.
#شب_دوم_محرم
📋 أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
#شام_غریبان_امام_حسین
#روضه_ورودیه
#روضه_غارت
#روضه_عصر_عاشورا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که گفت:« همه اینجا خیمهها رو بزنید؛ دید هرچی نهیب به اسب میزنه، اسبش حرکت نمیکنه، سوال کرد:« اینجا کجاست»؟! اسامی رو گفتند:« غاضریه، نینوا... یکی یکی گفتند؛ یهو یکی از اون دور گفت:« آقا! بهش کربلا هم میگن». یهو آقا همین جوری که افسار اسب و گرفته بود؛ یه آهی کشید:« أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ»؛ آه حسین بند دل زینب و پاره کرد.
همه سرا رو به نیزه زدند، یکی یکی همه غنیمتا رو جمع کردند، همه این خورجینا رو پُر کردند، یکی هی میگه:« تو چی چی بردی»؟! اون میگه:« من گواشواره دزدیدم»؛ اون میگه:« من خلخال دزدیدم»، یه نفرم یه گهواره دستش گرفته؛ یه نفرم یه سَری توو خورجین پنهان کرده، دیدن داره بدو بدو میره؛ کجا میری؟!
همه رو یکی یکی پیاده کردند، جوونای بنی هاشم دور ناقههای مَحارم امام حسین و گرفتن.
- چه خبره؟!
- دخترای حسین؛ خواهرای حسین؛ مَحارم حسین میخوان پیاده بشن. عباس داره میگه:« جوونا بدوئین». یکی داره رکاب میگیره، یکی داره دست زینب و میگیره، اما بمیرم برای اون لحظه و ساعتی که عصر یازدهم، همه رو یکی یکی علمداری کرد، بچهها رو بغل میکرد رو ناقه میگذاشت؛ این بچه رو، اون بچه رو یکی یکی برا همه رکاب گرفت؛ همه رو یکی یکی سوار ناقهها کرد. همه که تموم شدند یه مرتبه یه نگاهی به دور و برش کرد، کسی نیست کمک زینب کنه. یه نگاه کرد سمت علقمه، عباسم! پاشو بیا برا زینب رکاب بگیر؛ یه نگاه سمت گودال، حسینم! بیا برا زینبت رکاب بگیر؛ ببین نامحرما دور زینب و گرفتند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 ای وای نگو اینجا، از من جدا میشی
#روضه_امام_حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای وای نگو اینجا
از من جدا میشی
من بیحسین میشم
تو سَر جدا میشی
چند روز دیگه دنیا خراب میشه سَرَم
شهید میشی اینجا عزیز برادرم
شنیدم از مادرمون بیکفنی
بیکفن کرب و بلا جون منی
دلواپسم، دلواسم
از اضطراب داره میگیره نفسم
دلواپسم، دلواپسم
یعنی به آخرین نَفَسهات میرسم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.