eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسین ع
شرایط فروش فوق العاده موتورسبکلت شعبه افسریه نیکران موتور پاسارگاد ۱۲ماهه(یکساله ) بدون پیش پرداخت
. . 🔊 بخش چهارم | سلام ای جان طاها یا معز المومنین 📋 السلام ای جان طه ، یا معزالمومنین (ع) حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام ای جان طه ، یا معزالمومنین اولین دلبند زهرا، یا معزالمومنین ای سکوتت عین غوغا، یا معزالمومنین ای سپهسالار مولا، یا معزالمومنین اولین شاگرد و شاگرد اول حیدر حسن شیر بی‌تکرار زهرا، یک تنه لشکر حسن کی ببیند این جهان مانند سردار جمل سرور آزادگان در بند سردار جمل ذکر یا زهراست بر سربند سردار جمل وای از آن دم که شود غرّنده سردار جمل عرصه را از خون بدخواهان لبالب می‌کند روز اُمُ الناکثین‌ها را حسن شب می‌کند پرچمش ساییده سَر بر آسمان‌ها مجتبی هست در فردوس آقای جوان‌ها مجتبی بر غریب و آشنا داده است نان‌ها مجتبی مهربانی کرده با نامهربان‌ها مجتبی سید ما با جُزامی هم رفاقت می‌کند چون خدایش بر همه عالم محبت می‌کند مجتبایی‌ها به جز خوبان دوران نیستند مجتبایی‌ها که از چیزی هراسان نیستند دل پریشان‌های این آقا پریشان نیستند گریه‌کن‌هایش قیامت دیده گریان نیستند اجرتان ای سینه‌زن‌های حسن جان با حسین می‌دهد محشر جواب این حسن‌ها را حسین سینه‌ی از داغ زهرا شعله ور، یعنی حسن از حسین و مرتضی مظلوم‌تر یعنی حسن سال‌ها مانوس با آه جگر یعنی حسن بی‌قرار کوچه و دیوار و در یعنی حسن ای شهید زنده‌ی آن کوچه‌ی بی‌مادری در بنی الزهرا تو آقا از همه تنهاتری بشکند دست تو ای ظالم چه آوردی سرش نوجوانِ پیرمردی شد عصای مادرش خواب بود ای کاش این صحنه، نمیشد باورش وای از سنگینیِ دستی که رد شد از سرش گاه گوید فاطمه، گاهی حسن روح الامین وای اگر پیش پسر، مادر بیوفتد بر زمین آه آقای غریب ما چه‌ها آمد سرت خون بگرید از غم مظلومی تو مادرت کشت ما را خط به خطِ عمرِ گریه آورت قتلگاهت خانه‌ی تو، قاتلت شد همسرت وای من از تو چه قدر این قوم کینه داشتند که میان خانه‌ات هم راحتت نگذاشتند ذکر زهرا یا بُنیَّ، آسمان‌ها سینه‌زن من به هر تشییع گریَم یاد تشییعت حسن کاش میشد که شبانه دفن گردد این بدن بی‌کفن، خون گریه کرد از داغت ای خونین کفن ای حسن جان بر حسینت زندگی دشوار شد بعد تو انگار دیگر از کفن بیزار شد ✍ .
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Monajat_Shabaniyeh_1403_Shab06_02.mp3
زمان: حجم: 36.43M
🔊 بخش دوم | مانده ام بی کس و بی یار مرا یاری کن 📋 مانده‌ام بی کَس و بی یار، مرا یاری کن (ع) با نوای حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مانده‌ام بی‌کَس و بی‌یار، مرا یاری کن باز هم از منِ درمانده طرفداری کن بارِ من روی زمین مانده، خدایا چه کنم بارِ من مانده خدایا، تو خریداری کن معصیت در دلِ مُرداب فرو بُرد مرا تا که آب از سرِ من رَدّ نشده کاری کن بنده‌ی نَفْس شدم بندگی‌ام یادم رفت بنده را راحت از این بندِ گرفتاری کن اختیاراً ز درِ خانه‌ی تو دور شدم پس گداییِ مرا لطف کن، اجباری کن وای بر حال کسی که رمضان گریه نکرد سفره تا جمع نشد اشک مرا جاری کن در سحر اهلِ مناجات تو سیراب شوند منِ غفلت‌زده را تشنه‌ی بیداری کن روی قلبم بنویسید گرفتارِ رضا سنگ را در حَرَمَش لایقِ حَجّاری کن بی‌پناهیم، پناهِ همه‌ی ما زهراست زیر بال و پرش از شیعه نگهداری کن بَرده‌ام، بَرده‌ی بی‌قیمتِ بازار نجف حلقه در گوشِ همین بَرده‌ی بازاری کن دوست دارم که غلامِ درِ حیدر باشم پس مرا تا به ابد نوکرِ درباری کن جانِ آقای غریبی که ندارد حَرَمی دل ویران مرا یک شبه معماری کن گریه بر داغِ حسن، ارثیه‌ی اجدادیست ایل و اولاد مرا، اهل عزاداری کن پیشِ چشمانِ پسر، مادرِ او سیلی خورد آی ناموس پرست، از غمِ او، زاری کن جگرش سوخت ولی قاتل او زهر نبود قَدرِ یک لحظه فقط فکر به مسماری کن میخِ در با همه هستیِ حسن بد تا کرد پایِ خود را به حریم پَرِ زهرا وا کرد .
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Monajat_Shabaniyeh_1403_Shab06_03.mp3
زمان: حجم: 31.35M
📋 چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد اومد توو مدینه، اهل شهر شام بود؛ نمی‌شناخت امام حسن و. از بس که توو شهر شام رو منبرها سَبّ علی می‌کردند، سَبّ بچه‌های علی رو می‌کردند... خیلی عجیبه! انقدر تبلیغ کردند؛ وقتی اومد از شهر شام توو مدینه وقتی امام حسن رو معرفی کردند هرچی از دهنش در میومد، خیلی بد و بیراه به امام حسن گفت. آقا همین جوری نگاهش کرد، وقتی حرفاش، دشناماش، ناسزاهاش تموم شد؛ گفت ببینم انگار از لهجه‌ت مشخصه اهل مدینه نیستی. گفت آری! من اهل مدینه نیستم، از شهر شام اومدم. گفت:« وقتی غریبه‌ای جا و غذا نداری میای مهمون من بشی»؟! دستش و گرفت بردش خونه بهش جا داد، غذا داد. پُر از شراره‌ی غم! جز دلی کباب نداری میان سینه‌ی خود غیر اضطراب نداری نه مسلمی نه بُرِیری نه عابسی نه زهیری مدافع حرم پای در رکاب نداری دم ورودی باب الرضا رسیدم و گفتم تویی غریب که جز گنبدی خراب نداری تو شرح ماوقع کوچه نانوشته بگویی تویی پیمبر روضه فقط کتاب نداری مخواه روضه چنان راز سَربه‌مُهر بماند بگو به کوچه چه دیدی؟ چرا جواب نداری؟ تو هم شبیه حسینت عزیز فاطمه هستی عزیز فاطمه هستی ولی رباب نداری برای اینکه همیشه به سوگ تو بنشیند عیال مرثیه‌خوان زیر آفتاب نداری کنار نهر نکردند قصد نحر گلویت نگاه منتظری جانب سراب نداری اگر چه طشت پر از پاره پاره‌های جگر شد ولی کنار سرت جامی از شراب نداری هزار مرتبه شکر خدا که مثل اسیران سه ساله دخترکی بسته بر طناب داری 👇
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Monajat_Shabaniyeh_1403_Shab06_04.mp3
زمان: حجم: 29.77M
🔊 بخش چهارم | عمه چرا به کربلا این همه لشکر آمده . پر از شراره ی غم ! جز دلی کباب نداری میان سینه ی خود غیر اضطراب نداری نه مسلمی نه بریری نه عابسی نه زهیری مدافع حرم پای در رکاب نداری دم ورودی باب الرضا رسیدم و گفتم تویی غریب که جز گنبدی خراب نداری تو شرح ماوقع کوچه نانوشته بگویی تویی پیمبر روضه فقط کتاب نداری مخواه روضه چنان راز سر به مهر بماند بگو به کوچه چه دیدی ؟ چرا جواب نداری؟ مغیره رفته به منبر ؛ مرو به مسجد جدت اگر تحمل سبّ ابوتراب نداری تو هم شبیه حسینت عزیز فاطمه هستی عزیز فاطمه هستی ولی رباب نداری برای اینکه همیشه به سوگ تو بنشیند عیال مرثیه خوان زیر آفتاب نداری کنار نهر نکردند قصد نحر گلویت نگاه منتظری جانب سراب نداری اگر چه طشت پر از پاره پاره های جگر شد ولی کنار سرت جامی از شراب نداری هزار مرتبه شکر خدا که مثل اسیران سه ساله دخترکی بسته بر طناب داری
4_5922478421912328253.mp3
زمان: حجم: 30.96M
روضه (از لحظه‌ای که دستت از مادر جداشد) 🎥 دومین شب مراسم مناجات‌خوانی ماه 🗓 دو‌شنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ 🎙 مداح: 📍 حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) 🏷
کربلایی محسن محمدی‌پناه4)roze-ramezan1403-shab12-14031222.mp3
زمان: حجم: 9.88M
از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده حرم برای حسین و کفن برای حسن شده‌است روضه‌ی سر نیزه‌ها برای حسین شده‌است روضه‌ی دست بزن برای حسن نمی‌شود که بگوید چه دیده در کوچه نشسته است بگرید حسن برای حسن نرفته از نظرش سیلی و شده کابوس صدای خنده‌ی آن بد دهن برای حسن  چقدر روضه و غمهای مشترک دارند ولی نبود غمِ پیرهن برای حسن ببین کدام یک از روضه‌ها جگر سوز است نزن برای حسین و نزن برای حسن شاعر: 🗓 چهارشنبه ۲۲ اسفندماه ۱۴۰۳ هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد
. هی چشم میچرخانی اما گنبدی نیست گلدسته ای صحن و سرایی مرقدی نیست از نوحه خوان و خادم و زائر ردی نیست یک چندم باب الرضا رفت آمدی نیست زائر ندارد قدر انگشتان یک دست آقای ما اینگونه تنها و غریب است خوابیدمو در خواب سقاخانه دیدم صحن و سرا و گنبدی شاهانه دیدم دور و برش شمع و گل و پروانه دیدم برخواستم از خواب یک ویرانه دیدم ای کاش قبر خاکی اش تعمیر میشد ای کاش خوابم زودتر تعبیر میشد ای کاش او هم مرقد و صحن و سرا داشت ای کاش یک گلدسته و گنبد طلا داشت ای کاش دنیایی شبیه کربلا داشت یا لااقل قدری برای گریه جا داشت ای به فدای غربتش جان و تن من یک شمع حتی بر مزارش نیست روشن جانم فدای او که غم بسیار دیده در کوچه ها با مادرش آزار دیده آثار خون را بر در و دیوار دیده هی داغ پشت داغ از مسمار دیده من شک ندارم مجتبی در کوچه جان داد تا دید مادر پشت در از پای افتاد جانم به قربانش که غم شد لشکر او در اوج غربت قاتلش شد همسر او ای شیعیان شد تیرباران پیکر‌ او من‌ بعد وای از حال زار خواهر او اما خدا را شکر این آقا کفن داشت یک تکه چوب تیر خورده روی تن داشت هنگام تشییع جنازه یک بدن داشت یا لااقل هنگام مردن پیروهن داشت وقتی کفن دور و برش اقوام بودند در کربلا اما فقط احشام بودند 1403 .
Haj Meysam Motieeshab29safar1402[02].mp3
زمان: حجم: 15.54M
▪️به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید () 🎙 حاج 🏴 فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود ، اگرچه گدا فراوان داشت کریم بود ، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آن که را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید دو ماه گریه برای حسین باعث شد که رزق اشک حسن را خدا به ما بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن این چنین بلا بخشید گمان دیگرم این است که دم آخر به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید شاعر:
امام حسین ع
#امام_حسن ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی تو همان نَفخه‌ی روحانیِ جان در بدنی "عشق، رسواییِ
. ای که شد زنده به عشقت دل هر مرد و زنی تو همان نَفخه‌ی روحانیِ جان در بدنی "عشق، رسواییِ محض است که حاشا نشود" پس حسن گفتنِ ما تا به ابد شد علنی ساکن کشور سرسبزِ حسن‌آبادم با من انگار که هر جا بروم، هم‌وطنی این گدا جای غذا، مِهرِ تو را می‌خواهد می‌شود گاه‌گُداری به دلم سر بزنی؟! چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد هیچ‌کس مثل تو این‌قَدر نشد خواستنی خودمانی بگذارید بگویم این‌بار دست‌ و دل بازِ مدینه بخدا عشق منی احمد و حیدر و زهرا و حسینش یک سمت تو گُلِ سر سبدِ شاکِله ی پنج‌تنی نقشِ نامِ تو نشسته‌ست میان دل من "یا حسن" حک شده بر روی عقیق یمنی آی دنیا بشناسید منِ مجنون را: حسنی‌ام، حسنی‌ام، حسنی‌ام، حسنی قبر بی زائر تو بازترین روضه ماست جان کعبه به فدای تو، غریبِ مدنی زهر... نه..سیلیِ کوچه جگرت را سوزاند دل تو بین گذر سوخت، عجب سوختنی تیرها گرچه به تابوت، تو را دوخته‌اند لااقل پیکرِ خونینِ تو دارد کفنی ✍ 📋 چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد (ع) چه دلی بُردی از آن مَرد که دشنامت داد اومد توو مدینه، اهل شهر شام بود؛ نمی‌شناخت امام حسن و. از بس که توو شهر شام رو منبرها سَبّ علی می‌کردند، سَبّ بچه‌های علی رو می‌کردند... خیلی عجیبه! انقدر تبلیغ کردند؛ وقتی اومد از شهر شام توو مدینه وقتی امام حسن رو معرفی کردند هرچی از دهنش در میومد، خیلی بد و بیراه به امام حسن گفت. آقا همین جوری نگاهش کرد، وقتی حرفاش، دشناماش، ناسزاهاش تموم شد؛ گفت ببینم انگار از لهجه‌ت مشخصه اهل مدینه نیستی. گفت آری! من اهل مدینه نیستم، از شهر شام اومدم. گفت:« وقتی غریبه‌ای جا و غذا نداری میای مهمون من بشی»؟! دستش و گرفت بردش خونه بهش جا داد، غذا داد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 تشت لخته خون (ع) (ع) ابی عبدالله اومد کفن کرد، برادرش رو داخل کفن گذاشت. اولین بدنی که بعد از حضرت زهرا و امیرالمومنین « آخه اون دوتا بدن شبانه دفن شد، مخفی بود قبورشون، کسی نمی‌دونست قبور امیرالمومنین و حضرت زهرا کجاست. امام حسین تصمیم گرفت گفت:« می‌خوام روز بدن و بردارین، داداشم همینجوری غریب بود؛ وقتی زندگی می‌کرد غریبانه زندگی کرد؛ توو خونه همدمی نداشت. همسرش... آقای من و تو روزه بود، با لب خشک اومد آبی بخوره، اومد کوزه‌ی آب و برداشت، از تشنگی جگرش می‌سوخت. تا یه جرعه‌ش و خورد دید این جگر داره بیشتر می‌سوزه. صدا زد زیبنبش و بدو بیا زینب! جگرم داره می‌سوزه. همچین که خواهرس اومد دید هی داره به خودش می‌پیچه گفت:« زینبم! جگرم خیلی داره می‌سوزه؛ این آب و خوردم عطشم فرو بکشه ولی بدتر شد؛ حس می‌کنم جگرم پاره پاره شد. سریع دوید، چی کار کنم داداش؟! - سریع برو یه تشتی بیار. آخه چندین بار دیگه هم به آقا زهر داده بودند. خواهر می‌اومد تشت و میذاشت جلو امام حسن زهر و بالا می‌آورد راحت می‌شد. این بارم گفت:« حالا زهر و بالا میاره راحت میشه. تشت و گذاشت جلو حسنش یهو داخل تشت و دید پُر خونه. لخته‌های خون داره از دهان مبارک امام حسن داخل تشت می‌ریزه ؛ همچین که خونا رو داخل تشت دید صدای ناله‌ی زینب بلند شد. دوید بیرون حسین و خبر کرد، عباس و خبر کرد؛ سریع این داداشا اومدن زیر بغلای خواهر و گرفتن؛ چی شده خواهر؟! چرا اینجوری بی‌تابی میکنی؟! صدا زد:« حسین جان! داداشم داره خون بالا میاره، پاره‌های جگر حسنم و خودم دیدم». چه خبره؟! زینب تشت خونی دیده، داخل تشت فقط لخته‌ خون دیده، یکی نبود بگه زینب صبر کن! یه روزی میرسه یه تشتی توو یه مجلسی برات میارن وقتی داخل تشت و نگاه می‌کنی یه سر بریده‌ست.... تازه کار تموم نمیشه، سر داخل تشته. اون نامرد یه چوب خیزران طلب کرد، با این چوب به لب و دندان حسین میزد... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. تیره‌ها گر چه به تابوت تو را دوخته‌اند لااقل پیکر خونین تو دارد کفنی اشک‌هایش به مادرش رفته سینه‌ی پر شراره‌ای دارد نه، به یک تشت اکتفا نکنید جگر پاره‌ پاره‌ای دارد از علی هم شکسته‌تر شده است علّتش کینه‌ها، حسادت‌هاست غربت چشم‌های مظلومش سند محکم خیانت‌هاست خواهرش را کسی خبر نکند مادرش خوب شد که اینجا نیست لخته خون‌ها سر لج افتادند هیچ تشتی حریف آن‌ها نیست از غرور شکسته‌اش پیداست صبر هم‌صحبت دل آقاست من از چشم سر نمی‌بینم کوچه‌ای شوم قاتل آقاست کوچه‌ای تنگ، کوچه‌ای تاریک شده کابوس هر شب آقا برگه را پس بده نزن نامرد چیست این جمله بر لب آقا؟ از صدای شکستن بغضش چشم دیوار‌ها سیاهی رفت مادرش راه خانه‌ی خود را تا زمین خورد، اشتباهی رفت تا که باغش میان آتش سوخت میله‌های قفس نصیبش شد کودکی نه بگو خزان بهار پیری زودرس نصیبش شد نفسش بند آمده ای وای بخدا نای روضه خوانی نیست شکر دارد که گوشه‌ی این تشت لااقل چوب خیزرانی نیست راهمونو بست، فکرشو نمی‌کردم مادرم نشست، فکرشو نمی‌کردم گوشواره شکست، فکرشو نمی‌کردم یکی نبود بگه نامرد بس کن یه زنه فکرشم نمی‌کردم اینجور بزنه قّدم نرسید آخر، حالا منم و حسرت من موندم و یه کوچه من موندم و خجالت آه مادر و نه نمیره از یادم من دوشنبه رو نه نمی‌ره از یادم دیوار و سر و من نمیره از یادم سند غربت بابام امضا شده بود نه نمیره از یادم اون روی کبود لبخند رو لبای بابامونو گرفتند بی دینای مدینه دنیامونو گرفتند روزگار من با غم دلم سر شد حال مادرم هر دقیقه بدتر شد درد پدرم دیگه چند برابر شد نمی‌دونم چرا دستاش بالا نیومد هی نفس نفس می‌زد حرفی نمی‌زد سِنّی ندارم امّا موهام همه سفیده دیدی سر جوونی ناموس ما شهیده قدّم نرسید آخر حالا منم و حسرت من موندم و یه کوچه من موندم خجالت هیشکی نبود بگه این گل که پرپره این زن که می‌زنی ناموس حیدره از عمد مادر و پیش پسر زدند از عمد با لگد محکم به در زدند مادرم از قدیم می‌زد حرف مادرم سر به زیر می‌زد حرف مردک پست رذل سیلی زد بی هوا با دو دست سیلی زد بدن من شکسته از کوچه مادرم تا نشست در کوچه استراحت نداشت مادرمان خواب راحت نداشت مادرمان مادرم دل شکسته می‌خوابید می‌شد از درد خسته می‌خوابید با سر نیمه بسته می‌خوابید اکثراً هم نشسته می‌خوابید مادرم رفت و مادرم رفت و پیر شد بابا بعد از آن سر به زیر شد بابا **** خسته بود آقا تازه روی مرکبش نشسته بود آقا می‌زدند سنگ سرش شکسته بود آقا تنهای تنها بود تنهای تنها رفت آروم جون من زیر دست و پا رفت ای حسین، ای حسین .👇
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Shahadat Peyambar_Imam Hasan1403_03.mp3
زمان: حجم: 55.04M
تیرها گرچه به تابوت تو را دوخته اند لااقل پیکر خونین تو دارد کفنی
حاج سید رضا نریمانیFadaeian_Arabaein_Shab1 (3).mp3
زمان: حجم: 40.99M
ای تشت یاری ام بده دیگه بریده ام متن 👉 ای طشت یاریم‌ بده هی نگید جعده شده قاتل من جاش بگید تو کوچه ها شهید شده چیزی که من دیدم و حسین ندید واسه اینه که موهام سفید شده دیگه از اون روز تلخ و لعنتی غرورم مثل سرش شکسته شد انقدر مادرم و زد بی‌حیا که دیگه خود مغیره خسته شد هی می‌گفتم که بسه، رهاش کنید مادرم به من آورده‌ بود پناه وقتی با غلاف زدن به بازوهاش بین کوچه ناله زد یا اَبَتاه روزا که کارای خونه رو می‌کرد شبا تازه درد پهلو می‌گرفت آخرش نفهمیدم چطور زدن که سه ماه از پدرم رو می‌گرفت از خدا می‌خوام به حق مادرم بغض هیچ کس اسیر گلو نشه الهی که یه زن مُحَجَّبه با یه مَست تو کوچه روبه‌رو نشه هی میره غصه‌هاش و میگه به چاه دیگه بابا کم میاد تو خونه‌مون این در سوخته دیگه در نمیشه روی در مونده یه چندتا لخته خون دیگه امیدی به موندنش نبود چرا به جایی نمی‌رسید صدام نمی‌تونم سرم و بلند کنم چی اومد سر امانت بابام دیگه چیزی از تنش نمونده بود تیکه پارچه‌ای می‌بست روی سرش چقدر منتظرش بودیم ولی محسن و نشد ببینیم آخرش ✍ چرا ای باغبان! از آتش گلشن نمیگویی چرا با فضه‌ات گفتی اما با من‌ نمیگویی تو آن شب خواب بودی، آمدم بازوی تو دیدم مبادا آنکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم در آن ساعت که در میسوخت میدانی کجا بودم چو افتادی ز پا من هم به زیر دست‌وپا بودم من ایستاده بودم، دیدم که در افتاد حسن ناله می‌زد: بابا مادر افتاد تو افتاده بودی، در هم روی پهلوت شاید هرکی رد شد، لگد زد به پهلوت هیشکی نبود بگه این گل که پرپره این زن که می‌زنید، همسر حیدره