.
#حضرت_رباب
|⇦• #روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸
خانمایِ حرم بچه م نمیره
داره از تشنگی آتیش میگیره
کسی اینجا یه ذره آب نداره ؟
روی دستم داره از هوش میره
* بالام لای لای .. گُلوم لای لای .. علی م لای لای .. من هیچی نمیخونم روضه هیچی متن روضه نمیخونم دیگه اهل روضه بودی و هستی و حق روضه رو هم ادا کردی فقط زبان حال مادر میخونم*
میترسم از غم فردات مادر
بمیرم خشکِ دست و پات مادر
ندارم مرهمی تو خیمه حالا
براِ زخم روی لب هات مادر
*قرار شد با رباب آروم بریم جلو*
ما گریه کردیمُ دشمن چه شاده
چه کاری تشنگی دستِ تو داده
بمیره مادرت دارم میبینم
ترک رویِ لبات خیلی زیاده
چرا این غصه ها آخر نمیشه
روزایِ بی کسی مون سر نمیشه
بیا زینب ببین هر کاری کردم
چرا حال علی بهتر نمیشه
*شب هفتمِ به خدا دلم نمیاد بچه رو بغل کنم .. آروم تو بغل فقط میخوام تصور کنی ..
شروع کرد با بچه حرف زدن قبل از اینکه بخواد بدش به عمه گفت:*
داری میری تو میدون زود برگرد
میشه مادر پریشون زود برگرد
به دلِ من بد افتاده عزیزم
برو اما علی جون زود برگرد
میشد ای کاش موتُ می پوشوندم
زیر خورشید روتُ می پوشوندم
یه جوری کاش میشد قبل رفتن
سفیدی گلوتُ میپوشوندم
*تا بچه رو روی دست گرفت ... نانجیب تیر رو رها کرد ..*
شنیدم آه مادر تیر خوردی
یه جرعه خون به جایِ شیر خوردی
گلویی رو که من دیدم گمونم
عمیقاً ضربهی شمشیر خوردی
*آخه گلوی شش ماهه تیر نمیخواد ..*
هوا گرمه ولی دستام سرده
کمون حرمله با تو چه کرده
دعا کردم علی رو دستِ بابا
گلوت پاره نشه ، سر برنگرده
*خدایا دیگه جلوتر نرم ..*
غمت راه نفس میبنده مادر
لبت تو حالت لبخنده مادر
نمیتونم ببینم بند جونم
گلوی تو به مویی بنده مادر
*هیچ شهیدی رو خود ابی عبدالله ننشست برای هیچ شهیدی خودش قبر نکند .. تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. (خیلی روضهی علی اصغر منحصر به فرده) تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. تنها شهیدی که خودش خاک ریخت رو بدن .. (من دلم رفته مدینه) کجای رفته دلم ..
همه دیدن رفت پشت خیمه ها کاش مثل باباش امیرالمومنین چهل تا صورت قبر برای علی اصغر درست میکرد .. (زود میگمُ رد میشم هرکی گرفت ..) کاش مثل باباش چهل تا صورت قبر درست میکرد کسی نفهمه قبر مادرش کجاس ..
یدونه قبر درست کرد پشت خیمه وقتی لشکر حمله کرد دیدن یه عده رفتن پشت خیمه ها هی با نیزه میزنن تو زمین ..
اجازه بدید روضه م رو اینجور جلو ببرم .. مادر .. شما هم شش ماهه از دست دادید .. شما هم محسن از دست دادید .. اما محسنت به دنیا نیومده رفت (مادرا حرف منو بهتر میگیرن) مادری که بچش به دنیا نیومده سقط بشه از دنیا بره سخته ، داغ هر جوری باشه سخته . اما به دنیا نیومده بره راحت تره زود برمیگرده به زندگی زود با این غصه کنار میاد چون تصویری از بچه تو ذهنش نیست ..
اما وای به دل مادری که شش ماه بچشُ بغل کنه .. دستاشُ ببینه .. چشماشُ ببینه .. شش ماه بچه شُ شیر بده صدای گریه و خندش تو گوشش باشه .. چیکار کرد رباب ؟!! ببخشید نمیشه نگفت میتونی تصور کنی رباب تو کربلا بالا سر علی گریه نکرد؟! الله اکبر .. تو رو خدا امروز تا صبح فکر کن چرا یه مادر میتونه اینقدر محکم باشه؟! دلیلش چیه جز عشق به حسین ..! جز اینکه نمیخواست امامش اذیت بشه ..! دیدی به داغ دیده میگن گریه کنه سبک بشه آروم بشه داغ دیده گریه نکنه همه میگن نکنه یهو دق کنه ، نکنه سکته کنه .
هی زینب میگفت رباب گریه کن .. خیره خیره نگاه میکرد .. رباب گریه کن ..
بعضیا میگن شام غریبان گریه کرد . اینی که میگن شام غریبان رباب آب خورد شیر امد تو سینه ش من میگم آب نخورد بعیده از این مادر تا آب آزاد شد آب بخوره .. آخه کسی که تو سایه نرفت بعد حسین .. (چرا ؟!!) چون دیده بود بدن حسینش زیر آفتابه ، آب بخوره ؟! عاشورا گریه نکرد شام غریبان گریه نکرد گلوی پاره دید گریه نکرد هی ریخت تو خودش کجا گریه کرد؟ واسه کی گریه کرد؟
نگاه کرد دید یه سر بریده رو تو تشت .. عبیدالله چوب برداشت ، دیدن از تو جمعیت یه زنی خودشُ انداخت رو سر بریده .. هی سر حسینُ بغل کرد
..حالا گریه کن رباب
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_رباب
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
👇
هزار شکر بنای شما به دعوت ماست
شب محرم تو لحظهی قیامت ماست
کسی که آمده روضه بهشت را دیده
هر آن کجا که عزای شماست جنت ماست
به جفت کردن هر کفش روضه میبالیم
که نوکری حسینیهها ریاست ماست
لبی که اسم تو را برد اهل تقوا شد
دم حسین خودش باعث طهارت ماست
حساب گریه برای تو با خود زهراست
و فاطمه به قیامت پی شفاعت ماست
به خاطر تو همه محترم شدیم حسین
همین دو قطرهی اشکی که هست عزت ماست
هزار شکر که سادات زینبی شدهایم
لباس مشکی ما مظهر سعادت ماست
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_خانمای_حرم_بچم_نمیره_میرداماد.mp3
زمان:
حجم:
15.14M
🔳 #روضه_حضرت_رباب
🌴روضه حضرت علی اصغر(ع)
🌴خانمای حرم بچهام نمیره
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
#21_رجب_سالروز_شهادت_حضرت_رباب_تسلیت_باد
.
📖 #متن_روضه
🔊 روضه ورود به کربلا
و حضرت رباب سلام الله علیها
🔘 روضه شب دوم محرم #بخش_پایانی
***
رسیدند کربلا ، گفت وایسید اینجا یه خبرهایی است، علی اکبر "جانم بابا ؛ برو ببین این دورو بر کسی هست، با پسر عموها سوار مرکب شدند ، دور تا دور کربلا یه چادر یه پیرمرد حال و احوال ، پیرمرد بلدی این اطراف رو؟.. آره من مال اینجام، محترم آوردن خدمت سیدالشهداء حال و احوال ، پیرمرد اینجا را بلدی؟.. آره آقا، حالا زینب به گوشِ ، رباب به گوشِ، گفت پیرمرد اسم اینجا چیه؟ گفت قاضریه . دوباره پرسید اسم دیگه داره؟ دونه به دونه حالا گفت، (حرف منه زینب گفت خب پرسیدی برو دنبال چی هستی) دوباره پرسید پیرمرد اسم دیگری هم داره؟ گفت نینوا، یه خورده دلها به تب و تاب افتاد، پیرمرد اینجا نام دیگه ای داره، یه خورده فکر کرد، گفت بله آقا خیلی قدیم ترا به اینجا کرب و بلا .. یهو غم رویِ دل زینب نشست .. آقاتون چشم هاشو بست .. سر گرفت بالا .. "اعوذ بالله من الکرب و بلا" ... حسین ....
من یه روضه دارم میترسم وقتم اجازه نده، بذار روضه مو بگم
روضۀ شب دوم من اینه بمونِ یادگار، کاروان به محض اینکه رسید ، #حضرت_رباب پردۀ کجاوه رو کنار زد، دید واویلا چه رفت و آمدیِ ... یکی از هاشمی ها رو صدا زد، گفت جانم خانم" چه خبره؟ گفت آقا فرمودن اینجا می مونیم، گفت چرا همه بارا رو دارید زمین میگذارید، گفت فرموند اینجا زیاد می مونیم خیمه ها را بزنید، آخ بند دلش پاره شد ... با بچه اش اومد پایین، اومد جلو کجاوه زینب ، از اینجا به بعد روضه زنونه ست ... اما مردها شما داد بزنید یه وقت صدا جیغ زنها نیاد ... ما خوب نمی دونیم زن جیغ بزنه ... یه بار زنها جیغ زدند، یه بار زنها فریاد زدند ... کی؟
غروب بود، تا رسید به خیمه ها ...
اومد جلوی کجاوه عمۀ سادات، گفت خانم، قرار بمونیم؟ گفت آره رباب. گفت خانم اینورا آب هست؟ رباب اینجا فراونی آبِ ، رباب اون دجله ست، رباب اون فراتِ . یه لبخندی زد، گفت خیالم راحت ، میدونه که بچه دارم، اما ده روز گذشت دیدند رباب چادر به کمر بسته، نفس بریده .. بگم یا نه؟.. از این خیمه به اون خیمه.... چیه رباب؟.. کسی آب داره؟.. لباش ترکیده ... چشم هاش وا نمیشه ... حسین ...
یه جمله هم اومد به ابی عبدالله گفت . تا با خبر شد چه خبره
ناله زد تا زد قدم دیدی چه آمد بر سرم
گفت در بینِ حرم دیدی چه آمد بر سرم
چیست اینجا غیرِ غَم دیدی چه آمد بر سرم
مادرم ای مادرم دیدی چه آمد بر سرم
این حرم گهواره دارد جانِ زینب بازگرد
مادری بیچاره دارد جانِ زینب بازگرد
زینبی آواره دارد جانِ زینب بازگرد
درد وقتی چاره دارد جانِ زینب بازگرد
حسین ......
#شب_دوم_محرم
#بخش_پایانی
#روضه_ورود_به_کربلا
#روضه_حضرت_رباب
🎤 حاج حيدر خمسه
🏴
.
.
#روضه_متنی
#روضه_حضرت_رباب(س)
(السلام علیک یا اباعبدالله)
▪︎غزل امام حسین ع
عمری گذشت اما به درد تو نخوردم
شرمنده ام آقا به درد تو نخوردم
تو فکر من بودی ولیکن من نبودم
اصلا به فکر نوکری کردن نبودم
من دور بودم تو مرا نزدیک کردی
راه مرا از کربلا نزدیک کردی
گفتی اگر تو بی توپناهی من حسینم
حتی اگر غرق گناهی من حسینم
آواره ام آواره را آواره تر کن
بیچاره ام بیچاره را بی چاره تر کن
آوارگی در این حسینیه می ارزد
بیچارگی در این حسینیه می ارزد
من چای میریزم گناهم را بریزی
یکجا تمام اشتباهم را بریزی
من عالمی دارم در اینجا با رقیه
هر وقت دستم سوخت گفتم یا رقیه
اینجا همان جاییست که مولا می آید
زینب می آید، بیشتر، زهرا می آید
منت ندارم بر سرت، تو لطف کردی
حالاکه هستم نوکرت،تو لطف کردی
▪︎روضه کلامی حضرت رباب س:
همه داشتن نگاه میکردن...همه سرها رو
بالای نیزه برده بودند....هر سری رو جلوی
یه محملی نگه داشته بودند...
سَر ابی عبدالله،جلوی محمل زینب...
سر علی اکبر جلو محمل سکینه خانم...
سر ابالفضل جلوی چشمان رقیه....
اما نگاه کردن دیدن یه سیبِ سرخی
بالای نیزه ها جلوی یه مادره....
▪︎مرثیه #حضرت_رباب س:
چقدر نیزه بلند است، نیفتی پسرم
گیر این حرمله پست، نیفتی پسرم
هر طرف رفت سرت دست به آن سو بردم
نیزه دار تو بود مَست، نیفتی پسرم
بیشتر جای خودت را سر نِی محکم کن
سفر شام به پیش است، نیفتی پسرم
▪︎روضه کلامی:
هِی زن های کوفه این سر رو نشون
هم میدادن...میگفتن الهی مادرش
براش بمیره...یه نفر صدا زد..اونی
که داره زیر آفتاب، لطمه میزنه
مادرش ربابه....
▪︎زبانحال #رباب س به سبک دشتی:
دو دستم را به زیر آب بردم
حلالم کن نبودی آب خوردم
شکایت زیر لب از تیر دارم
بیا پایین از نیزه شیر دارم
میخواستم بزرگ شوی محشری شوی
تا چند سال بعد، علی اکبری شوی
می خواستم كه قد بكشی مثل دیگران
شاید عصای پیریِ یک مادری شوی
مثل دو تکه چوب لبت را بهم نزن
اسبابِ خجلتم جلوی دیگری شوی
این مادری من که به دردت نمیخورد
تو حاضری علی که تاج سری شوی
▪︎تک بیتی آخر روضه:
میکرد به نِی اشاره میگفت رباب
ای وای، سرِ نیزه کمی کوچک بود
▪︎تک بیتی آخر مجلس:
اگر این است تاثیر شنیدن
شنیدن کِی بُوَد مانند دیدن
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
▪︎دعای آخر مجلس:
باسمک العظیم الاعظم...
الهی بحق حضرت رباب س،۱۰مرتبه یاالله
🤲فرج امام زمان عج برسان.
🤲آقامون از ما راضی و خوشنود بگردان.
🤲رهبر عزیزمون حفظ بفرما.
🤲مریضای اسلام،شفا بده.
🤲حاجات این جمع،برآورده به خیر بفرما.
▪︎جمله ی صلوات آخر مجلس:
*برای سلامتی وجود مقدس آقا
امام زمان عج صلوات ختم کنید.
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر
#استاد_درویش✍
.👇
کربلایی علی کرمی4_5931314879037181795.mp3
زمان:
حجم:
11.88M
#روضه_حضرت_رباب (س) و
#حضرت_علی_اصغر (ع)
🎙کربلایی علی کرمی 🎤
📆شب چهارم دهه دوم محرم _سال۱۴۰۲
▪️هیئت سائلین العباس علیه السلام
.
#زمزمه
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#سبک_غریب_رو_نیزه
غریب رو نیزه اصلا خبر داری
که دخترت دق کرد با گریه و زاری
تو کوچه و بازار ما ها رو می چرخوند
اونی که تو گودال با پا برت گردوند
از رو بلندی خودم میدیدم
با نیزه اومد گودال
با نیزه میزد به پیکر تو
میرفتی هر دم از حال
غریب مادر
*
تو رفتی زجر اومد خون به دل ما شد
تازه غریبیمون دوباره معنا شد
از گوش اطفالت گوشواره دزدیدن
ما گریه می کردیم اونا میخندیدن
بعد اسارت رو دستای من
رد طناب وای وای
سوالم اینه مگه جای من
بزم شرابه وای وای
غریب مادر
*
تو دستای قاتل مونده رد خونت
خودم میدیدم که شکسته دندونت
اشکای من واسه یه داغ سنگینه
اگه زمینگیرم دلیل اون اینه۲
او می کشید و من می کشیدم
من ناله قاتل خنجر
او می برید و من می بریدم
من از حسین دل اون سر
غریب مادر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#فرهاد_ندرخاني
.............
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
#روضه_حضرت_رباب
#شب_هفتم_محرم
تو خیمه گاه داره لالایی می خونه
خدا میدونه که دلش چقدر خونه
.
لباس خونی تو همه ش نشون میده
دستای خالی شو چقدر تکون میده
.
خدایی سخته آخه رو نیزه سرتو بستن می دید
از همه بدتر حرمله اومد نمک به زخمت پاشید
.
سه شعبه شون صبر منو سر آورده
چند روز پیش دیدم دندون در آورده
.
آخه روی نیزه زخماش چقدر بازه
هنوز می ریزه از گلوش خون تازه
.
حق بدید آخه به حال زارم منم یه مادر هستم
حالم خرابه چند روزیه جاش خالیه رو دستم
http://kheyme.net/%D8%AA%D9%88-%D8%AE%DB%8C%D9%85%D9%87-%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D9%86%D9%87/
.
|⇦•آسمون چشمام...
#روضه #شهادت_امام_صادق علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
●━━━━━━───────
آسمون چشمام هم رنگ پاییزه
حال بقیع امشب خیلی غم انگیزه
نه گنبد و صحنی آرومه آرومه
زائرش این شب ها فقط یه خانومه
یه مادری که خاک بقیع رو به چشم تر میذاره
به جای ماها روضه میخونه رو خاکا سر میذاره
«غریب مادر؛ غریب مادر»
*همیشه گفتن باید به ریش سفیدا یه جور دیگه احترام بذاری..احترام آقامونو نداشتن نیمه شب ریختن تو خونه آقامون*
هجومشون نگذاشت عبا رو برداره
فرصت نشد اصلاً عصاشو برداره
چیزی نمیبینم خونه پر از دوده
رو دیوارا جای آتیشِ نمروده
تو نیمه ی شب
عرش خدا رو با نعره هاشون لرزوندن
با لگداشون، به درب خونه بچه هامو ترسوندن
*نیمه شب ریختن تو خونه حضرت حضرت تو نماز شب بود عبا و جانماز رو از زیر پاهاش کشیدن با صورت به روی زمین افتاد جلوی زن و بچش بی عمامه کشوندنش بیرون دستهاشو بستن. اما به ناموسش جسارت نکردند. یکی میگفت آقا رو بی عمامه نبرید.. پابرهنه نبرید..
من بمیرم برای اون آقایی که دستهاشو بستن در خونشو آتیش زدن آی غیرتیها جلوی چشمش سیلی به ناموسش زدن الهی بشکنه دست مغیره یه جوری زد داد علی بلند شد..*
شرمندگی مرد درد بیدرمونه
دست منو بستن جلو در خونه
همسایه ها دیدن از غصه جون دادم
کشوندنم رو خاک از نفس افتادم
پشت یه مرکب وسط کوچه، خوردم زمین، با پهلو
یاد مدینه، روضه میخونم، از اون غلاف و بازو
*ابن ربیع ملعون سوار بر اسب شد دستهای این پیرمرد رو بستن نانجیب هی میتازید. هی امام صادق زمین میخورد.. گاهی آقا رو رو زمین میکشید. وسط بیابون روی خارا میرفت. آقا جان! شما یه مرد بودی پاهات انقدر اذیت شد..
من یه دختری رو میشناسم پاهاش کوچولو بود وسط بیابون هی میگفت: بابا پاهام درد میکنه..*
غریب رو نیزه اصلا خبر داری
که دخترت دق کرد با گریه و زاری
تو کوچه و بازار ما ها رو می چرخوند
اونی که تو گودال با پا برت گردوند
از رو بلندی خودم میدیدم
با نیزه اومد گودال
با نیزه میزد به پیکر تو
میرفتی هر دم از حال
غریب مادر
*حضرت رو بردن تو کاخ منصور آقا نفس نفس میزد. همه صورت زخمی لباسها پاره.. نانجیب همچین که نشسته بود خواست غرور حضرت رو بشکونه اون زهرماری رو میخورد به آقا تعارف میکرد کار به جایی رسید شمشیر و کشید آقا رو شهید کنه.. یه وقت دیدم تا منصور شمشیر و مقابل امام صادق کشید دیدن دستش داره میلرزه صورتش رنگش عوض شد.. چی شد منصور؟ گفت: همچین که من شمشیر و کشیدم وجود نازنین پیامبر رو مقابل دیدم فرمود: منصور شمشیر و از بالا سر جگر گوشه ام کنار ببر و الّا تاج و تختت رو به هم میریزم.. یا رسول الله!یه شمشیر بالا سر امام صادق دیدی طاقت نیاوردی .. من بمیرم برای اون خانومی که با عجله دوید اومد بالای بلندی دید حسین افتاده شمشیردار شمشیر میزد نیزهدار نیزه میزد..اونهایی که حربهای نداشتند سنگ آورده بودند....حسین....*
#عبدالحسین_مخلص_ابادی✍
#سبک_غریب_رو_نیزه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#امام_صادق
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
#روضه_حضرت_رباب
#شب_هفتم_محرم
تو خیمه گاه داره لالایی می خونه
خدا میدونه که دلش چقدر خونه
.
لباس خونی تو همه ش نشون میده
دستای خالی شو چقدر تکون میده
.
خدایی سخته آخه رو نیزه سرتو بستن می دید
از همه بدتر حرمله اومد نمک به زخمت پاشید
.
سه شعبه شون صبر منو سر آورده
چند روز پیش دیدم دندون در آورده
.
آخه روی نیزه زخماش چقدر بازه
هنوز می ریزه از گلوش خون تازه
.
حق بدید آخه به حال زارم منم یه مادر هستم
حالم خرابه چند روزیه جاش خالیه رو دستم
http://kheyme.net/%D8%AA%D9%88-%D8%AE%DB%8C%D9%85%D9%87-%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%84%D8%A7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D9%86%D9%87/
.👇
امام حسین ع
. #امام_زمان دیده ای ده که مگر قامت رعنات ببینم هر طرف روی نهم روی دل آرات ببینم چه بمشرق چه بمغ
4_5911370850505856122.m4a
حجم:
15.78M
اردیبهشت ۱۴۰۳
▪️#روضه_حضرت_رباب
#حاج_زهیر_سازگار
▪️دیدهای ده که مگر قامت رعنات ببینم
#زمزمه
رباب توو خیمه افسرده
سه شعبه بچه رو برده
نمیدونم چرا اصغر
سه تا دندون در آورده
دل تمام خیمه ها خونه
رباب داره لالایی میخونه
سر علی به پوست آویزونه
به اشک عمه می خندن
چه بی حیا و نامردن
سرِ علی رو با سختی
دارن رو نیزه می بندن
لالا لالا لالا لالا مادر
نیفتی از روی نیزه ها مادر
#روضه_حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
.
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_یازدهم_ماه_۱۴۰۳
📍 #حرم_امام_علی "علیهالسلام"
🏷 #حضرت_رباب (س)
از لحظهی وداع تو تا حالا
فکر سرت نمیذاره بخوابم
قربون چشم نیمهبازت برم
منم کنیز مادرت؛ ربابم
اوندم آخر که میرفتی میدون
گفتم که من کنیز خواهراشم
بزار که راحت بغلش بگیرن
مزاحم وداعشون نباشم
دیدم که دخترای زهرا هستن
عمداً آقا تورو صدا نکردم
خواستم با زینب راحت باشی
برا همین، باهات وداع نکردم
الان که چوب رووی لب تو میزد
گفتم چه خاکی به سرم بریزم؟!
بهونه داشتم اومدم سراغت
دلم برات تنگ شده بود عزیزم
آماده بودم که بهجای عبّاس
نامردما رو دور و بر ببینم
ولی خدایی باورم نمیشد
سرت رو تووی تشت زر ببینم
اگرچه که نگاه نامحرما
بعد تو جونمو آورده بر لب
سر تورو بغل گرفتم یهوقت
نره نگاهها بهسمت زینب
دلداری میدم به خودم اگرچه
بعد تو حال من دیگه خرابه
پیاله رو دیدم میریخت روو سرت
گفتم ایشالا که اینم گلابه
دنیای بیتو ارزشی نداره
برام دعا کن که دیگه بمیرم
فقط دلم میخواد که قبل مردن
گهوارهی بچّهمو پس بگیر
#روضه_حضرت_رباب
#شب_یازدهم_محرم
#شب_هفتم_محرم
.👇