eitaa logo
امام حسین ع
17.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. پیشکش به محضر حضرت صدیقه سلام الله علیها هرچند درک فاطمه برتر ز فهم ماست در حشر از عذاب خدا شیعه اش رهاست روشن ترین تجلی دنیایی دعاست وقتی که کعبه دامنش از دست ما جداست زهرا به جای ما به دعا ایستاده است توحید نام دیگر این خانواده است آن کس که قدر او زده تقدیر را ورق خیرش همیشه حایل «من شر ما خلق» با هر نماز نافله اش می‌دمد شفق از نور آمده است و بنی آدم از علق بالاترین ستاره‌ی افلاک فاطمه است رکن نخست و محور لولاک فاطمه است زهرا نبود سوره‌ی کوثر نداشتیم نوری میان ظلمت محشر نداشتیم حیدر نداشتیم و پیمبر نداشتیم در آفرینش اسوه‌ی مادر نداشتیم با اینکه نیست ذات خداوند را بدل زهرا دلیل خلق جهان بود از ازل قرآن ناطق است ولی در حجاب راز «حتی تورمت قدماها» ست در نماز پیچیده در قنوت شبش ناز با نیاز دستش فقط به سمت خدا می‌شود دراز وقتی غذای خانه‌ی او دیر می‌شود صد سفره از بهشت سرازیر می‌شود هم شأن شانه های بلندش فلک نبود در مالکیت فدکش نیز شک نبود ای قوم این که پاسخ نان و نمک نبود مزد دعای خیر هجوم و کتک نبود با نیت کمک به عزاداری اش روید هیزم نه! با گلاب به دلداری اش روید .‌..........____________________________ .
. دلگرمی ما "ذکر کثیر" است امشب با آه چقدْر دلپذیر است امشب بی سوز دعا نباید از چله گذشت ای دل! شب عاشقان تیر است امشب با آه به عرش می رسد فریادم شبهای حرم نمی رود از یادم از شوق حرم تا که شنیدم چله ناگاه به یاد اربعین افتادم در وادی *توحید* پی مقصد باش *اخلاص* بیار و آنچه می باید باش با یاد خدا، شب بلند یلدا مشغول به *"لم یلد و لم یولد"* باش با نام خدا محفلمان روشن شد تکلیف شب منزلمان روشن شد با ذکر علی علی به سودای بهشت خوردیم انار و دلمان روشن شد هنگامهء توديع خزان است بیا سرفصل بهار مومنان است بیا بنگر که به انتظار فردای ظهور قد شب چله هم کمان است بیا نور تو طلوع روشن فرداهاست آیینهء "والنهارْ إذا جليها" است تفسیر بلند شب یلدای فراق مستور به "وَاللیل إذا یغشیها" است __________ در صحن شما عشق تلاطم کرده باران به روی سنگ تیمم کرده یلدا سر ظهریست که ‌گویا‌خورشید از شرم حضور‌، خویش ‌را گم کرده پاییز ‌گذشت و برگ ریزان نشدیم از این همه معصیت پشیمان نشدیم هرقدر که شب قصه ‌ی خود را کش داد ما آخر سر نماز شب خوان نشدیم تا کی به ندای نفْسِمان گوش کنیم غم را به قد قافیه تن پوش کنیم؟! حیف است که در بلندی این یلدا کوتاهی عمر را فراموش کنیم! بی حوصله ام بی هیجان اما نه دلتنگ توام، دل نگران اما نه هی‌ چله‌ به‌ چله‌ میوه‌ ها‌ کامل ‌شد یک چله دعای عهدمان اما نه __________ تشییع چراغ خانه پنهانی شد مرثیه سکوت و چشم بارانی شد دیگر نکند طلوع خورشید دلش یلدای علی چقدر طولانی شد ______ عجل فرجک به درد ما درمان باش خورشید امید بخش بیداران باش تا کی شب غیبت به درازا بکشد یلدای هزار ساله را پایان باش __________ رفتی و نگفتی که فلانی تنهاست این عشق ولی هنوز هم پا برجاست امشب که نه حتی وسط تابستان هر شب که تو نیستی برایم یلداست ______ از شوق رسیدنت، کما فی السابق تقویم زمستان زده ام شد عاشق گیسوی تو روی شال سبز افتاده ست یلدا وسط بهار؟ جل الخالق دوری تو را بهانه کردن خوب است شکوه ز غم زمانه کردن خوب است از دیده به جای اشک، خون میگریم یلداست...انار دانه کردن خوب است ای کاش به سمت ما دری بگشایی دیوار کشیده دورمان تنهایی ای صبح امید ما زمستانی ها! یلدا چه قدر صبر کند می آیی؟ ..........____________________________ .
. امام هادی علیه السلام آنچنان کز سینه ی کوه آفتاب آمد برون با سلامی از دل قبرت جواب آمد برون معجزه یعنی دل صافی که بر تو گریه کرد بارشی کز آسمان بی سحاب آمد برون مثل منشوری که شرح نور را معنی کند جامعه از نور آیات کتاب آمد برون تو کریمی اهل دنیا عاقبت خواهند دید از صف میزان گدایت بی حساب آمد برون زائرت بیخود شد از خود پیش سر سامرا مثل آن تشنه که از وهم سراب آمد برون شاعری هم رو به ایوان طلا تعظیم کرد از لبش ناگاه نام بوتراب آمد برون قبر شش گوشه، دلی غمگین، نگاهی غرق اشک صورت کرب و بلا هم از نقاب آمد برون .
. ملک قنداقه اش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخه ی سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده و بعد از لولو و مرجان خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرف ها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد حواس عرش محو دست های ام لیلا شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد وقار از راه رفتن های او تاثیر میگیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد که اسلام از لبان او اذانی دیگر آورده پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه برای دیدن لبهای تو شد آب هم تشنه زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهواره ی بی تاب هم تشنه ببخش این شعر ها را که فقط چشم تر آورده شاعر: ✍ ....................... .
. باید از ذات تو آموخت فقط باور را دید در آینه ی چشمه ی تو کوثر را تو همانی که کمی قبل رسالت حتی خواند بیت غزل بعثت پیغمبر را چه نیازی است که از مرتبه ات دم بزنیم فقط این بس که تو مادر شده ای مادر را مادر مادر سادات به نورت سوگند برکت توست که بر سجده گذارم سر را چه نمازیست نمازی که به چشمش یکجا دیده نفس نبوی را و تو و حیدر را شرح این لحظه پر شور شنیدن دارد این همه نور به یک آینه دیدن دارد ای که خورشید در این آینه حیران شماست آسمان کودک مستوجب احسان شماست پسر مریم اگر گشت مسلمان نبی شخص مریم به گمانم که مسلمان شماست کاملا اشرف زنهای قریشی بانو کیست آن مرد که اندازه برهان شماست؟ هیچ کس قبل نبی اهل حریم تو نبود این خودش مدرک عذرایی دامان شماست شجر طیبه هم را که همه میدانند که گل سرسبدش برکت گلدان شماست بی سبب نیست به این مرتبه خوشنام شدی بانوی وحی شدی مادر اسلام شدی بعد پرواز تو غم بر دل طه مانده اشک در آینه صورت زهرا مانده مادر فاطمه جایت چقدر خالی بود که ببینی گل تو پشت دری جا مانده کاش بودی که حسن پیش تو اشکی میریخت از همان کوچه و آن لحظه ی تنها مانده ارغوانی شدن صورت و درد بازو روضه هایی است که از ام ابیها مانده نفسی سرد نشد آتش این غم هرگز داغ این واقعه در سینه ی دریا مانده اسم آب آمد و آمد به لبانم ناگاه به فدای لب خشک تو ابا عبدالله .
. پیشکش به محضر مولی الموحدین علیه السلام گرچه دریای فضیلت های تو محدود نیست عفو کن توصیف ما آن سان که حقش بود نیست عشق یعنی جانمان خوردست با نامت گره جز تولی و تبری رمز تار و پود نیست ذکر تسبیح سلاطین جهان یا مرتضی است هیچ شاهی جز علی از دید ما مقصود نیست تو ببخشی یا نبخشی همچنان پشت دریم ما گدای دیدنت هستیم بحث جود نیست فضل تو بر جمله ی پیغمبران ثابت شده است زادگاه هیچ یک از انبیا مسجود نیست ای موذن دل ببر با بردن نام علی نعمتی که در صدای حضرت داوود نیست مثل ابراهیم در آتش صدایت میزنیم سوختن را حاصلی جز بوی خوش از عود نیست سوختیم از عشق و پر زد سوی کویت روح ما چشم ظاهر بین نمیدانست اینها دود نیست «نزِّلونی» گفتی و در کار افکندی گره عقل مارا قدرت تشخیصت از معبود نیست گرچه ناچیزم ولی با خود نگه دارم ز لطف در فروش جنس بی مقدار قطعا سود نیست دل به دریا میزنم دریا مریدان تواند خیری از این عاقبت بهتر برای رود نیست بس که شیرین است دیدار تو در پایان عمر مرگ در بدو تولد هم برایم زود نیست . .
. سلام‌الله‌علیها ✍ یک شهر حسینیه و منبر کوچه ناموس خدا شکسته شد در کوچه یک عمر حسن سرود در هر کابوس یک مرد غریبه...وای مادر...کوچه! ‌«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. پیش پای من اگر چه راه غیر از چاه نیست شکر، اما دستم از دامان تو کوتاه نیست از زمانی که پیاده تا حریمت آمدم تازه دیدم تا بهشت آنقدر ها هم راه نیست گنبدت خورشید تابانی است در شبهای شهر آنقدر که در غزلها صحبتی از ماه نیست آفتاب لطف را تابانده ای بر عام و خاص خواه زائر بی گناه است آسمانش خواه نیست گاه و بی گاه آمدن یا گاه گاهی آمدن هیچکس نشنیده از دربان اینجا "شاه نیست" پنجره فولاد تو طوری گره وا میکند که ضریحت نیز از غمهای ما آگاه نیست اشک های شوق بر مژگان جارو شاهد است هیچ کاری در حرم همراه با اکراه نیست در زیارت نامه هایت مهربانی جاری است هیچ یک اما به خوبی امین الله نیست ✍ .
. ✍ هلال می‌شود از بار ماتمش قد ماه به خاک می‌چکد اشک و به عرش می‌رود آه به زیر چوبهٔ تابوت، شانه‌ای لرزان درون سینه پر از بغض ماتمی جانکاه هوای باغچهٔ خانه را خزان زده است که عمر مادرمان شد شبیه گل کوتاه چقدر غصه ز چشم پدر سرازیر است؟ نگاه می‌کند از گوش چشم جانب چاه صدای سوختهٔ در هنوز می‌آید: که روز من شده از دود آه شام سیاه گذشتن از دل کوچه دوباره مشکل شد از اتفاق پر از خاطرات بستن راه شب است و هفت نفر در سکوت می‌خواند «به عزت و شرف لا اله الا الله» .