eitaa logo
امام حسین ع
17.1هزار دنبال‌کننده
386 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. حضرت اباعبدالله سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیرُ دلا بکوش که آینۀ خدات کنند به خود بیایی و از دیگران جدات کنند اگر خلافِ رضایِ خدا قدم بزنی به اشکِ چشم تو البته التفات کنند تو روزها ، گره از کار غنچه واکردی که رهروانِ وفا ، نیمه شب دعات کنند کمر به تزکیۀ نفس بسته ای که تو را مقیم خیمۀ آتَيْتُمُ الزَّكاة کنند سفر به محضر محبوب شرطها دارد حبیب باش که دعوت به کربلات کنند اگر چو حُر زِ اشتباه برگردی تو را در آینۀ عشق محو و مات کنند *یه وقت خبر دادند آقا حر داره میاد چکمه هاشُ دورِ گردنش انداخته اومد جلو خیمۀ ابی عبدالله هنوز نرسیده دیدن حسین داره میاد بیرون ، تا رسید ؛ ابی عبدالله دید حر سرش پایینه ، اول از همه دست گذاشت زیرِ محاسن حر، صدا زد یا شیخ ؛ .. چرا سرت پایینِ ؟.. دیگه اینجا اومدی نباید سرت پایین باشه .. وقتی خورد زمین باخودش میگفت نه حر تو دلِ زینبُ لرزوندی .. نه " حسین بالا سر تو نمیاد .. یه وقت دید یکی آروم سرشُ برداشت .. یه نگاه کرد دید به به ؛ آقاش حسینِ .. سرم خاک کف پای حسینِ .. به همین جا هم بسنده نکرد ابی عبدالله ، یه وقت دید فرق این سردار شکافته ، دیدن دستمالشُ درآورد پیشانی حرُ بست .. دلتون کجا رفت خبره هایِ روضه ؟.. یه دستمال داشت اینجا خرج شد ، یه وقتی هم خودش یه سنگ به پیشانیش خورد دستمالی نبود .. پیراهنشُ بالا زد نمایان شد .. حالا با ناله هایی که داری دستتُ بیار بالا بلند بگو الهی العفو .. السلام علیکم یا انصار اباعبدالله یک به یک آمدند کربُبَلا دور اربابِ عشق جمع شدند مثل هفتاد و دو گلِ عاشق همه پروانه‌هایِ شمع شدند زینب آرام می‌شد آن وقتی یار سوی غریب می‌آمد آن طرف سی هزار می‌رفتند این طرف یک حبیب می‌آمد زن و فرزند را رها کرد و رفت با عشق آشنا بشود عشق یعنی زهیرِ عثمانی خواست صد مرتبه فدا بشود بیست سالِ تمام هر شب وروز از اجل خواست تا امان بدهد آرزوی بریر این بوده است در رکاب حسین جان بدهد تیر باران شروع شد بعدش شد فدایی هُجَیر با پدرش دست در دست هم شهید شدند ای به قربان جُندَب و پسرش در میان سواره‌های یزید این دلاور پیاده می‌جنگید بویِ صفین داشت شمشیرش مثل حیدر جُناده می‌جنگید رفت عابس برهنه در میدان مست مست از میِ سبوی حسین ما همه عاشقیم اما اوست شاهِ دیوانگانِ کوی حسین آن زمانی که عشق می‌آید هیچ چیزی مقابلش سد نیست رو سفیدیِ «جون» ثابت کرد روسیاهی همیشه هم بد نیست کم‌ کَمَک ظهر شد اذان گفتند شد فدای نماز خواندن او تیر‌ها را به جان خرید سعید تا نباشد گزند بر تن او *همچین که ارباب ما سلام نمازُ داد دیدند سعید بن عبدالله با صورت خورد زمین ، ارباب ما اومد سرشُ برداشت یه نگاه تو صورت آقا کرد ، گفت : آقا راضی شدی یا نه؟ آقا وفا کردم یا نه ؟.. اجاره بدید اینم از بگم پیغام بهش فرستاد ابی عبدالله ، نمیخواست بره همسرش گفت : پاشو برو مرد ، میدونی این کیه ؟ پسر فاطمه است.. زهیر رفت ولی وقتی برگشت تا پردۀ خیمه رو کنار زد گفت : هر که دارد هوس کربُبَلا بسم الله .. گفت اگر میخوای بری برو حسین منتظر منه .." با حبیبان که راه می افتی عشق را انتخاب باید کرد مسلم عوسجه به ما فهماند چهره با خون خضاب باید کرد حبیب اومد دم خونهی مسلم بن اوسجه، همسرِ مسلم گفت :نیست رفته بیرون ، حبیب گفت: نمیدونی کجا رفته؟ گفته میرم بازار ، اومد تو بازار دید مسلم ایستاده ، گفت بیا بریم ، نمیخواد حنا بخری".. دستشو گرفت باهم اومدن کربلا ، رفیقِ چند ساله هستند از زمانِ پیغمبر با رسول خدا بودند تو تمام جنگ ها با امیرالمومنین بودند با امام حسن بودند ، تو کوفه هم بودند لذا با نائب امام هم دست بیعت دادند ، امر بر این بود که نمیتونستند خودشونُ نشون بدن ، اینا ذخیرۀ کربلا بودن ، لذا دوتایی باهم اومدن کربلا .. ــــــــــــــــــ 👇