eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹 🍃بسیار زیبا ⚘⚘⚘ 🔰درمسیر کربلا بودم که ... 🔘علامه حِلّی(ره) می گوید: شب جمعه ای به قصد زیارت امام حسین علیه السلام به سوی کربلا می رفتم، در حالی که تنها و سوار بر الاغ بودم و تازیانه ی کوچکی برای راندن مَرکب در دست داشتم. در بین راه عربی پیاده آمد و با من همراه و هم کلام شد. ✔️ کم کم فهمیدم شخص دانشمندی است؛ وارد مسائل علمی شدیم، برخی از مشکلات علمی که داشتم از او پرسیدم، عجیب اینکه همه را پاسخ مناسب و دقیقی فرمود! متحیر شدم که ؟ که این همه آمادگی علمی دارد؟! ☑️در این حال به فکرم رسید از او آیا این وجود دارد که انسان حضرت صاحب الزمان (عجل الله فرجه) را ناگهان بدنم را لرزشی گرفت و تازیانه از دستم افتاد. آن بزرگوار خم شد و تازیانه را در دستم گذاشت و : «چگونه صاحب الزمان را نمی توانی ببینی در حالی که دستِ او در دستِ توست» 🔴پس از شنیدن این جمله، بی اختیار خود را از روی چهارپا بر زمین انداختم تا پای امام را ببوسم اما از شدّتِ شوق، بی هوش بر زمین افتادم... پس از اینکه به هوش آمدم کسی را ندیدم. 📚 عبقری الحسان، ج۲، ص۶۱ 📚 منتخب الأثر، ج۲، ص۵۵۴ ❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣ .
. (قسمت اول) 💥حاج آقای مینو نقل کرده اند که: دریکی از سفرها که تنها به کربلا مشرف شده بودم تصمیم گرفتم بالای سر مطهر امام‌حسین (علیه‌السلام) که دعا مستجاب است، دعا کنم تا خدمت امام‌زمان (ارواحنافداه) برسم و به همین جهت خواستم یک زیارت کامل و با توجهی انجام دهم. اول رفتم در باغات کربلا کنار نهر علقمه لباسهایم را شستم و بدنم را نیز شستشو دادم و غسل کردم و لباسهایم را پوشیدم و به طرف حرم سیدالشهدا (علیه‌السلام) حرکت کردم، ✨💫✨ مقید بودم که قدم‌هایم را کوتاه بردارم تا ثواب فضیلت بیشتری را درک کنم. در طول راه بسیار خوشحال بودم که می‌خواهم دعا کنم که خدمت امام‌زمان(ارواحنافداه) برسم ولی ناگهان به خود گفتم: تو را چه به امام‌زمان(علیه‌السلام) ؟ به محض این فکر مدتی ایستادم و مأیوس شدم ولی بعدا با خود گفتم: لطف امام‌زمان (ارواحنافداه) بسیار زیاد است. تا اینکه به صحن مطهر سیدالشهدا (علیه‌السلام) رسیدم ،وارد ایوان طلا شدم، با خود گفتم: خدا کند کسی مزاحم کار من نشود، ✨💫✨ چون بعضی از عربها می آیند و تقاضا میکنند که زیارت بلندتر خوانده شود تا آنها هم استفاده کنند. تصمیم داشتم بعد از اذن دخول، زیارت جامعه کبیره را بخوانم که زیارت کاملی است ولی به محض اینکه به درب حرم رسیدم و خواستم اذن دخول را بخوانم، عربی آمد و طرف راست من ایستاد و گفت: "حاجی اسئلکم الدعا" اینطور فهمیدم که منظورش این است که زیارت را بلندتر بخوانید تا من هم استفاده کنم. ادامه دارد... 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة 📗 ملاقات با امام زمان درکربلا ص ۸۲ ۱
امام حسین ع
. #تشرفات #ملاقات_با #امام_زمان (قسمت اول) 💥حاج آقای مینو نقل کرده اند که: دریکی از سفرها که تنها
. (قسمت دوم) ‌💥قدری ناراحت شدم چون می خواستم زیارت را تنها و با توجه و حال بیشتری بخوانم، به هر حال گفتم: یک اذن دخول با یک زیارت مختصر برای این عرب می خوانم تا زائر امام‌حسین (علیه‌السلام) را رد نکرده باشم و بعد برمی گردم و یک زیارت دیگر با توجه کاملی می‌خوانم. اذن دخول را خواندم و داخل حرم مطهر شدم و رو به روی ضریح مطهر ایستادم، رو کردم به آن شخص عرب که بپرسم کدام زیارت را برایتان بخوانم، به عربی گفتم: أیٌ زیارة؟ به عربی گفتند: زیارة الوارث. ✨💫✨ من هم مشغول شدم به زیارت وارث خواندن. تا جمله اول را خواندم و گفتم : السلام علیک یا وارث آدم صفوةالله، شخص عرب بنا کرد به گریه کردن.همینطور هر جمله ای را که می‌خواندم گریه ایشان شدیدتر می‌شد تا رسید به این جمله« السلام علیک یا ثارالله» دیدم این عرب چنان به خود می‌پیچد و گریه می‌کند که من را منقلب کرد و نمی‌توانستم زیارت را ادامه دهم، دائما یک جمله می‌خواندم و باز می‌ایستادم و گریه شدیدی می‌کردم و دوباره فقرات بعدی زیارت را می‌خواندم. با خود گفتم: من می‌خواستم کسی مزاحمم نشود ولی این عرب مرا به حال و توجه آورد. ✨💫✨ در بین خواندن زیارت نورهایی به رنگ سفید و سبز و غیره می‌دیدم که تمام فضای حرم را فرا می‌گیرد، گفتم: شاید این اشکهای من باشد که جلوی چشمم را می‌گیرد و من این نورها را خیال می‌کنم. هر طوری بود زیارت را تمام کردم و با هم رفتیم بالای سر مطهر، تا نماز زیارت را خواندم و برگشتم که به ایشان بگویم: بعد از نماز دعایی هم دارد که باید خوانده شود، دیدم شخص عرب نیست. ادامه دارد... کتاب 📚"ملاقات با امام زمان درکربلا ص ۸۲ " توصیه میگردد. .
امام حسین ع
. #تشرفات #ملاقات_با_امام_زمان (قسمت دوم) ‌💥قدری ناراحت شدم چون می خواستم زیارت را تنها و با توجه
. (قسمت سوم) 💥دیدم شخص عرب نیست، گفتم شاید رفته دور ضریح مطهر طواف می کند. من هم رفتم یک طوافی کردم که شاید ایشان را ببینم ولی ندیدم، دفعه دوم طواف کردم و باز ایشان را ندیدم، با خود گفتم شاید از حرم بیرون رفته. رفتم در ایوان طلا باز ایشان را ندیدم، به کفشداری گفتم: یک عربی با من آمد داخل حرم، ایشان را ندیدید؟ گفت: من همراه شما کسی را ندیدم. فهمیدم به من توجهی شده است و اضطراب عجیبی مرا گرفت. ✨💫✨ رفتم داخل صحن که شاید یکبار دیگر ایشان را زیارت کنم، ولی اثری از ایشان نبود. بنا کردم به دویدن و دیوانه وار وارد حرم مطهر شدم و رفتم بالای سر مطهر ضریح را گرفتم و دست به دعا بلند کردم و با تضرع و زاری و اصرار تمام از خدا و امام‌زمان می‌خواستم دوباره به خدمتشان برسم. عرض می‌کردم: این جوری نمی‌خواستم خدمتتان مشرف شوم، بلکه می‌خواستم شما را بشناسم و اگر آرزوی مرا برآورده نکنید ضریح را رها نخواهم کرد. ✨💫✨ ناگهان از پشت سر یک دستی آمد و انگشتان دستی که به دعا بلند کرده بودم گرفت و فشار داد و دوباره فرمود: "حاجی اسئلکم الدعاء" زود برگشتم هیچ کسی را ندیدم ولی با این جمله ایشان یک آرامش عجیبی در خود احساس کردم، مثل اینکه آب سردی رویم بریزند، یعنی به حال عادی خودم برگشتم. دانستم که لیاقت بیشتر از این را نداشتم. 📗کتاب ملاقات با امام زمان درکربلا ص ۸۲ 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشرف مکرر آسیدعبدالکریم کفاش محضر امام زمان‌عجل‌الله راز و رمز تشرف آن مرد خدا محضر حضرت ، در بیان آیت الله مجتبی تهرانی
4_5814663897990302884.mp3
7.81M
🍃 تشرف حاج علی بغدادی به محضر مبارک ارواحنافداه... 🔆