eitaa logo
امام حسین ع
18.2هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. ناراحتی انگار ز دستم، نه حسن ؟ پنداشتی از تو هم گسستم، نه حسن ؟ هر کس که نداند تو که بهتر دانی در خانه چرا نقاب بستم، نه حسن؟ زانروز که از کوچه بلندم کردی کم کم دگر از پای نشستم، نه حسن؟ با پنج چروکی که به رویم پیداست بیش از پدرت علی شکستم، نه حسن؟ ترسم شود افشا خبر کوچه تنگ... با تنگی چشم تار و خستم، نه حسن؟ امروز چه ساکتی حسن جان، چه شده؟ مادر بخدا حسین هستم ،نه حسن (ع)😭 .👇
حسن بیاتانی؛ امام عصر علیه‌السلام؛ آن روز.mp3
1.1M
علیه‌السلام 🔹آن روز...🔹 آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد باید شروع فصل خوب داستان باشد روزی که پیدا می‌شود خورشید پشت ابر باید که بارانی‌ترین روز جهان باشد مردی که ده قرن است با عشق و عطش زنده‌ست باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد با خود تصور می‌کنم گاهی نگاهش را چشمی که بی‌اندازه باید مهربان باشد یک روز می‌آید که این‌ها خواب و رؤیا نیست و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد بی‌بی که جان می‌داد بالا را نشان می‌داد شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد بی‌بی که پای دار هی این آخری می‌گفت این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد... 📝
. 🌷🌷🌷 باردیگر گذار این عاصی خسته خسته به مشهدت افتاد غصه هایم ز خاطرم پر زد شد دلم شاد خانه ات اباد بادوچشمی پرآب و قلبی زار باز پایم به این حرم وا شد زیر لب تا اباالحسن گفتم خنده روی لبم شکوفا شد تا که اذن دخول میگیرم مرغ روحم جدا شود از جان با تمام وجود می گویم السلام علیک یاسلطان یا رضا گفتم و روانه شدم از ورودی صحن گوهرشاد درمیان تلألو زائر تا رسیدم به پنجره فولاد چشم را بستم و کنار ضریح ناخودآگاه تا که خوابیدم روبروی مسیر هر زائر یک امامِ رئوف می دیدم خادمان و کبوتران حرم چقدر حالشان تماشایی ست کافری تا نظر به گنبد کرد گفت الحق که جای زیباییست گوشه ی دنج صحن گوهر شاد نفسم را کمی رها کردم خواندم از شاه و بعد با نفس ذاکران دگر صفا کردم می پریدم در آسمان خیال باز میشد کبوترانه پرم با تپش های قلب من میزد سنج و نقاره ها و طبل حرم جلد جلد حریم سلطانم دست او نیز کرده امدادم سرخوش از این که صید او شدم و مثل آهو به دامش افتادم درمیان حوایجم دارم حاجتی را برای نوکرها ساکن ارض طوس بنویسید این محرم برات کرببلا .👇
1_1258829047.mp3
6.1M
با ‍ آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو... تو کجایی پدرم...؟! آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو... بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا... آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو... جانِ من حرف بزن! امر بفرما پدرم. آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو... کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست  آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو... پدر ای یاد تو آرامش من...! امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟! جانِ من زود بیا بغلم کن پدرم...! آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو... به خدا دلتنگم! رو به رویم بِنِشینی کافیست همه دنیا به کنار... گرچه از دور ولی، من تو را میبوسم آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو. .. نیم از عالم خاک حسین کریمی
4_5819079644061632677.mp3
1.11M
توی عالم هیچ کسی با تو برابر نمیشه آخه هیچ عشق تو دنیا مثل مادر نمیشه سایه ی رحمت تو عمریه روی سرمه هر چقدر از خوبیات بگم مادر بازم کمه قربون معرفتت قربون اون لطف و صفات پیرشدی به پای من فدای مهربونیات مثل جنت می مونه خاک زیر پاهای تو بهترین موسیقیه برای من صدای تو هر دفه خوردم زمین هزار دفه تو پیرشدی با غم و غصه ی من حسابی گوشه گیر شدی قربونه چین و چروکای رو صورتت برم با تو من حس میکنم که به خدا نزدیک ترم اسم تو مقدسه خاطر تو خیلی میخوام آخه تو هدیه ای از حضرته زهرایی برام ✍ .
. روزی شعر من امشب دو برابر شده است چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است چون که بانوی کلابیه پسر آورده چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده نظرش خیره به گهوارۀ سقا مانده زور بازوی تو بی حد وَ عدد خواهد شد بعد از این ام بنین، ام اسد خواهد شد با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز ماه ذی‌الحجه که عباس به حج عازم شد همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد در طوافش سخن از عقل فراتر می گفت در حقیقت «لک لبیک برادر» می گفت! این اباالفضل که از قبله فراتر می رفت مرتضی بود که بر دوش پیمبر می رفت علی اکبر به ثنا گویی او می آید: چقدر منبر کعبه به عمو می آید خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد در حقیقت همه را قبله نمای خود کرد گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد مسجدی بود که بابای من آبادش کرد از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز «کاشف الکرب» تویی؛ خندۀ ارباب تویی «پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی! روی چشم تو بُوَد جای حسن جای حسین هستِ ما بین دو ابروی تو؛ بین الحرمین پیش خورشید و قمر سایۀ تو سنگین است و فقط محضر زینب سر تو پایین است ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد بنویسید رقیه چه عمویی دارد صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود نام تو در دل میدان رجز قاسم بود زور بازوی علی ریخته در بازویت ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت تیغ چرخانده ای و پیش تو طوفان هیچ است لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است وسط جنگ زمین را به زمان دوخته ای فن شمشیر زنی را ز که آموخته ای؟! ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟ «أشهد أن علیاً ولی الله» بگو او علمدار حسین است ببخشید مرا مدح او کار حسین است ببخشید مرا ✍ .
. گمون کنم دنیا ازون خلقتش دلخوشی یی نداشت برا آدما خدا براش سنگ تموم گذاشت و نبی رو عرضه کرد برا دو دنیا قشنگی شو خدا دوباره رو کرد علی شو آفرید با زیبایی ها یه همدمم برا علی آفرید کوثره قرانش و یعنی زهرا(س) اصلا خدای دو جهان افرید بهشتش و فقط برای علی جهنمم گذاشته با عذاباش برای کل دشمنای علی از کرمش یه آسمون درست کرد ریخت همه رو توو دله اقیانوسا از معجون عصاره های خوبی پدیده ای ساخت بنام مجتبی (ع) بعدش به حضرت علی و زهرا(س) یه آسمون برکت و هدیه کردن با اشک شوق حضرت کردگار عالم بالا همه گریه کردن گمون کنم اشکش شبیه خون بود که ریخت روو خاکای قشنگ دنیا خون خدا زمین و کرد مقدس اسم همونجا رو گذاشت کربلا تموم کائنات و کل عالم همه شدن بنام خون خدا شد قنداقه ش ناجیه پیغمبرا از حضرت آدم و نوح و موسی(ع) خدا که خیلی دوست میداشت حسین و براش آورد یه خواهر فداکار زن ولی کوه ادب و نجابت مرد آفرین ترین زن روزگار یه خواهری درست شبیه مادر مظهر صبر و اسوه ی هر حجاب اسطوره و والاترین پرستار همون که کرد با چادرش انقلاب خدا برا روزای سخت حسین برادری مثل قمر آفرید اسوه ی مردونگی و حیا و یه پهلوون یه شیر نر آفرید بدو ولادتش علی اعلا قنداقه ی پهلوون ش رو برداشت بوسه به چشم و دست کودکش زد اسم عزیزش و ابالفضل گذاشت مژده دادن ملائک از آسمون برا حسین مخاطب خاص اومد باب الحوائجه تمومه عالم کف میزدن حضرت عباس اومد فضا مجازی توی آسموناس😊 قیامتی میونه کهکشوناس تموم کائنات همه ملائک عکسای سلفی میگیرن با عباس😘 کل میکشن همه سماواتی یا بالای عرش چه صور و ساتی به پاس عکس جمال خوشگله ابالفضل رو پروفایل قاب آسموناس بگذریم از شوخی شبه شادیه امشب برا خون خدا یار اومد عباسیا کف بزنید بخونید دوباره باز شب علمدار اومد .
. علیه‌السلام ✍ و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر نوشتم اول خط سیدی علی اکبر خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر خوشا به‌حال هرآنکس که نام خادم داشت علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی که برد نام علی را به هر مناره علی علیست وارث والایی و وقار علی به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی حسین بر لبش الله اکبر آورده خدا برای جهان باز حیدر آورده به سینه مُهر "انا فاطمی نسب" دارد زمان زمان تبرّاست، پس غضب دارد به انتقام، سر از دشمنان طلب دارد همیشه نعرهٔ یا فارس العرب دارد. علی کنار ابالفضل مثل جان و تن‌اند بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن‌اند اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد ولی مقابل زینب همیشه زانو زد حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت میان کرببلا خواست تا نشان بدهد؛ علی شده، که برای حسین جان بدهد چرا بهانه به دست حرامیان بدهد نخواست تا به امان نامه‌ها امان بدهد نظام لشکر خودکامه را به هم می‌زد همین که دور و بر خیمه‌ها قدم می‌زد .
MiladHazratAliAkbar1391[03].mp3
1.44M
🎙 بانوای : حاج 🌸 هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست هر جا تب عشق است، دل در به دری هست دیروز گدایان همه دنبال تو بودند هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند دیدید که در طینت ما هم هنری هست بازار مرا با قدمت گرم نکردی یک چند غلامی که بیایی ببری هست در غیبت شه روی به شهزاده می آرند صد شکر که در خانه ی آقا، پسری هست هر جا قد و بالای رشیدی ست، یقیناً دنبال سرش نیم نگاه پدری هست یا حضرت ارباب، دمت گرم و دلت شاد یا حضرت ارباب کرم، خانه ات آباد   داریم همه محضر تو عرض سلامی تو شاهی و ما نیز هر آن چه تو بنامی تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است ویرانه ترینم نکنم میل غلامی ای قامت قد قامت تو عین قیامت قربان قدت صد قد و بالای گرامی تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟! پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟ تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی هر چند امامت نکنی، باز امامی هر کس که هوای پدری داشته باشد با عشق تو باید پسری داشته باشد   انگار رسول است، نمایی که تو داری انگار بتول است، صدایی که تو داری بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی با این قد انگشت نمایی که تو داری باید که برای تو کرم خانه بسازند از بس که زیاد است گدایی که تو داری از شش جهتِ کعبهٔ دل لطف تو جاری ست از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری تو آن قدر از خویشتنِ خویش گذشتی که منتظر توست، خدایی که تو داری فردای قیامت به خدا خوب ترینند در بین شهیدان، شهدایی که تو داری کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند بگذار که عشاق به پای تو بمیرند .
. خبر میاد از آسمونا امشب انگار دوباره یه دْرِ ناب اومد مدینه رخت نو بازم تنش کرد دُر دونه ی حضرت ارباب اومد ملائکه میون عرش اعلی از شادمانی همه دف میزنن نازِ قدومِ نو رسیده امشب بهشتیا انگاری کف میزنن یک خبره تازه و دستِ اول رویِ لبه جن وملک امشبه دختره زیبای حسین زهرا(س) شبیهِ بچگی های زینبه دختره ناز دونه ی ارباب ما خیلی شبیهِ حضرته مادره زیر پاهاش انگاری جا لبای گل بوسه های علیِ اکبره لباسش و از تو بهشت اوردن رسیده لحظه های ناب و حساس آروم آروم دُر دونه رو اوردن قنداقه ش و دادن به دست عباس(ع) عمو حسن قند تو دلش آب میشه تو دامِ دردونه دلش اسیره ستاره ها همه میان تماشا رقیه رو وقتی بغل میگیره خلاصه که خیلی عزیزی بی بی تو قلب عاشقاس همیشه جاتون خودت میدونی که ما سینه زنات دیونه تیم بی بی رقیه خاتون تویی کریمه و منم گداتم دستای کوچیکت و بی بی عشقه همه میدونن که دلم اسیره حریم دو تا بانوی دمشقه امشب بده از سر لطف و کرم به نوکرا و همه سینه زنا برات یک زیارتیِ نجف سامرا، کاظمین و کرببلا ✍ .👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤✍ چه آمد بر سرت ای دل نوای آشنایت کو چرا خاموش و دلگیری فروغ رَبّنایت کو بنا بود آسمان باشی چرا در خاک جا ماندی چه شد رویای پروازت پر و بال دعایت کو چنین بی حال و بی حاصل نبودی پیش از این ای دل رها کن این تکلف را وجود "بی ریا"یت کو چنان در گیر دنیایی که آرامش نمی یابی تامل کن شبی در خود بگو صبر و رضایت کو چه پیش آمد که این گونه سیاهی شد نصیب تو در این تاریکی ممتد چراغ اشک هایت کو به غیر از گریه درمان چیست زخم بی خدایی را تویی که سر به سر دردی دل من پس دوایت کو چرا ساکن نشستی هان مگر گم نیستی در خود چه کردی با خودت ای دل توسل بر خدایت کو بگو حال مناجاتت کجای زندگی گم شد بپرس از نفس اماره ببین سوز صدایت کو غرورت را رها کن تا دمی عبد خدا باشی کجا ای بنده ی عاصی خود بی ادعایت کو پس از عمری علی گفتن چرا اینگونه خاموشی در این هنگامه ی غربت دم یا مرتضایت کو .
. احساسی 🌾🌾🌾🌾 ازتوی گرد و غبارو شن و خاک میون کویر بی اب و علف ضربه ی باد شدید که میکوبید کلاغ قصه مونو به هر طرف 🌪🌪🌪 شلاقای سخت اون طوفان و سنگ امونش رو واقعا بریده بود بین این مخمصه ها حادثه ها امیدی به زنده موندنش نبود نیمه جون یه گوشه ای افتاده بود دست و پا میزد ولی رمق نداشت باتوکل به خدا چشماشو بست سرشو اروم روی زمین گذاشت یه دفه معجزه شد شفاگرفت باچشاش یه چیزای عجیبی دید مثل اینکه قصه ها عوض شد و کلاغه رفت و به خونه شون رسید دید همه جای زمین چراغونه میون دسته ای از کبوتراس اب و دونه همه چیز فراونه اون بالا یه گنبد زرد طلاس باخودش میگفت چی شداینجا کجاس این همون بهشته معروفه خداس کفتراگفتن دیگه غصه نخور اینجاگنبد غریب الغرباس اره من همون کلاغ روسیام که بایک نگاه کبوترت شدم روسیاهم ولی بانگاه تو عمریه گدای این درت شدم 🌹🌹🌹 .👇
. علیه_السلام باغبان باشد و گلزار بسوزد سخت است لانه مرغ گرفتار بسوزد سخت است غربت و وحشت و تاریکی و دود و آتش... آشیانت که شب تار بسوزد سخت است بر روی آتش این خانه کسی آب نریخت دلت از این همه آزار بسوزد سخت است این در سوخته داند ،که زن حامله‌ای در میان در و دیوار  بسوزد سخت است روضه اینجاست اگر صورت آتش دیده باز با سیلی اغیار بسوزد سخت است وسط شعله فقط داد زدم وای حسین.... خیمه عترت اطهار بسوزد سخت است ترس طفلان حرم دیدم و فهمیدم که خیمه‌ها بعد علمدار بسوزد سخت است دور از چشم عمو بین بیابان تنها دامن طفل عزادار  بسوزد سخت است تنش از کعب نی و صورتش از سیلی کین پایش از آبله و خار  بسوزد سخت است همه در حال فرارند به غیر از زینب در حرم عابد بیمار  بسوزد سخت است شرم کن شعله آتش ،نکند پیش رباب چوب گهواره‌اش اینار  بسوزد سخت است ✍ .
. ( سلام الله علیها ) تاول دستامو نگا کن سوخته موهام شونه نمی شه سر که واسم بابا نشد پس خرابه هم خونه نمیشه عروسکم رو یکیشون برد گوشوارمو یکی کشیده گوشوارمو عیبی نداره عروسکو عموم خریده بابای من دختر نازت اسیر یه گلُه گُرگه پاشو ببین قد منم مثل قد مادر بزرگه عمه فقط کنار من بود تموم گریه هامو می شِنُفت بعد نماز به جای تسبیح با تاولام ذکراشو می گفت چند شبه که به جای بازوت سرم روی بالش ریگه چند شبه که بوسم نکردی هیچکی برام قصه نمیگه یه حرفایی خورد به گوشم که حال من خیلی خرابه من میگم ان شاالله دورغه دشت سر تشت... سرش رو نیزه که دیدم بازم دلم واسه عموم رفت گل سر منو کشیدن با گل سر یه دسته موم رفت سه ساله و ضربه سیلی ؟ سه ساله و زخمای کاری؟ دخترای شامی با طعنه بهم میگن بابا نداری پاشو با اون نوازشات باز دوباره کاممو عسل کن شیرین زبونیام تموم شد بابا پاشو منو بغل کن فدا سرت ، سیلی زجر و فدا سرت ، اینهمه غربت بابای من فدای اسمت بابای من سرت سلامت .
. وقتی که از همه جا خسته میشم وقتی که آروم نداره دله من برا تسکین غمای ناتموم میخونه هر طپش دلم حسن(ع) شنیدم خیلی کریمی آقاجون دست به خیریت همه جا زبونزده کیسه شو پر می‌کنی با کرمت هرکسی که در خونت اومده یه سوال دارم من از محضرتون ای خدای جود و عزت وسخا پس چرا خودت نداری حرمی نکنه اونم دادید به فقرا پس چرا ضریح و گنبد نداری پس چرا قبر تو بی سایه بونه تو کریمی ولی اصلا واسه چی ندارن کبوترات آب و دونه شنیدم نداری صحن و بارگاه نداری گلدسته و حتی رواق شنیدم ظلمته محضه توو بقیع شبا قبرستون بی شمع و چراغ شنیدم که خادمای ناسپاس همیشه از زایرات طلبکارن انگاری میخوان با چوب دستشون یه جوری دق و دلی در بیارن چی میشد تو هم مثه امام رضا مقیم کشور ایر‌ون می‌شدی توی تبریزتوی قم یا اصفهون قبله ی شاه خراسون میشدی روی گنبدت پر از طلا میشد دُرّ نایاب و عقیق یمنی با ضریح سبز پر نورت آقا میشدن تموم عالم حسنی یا که اصلا توو خود مشهدمون خادما افتخاری می اومدن روءیاشم قشنگه حتی به خدا نوبتی صحن تو جارو میزدن یه باب القاسم جای باب الجواد (ع) باب عبدالله و ایوون طلا چند تا نقاره و طبل و دهل و سنج مثه نقاره خونه ی رضا(ع) توی ایرون اگه بودی حرَمِت حتی جای سوزن انداختن نداشت شبیه اربعین برادرت ازدحام جمعیت نمی‌گذاشت که به راحتی زیارتت کنن بس که زایر می‌اومد دور برت پره زوار میشداون شبستونی که میساختیمش بنام مادرت می‌زدیم از حرم امام رضا(ع) تا به صحن تو یه بین الحرمین می‌زدیم یه طرح گنبدی شکیل شبیه گنبد عباس و حسین(ع) بگذریم ازین همه خواب و خیال یه روزی فصل هم عهدی میرسه می‌سازیم چند تا حرم توی بقیع وقتی که حضرت مهدی میرسه ✍ ایام .
623K
زنی میان کاروانی خسته نشسته است اگرچه در هجوم غم شکسته، ایستاده است به "ما رایت" او قسم که چشم های خویش را به روی هرچه غیر عشق بسته، ایستاده است اسیر اوست سلسله، و دید چشم قافله که بند بند ظلم را گسسته، ایستاده است ببین غم ستبر را ببین غروب صبر را به پیشگاه او چه سرشکسته ایستاده است اگر درست بنگری؛ به این شعور میرسی که او در آن نماز که نشسته، ایستاده است چراغ تکیه روشن است به احترام این زن است هنوز اگر علم میان دسته ایستاده است ✍ .
شعرخوانی سیدعلی نقیب.mp3
1.04M
آه، کوفه چقدر تاریک است ماه دیگر کنار چاه نرفت خاک از تشنگی لبش خشکید چشمه در بینِ کوچه راه نرفت دستِ طفل یتیم نان نرسید جرعه‌ای طعم آسمان نرسید دیگر امشب صدای نالۀ مرد تا حوالی بی‌کران نرسید نخل‌ها بی‌قرار و منتظرند طعم خرمای بی علی تلخ است روز خوش بی تو نیست در عالم طعم دنیای بی علی تلخ است این ابوجهل‌ها نفهمیدند که تو با خود عدالت آوردی شهر از کوره‌راه پر شده بود که تو راه سعادت آوردی رفتنت هم حکایتی دارد روی محراب، رد خون مانده پس از آن روز جاهلان گفتند مگر او هم نماز می‌خوانده؟! خار در چشم خویش داری، مَرد! استخوان در گلوی تو مانده درد تنهایی تو را حس کرد هر که نهج البلاغه را خوانده
شعرخوانی علی فردوسی.mp3
960.8K
یک اتفاق ساده مرا بی‌قرار کرد باید نشست و یک غزل تازه کار کرد در کوچه می‌گذشتم و پایم به سنگ خورد سنگی که فکر و ذکر دلم را دچار کرد از ذهن من گذشت که با سنگ می‌شود آیا چه کارها که در این روزگار کرد با سنگ می‌شود جلوی سیل را گرفت طغیان رودهای روان را مهار کرد با سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت بی‌سرپناه‌ها همه را خانه‌دار کرد یا می‌شود که نام کسی را بر آن نوشت با ذکر چند فاتحه، سنگ مزار کرد یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت زد شیشه‌ای شکست و دوید و فرار کرد با سنگ مفت می‌شود اصلا به لطف بخت گنجشک‌های مفت زیادی شکار کرد یا می‌شود که سنگ کسی را به سینه زد جانب از او گرفت و به او افتخار کرد یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد ناگاه بی‌مقدمه آمد به حرف، سنگ این گونه گفت و سخت مرا بی‌قرار کرد: تنها به یک جوان فلسطینی‌ام بده با من ببین که می‌شود آنگه چه کار کرد! ✍ .
440.7K
. نوبت به تجلای غرور و ظفر افتاد ادعیهء ماه رمضان، کارگر افتاد با لطف خدا هیمنهء خصم، فروریخت آن گنبد پوشالی اشغالگر افتاد هر کس که هراسی به دلش بود ببیند، صهیون شده مستأصل و خود در خطرافتاد «کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ»، وعدهء حق است وضعیت معمول، به زیر و زبر افتاد تا سید علی آمد و شمشیر نشان داد از دست عدو، خنجر و تیغ و سپر افتاد یک چشمه از آن قدرت یاران علی بود تا لرزه به اهریمن از این مختصر افتاد با ذکر فرج، منتظران صبر نمودند تا این نظر لطف از آن منتظَر افتاد با سیلی ایران و یمن، غزه و لبنان شیطان بزرگ است که در دردسر افتاد برداشت نقاب از رخ حیلت گر دشمن آن جاذبهء کذب عدو، ‌از بصر افتاد ای جمع براندازِ سراسیمه ، بدانید با خامنه‌ای هرکه در افتاد، برافتاد 🇮🇷
44.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| شعرخوانی مرتضی عابدینی شاعر رفسنجانی در پی موشکباران سرزمین‌های اشغالی "نصرمن الله و فتح قریب" خواری قوم دون و بد پیشه مبارک تنبیه شد صهیون بی ریشه مبارک خورده درخت هیبت پوشالیِ آن با دست موشک های ما تیشه مبارک رقص و سرافرازی پرچم را ببینید رُعب ستمکاران عالم را ببینید با چشم دل امروز در خط مقدم لبخند طهرانی مقدم را ببینید صبح سپید انتقام ما رسیده در معرکه وقت قیام ما رسیده لرزه فتاده بر تن کودک کش قرن هر جای میدان که بنامِ ما رسیده شوق شهادت در سرم باشد همیشه امر ولی در باورم باشد همیشه قاسم سلیمانی وطن را چون حرم خواند جانم فدای این حرم باشد همیشه تصویرهای فتح کامل را ببینید رخسار نیلیِ اراذل را ببینید قلب شهیدان خُرم از این اتفاق است ای اهل کرمان ، ذوق عادل را ببینید
4_5953935818950185298.mp3
22.88M
📻 🎤 🕌 مجمع یاس کبود 🗓 یکشنبه ۱۴۰۳/۰۳/۰۶ گرفتن نبض مجلس چهارپاره مناسب خوانی الگوی مداحی فردی را انتخاب کن که مخاطب عام دارد در مجالسی مثل ایام چه مطالبی بخوانیم؟ باید در مقام بخوانیم
امام حسین ع
📹 هم‌اکنون؛ شعرخوانی آقای #محمد_رسولی در مراسم بزرگداشت مجاهد کبیر و پرچمدار مقاومت شهید سیدحسن نصرا
. شما سنگرشکن دارید، ماخیبرشکن داریم نماز جمعه 13 مهرماه توسط ایشان شد: خداوندا خداوندا پر از داغم، پر از خشمم به انگشت اشارت مانده است این روزها چشمم چه کرد این داغ که این گریه‌ها خامم نخواهد کرد که موج اشک هم یک لحظه آرامم نخواهد کرد غروب جمعه را تا صبح، ذکر آه می‌گفتیم میان آن خبرها جاءَ نصرالله می‌گفتیم به روی سینۀ ما نقشی از اندوه را کندند به صدها بمب در یک روز، از جا کوه را کندند.. کسی را داده‌ایم از دست که شیرین‌تر از جان بود عبایی داشت بر دوشش که الیافش ز طوفان بود کسی که آفتاب از سایهٔ او بی‌خبر بوده‌ست چهل سال است هر روزش مهیای سفر بوده‌ست کسی که از همان اول چنین بوده‌ست اقبالش که مرگ از دست او عاصی، شهادت بود دنبالش چنان داغیم که انگار او هر روز با ما بود قسم بر قدس که چشمان او طوفان‌الاقصی بود رفیق حاج قاسم بود و دل‌ها در غمش خون شد رفیق حاج قاسم بود، خار چشم صهیون شد شبیه حاج قاسم داغ او تا انتقامش هست شبیه حاج قاسم بیشتر از قبل، نامش هست دگر در روزگار ما نمی‌آید همانندش چگونه باورم باشد که رفت از دست لبخندش.. به فقدانش ز جان ما هوای زیستن رفته‌ست نباشد باورم از بین ما سیدحسن رفته‌ست ز دست ما در این مدت، چه جان‌های نفیسی رفت همین دیروز بود آری، خبر آمد رئیسی رفت ببین یک‌رنگی ما را که با آن یار لبنانی گذشت از جان خود در ضاحیه، سردار ایرانی اگرچه رهروان رفتند، اما راه می‌ماند قسم بر وعدۀ قرآن که نصرالله می‌ماند شعاری نیست این شعر ای برادر، بارها دیدیم شکوفایی خون را در پس آوارها دیدیم مگر آن دشت‌های غرق لاله یادمان رفته مگر ایام جنگ هشت ساله یادمان رفته اگرچه خون به دل داریم، اگر چه چشم‌ها خیس است بدان که ناامیدی، آخرین نیرنگ ابلیس است دل خود را قوی دارید و همراه ولی باشید خود سیدحسن گفته‌ست با سیدعلی باشید خدایا از سر اخلاص می‌گویم، تویی شاهد بنفسی انت یابن فاطمه، یا سیدالقائد شما فرموده‌ای که این جهاد امروز بی‌مرز است دفاع از جان و مال مسلمین بر مسلمین فرض است اگر غزه، اگر صنعا، اگر بغداد و تهرانیم همه یک پیکر واحد، همه امروز لبنانیم خدایا شاهدی، این روزها بی‌تاب و دلتنگیم پی صلحیم، در راهش ولی ناچار از جنگیم هراسی نیست از دشمن، ز های و هوی و طغیانش اگر او می‌کند آغاز، دست ماست پایانش که ما ایمان خود را از الفبای شرف داریم شب حمله ز سوی وحی، امر لا تَخَف داریم.. به اذن‌الله شد دیباچۀ نظم جدید آن شب صدای ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ می‌رسید آن شب ته این ماجرا پایان رزم رستم و دیو است از این پس یک هدف داریم و آن قلب تل‌آویو است کجایید آی بزدل‌ها، دلیر معرکه ماییم که ما مثل شما مخفی نمی‌گردیم، اینجاییم.. اگر دنیا هم آید پشتتان، ما پنج تن داریم شما سنگرشکن دارید، ما خیبرشکن داریم اگر موسی بیاندازد عصای معجزاتش را به یک لحظه ببلعد اژدهای سرخ آتش را بگو فرعون را، نعشش به روی نیل می‌ماند نه حق نابود خواهد شد، نه اسرائیل می‌ماند فلاخن دست داوود و هلاکت سهم جالوت است شما یک سرزمین دارید ای صهیون که تابوت است برای ما همیشه نصرت حق در دل صبر است شما یک سرزمین دارید در دنیا و آن قبر است بخوان تاریخ را تا بنگری پیروز خیبر کیست برو صهیون بپرس از قبر اجدادت که حیدر کیست به سوی مسجدالاقصی از اینجا راه می‌خواهیم خدایا ما جهاد فی سبیل‌الله می‌خواهیم خدایا جان ما را هم فدای حق کنی ای کاش به دریای شهیدانت مرا ملحق کنی ای کاش که در آغاز و در انجام چون سیدحسن باشیم نه فکر سر، نه فکر تن، نه در فکر کفن باشیم دوباره در دلم دارم هوای دیدن او را نمی‌دانم چگونه یافتند آخر تن او را ولی از ماجرای پیکر جدش خبر دارم چگونه از غم پیراهن او دست بردارم... ✍ مراسم یادبود مصلی .
Deklame_1403-07-11 [mahdisalahshour_ir]_1.mp3
1.93M
📝 | شب حمله چقدر شیرین بود 🎙 حاج مهدی سلحشور 📆 چهارشنبه ۱۱ مهرماه ۱۴۰۳ شب حمله چقدر شیرین بود گنبد آهنینتان این بود؟ تازه آن گنبدی که پشت سرش انگلیس و پاریس و برلین بود پس چه شد وعده‌های کاخ سفید قول امنیتی که تضمین بود آنچه که خورده‌اید یک سیلی است گرچه که سهمگین و سنگین بود ما که جنگی نکرده‌ایم هنوز هرچه که دیده‌اید تمرین بود