.
#حضرت_معصومه_سرود
#سرود
کریمه ی آل محمّد
حضرت معصومه خوش آمد
بیت ولایت آمده گلشن
امام هفتم چشم تو روشن
این دختریاسین وطاهاست
این ثمرِ امّ ابیهاست
آینه ی حضرت زهراست
بیت ولایت آمده گلشن
امام هفتم چشم تو روشن
این گهر بحر عقول است
پارۀ پیکر رسول است
کوثر زهرای بتول است
بیت ولایت آمده گلشن
امام هفتم چشم تو روشن
سلام عترت به کمالش
چشم رضا محو جمالش
ائمه شاهد جلالش
بیت ولایت آمده گلشن
امام هفتم چشم تو روشن
سلام عترت پیمبر
سلام صدیقه ی اطهر
به دختر موسیبنجعفر
بیت ولایت آمده گلشن
امام هفتم چشم تو روشن
مدینه شد دارالزیاره
از دامن نجمه دوباره
طلوع کرده یک ستاره
بیت ولایت آمده گلشن
امام هفتم چشم تو روشن
#استاد_غلامرضا_سازگار✍
#میلاد_حضرت_معصومه
.👇
.
#امام_زمان
دل بسته ام مرا ز سر خویش وا مکن
از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر
گویم گرفته ای ز عنایت رها مکن
من با تو پیش از آمدنم آشنا شذم
ای آشنا مفارقت از آشنا مکن
تنها بود به دست تو طومار جرم من
این مشت بسته را به بر خلق وا مکن
درمان درد من نبود غیر درد عشق
این درد را ز لطف بیفزا دوا مکن
در من اگر سعادت ترک خطا نبود
در تو کرامت است تو ترک عطا مکن
خواهی اگر ز لطف به من اعتنا کنی
دیگر به کثرت گنهم اعتنا مکن
نزد کریم فرق ندارند خوب و بد
یکجا قبول کن همگان را سوا مکن
عمری به زخم تیر بلا سینه ام بسوز
آنی به هجر خویش مرا مبتلا مکن
«میثم» اگر ترک تن و ترک جان کنی
ترک محبت علی مرتضی مکن
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
.👇
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح!
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح!
ادب به قامت زهراییات قیام کند
وفا به غیرت عبّاس تو سلام کند
اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی
به چشم آل محمّد عزیز زهرایی
تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمهای
تو آسمان ادب را همیشه قائمهای
به نفس پاک محمّد تو همدمی، مادر!
مسیح عشق و ادب را تو مریمی، مادر!
بهشت شیفته ی چار لاله ی یاست
کلید باب حوائج به دست عبّاست
مزار توست کنار مزار چار امام
که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام
مگر به گوش، پیام خدا ز غیب شنفت
که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت؟
هزار قافله دل پایبست فرزندت
نشان بوسه ی مولا به دست فرزندت
اگر تو نام نبردی ز شاخه ی یاست
گریست دیده ی زهرا برای عبّاست
الا تمام وجودت پر از نوای حسین
به گریه نایبةالزّینبی برای حسین
روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت
سلامِ گریهکنان حسین، بر اشکت
سرودِ زخم گلوی حسین، ورد لبت
خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت
تو مادر شهدا، همسر علی هستی
هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی
خزان رسید چو بر برگ لاله ی یاست
نبود، جعفر و عثمان و عون و عبّاست
سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند
علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند
هماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت
اگر به دوش غریبانه رفت تابوتت
دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود
دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود.
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_ام_البنین_س
.
ایام #وفات_حضرت_ام_البنین
اگر نشد که نهم رو به کربلای حسین
بقیع را کنم از گریه کربلای حسین
نگه به چهرۀ عباس کرده، میگفتم
هزار مرتبه عباس من فدای حسین
به دشت کرب و بلا تا کنند پرپرشان
چهار دسته گل آوردهام برای حسین
شب عروسی خود نیز با علی گفتم
چو من هزار عروسند خاک پای حسین
ز کودکی به عزیزان خویش میگفتم
که سر به دست بگیرید در هوای حسین
همیشه بود به هر جا نگاه عبّاسم
به ماه عارض و بر قامت رسای حسین
نگاه من هم از آن بود بر رخ عباس
که داشت جلوه ز روی خدانمای حسین
به چار نجل شهیدم درود باد درود
که بود پشت سر هر یکی دعای حسین
حضور فاطمه آرم به حشر چار ذبیح
که جان شان شده تقدیم در منای حسین
همیشه بود روان روح چار فرزندم
چو اختران ز پی ماه در قفای حسین
خدا گواست ز عباس بیشتر میبرد
دل مرا همه جا نام دلربای حسین
به دشت کرب و بلا جای شاخۀ یاسم
به خاک پای وی افتاد دست عباسم
نسیم علقمه پیوسته میدهد خبرم
که پاره پاره چو گل گشت پیکر پسرم
به خون تپید لب تشنه ماه علقمهام
نشد که قطرۀ آبی برای او ببرم
به وقت مرگ غریبانه سر به خاک نهم
که از چهار پسر نیست یک پسر به برم
هزار بار الهی شود فدای حسین
نه جسم چار پسر، جان مادر و پدرم
خدا گواست که باشد فقط برای حسین
هر آن چه خون جگر میچکد ز چشمترم
چو شمع سوزم و در سوز خویش آب شوم
چنان که محو شود در شرار دل، اثرم
خدا گواست که اشک خجالت عباس
ز خون دیدۀ او بیشتر زند شررم
الهی آن که کنار دو دست عباسم
فتد به خاک قدمهای اهل بیت سرم
برای شیر خدا چار شیر آوردم
هزار حیف که امروز خم شده کمرم
ز دیدن سر مجروح دخترم زینب
به سان پیکر عباس پاره شد جگرم
چنان که خون چکد از «نخل میثم» زینب
ز دیده خون جگر ریزم از غم زینب.
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
#حضرت_ام_البنین
...........
.
حیف شد چیز زیادی به حرم راه نبود
سعی کردم بدنم را بکشانم که نشد
سعی کردم ز روی اسب نیوفتم به زمین
ضربه آنقدر شتابان زد و محکم که نشد
__________________
مادر یل ها سرت را تا ابد بالا بگیر
دست از شرمندگی بردار یا ام البنین
جان عباست بیا بس کن ، برایت خوب نیست
گریه با این چشم های تار یا ام البنین
خوب شد ماندی ، ندیدی که حسین افتاده بود
بین مقتل تشنه و بی یار ، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی زینب افتاد از نفس
از حرم تا قتلگه صد بار ، یا ام البنین
___________________
روضهی حضرت زینب سلام الله علیها و حضرت امالبنین سلام الله علیها
___________________
روضهی حضرت زهرا سلام الله علیها و گودال قتلگاه
__________________
بروی دامن مادر سرت بریده شد و
تنت به این طرف و آنطرف کشیده شد و
برای پیرهن پاره تن دریده شد و
بهشت زیر لگد های اسب دیده شد و
__________________
خوب شد ماندی ندیدی خیمه ها می سوخت در
آتش بین در و دیوار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی کاروان بی حسین
در میان کوچه و بازار یا ام البنین
__________________
روضهی جاری شدن اشگ سیدالشهداء عليه السلام بر روی نیزه
__________________
خوب شد ماندی ندیدی کاروان بی حسین
در میان کوچه و بازار یا ام البنین
_____
.
#زمزمه
#حضرت_زهرا
دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه
قلب من و محبت و، مهر و ولای فاطمه
طبع من و قصیدهی، مدح و ثنای فاطمه
جرم من و شفاعتِ، روز جزای فاطمه
به بذل دست فاطمه، به خاک پای فاطمه
منم گدای فاطمه، منم گدای فاطمه
رشتهی مهر فاطمه، سوی خدا کشد مرا
دل بهولاش دادهام، تا به کجا کشد مرا
گر به زمین زند مرا، ور به سما کشد مرا
درد اگر عطا کند، یا به بلا کشد مرا
پای برون نمینهم، از سر کوی فاطمه
وا نشود لبم مگر، به گفتوگوی فاطمه
رشتهی چادرش اگر، به دست انبیا رسد
شعار فخر انبیا، به عرش کبریا رسد
از لب جانفزاش اگر، زمزمهی دعا رسد
جان ز نوای گرم او، به جسم مصطفی رسد
کسی که قدر و هل اتی، گفته خدا به وصف او
کجا قصیدههای من بُوَد رسا به وصف او
فاطمهای که مصطفی، خوانده به رتبه مادرش
به احترام میکند، قیام در برابرش
به دست و سینه و جبین، بوسه زند مکررش
بوی بهشت یافته، از دم روح پرورش
مادح او کسی به جز، خدا شود نمیشود
حقِّ سخن به مدح او، ادا شود نمیشود
منم که مهر داغ او، نقش گرفته بر دلم
سرشته با ولایتش، دست حق از ازل گِلم
اوست که هست تا ابد، گرهگشای مشکلم
زشعلهی محبتش، داده ضیا به محفلم
درآیم از دری دگر، گر از دری برانَدَم
نمیروم زکوی او، چه رانَدَم چه خوانَدَم
عصمت داوری نبود، اگر نبود فاطمه
جنت و کوثری نبود، اگر نبود فاطمه
هیچ پیمبری نبود، اگر نبود فاطمه
احمد و حیدری نبود، اگر نبود فاطمه
آنچه که آفریده حق، بوده برای فاطمه
گفت از آن سبب نبی، من به فدای فاطمه
به پیش بحر جود او، محیط کمتر از نمی
گدای کوی خویش را، اگر عطا کند کمی
همان عطای اندکش، فزون بُوَد ز عالَمی
مرا چه غم اگر خدا، به مهر او دهد غمی
دل به ولاش بستهام، در آرزو نشستهام
تیر غمش مگر رسد، به سینهی شکستهام
ایکه به قلب عالَمی، نقش گرفته داغ تو
ایکه پریده مرغ دل، از همه سو سراغ تو
میوهی معرفت خورد، روح الامین ز باغ تو
نور دهد به دیدهها، تربت بی چراغ تو
قسم به قبر مخفیات، قسم به خاک تربتت
خونْ دل پارهپارهام، گشته به یاد غربتت
ای که خزان شد از ستم، بهارِ زندگانیات
گشته خمیده سرو قد، به موسم جوانیات
مدینه بعد مصطفی، ندیده شادمانیات
قسم به عمر کوته و، به رنج جاودانیات
عنایتی! عنایتی! «میثمِ» دل شکستهام
رو به سوی تو کردهام، دل به غم تو بستهام.
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
.
.
#حضرت_عبدالعظیم
ای حریمت رشک جنّات النّعیم
ای دل اهل تولاّیت حریم
نسل طاها زاده ی و المرسلات
نجل بسم الله رحمان الرّحیم
مشعل اِنّا هدیناه السّبیل
طلعت مرآت اللهُ الحکیم
زائر کوی تو عیسای مسیح
آستانت طورِ موسای کلیم
زینت عرش خداوند ودود
از چه در شهر ری گشتی مقیم
با تجلاّی تو از ظلمت چه باک
در تولاّی تو از آتش چه بیم
یاد تو یاد خداوند و رسول
خطّ تو خطّ صراط المستقیم
دور صحنین تو با صوت ملیح
این ندا پیوسته خیزد از نسیم
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
شهر ری که از تو گرفته احترام
قبر تو کعبه، حرم بیت الحرام
بر رواق قبر و خدّامت درود
بر مزار و صحن و زوّارت سلام
فیض جوشد از حریمت روز و شب
نور خیزد از مزارت صبح و شام
کاروان دل شده لبّیک گو
دور صحنین تو می گردد مدام
تا قیامت بر تمام اهل ری
سایه ی گلدسته هایت مستدام
هر که آید در کنار تربتت
می رسد بوی بقیعش بر مشام
هر چه خواندم در ثنایت نارسا
هر چه گفتم در مدیحت نا تمام
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
تا مکان در قلب ایران کرده ای
شهر ری را کعبه ی جان کرده ای
خاک پاک شهر ری را سر به سر
با قدوم خود گلستان کرده ای
گنبد و گلدسته های خویش را
شمع جمع اهل ایمان کرده ای
سالها از فتنه ی عبّاسیان
رو به صحرا و بیابان کرده ای
روز و شب بر غربت اجداد خویش
خون دل جاری به دامان کرده ای
نام خود را ای غریب شهر ری
سال ها از خلق پنهان کرده ای
با وجود فتنه ی اهل جحیم
شهر ری را باغ رضوان کرده ای
زخم دل ها را تو مرهم بوده ای
درد جان ها را تو درمان کرده ای
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
ای تماشایت تماشای حسن
در تو پیدا روری زیبای حسن
قامتت سرو دل آرای حسین
طلعتت مرآت سیمای حسن
باغ حسنت جنّت اهل بهشت
سرو قدّت قدّ و بالای حسن
هم تولاّیت تولاّی علی
هم تجلاّیت تجلاّی حسن
میوه ای از بوستان مصطفی
پاره ای از کلّ اعضای حسن
بهترینی در جمال و در کمال
برترینی بین ابنای حسن
اختری تابنده از برج ولا
گوهر نابی زدریای حسن
خوش بود تا خوانم این ترجیع را
بین زوّارت به آوای حسن
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
ای چراغ آسمان ها در زمین
روشنی بخش دل اهل یقین
لاله ی گلزار ختم الانبیا
سرو بستان امیرالمؤمنین
زائرت روز و شب فوج ملک
پرده دارت حضرت روح الامین
انس و جان آرد به تو روی نیاز
دسته دسته از یسار و از یمین
سوره های مصحف رخسار تو
طا و ها و حا و میم و یاو سین
پای خدّام تو بر چشم ملک
فرش زوّار تو بال حور عین
روز و شب بر زائرت آید ندا
فادخلوها بسلامٍ آمنین
ای سپهر معرفت در قلب خاک
ای تو را دست حسن در آستین
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
تو سپهر منزلت را اختری
تو به دریای فضیلت گوهری
شهریار ملک ری در شهر ری
سیّد اولاد سبط اکبری
گر ولی الله فرمودت ولیّ
در مقام خود ولایت پروری
گنبد زرّین تو گوید که تو
خلق را از خاک ری روشنگری
در کمال و زهد و تقوی و شرف
شاهد شخصیّت پیغمبری
هم ولیِّ اولیای کبریا
هم شفیع دوستان در محشری
هر چه می گویم به وصفت نارساست
هر چه می خوانم از آن بالاتری
بوستان سرخ عصمت را گلی
نخل سرسبز ولایت را بری
مادر گیتی نیارد مثل تو
جز که آرد مجتبای دیگری
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
دیدن ختم رسل دیدار توست
شاهد حُسن حَسن رخسار توست
خوبرویان گلستان بهشت
نرگس بیمارشان بیمار توست
جان کلافی روی دست مشتری
دل اسیر برده ی بازار توست
منطق و فقه و روایات و حدیث
در حقیقت زنده از گفتار توست
آفتاب رحمت پروردگار
جلوه گر در سایه دیوار توست
باغ جنّت با همه زیبائیش
روز محشر عاشق زوّار توست
دست تو دریای امواج کرم
جام اهل معرفت سرشار توست
باشد از دنیا و عقبی خوب تر
اینکه «میثم» شاعر دربار توست
یا کریم ابن کریم ابن کریم
یا ابالقاسم و یا عبدالعظیم
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی
.👇
.
#مدح_امام_صادق
امام_صادق
ای روح تو قبله ی خلایق
یا حضرت کاشف الحقایق
ارکان علوم ، پای بستت
سررشته نه فلک به دستت
دریای معالم و معانی
استاد کتاب آسمانی
نطق تو به علم ، ارتقا داد
بر نهضت کربلا بقا داد
مفتاح نجات ، مذهب تو
اسلام رهین مکتب تو
عرفان وطریقت و بصیرت
دلباخته ی ابو بصیرت
حاکم به زمان اشاره تو
استاد جهان ، زراره تو
آوای ملک ، ندای درست
بنشسته رسل به پای درست
هارون تو در تنور آتش
گل سبزه کند زنور آتش
جانبخش وجود ، مرده تو
منصور شکست خورده تو
هم زمره ی اولیا
مطیعت هم کعبه ی انبیا بقیعت
درمحفل بحث مؤمن طاق
آیه تست شاگرد بلند پایه ی توست
باید چو تویی ، امام دیگر
کآید به جهان هشام دیگر
آن کو که به سن نوجوانی
شد پیر معانی و مبانی
از کرسی درس تو نمایان
استاد چو چابرین حیان
محصول مقدس بیانت
حمران و مفضّل و ابانت
من نور زمکتب تو دارم
با مذهب این و آن چه کارم
افسوس که حرمتت شکستند
پیوسته دلت زکینه خستند
از خانه برون به حال خسته
بردند تو را ، دو دست بسته
دشنام زخصم خود شنیدی
شب در پی مرکبش دویدی
با پا و سر برهنه آن شب
جانت زالم رسید برلب
بردند تو را به قصر حمرا
لرزید به خلد ، قلب زهرا
منصور تو رانمود تحقیر
برکشتن تو کشید شمشیر
چون دید نبی کند نگاهش
لرزید تن و دل سیاهش
دردا که تو را به قهر کشتند
آخر زشرار زهر ، کشتند
اندام تو قطره قطره شد آب
رفتی زشرار زهرا از تاب
سوگند به قبر بی چراغت
پیوسته به قلب ماست داغت
بزم غم تو ، مدینه ماست
قبر تو هماره سینه ماست
شاعر: #استاد_غلامرضا_سازگار✍
.
حاج #حسن_خلج 👇
https://tekye.net/content/audio/9210/%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%AA%D9%88-%D9%82%D8%A8%D9%84%D9%87-%DB%8C-%D8%AE%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%82
.
.
📃 #الا_اهل_حرم_من_از_یم_خون
🖊 #واحد #حضرت_علی_اصغر (علیهالسّلام)
🖊 #شب_هفتم_محرم
🖊 #هیئت_روضة_العباس (علیهالسّلام)
الا اهل حرم من از یم خون، گوهر آوردم
فروزان اختری از مهر تابان بهتر آوردم
گلو پاره، بدن گلگون، دهن خونین، دو لب خندان
گُل از بهر سکینه در عزای اکبر آوردم
حرم را ترک گفتم رفتم و باز آمدم اما
کبوتر بُرده بودم صید بی بال و پر آوردم
گنه کاران عالم را خبر سازید ای یاران!
که از میدان خون با خود شفیع محشر آوردم
جوانان، اکبرم را با هم آوردند در خیمه
ولی من خود به تنهایی علیّ اصغر آوردم
دل پیغمبر و چشم علی و فاطمه روشن
که با خود محسنی دیگر برای مادر آوردم
نمی گویم که تیر حرمله با او چه ها کرده
ولی گویم که من صید بریده حنجر آوردم
مبادا اصغرش خوانید نامش اصغر است اما
به خون اکبرم سوگند ذبح اکبر آوردم
#استاد_غلامرضا_سازگار (نخل میثم)✍
.👇
.
#زمزمه
#مناجات_با_امام_رضا
ای سند نجات من، ولایت تو یا رضا
صحن نو و عتیق تو، کعبه و کربلا رضا
دلم بُوَد به یاد تو، مدینة الرضا رضا
زیارتت به دین من، زیارت خدا رضا
تو و کرامتت، مرا ز خود مکن جدا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
شهی که خاک طوس از او، آمده محترم توئی
مهی که نور میدهد، بر عرب و عجم توئی
رؤف اهلبیتی و، ولّی ذوالکرم توئی
به مسجدالحرامِ دل، قبله توئی، حرم توئی
صفا و مروه میکند با حرمت صفا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
منم که بین طوطیان، گرم ترانهی توأم
کبوتری شکستهپَر، در آشیانهی توأم
نیازمند گندمی در آستانهی توأم
بالزنان دور و برِ نقاره خانهی توأم
اگر پَرم ز کوی تو، بگو پَرم کجا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
الا الا ثنای تو، ذکر علی الدّوام من
رؤف من، عطوف من، امید من، امام من
لحظه به لحظه دم بدم، بر حرمت سلام من
به غرفههای مرقدت، خورده گره زمام من
در حرمت گرفتهام ذکر رضا رضا رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
ناز کنم به سلطنت، اگر تو را گدا شوم
نه لایقم گدا شوم، گدات را فدا شوم
چه میشود قبول تو بخاطر خدا شوم
نه تو ز من جدا شوی، نه من ز تو جدا شوم
نه من تو را رها کنم، نه تو مرا رها، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
توئی که درد روح را، ز فیض تن دوا کنی
عقده ز کار عالمی، به یک کرشمه وا کنی
کلیم را عصا دهی، مسیح را دعا کنی
چه میشود که یک نظر، به قلب سنگ ما کنی
ای که به یک اشارهات، سنگ شود طلا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
ولایت تو دین من، نه دین من، که دِین، هم
محبتت فروغ دل، چراغ هر دو عین، هم
عنایت تو بیشتر، ز ظرف عالمین، هم
مقام زائرت فزون، ز زائر حسین، هم
رشک بَرَد به زائرت، زائر کربلا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
خزان شدم که بخشیام ز اشک و خون بهارها
به هر دقیقه عمر خود، کشیدم انتظارها
که در طواف مرقدت، مرا رسد فشارها
کنم دراز دست خود، به عجز و ناله بارها
که پنجهام گره خورَد به غرفهی تو یا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
گلی که شد خزان تو، بهار لاله چید از او
دلی که شد از آن تو، فروغ حق دمید از او
کسی که زائر تو شد، عطا ز تو امید از او
ز لطف و مرحمت کنی سه بار بازدید از او
تو را سزد، تو را سزد، تو را چنین عطا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
مرا به مهر خود ببر، که با ولات زیستم
به تربتت شتافتم، به غربتت گریستم
در آفتاب صحن تو، اگر دمی بایستم
به سایهی بهشت هم نیازمند نیستم
جهنّم است بهر من، بهشتِ بیرضا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
مرا تقرب خداست، ولای تو سبب شده
مدح تو و ثنای تو، دعای روز و شب شده
هر نفسی که میزنم، سلسلةالذهب شده
کبوتر تو از ازل، بهذکر تو ادب شده
زبان من که باز شد، تو را زدم صدا، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا
توئی توئی که چون خدا، نظر به بنده میکنی
توئی که جان مرده را، دوباره زنده میکنی
تو شام تیره را سحر، ز فیض خنده میکنی
تو نقش شیر پرده را، شیر درنده میکنی
تو مور خسته را دهی، بال و پر هما، رضا
رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا رضا.
#امام_رضا
#استاد_غلامرضا_سازگار ✍
.
Haj Meysam MotieeMiladImamReza1402[01] (1).mp3
زمان:
حجم:
16.7M
✨ گدای علی بن موسی الرّضایم... (#مدح_امام_رضا)
🎙 بانوای: حاج میثم مطیعی
🌸 #میلاد_امام_رضا (علیهالسلام)
خوشا آن غریبی که یارش تو باشی
قرار دل بیقرارش تو باشی
خوشا آنکه تنها تو را دوست دارد
چه خوشتر اگر دوستدارش تو باشی
ز بیداد پاییز هم غم ندارد
هر آن دل که باغ و بهارش تو باشی
خوشا آن گدایی که تنهای تنها
کناری نشیند، کنارش تو باشی...
بر آن محتضر میبرم رشک هر شب
که شمع شب احتضارش تو باشی...
خوشا آنکه یک عمر پروانهات شد
که یک لحظه شمع مزارش تو باشی...
شعاری به پیشانی خود نوشتم
خوشا آنکه تنها شعارش تو باشی
گدایم گدایم گدایم گدایم
گدای علی بن موسی الرّضایم...
چه غم گر گنهکار و نامهسیاهم
علی بن موسی الرضا داد راهم
امام رئوفی که عالم فدایش
کرم کرد و داد از عنایت پناهم...
سراپا شدم غرق دریای رحمت
نگویید دیگر که غرق گناهم
همه روی گردانده بودند از من
رضا کرد با چشم رحمت نگاهم...
به جز دامن آل عصمت نگیرم
به غیر از رضای رضا را نخواهم
چو میخواست راهم دهد از کرامت
عطا کرد، سوز دل و اشک و آهم
اگر خوار بودم، اگر پست بودم
رضا داد قدرم، رضا داد جاهم...
گدایم گدایم گدایم گدایم
گدای علی بن موسی الرّضایم...
#استاد_غلامرضا_سازگار✍
امام حسین ع
. #شور #امام_رضا #زیارت_مخصوصه بر روی حضرت رضا گویم هر دم مدح وثنا دارم هر دم روی لبم یا مولا اس
.
.
#مناجات_با_امام_رضا
تضرع به پیشگاه آستان امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام)
دامن آلوده و بار گناه آورده ام
گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست
بر امام مهربان خود پناه آورده ام
هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود
من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام
بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است
گندم اشکی که در این بارگاه آورده ام
ناله ام در سینه، اشکم در بصر، سوزم به دل
نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام
نی عجل با کوه عصیان عفو، نازم را کشد
رو به سوی مظهر عفو اله آورده ام
ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم کرده اند
قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام
گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک
هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام
هر فقیری هست دست خالی اش سرمایه اش
من فقیرم دست خالی را گواه آورده ام
#استاد_غلامرضا_سازگار✍
#زیارت_مخصوصه
.
.
📋 ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای خوش آن روزی که ما در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخسارش منوّر داشتیم
هر کسی جسم عزیزش روز بردارد، ولی
ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم
کاش آن روزی که مادر گفت: پهلویم شکست
ما دَمِ در، حق حفظ جان مادر داشتیم
کاش آن روزی که تنها مادر ما را زدند
ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم
*شاعر: #استاد_غلامرضا_سازگار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 به بابات قول ندادی ناله نزنی؟!
#روضه_حضرت_زهرا (س)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که این تابوت و وسط حیاط خونه گذاشته یه نگاهی امیرالمومنین به دور و برش کرد دید کسی نیست کمک علی کنه؛ صدا زد:« حسنم! بدو برو سلمان و خبر کن، سلمان بیاد کمک علی کنه».
سلمان میگه:« توو خونه نشسته بودم دیدم در خونه رو توو دل شب یکی داره میزنه، تا در و باز کردم دیدم امام حسن سر به دیوار گذاشته...
- سلمان! بدو بیا بیچاره شدیم، سلمان!. سلمان! بدو بیا کمک بابام کم.
ـ چی شده حسن جان؟! چرا اینجوری بیتابی میکنی؟! خبری شده توو دل شب؛ چی شده آخه؟!
- صدا زد:« سلمان! بابام همه هستیش و امشب میخواد ببره دفن کنه، فقط زود خودت و برسون».
سلمان میگه:« وقتی وارد خونهی علی شدم دیدم خونه بهم ریختهست؛ یه تابوت وسط حیاطه، یه طرف امیرالمومنینه، یه طرف حسینه، زینبین یه طرف. امیرالمومنین تا نگاهش به من افتاد من و بغلم کرد:« سلمان! دیدی چه طور شد؟! دیدی چه بلایی سر علی آوردن»؟!
سلمان میگه:« با امیرالمومنین دوتایی، کمک کردیم تابوت و بلند کردیم. جلوی تابوت امیرالمومنین، من و بچهها هم عقب تابوت از در خونه شبونه بیرون زدیم.
امیرالمومنین به بچههاش فرمود:« بچههای فاطمه، باید قول بدید کسی بلند بلند گریه نکنه. اگه میخواین دنبال تابوت مادرتون بیاین باید به بابا قول بدین».
راه افتادن توو این کوچهها، امیرالمومنین آروم آروم داره زمزمه میکنه:« به عزّت و شرف لا اله الا الله».
اما سلمان میگه:« یه نقطه از کوچه که رسیدیم، دیدم امام حسن رو زمین نشست. دستاش و رو سرش گذاشته، داره هی داد میزنه میگه:« مادر!»...
زیر بغلای حسن و گرفتم، حسن جان! مگه به بابات قول ندادی ناله نزنی»؟!
- صدا زد:« سلمان! چی میگی؟! اون چیزی که من توو این کوچهها، همین جا، همین نقطه دیدم هیچکی ندیده؛ نه بابام دیده، نه حسین دیده. یه چیزی بین من و مادره فقط به خودت میگم بابام نفهمه. سلمان! همین جا بود دیدم مادرم زمین خورد...
سلمان! همین جا بود مادرم صدا زد:« حسن جان! گوشوارهم»...
به یک ضربت دو سیلی خورد زهرا
یکی از ضرب دست و وان یک ز دیوار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 استراحت نداشت مادر ما
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
استراحت نداشت مادر ما
خواب راحت نداشت مادر ما
مادرم دلشکسته میخوابید
میشد از درد خسته میخوابید
با سرِ نیمه بسته میخوابید
اکثراً هم نشسته میخوابید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇