eitaa logo
امام حسین ع
17.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود پشت در جان علیّ مرتضی افتاده بود دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق هُرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود فاطمه نقش زمین گردید «میثم» آه آه فاطمه نه، بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم . .
. اين روزها نگاه تو از خونِ دل تر است گويا دلت حسينيۀ اشک مادر است شال عزا دوباره نشسته به دوش تو شالی كه حيف، سوخته از آتش در است گلبرگ‌های گونۀ شبنم گرفته‌ات زخمی، شكسته، نيلی، چون ياس پرپر است ای وارث تمامی غم‌های اهل بيت اين روزها غريبی تو مثل حيدر است مُردن ميان روضه اگرچه سعادت است در روضه‌های فاطميه، باز بهتر است زيرا كه اشک يك شبِ اين فاطميه‌ها با گريۀ تمام محرم برابر است حالا بيا و روضه بخوان آتشم بزن چشمم به نالۀ تو و يک وای مادر است يا رب كجا رواست جسارت به همسری آن دم که او مقابل چشمان شوهر است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» را بخوانیم .
ببین، تاریخ در تکرار مانده‌ست جهان در حسرت بسیار مانده‌ست نمی‌آیی چرا؟ چشم‌انتظارت گلی بین در و دیوار مانده‌ست دل سبز و جوانی دارد این گل ولی قدِّ کمانی دارد این گل بیا، چشم‌انتظار توست آخر مزار بی‌نشانی دارد این گل تو هم گم‌کرده‌ای چشم‌ترت را دلت را، بوی یاس پرپرت را بیا در سینۀ ما جست‌و‌جو کن مزار بی‌نشان مادرت را «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom .
اگر به شکوه لب خویش وا کند زهرا مدینه را به خدا کربلا کند زهرا مدینه، شب همه شب، وسعت فضای تو را ز موج نالۀ خود، غم‌فزا کند زهرا مدینه، بر سرِ این باغ گل چه آمده است؟ که سر به زانوی غم، «ربّنا» کند زهرا مدینه، با چه امیدی پس از پیمبرِ عشق دل شکستۀ خود را رضا کند زهرا؟ به سوی کلبۀ احزان اگر روان نشود علاج عقدۀ دل را کجا کند زهرا به احترام حریم ولایت علوی‌ست که سینه را سپر صد بلا کند زهرا همین که می‌کند آهنگ خطبه در مسجد قیامت از سخنانش به پا کند زهرا مدینه، خاطر همسایه کی خبر دارد؟ که در نماز شب، او را دعا کند زهرا @emame3vom مدینه، باز مکن بال مرغ آمین را اگر که خواهش مرگ از خدا کند زهرا مدینه، با چه زبانی به یاس کوچک خود حکایت دل دردآشنا کند زهرا؟ دعا کنید که یک لحظه هم اگر شده است ز روی لطف نگاهی به ما کند زهرا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 یاس یاسین .
. امیر دید چو بدرود و حال بانو را ز پا نشست و بغل کرد هر دو زانو را درخت بغض و عداوت به او، به‌ بار نشست گرفت خصم ز مولای عشق، بانو را عدو چو دید که یک تیر در کمان علی‌ست کمین گرفت و کمان کرد قامت او را به غیر درد به پهلوی او کسی ننشست شکسته بود، که کشتی گرفت پهلو را بگفت روی تو در خانه آفتابم بود چه روی داده نشانم نمی‌دهی رو را «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» @emame3vom .
. فرازی از دعای مناسب امشب و زبان‌حال سیّد المظلومین در مصیبت بی‌بی کائنات: وَ کَیفَ اصبرُ علی فِراقِک😭 🖤🖤🖤 (زهرای من!) و چگونه در فراق تو صبر کنم؟😭 اگر به دست من افتد، فراق را بکُشم 《تعجیل فرج، گریه》 @emame3vom .
. 📝غزل ذیل از اشعار قدیمی و مشهور فاطمی است که غالبا" به خطا به نام ثبت است. حتّی امشب در یکی از سایت‌های مطرح دیدم با این که بیت تخلّص را هم نقل کرده ولی نام شاعر را اشتباه آورده است. شاعرش مشهور به است: ای روی دل‌فروز تو شمع شبانه‌ام! شد بی فروغ روی تو تاریک، خانه‌ام ای آرزوی گم‌شده! زهرا! کجاستی؟  تا بنگری فغان و نوای شبانه‌ام ای بنت سیّد قرشی! در فراق تو از دل، هزار تیر بلا را نشانه‌ام بعد از تو نیست خیر به قاموس زندگی ترسم که طول عمر شود در زمانه‌ام در تنگنای تن شده محبوس، روح من ای کاش! مرغ جان بپرد ز آشیانه‌ام زهرا! تو رفتی؛ از غم و محنت رها شدی من بی تو چون پرنده‌ی گم کرده لانه‌ام مِن بعد درد دل به که گویم که هم‌چو من باشد شریک درد دل محرمانه‌ام پروانه‌وار بال و پرم سوخت ای عجب! کس باخبر نشد ز شرار زبانه‌ام زهرا! چرا جواب علی را نمی‌دهی؟ ای باخبر ز سوز دل عاشقانه‌ام! اندر حیات عاریه شرمنده‌ام ز تو تا دیده‌ام فتد به در و آستانه‌ام بر حقّ خود دهم قَسَمَت بگذر از علی  بس جور روزگار کشیدی به خانه‌ام از تازیانه، ساعد سیمین تو شکست دل‌خسته من هنوز از آن تازیانه‌ام کی می‌توان تحمّل این بار غم نمود؟ در پشت در نهاد عدو نازدانه‌ام از بهر گریه در غم هجران تو بس است رنگ پریده‌ی حسنینت بهانه‌ام منسوب بر شما و «حسینی» است شهرتم آن بلبلم که نام تو باشد ترانه‌ام مدّاح آستانه‌ی قدس شماستم افسوس! غرق بحر غم بی کرانه‌ام بر «سعدی زمانی» خود نیست فخر من این فخر بس که چاکر آن آستانه‌ام .
. (۱۸ بیت بعد از شهادت) ●بی‌تونامه● ای بهین یار علی در بندگی! بی تو خیری نیست در این زندگی بی تو ای هم‌دل! هم‌آوا! هم‌نفس! نیست این قصر صفا غیر از قفس بی تو کاش! ای دین و دنیای علی! بند می‌آمد نفس‌های علی تک‌درختم بی تو و بی شاخ و برگ آرزویم بعد تو مرگ است مرگ مهر، بی تو پشت ابر قهر رفت روشنی از کوچه‌های شهر رفت بی تو یثرب، روستای بی‌کسی است کوچه در کوچه همه دلواپسی است بی تو این دل، لاله‌زار داغ شد چشم، سیر از سِیر باغ و راغ شد هیچ گل را رنگ و بویی بی‌ تو نیست در دل من، آرزویی بی تو نیست بی تو بین صبر و دل، جنگ است جنگ دل، چنان آیینه و صبر است سنگ می‌کشم ای ماه من! از سینه آه بی تو چشمم تا که می‌افتد به ماه چشمم ای خورشید من گردد پرآب! بی تو گر رو آورم بر آفتاب بی تو تنها آه، همراه من است چاه هم دل‌خسته‌ی آه من است تا تو بودی، حسّ تنهایی نبود بود غربت، ناشکیبایی نبود بی تو امّا بی شکیبم بی شکیب حال می‌فهمم غریبم من غریب بی تو با شادی مرا کار است؟ نه از دلم غم دست بردار است؟ نه بی تو درد و غم به هم پیوسته‌اند بر مبارک‌بادِ من صف بسته‌اند غصّه‌ها، اندوه‌ها، غم‌ها همه دور من جمعند بی تو فاطمه بی تو حال من که می‌داند که چیست؟ این علی _ آری _ نه دیگر آن علی است https://eitaa.com/emame3vom/36758 .
. هر شب به روزگار خودم گریه می‌کنم بر صبح و شام تار خودم گریه می‌کنم تنها كنار قبر دلآرام می‌روم آرام در كنار خودم گریه می‌کنم خود را به دست خویش سپردم به خاک و خود آهسته بر مزار خودم گریه می‌کنم بی او چهار فصل دو چشم من ابری است همواره بر بهار خودم گریه می‌کنم بی او قرار نیست که بی گریه سر شود من بر سر قرار خودم گریه می‌کنم بر داغ او به گریه‌ی مردم نیاز نیست آری؛ هزارباره خودم گریه می‌کنم هر روز منتظر که دوباره ببینمش هر شب به انتظار خودم گریه می‌کنم این خاک نیست، دفتر شعر جدایی است هجده قصیده‌واره خودم گریه می‌کنم ✔️قافیه‌های ابیات ۶ و ۸ شنیداری است. ✔️سروده‌ی سال ۱۳۹۳ یا ۱۳۹۴. 🥀عجّل لولیّک الفرج یا الله!🥀۹ ..................... 🏴👆🏴 دوست بزرگوارم آقا هم با همین وزن و قافیه و ردیف غزلی فاطمی دارد: @emame3vom شمعم که با شرار خودم گریه می‌کنم دریایم و کنار خودم گریه می‌کنم بی اختیار جای نفس آه می‌کشم با آه بی‌شمار خودم گریه می‌کنم روز مرا کبودی رویی سیاه کرد هر شب به روزگار خودم گریه می‌کنم بی تاب می‌شود حسن از یاد کوچه‌ها با طفل بی قرار خودم گریه می‌کنم بر جان خویش نیمه‌ی شب چیده‌ام لحد حالا سر مزار خودم گریه می‌کنم 😥😥😥 https://eitaa.com/emame3vom/36921 .
. گفتم: چگونه از همه برتر بخوانمت؟ آمد ندا: حبیبه‌ی داور بخوانمت دیدم رسول، امّ ابیهات خوانده است گفتم: کم است دخت پیمبر بخوانمت دیدم تویی هر آینه، آیینه‌ی علی گفتم: عجب بجاست که حیدر بخوانمت دیدم قیامت است درِ خانه‌ی شما گفتم: رواست بانو محشر بخوانمت گفتم: مفصّل است سخن، مجملش کنم جبریل گفت: سوره‌ی کوثر بخوانمت ای مادر حسین و حسن! مام زینبین! من هم اجازه هست که «مادر» بخوانمت؟
. ✍ یارب نرسد آفتی از باد خزانش آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش هربار که می‌خواستم از او بنویسم دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش در پردۀ ابهام زبان شعرا سوخت از بس‌که ندیدند کران تا به کرانش ناموس خدا بود که می‌خواست نبیند اندازۀ یک بیت به شعر دگرانش می‌خواست که قدرش نشود بر همه معلوم مانند شب قدر به ماه رمضانش آن قدر عزیز است که ازسوی خدا نیست غیر از ملَک وحی کسی نامه رسانش وقتی که به در می‌زند از شوق بلند است از سینۀ جبریل صدای ضربانش سرچشمه‌اش ازمائدۀ «بَضعة منّی»ست خونی که دویده ست میان شریانش زهرا اثر سیب بهشتی ست که احمد بعد از شب معراج رسیده به دهانش کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت جایی که خدا سوره فرستاده به شانش یعنی که پس از «اَنَّ علیّاً وَلیُ الله» یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش این سورۀ مکّی‌مدنی، نبض رسول‌ست نفسی‌ست که مانند نفس بسته به جانش زهرا ملکی بود که نازل شد و برگشت بیهوده در این خاک نگیرید نشانش بیچارۀ یک تار نخ چادر زهراست هرکس ندهد آیۀ تطهیر تکانش شاعر همه شب اشک شد و آخر سر هم جز این غزل خیس نیامد به زبانش والعصر که فرزند همین فاطمه مهدی ست ما منتظرانیم، خدایا برسانش «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. رخت عزا بر تن، عرش مُعَّلی شد گهواره‌ی محسن، تابوت زهرا شد مولای ما هرچند، مظلوم‌وتنها بود با رفتن زهرا، تنهای تنها شد بر تن فراوان داشت، زخم از دورویی‌ها کاری‌ترین اما، حالا هویدا شد شب شمع مآه آورد، پای بساط او هر روز تاریکش، با گریه فردا شد آن‌شب علی خود را، در خاک تدفین کرد یعنی برای او، پایان دنیا شد راز کبودی‌ها، شد برملا در غسل با گریه‌ی مولا، حل معما شد ما شمع بودیم و، در داغ او سوزان پرونده‌ی این عشق، با اشک امضا شد یک‌روز می‌آید، مردی و می‌گویند؛ زخمی که بر دل بود، حالا مداوا شد. .
. اینکه در شهر خودت بی کس و یاری سخت است زآشنایان خودت هم گله داری سخت است این همه غصه و غم داشته باشی ،غم نیست لیک در خانه که غمخوار نداری سخت است یاد کوچه که می افتم بدنم میلرزد چه کنم گر نکنم گریه و زاری سخت است وسط کوچه بریزند سر مادر تو بر نیاید اگر از دست تو کاری سخت است روضه کوچه همین است امان از سیلی صورت حوریه و ضربه کاری سخت است پیش چشم تر فرزند زگوش مادر گوشواره که بیافتد به کناری سخت است چشم گریان دل سوزان و دو دست لرزان مادرت را به سوی خانه بیاری سخت است ...... ای حسین جان به تو امروز خدا صبر دهد بدنم را به دل خاک سپاری سخت است سر من بر روی دامان تو اما سر تو ... می کند شهر به شهر نیزه سواری سخت است بعد از این تشت خدا صبر به زینب بدهد دیدن چوب به لعل لب قاری سخت است تیر از جسم من و چشم علمدار که نه تیر از حنجر شش ماهه درآری سخت است ؟ .............. چه کنم درد و بلای تو به‌جانم، چه کنم به نگاه نگرانت نگرانم، چه کنم اهل یثرب ز من و گریه من بیزارند ناگزیرم که در این شهر نمانم، چه کنم تا سحر از غم تنهایی تو بیدارم مانده‌ام من بروم یا که بمانم، چه کنم دو قدم راه نرفته نفسم می‌گیرد عمری از من نگذشته است،جوانم، چه کنم سعی کردم قد خم را ز تو پنهان سازم هرچه قد راست کنم، باز کمانم، چه کنم دست تو وا نشد و دست من از کار افتاد خجلم از تو همین بود توانم، چه کنم ✍ .............. جان نمانده نه اینکه بهر دفاع تو جان نمانده مرا برای دادن جان هم توان نمانده مرا نفس کشیدن من نیست غیر جان کندن ببخش جان جهانم که جان نمانده مرا فقط نه درد سر من شده است درد سرم ز درد پهلو و بازو امان نمانده مرا رها نکردم علی جان تو را در آن کوچه اگر چه بر اثرش استخوان نمانده مرا خودم در آینه خود را به جا نیاوردم چنان زدند که از من نشان نمانده مرا بیا یکی دو نفس بر حسین گریه کنیم که بیش از این دو نفس هم زمان نمانده مرا ............. 🔸السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه🔸ُ دوباره یاد قدیما میکنم خونه رو برات مهیا میکنم وقتی از راه میرسی غصه نخور من خودم درو به روت وا میکنم با خوشی تو خوشم گریه نکن آقا منت میکشم گریه نکن جون زینب سرتو بالا بگیر الهی فدات بشم گریه نکن خدا بهتر از تو واسه من نداشت تو دلم بذره محبتت رو کاشت شب خواستگاری رو که یادته دستمو بابام تو دست تو گذاشت به سرم هوای تو پسرعمو جوونیم فدای تو پسرعمو دل به دل راه داره جونم مگه نه؟ میمیرم برای تو پسرعمو آب شدم همه تنم ریخته به هم تا گلای پیرهنم ریخته به هم سرم افتاده به روی شونه ام مهره های گردنم ریخته به هم دیگه از مدینه دلسردم علی غصه دارم و پر از دردم علی یادته گوشواره ی عروسی مو ؟ یکی شو تو کوچه گم کردم علی دیگه این فاطمه ، زهرا نمیشه دیگه انسیة الحورا نمیشه خیلی دوس دارم ببینمت ولی چه کنم دیگه چشام وانمیشه ✍ ......... طعم بهار را نچشیدم خزان شدم یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم این روزها، قیام و رکوعم شده یکی مثل هلال ماه، خمیدم کمان شدم آمد به خانه دختر طلحه به دیدنم گفتم ببین که پوستِ بر استخوان شدم یک روز اگر زمین نخورم شب نمی‌شود نیرو ز دست داده‌ام و ناتوان شدم من بازویم شکسته ولی کار می‌کنم حیدر ببیندم که دوباره جوان شدم گیرم وضو جبیره، مقصر مغیره شد بس ضربه‌ زد به بازوی‌ من نیمه‌جان شدم .👇
. ✍ هلال می‌شود از بار ماتمش قد ماه به خاک می‌چکد اشک و به عرش می‌رود آه به زیر چوبهٔ تابوت، شانه‌ای لرزان درون سینه پر از بغض ماتمی جانکاه هوای باغچهٔ خانه را خزان زده است که عمر مادرمان شد شبیه گل کوتاه چقدر غصه ز چشم پدر سرازیر است؟ نگاه می‌کند از گوش چشم جانب چاه صدای سوختهٔ در هنوز می‌آید: که روز من شده از دود آه شام سیاه گذشتن از دل کوچه دوباره مشکل شد از اتفاق پر از خاطرات بستن راه شب است و هفت نفر در سکوت می‌خواند «به عزت و شرف لا اله الا الله» .
47.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام بر دل پاک و به چشم بد لعنت به هرکسی که هدايت نمی‌شود لعنت قسم به اصل برائت که در کتاب خداست به دشمنان خداوند، مستند لعنت چقدر خوب! که هر روز قبل صد صلوات به دشمنان بفرستی هزار و صد لعنت به دشمنان نبی، دشمنان آل‌الله به دشمنان، همه از مهد تا لحد لعنت "مدد زغير تو ننگ است" پس به‌هرکس‌که گرفته غير علی از کسی مدد لعنت به هر فراری غاصب که شد خلیفه به‌زور! ولی دوآیه‌ی قرآن نشد بلد! لعنت به هر حرامی پستی که بين هر‌کوچه مسير را به زن‌وبچه کرده سد لعنت به آن زنی که امام مرا اذيت کرد! به آن زنی که به تابوت تير زد! لعنت حسين! دشمن تو دشمن خداوند است به دشمنان تو بی‌حد و بی‌عدد لعنت برائت از دشمن از شعائرالله است به منکران برائت الی‌ألابد لعنت...
. بند اول حس می کنم توو زندگیم همیشه نگاه تو پناه دلتنگیمه تویی که دوست داشتن تو یه عمره تموم سرمایه‌ی زندگیمه مادرم بودی سایه‌ی روی سرم بودی به جون مادرم قسم قسم آخرم بودی مگه میشه از تو دور باشم آدم با عشقت آروم میشه تو کی هستی که حتی عشقم بدون تو بی مفهوم میشه بند دوم جان حسینت میشه یه نگاهی به این دل خراب و آشوب کنی دروغ چرا فقط تو میتونی که حال بد این روزامو خوب کنی مهربون تویی واسه‌ی ما آب و نون تویی اونی که تا آخر عمر می مونه واسمون تویی مگه از این بهتر هم میشه مگه از مادر بهتر داریم چه لطفی از این بهتر وقتی شبیه زهرا مادر داریم بند سوم ما همیشه توو دنیا سربلندیم زندگیمون قشنگ ترین زندگی‌ست حب علی ابن ابی‌طالبه میگن نشونه‌ی حلال زادگی ست شور و دف علی‌ پهلوونه با شرف علی قبله‌ی هر شیعه نجف کعبه‌ی توو نجف علی واسه هرکس با حیدر باشه حساب محشر هم آسونه خدا روزیِ خلق و هر روز به دور حیدر می گردونه ✏شعر و سبک : گروه ادبی یاقوت سرخ .👇
. سلام بر دل پاک و به چشم بد لعنت به هرکسی که هدايت نمی‌شود لعنت قسم به اصل برائت که در کتاب خداست به دشمنان خداوند، مستند لعنت چقدر خوب! که هر روز قبل صد صلوات به دشمنان بفرستی هزار و صد لعنت به دشمنان نبی، دشمنان آل‌الله به دشمنان، همه از مهد تا لحد لعنت "مدد زغير تو ننگ است" پس به‌هرکس‌که گرفته غير علی از کسی مدد لعنت به هر فراری غاصب که شد خلیفه به‌زور! ولی دوآیه‌ی قرآن نشد بلد! لعنت به هر حرامی پستی که بين هر‌کوچه مسير را به زن‌وبچه کرده سد لعنت به آن زنی که امام مرا اذيت کرد! به آن زنی که به تابوت تير زد! لعنت حسين! دشمن تو دشمن خداوند است به دشمنان تو بی‌حد و بی‌عدد لعنت برائت از دشمن از شعائرالله است به منکران برائت الی‌ألابد لعنت... 🎤 ✍ .👇👇👇👇
. قلم کجا و قدم در حریم حرمت تو؟ کلام را نبُوَد جوهر قداست تو سخن به حسرت مدح تو از نفس افتاد که هیچ حرف نباشد حریف مدحت تو چه هیجده غزلی داشت دفتر عمرت! قد کدام قصیده رسد به رفعت تو؟ تو ناسروده‌ترین شعر خلقتی، بانو! که شاعر تو همانا خدای خلقت تو مگر به شأن تو جبریل آورد کوثر مگر به قدر تو قرآن کند تلاوت تو، مگر که خطبه‌ی حیدر شود به تفسیرت مگر که منطق احمد کند روایت تو، وگرنه وصف تو از ما و من نمی‌آید کجا مدیحه‌ی ما و کجا مدیحت تو؟ تراوش یم عصمت ز رشحه‌ی اسمت  طلوع نور حیا از نقاب عفّت تو سپهر، جلوه‌ای از کهکشان دوستی‌ات بهار، غنچه‌ای از گلشن محبّت تو نسیم، کودک نوپای کوچه‌ی لطفت بهشت، سفره‌ی گسترده‌ی ضیافت تو سزد که شیعه کند با وضو نگاه به آب که این زلال بُوَد مهریه به حضرت تو نبود درخور تو ظلمت شب دنیا که هست صبح قیامت، صباح دولت تو به یُمن عید، تفأّل زدم چو بر "حافظ" 《نوید داد که عام است فیض رحمت تو》 ندیده‌ایم و نبینیم مثل تو خاتون نیامده است و نیاید زنی به رتبت تو چهل حضور، چهل خلوت و چهل معراج چه چلچراغ شگفتی است در ولادت تو!!! محبّت تو و اولاد توست خیر عمل ولای عترت تو نازم و ولایت تو! مراست دوستی هر که دوست است تو را و بغض آن که ندارد به دل، ارادت تو شگفت نیست کند فضّه، خاک را زر و سیم 《که نیست در سر او جز هوای خدمت تو》 سلام خویش رساندی به نسل خود تا حشر هنوز عاطفه می‌خوانم از وصایت تو چه حسّ و حال عجیبی است زائران تو را! چه اشک و آه غریبی است در زیارت تو! ز خاطرم نرود قاب عکس خاطره‌اش بقیع و تنگ غروب و حدیث غربت تو طواف خاک تو بیت‌الحرام چون نکند؟ که بود زاده‌ی کعبه به طوف "تربت" تو ▫️دو مصراع در گیومه، وامی از است. ✍ .