.
#زمزمه
#وفات_حضرت_ام_البنین
#زبانحال #حضرت_ام_البنین
ای خدا به لب رسیده این جونم
توی خونه علی من مهمونم
ای مدینه این منم ام بنین
روضه علقمه با خود میخونم
وای من ای وای من ای وای من
&&&&&&&&&&
شنیدم عباس من در هم شده
شنیدم پشت حسینم خم شده
شده او اندازه طفل رباب
مونده ام مگه چقدر او کم شده
وای من ای وای من ای وای من
&&&&&&&&&&
دلش و همه شکستن میدونم
به تماشایش نشستن میدونم
میدونم که چی آوردن به سرش
سرش و به نیزه بستن میدونم
وای من ای وای من ای وای من
&&&&&&&&&&
شنیدم حسینم و کشوندنش
شنیدم تو آفتاب سوزوندنش
شنیدم که مادرش نگاه میکرد
شنیدم با نیزه بر گردوندنش
وای من ای وای من ای وای من
&&&&&&&&&&
شنیدم بعد از علمدار وای من
زینب و بردن به بازار وای من
شنیدم رفته توی بزم شراب
دختر حیدر کرار وای من
وای من ای وای من ای وای من
&&&&&&&&&&
حاج #سید_محسن_حسینی
.👇
.
#زمزمه
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی علیه السلام
#عبدالله_باقری ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
مگه میشه یادم بره / تخریبِ سامرا
حال و هواش هنوز برام/ عجیبه سامرا
حرفا دارم امشب و با / غریبِ سامرا
یه ساله چش به رام - ماه رجب بیاد
سیا(ه) بپوشم برا تو - مثل امام جواد
خودم رو توو غمت - شب مصیبتت
به آب و آتیش بزنم - کم بشه غربتت ۲
غریبی توو کلّ سال
حتی میون هیأت
شرمندهایم جز امشب
روضه نخوندیم واست
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
به ساحت مقدست / نذاشتن احترام
حتی شنیدنِ غمات / سخته آقا برام
روضه هاتون دل منو / میبره شهر شام
خواستن که بشکنن - حرمتتو آقا
عمداً یه روز نشوندنت - توی خرابهها
خواستن که روحتو - بیشتر بدن عذاب
تو رو به زور کشوندنت - به مجلس شراب ۲
باز خدا رو شکر! روضهت
مصیبت اعظم نیست
ناموس تو مابین
یه عده نامحرم نیست
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
ریختنِ توو خونهی تو / کار حرومیاس
توو کوچهها بُردن تو رو / یه عده ناسپاس
روضهی تنهاییت چقدر / به گوشم آشناس
بُردن تو رو ولی - دست تو بسته نیست
با ضربهی لگد درِ - خونهت شکسته نیست
آتیش و دود نبود - میون معرکه
از میخی که پشت دره - خونی نمیچکه ۲
مسافری توو راه بود
این غصه کُشت مولا رو
دستش روی پهلوش بود
که میزدن زهرا رو
.👇
چالش این روزهای برخی اشعار #تاریخ_سازی و ساخت تصورات تاریخی برای مخاطب و خارج شدن #زبانحال از چارچوب اصلیشه 😔
#نقل_مسموعات و عدم رجوع به منابع، دامن برخی از شعرای عزیز و مادحین بزرگوار رو گرفته که خود ما هم ازش مستثنی نیستیم.
یکی از اون موارد که متاسفانه دقت نشده و جدیدا پر و بال گرفته
کیفیت بردن حضرت امام هادی علیه السلام به مجلس متوکل علیه العنه هستش.
ظاهرا در جایی نقل محکمی مبنی بر "بستن دست" و "کشوندن حضرت پشت مرکب" نداریم.
آقای عبدالله باقری به خوبی توی زمزمشون به این مطلب اشاره کردن.
.
20.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️نکاتی درباره #زبانحال
▫️اهمیت شناخت تاریخ اسلام
▫️مرثیه سرایی و بیان شخصیت #حضرت_ام_البنین سلام_الله_علیها
بیانات استاد #سیدمهدیحسینیرکنآبادی
جلسه ۲۰۶
#حلقه_شعر_ولایی_فرات
دوشنبه ۱۹ دی ماه ۱۴۰۱
#حسینیهسادات
.
#دوبیتی
#حضرت_رباب
چرا قهری مگر تقصیر دارم
بِجایت بر کَفَم زنجیر دارم
کفِ آبی فقط خوردم عزیزم
بیا از نیزه پایین شیر دارم
🔹🔹
دلم مِیلِ دو اَبروی تو دارد
ببین که شانهام مویِ تو دارد
در آغوشم فقط پیراهنِ توست
لباس تازهات بویِ تو دارد
🔹🔹
نمیآید پس از توخواب ، ای کاش...
که میمُردم منِ بی تاب ای کاش
دوباره شیر آوردم ولی حیف...
نمیخوردم پس از تو آب ای کاش
🔹🔹
مرا آزار با زنجیر میداد
به من نانخشک با تحقیر میداد
زنِ شامی مرا سوزاند وقتی
کنارم طفل خود را شیر میداد
🔹🔹
دوباره روضه میگیرم عزیزم
در این ویرانه میمیرم عزیزم
دوباره حرمله رد شد از اینجا
دوباره خشک شد شیرم عزیزم
🔹🔹
نگفتند آه داغِ بچه دیدهاست
نگفتند از بلا پُشتش خمیده است
ولی گفتند این تازه عروسان
عروسِ فاطمه مویش سفید است
🔹🔹
گُلِ یاسِ مرا از ساقه بستند
مرا با ریسمان بر ناقه بستند
نمیماندی به نیزه چاره کردند
سَرَت را با نخِ قنداقه بستند
🔹🔹
چه حسرتها چشیدم بچهام را
چه سختیها کشیدم بچهام را
کنارِ بچههای نیزه دارش
به رویِ نیزه دیدم بچه ام را
#حسن_لطفی ✍
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
...............
.
خو گرفتم با غم در به دری
این روزا سهم منه خونجگری
من دیدم..،بَسّه دیگه..،خدا کنه
داغ شیرخواره نبینه مادری
غم تو پامو توو این بلا کشید
کارِ من ببین که تا کجا کشید
من چجوری تووی سایه بشینم
بدن بابات سه روز گرما کشید
منو سوزوندی با آتیشِ خودت
دعا کن..،منم بیام پیش خودت
چی می شد فقط یه بار می خندیدی
با همون دندونای نیش خودت!
کاشکی می شد بزنم صدات،علی
الهی رباب بشه فدات،علی
یه بارَم شده به خواب من بیا
دل من یه ذرّه شد برات،علی!
گریه هات هنوز تووی گوش منه
انگاری سرت رویِ دوش منه
قدر یک لحظه ازم دور نمیشی
قنداقِ خونیت توو آغوش منه!
یادمه توو خیمه آشوب شده بود
یادمه لبت مثه چوب شده بود
وقت دست و پا زدنهات..،پسرم!
دل مادرت لگدکوب شده بود
مادر تو آرزومنده هنوز
رو لبت حسرت لبخنده هنوز
شب به شب ذبح تو ، کابوس منه...
سر تو به تار مو بنده هنوز
مثه شیشهخرده له شده تنم
اونکه اشکش دمِ مشکشه ،منم!
اگه رو نیزهای..،تقصیر منه
قبر تو نشد عمیقتر بکَنم
حتی دیدنت منو راضی می کرد
دست باد موهاتو نازنازی می کرد
تا منو دقم بده..،جلو چشام
حرمله با گهوارهات بازی می کرد
چه بلایی که نیومد سر تو
جلوی تو میزدن خواهرتو
چشم نیمهبازتو می بستی کاش!
سر بازار نبینی مادرتو
دوس ندارم تو رو مأیوست کنم
با هزار گلایه مأنوست کنم
حالا قدِّ تو ازم بلندتره...
میشه خم بشی..،میخوام بوست کنم!
#بردیا_محمدی ۱۴۰۲✍
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#زبانحال
.......
.
#حضرت_علی_اصغر
میان گریهات لبخند ناب است
چرا باور کنیم از قحط آب است؟...
خدا در بند قنداقه تو را خواست
علی همواره دستش در طناب است...
علی هستی تو آخر، حرمله کیست؟
بزن پلکی که وقت فتح باب است
به عکسِ وقتِ تشییع تنِ تو
چقدر انجام دفنت پر شتاب است
چه بهتر دفن بودی و نگفتند
سه روز این جسم زیر آفتاب است...
#وزن_مفاعیلن_مفاعیلن_فعولن
.
#جواد_محمدزمانی✍
.........
#شب_هفتم_محرم
#شب_هشتم_محرم
چه می شد هر دو گل پرپر نمی شد؟
یکی می شد یکی دیگر نمی شد
علی اصغر علی اکبر نشد، کاش
علی اکبر علی اصغر نمی شد
#محمدمعین_پوریلان
.
.
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
الهی امید کسی نا امید نشه...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
#روضه_امام_کاظم
#شهادت_امام_کاظم
👇
.
#زبانحال
#زمزمه_امام_حسین علیه السلام
از بچگی با گریه بر تو آشنا شدم
توو خواب و رؤیا راهیه کرببلا شدم
چه غم اگه توو زندگی جز غم ندیده ام
خوبه که از بچگی نوکر شما شدم
هرچند که بد هستم حسین
گریه بلد هستم حسین
به عشق دیدنت میام
من نوکر بد شمام
عزیز قلبم یا حسین
۲
برا منی که بی کسم تو آخرین کسی
برا نجاتم از گناه تو بهترین کسی
منی که عادت به زمین خوردن دارم حسین
توو دستگیری از نوکرت تو اولین کسی
هوامو داشتی روز و شب
بگذر تو از این بی ادب
زینت نبودم تو عزات
زحمت درست کردم برات
عزیز قلبم یا حسین
۳
تا آخرین نفس حواست پیش خواهره
حتی همون لحظه که خنجر زیر حنجره
برای زخمِ تازه جا نمونده توو تنت
ببین صدای کی میاد صدای مادره
غریب گیرت آوردنُ
خونِ گلوتو خوردنُ
جدا جدا تن تو رو
با نیزه نیزه بردنُ
عزیز قلبم یا حسین
#زمزمه
#امام_حسین علیه_السلام
#حسن_کردی✍
.👇
.
#واحد
#شور
#اربعین
#زبانحال #حضرت_زینب
برادر جان یتیماتو آوردم من سرِ خاکت
چهل روزه که ماها رو نیاوردن سرِ خاکت
خودم رفتم دلم جا موند دَمِ رفتن سر نعشت
رسیدم با سر زانو با جون کندن سر خاکت
بی قرارم سر خاکت
شِکوِه دارم سر خاکت
جای شونه ات برا گریه
سر میذارم سرِ خاکت
خودم دیدم سر تو با بنی هاشم سر نیزه
سر عباس سر اکبر سر قاسم سر نیزه
خودم دیدم چه آیاتی برام خوندی سر بازار
صدات می برد دل تنگ منو دائم سر نیزه
گریه کردی سر نیزه
دل رو بردی سر نیزه
قاری من سر بازار
سنگ می خوردی سر نیزه
بی قرارم سر خاکت
شِکوِه دارم سر خاکت
جای شونه ات برا گریه
سر میذارم سرِ خاکت
نمی دونی چیا دیدم دم آخر سر گودال
تک و تنها می جنگیدم با یک لشکر سرِ گودال
از اونی که می ترسیدم از اون بدتر سرم اومد
تو روی خاک ته گودال من و مادر سر گودال
می زدم بال سر گودال
رفتم از حال سرِ گودال
چادر رو سر زینب
شد لگد مال سر گودال
بی قرارم سر خاکت
شِکوِه دارم سر خاکت
جای شونه ات برا گریه
سر میذارم سر خاکت
👇
.
💢 ببین که خواهر تو بین بستر افتاده 💢
غریب شهر خراسان بیا برادر من
ز دوری تو چکد خون،ز دیده ی تر من
ببین که یار تو بی یار و یاور افتاده
ببین که خواهر تو بین بستر افتاده
به روی سینه ی خود نامه ی تو را دارم
مدام زیر لبم ذکر یا رضا دارم
بیا که با تو بگویم ز درد و غم هایم
نمانده تاب و توانی به کل اعضایم
میان راه شکستند حرمتم ای یار
ولی به قم شده جبران غربتم ای یار
خدا گواست ندیدم بدی ز مردم قم
نچیده اند در این شهر،پشت در هیزم
سخنزکینه وبغضعلی(علیهالسلام)در اینجا نیست
به دست مردم اینجا غلاف اصلا نیست
به غیر گل به سر من کسی سری نزده
کسی به پهلوی من،تخته ی دری نزده
اگر چه داغ روی داغ دیده خواهر تو
ولی به دست حرامی ندیده ام سر تو
اگر چه سوخت دلم از هجوم درد و ستم
نبرده اند مرا بین جمع نامحرم
عزیز کرده ی تو که،اسیر سلسه نیست
جواب گریه ی من نیش خند حرمله نیست
مرا به شهر چه با احترام می بردند
عقیله را وسط ازدحام می بردند
✅محمود اسدی ۱۴۰۳
#وفات_حضرت_معصومه
#مرثیه_حضرت_معصومه_سلام_الله
#زبانحال
.
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زبانحال
❇️تلاش کنید ، زبان حالهایی که استفاده می کنید...
#دکتر_محمد_فراهانی 🎤
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی رایگان
Haaj Seyed Mahdi Mirdamad12-omolbanin-2.mp3
زمان:
حجم:
3.74M
#حضرت_ام_البنین
#روضه
#نوستالژی #الا_مادربه_قربون_جمالت
⚫️روضه حضرت ام البنین (س)
[الا مادر به قربون جمالت ]
◾️وفات حضرت ام البنین (س) ۱۳۹۸
🎤#حاج_سید_مهدی_میرداماد
حاج حسن شالبافان
..........
مرثیه حضرت عباس علیه السلام از زبان مادرش ام البنین
به تیغی حیف گیسویت گسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند
♦️♦️
انیس گریههایم را گرفتند
توانِ دست و پایم را گرفتند
کمانیتر شدم از زینب افسوس
سرِ پیری عصایم را گرفتند
♦️♦️
بهارم را چه سان پاییز و کردند
دلم را از غمت لبریز و کردند
سرت ای کاش رویِ نیزه میماند
تو را از مرکبی آویز و کردند
♦️♦️
غمت راهِ نفس بر سینه بسته
ترک بر چهره ی آیینه بسته
زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته
♦️♦️
از آن سرو علی بنیاد و صد حیف
از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف
دو دستی که عصای پیریم بود
خداوندا ز تن افتاد و صد حیف
#حسن_لطفی
#حضرت_ام_البنین سلام_الله_علیها
#حضرت_عباس علیه_السلام
#تاسوعا
#زبانحال
.
.
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
یارب مکن امید کسی را تو نا امید ...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
#امام_کاظم
#روضه_امام_کاظم
#شهادت_امام_کاظم
👇
.
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
یارب مکن امید کسی را تو نا امید ...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
موسی بن جعفر یه باب الحوائج بود اما من یه باب الحوائج دیگه سراغ دارم که دست ابن زیاد اسیر بود .
دستگیرش کردند، مجروح شده بود، زخمی بود، تشنه بود، گرسنه بود، خسته بود، مثل مولاش سیدالشهداء در روایت دیدید امام صادق فرمود: جدم وقت شهادت غبارآلود بود، تشنه بود، گرسنه بود، خسته بود، مجروح بود، زخمی بود، مسموم بود، غصه دار بود، نائب رشیدش هم همینطور بود آوردنش پیش ابن زیاد.. نتونست آب بیاشامد ظرف پر از خون شد...تشنه رفت بالایِ بامِ دار العماره دستور دادسر از پیکرش جدا کنن
اجازه خواست دو رکعت نماز خواند. گریه می کرد. بهش گفتند مرد شجاع نباید گریه کنه باید اینجایِ کار را هم ببینه ..فرمود: من برا خودم گریه نمی کنم برای اون آقایی گریه می کنم که با زن و بچه ش داره به طرف کوفه میاد من نگران شهادت امام حسینم، من نگران اسارت زینبم....خوب فهمیدی مسلم.. همینطور هم شد طولی نکشید عقیله ی بنی هاشم همراه با اهل بیت وارد بر مجلس ابن زیاد شدن..با کهنه ترین لباسهاش وارد شد ابن زیاد شروع کرد زخم زبان زدن این گفتگو طول کشید..غضب کرد دست به چوب خیزران برد در مقابل اهل بیت..این جا بود مقاتل نوشتن رباب از جا برخواست سرمطهر سیدالشهدا رو در آغوش گرفت..
"أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ..أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ"
#امام_کاظم گریز به #حضرت_مسلم
#روضه_امام_کاظم
#شهادت_امام_کاظم
.