.
شرح فلسفه پوشش و حجاب اسلامی
#منبر متنی
#عفاف
#حجاب
🌺عفاف و حجاب در کلام حضرت رضا علیه السلام🌺
🔰 برای شرح فلسفه پوشش و حجاب اسلامی به شرح دو سخن حکیمانه امام رضا علیه السلام در این باره میپردازیم:
💠فلسفه عفاف و حجاب
🔰محمّد بن سنان میگوید: حضرت امام رضا علیه السلام در جواب سؤالات من، نامهای برایم ارسال داشتند که در فرازی از آن فرموده بودند
: «حُرِّمَ النَّظَرُ إِلَی شُعُورِ النِّسَاءِ الْمَحْجُوبَاتِ بِالْأزْوَاجِ وَ غَیْرِهِنَّ مِنَ النِّسَاءِ لِمَا فِیهِ مِنْ تَهْیِیجِ الرِّجَالِ وَ مَا یَدْعُوا التَّهْیِیجُ اِلَی الْفَسَادِ وَ الدُّخُولِ فِیمَا لَا یَحِلُّ وَ لَا یَحْمِلُ [یَجْمُلُ] وَ کَذَلِکَ مَا أشْبَهَ الشُّعُورَ إِلَّا الَّذِی قَالَ اللهُ تَعَالَی وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ الْجِلْبَابِ وَ لَا بَأسَ بِالنَّظَرِ إِلَی شُعُورِ مِثْلِهِنَّ.» (۱)
«نگاه کردن به موهای زنان شوهردار وغیرشوهردار، حرام است؛ زیرا این نگاه، مرد را تهییج و تحریک میکند. و تهییج، شخص را به فساد و داخل شدن در حرام و اعمال ناپسندیده میکشاند و همچنین است حکم نگاه به غیر مو، [که نگاه مرد به آنها حلال نیست،] مگر در موردی که حقتعالی [در قرآن، آن را استثنا کرده و] فرموده است:
(وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ)؛
«بر زنان سالخورده که از ولادت و عادت بازنشسته، امید ازدواج ندارند باکی نیست که لباسهایشان را غیر از چادر بر زمین بگذارند و اشکالی ندارد که به موهای مثل این زنان نگاه شود.»
💠عامل ترغیب زنان به حجاب و عفاف
🔰روزی حسن بن جهم به محضر امام رضا علیه السلام مشرف شد. وی متوجه شد که حضرت، ظاهری آراسته دارد و خضاب (۲) هم کرده است. با تعجب پرسید: «خضاب کردهاید؟» امام فرمود:
«نَعَمْ بِالْحِنَّاءِ وَ الْکَتَمِ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ فِی ذَلِکَ لَأَجْراً إِنَّهَا تُحِبُّ أَنْ تَرَى مِنْکَ مِثْلَ الَّذِی تُحِبُّ أَنْ تَرَى مِنْهَا یَعْنِی الْمَرْأَةَ فِی التَّهْیِئَةِ وَ لَقَدْ خَرَجْنَ نِسَاءٌ مِنَ الْعَفَافِ إِلَى الْفُجُورِ مَا أَخْرَجَهُنَّ إِلَّا قِلَّةُ تَهْیِئَةِ أَزْوَاجِهِنَّ؛ (۳)
بله، با حنا و برگ نیل خضاب کردهام؛ مگر نمیدانی که این کار، سودی فراوان دارد؛ از جمله آنکه همسر تو دوست دارد در تو همان زیبایی و آراستگی را ببیند که تو دوست داری در او ببینی، و زنانی [در اقوام گذشته] از دایره عفت، بیرون رفتند و فاسد شدند. و چنین نشدند، مگر به دلیل کمتوجهی شوهرانشان به آرایش خود.»
حضرت رضا علیه السلام در سخن دیگری در همین باره فرمود:
«أَنَّ نِسَاءَ بَنِی إِسْرَائِیلَ خَرَجْنَ مِنَ الْعَفَافِ إِلَى الْفُجُورِ مَا أَخْرَجَهُنَّ إِلَّا قِلَّةُ تَهْیِئَةِ أَزْوَاجِهِنَّ؛ (۴)
زنان یهود از عفت بیرون رفتند و فاسد شدند، و چنین نشدند مگر به دلیل کمتوجهی شوهران به آرایش و نظافت خود.»
و نیز فرمود:
«وَ قَالَ إِنَّهَا تَشْتَهِی مِنْکَ مِثْلَ الَّذِی تَشْتَهِی مِنْهَا؛ (۵)
همسرت از تو همان را میخواهد که تو از او توقع داری.»
با توجه به سخن امام رضا علیه السلام معلوم میشود که هدف دین از ضروری دانستن حجاب، حذف زمینههای فساد است. همچنین باید مرد و زن مسلمان، مسائل جنسی خود را منحصر به کانون گرم خانواده قرار دهد؛ وگرنه جامعه از سلامت جنسی برخوردار نخواهد بود.
💠 مهمترین دستاوردهای حجاب
1⃣. آرامش روانی
🔰اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن غریزه جنسی اندیشیده است و در این باره، هم برای زنان و هم برای مردان، تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک برای زن و مرد، مربوط به نگاه کردن است:
(قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ .... قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ ....)؛ (۶)
«به مؤمنین بگو که چشمهایشان را [از نامحرم] ببندند و فروج خود را [از حرام] حفظ کنند. و به زنان مؤمن هم بگو که چشمهایشان را [از نامحرم] ببندند و فروجشان را [از حرام] نگه دارند.» خلاصه این دستور، آن است که زن و مرد نامحرم نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشمچرانی کنند، نباید نگاههای مملوّ از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن، این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربایی نپردازند، با هیچ شکل، رنگ و بهانهای، کاری نکنند که اسباب تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.
روح بشر، فوقالعاده تحریکپذیر است.
#ادامه👇👇
#ادامه👇👆
اشتباه است که گمان کنیم تحریکپذیری روح بشر، محدود به حد خاصی است و از آن پس، آرام میگیرد. در نتیجه، حجاب را میتوان، یکی از عوامل مهم آرامش روحی و روانی زن و مرد دانست. همچنانکه قرآن شریف، آرامش روحی و روانی و سکینه قلبی را در انحصار زوجین در کانون گرم خانواده میداند و میفرماید:
(هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن)؛ (۷)
«زنان پوشش شما و شما پوشش زنان هستید.»
2⃣. استحکام پیوند خانوادگی
🔰بی شک، هر چیزی که باعث تحکیم پیوند خانوادگی و صمیمیت رابطه زوجین شود برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود؛ برعکس، آنچه باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان شود به حال زندگی خانوادگی، زیانبار است و باید با آن مبارزه کرد. اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهر را محکم میسازد و باعث اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر میشود.
مسئله مهم دیگر،
ایجاد پاکترین و صمیمیترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است. تأمین این هدف، وقتی ممکن است که زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند، مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز درصدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد و اصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر چارچوب خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت شود و این مهم با رعایت اصل قرآنی حجاب و عفاف، میسر است.
3⃣. استواری اجتماع
🔰پوشاندن بدن به استثنای وجه و کفّین، مانع هیچگونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی یا اقتصادی نیست، آنچه باعث فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذتجوییهای شهوانی است.
آیا پسر و دختری در محیط جداگانهای تحصیل کنند و یا در یک محیط درس بخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هیچگونه آرایشی نداشته باشند بهتر درس میخوانند و فکر میکنند و به سخن استاد گوش میدهند یا وقتی که کنار هر پسری، یک دختر آرایش کرده با دامن کوتاه نشسته باشد؟ آیا اگر مردی در خیابان، بازار، اداره، کارخانه و ... با قیافههای محرّک و مهیّج زنان آرایش کرده مواجه باشد بهتر سرگرم کار و فعالیت میشود یا در محیطی که با چنین مناظری روبهرو نشود؟ بنابراین اگر مسئله حجاب، جدی گرفته و کاملا رعایت شود، جامعه استوار و پابرجا خواهد بود و هرگز متزلزل نخواهد شد و زن و مرد با آرامش خاطر به مسئولیتها و رسالت خود عمل خواهند کرد.
4⃣. حفظ احترام زن
🔰مرد از نظر جسمانی و فکری بر زن تفوّق دارد و زن در این دو مورد در برابر مرد، قدرت مقاومت ندارد؛ ولی زن از طریق عاطفی و قلبی، همیشه تفوّق خود را بر مرد ثابت کرده است. حریم نگه داشتن زن، میان خود و مرد یکی از وسایل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است.
اسلام، زن را تشویق کرده است که از این وسیله استفاده کند؛ بهویژه تأکید کرده است که زن، هر اندازه متینتر، باوقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، بر احترامش افزوده میشود.
در آیات سوره احزاب پس از آنکه توصیه میکند زنان خود را بپوشانند، میفرماید:
(ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْن)؛
«این نزدیکتر است به اینکه شناخته شوند و مورد اذیّت قرار نگیرند.» یعنی رعایت حجاب ـ برای اینکه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختیار مردان بیگانه قرار نمیدهند ـ بهتر است و در نتیجه، فاصله گرفتن و حشمت آنها، مانع مزاحمت افراد سبکسر و هوسران میشود. (۸)
پس بهره دیگر رعایت حجاب اسلامی، حفظ عزت و شخصیت زن در اجتماع است. به همین دلیل است که اهلبیت علیهم السلام در پاسداری از این اصل قرآنی، همواره تلاش میکردهاند و از پاسداران حجاب و عفاف، نهایت تجلیل را میفرمودند: نمونهای از آن را در ذیل با هم میخوانیم.
بعد فرمودند: این، بانویی است که در دوره بیحجابی [رضاخان پهلوی] هفت سال از خانه بیرون نیامده است، مبادا نامحرم، او را ببیند!»
📚 منابع :
۱) علل الشرایع، شیخ صدوق، نشر داوری، قم، ج 2، ص 565، باب علة تحریم النظر إلی شعور النساء.
۲) آنچه که موی سر و صورت یا پوست بدن را با آن رنگ کنند مثل حنا یا وسمه و یا سایر لوازم آرایشی که انسان ظاهرش را زیبا و گلگون کند.
۳) مکارم الأخلاق، حسن طبرسی، نشر شریف رضی، ص 81، الفصل الثالث فی الخضاب.
۴) همان، ص 80.
۵) همان.
۶) نور / 30 و 31.
۷) بقره / 187.
۸) با استفاده از: مجموعه آثار، استاد شهید مطهری، ج 19، ص 436، بخش سوم: فلسفه پوشش در اسلام
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
.
#شب_چهارم_محرم
سخنران حجه الاسلام دکتر رفیعی
سبک زندگی حسینی
🔰 قال الله تبارک و تعالی:وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى. فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى
بحثی رو دیشب مطرح کردیم با عنوان خدا باوری و خدا ترسی در زندگی امام حسین و زندگی اهلبیت (ع). عرض کردم اگر کسی از عظمت خدا ترسید ،خدا رو ناظر دید ،خدا رو باور کرد ، ایمان نه اسلام در وجودش بود و با قلبش ابحت خدا رو احساس کرد خدا میگه دیگه از هیچی نترسه.
من خاف من الله خاف منه کل شیء کسی که از خدا ترسید(مثال زدم کسی که از قانون میترسه از پلیس نمیترسه)این نوع خدا ترسی ها در دعای عرفه امام حسین موج میزنه میفرماید : اللهم انی اسئلک اخشاک کانی اراک خدایا انچان از تو میترسم که انگار تو را همه جا میبینم و همه جا حاضری .
این عظمت ائمه،مقاومت ائمه،نترسیدن اونها،همه اینها بخاطر همین ترس از خدا بودن هست ،اگر کسی اینو داشت من کاری میکنم که همه چیز داشته باشه واما من خاف مقام ربه جنتان میفرماید اونی که از من بترسه دوتا بهشت بهش میدم دنیاش هم بهشته آخرتش هم بهشته.چرا اصحاب اباعبدالله از شهادت نمیترسیدند چرا امام حسین هرچه به عصر عاشورا نزدیکتر میشد شاداب تر میشد.
یکی از مشکلاتی که الان ما در جامعه داریم ترسهای موهوم هست: من مثال میزنم،مثل ترس از مرگ،خیلی ها هستند از مرگ میترسند ،ترس از ازدواج،از فقر و بیکاری میگن زن بگیری چه کنیم ،ترس از اولاد دار شدن ،ما الان با بحران جمعیت مواجه هستیم،همه صداها در اومده داخل کشور،ترس از شیطان ،ترس از وسوسه
ترس اگر در درون انسان وارد بشه از این نوع ترسها آرامش رو از انسان سلب میکنه،قرآن میفرماید اگر کسی از خدا ترسید همه این ترسها میره ،لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ یه آرامش عجیبی پیدا میکنید.
حضرت موسی وقتی به نبوت رسید و در کوه طور رفت و اون لوح رو از خدا دریافت کرد خب موسی کسی بود قبلش انسان فقیری بود امام صادق میفرماید روزی بود موسی نون نداشت بخوره از گرسنگی نزدیک بود تلف بشه خب خدا چه مقامهایی بهش داد مقام نبوت ،مقام کلیم اللهی،خدا بهش فرمود موسی تو مال منی(و صطنعتک لنفسی* تو را برای خود برگزیدم)این حرف کمی نیست
خب بعدش خدا به موسی فرمود حالا برو سراغ فرعون با یه چوب دستی که عصای موسی بود (موسی پیش فرعون بزرگ شده بود اونجا علیه فرعون قیام کرده بود و یک کسی رو در اون شهر کشته بود دنبالش بودن )آیه قرآن هست موسی گفت خدایا من میترسم من و برادرم چجوری بریم پیش فرعون منو میکشن
قَالَ لا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى(خداوند فرمود نترسید من با شما هستم هم میبین کجا میرید و میشنوم چی دارید میگید)اگر کسی این آیه قرآن رو درک کنه هیچ وقت نمیترسه
لذا پیامبر به امیرالمومنین فرمود علی جان سه چیز آدم رو نجات میده: و ثَلاثٌ مُنجِياتٌ: فخَوفُ اللّه في السِّرِّ و العَلانِيَةِ ، و القَصدُ في الغِنى و الفَقرِ ، و كَلِمَةُ العَدلِ فى الرِّضا و السُّخطِ
دیشب عرض کردم که خوف از خدا باید پنج تا ثمره در زندگی ما داشته باشه سه تاش رو دیشب گفتم ۱- خدا رو ناظر بدانیم ۲-خدا رو بر همه چیز ترجیح بدیم۳-تعهد اخلاقی
۴-قرآن کریم میفرماید : وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى. کسی که ترس از خدا داره بر هوای نفس غلبه میکنه،وابستگی نداره،جوونها وابستگی کمتر دارند ولی قدری سن بالا میره وابستگی ها زیادتر میشه وابستگی به اولا،به همسر ،به شغل ،به مال و…
مشکل کربلا چی بود این سی هزار نفر آدم ،میدونید ابن زیاد وقتی اومد کوفه با چند نفر اومد وقتی از بصره به کوفه آمد با دوازده نفر وارد کوفه شد ،وابستگیها ،مادیات،هوای نفس کوفیان رو در مقابل امام حسین به صف کرد
یه بزرگی میگفت دعا کنید در شرایط غیر عادی خوب باشیم و خدا ترس ،ببینید یکی الان یبینی خوب هست یه مرتبه دعوا میشه یه فحشهایی میده که انسان ماتش میبره انگار در چاه فاضلاب رو باز کردند یا مثلا یه کربلا پیش بیاد ما اومدیم داخل مجلس امام حسین نشستیم و یا لیتنا کنا معک هم میگیم ولی اونجا جا میزنیم ایا واقعا اگر فردا امام زمان فریاد بزنه انا بقیه الله ما خونه و ماشین و اولاد رو بذاریم بریم در رکابش بجنگیم
#ادامه 👇👇
#ادامه 👇👇
منذربن جارود از اصحاب امیرالمومنین در جمل هست امیرالمومنین دید آدم خوبیه و پدرش هم فرد مشهوری بود حضرت حکم فرمانداری فارس رو به او داد وقتی آمد به فارس دید اینجا وضعیت مردم خوب هست و مالیاتها بالاست چهارصد هزار درهم از بیت المال امد واسطه شد و خود منذر هم توبه کرد و حضرت عفوش کرد
در قضیه کربلا امام حسین به همین منذر نامه نوشت در بصره بود بوسیله سلیمان بن رضی (این هم پیک حضرت بوده در بصره که به شهادت رسید نام مسلم برده میشه ولی کسی نامی این نمیبره و مظلوم واقع شده)نامه رو تحویل داد بعد دید نامه امام حسین هست دست مسلم رو گرفت گذاشت تو دست ابن زیاد گفت این نامه حسین هست و اینم پیکش،درست طعمه رو گذاشت در دهان گرگ،ابن زیاد هم دستور داد نماینده امام حسین رو در میان میدان بصره به دار زدند و سر از بدنش جدا کردند ایشون قبل از مسلم بن عقیل شهید شده.همون سال ۶۱ هجری مریض شد و به درک واصل شد
چقدر همین نهضت عاشورا افراد رو تغییر داده و ساخته شده اند
۵-استقامت هست «انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا خیلی ها خدا میگن و ذکر میگن ولی استقامت ندارند
پیامبر اسلام در حدیثی به عبدالله بن مسعود میفرماید :لاتُشرِک بِاللهِ طَرفَةَ عَينٍ بعضی ها میگن مگه میشه ما به خدا شرک بورزیم (بله مثلا میگن اگر فلانی نبود مرده بودیم این شرکه-اگر این دکتره نبود بچه من مرده بود گفتند پس چی بگیم فرمود بگید اگر خدا بوسیله این اقا کمک نکرده بود ما مرده بودیم)امام صادق میفرماید گاهی انسان تسلیم خدا نیست مثلا میگه چرا بچه من اینطوریه یا مریضه؟این چرا خودش شرک هست حدیث داریم پیامبر اسلام یه بار چرا نگفت مشرک بود ۱۲تا پسر داشت ولی پیامبر چند تا اولادش در سن خردسالی از دنیا رفت و چرا نگفت وإن نُشِرتَ بِالمِنشارِ ، أو قُطِّعتَ ، أو صُلِبتَ ، أو اُحرِقتَ بِالنارِ . حديث
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به عبد اللّه بن مسعود ـ : اى پسر مسعود! مبادا آنى به خدا شرك ورزى حتى اگر ارّه شوى يا تكّه تكّه ات كنند يا به دارت آويزند و يا به آتشت سوزانند .
متن روضه شب چهارم-دوطفلان حضرت زینب کبری سلام الله علیها
حسین برات یه دنیا غم آوردم
گلام رو با خودم آوردم
ببخش كه هدیه كم آوردم
حسین
بخدا،امشب نیازبه روضه خون نداری،من فقط بهانه میخوام دستت بدم.
حسین ستاره ی عرش برینم
بشنو صدای آتشینم
تو دست رد نزن به سینه ام
حسین
بارون رحمت من
به خواهرت نزول كن
داداش به جون مادر
بچه هامو قبول كن
بنا به بعضی از اقوال،دوتا عون و دوتا محمد كربلا بوده،یه عون و محمد برادرهای عبدالله جعفر بودند،سنین اونها بالای بیست سال بوده،بنا بر بعضی از اقوال عون و محمد آقازاده های بی بی زینب سلام الله علیها،سنشون كم بوده،زیر پانزده سال،بعضی روایات داره خانوم،اینها رو تو خیمه لباس نو به تنشون كرد،چشماشون رو سرمه كشید،به موهاشون شانه زد،به بدن هاشون عطر كشید،فرمود:حالا برید پهلو دایی تون،به دست و پاش بیوفتید،اجازه ی میدون بگیرید، مادر یادتون باشه،اگه دایی قبول نكرد،یادتون نره،دایی رو به چادر مادرم قسم بدید،
حسین برات یه دنیا غم آوردم
گلام رو با خودم آوردم
ببخش كه هدیه كم آوردم
حسین ستاره ی عرش برینم
بشنو صدای آتشینم
تو دست رد نزن به سینه ام
نقل اینه :خانوم زینب دستاشون رو گرفت: آوردشون جلوی خیمه آقا سید الشهداء فرمود: من تو نمیآم،شما برید از دایی تون اجازه بگیرید من اینجا وایستادم،خود زینب بیرون ایستاده،هی میگه خدایا،نكنه من سهمی نداشته باشم،بچه ها رفتند تو و برگشتند،بی بی زینب دید خرابند،چی شد مادر،سرشون رو انداختند پایین،گفتند:مادر دایی راضی نمیشه.راضی نمیشه!چطور؟دست بچه ها رو گرفت اومد تو خیمه ی ابی عبدالله،صدا زد،من و تو یه قرارایی با هم داشتیم،چه طور وقتی نوبت اكبر میشه،فوری میگی برو،وقتی نوبت قاسم میشه،ولو سخت راضی میشی،حالا كه نوبت من شده،نه تو كار میاری،باشه حسین،نمی دونید چقدر حسین گریه كرد.
نگاه به قدشون كن
ببین مرد نبردند
می خوان مثل خود من
دور سرت بگردند
اونیكه تو باید امشب با زینب بگی اینه،نشست كف خیمه:
حسین غریب مادر،حسین غریب مادر…..
حسین
بذار فدای اكبرت شن
غرق به خون برابرت شن
تا افتخار خواهرت شن
حسین
بذار نمك بریزم رو زخم دلاتون
حسین
قول میدم این گل های زیبام
اگه برن از جلو چشمام
از خیمه ام بیرون نمیآم
حسین
همه ذكر و فكر زینب حسینه
غصه نخور غریبی
فدای نیم نگاهت
من و دوتا جوونم
اینجا میشیم سپاهت
می خوام دو یاس پرپر
میون گلزارت شن
بذار بلاگردون
چشم علمدارت شن
یه زینبی میگیم،یه زینبی میشنویم،مشهوره،محال ممكن بود،زینب بخواد نمازی بخونه،نمازهای واجب و غیر واجب،حتماً قبل نماز باید میومد،یه چند دقیقه ای حسین رو تماشا میكرد،خوب كه سیر نگاه میكرد،حسین رو،بعد میرفت نماز میخوند،
#ادامه 👇👇👇
#ادامه 👇👇👇
خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها،تازه خدا بهشون زینب رو داده،متوجه شدن ابی عبدالله از گهواره تا فاصله میگیره،زینب شروع میكنه گریه كردن،تا حسین بر میگرده،میخنده،تا حسین میره ضجه میزنه،ابی عبدالله كه كنار گهواره زینب راه میره،اگه میره چپ چشم زینب،دنبالش میره،حسین میاد به راست چشم زینب دنبالش میگرده،بی بی زهرا آمد،خدمت پیغمبر اكرم،عرضه داشت بابا یا رسول الله عشق این دختر به داداشش حیرت انگیزه،عشق این خواهر به برادرش،شگفت آوره،پیغمبر شروع كرد گریه كردن،فرمود:فاطمه جان این دخترت شریك حسینه،این دخترت كربلا میره،اون روزی كه حسین كربلا میره با این خواهر،نه من هستم،نه تو هستی،نه باباش علی هست،نه برادش حسن،همه رو میكشن،این دختر و دستاشو به ریسمان ،روی شترهای برهنه سوار،پیغمبر و فاطمه نشستند برا حسین گریه كردند،ای حسین………صل الله علیك یا مولای یا مظلوم یا اباعبدالله
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
#شب_پنجم_محرم
سخنران حجه الاسلام دکتر رفیعی
سبک زندگی حسینی
🔰 عنوان ما در این شبها سبک زندگی امام حسین علیه السلام بود عرض کردیم اینکه زندگی ائمه در زندگی ما ملموس و الگو باشد و کار آمد باشه باید سعی کنیم حضور امام رو در زندگیمون احساس کنیم،همین قدر که ادعا کنیم امام رو دوست داریم کافی نیست
ببینید الان محرم هست شما محرم رو احساس حضور کردید چون لباس مشکی پوشیدید داخل مجلس میایید این قدر آدم در همین کشور و جاهای دیگه هست شما بهش بگی محرم و عاشورا میگه یعنی چی؟چون حضور محرم رو احساس نکرده توجه نکرده،ما اگر صرفا اعلام محبت کنیم کافی نیست باید عملکرد ائمه و زندگی ائمه در زندگی ما خودشو نشون بده اونوقت میشه کونوا مع الصادقین اینی که قرآن میفرماید کونوا مع الصادقین با اینها باشید
کسی خدمت امام صادق عرض کرد ما یه رفقایی داریم خیلی شما رو دوست دارند ،محبت دارند ،ارادت دارند ولی خب اعمالشون هم مثل شما نیست شما دروغ نمیگید اینا دروغ میگن اعمالشون نمازشون مثل شما نیست،شما رو دوست دارند ولی عملشون منطبق بر عمل شما نیست خوب دقت بفرمایید امام صادق فرمود : والله ما انا بامامهم بخدا قسم من امام اینها نیستم امام یعنی یه کسی که مامومش هست بعد فرمود :انا امام من اطاعنی من امام اونهایی هستم که من رو اطاعت کنند و از من پیروی کنند
یه جمله ایی دارد حضرت زهرا خیلی جمله عجیب هست این جمله واقعا باید ساعتها روش بحث بشه وقتی محمود بن لبید به حضرت زهرا عرض کرد بانوی بزرگوار من یه سوالی از شما دارم دید حضرت کنار قبر حمزه نشسته و اشک میریزه ،عرض کرد من یه سوالی از شما دارم ما غدیر رو قبول داریم و ولایت حضرت رو قبول داریم سوال من اینه چرا امیرالمومنین سکوت کرد ؟چرا حضرت بلند نشد شمشیر برداره و قیام بکنه و وظیفه امامت خودش رو انجام بده؟حضرت فرمود مثل الامام مثل الکعبه توتی ولا تاتی (حضرت فرمود مثل امام مثل کعبه هست شما اگر بخواید حاجی بشید مینشینید داخل خونه تا اینک کعبه بیاد دور شما بچرخه )خب مردم نرفتند سراغ امیرالمومنین ۲۵ سال رفت تو خونه نشست نرفتند سراغ امام حست رفت داخل خانه نشست اومدن سراغ امیرالمومنین بلند شد و ۵سال حکومت کرد
پس محب واقعی باشیم نه محب ادعایی . شیخ عباس قمی در کتاب سفینه البحار یه قصه ایی نقل میکند بنام عصفور(گنجشک)میگه حضرت سلیمان رد میشد دید یه گنجشک نری اومده خواستگاری یه گنجشک ماده ایی (خب زبان حیوانات رو متوجه میشد زبان گیاهان رو هم میدونست بالای سر گیاه میاستاد میگفت تو به چه دردی میخوری و لذا میگن طب گیاهی زمان سلیمان خیلی پیشرفت کرد ) دید هی داره التماس میکنه خالی هم میبنده مثل بعضی ها که خواستگاری میرن اولش فوق لیسانس هست بعد عروسی فوق دیپلم هم نداره،اولش خانه داره کار داره بعد میبینی هیچی نداره،اولش میبینی مظهر خلق عظیم هست بعد میبینی با چند کیلو عسل هم نمیشه خوردش ،گنجشکه گفت تو زن من بشو من با این منقارم تخت سلیمان رو بلند میکنم میندازم داخل دریا ،حالا سلیمان هم داره گوش میکنه چه ادعایی،غلو هم داریم تا غلو،گاهی بعضی غلو ها نشدنی هست تو منقارت یه پای ملخ رو هم نمیتونه بلند بکنه میخوای تخت سلیمان رو بلند کنی سلیمان خندش گرفت و جفتشون رو خواستفگفتند عجب تو کجا بودی ،سلیمان گفت من این پشت داشتم گوش میکردم چی چی گفتی این چه حرفی بود زدی تو با منقارت نمیتونی ملخ بلند کنی بعد تخت منو بلند میکنی؟گفت یا نبی الله عاشق رو ملامت نمیکنند بر چیزی که میگه،من عاشقم،من یه چیزی گفتم تو گیر نده،شما در اشعار عاشقی هم ببینید غلو زیاد هست،سلیمان از این گذشت و اومد سراغ گنجشک ماده گفت چرا جواب اینو نمیدی؟دقت کنید،این داره اینطور به تو التماس میکنه اصرار میکنه،دقت بفرمایید ،حرفی زد که تا چهل روز سلیمان پیغمبر گریه کرد حرف یه گنجشک سلیمان پیغمبر چهل روز تخت سلطنت رو گذاشت کنار و کسی نفهمید کجا رفته و نشست گریه کردن ،گفت یا نبی الله دروغ یگه لیس بصادق لایحبنی منو دوست نداره این فقط ادعا میکنه این فقط ادعاست محبت نیست گفت خودم شنیدم عین همین حرفها رو به گنجشکهای دیگه هم میزنه دروغ میگه الان اومده سراغ من فردا در لونه یه گنجشک دیگه هست،فبکی سلیمان بکاء شدیدا اینها رو رها کرد گفت برید خودتون مشکلتون رو حل کنید شروع کرد اشک ریختن گفت نکنه ما هم میگیم خدایا دوستت داریم دروغ میگیم(گاهی حیوانات به انسان درس میدند مثل اینکه روایات میفرماید از سگ وفا رو یاد بگیرید از خروس سحر خیزی رو یاد بگیرید)چهل روز اشک ریخت گفت خدا نکنه من مدعی باشم محب واقعی نباشم ،
#ادامه 👇👇
#ادامه 👇👇
اینایی که کربلا بودند مدعی بودند جالب امام رو کشته بودند بعد گریه میکردند از گوش گوشواره کشیده بودند گریه میکردند یکی گفت تو که داری دزدیت رو میکنی چرا اشک میریزی گفت دلم میسوزه این بچه گناه داره،خب نکن این کار رو ، شما ببینید کربلا کوفیان بودند شامیان نبودند شامیان مبغض بودند ولی کوفیان محب بودند
سوره قصص آیه ۱۵(تفسیر المیزان):
حضرت موسی در شهر رد میشد دید دونفر دارن دعوا میکنند یکی از اینها پیرو موسی هست قرآن میفرماید من شیعته اون یکی آدم خبیثی بود و از درباریان فرعون بود که عده ایی رو کشته بود به دستور فرعون،آدم بد و فاسدی بود ،موسی اومد جلو که این دو رو جدا کنه دید ول نمیکنند –گاهی اونایی که میان میانجی گری میکنن کار رو خرابتر میکنن-یه مشتی زد که این فاسق بره کنار ولی مشتش مشت بود خیلی قوی بود یه مشت زد نمیدونم به کجاش و چجوری زد هیچی نفس طرف بند آمد و مرد این بنده خدا شیعه موسی فرار کرد موسی خودش هم فرار کرد (یه چیز در پرانتز بگم که شاید فکر کنید این چه کاری بود که موسی کرد ،ببینید الان در طول روز هزاران نفر رو ولی خدا داره جونشون رو میگیره وقتی اجلشون تمام میشه وهیچ کس هم اعتراض نمیکنه ولی خدا کیه عزرائیل،چه اشکالی داره گاهی خدا همین اذن رو به یه انسانی بده اینم ولی خداست اونم یه فرد جانی بود و حکمش هم قتل بود و همانطور که خضر اون غلام رو کشت )ولی در عین حال موسی ناراحت شد و گفت ظلمت نفسی فاغفر لی خدایا من بد کردم و منو ببخش گرچه حکم این قتل بود و نبی الله هم معصومه گناه هم مرتکب نشده ولی ترک اولی کرده ولی بهتر بود این کار رو نکنه،بالاخره کسی نفهمید اون رفت جنازه رو بردن و موسی هم رفت فردا از خونه اومد بیرون یه سرو گوشی آب بده ببینه داخل شهر چه خبر هست دید دوباره این بنده خدا یقه یکی دیگه رو گرفته و بازم میگه موسی کمک ،خیلی ناراحت شد گفت :انک لغوی مبین گفت مثل اینکه تو خیلی شر هستی دیروز یه دعوا راه انداختی اونطوری شد دوباره اومدی یقه یه کسی دیگه رو گرفتی خجالت نمیکشی عصبانی شد ،اومد جلو تا اینا رو جدا بکنه این دفعه دیگه نمیخواست مشت بزنه ،این شیعه و پیرو حضرت موسی فکر کرد حضرت موسی میخواد اینو بزنه یه وقت فریاد زد تو جانی هستی آدم کش هستی تو جباری تو زورگویی گفت ایها الناس این دیروز آدم کشته،موسی رو لو داد موسی مجبور شد از شهر فرار کرد و رفت پیش شعیب ، پیرو موسی ،موسی رو لود داد،کیا اومدن داخل کربلا همونایی که شیعه بودند
حارث حمدانی به امیرالمومنین عرض کرد اقا ما شما رو خیلی دوست داریم حضرت نفرمود حالا که دوست داری ما هم دوستت داریم گفت اگر راست میگی وقت جون دادن میاییم بالای سرت
امام باید یاری بشه وانصر من نصره،امام باید ازش پیروی بشه،زندگی امام حسین و اهلبیت باید تو زندگی ما پیاده بشه ،خب بریم سراغ یه اصل دیگه ،دوشب در رابطه با اصل خداترسی صحبت کردیم امشب راجع به اصل حریت صحبت میکنیم
یکی از خصوصیات ویژه اهلبیت ما و خصوصا امام حسین علیه السلام حریت هست،منتها فرق است بین آزادی دینی و آزادی غربی،من خیلی ساده بگم،آزادی غربی یعنی آزادگی از بندگی خدا،تو کشورهای اروپایی پشت این ماشینها مینویسند آزاد باش،خالقی نیست ،قیامتی هم نیست هرجوری میخوای زندگی کن این آزادی غربی ،آزادی غربی یعنی آزادی از عفت ، آزادی از عفت عریان بیا بیرون هر جور میخوای فیلم بازی کن با هر کی دوست داری رابطه داشته باش ، آزادی غربی یعنی آزادی از انسانیت اما آزادی اسلامی یعنی آزادی از شهوت ، آزادی از مکر ، آزادی از شرک، آزادی دینی یعنی عبد خدا بودن ، آزادی دینی آزادی عقل هست
امام صادق فرمود پنج چیز در زندگی کسی نباشه به هیچ دردی نمیخوره،فرمود یکیش هم نباشه اشکال داره:خمس خصال: من لم تکن فیه خصله منها :الوفا(وفا مهمه زن به مرد وفا نداشته باشه میشه خائن ،مرد به زن وفا نداشته باشه میشه شهوتران،شاخص ترین صفت ابالفضل وفا داریش هست)الحیاء(بی حیایی که در جامعه بیاد بی حجاب زیاد میشه بی حیایی که بیاد روابط نامشروع زیاد میشه،پیامبر به ابن مسعود فرمود اگر بخوای تمام حرف انبیاء الهی رو جمع کنی و چکیده حرف انبیا رو در یک کلمه بنویسی این هست که میفرماید :اذا لم تستحیی فاصنع ما شئت-وقتی حیا نداری هر کاری میخوای انجام بده یعنی از آدم بی حیا هیچ توقعی نیست و دست به هر کاری میزنه)التدبیر (برنامه ریزی )حسن الخلق (خوش اخلاق بودن،بعضی ها پول ندارن اخلاق هم ندارن)والخامسه و هی تجمع فی هذه الخصال (پنجمی ای چهار تا رو هم میاره) والحریه(آزادی ،زور بار نرفتن ،همون که امام حسین به حر گفت که احسنت ،واقعا حر هستی و زیر بار زور نرفتی ،همون طور که مادرت این نام رو برات انتخاب کرد )
آدم آزاد علامتش چیه؟۱-اون الحیا ء والعفه لسجیه الاحرار(انسان با حیا و عفت آزادی داره،یعنی آزادی در مقابل ظلم پذیری ...
#ادامه 👇👇👇
#ادامه 👇👇👇
بعضی ها فکر میکنن آزادی یعنی بی دینی به بعضی ها میگی پاشو نماز بخون میگه لااکراه فی الدین
فکر میکنه لااکراه فی الدین برای اینجاست،
لااکراه فی الدین برای باور هست یعنی باور زورکی نیست وقتی ن یه چیزی رو قبول نکنم به زور نمیتونی تو ذهنم بکنی ،به گالیله گفتن بگو زمین نمیچرخه گفت باشه والا میکشیمت گفت اگر من بگم نمیچرخه از چرخیدن باز میایسته ؟لااکراه فی الدین یعنی خدا رو نمیشه به زور در ذهن کسی کرد )
یه کسی اومد پیش خلیفه اول گفت خدا کجاست ؟ ابوبکر یه فکری کرد و گفت خدا تو عرشه ،گفت خیالم راحت شد خدا حافظ،
گفت کجا میری ؟گفت من میخواستم رو فرش گناه کنم حالا که گفتی خدا تو عرشه خیالم راحت شد خدا تو اتاق مانیست ،امیرالمومنین صداش زد گفت بیا،فرمود این سوال غلطه ،بعضی سوالها غلطه بعضی ها میپرسن حاج اقا جهان تو تخم مرغ جا میشه بدون اینکه تخم مرغ بزرگ بشه و جهان هم کوچیک بشه خب این سوال غلطه.
سوال باید منطقی ودرست باشه ،اومده پیش آقا میگفت اسم زن شیطان چیه؟گفت چه میدونم اسم زن شیطان چیه ،اسم زن خودمو گاهی یادم میره،ولی دید اگه نگه آبروش هم میره گفت بیا بیا آوردش کنار منبر گفت فلان فلان شده من چه میدونم اسم زن شیطان چیه،یه چیزی بهش گفت بعد رفت نشست اطرافیانش بهش گفتن اسمش چی بود گفت اسمش خیلی سخت بود باید خودتون برید تا در گوشتون بگه.
فرمود سوالت غلطه ؟خداوند خالق مکان هست خودش که در مکان جا نمیشه(چیزی که من درست میکنم و اون رو خلق میکنم دیگه خودم عضو اون نمیشم ،تفاوت خلافت و ولایت امیر رو ببینید)
حریت دوری از دغل ،حریت یعنی حیا ،یعنی عفت
السلام علیك یا ابامحمد یا حسن بن علی علیه السلام
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه علیهم السلام
🌺 والسلام علی من تبع الهدی 🌺
#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
.
#ادامه...
هنده با تعجب پرسید: #قافلهسالار این ڪاروان ڪیسٺ؟
#عمہساداٺ فرمودند: حرفٺ را بزن...
هنده سوال ڪرد
اهل ڪجایید؟!
بۍبۍ پاسخ دادند: مدینہ....
هنده پرسید: ڪدام مدینہ....
بۍبۍ فرمودند: #مدینةالنبۍ
تا هنده شنید مدینةالنبۍ را ، ازمرڪب پیاده شد دوزانو جلوۍ #عمہساداٺ نشسٺ و سوالڪرد
در مدینہ #ڪوچہبنۍهاشم را مۍشناسید؟!
حضرٺ فرمودند: بلہ ڪه مۍشناسم...
درڪوچہ بنۍ هاشم #خانہۍعلۍ را مۍشناسید؟!
بلہ ڪہ میشناسم...)
خانم اینها صدقہ نیسٺ نذر اسٺ من ڪودڪ بودم مریض بودم پدرم مراخانہ #علۍ برد بہ #دعاۍحسین من #شفا گرفتم و سالیانۍ #کنیزۍ خانہ #علۍ را ڪردم...
خانم ...
من هم بازۍایۍ بہ اسم #زینب داشتم شما زینب را مۍشناسید؟!
بغض بۍبۍ ترڪید💔
حق دارۍ #زینب را نشناسۍ
هنده من #زینبم
هنده گریہڪنان میگفت: زینبۍ ڪہ من میشناسم یڪ نشانہ داشٺ...
#اگرتوزینبۍپسڪوحسینٺ؟!
اون زینبۍ ڪہ مۍشناسم لحظہاۍ از #حسینش #جدا نمیشد...
بۍبۍ اشاره ڪرد بہ #سر روبَر #روۍنیزه
سرۍبہنیزهبلنداسٺدربرابر #زینب
خداڪندڪہنباشدسر #برادرزینب
عبداللہ مۍفرماید: لحظہهاۍ آخر
بۍبۍ فرمودند: عبداللہ بسترم رو جلوۍ #آفتاب بذار
دیدم چیزۍ رو در آغوش دارد مۍبوسد گریہ مۍڪند...
.
#یڪسالونیمپیرهنٺاشڪمنگرفٺ
.
#لحظہۍوصال
چشمانش را گشود و براۍ آخرین بار بہ دورترین نقطه خیره شد. در این مدٺ حتۍ یڪ لحظہ چهره #برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعلہ ڪشید و یاد برادر تمام وجودش را پُرڪرده بود.
#لحظہۍوصال نزدیڪ بود. دوباره #خیمہهاۍآتش زده و #سرهاۍبرنیزه، چشمانش را بہ دریایۍ از غم مبدل ساخٺ.
#عمہجانزینبس پلڪها را روۍ هم گذاشٺ و زیر لب گفٺ:
« #السلامعلیڪیااباعبداللہ »
و بہ #بــرادر پیوسٺ.
ــــــــــــــــــــــ
[درسينہامجزمِهـــرِ #زينــب
جا نخواهد شد...]
.
👆
#ادامه #میرداماد
بخش سوم روضه: قرار شد هر دو با هم بزنن به میدان،یکی بره میمنه،یکی بره میسره،قرار شد ابی عبدالله حواس دشمن رو پرت کنه،مرحوم مُقَّرم تو العباس میگه: قرار شد عباس از بین نخل ها خودش رو به علقمه برسونه،قرار شد بین هم دیگه رجز رد و بدل کنن،از حال همدیگه با خبر بشن،آخه دیگه کسی برا حسین نمونده،گفت: عباس! داری میری؟ تو همه لشکرِ منی،عباس! تو همه کس و کارِمنی؟ اگه تو بری لشکرم از هم می پاشه…
از هم جدا شدن،یکی به طرف شریعه،یکی به طرف میدان،نزدیک شریعه شد،قرار گذاشته بودن با حسین که رسید کنار شریعه خبر بده،چی بگه؟ بعضی نقل ها نوشتن: تکبیر گفت…..“الله اکبر” گفت،بعضی از نقل های معروف میگن: بلند رجز می خوند صداش به حسین برسه،آرومش کنه،صداش هم حسین رو آروم می کرد،رسید کنار علقمه بلند فریاد زد:” اَنَا بنُ حیدر ِالکَرّار” ابی عبدالله بلافاصله جوابش رو داد دلِ عباسم آروم بشه، “اَنَا بنُ مُحمدٍ المُصطفی” دو تا برادر آروم شدن،مشک رو پر از آب کرد،سوار اسبش شد،به طرف خیمه ها،دوباره عباس صدا زد: “اَنَا بنُ عَلی ٍ المُرتَضی” اونجا همه دورش رو محاصره کردن،یه نفر گفت:عباس آب برسونه کارِ دشمن تمومِ،کمین کردن،عباس مشک رو بغل کرده،یکی از القابِ اباالفضل،“اَبَا القِربَه” است، یعنی:پدرِ مشک،چرا به عباس میگن:پدرِ مشک،برای اینکه مثل پدری که بچه اش رو بغل کنه،مشک رو داد تو شکمش،خودش رو انداخت رو مشک،همه محاصره اش کردن،چهار هزار نفر، رو کُنده ی زانو،هدف مشکِ آبِ،نمیذاشت تیرها به مشک بخوره،از لابلای نخل ها می رفت،یه مرتبه متوجه شد دستش رو زدن،مشک رو داد یه طرفِ بدن،یه دستِ دیگه اش رو زدن،اینجا صدای حسین رو شنید،انگار حسین میدونه،درد بازو درد بدیه”اهل کنایه حرف منو بگیرن” تا شنید صدای عباس رو،ابی عبدالله جوابش رو داد،یعنی غصه نخور،” اَنَا بنُ فاطمه الزهرا”….شاید میخواست بگه:عباس! تو مَردی،تو علمداری،تو بازویِ رشید داری،دستت رو زدن باکی نیست،یه روز بازویِ مادرم رو تو کوچه های مدینه،اینقدر نامحرما با غلاف شمشیر زدن…
همه ی حواسش به مشکِ،میاد و میخونه” والله اِن قَطعتموا یَمینی اِنی اُحامی ابداً عَن دینی”…. دست نداره،خودش رو انداخت رو مشک،تیرها داره میاد،یه سئوال دارم،یه بدن چقدر جای تیر داره؟چهار هزار تیرانداز،بالاخره هزار تا تیر به هدف میخوره،دیگه بدنش جای تیر نداشت،لشکر دسته دسته میومدن،اما دستِ خالی بر می گشتن،نگاه می کرد،عباس“نافذالبصیره”بود،یه چشم داشت عجیب،میومدن،دست نداشت،غرق خون،پر از تیر،اما مشک تو بغلش،یه نگاه می کرد،تا می اومدن،همه فرار می کردن، عُمر سعد یقیه ی یکی رو گرفت،گفت:چیِ؟ مگه نمیگی دست نداره؟ازچی می ترسی؟ گفت:عُمر دست نداره،اما دو تا چشم داره،بیچاره میکنه،گفت: من راهش رو بلدم،الان یه کاری میکنم چشمش جایی رو نبینه،صدا زد: حرمله بیا…
یه لحظه نگاه کرد دید چشمش رو زد،مشکِ آبش رو زدن،اینجا نوشتن: مُتحیِّر شد،” وَ وَقَفَ الْعَباس مُتِحَیرا” ایستاد رو اسب،دست نداره،مشکش آبی نداره،نه میتونه بره،نه می تونه برگرده، مُتحیِّر شد،تیر تو چشمشِ،هر کاری کرد تیر از چشمش بیرون نیومد،سرش رو خم کرد،تیر رو بین دو زانو گذاشت،سرش برهنه شد،حکیم بن طُفِیل خودش رو رسوند،دید سرِ عباس برهنه است،حالا وقتشِ،عمودِ آهن رو بلند کرد،….
۳👇
Fadaeian_Veda_shahid_nilforoshan_14030725_05.mp3
13.23M
🔊 بخش پنجم #تک | تو نا امیدی ها بازم امید اومد
.
توو نا امیدیها، بازم امید اومد
توو شهرمون بازم، بوی شهید اومد
حالا که از دسته، زمونه دلگیریم
به پای این تابوت، تا کربلا میریم
بازم شهید آوردن و دلا هوایی شد
شهید رسید و بانیِ چه روضههایی شد
بازم نسیم کربلا تو شهرمون پیچید
بازم هوای روضهها امام رضایی شد
کنار هر شهید ارباب، برا تو روضه میگیریم
ما هر داغی که میبینیم، برا داغ تو میمیریم
امید هرچی نا امید، حسین جانم
به تو رسیده هر شهید، حسین جانم
####
حالا که رفتی و، رسیدی به ارباب
دلای بیتاب و، جامونده رو دریاب
بگو به ارباب که، حسابی دلتنگیم
یه عمره که داریم ، با دوری میجنگیم
تو حسرت شهادتیم و دل پر از درده
چیزی که بسته پامونو دنیای نامرده
امام حسینیا دارن یکی یکی میرن
میبینی دوری از حسین بیچارمون کرده
بدم اما ببین ارباب، پای داغه تو میمیرم
منم آخر توی روضه ، شهادت نامه میگیرم
امید هرچی نا امید، حسین جانم
به تو رسیده هر شهید، حسین جانم
####
خبر چه سنگینه، خبر پر از درده
غم رفیقامون، بیچارمون کرده
زمینی بودند و، به آسمون رفتن
دوباره جا موندیم، رفیقامون رفتن
تا کی باید بمونیم و بسوزیم از غصه
کی آخه می رسه به ما مسیر این قصه
تا کی با دستمون روی گلا بریزیم خاک
خدایا پاره پاره شد دلم دیگه بسه
رفیق عین برادر شد، رفاقت تا سر جوونه
غم داغ رفیقو پس، برادر مرده می دونه
#شعر: #داود_رحیمی✍
......
#ادامه خبر چه سنگینه👇
https://eitaa.com/emame3vom/108887