eitaa logo
امام حسین ع
21.3هزار دنبال‌کننده
413 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
YEKNET.IR - haddadian shabe 8 muharram1398 (1).mp3
37.02M
🏴 #هل_من_ناصر 🔳 #روضه سوزناک #محرم 🌴چه آه جانگدازی داره بابا 🌴توی چشماش چه رازی داره بابا 🎤حاج #سعیدحدادیان 👌بسیار دلنشین ♨️ @emame3vom 👈
YEKNET.IR - haddadian shabe 2 muharram1398 (8).mp3
6.21M
🏴 #هل_من_ناصر 🔳 #روضه سوزناک #محرم 🌴امیر عشق زمین خورد و افسرش افتاد 🌴عمامه ای ز نبی داشت زمین افتاد 🎤 #محمدحسین_حدادیان 👌بسیار دلنشین ♨️ @emame3vom 👈
YEKNET.IR - haddadian shabe 8 muharram1398 (9).mp3
12.43M
🏴 #هل_من_ناصر 🔳 #زمزمه سوزناک #محرم 🌴صورتم رو به کربلا می کنم 🌴از ته دل تورو صدا می کنم 🎤 #محمدحسین_حدادیان ۹۸ 👌بسیار دلنشین ♨️ @emame3vom 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Monajat - Hajmahdirasuli - Haftegi97-03-31sarallahzanjan.mp3
6.99M
مناجـــــــــــــــات و روضــــــــــــه بامداحی : حاج مهدی رســــــولی پنجشنبه ۳۱خــــردادمــــــاه ١٣٩۷ [ @emame3vom ]
Roze - Hajmahdirasuli - Haftegi97-03-31sarallahzanjan.mp3
13.63M
روضه‌بقیع‌ "‌‌السلام ای خاک عشق" بامداحی : حاج‌مهدی‌رســـــــــولی پنجشنبه۳۱خــــردادمــــــــــاه١٣٩۷ [ @emame3vom ]
. یا رب... السّلامُ عَلَیکَ یا حُجّتَ اللهِ فی خَلقِه دوباره ندبه و آدینه و طلوع دگر دوباره ضجّه و اشک و غم و خشوع دگر شنیده می‌شود " اَینَ بَقیّهُ الله " از گلوی گریه‌کُن و یاور و جَزوع دگر کجاست آب حیات و غذای روحِ بشر؟! دوباره عرضه‌ی لب‌تشنگیّ و جوع دگر دوباره آمده‌ام تا دوباره توبه کنم به عشق حضرت حجّت ، کنم رجوعِ دگر اِنابه‌ای که بُوَد واسطش امامِ زمان شود به اذن خدا توبه و خضوعِ دگر " بحقّ زاده‌ی نرجس! الهی‌اَلعَفو "است نوا و زمزمه‌ی اوّلِ شروعِ دگر
یک صدا ظهور را طلب کنیم صدای اَلعَطَشِ روز کربلا امروز... ...نوای اَلعَجَلی گشته پُر خروش و فروز الا تمامی زوّار اربعینِ حسین! دعا کنید در آنجا برای آن پیروز ۱ صفر ۱۴۴۱
السّلام علیکَ یا صاحبَ الزّمان مسمّطی با محتوای امام زمانی در آستانه ی اربعین تضمینی از غزلی از حافظ شُکرِ خدا که دارم سرمایه ی محبّت هستم غلام و سائل بر بابِ آل عصمت در یک کلامِ کوتاه ، دینم بُوَد مودّت یعنی شود که گیرد مهدی مرا به خدمت؟! زان یار دلنوازم شُکریست با شکایت گر نکته دانِ عشقی بشنو تو این حکایت عین شِفاست مهدی ؛ من عینِ مرگ و دردم مهدی بهار دهر است ؛ من فصلِ خُشک و زردم با اینکه روسیاهم امّا نکرده طردم در راهِ نشر یادش ؛ پیوسته رهنوردم بی مُزد بود و منّت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت ذکرِ ولیّ عصر است مقصود این مسدّس در معرضش تماماً دنیا و اهل آن ، خَس حمّالیِ درفشش در این جهان مرا بس این زندگیّ فانی ، بی اوست کال و نارس رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت هر صبح و شام دارد او روضه ای مجزّا دارد غم و فغان و اندوه و بُغض و نجوا از داغِ کربلا و آوارگیّ و صحرا می پرورد به سر ، او اندوهِ شاهِ تنها در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت یابن الحسن! فقط تو محبوبِ بی گزندی! ای آسمانِ عزّت ، ایمان و سربلندی! انداختی به رأفت ، بر گردنم کمندی شُکر خدا که هستیم مست نگات چندی چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت هر وقت بی تو بودم ؛ بیچاره گشته ام زود بی تو نداد من را هر کار ، آخرش سود یک جلوه ای نما بر جانم ولیّ معبود در این شبِ سیاهم گُم گشت راه مقصود از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت هر ساعتی به شکلی ؛ هر لحظه گونه گونم با اینکه هست حُبّت در جان و روح و خونم گر وقف تو نباشم ؛ بی شک بسی زبونم غوغای اندرونم پیداست از برونم ای آفتاب خوبان! می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت یابن الحسن! به یُمنِ بودِ تو هستِ ما هست از هجر روی ماهت دنیایمان خراب است بر اولیا مُعزّی ؛ با تو شود عدو پست تنها به یُمنِ لطفت قلبم ز ترس ها رست این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بیش است در بدایت ای دل مشو ملول و از جور دهر ، عاجز تنها به پای مهدی ، انداز فرشِ قرمز بنگر به اربعین و اعجازِ نقد و بارز در مکتب ائمّه شو یاور و مبارز عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت سه شنبه ۱۶ مهر ۹۸
ای وصیّ رَحْمَةً لِلْعالَمِين! مظهرِ اَلله بر روی زمین! قلبِ من باهر تپش گوید: علی... دوستت دارم امیرالمؤمنین
|⇦•روضه و توسل جانسوز ویژۀ اربعینِ حضرت سیدالشهدا علیه السلام به نفسِ حاج محمود کریمی •✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• رسیدم از سفر ای همسفر کجا هستی به زیر سنگِ لحد بین بوریا هستی اسیر رفتم از اینجا اسیر تر شده ام چه پیر رفتم و اکنون چه پیر تر شده ام تو را به نیزه، مرا با تو، از قفا بردن ولی به کعب نی و تازیانه ها بردن توان نمانده بگویم هر آنچه را دیدم بدونِ سایۀ عباس کوچه ها دیدم خدا کند دگر این چشمِ بسته وا نشود سرم زِ خاکِ غریبانه ات جدا نشود زِ من گذشت برادر خدا کند حتی فراق هم به فراقِ تو مبتلا نشود خدا کند که عزیزی به بندِ زنجیری به کوچه هایِ پر از سنگ آشنا نشود شکسته بال ترینم کبود می آیم من از محلۀ قوم یهود می آیم از آن دیار که من را به هم نشان دادن به دست هایِ یتیمت دو تکه نان دادن از آن دیار که بویِ طعام می پیچید از آن دیار که طفلت گرسنه می خوابید کسی که سنگ به اطفال بی پدر می زد به پیش چشم علمدار بیشتر می زد از آن دیار که چشمان خیره سر دارد به دخترانِ اسیر آمده نظر دارد از آن سفر که اگر کودکی به جا می ماند تمام طولِ سفر زیر دست و پا می ماند به کودکی که یتیم است خنده سر دادند به او به جایِ عروسک سر پدر دادند به جایِ آن همه گل با گلاب آمده ام من از جسارت بزم شراب آمده ام از آن دیار که آتش به استخوان می زد به رویِ زخم لبان تو خیزران میزد ┄┅═✧❁۞══۞❁✧═┅┄