.
#حضرت_زهرا
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
اینکه در شهر خودت بی کس و یاری سخت است
زآشنایان خودت هم گله داری سخت است
این همه غصه و غم داشته باشی ،غم نیست
لیک در خانه که غمخوار نداری سخت است
یاد کوچه که می افتم بدنم میلرزد
چه کنم گر نکنم گریه و زاری سخت است
وسط کوچه بریزند سر مادر تو
بر نیاید اگر از دست تو کاری سخت است
روضه کوچه همین است امان از سیلی
صورت حوریه و ضربه کاری سخت است
پیش چشم تر فرزند زگوش مادر
گوشواره که بیافتد به کناری سخت است
چشم گریان دل سوزان و دو دست لرزان
مادرت را به سوی خانه بیاری سخت است
......
ای حسین جان به تو امروز خدا صبر دهد
بدنم را به دل خاک سپاری سخت است
سر من بر روی دامان تو اما سر تو ...
می کند شهر به شهر نیزه سواری سخت است
بعد از این تشت خدا صبر به زینب بدهد
دیدن چوب به لعل لب قاری سخت است
تیر از جسم من و چشم علمدار که نه
تیر از حنجر شش ماهه درآری سخت است
#شاعر؟
..............
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
چه کنم درد و بلای تو بهجانم، چه کنم
به نگاه نگرانت نگرانم، چه کنم
اهل یثرب ز من و گریه من بیزارند
ناگزیرم که در این شهر نمانم، چه کنم
تا سحر از غم تنهایی تو بیدارم
ماندهام من بروم یا که بمانم، چه کنم
دو قدم راه نرفته نفسم میگیرد
عمری از من نگذشته است،جوانم، چه کنم
سعی کردم قد خم را ز تو پنهان سازم
هرچه قد راست کنم، باز کمانم، چه کنم
دست تو وا نشد و دست من از کار افتاد
خجلم از تو همین بود توانم، چه کنم
#سعید_خرازی✍
..............
جان نمانده
نه اینکه بهر دفاع تو جان نمانده مرا
برای دادن جان هم توان نمانده مرا
نفس کشیدن من نیست غیر جان کندن
ببخش جان جهانم که جان نمانده مرا
فقط نه درد سر من شده است درد سرم
ز درد پهلو و بازو امان نمانده مرا
رها نکردم علی جان تو را در آن کوچه
اگر چه بر اثرش استخوان نمانده مرا
خودم در آینه خود را به جا نیاوردم
چنان زدند که از من نشان نمانده مرا
بیا یکی دو نفس بر حسین گریه کنیم
که بیش از این دو نفس هم زمان نمانده مرا
#محسن_عرب_خالقی
.............
🔸السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه🔸ُ
دوباره یاد قدیما میکنم
خونه رو برات مهیا میکنم
وقتی از راه میرسی غصه نخور
من خودم درو به روت وا میکنم
با خوشی تو خوشم گریه نکن
آقا منت میکشم گریه نکن
جون زینب سرتو بالا بگیر
الهی فدات بشم گریه نکن
خدا بهتر از تو واسه من نداشت
تو دلم بذره محبتت رو کاشت
شب خواستگاری رو که یادته
دستمو بابام تو دست تو گذاشت
به سرم هوای تو پسرعمو
جوونیم فدای تو پسرعمو
دل به دل راه داره جونم مگه نه؟
میمیرم برای تو پسرعمو
آب شدم همه تنم ریخته به هم
تا گلای پیرهنم ریخته به هم
سرم افتاده به روی شونه ام
مهره های گردنم ریخته به هم
دیگه از مدینه دلسردم علی
غصه دارم و پر از دردم علی
یادته گوشواره ی عروسی مو ؟
یکی شو تو کوچه گم کردم علی
دیگه این فاطمه ، زهرا نمیشه
دیگه انسیة الحورا نمیشه
خیلی دوس دارم ببینمت ولی
چه کنم دیگه چشام وانمیشه
#علیرضاخاکساری✍
.........
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
#زبانحال_بیبی_سلاماللهعلیها
#کلیات_مصائب
#سعید_خرازی
طعم بهار را نچشیدم خزان شدم
یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم
این روزها، قیام و رکوعم شده یکی
مثل هلال ماه، خمیدم کمان شدم
آمد به خانه دختر طلحه به دیدنم
گفتم ببین که پوستِ بر استخوان شدم
یک روز اگر زمین نخورم شب نمیشود
نیرو ز دست دادهام و ناتوان شدم
من بازویم شکسته ولی کار میکنم
حیدر ببیندم که دوباره جوان شدم
گیرم وضو جبیره، مقصر مغیره شد
بس ضربه زد به بازوی من نیمهجان شدم
.👇