eitaa logo
امام حسین ع
17.6هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. روی تو را به چشم دل، از سر دار دیده‌ام جانب مکّه پر زند جان به لب رسیده‌ام حرمت‌جان شکسته‌ام در دل‌خون نشسته‌ام تا که به دست بسته‌ام ناز غمت کشیده‌ام دیده به شعله دوختم لحظه‌به‌لحظه سوختم هستی خود فروختم عشق تو را خریده‌ام تن به قضا سپرده‌ام منّت تیغ برده‌ام بلکه تو خنده‌ای کنی پای سر بریده‌ام تا بزنم ز زخم تن، بوسه به خاک مقدمت کوچه‌به‌کوچه می‌رود جسم به‌خون طپیده‌ام از سر بام بر زمین چون تن خود نیافکنم من که ز خاک کوچه‌ها بوی تو را شنیده‌ام هست امیدم از درت بعد تو نزد خواهرت شود کنیز دخترت دختر داغ‌دیده‌ام از تو جدا نزیستم پیش رویت گریستم من سر دار، نیستم نزد تو آرمیده‌ام «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم .
کوفه را با تو حسین جان سر و پیمانی نیست هرچه گشتم به خدا صحبت مهمانی نیست به خدا نامه نوشتم به حضورت نرسید آنچه مانده ست مرا غیر پشیمانی نیست کارم این است که تا صبح فقط در بزنم غربتی سخت‌تر از بی سر و سامانی نیست جگرم تشنۀ آب و لبِ من تشنۀ توست بین کوفه به خدا مثل من عطشانی نیست من از این وجه شباهت به خودم میبالم قابل سنگ زدن هر لب و دندانی نیست من رویِ بام چرا؟ تو لبِ گودال چرا؟ دلِ من راضی از این شیوۀ قربانی نیست زرهم رفت ولی پیرهنم دست نخورد روزیِ مُسلمت انگار که عریانی نیست کاش می‌شد لبِ گودال نبیند زینب بر بدن پیرُهَن یوسفِ کنعانی نیست هرچه شد باز زن و بچه کنارم نَبُوَد که عبور از وسط شهر به آسانی نیست دستِ سنگین، دلِ بی رحم، صفات اینهاست کارشان جز زدن سنگ به پیشانی نیست دخترم را بغلش کن به کنیزی نرود چه بگویم که در این شهر مسلمانی نیست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
. 〰〰〰〰〰〰 بالای بام از دور می‌بینم از اولین غم تا به آخر را در اشک‌هایم کاش می‌دیدی این صحنه‌های گریه‌آور را از دور می‌بینم که می‌آیی اهل و عیالت حالشان خوب است دارد رباب از ذوق می‌خندد دید اولین دندان اصغر را سجاده‌ات را پهن کرد و گفت «بابا! رقیه دوستت دارد» چادر نمازش را سرش کردی اکبر که گفت الله‌اکبر را دارد سکینه آب می‌نوشد اصحاب و اهل خیمه‌گاهت هم سیراب‌ها بعدش دعا کردند در لشکرت سقای لشکر را دور سرت هر لحظه می‌گردد پروانه‌ی شمع وجود تو می‌بینم اشک شوق زینب را تا سیر می‌بیند برادر را این دلخوشی‌ها را نگیر از خود با آمدن در سرزمینی شوم از خیر کوفه بگذر و برگرد از اهل خیمه دور کن شر را اینجا بهارش هم زمستان است از ساقه می‌بُرّند گل‌ها را برگرد، این مردم تبر دارند بر پیکرِ خود حفظ کن سر را دلشوره می‌آید سراغ من با دیدن چشمِ حرامی‌ها حالا که می‌آیی نیاور پس همراه خود ناموس حیدر را .___________________________ . ای کاش دست من قلم میشد تا واسه تو نامه نمیدادم با خون نوشتم اسمتو بعدش بی سر به پای اسمت افتادم از بام افتادم چه تقدیری از بام افتادم چه تعبیری یادش بخیر اون روزی که گفتی تو سربلند از رو زمین میری تو با سر بی تن میای اینجا یه گوشه تو این شهر بُق کردم اما برات بازار و ای یوسف با این تن بی سر قُرق کردم آره قناره نردبون میشه از آسمون تا اینکه سر باشم بالای این دروازه هم خوبه تا به خدا نزدیک تر باشم ✍ ....... 👇