eitaa logo
امام حسین ع
18.6هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به ضریح چشمات دخیل دل مییندم از همه غیر از تیغۀ علم دل کندم من فقط باب القبلۀ حرم آرومم عزیزم با تو باشم چشمامو رو همه میبندم آبروی آب آبروی قوم بنی کلاب ای قمر فرزند ابوتراب زیر دین تو باشد آفتاب ساقی دشت کربلا اباالفضل با وفا اباالفضل شیر ام البنین حلال تو یا اباالفضل مرحبا اباالفضل غبطه میخورن به رتبت انبیا اباالفضل جان ما اباالفضل ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو علمدار خیمه های عاشورایی ساقی العطاشا و حامل الوایی دختر زهرا فرموده به تو جان من ، عزیزم تو‌کفیل حضرت زینب کبرایی صاحب فرات صاحب برزخ صاحب صراط اسم مارم بنویس از فقرات ای پناه خیمۀ مخدرات خوش غیرت ام البنین اباالفضل مه جبین اباالفضل ای سرباز سبط ختم المرسلین اباالفضل آفرین اباالفضل مادر نزائیده مثلت این چنین ابالفضل بی قرین ابالفضل ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/88453 .👇
. وقت اذونه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دخت سه ساله، ثانی حضرت زهرای بتول رقیه سادات،دل برده‌ای تو از آل رسول تویی تنها عشقم رقیه جاته روی چشمم رقیه ای دلیل اشکم رقیه روز و شب شد مشقم رقیه موج دریایی تو خروشانی تو تموم هست حسین جانی تو درد و درمانی تو فروزانی تو همه فانی و فقط باقی تو ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/88456 .👇
امام حسین ع
. #سید_رضی_موسوی از فرماندهان سپاه در سوریه و در اثر حمله ی صهیونیستها به زینبیه به درجه رفیع شهادت
‍ . برای سردار شهید که حاج‌قاسم به او گفته بود: «پیر شدی، تو هم دیگر باید شهید شوی» آینه گفت: عاقبت پیر شدی، شهید نه موی‌سپید هم شدی آخر و روسپید نه آینه گفت: خسته‌ای؟ گفتمش آه خسته ام در قفسی نشسته‌ام چاره نه و کلید نه... آینه! حیرتم فقط، شوق شهادتم فقط آه چه دارم آینه؟ هیچ به جز امید نه لاله‌ی واژگونم و حسرت بازماندنم داغ نویی نفس‌نفس آمده و نوید نه آینه گفت: صبر کن... گفتمش آه، سوختم در دل شعله می‌توان لحظه‌ای آرمید؟! نه! آینه گفت و... زیر لب گفت شهید می‌شوی آینه! راست گفته‌ای؟! وقت سفر رسید؟! نه؟! .
. سلام الله علیها از روضه ی بشیر تا با خبر شدم بشکسته بودم و بشکسته تر شدم دنیا به حال من خون گریه میکند هم بی حسین شدم هم بی پسر شدم جسم عزیزان مرا در خون کشیدند گلهای یاسم را همه از ساقه چیدند دست علمدار مرا از تن بریدند خیلی حزینم_ام البنینم ۲ از سرشب تا صبح،گریه شده کارم این غم دل آشوب،می دهد آزارم "من امّ بی بنینم،ام البنینم" ......... خیلی دلم شکست،از دیدن رباب اشک دو دیده اش،من را کند عذاب بغض سکینه را،دیدم به چشم خود میسوزم از غم ِ، طفل نخورده آب گفتند شرمنده شده ساقی طفلان گفتند مشک آب او شد تیرُباران طفل رباب از تشنگی گردیده بی جان با غم عجینم،ام البنینم ۲ داروندارم را،نذر حسین کردم روضه گرفتم با،این دل پر دردم "من امّ بی بنینم،ام البنینم" ...... باور نمیکنم این زینب من است باور نمیکنم پیشانیش شکست آتش به جان زند،قد خمیده ش بند دلم‌ ازین،درد و بلا گسست گفتند رفته زینبم راه اسارت گفتند که دارایی او رفته غارت ای وای من ای وای من از این جسارت زارو غمینم،ام البنینم ۲ وِیلی عَلی شِبلی،ناله ی جان سوزم گریه به عباسم، روضه ی هر روزم "من امّ بی بنینم،ام البنینم ✍ ۱۱جمادی الثانی ۱۴۴۵ 👇👇👇
. ایام 🌹تقدیم به مادر ادب و ایثار ام البنین(ع) در خانه ی علی، بَر عشق مبتلا ای مادر ادب، ای ریشه ی وفا دلسوز حیدر و، غمخوار فاطمه ای خالصُ اَلعمل، ای مِهر بی ریا خود را تو خوانده ای، بَر فاطمه کنیز ای اوج معرفت، ای معنی حیا بی خود نبوده که، یک عمر ماه تو ارباب و سَرورش، خوانده حسین را دستور عشق گر، از مادرش گرفت حق امام را، باید کُنَد اَدا با شَهد جان تو، عباس قد کشید از شیر پاک تو، شد شیر کربلا او پای سفره ی، حیدر بزرگ شد حق نمک چه بود؟ دست ز تن جدا شیری که داده ای، زهرا حلال کرد زخمی نبود حسین، عباس شد فدا .
. بدون ماه قدم می زنم سحرها را گرفته اند از این آسمان قمر ها را چقدر سرش ریخته است، معلوم است رسانده است به خانم کسی خبرها را نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده گرفته اند از این قد_کمان پسرها را چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش بیاورند برایش فقط سپرها را نشسته است سر راه و روضه می خواند که در بیاورد آه آه رهگذرها را ندیده است اگر چه ولی خبر دارد سر عمود عوض کرده شکل سرها را کنار آب دو تا دست بر روی یک دست رسانده است به ما خانم این خبرها را بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو ز دم زد و گفتی که از حسین بگو ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی برای خانه مولا که انتخاب شدی به خانه ولی الله اعظم آمدی و دلیل عزت قوم بنی_کلاب شدی به جای اینکه شَوی مُدعیه همسری اش کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی تنور خانه حیدر دوباره گرم شد و برای چرخش دستار انتخاب شدی چهار تا پسر آوردی برای علی که جای فاطمه ام البنین شدی دلت همیشه چنین شوهری دعا می کرد تو مثل حضرت_صدیقه مستجاب شدی اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد به چادر عربیه تو خار گیر نکرد تو را که فرق عــلی دیده ای و خون حسن به غیر کرب و بلا هیچ چیز پیر نکرد به احترام همان تکه بوریا دیگر زمین خانه تو نیت حصیر نکرد از آن زمان که شنیدی خزان گلها را هوای کوی تو باغ دلپذیر نکرد چه خوب شد که نبودی بینی که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد به نعل تازه گرفتند تا بدنها را به ضرب دست لگد میزدند زن ها را .
. هر چه دارم همه از حضرت اُمُّ الْقَمَر است بهترین شغل، فقط خدمت اُمُّ الْقَمَر است پدرم جزءِ غلامان همین خانم بود پس از او هم پسرش رعیت اُمُّ الْقَمَر است دست خالی ز در خانه ی لطفش نروم دادن حاجت من عادت اُمُّ الْقَمَر است رزق سالانه ی خود را ز درش می گیرم سفره ی من همه از برکت اُمُّ الْقَمَر است زائر ماه، به عرشِ حرم الله شدن به خدا در گِروِ دعوت اُمُّ الْقَمَر است حضرت زینب کبری شده "زِیْنُ الْحِیدَر" قمر هاشمیون، زینت اُمُّ الْقَمَر است آه، که سنگ مزارش شده خاک آلوده خاک قبرش سند غربت اُمُّ الْقَمَر است کاش یک روز ببینیم، که سقاخانه در کنار حرم و تربت اُمُّ الْقَمَر است هر کجایی که سخن از ادب عباس است مطمئنا پس از آن صحبت اُمُّ الْقَمَر است پسرش آخر مردانگی و غیرت بود هیبتش ارثیه ی هیبت اُمُّ الْقَمَر است یک نفر گفت، که قبر پسرت کوچک بود این سخن، خود سبب حیرت اُمُّ الْقَمَر است آن همه هیبت و رعنایی عباس ، چه شد؟ نقشی از قبر، فقط قسمت اُمُّ الْقَمَر است لطمه ها زد ز غم روضه ی شاه بی سر جای این داغ، روی صورت اُمُّ الْقَمَر است شرم، از مادر اصغر بخدا پیرش کرد مشکِ پاره سبب خجلت اُمُّ الْقَمَر است "کاش می شد که کمی آب، به اصغر برسد" این سخن، گوشه ای از حسرت اُمُّ الْقَمَر است ✍ .
. علیه السلام بند اول با وهب که تو یه حد نیستم ولی خیلی ام که بد نیستم اومدم نوکر تو باشم کاری غیر این بلد نیستم من مال روضتم حمّال روضتم روز و شبم حسین دنبال روضتم برات تب میکنم روزمو تو روضه هات شب میکنم اگه قابل باشم نوکریمو نذر زینب میکنم من اونقد روسیام حتی روم نمیشه تو هیئت بیام دم در کفشای گریه کن هاتو مرتب میکنم امیری یا حسین(دم) نوکرت مریض روضت شد تا که چایی ریز روضت شد پدر پیر عزاتون و مادرم کنیز روضت شد این خونه ی منه کاشونه ی منه محشر بیا بگو دیوونه ی منه تا گریه میکنم اشکمو به زهرا هدیه میکنم اگه قابل باشم جونمو نذر رقیه میکنم من اونقد رو سیام حتی روم نمیشه تو هیئت بیام برام بسه همین به جدار تکیه تکیه میکنم امیری یاحسین (دم) چای روضت به گدا نوشه این سماوری که میجوشه تو بخارش حکمتی داره این بخار ابر خطا پوشه آرزوی منی آبروی منی وقتی خیسه چشام رو در روی منی خود فضلی حسین سفره دار سفره ی بذلی حسین تو آقای منی ایضا آقای ابالفضلی حسین من اونقد رو سیام حتی روم نمیشه تو هیئت بیام ولی دارم امید به تو که شاه بلا عزلی حسین امیری یا حسین(دم) ✍ 👇👇👇
. سلام_الله_علیها ◾️◾️◾️ تویی شهبانوی ماسوا ام بنین فلک خاک مقدم شما ام بنین یقین ابر و باد و مه و خورشید و فلک غلامان عباس تو یا ام بنین عجب دنیایی ، عجب روزایی سر این سفره مهمونم قشنگه دنیام ، رو بال ابرام همینکه از تو میخونم ◾️◾️◾️◾️◾️ سلام خالق به ساحت ام بنین بشر محتاج عنایت ام بنین اگه عباسش به قلب لشکر میزنه گرفته درس از شجاعت ام بنین امیر لشکر ، شبیه حیدر سپهدار کرببلاس دلای بی تاب ، میگن با ارباب بنفسی انت یا عباس امیر قربانی فر✍ 👇
. تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب قدری آرام بخوان روضه برای ارباب روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم ✍ .
. سبک این شبا حال و هوای خونمون حالا که افتاده آتیش غمی تو بین سینه نوحه میخونم و نوحه غم دلم همینه باز دوباره منو فاطمه صدا کنید چرا که من دیگه ام‌البنین نیستم اهالی مدینه الهی شکر چه خیری توی زندگیم دیدم چه برکتی تو بندگیم دیدم حالا یه مادر شهیدم پسرهامو دادم برای پسر زهرا تا نباشه تو کربلا تنها حالا یه مادر شهیدم پسرهامو_فدا کردم فدای کر_بلاکردم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باورم نمیشه که دست تو رو بریده دشمن باورم نمیشه که چشم تو رو دریده دشمن باورم نمیشه که تنها بودی و دوره کردن رو تن زخمی تو بارون تیر باریده دشمن ابالفضلم شیرم حلالت قمر حیدر پرچممو بردی تو بالاتر دور سرت بگرده مادر ابالفضلم رشادت تو رو سپیدم کرد شهادت تو رو سپیدم کرد دور سرت بگرده مادر فدای اون_غم چشمات میخونم_نوحه غمهات ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شعر_سبک ✍ 👇👇