.
#حضرت_عباس
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت
خوش بهحالِ سائلی که سائلِ عباس شد
خوش بهحال آن که از عباس نانش را گرفت
روزِ محشر دستهايش دستگيري ميكند
دستِ خود را داد، دستِ دوستانش را گرفت
**
هيچ كس اندازهي عباس شرمنده نشد
كربلا بدجور از او امتحانش را گرفت
از خجالت آب شد، آب آورِ كرب و بلا
عصرِ تاسوعا اماننامه امانش را گرفت
چشمهايش پاسبانهاي بَناتِ خيمه بود
حرمله با تير، چشمِ پاسبانش را گرفت
تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست
بس كه خون رفت از تنش، آخر توانش را گرفت
صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند
ناگهان سر نيزهاي حجمِ دهانش را گرفت
قتل او کار عمود آهن و نیزه نبود
تیرهایی که به مشکش خورد، جانش را گرفت
از بغل تا که سرش را بر سرِ نیزه زدند
گریههای ناتمامی خواهرانش را گرفت
سروده گروه شعری #یا_مظلوم
.
19.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت
رزقوروزی تمام خاندانش را گرفت
🔸 حاج محمود کریمی
#شب_جمعه
#الی_الحبیب
.
#شهادت_امام_صادق علیه_السلام
#زمینه
(مدح و مرثیه)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#بنداول ✍ #مدح
کار من تو دنیا ، نوکریه
شکرلله این دل ، حیدریه
اعتبار منه _ این شعار منه
شکر حق مذهبم ، جعفریه ۲
خوش به حال اونکه ؛ شده عاشق
رنگ خدا داره ، نه خلایق
اگه بمونیم ما پای مذهب
ضامن ما میشه ، حضرت صادق
تو دنیایی که ، پره از منافق هاست
شیعه مدیونه همین قال صادق هاست
پرچمش بالاست ، پرچمش بالاست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 یا جعفر بن محمد 💢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#بنددوم ✍ #مرثیه_گزیزمدینه
گریه هامون امشب ، بی امونه
باز مدینه و دل ، نگرونه
قلبشو سوزوندنو ، چون طناب آوردنو
باز آتیش گرفته ، در خونه ۲
کشوندنش بیرون ، مثه حیدر
زمین می افتادش ، مثه مادر
بدون عبا و بی عمامه
میون اون کوچه ، شده محشر
بی احترامی _ چقدَر به آقا شد
پشت اون مرکب _ کی میدونه چیا شد
روضه معنا شد ، روضه معنا شد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 یا جعفر بن محمد 💢
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#بندسوم ✍ #مرثیه_گریزکربلا
بین کاخ منصور ، چه نفس گیر
سه بار کشیده اونجا _ روتو شمشیر
هر دفعه میترسیدو _ هی پیمبرو دیدو
حس میکرد خودشو تو ، غل و زنجیر ۲
کاشکی پیمبر تو کربلا میبود
میون گودال نینوا میبود
همونجا که سر رو میبردن یا
حداقل پای نیزه ها میبود
از رو بلندی ، خواهرش نگا میکرد
میزد روی سر ، جدشو صدا میکرد
وامحمدا وامحمدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍️ به قلم : #علی_حاجیان_فر
غروب یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
👇
.
#نوحه_مهدوی
#بیست_وپنجم_شوال
#شهادت_حضرت_صادق_علیه_السلام
زبان حال امام صادق با امامزمان علیهمالسلام
*سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
غیبتت خواب دو چشممو ربوده
چشمام از هجر تو یک کاسه ی خونه
وقتی می بینم که تو خیلی غریبی
آسایش تو قلب من باشه چگونه
چرا تو ساکنی توی بیابونا
ای شهریار تویی از شهر خود جدا
تو لحظه لحظه هات به فکر امّتی
ولی خودت یه عمر انیس غربتی
یارب یارب عجل لولیک الفرج....
🌸🌸🌸🌸🌸
سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
مهدی جان ببین که نیمه شب یه کافر
با حمله به خونه قلبمو سوزونده
من رو با پای برهنه با جسارت
به دنبال اسب تو کوچه ها دوونده
ببین که نیمه شب،امام مؤمنین
چندبار تو کوچه ها خورده روی زمین
وقتی با خنده هاش منو میزد صدا
تو رو صدا زدم میون کوچه ها
الله الله عجل لولیک الفرج....
🌸🌸🌸🌸🌸
سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
مهدی جان ببین که آتیش سقیفه
یه عمرهکه مونده روشن تو مدینه
خونمرو آتیش زده از نسل اون که
یه دوشنبه مادرم رو زد با کینه
به یادم اومده آتیش و میخ در
مادرو می زدند با کینه چل نفر
ببین که ناله ی بضعه ی احمده
در پشت در تو رو مادر صدا زده
الله الله عجل لولیک الفرج....
🌸🌸🌸🌸🌸
سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی
وَ ابْتَزَّت مِنّی راحَةُ فُؤادی
مهدی جان بیا با پای دل بریم باز
پیش جسم پاره پاره بین گودال
بشنو که داره تو رو میخونه با درد
رو سینش سکینه ای که رفته از حال
چشم انتظار تو،عمّه ی مضطره
ببین که بی پناه ،میون لشکره
تو رو صدا زده،لب نخورده آب
به زیر آفتاب خونده تو رو رباب
الله الله عجل لولیک الفرج...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
*اشاره به این روایت
شیخ صدوق (ره) در کتاب کمال الدین و تمام النعمة ج 2 باب 33 حدیث 51 نقل میکند که:
سُدَیر صیرفی میگوید: من، مُفَضَّل بن عَمْرو، ابوبصیر و ابان بن تَغلَب خدمت مولایمان امام صادق علیه السلام رسیدیم در حالیکه ایشان بر خاک نشسته و جُبّه (نوعی لباس) خیبری پوشیده بودند و ایشان مانند مادر فرزند مردهی شیدای جگر سوخته میگریستند درحالیکه زمزمه میکردند:
سیدی غیبتک نفت رقادی و ضیقت علی مهادی و ابتزت منی راحة فؤادی سیدی غیبتک أوصلت مصابی بفجائع الأبد … فما أحس بدمعة ترقی من عینی و أنین یفتر من صدری عن دوارج الرزایا و سوالف البلایا إلا مثل بعینی عن غوابر أعظمها و أفضعها و بواقی أشدها و أنکرها و نوائب مخلوطة بغضبک و نوازل معجونة بسخطک
« ای آقای من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را از من سلب نموده است.
ای آقای من! غیبت تو اندوه مرا به فجایع ابدی پیوند داده … من دیگر احساس نمیکنم اشکی را که از دیدگانم بر گریبانم روان است و نالهای را که از مصائب و بلایای گذشته از سینهام سر میکشد، جز آنچه را که در برابر دیدگانم مجسم است و از همه گرفتاریها بزرگتر و جانگذازتر و سخت تر و ناآشناتر است، ناملایماتی که با غضب تو در آمیخته و مصائبی که با خشم تو عجین شده است. »
#شهادت_امام_صادق
.👇
.
#زمزمه
#شهادت_امام_صادق
آتیش گرفته باز زبونه
تو شعله گُر گرفت یه خونه
یه عده اومدن شبونه
ای وای ، چخبر شده میونه کوچه ها
ای وای ، زنده شد غم مدینه ای خدا،
ای وای ،ای وای
ای وای ، حرمت یه پیره مرد شکسته شد
ای وای ، دو تا دستاش غریبونه بسته شد ،
ای وای ، ای وای
_
شده چقد غریب و مضطر
اُفتاده یاد داغ مادر
میگه امون از دل حیدر
ای وای ، یاده اون مادره که نفس بُرید
ای وای ، مادری که توو مدینه شد شهید ،
ای وای ، ای وای
ای وای ، نگذره خدا از اون مردک پست
ای وای ، با لگد پهلوی مادر و شکست
ای وای ، ای وای
پای برهنه پشت مرکب
رسیده جونش به روی لب
افتاده یاد عمه زینب
ای وای ، گریونه یاد مصیبت های شام
ای وای ، بُردن عمه هارو توی ازدهام ،
ای وای ای وای
ای وای ، دوره کردن اهل بیت و شامیا
ای وای ، خندیدن به اشک چشم دخترا
ای وای ، ای وای
#عباس_قلعه✍
👇
.
#نوحه
#شهادت_امام_صادق
سبک مورد علاقه ی مرحومحسن جمالی
#هشتم_شوال
#شهادت_حضرت_صادق_علیه_السلام19
خیمه به خیمه
روضه به روضه
دنبال تو می گردم ای منجی عالم
صبری ندارم
دل بی قرارم
آقا نگاهی کن به این بدی حالم
لَیْتَ شِعْری
أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوى'
کجایی ای امامنا
ای سید و مولای ما
غریب زهرا
لَیْتَ شِعْری
گرفته ای مجلس کجا
برای جدّ خود عزا
بیا میان جمع ما
غریب زهرا
مهدی،أبانا العجل.....
🌸🌸🌸🌸🌸
کوچه به کوچه
جدّ غریبت
پای برهنه پشت یک مرکب دویده
قلبش شکسته
از ظلممنصور
در بین راه از دشمنش طعنه شنیده
هشتممعصوم
کشیده درد بی حساب
نیمه ی شب با اضطراب
رفته به مجلس شراب
غریب زهرا
هشتممعصوم
افتاده یاد بزم شام
دشمن با چوب میزد مدام
روی لب خشک امام
غریب زهرا
مهدی،أبانا العجل.....
🌸🌸🌸🌸🌸
وقتی دویده
دنبال مرکب
افتاده یاد غربت عمّه رقیه
آن نیمه شب که
نشسته کینه
بر روی ماه صورت عمّه رقیه
مثل زهرا
او خورده سیلی، بی هوا
شده به او خیلی جفا
افتاده زیر دست و پا
آه و واویلا
مثل زهرا
شد گیسوی عمّه سپید
از زندگی جز غم ندید
در کودکی قدّش خمید
آه و واویلا
مهدی،أبانا العجل.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.👇
.
دودمه هیئتی و دسته سینه زنی
(دستهی اول)
آقا بیا که جدّ تو شبانه
شده به سوی بزم مِی روانه
بی امان دویده
ناسزا شنیده
( تو را صدا زده در آنکوچه ها
وقت جسارت گفته مهدی بیا ) (۲)
بحقّ صادق عجل لولیک الفرج...
(دستهدوم)
آقا بیا ، ششم امام مظلوم
آخر شده با زهر کینه مسموم
شهید از جفا شد
روضه ها به پا شد
( منتقم ِصادق آل عبا
برای خونخواهی جدّت بیا ) (۲)
بحقّ صادق عجل لولیک الفرج....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
👇