.
#روضه_ورودیه
#روضه_امام_حسین
( علیه السلام )
#روضه_شب_دوم_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
اِبنِ اَثیر جَزَری ، از مورخین بزرگ عامه ، در کتاب اُسدُ الغابَة« ج 2، ص 389 » نوشته : راوی میگه با امیرالمومنین (علیه السلام) ، آمدیم کنار فرات ، از مسیر کناره گرفت ، ایستاد و ما دورش رو گرفتیم ، با دست به یک نقطه ای اشاره کرد ، هذا مَوضعُ رِواحِلهم ، خوابگاه شتراشون اینجاست ، اینجا از مَرکباشون پیاده میشن ... آخه فردا همه با احترام پیاده شدند ، درنهایت شُکوه و عظمت ... ، هذا موضعُ رِواحِلهم ، ومُناخُ رِكابِهم ومُهَراقُ دِمائِهِم ، اینجا خون های مبارکشون به زمین می ریزه ... من با این جملات امیرالمومنین امشب کار دارم ، امشب میخوام روضه بخونم ، وقتی این جملات رو فرمود ، یه جمله سوزناکی هم گفت ، با یه قلب پُر از دردی : بأبي مَن لا ناصرَ لهُ في الأرضِ ولا في السَّماء إلا اللهُ ، علی فرمود : پدرم به فدای اون کسی که ، در زمین و آسمان یاوری جز خدا نداره ، چی میخوام امشب بگم ؟ وقتی این جمله امیرالمومنین رو دیدم ، احساس کردم جگر گوشه های امیرالمومنین در کربلا ، هر کدام به یک نحوی به همون مظمون جملات بابارو تکرار کردند ...
خدایا کمکم کن ، خدایا توان بده ، سید ابنِ طاووس نوشته وقتی امام حسین رسید کربلا : فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض ؟ اسم این سرزمین چیه ؟ « فَقِيلَ كَرْبَلَاءُ » ... آی کربلا ...فرمود : « اَللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاء » مثل فردایی ، خدایا از اندوه و بلا به تو پناه می برم ، « اِنْزِلُوا» پیاده بشید « هَذا مَوضِعُ كَرْبٍ وَ الْبَلَاء » حالا شروع کرد جملات بابارو با یک بیانی گفتن « هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا » اینجا خیمه هارو برپا کنید ، ... خیمه ها رو یادت باشه ، باهات کار دارم ... « هَاهُنَا مَسْفَكُ دِمَائِنَا » اینجا خون مارو روی زمین می ریزند « وَ مَحَلُّ قُبُورِنَا » ... آی ... این جملات را امام حسین گفت ، مضمون فرمایشات پدر ، امیرالمومنین بود ، بعدش مولا چی فرموده بود ؟ « بأبي مَن لا ناصرَ لهُ في الأرضِ ولا في السَّماء إلا اللهُ » یه جگرگوشه علی هم این جملات رو تکرار کرد ... راوی میگه : « فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِي » یادم نمیره زینب آمد کنار قتلگاه ، « تَنْدُبُ الْحُسَيْن » شروع کرد بر امام حسین گریه کردن « تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ ... » با یک صدای پُر از دردی ، با یه قلب دردناکی ، « بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً » پدرم به فدای اون کسی که روز دوشنبه خیمه هاشو غارت کردند ، « بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى» پدرم فدای اون آقایی که کنار نهر آب ، با لب تشنه سر از بدنش جدا کردند ، « بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ » پدرم فدای اون آقایی که خون از محاسن شریفش میچکید ، ... یه وقت لحن کلام رو عوض کرد : « يَا مُحَمَّدَاهْ ، هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ » ( منبع: لهوف ، سید بن طاووس، ص 80- 81 )
#شب_دوم_محرم
.👇
@babolharam_netبخش پنجم روضه.mp3
زمان:
حجم:
12.72M
|⇦•بیابان با وجود تو.......
#روضه_ورودیه و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده #شبِ_دوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید امیر حسینی
.
|⇦•از وقتی اومدیم...
#روضه_ورودیه و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده #شبِ_دوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی
●━━━━━━───────
از وقتی اومدیم ،شدم کلافه تر
کاش ور میداشتی تو اشک اضافه تر
انشاءالله که کسی، سمت حرم نیاد
انشاءالله هیچ موقع، روسری کم نیاد
بیا بریم داداش، دیگه یواش يواش
داره غروب میشه،نمیدونم چرا
این خاک رو میبینم،دلم آشوب میشه
ببین چه جوری بدنم می لرزه،
ببین که از غصه دلم کبابه
پاشو بریم تا، آب تو خیمه داریم
بریم تا بچهٔ ربابه خوابه
*تا اومدن پیاده شدن نگاه خانم به یک جایی افتاد تا اونجا رو دید خوابی که تو بچگی دید..یادش افتاد، میگن از خواب پرید صورت خانم زینب تبخال زد.اینجا همونجاست من یادمه..*
یکم برام بگو از حالِ کربلا
ریخته به هم منو گودال کربلا
تو این سرازیری نرو که پیر میشم
نگو شهید میشی، نگو اسیر میشم
دوری ازم نکن، به دوری تو من،عادت نمیکنم
حتی میون تشت، حتی رو نیزه هم ،ولت نمیکنم
بهم بگو که دور نمیشی از من
یه نیزه هم بین من و تو دوره
نگو شبی که معجرم میسوزه
سرت میون آتیشِ تنوره
*با احترام پیاده شد همه بنی هاشمی ها حلقه زدن سایه ی عمه ما رو نباید کسی ببینه ..آره روز یازدهم شد! شد غروب روز یازدهم همه رو دونه دونه سوار کرد..موقع سوار کردن زین العابدین عمه ما بیچاره شد...هی سوار می کرد آقا از بالا میوفتاد مریض بود تب داشت...پاهای زین العابدین رو از زیر شتر بستن که دیگه از بالا نیفته.. دونه دونه رو سوار کرد موندن خودش و رباب ،رباب عروس مادرم سوار شو..نه عزیزم!من به حسینم قول دادم هوای همه رو زینبت داره ..رباب هم سوار کرد.. عمه ی سادات، عصمت الله یه نگاه کرد دید دورش نامحرمان منتظرند ببینن زینب چکار میکنه..رو کرد سمت علقمه چشت روشن اباالفضل.. مگه تو من و پیاده نکردی اینجا.. نگاه کن دوره ام کردن
کجایی علمدارم؟
کجایی ابالفضلم؟
*راوی قسم میخوره میگه دیدم شتر زانو زد گردنش رو کج کرد عمه ما سوار شه..*
حسم اینه کربلا میخواد
ازم این جلال و جبروت رو بگیره
من چه خاکی به سرم کنم اگه
نیزه گودی گلوت رو بگیره
چشمهای خونَم و دیگه زار نکن
بسه اینقدر من و بی قرار نکن
سخته شش تا برادر داشته باشی
شمر بگه چیکار بکن چیکار نکن
تو کس و کار منی
شمر جلو دار شده
«حسین ،حسین ...»
تا حالا از این خونواده زنی را نبردن اسارت
الهی میمردم نمیدیدم اینقدر جسارت،واویلا
به آتیش کشیدن حرم رو یا مظلوم
نبودی شکستن سرم رو یا مظلوم
ندیدی چشای ترم رو با غیرت
شلوغی دور و برم رو یا مظلوم
«حسین ،حسین،...»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#ورودیه
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_امیر_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜.👇
.
|⇦•إِذا وَصَل الحُسین...
#روضه_ورودیه و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده #شبِ_دوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
"إِذا وَصَل الحُسین، بِکربلا فَرِحَ بِلِقاءالله"
وقتی رسید به کربلا میگن از شدت اینکه به لقاء خدا میخواد برسه خوشحال شد.. "وَ خافَ لِاهله وَ عَیاله" اما خیلی برا زن و بچه اش میترسید.. کاروان که رسید کربلا، زیر چشمی محمل رباب رو نگاه میکرد.عباس و علی اکبر حواستون باشه..این بیابان خیلی آب و هوای گرمی داره...یه عده میخوان بیان بغض علی رو تو این صحرا پیاده کنن.. فرمود:"اللهمّ انّی اعوذ بِک مِنَ الکربِ و البَلا.."تا رسیدن گفتن مخدره زینب کبری سلام الله علیها میخوان نزول اجلال کنن.. سیدالشهدا وقمر بنی هاشم دویدند سمت محمل زینب کبری سلام الله ابی عبدالله امر کرد خیمه خواهر رو کنار خیمه خودش بزنن..
مقتل نوشته: اباالفضل چنان با غیرت وتعصب اومد کنار خیمه وایستاد تا این خیمه رو بر پا کنن..یه جوری ایستاد هیشکی نگاهش به سمت خیمه ی زینب نیوفته. حتی یه نگاهه از دور به سمت خیمه زینب نیفته ..خیمه ی خانم رو با احترام زدن.. بنی هاشم همه مراقب بودن، خانم دلش گرم بود.. بنی هاشم حواسشون جمع بود به خیمه ..گذشت و گذشت..
شب یازدهم رسید. زمین داشت می لرزید، آسمان سرخ شده بود.حوالی مغرب شده بود. اومدن اسرا رو از کنار این بدنها رد کنن.. سر امام جدا شده بود اما شمر اینقدر کینه داشت هنوز از قتلگاه بیرون نیومده بود... خانم همه رو با احترام سوار محمل کرد یک نفر جانمونه..همه سوار شدن فقط دختر علی موند...
بی بی بین یه مشت حرامی تنها موند دید این مردها دارن نزدیک میشن به دختر علی... بی بی زینب دستاشو گذاشت روی سرش دیدن دختر علی دستهاش داره میلرزه.. یه نگاه به فرات کرد یا عباس یه نگاه کرد به گودال "وَ قالَت یا حُسینا" ..تا صدا زد واحسینا شمر میگه دیدم بدن حسین داره می لرزه..تن و بدن حسین تو قتلگاه لرزید.. شمر میگه دیدم حسین تو گودال صدا میزنه ..أُخَیَّ أُخَیَّ..
این جوری به راحتی نگفت أُخَیَّ ..امام رضا فرمود: صدای خس خسش رو همه انبیا شنیدن...میگن از اون شب دیگه رقیه تب کرد سکینه به لکنت افتاد دید بدن تو قتلگاه می لرزه ..ای حسین...
قربون صدا زدنت ،خیلی بی هوا زدنت
حالا روی چادرمه خاک دست و پا زدنت
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#ورودیه
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•صدای گریه میرسه...
#روضه_ورودیه و توسل ویژهٔ ورود خان ان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده #شبِ_دوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مهدی حسینی
●━━━━━━───────
عصیان مرا به پای طغیان ننویس
ما را جزو گناهکاران ننویس
هم گریه و هم گناه کردم، اما
از این بنویس و هیچ از آن ننویس
«یا ابا عبدالله، یا اباعبدالله»
آنچه گفتی به زُهیر به ما نیز
با من از آن حادثهٔ دل انگیز بگو
عشق به آن دلبریش دل آشوب تو شد
حر ز نگاه تو چه دید ،که مجذوب تو شد
*هر چقدر بد باشم، دیگه دل زن و بچه هاتو نلرزوندم آقا جان! اندازه همون حر هم من و تحویل بگیر ی تا قیامت برام بسه آقا جان!*
صدای گریه می رسه، اینجا که وایسادیم کجاست!
نگو که اینجا کربلاس،نگو که اینجا قتلهگاس
حسین ما رو برگردون ای همه دارو ندارم
ای همه ی کس و کارم من کی و غیر تو دارم
حسین بیا برگردیم ای همه دارو ندارم
ای همه دارو ندارم کی و غیر تو دارم
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#ورویه
#روضه_ورود_به کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#سید_مهدی_حسینی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
#شب_دوم_محرم
📋 أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
#شام_غریبان_امام_حسین
#روضه_ورودیه
#روضه_غارت
#روضه_عصر_عاشورا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همچین که گفت:« همه اینجا خیمهها رو بزنید؛ دید هرچی نهیب به اسب میزنه، اسبش حرکت نمیکنه، سوال کرد:« اینجا کجاست»؟! اسامی رو گفتند:« غاضریه، نینوا... یکی یکی گفتند؛ یهو یکی از اون دور گفت:« آقا! بهش کربلا هم میگن». یهو آقا همین جوری که افسار اسب و گرفته بود؛ یه آهی کشید:« أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ»؛ آه حسین بند دل زینب و پاره کرد.
همه سرا رو به نیزه زدند، یکی یکی همه غنیمتا رو جمع کردند، همه این خورجینا رو پُر کردند، یکی هی میگه:« تو چی چی بردی»؟! اون میگه:« من گواشواره دزدیدم»؛ اون میگه:« من خلخال دزدیدم»، یه نفرم یه گهواره دستش گرفته؛ یه نفرم یه سَری توو خورجین پنهان کرده، دیدن داره بدو بدو میره؛ کجا میری؟!
همه رو یکی یکی پیاده کردند، جوونای بنی هاشم دور ناقههای مَحارم امام حسین و گرفتن.
- چه خبره؟!
- دخترای حسین؛ خواهرای حسین؛ مَحارم حسین میخوان پیاده بشن. عباس داره میگه:« جوونا بدوئین». یکی داره رکاب میگیره، یکی داره دست زینب و میگیره، اما بمیرم برای اون لحظه و ساعتی که عصر یازدهم، همه رو یکی یکی علمداری کرد، بچهها رو بغل میکرد رو ناقه میگذاشت؛ این بچه رو، اون بچه رو یکی یکی برا همه رکاب گرفت؛ همه رو یکی یکی سوار ناقهها کرد. همه که تموم شدند یه مرتبه یه نگاهی به دور و برش کرد، کسی نیست کمک زینب کنه. یه نگاه کرد سمت علقمه، عباسم! پاشو بیا برا زینب رکاب بگیر؛ یه نگاه سمت گودال، حسینم! بیا برا زینبت رکاب بگیر؛ ببین نامحرما دور زینب و گرفتند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 ای وای نگو اینجا، از من جدا میشی
#روضه_امام_حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای وای نگو اینجا
از من جدا میشی
من بیحسین میشم
تو سَر جدا میشی
چند روز دیگه دنیا خراب میشه سَرَم
شهید میشی اینجا عزیز برادرم
شنیدم از مادرمون بیکفنی
بیکفن کرب و بلا جون منی
دلواپسم، دلواسم
از اضطراب داره میگیره نفسم
دلواپسم، دلواپسم
یعنی به آخرین نَفَسهات میرسم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
هدایت شده از گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
@babolharam_net02-roze.mp3
زمان:
حجم:
25.8M
|⇦•بار بگشایید....
#روضه_ورودیه و توسل به حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده #شبِ_دوم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
حاج سید رضا نریمانی4_5789900860318291603.mp3
زمان:
حجم:
37.97M
#روضه_ورودیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کاروان با وقار وارد شد
یار پیش نگار وارد شد
آینه با تمام آینهها
بین گردوغبار وارد شد
جان عالم به کربلا آمد
آب بر جویبار وارد شد
در یَمینَش زُهیر زانو زد
و حبیب از یَسار وارد شد
آمده بر سر قرار اما
خواهرش بیقرار وارد شد
خواهر تک سوار در محمل
بین هجده سوار وارد شد
دختری نیز با دوتا خلخال
با دوتا گوشوار وارد شد
روبهرو نیز سی هزار نفر
لشکر نیزه دار وارد شد
چند روزی گذشت و در گودال
لاله در لاله زار وارد شد
شمر در قتلگاه وارد شد
بعد از آن یک سپاه وارد شد
گوییا ذبح اعظم شد
بدن شاه نامنظم شد
نَبُرید و کمی اذیت کرد
تا که نای حسین هم کم شد
سر انگشترش که دعوا شد
همهی قتلگاه در هم شد
همه را شمر زد کنار اما
چکمهش توی پاش محکم شد
خم شد زلف را به چنگ گرفت
روی تَل قد خواهری خم شد
شمر از قتلگاه خارج شد
دامنش قرص ماه خارج شد
موقع رقص نیزهداران بود
دانه دانه سپاه خارج شد
وقت آتش شد از نَهاد حرم
دم واویلتاه خارج شد
از دل خیمه با دوتا خلخال
دختری بیگناه خارج شد
این گذشت و رباب وارد شد
توی بزم شراب وارد شد
*شاعر: #وحید_عظیم_پور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن ادامه #روضه_ورودیه 👇
.https://eitaa.com/emame3vom/101841
امام حسین ع
#روضه_ورودیه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاروان با وقار وارد شد یار پیش نگار وارد شد آی
.
#ورودیه
#شب_دوم_محرم
کاروان با وقار وارد شد
یار پیش نگار وارد شد
آینه با تمام آینه ها
بین گرد و غبار وارد شد
جان عالم به کربلا آمد
آب بر جویبار وارد شد
در یمینش زهیر زانو زد
و حبیب از یسار وارد شد
آمده بر سر قرار اما
خواهرش بی قرار وارد شد
خواهر تک سوار در محمل
بین هجده سوار وارد شد
دختری نیز با دوتا خلخال
با دوتا گوشوار وارد شد
روبرو نیز سی هزار نفر
لشکر نیزه دار وارد شد
چند روزی گذشت و در گودال
لاله در لاله زار وارد شد
شمر در قتلگاه وارد شد
بعد از آن یک سپاه وارد شد
گوییا وقت ذبح اعظم شد
بدن شاه نامنظم شد
نبرید و کمی اذیت کرد
تا که نای حسین هم کم شد
سر انگشترش که دعوا شد
همهی قتلگاه در هم شد
همه را شمر زد کنار اما
چکمهاش توی پاش محکم شد
خم شد زلف را به چنگ گرفت
روی تل قد خواهری خم شد
شمر از قتلگاه خارج شد
دامنش قرص ماه خارج شد
موقع رقص نیزه داران بود
دانه دانه سپاه خارج شد
وقت آتش شد از نهاد حرم
دم واویلتاه خارج شد
از دل خیمه با دوتا خلخال
دختری بیگناه خارج شد
این گذشت و رباب وارد شد
توی بزم شراب وارد شد
وحید عظیم پور
ادامه #روضه_ورودیه 👇
https://eitaa.com/emame3vom/101841
حاج ابوذر بیوکافیMoharram 1403.04.17 - Shab 02 - H-Ashouraeian - 03 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان:
حجم:
9.14M
🔉 #روضه | پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
✨ #ورودیه کاروان_به_کربلا
🇮🇷 #شب_دوم_محرم
#روضه_ورودیه
#امام_حسین
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست
این خاک بوی تشنگی و گریه میدهد
گفتند؛ «غاضریه» و گفتند؛ «نینوا»ست
دستی کِشید بر سر و بر یال ذوالجناح
آهسته زیر لب به خودش گفت؛ کربلاست
توفان وزید از وسط دشت، ناگهان
افتاد پرده، دید سرش روی نیزههاست
یحیای اهل بیت در آن روشنای خون
بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست
توفان وزید، قافله را برد با خودش
شمشیر بود و حنجره و دید در «مِنا»ست
باران تیر بود که می آمد از کمان
بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست
افتاد پرده، دید به تاراج آمده ست
مَردی که فکر غارت انگشتر و عباست
برگشت اسب از لب گودال قتلگاه
افتاد پُرده، دید که در آسمان عزاست
شاعر: خانم #مریم_سقلاطونی
.
.
#روضه_ورودیه
کربلا از محضر زینب تکامل یافته
از نسیم چادر زینب تکامل یافته
این بیابان میزبان دسته دسته گُل شده
آنقدر با کاروانِ گُل نشسته، گُل شده
ما گلى داریم که از خاک و آب کربلاست
شیردخت بوتراب، ام التراب کربلاست
کربلا، دشت بلا، فرمانروایش زینب است
کشتى اش خون خدا و ناخدایش زینب است
رتبه اى دارد که دشمن اعترافش میکند
رو به قبله میشود، کعبه طوافش میکند
اینکه در محمل نشسته، فاطمه یا زینب است
عالى اعلى على یا اینکه علیا زینب است
محملش را همچنان بیت الحرام آورده اند
عمه سادات را با احترام آورده اند
زیر پایش را ملایک با مژه جارو زدند
شش برادر در کنار محملش زانو زدند
عصمتش را بین، کسى عصمت ندیده این همه
عزتش را بین، کسى عزت ندیده این همه
او اگر اخمى کند، تا حشر طوفان می شود
لشگر کوفه ز جنگیدن پشیمان می شود
هیجده تکبیرزن، شمشیرزن آورده است
با خودش خواهر نه، زن نه، شیرزن آورده ست
ای سپاه کفر، گر گویم تو هیچى، بهتر است
به پرو پاى چنین شیرى نپیچى، بهتر است
از کنار محملش اصحاب یک یک میروند
بهر عرض دست بوسى اش ملائک میروند
و زمام ناقه اش در دستهاى جبرئیل
لابلاى گریه می آید صداى جبرئیل:
اى عزیز عالم امکان، عزیز سرمدى!
زینبا اهلا و سهلا مرحبا، خوش آمدى
تو بزرگ کربلا هستى ولى پایین نیا
در همان محمل بمان، جان على پایین نیا
زحمت برگشتن از درد جدایى بهتر است
تو همان پرده نشین باشى خدایى بهتر است
جاى تو در دشت نیست، اینجا اذیت میشوى
کربلا گرم است، در گرما اذیت میشوى
از سرشوق آمدى، یکروز با سر میروى
با برادر آمدى و بى برادر میروى
آخرش یکروز آواره از اینجا میروى
آه با پیراهن پاره از اینجا میروى.
👇