Taheri Vafat Hazrat Omolbanin 97-03.mp3
2.82M
|⇦• #قسمت_سوم روضه و توسل به ساحتِ مقدس مادرِ ادب حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس حاج محمدرضا طاهری سال 97 تقدیم روح ملکوتی امام راحل و همۀ مادرانِ شهدا •✾•
@emame3vom
3. ورود به روضه.mp3
4.15M
#قسمت_سوم
#ورود_به_روضه
امشب شب سختیه برا امیرالمومنین .. معمولا وقتی مادری از دنیا میره ، خانم های همسایه میان ، خانم های فامیل میان ، اگه دختر کوچولو داشته باشه ، دخترشو بغل میگیرن ، دخترش رو میبرند ، میگن دخترش توی این خونه نباشه ، نبینه !
بمیرم برا زینب 5 ساله ..
در کودکی شد قسمت من خانه داری
هم خانه داری میکنم هم سوگواری
گریم برای نور دو عینت
هر شب دهم آب دست حسینت
#حاج_غلامرضا_سازگار
وقتی میخواست بدن رو غسل بده ، مرحوم علامه امینی میگه : اونقدر بدن بی بی نحیف و لاغر شده بود ! خوده امیرالمومنین (ع) تنهایی بدن رو بغل گرفت ! بدن رو گرفت رو مغتسل گذاشت !
این همان فاطمه ای بود که اون روز تو کوچه ها اومد ! کمر بند علی رو گرفت ، گفت : نمیزارم علی رو ببرید ...
مادر مادر مادر .. کجای عالم دیدید جلوی دختر 5 ساله ، بدن مادر رو غسل کنند ؟ کجای عالم دیدید جلوی بچه های خردسال ، بدن مادر رو غسل کنند ؟ امشب خونه ی علی چه خبر بود ؟
بریز آب روان اسما
ولی آهسته آهسته !
به جسم اطهرِ زهرا
ولی آهسته آهسته ..
همینطوری که بدن رو داره غسل میده ، طبق وصیت بی بی که فرمودند : علی جان بدن رو از زیر پیراهن غسل بده ..
بابا مظهر اقتدار در خانه است ، برا هر کسی مشکلی پیش بیاد به بابا پناه میاره ! با بابا در میون میگزاره ، کسی اشکِ باباش رو تو غم هاش ندیده ! اما وقتی بابا گریه کنه ، همه گریه میکنند ، یه مرتبه بچه ها دیدند بابا دست از غسل دادن برداشت ، سر به دیوار گذاشت ..
همه خواب و علی بیدار،
سرش بنهاده بر دیوار
دعای ابوحمزه ثمالی (قسمت _سوم).mp3
9.02M
🎼دعای ابوحمزه ثمالی ..
|⇦•#قسمت_سوم قرائت دعایِ پرفیضِ #ابوحمزه ثمالی ویژۀ ماهِ مبارکِ رمضان به نفس حاج مهدی #سلحشور (شب سوم ماه رمضان98)
متن👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2371289108C89129d8927
3. مدح حضرت زهرا س.mp3
3.65M
#قسمت_سوم
#استاد_حیدرزاده 1394
#مدح_و_گریز_روضه_اول
بعضی از رفقا از راه های دور اومدند ، از خیلی مسیر طولانی خودشون رو رسوندند ، گفتند شبِ اولِ ، روضه یِ حضرتِ زهراست بریم ، بریم با #مادر حرف بزنیم ، با #مادر از غربت و تنهایی بگیم ، #مادر حرف شما رو میشنوه ، از همه مهربانتر #مادره ، #مادره ...
ای دختری که پیش تو بابا کند سلام
تو کوثر استی و به تو طوبی کند سلام
زهرایی و به خانه ی تو همچو آفتاب
هر صبح و شام ، سید بطحا کند سلام
بببین چیه مقام بی بی ؟ پیغمبر خدا ، وقتی آیه ی تطهیر نازل شد ، تا 9 ماه نوشتند ، حضرت هر موقع می اومدند از خانه بروند مسجد ، به درِ خانه زهرای اطهر که میرسید ، می ایستاد ، رو به درِ خانه فاطمه ، میفرمود السلام علیکم یا اهلَ البیت ، وقت نماز است سلام میدادند :
السلام علیکم یا اهلَ البیت ،آیه تطهیر رو میخوندند : إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَيتِ وَيُطَهِّرَكُم تَطهيرًا ( سوره احزاب آیه 33 )
یعنی چی ؟ یعنی مردم : این خونه و اهل این خونه احترام داره ! یا رسول الله ، هنوز آب غسلت خشک نشده بود ، درِ این خونه رو آتش زدند ! بی بی جانم ، فاطمه ...
زهرایی و به خانه ی تو همچو آفتاب
هر صبح و شام سید بطحا کند سلام
بی بی جانم :
بر فضه ی تو مائده میآید از بهشت
بر مادرِ تو، حیِ تعالی کند سلام
فاطمه جان :
درگاهِ توست قبله ی دلها و با ادب
هر زنده دل به قبله ی دلها کند سلام
شاعر : #حاج_سید_رضا_موید
اتریش ، مرکز اسلامی وین
.
3. ادامه مدح.mp3
4.5M
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_سوم
جانم به این زهرا ، جانم به این بی بی ، نوکرِ درِ این خونه هستی ، شب های قبل هم گفتم ، کسی بی دعوت نیومده ، هرکسی تو مجلس بی بی قدم گذاشته ، #با_دعوت خوده بی بی بوده ، لذا الان نمی بینی ، فردای قیامت ، تو صف محشر ، امام صادق (علیه السلام) فرمود مادرم فاطمه زهرا میاد ، مثل مرغی که دانه های خوب و از بد جدا میکنه ، شیعیان و دوستان و گریه کنانشو صدا میزنه ..
جانم فاطمه ، بی بی جان ، بی بی جان :
امامان ، آبرومندِ جلالت
امیرِ مومنان ، محوِ کمالت
تمام آفرینش ، پایبستت
پیمبر خم شدو بوسید دستت
کیه فاطمه ؟ 5 سالشه ، دخترِ 5 ساله است ، اما اول شخصیت عالمِ وجود ، از پیغمبر (ص) بالاتر در عالم وجود نداریم ، هرکاری پیغمبر انجام میده با اِذنِ خداست ، #با_رضایت خداست ، پیغمبرِ اول شخصِ عالمِ وجود ، خم میشه ، دستِ فاطمه ی 5 ساله رو میبوسه !
علامه امینی گریه میکرد و میگفت : میدونید چرا پیغمبر ، دستِ بی بی رو بلند میکرد و میبوسید ؟ به خاطر اینکه پیغمبر میدونست یه روزی میزنند این بازو رو میشکنند ؟
فاطمه جانم :
تمام آفرینش ، پایبستت
پیمبر خم شدو بوسید دستت
به محشر ناقه ات چون پا گذارد
سحابِ رحمت از هر سو ببارد
به محشر برفرازِ چرخِ گردون
ندا خیزد که اَینَ الفاطمیون ؟
اونایی که گریه کنِ فاطمه بودند کجان، اونایی که گریه کنه بی بی بودند کجان ؟ اونایی که محب فرزندان و شوهر بی بی بودند کجان ؟
به محشر برفرازِ چرخِ گردون
ندا خیزد که اَینَ الفاطمیون ؟
همه حوران به استقبال خیزند
برات عفو ، پیشِ پات ریزند
شود تا نازنین قلبِ تو خُرسند
ببخشند و ببخشند و ببخشند ..
#حاج_غلامرضا_سازگار
3. مقدمه روضه.mp3
3.22M
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_سوم
#مقدمه_روضه
مگه میشه روضه مادر باشه و پسر نیاد؟ مگه میشه امام زمان (عج) نیاد و آقا امیرالمومنین (ع) نیاد ؟ صاحب عزا امیرالمومنینِ ، معمولا صاحب عزا دمِ در می ایسته و خوش آمد میگه .. مادر مادر مادر ..
میخاستم از امام زمان (عج) بیشتر برات بگم ، اما دلت آماده است ، آدم نسبت به مادرش یه جورِ دیگه است ، با مادرش یه طور دیگه است ، ارتباط با #مادر غیر از دیگرانِ ، آدم با مادرش خودمونیه ، حرف دل با مادر میزنه .. اِاا ی ی ی ..
مگر ز اهل مدینه
چه دیدی ای مادر ؟
که دل زِ عمرِ عزیزت
بریدی مادر ... ؟
صفای ما ،
به وجود تو بستگي دارد
چرا زِ زندگيات
نااميدي اي مادر... ؟
شاعر : #حاج_سید_رضا_موید
باریکلا ، با این همه شور، با این همه حالِ خوشت اومدی .. مدینه یاد بگیر ! شیعیان تو هر کجای دنیا هم که باشند میان ، دوستداران مادر میان ، اما مادرتون تو مدینه آنقدر غریب بود ! نیمه شب کسی نبود بدنش رو برداره ! ...
خودش گفت غریبانه باشه ، حسن و حسین درب خانه ی سلمان ، مقداد ، اباذر .. سلمان بیا ، مقداد بیا ، اباذر بیا ، بابام علی غریبه ! غریبه ! غریبه !
شب آمد و مراسمِ تشیع فاطمه است
برگو رود حسین به سلمان خبر دهد
هر کسی تو شهر غربت از دنیا بره ، بدنش رو میبرند تو شهر خودش ، میگن ازش تجلیل بشه ، اما بمیرم ، مادر تو شهرِ خودش هم #غریب بود ، غریب بود .. سیدا مادرِ شما تو محله خودش غریب بود !
.
3. ورود به روضه.mp3
4.15M
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_سوم
#ورود_به_روضه
امشب شب سختیه برا امیرالمومنین .. معمولا وقتی مادری از دنیا میره ، خانم های همسایه میان ، خانم های فامیل میان ، اگه دختر کوچولو داشته باشه ، دخترشو بغل میگیرن ، دخترش رو میبرند ، میگن دخترش توی این خونه نباشه ، نبینه !
بمیرم برا زینب 5 ساله ..
در کودکی شد قسمت من خانه داری
هم خانه داری میکنم هم سوگواری
گریم برای نور دو عینت
هر شب دهم آب دست حسینت
#حاج_غلامرضا_سازگار
وقتی میخواست بدن رو غسل بده ، مرحوم علامه امینی میگه : اونقدر بدن بی بی نحیف و لاغر شده بود ! خوده امیرالمومنین (ع) تنهایی بدن رو بغل گرفت ! بدن رو گرفت رو مغتسل گذاشت !
این همان فاطمه ای بود که اون روز تو کوچه ها اومد ! کمر بند علی رو گرفت ، گفت : نمیزارم علی رو ببرید ...
مادر مادر مادر .. کجای عالم دیدید جلوی دختر 5 ساله ، بدن مادر رو غسل کنند ؟ کجای عالم دیدید جلوی بچه های خردسال ، بدن مادر رو غسل کنند ؟ امشب خونه ی علی چه خبر بود ؟
بریز آب روان اسما
ولی آهسته آهسته !
به جسم اطهرِ زهرا
ولی آهسته آهسته ..
همینطوری که بدن رو داره غسل میده ، طبق وصیت بی بی که فرمودند : علی جان بدن رو از زیر پیراهن غسل بده ..
بابا مظهر اقتدار در خانه است ، برا هر کسی مشکلی پیش بیاد به بابا پناه میاره ! با بابا در میون میگزاره ، کسی اشکِ باباش رو تو غم هاش ندیده ! اما وقتی بابا گریه کنه ، همه گریه میکنند ، یه مرتبه بچه ها دیدند بابا دست از غسل دادن برداشت ، سر به دیوار گذاشت ..
همه خواب و علی بیدار،
سرش بنهاده بر دیوار
اتریش ، مرکز اسلامی وین
به همت جواد افشانی
3. روضه.mp3
11.63M
#روضه_حضرت_زینب
(سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_سوم
اتریش ، مرکز اسلامی وین
ایام فاطمیه ۱۴۳7 هجری
4. قسمت سوم.mp3
3.51M
#استاد_حیدرزاده
#داستان_یتیم_نوازی_مولا
#قسمت_سوم
همه گفتند به آواز جلی
که ای جوان ، از تو رسد بوی علی
پس در آن حال
به سوز و غم و شور
کرد روشن اسدالله تنور
فرمود : پیرزن ، من میروم تنور روشن میکنم ، تو بچه ها رو سرگرم کن ، برات نان بپزم ...
#قربان_مقامت
دوده آتش شد از آن خانه بلند
با خبر مردم همسایه شدند
همسایه ها دیدند ، دود از خانه ی پیرزن بلنده ، تنور خونه ی پیرزن روشن شده ، خدا چی شده ؟ تنور خونه ای که ماه ها روشن نبوده ، امروز چی شده تنور خونه ی پیرزن روشن شده ؟
زنی آمد بسوی خانه ی او
گفت برم ببینم خونه اش چه خبره ؟
زنی آمد بسوی خانه ی او
دید آن محفل شاهانه ی ا و
دید خونه ی پیرزن یه طور دیگریه ، امروز خونه اش یک حال و هوای دیگری داره .. امروز بچه هاش سرحالند ...
گفت با مادرِ اطفال یتیم
کیست در خانه ات
این لحظه مقیم ؟
پیرزن کی تو خونه ات اومده ؟ امروز وضع خونه ات طور دیگری است
گفت : دل گرچه به او باخته ام
لیک اورا هنوز نشناخته ام
صاحب حُسن و
جمالِ حسن است
پدرِ جمله یتیمانِ من است
گفت : نمیشناسمش ولی خیلی مهربونه ... به به ، افتخار داریم پیرو این امیرالمومنین هستیم
گفت : نمیشناسمش ، ولی از موقعی که تو خونه ام اومده ، وضع خونه ام عوض شده ، بچه ها مو نوازش میکنه ، برا بچه هام غذا آورده ، بچه هامو میبوسه ..
صاحب حُسن و
جمالِ حسن است
پدرِ جمله یتیمانِ من است
گفت حالا کجاست اون آقا ؟ بگو من برم ببینمش .. کیه ؟
آمد آن زن
سوی مطبخ ، ناگاه
چشمش افتاد
به روی مهِ شاه ..
یه نیگاه کرد ، دید این آقا امیرالمومنین است ، این علیِ ..
.
.
|⇦•مرهم حریف زخم زبان ها...
#قسمت_سوم #روضه #شهادت_امام_جواد به نفس حاج امیر کرمانشاهی
●━━━━━━───────
مرهم حریف زخم زبان ها نمی شود
*هیچ زخمی بدتر از زخمِ زبان نیست، کربلا هر جسارتی که خواستن به بدن کردن، همه جسارت ها یه طرف، بی ادب اومد تویِ گودال، یه حرفی زد، جگرِ حسین رو پاره پاره کرد، گفت: تو که میگفتی بابات ساقیِ کوثرِ؟ چرا هی داری داد میزنی:" يَا قَوْمِ!ِ اِسْقُونِي شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ" خوب بگو بابات برات آب بیاره...*
مرهم حریف زخم زبان ها نمی شود
آری جگر که سوخت مداوا نمی شود
این قدر پیش پای کنیزان به خود مپیچ
با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود
*جوادالائمه هی تویِ حجره دست و پا میزد، یه عده کنیز پشتِ در کِل میکشیدن، هلهله میکردن، پایکوبی میکردن..." صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه" این اولین بار نبود یه آقا دست و پا بزنه یه عده کِل بکِشن، اولین بار کربلا، یه آقا تو گودال دست و پا میزد، یه عده کف میزدن، هلهله میکردن...اما ...*
خاکِ این حُجره کُجا و تَهِ گودال کُجا
به تَنَم نِیزِه نَخُورده است، جُدا نیست سَرَم
*اینجا جوادالائمه هی میگفت:آب!آب!... یه کنیزی رفت برا آقا یه ظرف آب آوُرد، دلش سوخت" اَهل روضه! بگم همه داد بزنید، این شبا میخواهیم برات مُحرم بگیریم"
آب آوَرد زَنى ، یادِ هِلال اُفتادم
کَربَلا آن به آن میگُذَرَد از نَظَرَم
*عطش وقتی زیاد میشه، بدن وَرَم میکنه، ساربان اومد توی گودال دید عبا رو بُردن، عمامه رو بردن، کلاه خود رو بردن، یه نگاه کرد دید انگشتر هست، اومد جلو هرکار کرد دید از انگشت بیرون نمیآد، آخه بدن وَرَم کرده، خنجر رو درآوُرد....
من گریز آخرِ روضه ام کربلا نیست،کربلا دست وَرَم کرده بود، اما مدینه هم دیدن علی دست به دیوارگذاشته، شروع کرد بلند بلند گریه کردن، اسماء اومد جلو، آقا! چرا اینجوری داد میزنید؟ فرمود: اسماء! دست از دلم بردار، دستم رسید به بازویِ وَرَم کرده ی فاطمه...*
ــــــــــــــــــ
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
14000419-kermanshahi-roze3.mp3
1.93M
|⇦• مادرِ آب کجایی...
#قسمت_سوم #روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
*برگردیم دوباره به روضه ی وداع، این وداع با زن و بچه ها طولانی شد، یه نامردی اومد شمشیرش رو زد به چوب خیمه ها، روایت میگه: این شمشیر رو زد محکم به چوبِ خیمه، فریاد زد: حسین! رفتی خودت رو بینِ زنها پنهان کردی؟ بیا بیرون...
مدینه هم همینجور شد، همچین که دید دارن لگد به در میزنن، آتیش داره بالا میره از دَرِ خونه، داد میزدن: علی! بیا بیرون...*
غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد
چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد
بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد
ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی
مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی
خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی
قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
تار می دید همه کرببلا را ز عطش
دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش
خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش
بود عطشان و از آن گوهرِ نایاب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود
به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود
هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود
که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت
بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت
زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت
چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
سر، پیمبر شد و نی نقطۀ معراج شدُ
قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شدُ
حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شدُ
هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد
نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد
نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد
عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد
پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟
وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی
نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی
در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی
مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد
پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟
یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را
پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را
خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را
خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد
پدرِ خاک کجایی پسرت خاک نشد؟
#شاعر مهدی مقیمی
ــــــــــــــــــ
#روضه_امام_حسین
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#سید_رضا_نریمانی
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇