...* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
14000526-narimani-roze2.mp3
2.26M
|⇦•غروب تلخی داری... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
. |⇦•زینب بمیره واسه عصر فردا.. / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── *طبری نوشته:زین العابدین جان عالم به قربانش فرمود: "إنّي جالِسٌ في تِلكَ العَشِيَّةِ الَّتي قُتِلَ أبي صَبيحَتَها" من شب عاشورا بیمار بودم.. "وعَمَّتي زَينَبُ عِندَي تُمَرِّضُني" عمه‌ام زینب از من پرستاری می کرد میگه می دیدم، می شنیدم.."إذِ اعتَزَلَ أبي بِأَصحابِهِ في خِباءٍ لَهُ..." دیدم بابای من اصحابش رو جمع کرد .. همه رفتند داخل یه خیمه.. غلام آقای من شمشیر بابای من رو پرداخت می کرد.. بابای من نشسته بود یه شعری زیر لب زمزمه می کرد... يا دَهرُ افٍّ لَكَ مِن خَليلِ‏ ای روزگار اف بر تو باد! چه دوست بدی هستی .. "كَم لَكَ بِالإِشراقِ وَالأَصيلِ..." "قالَ: فَأَعادَها مَرَّتَينِ أو ثَلاثا..." میگه بابای من دو بار یا سه بار این شعر رو تکرار کرد... " فَعَلِمتُ أنَّ البَلاءَ قَد نَزَلَ..." من یقین کردم که دیگه بلا نازل شد " فَأَمّا عَمَّتي فَإِنَّها سَمِعَت ما سَمِعتُ" عمه‌م آنچه من شنیدم او هم شنید، یک مرتبه زینب بلند شد پابرهنه، چادرش روی زمین کشیده میشد،رفت خدمت اباعبدالله یه نگاهی به برادر انداخت... صدا زد: " لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِي‏ الحَياةَ! "ای کاش مرده بودم، اليَومَ ماتَت فاطِمَةُ امّي .. انگار الان مادرم فاطمه از دنیا رفت.. "وعَلِيٌّ أبي وحَسَنٌ أخي! "انگار الان بابام علی و برادرم حسن رو از دست دادم.. "يا خَليفَةَ الماضي وثِمالَ‏ الباقي..." ای یادگار گذشتگان، ای امید آیندگان.. "فَنَظَرَ إلَيهَا الحُسَينُ عليه السلام.." یه نگاهی به زینب انداخت... (میدونی شب عاشورا چی گفت زینب؟!) من و تو هم اقتدا کنیم به اسوه صبر کربلا... "بابی انت و امی یا اباعبدالله..." پدر و مادرم به فدای تو... می‌نشاند بر لب عشاق تو لبخندها بابی انت و امی گفتنِ فرزندها .. زینب صدا زد: "بابی انت و امی یا اباعبدالله..." آقای ما چه کار کرد؟! " فَرَدَّ غُصَّتَهُ..." بغضش رو فروخورد.. "وتَرَقرَقَت عَيناهُ.." چشمای مبارکش پر از اشک شد.. اینجا زینب چه کرد؟ "ولَطَمَت وَجهَها..."به صورت لطمه میزد.. "و أهوَت إلى جَيبِها وشَقَّتهُ.." دست به گریبان برد.. " وخَرَّت مَغشِيّا عَلَيها.." زینب از حال رفت.. آقا آمد بالای سرش.. " يا اخَيَّةُ! اتَّقِي اللّهَ وتَعَزَّي بِعَزاءِ اللّهِ.. وَاعلَمي أنَّ أهلَ الأَرضِ يَموتونَ..." خواهرم همه اهل زمین می میرند... " و أنَّ أهلَ السَّماءِ لا يَبقَونَ..."اهل آسمان باقی نمی ماند.. "و أنَّ كُلَّ شَي‏ءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَ اللّهِ.." جز خدا همه هلاک میشن... (رفقا از روز دوم محرم که رسید کربلا تا شب عاشورا دو تا نامه نوشت.. یه نامه نوشت به برادرش محمدبن حنفیه.. نامه کوتاه بود: "مِنَ الحسین بن علی الی اخی محمد بن علی المعروف به ابن حنفیه..." از حسین به برادرش... "فَانَّ الدُّنیا لَم تَکُن وَالاخِره لَم تَزَل؛ وَالسلام.." گویی دنیا هیچ وقت نبوده و آخرت همیشه موجود بوده .. یه نامه دیگه هم نوشته به کوفه: "مـِنَ الحـُسَین بن علی بن ابی طالب اِلی الرَّجُلِ الفقیه حبیب بن مظاهر " پیک نامه رو آورد.. پیرمرد و پیرزن داشتند صبحانه می خوردند.. نامه رو خوند ..نامه رو بست.. گذاشت کنار‌‌‌.. حالش دگرگون شد.. همسرش گفت:چیه؟! گفت نامه از جایی نزدیک کوفه آمده.. پرسید از کجا؟ کربلا.. کی نامه رو فرستاده؟ پسر فاطمه...چی نوشته؟ " امّا بعد: فاِنّا قَد نَزَلنا بِکَربلاء..." حبیب! ما آمدیم... انگار از قبل قراری بین این ها بوده... "و انت تـعـلـم قـرابتنا من رسول اللّه" تو میدونی من پسر پیغمبرم "وَ اِن اَرَدتَ..." اگه میخوای من رو یاری کنی عجله کن .. همسرش گفت:میخوای چه کنی؟ گفت:من دیگه پیر شدم کرّ و فرّی ندارم گفت:نمیخوای بری؟ گفت:نه... پیرزن روسری از سر باز کرد،انداخت رو سر حبیب.. گفت: بگیر بشین خونه .. ای کاش مرد بودم .. گفت؛ زن! اگه من برم عبیدالله خونه مون رو خراب می کنه‌‌‌.. گفت:بذار خراب کنه .. اگه من برم تو رو به اسیری می برند.. گفت: بذار ببرند ..من نرم؟! مرد اگر مرد است گو نزد من آی! ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇.