eitaa logo
امام حسین ع
17.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عاشق که باشی وضع من را، تازه میفهمی این‌گونه سرگردان شدن را، تازه میفهمی پروانه را از نیمه شب، زیرِ نظر داری وقتی سحر شد، سوختن را، تازه میفهمی وقتی گناهانِ تو را با گریه میبخشند آن لحظه، لطف پنج‌تن را، تازه میفهمی زهرا برای، روضه‌ها ما را سوا کرده ماه محرم حرف من را، تازه میفهمی شور حسین، از شر معصیت خلاصت کرد پس قدر این سینه زدن را، تازه میفهمی محشر لباس مشکی‌ات وقتی شفیعت شد خاصیت این پیراهن را، تازه میفهمی در کفن و دفن یک مسلمان، خوب دقت کن فرق حصیری با کفن را، تازه میفهمی گفتم مُرَمَّلٌ بالدِّماء، داد تو در آمد چون بعد از آن وضع بدن را، تازه میفهمی *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
📋 / *بخش اول صوت* با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بازهم تنها شدم خیلی دلم را غم گرفت بازهم معصیتم من را ز آقایم گرفت هر زمانی دور ماندم از هوای روضه‌ها زندگی‌ام را سراسر غصه و ماتم گرفت بهر دیدار جمال یار بی‌همت شدیم یوسف زهرا دلش از عالم و آدم گرفت وای بر آنکه سرِ این سفره نان خورده ولی با غریبه رفت و آن را مونس و همدم گرفت راه ظلمت رفتم و در بین راه آقا رسید داشتم گم میشدم دست مرا محکم گرفت خوش بر احوال گدایی که دم جان دادنش یک نفس ذکر حسین بن علی را دم گرفت از همان روزی که آمد مادرم در روضه‌ها با دلی محزون به دستانش دو تا پرچم گرفت پرچمِ نام حسین و پرچمِ نام حسن آه با نام حسن جان گونه‌هایم نم گرفت زخمیِ یک کوچه بود و ناله میزد زیر لب مادرم را ضربه ای سیلی از این عالم گرفت *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
. 📋 با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ رد نکردی تو مرا گرچه گنهکار شدم آنقدر لطف نمودی که طلبکار شدم در خیالات خودم یار توأم آقاجان غافل از این که فقط بهر تو سربار شدم چایی روضه فقط مرهم و درمان من است مدتی هست که آلوده و بیمار شدم دیگر از گریه و هیئت خبری نیست که نیست من به دست هوس خویش گرفتار شدم به همه رو زدم و روی مرا پس زده‌اند عزتم، آبرویم رفت دگر خار شدم حال برگشته‌ام و سخت پشیمان شده‌ام حال فهمیده‌ام آقا که زیانکار شدم @emame3vom گریه کردم که چرا از حرمت جا ماندم ببرم تا به حرم گرچه که سربار شدم تشنه بودم که به دستان تو سیراب شدم نگهی کردی و با لطف تو بیدار شدم مادرم خواسته از مادرتان بعد نماز تا نفس هست فقط خرج عزایت بشوم گوشه‌ای از حرمت خاک شوم مثل حبیب من همسایه‌ی نزدیک مزارت بشوم حضرت عشق به آمال دلم خرده نگیر من به قربان سر نیزه سوارت بشوم بشکند گردنم اما نرسد روزی که لکه‌ی ننگ شما باشم و بارت بشوم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
572078669ad351c1bc0acd84fcb9f93711383408-360p_convert.mp3
5.45M
📋 درد ناگفته را تو دوا میکنی ✔️ #سبک_مناجات | حاج محمود کریمی ✔️ #شب_چهارم_رمضان_۱۳۹۷ ✔️ #حرم_امام_رضا | #رواق_امام_خمینی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ درد ناگفته را، تو دوا می‌کنی حاجت بنده را، تو روا می‌کنی من شدم از تو دور، تو کنار منی من فراری ز تو، تو صدا می‌کنی می کنم قهر و تو، می‌کنی آشتی من گنه می‌کنم، تو حیا می‌کنی می کنم دشمنی، تو می کنی دوستی من چها می‌کنم! ، تو چها می‌کنی! من به بیگانه‌ها، آشنا می‌شوم تو مرا با خودت آشنا می‌کنی من پناهنده‌ام بر درِ رحمتت تو مرا از درت، کی رها می‌کنی؟ هم گشایی در و هم کنی دعوتم هم صدا می‌زنی، هم عطا می‌کنی گه دلم می بری در بهشت نجف گه روان در حریم «رضا» می‌کنی گه به من ناله ی نینوا می دهی گه مرا زائر کربلایی کنی #نخل_میثم #حاج_غلامرضا_سازگار #ماه_رمضان #مناجات حاج‌محمودکریمی
. / ویژه دل که می‌‌‎گیرد دو چشم تَر به دادم می‎رسد در زمان فقر، این گوهر به دادم می‎رسد وسع کم هرگز برای ما فقیران ننگ نیست دست من خالی که باشد سَر به دادم می‌رسد دست بردارید مَردم از سر من، چون که من دلبری دارم که او بهتر به دادم می‎رسد از شب قدر تو جاماندم که امروز آمدم گفته‎اند اینجا حسین آخر به دادم می‎رسد این کریمی را که من دارم گدایی می ‎کنم مطمئن هستم که پشت در به دادم می‎رسد حیف، آقای به این خوبی کنارم باشد و فکر این باشم یکی دیگر به دادم می‎رسد من سراغ هر کسی رفتم دلم را زد شکست غالباً این لحظه ‎ها مادر به دادم می‎رسد فاطمه مِیلش که باشد وضع بر می‎گردد و مرتضی با ظرفی از کوثر به دادم می‎رسد اعتباری نیست بر تقوای من، این لطف توست لحظه‎ی تشخیص خیر و شر به دادم می‎رسد پاک‎ها کرب و بلا رفتند و من جا مانده‎ام فطرسم امروز، بال و پر به دادم می‎رسد حتم دارم قبل حتّى حضرت خيرالنِساء دخترى دردانه در محشر به دادم میرسد خواهری دل خسته پرسید از خودش بالای تل این برادر زیر این خنجر به دادم می‎رسد؟! می‎برند این ‎ها هر آنچه روی سر دارم ولی می‎رسد عباس و با معجر به دادم می‎رسد زانوی محمل بلند و دامن من هم بلند در سفر این وقت ‎ها اکبر به دادم می‎رسد .👇
۱ 📋یه کنج از حرم ، بهم جا بده (ع) (س) 🏴 شب سوم محرم الحرام 1445 ..................................................... یه کنج از حرم ، بهم جا بده دلم تنگته ، خدا شاهده هوای حرم هوای بهشت ببر کربلا ، به جای بهشت حبیبی حسین .(چه حرمی ، ما هم مثل رقیت خیلی دلمون تنگه برات آقا ! اگه ما اونجا نیستیم تو بیا آقا ، گفت می‌خواستن یه خرابه بود دیگه ؛ این حرم وسعتش بدن ، اگه می‌خواستی بری حرم رقیه با خودت عروسک ببر رفتی حرم یا نه مغازه‌های دور و بر حرم عروسک می‌فروشن ، کار رسید به یه خونه مسیحیه هرچی می‌رفتن در خونشو می‌زدن صحبت می‌کردن قبول نمی‌کرد ، گفت دو برابر میدیم سه برابر میدیم فایده نداشت ،گفت من اعتقادی به رقیه ندارم پاشید برید خودتونو جمع کنید این حرفا چیه ، مگه میشه یه دختر کوچولو ؛ بگید باباش کجاست ؟ مادرش کجاست ؟ هی دل اینا رو می‌سوزونه . گذشت تا خانم این مسیحیه خدا اولاد بهش می‌خواست بده ، بردنش بیمارستان دکتر معاینه کرد گفت نه امیدی به مادر هست نه امیدی به بچه ! مسیحیه زد تو سر خودش خدا چه کنم ! دکتر جوابش کرد از بیمارستان اومد بیرون یه نگاه به گنبد خرابه کرد گفت نمی‌دونم تو کی هستی اما اگه بچه و مادرشو بهم برگردونی خونمو بهت میدم آی رقیه . همینو گفت بیچاره و کلافه داشت می‌چرخید تو شهر گفت برم یه سری بزنم بیمارستان ، اومد دید صدای گریه بچه داره میاد دور خانومش همه جمعن گفت چی شده خانوم ؟ گفت تو که رفتی یه خانومی از در اومد گفت به شوهرت سلام برسون بگو اون خانومی که نمی‌دونستی کیه اومد ، اینم بچه ات فقط قول بدید اسم بچه‌تونو بذارید حسین ، تو ی حسین میگی رقیه برا هر کدومش یه سیلی خورده ، هر بار گفت حسین یه لگد بهش زدن ). .................................... حاج مسعود پیرایش .
Fadaeian_Haftegi_14030810_01.mp3
25.24M
🔊 بخش اول | اشک را از چشمه سار دیده تر می کشد متن 👇 https://eitaa.com/emame3vom/109687 📋 اشک را از چشمه سار دیده ی تَر می‌کشم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اشک را از چشمه سار دیده‌ی تَر می‌کشم دارم از اندوه تو آه مُکَرّر می‌کشم من به تلخی فراقت سخت عادت کرده‌ام جام زهر دوریت را شب به شب سَر می‌کشم خیمه‌ات را در بیابان‌ها تصوّر می‌کنم چادر تنهایی‌ات را عین دفتر می‌کشم بارها این شهر را گشتم، کسی فکر تو نیست بار عشقت را خودم، بی‌یار و یاور می‌کشم نَفْس من راه تَنَفُّس کردنم را بسته‌ست هرچه دارم می‌کشم از این ستمگر می‌کشم مَعصیَّت مانند من پشت کسی را تا نکرد در جوانی رنگ پیری را فراتر می‌کشم روح تو از دست سهل‌انگاریم آزار دید روی قلبت با همین اعمال خنجر می‌کشم غالباً سردرگمی‌هایم به هیئت می‌رسد مِنَّت ارباب‌ها را مثل نوکر می‌کشم چای روضه ناامیدی‌های من را شست و بُرد دست سردم را به گرمای سماور می‌کشم آرزو دارم ببینم خطبه‌خوانیِ تو را در خیالاتم تو را بالای منبر می‌کشم مستمند مهربانیِ توأم ردَّم نکن کاسه‌ی خالی خود را تا دم در می‌کشم اوج خوش‌حالیِ من لمس نوازش‌های توست سر که بُگذارم به روی شالت پَر می‌کشم هر زمان بد می‌شوم زهرا دُرُستم می‌کند در گرفتاری خودم را سمت مادر می‌کشم کُشته‌ی عشق حسینم کربلا دفنم کنید لااقل بر روی نعشم خاک دلبر می‌کشم جان بانویی که گیر افتاد پشت در بیا داغ او را در دلم تا روز محشر می‌کشم قنفذ بی‌چشم و رو می‌گفت:« ای زهرا ببین» با طنابم پهلوان جنگ خیبر می‌کشم