.
#حضرت_رقیه
زبانحال پدر با دختر
چشمهای خسته ات را ، باز دریایی نکن
این قدر با اشک، رویت را تماشایی نکن
هیچ جا مانند این جا چشم مردم شور نیست
روی ماهت را دوباره غرق زیبایی نکن
عمه مثل ابر طوفان زاست، پس با او بگو
بغض خود را بشکن و دیگر شکیبایی نکن
@emame3vom
حنجرت زخم است و، داغ اصلا برایت خوب نیست
در خرابه با اسیران هم ، هم آوایی نکن
من ،عمو،قاسم،علی اکبر همه پیش توییم
در کنار نیزه ها احساس تنهایی نکن
دیدن این سر میان طشت پیرت میکند
این قدر با بوسه ات از من پذیرایی نکن
چشم هایت را ببند و دست بر رویم بکش
دخترم!حتی نگاهی هم به بابایی نکن
روی دامان تو دارد باز خوابم می برد
با زبان بی زبانی قصد لالایی نکن
#احمدعلوی
.
.
#حضرت_ابالفضل
#زبانحال امام حسین با حضرت عباس
آماده باش مقصد ما در سفر یکی ست
سرهایمان جداست ولی بال و پر یکی ست
این ها برای کشتن ما صف کشیده اند
از هر کجای دشت بپرسی خبر یکی ست
دار و ندارمان همه در بین خیمه هاست
آتش که شعله ور بشود خشک وتر یکی ست
حتی به روی اکبر من تیغ میکشند
با اینکه با پیامبر از هر نظر یکی ست
تنها به این گناه که فرزند حیدریم
تنها به این دلیل که ما را پدر یکی ست
آیا کسی نمانده که یاری کند مرا
این جا میان این همه لشگر اگر یکی ست
عباس من برادر من نور چشم من
طرز مصاف کردن تو با پدر یکی ست
تنها رجز بخوان و بگو یا علی مدد
در چشم شیر یک نفر وصد نفر یکی ست
چشم انتظار آمدنت از شریعه اند
حالا دعای اهل حرم بیشتر یکی ست
شمشیر ها به دور تنت حلقه میزنند
چون جمع تیغ ها همگی ضربدر یکی ست
بعد از من وتو زینب اگر نشنود بدان
خونین بدن زیاد ولی خون جگر یکی ست
از بس حروف پیکر پاکت مقطعه ست
پایین پای مرقد و بالای سر یکی ست
غرق ستاره است تن من ولی هنوز
در آسمان بی کسی من قمر یکی ست
#احمدعلوی
.
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_ی
این شعر روضه است،نه از آن فراتر است
این شعر نذر مادر گلهای پر پر است
این شهر بی مقدمه از در شروع شد
از آن دری که هر چه که داریم از آن در است
دیوار با خبر شده از عمق فاجعه
امن یجیب خوانده ولی باز مضطر است
دیوار سر به زیر ترین شاهد جهان
دیوار سر به مُهرترین راز کوثر است
دیوار تکیه گاه تنی غرق التهاب
دیوار خشت خشت وجودش مکسر است
این شعر ابتدای سکوتی شبیه بغض
این شعر امتداد غمی کوه پیکر است
فریاد بی صدای علی را شنیده ای؟
از هر زبان که می شنوی نامکرر است
بر ساق عرش با خط زیبا نوشته اند
هر کس که دوستدار علی نیست ابتر است
هر کس که راه فاطمه را بست شرک محض
هر کس که حق فاطمه را برد کافر است
در آیه ی لیذهب عنکم نخوانده اند؟
او طاهره ،مطهره،زهرای اطهر است
خوشبخت آن کسی که فقط گفت فاطمه
خوشبخت آنکه دست به دامان حیدر است
آه ای بلال جان محمد اذان بگو
آرام جان فاطمه الله اکبر است
با نغمه های اشهد ان محمدا
حال و هوای شهر لطیف و معطر است
یک قطره از فضایل بی حد فاطمه
شرح هزار خطبه و هفتاد منبر است
ای دختر بهشت پس از پر کشیدنت
این غربت علی است که چندین برابر است
مکه اگر مکرمه شد از قدوم توست
تنها ب این دلیل مدینه منور است
زهرای من به دور و بر خود نگاه کن
امشب شب وداع تو و شام آخر است
اسما کجاست،فضه چرا گریه می کند؟
سلمان چرا شبیه ابوذر مکدر است؟
در بیت بیت شعر قلم گریه میکند
با این طریق ،شعر سرودن زمانبر است
شاعر میان خلوت خود تکیه ساخته
مداح اشک و سینه زنش میز و دفتر است
اینجا حسن کنار حسین ایستاده است
زینب نشسته است پرستار مادر است
این سمت ناله های جگر سوز مجتبی
آن سمت سیدالشهدا ی دلاور است
وقت گریز آمد و این شعر ناگزیر
مجنون و مست در پی ساقی و ساغر است
پا جای پای حضرت حیدر گذاشته
این ماه با شکوه که خورشید لشکر است
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این شعر ناب باز ترین روضه ی سر است
ترس و شکست راه ندارد به هیچ وجه
در لشکری که اصغر آن نیز اکبر است
زینب به درک فیض شهادت رسیده بود
زخم زبان برنده تر از تیغ و خنجر است
این خانواده مرد نبَردند و فاطمه
شیر آفرین و شیر زن و شیر پرور است
باید دوباره راهی شهر مدینه شد
این شعر فاطمی است فقط نذر مادر است
آغوش وانموده و در انتظار اوست
آن دست های خسته که دست پیمبر است
تابوت اوست کعبه ی عشاق بی نشان
دل کندن از طواف اگر نا میسر است
این خانه وقت بودن زهرا بهشت بود
حالا بهشت بی نفس او محقر است
حاجی که نیستم ولی از سال های دور
دور و بر بقیع دل من کبوتر است
او ناخدای کشتی پهلو شکستگان
او معنی شقایق در خون شناور است
او مرکز توجه پروردگار عشق
او در حدیث قدسی لولاک محور است
قبر نهان و قدر نهانش بدون شک
راز بزرگ هستی و در دست داور است
موسی به امر حضرت حق گفت بارها
هارون وصی بعد من است و پیمبر است
از این سخن پیمبر ما استفاده کرد
فرمود بعد من ولی الله حیدر است
درشهرمن همیشه پرازعطرفاطمه ست
آن فاطمه که دخترموسی بن جعفراست
وقتی که ماه یازدهم میکند غروب
در سال های شمسی ما ماه آخر است
عیدی بزرگمی رسد از راه و این جهان
در انتظار دیدن یک ماه دیگر است
#احمدعلوی
.
.
#مناجات
با همین بیچارگی و چشم تر
میشود درمانده اینجا معتبر
گرچه من رسوا شدم، ردّم نکن
شب که شد، محتاج میکوبد به در
چرخ هایم را زدم بعد آمدم
باز تحویلم گرفتی بیشتر
بین مهمانی مرا جا داده ای
گرچه بودم از همه جا بیخبر
یک زیارت قسمتم کن در نجف
بی زیارت عمر من رفته هدر
دستهایم را گرفته یاحسن
ای خدای مجتبی من را بخر
آرزو دارم در ایوان حسن
روضه ی مادر بخوانم یک سحر
جان زهرا که میان شعله سوخت
بنده ات را رد کن از بین شرر
من دلم امشب به اربابم خوش است
می خرد او نوکرش را با ضرر
دردسر شد بوسه ی زیر گلو
قاتلش شد خنجری از پشت سر
میشود درد حسن درد حسین
داغ تشتی از جگر شد؛ تشت زر!
#مناجات_با_خدا
#امام_حسن
#امام_حسین
#رضا_دین_پرور ✍
.....................
.
.
#امام_حسن
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
ای غریبی که غربت چشمت
غزل ناب آشنایی شد
حس و حالت به شعر جان بخشید
حُسن تو آیتی خدایی شد
چهل و هفت گردش کامل
سهم دنیای توست؛ اما دل
آنقدر حول محورت چرخید
که دل آسمان هوایی شد
صلح تو جنگ نابرابر بود
قلم عهدنامه خنجر بود
شاهد این مثال آوردم
پسرت را که کربلایی شد
ای نگاهت به سبزی قرآن
صوت بارانی تو المیزان
هرکه از جام تو عسل نوشید
چشمهایش طباطبایی شد
دو برادر نگو! دو نیمۀ سیب
هر دو بودید کمسپاه و غریب
پس چرا آستان تو خاکیست
او چرا گنبدش طلایی شد؟
کربلا و مدینه و کوفه
با زیارات غیر معروفه
همه را گشتم و نفهمیدم
این غزل عاقبت کجایی شد
#احمدعلوی✍
.
.
#سید_حسن_نصرالله
ای قهرمان عرصه پیکار نصرالله
ای چشمهایت روز و شب بیدار نصرالله
بیروت با باروت وقتی آسمانی شد
پا در مسیر کربلا بگذار نصرالله
دلواپس مردم نباش و در بهشتی سبز
این بار را از دوش خود بردار نصرالله
راه تو از امروز شد آغاز و با خونت
آیات نصرت میشود تکرار نصرالله
حالا ابو مهدی و مغنیه، سلیمانی
هستند در تاب و تب دیدار نصرالله
در راه حزب ا... فتحی سرخ در پیش است
در جنگ با خیل سگان هار نصرالله
غزه، یمن، سوریه با لبنان چه فرقی داشت
ای باورت الجار ثم الدار نصرالله
یک عمر مانند شهیدان زندگی کردی
ای نام تو تنهاترین سردار نصرالله
#احمدعلوی ✍
.