eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
.. ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود بر چهره‌اش ز عصمت و عفّت، نقاب بود پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه آیینه‌ی تمام نمای رباب بود نامش که بود آمنه، مادر سکینه خواند کآرام بخش جان و دل مام و باب بود پیوند بست عشق، حسین و رباب را یعنی سکینه حاصل این عشق ناب بود این دختر حسین به میدان کربلا با دختر بزرگ علی همرکاب بود در کربلا حماسه‌ی اشک و پیام داشت گلواژه‌ی قیام و گل انقلاب بود او را اگر حسین به همراه برده است نی حُسن اتّفاق که یک انتخاب بود در پاسخ عطش زده‌ی نوگلان عشق آب ار نداشت دامن او پر گلاب بود لب‌های خشک و تشنه‌ی او را به هر سؤال یک مدّ آه فاصله وقت جواب بود می کرد ناله‌اش جگر سنگ را کباب از بس دلش ز آتش غم‌ها کباب بود از یاد قتلگاه و شهیدان سر جدا نقش ضمیر او شب و روز التهاب بود در یاد داشت آن شب و روزی که از عطش طوفان خیمه زمزمه‌ی آب آب بود در یاد داشت آن شب و روزی که اصغرش از آب و شیر مانده و در پیچ و تاب بود در یاد داشت آن که رخ شیرخواره را آهسته بوسه می‌زد و او گرم خواب بود در یاد داشت آن که به مقتل دوید و دید خورشید پاره پاره به روی تراب بود آن ناز پروریده‌ی دامان افتخار کی جای او خرابه‌ی شام خراب بود در آفتاب گرم بیابان راه شام سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود .............................. 🖤🖤 دو بیت منسوب به (انتشار به مناسبت پنجم ربیع‌الاوّل): لَعَمْرُک اِنّنی لَاُحِبُّ دارا" تَکونُ بها سکینةُ و الرّبابُ اُحبُّهُما وَ ابذُلُ کلّ مالی و لیس لعاتب عندی عِتابُ به جان تو سوگند! من خانه‌ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آن‌ها را دوست دارم و تمامی ‌‌دارایی‌ام را به پای آن‌ها می‌‌ریزم و سرزنش كننده را از طرف من عتابی نيست. خدایااااا!!!! 🏴به حقّ این مادر و دختر عاشورایی! منتقم عاشورا را برسان... . .
. . من که از مهر علی، گرم بُوَد بازارم به خدای احد! از آن سه نفر بیزارم .
. شب را سحر آمد که محمد آمد روز ظفر امد که محمد آمد بت های حرم شکست و زان بشکستن فریاد برآمد که محمد آمد شاعر : خبرت هست که آن طاق معلا اُفتاد ؟ ناگهان کُنگره یِ سنگیِ کسری اُفتاد خبرت هست ستون های یهودا اُفتاد خبرت هست هُبَل خورد شد عُزی اُفتاد خبر این است زمین پُر شده از آب حیات آی ، بر احمد و بر آل محمد صلوات یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد پرده از منظره یِ باغ جنان بردارد تا که از گُرده ما ، یوقِ گران بردارد ازکران تا به کران ، بانگ اذان بردارد آخِر از سمتِ خدا آنکه نیامد ، آمد چهارده تن ، همه با نام محمد آمد شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد عشق برقی زد و بر هر دل بی تاب آمد جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس حق بده دیدن این معجزه حیرت دارد فقط این ابر به باریدنش عادت دارد نفسش گرم ، خدایا چه حرارت دارد سایه اش نیست و در سایه قیامت دارد انبیا را بنویسید پیمبر این است قبله ی روز و شبِ حضرت حیدر این است کیستی ای نفست پاک تر از پاکی ها غرقِ تسبیح بزرگی تو افلاکی ها اشهد انَ که حیران تو بی باکی ها نوری و نورِ پراکنده بر این خاکی ها ای نفس های علی ای همه هست زهرا عالَمی دست تو بوسند و تو دست زهرا تو درخشیدی و انوار حیات آوردی سیزده رشته غنات از عرفات آوردی سیزده چشمه یِ جوشان نجات آوردی سیزده مرتبه بانگ صلوات آوردی آخرین باده ات از این همه خُم می آید با دعایت عَلَم چهاردهم می آید ششمین آینه ات آمد و پروانه شدیم سر زلفیم ، که با مرحمتش شانه شدیم مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم شیعه ی جعفریِ خادمِ این خانه شدیم آسمان را کلماتش ، سخنش پر کرده و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد چقدر دور و برت شهر ، منافق دارد چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد دلِ زهراییِ تو صحبت صادق دارد تو بشیری و به شور ازلی می آیی سرِ هر صبح به دیدارِ علی می آیی باز پیچیده در این شهر پیامت آقا پشت یک خانه تو هستی و قیامت آقا عادت صبح تو شد عرضِ سلامت آقا و سلام است فقط تکه کلامت آقا از تو داریم سلامی پرِ عطر و برکات باز بر احمد و بر آل محمد صلوات ... شاعر : به همت جواد افشانی 👇
. ای آینه دار پنج معصوم! سلام‌الله‌علیها ای آینه دار پنج معصوم! در بحر عفاف، دُرّ مکتوم پروردۀ دامن ولایت مظلومۀ خاندان مظلوم قدر تو به ممکنات، مجهول مهر تو به کائنات، معلوم شیرازۀ شرع از تو محکم منظومۀ عشق از تو منظوم تو زینب دوّمی علی را نامند گرت به «امّ‌کلثوم» آیینۀ آفتاب و ماهی یا سیّدتی! به ما نگاهی آن وقت که چارساله بودی پیرامُن ماه، هاله بودی در خانۀ شیر حق به خوبی معصوم‌تر از غزاله بودی دیری نگذشت کز ستم‌ها سرگرم به اشک و ناله بودی از آن چه به خانه‌ شما رفت از داغ جگر چو لاله بودی از قول و غزل، فراتری تو کی حدّ تو این مقاله بودی؟ آیینۀ آفتاب و ماهی یا سیّدتی! به ما نگاهی تو محنت بی‌شماره دیدی غم، بیش‌تر از ستاره دیدی مه­پارۀ دشت کربلا را در خاک، هزار پاره دیدی هم بر دل پاره پاره از زهر هم پیکر پاره پاره دیدی پامال، تن عزیز خود را از مرکب ده سواره دیدی بر دست حسین، غرق در خون قنداقۀ شیرخواره دیدی آیینۀ آفتاب و ماهی یا سیّدتی! به ما نگاهی تو راز عجیب کربلایی بانوی شکیب کربلایی هم­راز شهید نینوایی دم­ساز غریب کربلایی بر خرمن هستی ستم­کار سوزنده لهیب کربلایی در آتش غم، اگر بسوزی با صبر، طبیب کربلایی آن جا که خطابه، کارساز است توفنده خطیب کربلایی آیینۀ آفتاب و ماهی یا سیّدتی! به ما نگاهی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 باران نور https://eitaa.com/emame3vom/37794 .
. تقدیم به روح مرحوم استاد در سینه ات جمال علی نقش بسته است حیدر برای نوکرش آغوش وا کند سرمایه ی محبت زهراست دین تو حاشا که او محب خودش را رها کند آید رضا به دیدن همسایه ی خودش آقا به عهد خویش یقیناً وفا کند آسوده باش ، لحظه ی وصل حبیب شد می آید او که حاجت قلبت روا کند هر آنکسی که گوشه نشین محبت است در روز حشر تکیه به آل عبا کند 🔸شاعر: محمود مربوبی✍ .
. . گزیده‌ای از شعر حاج در وصف مرحوم (آبروی شعر شیعی) : شاعری که دم زتقوا زد مؤید می‌شود آستین از عشق بالا زد مؤید می‌شود آستین بالا زد و از آستان اهل‌بیت هر که سر بر آسمان‌ها زد مؤید می‌شود شاعری که عمر خود را با ولایت وفق داد تکیه بر عشق و تولّا زد مؤید می‌شود هر که را مولا علی‌موسی‌الرضا شد رهنما وز کرم بر شعرش امضا زد مؤید می‌شود گر مؤید شد مؤید حاصل اخلاص اوست بوسه رهبر هر کسی را زد مؤید می‌شود .
. اشکی بود مرا که به دنیا نمی‌دهم این است گوهری که به دریا نمی‌دهم گر لحظه‌ای وصال حبیبم شود نصیب آن لحظه را به عمر گوارا نمی‌دهم عمری بود که گوشه نشین محبتم این گوشه را به وسعت دنیا نمی‌دهم بر سینه‌ام جمال علی نقش بسته است این سینه را به سینه‌ی سینا نمی‌دهم تا زنده‌ام ز درگه او پا نمی‌کشم دامان او ز دست تمنا نمی‌دهم سرمایه‌ی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم گر مِهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبت زهرا نمی‌دهم امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست این نقد را به نسیه‌ی فردا نمی‌دهم در سایه‌ی رضایم و همسایه‌ی رضا این سایه را به سایه‌ی طوبی نمی‌دهم ✍ .
حاج ابوذر بیوکافیRamazan 1402.12.22 - Shab 02 - H-Sarollah.Rasht - 02 - Abozar Biukafi - Monajat.mp3
زمان: حجم: 12.73M
الهی چنان کن ز رحمت که امشب میان من و تو گناهی نماند در مغفرت را چنان باز فرما که نومید ازین در نگاهی نماند من وکوه عصیان، تو و بحر غفران نگاهی کزین کوه، کاهی نماند اگر نور عفوت بگیرد فضا را دگر در جهان روسیاهی نماند ز باران فیضت امید است یارب که بی‌بهره حتی گیاهی نماند بنام رحیم‌ت به من رحمتی کن که در نامه‌ام اشتباهی نماند تو بر بی‌پناهان پناهی و امشب چنان کن که تا بی‌پناهی نماند ز درگاه لطفت، ز دربار فضلت کسی دست خالی الهی نماند ببین اشک و آه مرا و کرم کن که تا بی‌اثر اشک و آهی نماند به من بخش توفیق یک «یا علی» را در آن دم که در سینه آهی نماند به نور هدایت بر افراز جانم که هرگز به راه دو راهی نماند به مهدی عج که چون بر فروزد جمالش دگر جلوه‌ی مِهر و ماهی نماند گر آن یوسف از چاه غیبت درآید سر راه این خَلق چاهی نماند شاعر: آقای ۱۴۰۲.۱۲.۲۲ 🎤 .
. همه عبديم و تو مولا، بابي انت و امي! به تو داريم تولا، بابي انت و امي! تا به کي وصف تو را گفتن و روي تو نديدن؟ پرده بردار ز سيما، بابي انت و امي! قائم آل نبي، مهدي موعود تويي تو اي جگر گوشه ي زهرا! بابي انت و امي! بر وجود تو جهان باقي و افسوس که باشد جاي تو دامن صحرا، بابي انت و امي! از غم اين که بميريم و نبينيم جمالت همه ناليم به شبها، بابي انت و امي! اي اثر بخش دعا! خود تو دعا کن که سر آيد دگر اين غيبت کبري، بابي انت و امي! طعنه ي خصم ز يک سو، غم روي تو ز يک سو کرده خونين دل ما را، بابي انت و امي! ديدن روي تو و درک حضورت چو مؤيد همه را هست تمنا، بابي انت و امي! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍️ شاعر: 👇
امام حسین ع
#مناجات_امام_زمان (عج) #حاج_مهدی_سماواتی #دستگاه_ماهور اگر به دیده ی ظاهر تو را نمی بینم ولی تو را ز
زمان: حجم: 1.17M
. اگر بدیده ی ظاهر تو را نمی بینم ولی تو را ز دل و جان جدا نمی بینم چنانکه شیفته ی آن جمال زیبایم به هر چه می نگرم جز ترا نمی بینم بود جمال توآئینه ی خدا مهدی که در جمال تو غیر از خدا نمی بینم نمی کنی زمراعات حال ما غفلت که این سجّیه به جز از شما نمی بینم بلای عشق ترا من بلا نمی دانم گدای کوی ترا من گدا نمی بینم به هر کتاب توان یافتن نشان از تو کسی به نام تو نا آشنا نمی بینم ز بسکه پرده ی عصیان گرفته چشمم را تو در کنار منی من ترا نمی بینم (مویدم) منم و با این همه خطا ای دوست ز آستان تو غیر از عطا نمی بینم . خراسانی✍
. منظوم تقوا به هراس از گنه داشتن است چون منتظران، دیده به ره داشتن است در دوره‌ی آخرالزّمان، دین‌داری آتش به کف دست نگه داشتن است ......... #پ.ن: اللَهُمَّ إنِّى أَسْأَلُکَ إیمَانًا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِى، وَ یَقِینًا حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ یُصِیبَنِى إلَّا مَا کَتَبْتَ لِى، وَ رَضِّنِى مِنَ الْعَیْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِى؛ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ .
. سلام‌الله‌علیها هزاران چشم نامحرم تماشا می‌کند ما را بگردان یارب! از ناموس‌خود چشم‌تماشا را   شرار خجلتم سوزد که گوید نیزه‌داران را که تا لختی ز محمل‌ها جدا سازند سرها را   تو را کشتند اگر با تیروتیغ‌ونی، برادر جان! نگاه تند این نامرد مردم می‌کشد ما را   یکی بر دخترت چشم کنیزی دوخته بازا بکش بر فرق پُر خاکسترش دست تسلّی را   بیا دست ولایت باز هم بگذار بر قلبم که می‌باید تحمّل بیش‌تر بیداد اعدارا   دل‌زینب کجا و این جسارت‌ها، جنایت‌ها؟ خدا صبری‌دهد چون‌صبرخود‌من را و زهرا را!   به‌جز اشک شررخیزم، به جز آه توان‌سوزم نباشدپاسخی‌طفلان چو می‌خواهند بابا را   همان‌هایی که بنشستند پای درس قرآنم کنون آتش بیفشانند و خاکستر به سر، ما را   یتیمانی که بابم نان و خرما داد بر آن‌ها تصدّق می‌دهند امروز بر ما نان و خرما را   اگر بشکست در جنگ اُحد، دندان پیغمبر ز تو هم خیزران بشکست دندان ثنایا را   تو پشت خیمه کردی اصغرت را دفن و من دیدم چرا بر نیزه می‌بینم سر آن طفل زیبا را؟ «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .