eitaa logo
امام حسین ع
17.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت حمزۀ سیدالشهدا علیه السلام به نفس حاج سید مهدی میرداماد •┈┈••✾••✾••┈┈• نور چشم پیمبری حمزه چه قدَر مثل حیدری حمزه اسدالله دیگری حمزه به خداوند، محشری حمزه ای مُلقّب به سیّدالشهدا حامی مُخلص رسول خدا هم عمو هم برادرش بودی همه جا یار و یاورش بودی تو علمدارِ لشکرش بودی جنگجویِ دلاورش بودی تا نظر بر سپاه می کردی روزشان را سیاه می کردی بین لشکر وجود تو لازم بین میدان ، حریفِ تو نادم افتخار قبیلۀ هاشم می نویسم برایِ تو دائم می نویسم کمال داری تو مثل جعفر دو بال داری تو *خیلی امیرالمومنین هم به برادرش هم به حمزۀ سیدالشهدا تکیه می کرد .. اینا همیشه کنارِ هم بودن ، بیخود نبود اون روزی که دستاشُ بستن ، وقتی می کشاندنش به طرفِ مسجد دو تا اسمُ خیلی صدا میزد هی میگفت وا حمزتا .. وا جعفرا .. بیاید ببنید دارن علی رو دست بسته میبرن ..* بی سبب نیست این که "سرداری" به علی رفته ای جگر داری وقتِ حمله به سینه پر داری همه دیدند که هنر داری با دو شمشیر حمله می کردی وَ دمار از همه در آوردی مرحبا بر تو ای عمویِ رسول که چنین شد سفید ، روی رسول با تو محفوظ چار سویِ رسول کم نگردید با تو موی رسول کاش حمزه مدینه هم بودی دور بیت الحزینه هم بودی بیعتت با نبی چه دیدن داشت اَشهدت آن زمان شنیدن داشت عطر اسلام تو وزیدن داشت رنگ بوجهل هم پریدن داشت با کمانت سرش ز هم پاشید از تو و نام حمزه می ترسید *یه بار شنید ابوجهل جسارت کرده به پیغمبر بلند چنان کمانشُ به سرِ ابوجهل زد دیگه حساب کار دستش اومد گفت تا من زنده ام مراقب باش دیگه دورِ پیغمبر نبینمت .. یه جسارت ازت ببینم دیگه جونتُ میگیرم ؛ ای جانم فدات .. چه عمویِ خوبی بود حمزه .. آدم بعضی وقتا دلش به عموش قرصِ .. بیخود نبود کنارِ علقمه کمرِ حسین شکست .. بیخود نبود تا علقمه رو ترک کرد اومد کنارِ خیمه ها دیدن زینب دست رو سرش گذاشت .. بیخود نبود صدا زد إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي .. بیخود نبود عمودِ خیمه شُ زمین زد صدای ضجۀ وا ضَیعَتا بَعدَک بلند شد .. ای جانم فدات .. یه دونه دیگه شم بگم صدا نالت بلند شه .. بی خود نبود اربعین که برگشتن دیدن سکینه یه مشک بغل گرفته .. عمو نبودی تو راه همه رو زدن .. مثه مادر بزرگش تو مدینه .. مادربزرگشم میومد زیر آفتاب .. عمو بینِ در و دیوار لگدم زدن عمو .. عمو دستایِ علی مو بستن عمو .. عرضم تمام و التماس دعا ..* ما پیاده ولی سواره، شما یکی از راه هایِ چاره، شما روضه هایِ پر از اشاره، شما تکّه تکّه و پاره پاره، شما اهل بیت از تو یاد می کردند بر تو گریه زیاد می کردند *تا قبلِ کربلا همه برا حمزه گریه می کردن میگفتن سیدالشهدا حمزه ست .. اما دیگه بعدِ کربلا .. لایوم کیومک یا اباعبدالله ...* در کمین بود ، نیزه را انداخت پیکرت را چه بی هوا انداخت تا نبی روی تو عبا انداخت همه را یاد بوریا انداخت اوّلین رکن پنج تن می خواند روضۀ شاه بی کفن می خواند ته گودال پیکرش افتاد جلویِ چشم خواهرش افتاد جای خنجر به حنجرش افتاد ناله ای زد وَ مادرش افتاد یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم یا بُنَیَّ قتیل عریانم *دیدن یه صدایی میاد .. بُنَیَّ قتلوکَ .. میخوام بگم آقا کسی ندید بدنتُ مثله کردن ؛ اما من یه آقایی رو سراغ دارم دخترش یه نگاهی کرد دید عمه یه بدنِ پاره پاره رو بغل گرفته .. «عمّتي هذا نعش مَن؟» ( نمیدونم چرا بی بی اینجور جواب داده .. آدم یه خبره بد و میخواد بده مقدمه چینی میکنه خصوصاً اگه دختر باشه ..) تا سکینه صدا زد این بدنه کیه ؟ صدا زد این بدنِ بابات حسینِ .. آخ خودشُ انداخت رو بدن .. یه نفر نیمد این دخترُ نوازش کنه .. ریختن تو گودال .. ای حسین ... زینتِ دوش نبی رویِ زمین جای تو نیست خار و خاشاک زمین منزل و ماوایِ تو نیست سیدالشهدا ________ ┄┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
. روضه و توسلِ جانسوز _15 شوال سیدالشهدا علیه السلام _ •┈┈••✾••✾••┈┈• شهادت حمزۀ سیدالشهداست ، فقط یه جمله روضه عرض کنم و دعا کنم ... قربونت برم آقا ... پیغمبر خیلی ها رو فرستاد ، فرمود برید خبر از حمزه برام بیارید ، خیلی از اصحاب رفتن خبری از حمزه بیارن ، ولی همچین که به بدن حمزه رسیدن نگاه به این بدن کردن مُتحیر موندن ... نتونستن برا پیغمبر خبر ببرن .... پیغمبر امیرالمومنینُ فرستاد فرمود علی جان تو برو خبر بیار .... امیرالمومنین هم اومد یه نگاه به بدن حمزه انداخت دید این بدن اصلاً قابل شناسایی نیست ، بدن رو مُثله کردن ، تکه تکه کردن .... دستا رو بریدن ، پاها رو بریدن ، سینۀ حمزه رو شکافتن ... گوش ها رو بریدن ، بینی رو بریدن ، لب ها رو بریدن .... عجب جسارتی به بدن حمزه کردن ... امیرالمومنین هم متحیر موند چه طوری خبرُ برا پیغمبر ببرم ... ببینم دلت کجا میره .... الله اکبر .... گذشت ، سال های سال وقتی پیغمبر مکه رو فتح کرد ، خیلی ها میومدن توبه می کردن پیشِ پیغمبر ... یکی از اونها وحشی حَبشی بود ... اومد پیش پیغمبر ، شنید هر کَس میره پیش پیغمبر ، پیغمبر قبولش می کنه ، اَشهَد می گفت و به پیغمبر نزدیک میشد ... تا نزدیک شد پیغمبر سوال کردن کی هستی ؟ گفت من وَحشی حَبشی هستم ، گفت چی کار داری ؟ گفت اومدن توبه کنم ... گفت من همون کسی هستم که حمزه رو کشتم "... پیغمبر ناراحت شد ، فرمود توضیح بده چطوری کُشتی حمزۀ ما رو ، توضیح داد ، پیغمبر خیلی ناراحت شدن ، صدا زدن ؛ فرمودن برو از جلو چشمایِ ما دور شو ... برو یه جایی که ما اصلا نتونیم ببینیمت ، چشممون به چشمت نیفته ... اینجا یه نفر بود ، نمی تونست قاتلِ عموشو ببینه .... آخ دلا بسوزه برا اون آقایی که از کوچه هایِ مدینه که رد میشد ... دائم مُغیره رو می دید ... دومی رو می دید ... قُنفذ رو می دید .... اینجا یه نفر بود ، نمی تونست قاتلِ حمزه رو ببینه ... اما دلا بسوزه برا اون خانمی که ، چهل منزل ، چشمش تو چشمِ شمرِ ... چشمش تو چشمِ خولیِ ... چشمش تو چشمِ سنانِ .... بمیرم برا اون خانمی که دائم داره حرمله رو می بینه ...حسین ┈┈••✾••✾••┈┈ @emame3vom 👇
. و توسل ویژۀ شهادت حضرت حمزۀ سیدالشهدا علیه السلام به نفس حاج سید مهدی •┈┈••✾••✾••┈┈• نور چشم پیمبری حمزه چه قدَر مثل حیدری حمزه اسدالله دیگری به خداوند، محشری حمزه ای مُلقّب به سیّدالشهدا حامی مُخلص رسول خدا هم عمو هم برادرش بودی همه جا یار و یاورش بودی تو علمدارِ لشکرش بودی جنگجویِ دلاورش بودی تا نظر بر سپاه می کردی روزشان را سیاه می کردی بین لشکر وجود تو لازم بین میدان ، حریفِ تو نادم افتخار قبیلۀ هاشم می نویسم برایِ تو دائم می نویسم کمال داری تو مثل جعفر دو بال داری تو *خیلی امیرالمومنین هم به برادرش هم به حمزۀ سیدالشهدا تکیه می کرد .. اینا همیشه کنارِ هم بودن ، بیخود نبود اون روزی که دستاشُ بستن ، وقتی می کشاندنش به طرفِ مسجد دو تا اسمُ خیلی صدا میزد هی میگفت وا حمزتا .. وا جعفرا .. بیاید ببنید دارن علی رو دست بسته میبرن ..* بی سبب نیست این که "سرداری" به علی رفته ای جگر داری وقتِ حمله به سینه پر داری همه دیدند که هنر داری با دو شمشیر حمله می کردی وَ دمار از همه در آوردی مرحبا بر تو ای عمویِ رسول که چنین شد سفید ، روی رسول با تو محفوظ چار سویِ رسول کم نگردید با تو موی رسول کاش حمزه مدینه هم بودی دور بیت الحزینه هم بودی بیعتت با نبی چه دیدن داشت اَشهدت آن زمان شنیدن داشت عطر اسلام تو وزیدن داشت رنگ بوجهل هم پریدن داشت با کمانت سرش ز هم پاشید از تو و نام حمزه می ترسید *یه بار شنید ابوجهل جسارت کرده به پیغمبر بلند چنان کمانشُ به سرِ ابوجهل زد دیگه حساب کار دستش اومد گفت تا من زنده ام مراقب باش دیگه دورِ پیغمبر نبینمت .. یه جسارت ازت ببینم دیگه جونتُ میگیرم ؛ ای جانم فدات .. چه عمویِ خوبی بود حمزه .. آدم بعضی وقتا دلش به عموش قرصِ .. بیخود نبود کنارِ علقمه کمرِ حسین شکست .. بیخود نبود تا علقمه رو ترک کرد اومد کنارِ خیمه ها دیدن زینب دست رو سرش گذاشت .. بیخود نبود صدا زد إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي .. بیخود نبود عمودِ خیمه شُ زمین زد صدای ضجۀ وا ضَیعَتا بَعدَک بلند شد .. ای جانم فدات .. یه دونه دیگه شم بگم صدا نالت بلند شه .. بی خود نبود اربعین که برگشتن دیدن سکینه یه مشک بغل گرفته .. عمو نبودی تو راه همه رو زدن .. مثه مادر بزرگش تو مدینه .. مادربزرگشم میومد زیر آفتاب .. عمو بینِ در و دیوار لگدم زدن عمو .. عمو دستایِ علی مو بستن عمو .. عرضم تمام و التماس دعا ..* ما پیاده ولی سواره، شما یکی از راه هایِ چاره، شما روضه هایِ پر از اشاره، شما تکّه تکّه و پاره پاره، شما اهل بیت از تو یاد می کردند بر تو گریه زیاد می کردند *تا قبلِ کربلا همه برا حمزه گریه می کردن میگفتن سیدالشهدا حمزه ست .. اما دیگه بعدِ کربلا .. لایوم کیومک یا اباعبدالله ...* در کمین بود ، نیزه را انداخت پیکرت را چه بی هوا انداخت تا نبی روی تو عبا انداخت همه را یاد بوریا انداخت اوّلین رکن پنج تن می خواند روضۀ شاه بی کفن می خواند ته گودال پیکرش افتاد جلویِ چشم خواهرش افتاد جای خنجر به حنجرش افتاد ناله ای زد وَ مادرش افتاد یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم یا بُنَیَّ قتیل عریانم *دیدن یه صدایی میاد .. بُنَیَّ قتلوکَ .. میخوام بگم آقا کسی ندید بدنتُ مثله کردن ؛ اما من یه آقایی رو سراغ دارم دخترش یه نگاهی کرد دید عمه یه بدنِ پاره پاره رو بغل گرفته .. «عمّتي هذا نعش مَن؟» ( نمیدونم چرا بی بی اینجور جواب داده .. آدم یه خبره بد و میخواد بده مقدمه چینی میکنه خصوصاً اگه دختر باشه ..) تا سکینه صدا زد این بدنه کیه ؟ صدا زد این بدنِ بابات حسینِ .. آخ خودشُ انداخت رو بدن .. یه نفر نیمد این دخترُ نوازش کنه .. ریختن تو گودال .. ای حسین ... زینتِ دوش نبی رویِ زمین جای تو نیست خار و خاشاک زمین منزل و ماوایِ تو نیست @emame3vom 👇
. توسل ویژۀ ایام شهادت سیدالشهدا علیه السلام به نفس حاج حسن شالبافان•✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نورِ چشم پیمبری حمزه چقدر مثلِ حیدری حمزه اسدالله دیگری حمزه به خداوند، محشری حمزه ای مُلقّب به سیّدالشهدا حامیِ مُخلص رسول خدا هم عمو هم برادرش بودی همه جا یار و یاورش بودی تو علمدارِ لشکرش بودی جنگجویِ دلاورش بودی تا نظر بر سپاه می کردی روزشان را سیاه می کردی بین لشگر وجود تو لازم بین میدان، حریف تو نادم افتخارِ قبیلۀ هاشم می نویسم برایِ تو دائم می نویسم کمال داری تو مثل جعفر دو بال داری تو بی سبب نیست این که "سرداری" به علی رفته ای جگر داری وقتِ حمله به سینه پر داری همه دیدند که هنر داری با دو شمشیر حمله می کردی وَ دمار از همه در آوردی بیعتت با نبی چه دیدن داشت اَشهدت آن زمان شنیدن داشت عطر اسلام تو وزیدن داشت رنگ بوجهل هم پریدن داشت با کمانت سرش ز هم پاشید از تو و نام حمزه می ترسید ما پیاده ولی سواره، شما یکی از راه های چاره، شما روضه هایِ پر از اشاره ، شما تکّه تکّه و پاره پاره ، شما اهل بیت از تو یاد می کردند بر تو گریه زیاد می کردند شاعر : محمد فردوسی یه اشاره کنم و از همه التماسِ دعا .. وقتی اون زنِ نانجیبه وحشی رو اسیر کرد گفت تو فقط کارت این باشه حمزه رو از پای در بیاری ؛ لذا وقتی رو زمین افتاد یه عده هجوم بردن سمتِ پیغمبر دیدن یه نفر یه تنه جلو رسولِ خدا ایستاده .. ذوالفقار به دستِ علی بود .. انقدر از پیغمبر مراقبت کرد نوشتن فقط تو این جنگ نود زخم به بدنِ علی نشست .. بعضی ها نوشتن بی بیِ دو عالم فاطمه زهرا خودشُ رسوند به این سزرمین .. (یکم حرفِ ذوقی بزنم..) مادر سادات دید علی همه بدنش با زخم یکی شده .. هی زخم هایِ علی رو می بست میگفت ان شالله یه روز جبران کنم .. ان شالله یه روز زهرا برات جبران کنه .. کجا مادر جبران کرد؟ اون روزی که چهل نفر دستایِ علی رو بستن .. دیدن اومد دست انداخت کمربندِ علی رو گرفت .. میگن طوری بدنِ حمزه رو مُثله کرد (مُثله کردن یعنی نشست سر و صورت و تکه تکه کرد .. گوش ها و بینی حضرت رو برید .. سینه ش رو شکافت .. ) میگن هرکی می اومد نزدیک بدن میشد نمی تونست خبر برا پیغمبر ببره .. آقا رسول الله که رسید نوشتن انقدر کنارِ این بدن گریه کرد پیغمبر .. اما یه مرتبه گفتن یا رسول الله خواهرش داره میاد .. آقاجان صفیه خواهر حمزه داره میاد .. پیغمبر فرمود جلوش رو بگیرید نزارید بیاد .. گفتن آقا هرکاری میکنیم میگه باید بدنِ برادرمو ببینم .. لذا نوشتن پیغمبر خدا عبایِ مبارکُ درآورد انداخت رو سر و صورتِ حمزه .. گفتن آقا چرا اینکارُ کردید؟ فرمود این خواهرِ شهیده .. طاقت نداره .. به سمتِ گودال از خیمه دویدم من شمر جلوتر بود دیر رسیدم من سرِ تو دعوا بود ، پیرهنُ بردن دیر رسیدم من ، سرِ تو بردن ... https://eitaa.com/emame3vom/24222 .👇
و توسل ویژۀ شهادت حضرت (ع) و حضرت عبدالعظیم(ع) به نفس محمد حسین پویانفر ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ای اهل نظر کعبۀ اهلِ نظر اینجاست زیرا حرمِ زادۀ خیرالبشر این جاست خورشید ولایت گهر بحر هدایت طوبای بهشت علوی را ثمر این جاست آیید به شهر ری و خوانید خدا را زیرا که به حاجات همه خلق در این جاست این جا حرم عبدالعظیم است عظیم است بحر عظمت را به حقیقت گهر این جاست این تربت فرزند کریم دو جهان است ارباب کرم را به سر خاک سر این جاست با چشم دل خویش در این بقعه ببینید کافواج ملک تابه فلک جلوه گراین جاست از ری همه بر دیده دل نور بگیرید زیرا که سپهر نبوی را قمر این جاست آید به مشام همه بویِ حسن از خاک هان پا به ادب نه که حَسن را پسر این جاست زُوّار حریمش همه زوّار حسینند بر اهلِ ولا کربُبَلایِ دگر این جاست اینجا حرم عبدالعظیم است عظیم است این قبر کریم ابن کریم ابن کریم است *از آسید مهدی قوام نقل میکنن ، که روزِ اول خلقت زمین کربلا و زمین کعبه ندا دادن هرکدومشون که ما بالاتریم ؛ یه وقت یه صدایی بلند شد می گفتن اینجا کجاست؟ ندا اومد ندا ندایِ زمینِ ری ِ .. صدا میزنه آی خاک هایِ این عالم هیچ کجا اندازۀ جایی که من هستم برا حسین گریه نمیکنن .. از غم تو قدمُ خم کردن .. سرِ دِرهم تو رو دَر هم کردن .. سیدالمظلوم .. سیدالعطشان .. بویِ خون آید از دلِ صحرا خاکِ عالم به سر چه رُخ داده؟ بینِ لشگر به پا شده غوغا حمزه دیگر ز پایِ اُفتاده مصطفی را خبر کنید آید تا که دستانِ هنده را گیرد دیر اگر آید از تماشایِ بدنِ پاره پاره میمیرد یوسفی گیرِ گرگ اُفتاده وای بر حالِ پیکرِ حمزه فکرِ پوشاندنِ تنِ او باش آید از راه خواهرِ حمزه زخم این سینه را به هم آور بر دعا دستِ خویش بالا کن زود بر پیکرش عبا انداز فکرِ گیسویِ خواهرش را کن سرزمینِ اُحد غبار آلود گرچه از شور و گریه ها غوغاست حمزه و هر بلا سرش آمد گوشه ای از غروبِ عاشوراست .. کِی به پیشِ نگاهِ این خواهر تشنه لب سر ز تن جدا کردن بهرِ تشییع پیکری بی سر ده نفر نعلِ تازه آوردن .. *تا خبر دار شد خواهر داره میاد ، عباشُ رو بدن انداخت ، بعضی نوشتن خار و خاشاکِ بیابانُ جمع کردن فقط گوشه ای از پایِ این بدن بیرون ماند .. خواهر تا چشمش به بدن افتاد از حال رفت .. تازه فاطمه بود ، پیغمبر بود ..* غریبی به گودال تا دست و پا زد کسی آمد و بی هوا عمه را زد سپاهی به تکبیر بر خیمه ها زد به گودال رو کرد و گریان صدا زد زمین خوردی و یک حرم رفت غارت حرم رفت غارت ، سرم رفت غارت خدایا کمک معجرم رفت غارت چنان ضربه زد ، زیورم رفت غارت حسین .. غریبِ مادر .... حسین .. تشنه ی بی سر .... *کربلا هم بدن پوشیده بود ، اما چطور؟ با نیزه ها و شمشیرها .. با ریگ هایِ بیابان .. خواهر دست زیرِ بدن انداخت صدا زد حسین :* تو همین ظهر خداحافظی از من کردی وقتِ مغرب نشده رملِ بیابان شده ای *حمزه ؛ دورِ خواهرت نامحرم نبود .. نامحرما دستِ خواهرتُ نبستن .. تو کوچه و بازار نبردنش .. بزمِ حرام نبردنش .. مقابلش جام شراب بالا نیاوردن ..* تو کس و کارِ منی ، شمر جلودار شده با سرت راهنمایِ منو طفلان شده ای حسین ...... خیمه ات سوخت دلم سوخت همه عالم سوخت شعلۀ تو ز کدامین شرری می آید کس ندانست که تو سوخته ای یا زینب انقدر هست که بویِ جگری می آید .. ته گودال پیکر اُفتاده ته گودال مادر اُفتاده خواهر اُفتاده ، دختر اُفتاده ، معجر اُفتاده کسی جسارت نکرد به صفیه ، اما کربلا یه عده تازیانه به دست .. انقدر تازیانه زدن صدایِ نازدانه بلند شد .. ابتا انظر الی عَمَّتِیَ المَضروُبَة .. و إلی رُؤوسِنا المکشوفة ــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/24296 .
. و توسل ویژۀ شهادت حضرت حمزه (ع) و حضرت (ع) به نفس حسین طاهری ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ای حریمت رشک جنّات النّعیم خطّ تو خطّ صراط‌المستقیم نسل طاها، زادۀ والمرسلات نجل بسم الله رحمان الرّحیم مشعل اِنّا هدیناه السّبیل طلعت مرآت اللهُ الحکیم... با تجلاّی تو از ظلمت چه باک در تولاّی تو از آتش چه بیم دور صحنین تو با صوت ملیح این ندا پیوسته خیزد از نسیم: یا کریم بن کریم بن کریم یا اباالقاسم و یا عبدالعظیم شهر ری که از تو گرفته احترام قبر تو کعبه، حرم بیت‌الحرام بر رواق و قبر و خدّامت درود بر مزار و صحن و زوّارت سلام فیض جوشد از حریمت روز و شب نور خیزد از مزارت صبح و شام کاروان دل شده لبّیک‌گو دور صحنین تو می‌گردد مدام تا قیامت بر تمام اهل ری سایۀ گلدسته‌هایت مستدام هر که آید در کنار تربتت می‌رسد بوی بقیعش بر مشام یا کریم بن کریم بن کریم یا اباالقاسم و یا عبدالعظیم شاعر : استاد غلامرضا سازگار *حتی نوادگانِ تو صاحب حرم شدن .. از غربت امام حسن همین بس میگن حضرت عبدالعظیم حسنی ولی هرکی زیارتش بره حسین رو زیارتش کرده .. ایام زیارت سیدالکریم برو حرمش دسته های عزاداری همه میان می ایستن ، زائرا عزادارا گریه کن ها میان اما شبِ هفتم صفر برو پشتِ دیوارِ بقیع .. یه زائرم نداره آقامون .. کریم کاری به جز جود و کرم نداره آقام تو مدینه ست ولی حرم نداره .. بریم سر سفرۀ حضرتِ حمزۀ سیدالشهدا ؟..* حمزه که جانِ عالم و آدم فدایِ او لب باز می کنم که بگویم رثای او مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود شیر خدا و شیر نبی فارس العرب در انتهای جادۀ مردانگی، ادب هم یکه تاز عرصۀ جنگ و نبردها هم آشنای بی کسی اهل دردها هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود شب های مکه شاهد جود و کرامتش گل داشت باغ شانۀ او از سخاوتش او صاحبِ تمام صفات حمیده بود دل را به نورِ حضرت حق پروریده بود الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش یعنی زبانزد همه می شد عبادتش در آسمانِ مکۀ دلها ستاره بود بر قلبهای خسته امیدی دوباره بود بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار شد آسمانِ روشن آن روز تارِ تار آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ریخت از آسمان و خاک زمین خون تازه ریخت در آن میانه که گرم قتال شد کم کم برای حملۀ دشمن مجال شد آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند تا نیزه ای به سینۀ آن نازنین زدند حمزه که رفت قلبِ رسولِ خدا شکست خورشیدِ چشم های رئوفش به خون نشست لبریزِ زخم بود و جراحت دلِ نبی از دست رفته بود همه حاصلِ نبی میدان خروشِ نالۀ واویلتا گرفت عالم برایِ غربتِ حمزه عزا گرفت جانم فدایِ پیکرِ پاک و مطهرش جانم فدایِ زخم فراوانِ پیکرش اما هنوز غربتِ آن روز مانده بود داغی عظیم بر دلِ عالم نشانده بود خواهر کنارِ جسم برادر رسید و بعد آهی ز داغِ لالۀ پرپر کشیده و بعد پیمانه هایِ صبرِ دلِ او که جوش رفت انقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت آری دلم گرفته ز اندوهِ دیگری دارم دوباره ماتم مظلومه خواهری زینب غروبِ واقعه را غرقِ خون که دید از خیمه تا حوالیِ گودال میدوید *تا پیغمبر بالایِ بدنِ حضرتِ حمزه رسید امیرالمومنین مطلع کرد پیغمبرُ ، آقاجان صفیه خانم خواهرِ حضرتِ حمزه داره میاد سمتِ پیکرِ برادرش .. فرمود علی جان هر کاری میتونی بکن اما خواهر نباید پیکرِ برادرشُ اینطور ببینه .. (آره والا ..) اگه پیکرِ برادری پاره پاره باشه خواهر نباید بالاسرِ بدن بیاد .. به هر طریقی که شد اما صفیه خانم اومد بالاسرِ برادر تا پیکرُ دید شروع کرد روضه خواندن ..* گمان نمی کنم این روحِ پیکرم باشد تنی که مُثله شده در برابرم باشد گمان نمی کنم این تکه هایِ پخش شده همان عمویِ رشیدِ پیمبرم باشد بدن مگر بدنِ کیست این چنین شده اگر خدای نکرده برادرم باشد چرا عبایِ پیمبر نمیگذارد تا دوباره روشنیِ دیدۀ ترم باشد *اما این خواهرم برا اون خواهر روضه خواند ..* فدایِ خواهرِ مظلومه ای که نالان گفت کنارِ کشتۀ گودال مو پریشان گفت گمان نمیکنم این زیرِ نیزه افتاده حسینِ فاطمه یعنی برادرم باشد https://eitaa.com/emame3vom/24300
. |⇦•نور چشم پیمبری .. و توسل به سیدالشهدا علیه السلام _ حاج حسن شالبافان ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ نور چشم پیمبری حمزه چه قدَر مثل حیدری حمزه اسدالله دیگری حمزه به خداوند، محشری حمزه ای مُلقّب به سیّدالشهدا حامی مُخلص رسول خدا هم عمو هم برادرش بودی همه جا یار و یاورش بودی تو علمدار لشکرش بودی جنگجوی دلاورش بودی تا نظر بر سپاه می کردی روزشان را سیاه می کردی بین لشکر وجود تو لازم بین میدان، حریف تو نادم افتخار قبیلۀ هاشم می نویسم برای تو دائم می نویسم کمال داری تو مثل جعفر دو بال داری تو بی سبب نیست این که "سرداری" به علی رفته ای جگر داری وقت حمله به سینه پر داری همه دیدند که هنر داری با دو شمشیر حمله می کردی وَ دمار از همه در آوردی مرحبا بر تو ای عموی رسول که چنین شد سفید، روی رسول با تو محفوظ چار سوی رسول کم نگردید با تو موی رسول کاش حمزه مدینه هم بودی دور بیت الحزینه هم بودی بیعتت با نبی چه دیدن داشت اَشهدت آن زمان شنیدن داشت عطر اسلام تو وزیدن داشت رنگ بوجهل هم پریدن داشت با کمانت سرش ز هم پاشید از تو و نام حمزه می ترسید *نمیدونی وقتی اسم حمزه سیدالشهدا میومد چقدر دل پیغمبر ما قرص میشد، هم چقدر دل دشمنانش به لرزه میفتاد .. همیشه میگفتن تا پیغمبر کسی مثل حمزه کنارش هست،تا کنارش علی هست مگه میشه به این پیغمبرنزدیک شد * ما پیاده ولی سواره، شما یکی از راه های چاره، شما روضه های پر از اشاره، شما تکّه تکّه و پاره پاره، شما اهل بیت از تو یاد می کردند بر تو گریه زیاد می کردند *خوش به حال اونایی که امشب مشکی پوشیدن برای حمزه .. پیغمبر خدا دو نفرُ خیلی دوست داشت که وقتی ازدنیا رفتن انقدر گریه کرد .. یکی از اون ها خانومش بود، اُمُ المومِنین خدیجه کبری بود که نوشتن پیغمبر سالها بعد برا خدیجه گریه میکرد .. یکی دیگه از اون اشخاص حضرت حمزه سیدالشهدا بود .. لذا امشب هرکی میتونه برا جنابِ حمزه سیدالشهدا قشنگ گریه کنه .. آخه مادرِ سادات برای عموجانش بلندبلند گریه میکرد .. بعضی ها میگن اولین تسبیح تربتُ مادرِ سادات از خاک قبر حمزه سیدالشهدا درست کرد ..* در کمین بود، نیزه را انداخت پیکرت را چه بی هوا انداخت تا نبی روی تو عبا انداخت همه را یاد بوریا انداخت ــــــــــــــــــ .👇
. 🎆 🎆 ☇بر نور جمال پاک احمد صلوات ☇برعطر وجود حی سر مد صلوات ☇بر وجه نکوی وخلق نکوی رسول ☇برخاتم انبیا محمدو آل محمد صلوات 🔷بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🔷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم ✴️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمَّ رَسُولِ اللّٰه صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَيْرَ الشُّهَداءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَسَدَ اللّٰهِ وَأَسَدَ رَسُولِهِ یا حمزه سیدالشهدا ⚘درود ای کنار علی میر بدر ⚘سلام ای شهید احد شیر بدر ⚘به خیل شهیدان حق مقتدا ⚘گرامی عموی رسول خدا ⬅️متوسل بشیم به عموی بزرگوار پیغمبر صل الله علیه و آله وسلم حضرت حمزه ی سیدالشهدا.. کسی که پیغمبر بهش لقب سیدالشهدا داد.. ( اینقدر عزیز بود برا پیغمبر) مدافع حرم رسول الله بود.. همه جوره پارکاب پیغمبر ایستاد.. همه جوره از پیغمبر دفاع کرد.. آخرش هم تو راه پیغمبر شهید شد.. خیلی پیغمبر به عموش حمزه علاقه داشت اما چه کردند با این آقا... ⚘دریغادریغا که دشمن شتافت ⚘دل وپهلو وسینه ات راشکافت ⚘چو آمد بخاک زمین پشت تو بمیرم ⚘آخ بریدند بینی و انگشت تو ⚘به زخم تنت دشت وصحرا گریست ⚘احد نیز با چشم زهرا گریست ⏪تو جنگ احد ضربات شدیدی به پیامبر وارد شد.. پیشونی حضرت شکافته شد.. لب حضرت ضربه دید .. سراپای حضرت خون آلود شد حتی یجا گفتن رسول خدا به شهادت رسید.. 🔰(اهل مدینه خبر دار شدن بنی هاشم و زنای بنی هاشم، مخصوصا بی بی دو عالم حضرت زهرا س.. ) پای برهنه.. از مدینه با عمه های عزیز پیغمبر اومدن.. رسول خدا اومد کنار بدن حمزه سیدالشهدا..دید بدن پاره پاره است..بدن رو مثله کرده بودند.. 🎇(یه وضعی بود این بدن حتی انگشتای حمزه رو بریده بودند) ⚫️یه وقت خبر دادن به پیغمبر. .خواهر حمزه صفیه داره میاد.. پیغمبر فرمود نزارید خواهر این بدن رو ببینه ، طاقت نداره.. پیامبر عبای خودشو در آورد انداخت رو بدن نازنبن مثله شده ی حمزه سیدالشهدا.. اما بمیرم عبای حضرت تمام بدن عمو رو نپوشوند ، مقداری از بوته ها رو برداشت رو پاهای عمو گذاشت ..نکنه بدن عمو پیدا بشه .. 🔘عمه اش صفیه آمد کنار بدن برادر... همین که خواست عبارو برداره،، پیغمبر قسمش داد.. عمه جان عبارو بر ندار.. طاقت دیدن بدن مثله شده برادر نداری.. ☑️ناله داری دلتو ببرم کربلا..برا ارباب بی کفنت حسین ناله بزنی ... ✔️ آخ یا رسول الله ... آقاجان میخوام بگم کجا بودی کربلا...کجا بودی اون لحظه ای که همه ضربه هاشونو زدن... آخ جسارت کردند... آخ سرها رو جدا کردند.. خواهر اومد گودی قتلگاه.. کجا بودی نزاری زینبت بدن پاره پاره برادر ببینه.. آخ... 🔳 ‏گلی گم کرده ام میجویم او را 🔳 ‏به هر گل میرسم میبویم او را ✔️آقا جان کجا بودی عبا روی حسینت بکشی.. خواهرش نبینه.. چه صحنه ای دید..الهی نبینی اونچه زینب دید.. الهی داغ برادر نبینی.. من بمیرم برا اون ساعتی که عمه سادات اومد کنار بدن پاره پاره برادر... با تعجب صدا زد... (( ءأنت أخی؟)).. آیا تو برادر زینبی .. آیا تو عزیز برادر منی.. آی ♦یَومٌ عَلیٰ صَدرِ النبی ♦َیَومٌ عَلیٰ وَجهِ الثَّریٰ ♦هذا حُسَیْنٌ بِالْعَراء ♦️وا حَمْزَتا وا جَعْفَرا ⚫مظلوم حسین ⚫️ مظلوم حسین ♦خاک زمین شد پیرهنت ♦آقا چقدر بد کشتنت ♦پیش چشای بچه ها ♦رو نیزه ها بردن سرت ⚫مظلوم حسین ⚫️ مظلوم حسین ⬛صل الله علیک یا مظلوم یا غریب ... هر چقدر ناله داری از سویدای دل ناله بزن بگو ...3 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 .
. ⚫️ ⚫️ ⏪پیغمبر فرمودن کیه بره از عموجانم حمزه خبر بیاره؟ نفر اول رفت ...کیفیت بدن رو دید که چطور حمزه رو شهیدش کردند، روش نشد بیاد گزارش بده... نفر دوم رفت بر نگشت..تا اینکه خود پیغمبر اومد..تا چشمش به بدن افتاد فبکی بکاءاً شدیدا... بدن نازنین عموجانش رو مُثله کرده بودند..اینقدر پیغمیر ناراحت شد عصبانی شد..فرمود :به ازای عمو جانم همزه 70نفرو به درک واصل میکنم... دستور آمد آرام باش.. ⬅️همه دارن گریه میکنند ، یه وقت خبر آوردن..صفیه خواهر حمزه داره میاد پیغمبر بلافاصله عباشو از رو دوش مبارک برداشت رو بدن عمو انداخت دیدن پاها از عبا بیرون موند فرمود بلافاصله با خار و خاشاک بپوشونید صفیه داره میاد زبیر پسرش داره میاد فاطمه داره میاد زنها کنارشن محارم دورشن پیغمبر فرمود باید قول بدی بی تابی نکنی بی قراری نکنی اومد دید بدن زیر عبا مخفیه اما اطراف عبا خونها ریخته شده نوشتن چنان با سیلی به صورتش زد بلافاصله نقش زمین شد.. حضرت فرمود دورش کنید.. خواهرو از بدن دور کنید.. ⬅️می دونم دلت کجا رفت کاش یه محرمم زینب و از گودال دور می کرد من فقط عربیش و میگم و رد میشم.. فأخذ یضربهنَّ بالسوط محرم زینب تازیانه ها شد. ⏺گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد ⏺تنی که مُثله شده در برابرم باشد ⏺گمان نمی کنم این تکه های پخش شده ⏺همان عموی رشید پیمبرم باشد ⏺بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟! ⏺اگر خدای نکرده برادرم باشد...! ⏺چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا ⏺دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟ ⏺فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت: ⏺کنار کشتۀ گودال مو پریشان گفت: ⏺گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده ⏺حسین فاطمه یعنی برادرم باشد ⏺تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم ⏺که قول می دهم این بار آخرم باشد ⏺کفن که نیست عبا نیست، بوریا هم نیست؟! ⏺بد است بی کفن این مرد محترم باشد ♻️شهید کفن نداره مخصوصا اگه شهید معرکه باشه اما نوشتن پیغمبر بدن حمزه رو کفن کرد نه اون کفن که مصطلحه یعنی اونقده بدن پاره پاره و اربا اربا شده اونقده بدن عریان شده دستور داد تو پارچه ای جمع کنن.. آخ .. فقط اشاره میکنم و رد میشم.. ▪️مقتل نوشته روی تنت پا گذاشتند ▪️در زیر دست و پا زده ای دست و پا حسین آقا جان ▪️مقتل نوشته پیکر تو نرم گشته بود ▪️با هر نسیم جسم تو شد جابجا حسین ▪️مقتل نوشته ضربه به پهلوی تو زدند ▪️حتی شبیه مادرتان بی هوا حسین ▪️مقتل نوشته رأس تو را بد بریده اند ▪️چون از جلو بریده نشد از قفا حسین ▪️مقتل نوشته دست تو از مچ بریده شد ▪️با خنجری شکسته و با ضربه ها حسین ▪️مقتل نوشته گلوت نحر گشته بود بگم و دعات کنم اما اونیکه از همه جانسوزتره همین بیان امام زین العابدینه فرمود: (( کل یتقرب الی الله عزوجل بدمه)) هر ضربه را برای رضای خدا زدند شمشیر نیزه سنگ و حتی عصا حسین... امام باقر فرمود : ((لقد قتل بالسیف و السنان و الحجارة والخشب و العصا)) کاش به همین اکتفامیشد فرمود : ((و اوطعه الخیل بعد ذلک)) سواره ها اومدند اونقده با نعل تازه حسین... 🕊هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🕊 👇
. |⇦• و توسل به حضرت حمزه سلام الله علیه _ حاج سید مهدی میرداماد ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ فدای اون مادر قد خمیده ای بشم، که هر روز پیاده می رفت سر قبر عموش حمزه .. همچین که میرسید بغض بی بی میترکید .. اونایی که الان میخوان برا روضه ی عموجانِ پیغمبر عرض ادب کنن همین الان، همینجا مدینه شونُ بگیرن، پیغمبر فرمود کسی مدینه بیاد زیارت من، زیارت عموم حمزه نره بمن جفا کرده .. یارسول الله ما الان زائرِ عموت حمزه ایم بما یه نگاه کن .. دو نفر تو مدینه یه جوری حمزه رو صدا کردن آدم جگرش کباب میشه هیچوقت یادش نمیره .. نفر اول مادر ما زهرا بود .. اینهمه راه میومد زیرِ آفتاب دست حسن وحسینشُ میگرفت مینشست سر قبر عموش، از سویدای دلش آه میکشید عموجان علی غریبه .. عموجان اگه بودی کسی دستایِ شوهر منو نمی بست .. یه نفر دیگم حمزه رو صدا کرد اونم خود علیِ .. میدونی امیرالمومنین کی حمزه رو صدا کرد؟! اهل جنگ و نبرده علی میگن اون زمانی که دستاشُ بستن میکشنش طرفِ مسجد .. میدیدن زیرِ لب هی میگه وا حمزتا .. وا جعفرا .. کجایید ببینید علی رو دارن میبرن .. وقتی میگم واحمزتا واجعفرا، یاد کربلا میفتم .. کربلا هم دو نفر عباسُ یه جور دیگه صدا زدن .. نفر اول زینب بود وقتی دید خیمه ها را دارن آتش میزنن رو کرد بطرف علقمه وا عباسا .. یه نفر دیگه م رقیه بود، هر بار که سیلی میخورد میگفت این عمی العباس؟!.. دستتو بیار بالا کربلاتُ بگیر بگو حسین ــــــــــــــــــ
. |⇦•چشم وا کن احد آیینۀ عبرت .. سیدالشهدا علیه السلام _ حاج حنیف طاهری ●━━━━━━─────── چشم وا کن احد آیینۀ عبرت شد و رفت دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت آنکه انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود داد و بیداد برادر که برادر تنهاست جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست یک به یک در ملاء عام و نهانی رفتند همه دنبال فلانی و فلانی رفتند همه رفتند غمی نیست علی می ماند جای سالم به تنش نیست ولی می ماند مرد مولاست که تا لحظۀ آخر مانده دشمن از کشتن او خسته شده ٬ در مانده در دل جنگ نه هر خار و خسی می ماند جگر حمزه اگر داشت کسی می ماند مرد آن است که سر تا قدمش غرق به خون آن چنانی که علی از احد آمد بیرون می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می رسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است می فروشد زره ای را که رفیق جنگ است چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد وان یکاد از نفس فاطمه بر تن دارد کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام فاطمه فاطمه با رایحۀ گل آمد ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد با جهاز شتران کوه احد برپا شد و از آن آینه با آینه بالا می رفت دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت تا شهادت بدهد عشق ولی الله است پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت پیش چشم همه دست پسر بنت اسد بین دست پسر آمنه بالا می رفت گفت : اینبار به پایان سفر می گویم ” بارها گفته ام و بار دگر می گویم “ راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است کهکشان ها نخی از وصلۀ نعلین علی است واژه در واژه شنیدند صدا را اما .. گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد آن که فهمید و خودش را به نفهمیدن زد می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام شهر این بار کمر بسته به انکار علی ریسمان هم گره انداخته در کار علی بگذارید نگویم که احد می لرزد در و دیوار از این قصه به خود می لرزد می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می نویسم که ” شب تار سحر می گردد “ یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
Misaq-Haftegi970405[01].mp3
13M
▪️حمزه که جان عالم و آدم فدای او (روضه حضرت حمزه سیدالشهدا "علیه‌السلام") 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی 🏴 ویژه شهادت (ع) حمزه که جان عالم و آدم فدای او لب باز می کنم که بگویم رثای او مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود شیر خدا و شیر نبی فارس العرب در انتهای جاده ی مردانگی، ادب هم یکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها هم آشنای بی کسی اهل دردها هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود شب های مکه شاهد جود و کرامتش گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش او صاحب تمام صفات حمیده بود دل را به نور حضرت حق پروریده بود الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش یعنی زبانزد همه می شد عبادتش در آسمان مکه ی دلها ستاره بود بر قلبهای خسته امیدی دوباره بود * بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار شد آسمان روشن آن روز تارِ تار آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ریخت از آسمان و خاک زمین خون تازه ریخت حمزه در آن میانه که گرم قتال شد کم کم برای حمله ی‌ دشمن مجال شد آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند تا نیزه ای به سینه ی آن نازنین زدند
. فدای اون مادر قد خمیده ای بشم، که هر روز پیاده می رفت سر قبر عموش حمزه .. همچین که میرسید بغض بی بی میترکید .. اونایی که الان میخوان برا روضه ی عموجانِ پیغمبر عرض ادب کنن همین الان، همینجا مدینه شونُ بگیرن، پیغمبر فرمود کسی مدینه بیاد زیارت من، زیارت عموم حمزه نره بمن جفا کرده .. یارسول الله ما الان زائرِ عموت حمزه ایم بما یه نگاه کن .. دو نفر تو مدینه یه جوری حمزه رو صدا کردن آدم جگرش کباب میشه هیچوقت یادش نمیره .. نفر اول مادر ما زهرا بود .. اینهمه راه میومد زیرِ آفتاب دست حسن وحسینشُ میگرفت مینشست سر قبر عموش، از سویدای دلش آه میکشید عموجان علی غریبه .. عموجان اگه بودی کسی دستایِ شوهر منو نمی بست .. یه نفر دیگم حمزه رو صدا کرد اونم خود علیِ .. میدونی امیرالمومنین کی حمزه رو صدا کرد؟! اهل جنگ و نبرده علی میگن اون زمانی که دستاشُ بستن میکشنش طرفِ مسجد .. میدیدن زیرِ لب هی میگه وا حمزتا .. وا جعفرا .. کجایید ببینید علی رو دارن میبرن .. وقتی میگم واحمزتا واجعفرا، یاد کربلا میفتم .. کربلا هم دو نفر عباسُ یه جور دیگه صدا زدن .. نفر اول زینب بود وقتی دید خیمه ها را دارن آتش میزنن رو کرد بطرف علقمه وا عباسا .. یه نفر دیگه م رقیه بود، هر بار که سیلی میخورد میگفت این عمی العباس؟!.. دستتو بیار بالا کربلاتُ بگیر بگو حسین 🔊 دانلود سبک 👇👇👇 https://emam8.com/upload/maddah/sabks/8/00/3/روضه_حضرت_حمزه_1622027619.mp3 .
. حاج حسین سازور🎤 [( شهر مدینه شده ماتم سرا نوای عالم شده وا حمزتا ) 2 ( ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا کشته شده شیر خدا واویلا واویلا )2] 3 صدای ناله رسد از آسمان خیل ملائک همه بر سر زنان شکسته دندان نبی واویلا واویلا 2 خون رود از جسم علی واویلا واویلا شهر مدینه شده ماتم سرا 2 نوای عالم شده وا حمزتا 2 ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا 2 کشته شده شیر خدا واویلا واویلا 2 ( ببین نشان کینه ی دشمنش به دست یک زن شده غارت تنش ) 2 عبا کشیده رو سرش واویلا واویلا 2 تا که نبیند خواهرش واویلا واویلا [شهر مدینه شده ماتم سرا 2 نوای عالم شده وا حمزتا 2 ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا 2 کشته شده شیر خدا واویلا واویلا 2]2 نگاه زینب شده خیره ز تل کشیده دشمن خنجرش از بغل چکمه به پا ز کینه اش واویلا واویلا نشسته روی سینه اش واویلا واویلا *حسین ..... دیگه این سر و جدا نکردن،دیگه به این بدن اسب نتازوندن ... اما خواهرش فرمود یا جدا ! هذا مرمل بدما ..." مقطع الاعضا ..." حسین ....* [شهر مدینه شده ماتم سرا نوای عالم شده وا حمزتا (ناله ی ختم الانبیا واویلا واویلا کشته شده شیر خدا واویلا واویلا)2]2 *بوی خون آید از دل صحرا ....* واویلا واویلا واویلا خدا واویلا .... خاک عالم به سر چه رخ داده ... بین لشگر به پا شده غوغا حمزه دیگر ز پای افتاد ... السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله سیدالشهدای_احد .👇