#زمینه
#شب_سوم_محرم_۹۷
#حضرت_رقیه
ماه من به شام اومد، عمه عمه
از سفر بابام اومد، عمه عمه
شونه بزن موهامو/ بیار النگوهامو
بپوشون، تاول ها، ی پای منو
نذار که، ببینه، زخمای منو
وا کن از دست و پام این طنابَ رو
تا آب و جارو کنم خرابه رو
دسام از شوق، چه لرزونه
بابام داره، میاد خونه
مثه اسفند، رو آتیشم/داره بابام، میاد پیشم
باباجونم
###
ای فدای اون سرت، بابا بابا
حرفا داره دخترت، بابا بابا
تو که نبودی مردم/چقده سیلی خوردم
بوی نون، میومد، گشنه خوابیدم
برا اولین بار، من شراب دیدم
این شامی ها با من دوست نمی شدن
می گفتن یتیمی بِم می خندیدن
صدات کردم، کتک خوردم
روزی صد مر تبه مردم
ازین مردم، دلم خونه/ بیا بابا، بریم خونه
باباجونم
####
اون یخودیه چقد، بابا بابا
حرف بد بهم می زد، بابا بابا
نبودی مارو بد زد/ رسید و با لگد زد
قل و زنجیراشون، آزارام داده
به زندون، به بازار، راهم افتاده
توو بازار حراجیه معجر دیدم
گوشوارم رو گوش یه دختر دیدم
همه مردم، مارو دیدن
النگوها، مو دزدیدن
ازین بازار، دلم خونه/ بیا بابا، بریم خونه
بابا جونم
@emame3vom
●•●•●•●•●•●•●•●•●•●•●
شعر و سبک :داوود رحیمی #زمینه
〰〰〰〰〰〰
.
📝 #در_میان_بچه_ها_دخترت_معروف_شد
🖊 #روضه | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شب_سوم_محرم_۱۳۹۸
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در میان بچه ها
دخترت معروف شد به قدکمان بچه ها
بی تو ای مهتاب من
نیزه باران است هر شب آسمان بچه ها
نه نیوفتاده هنوز
ناله ی برگر بابا از دهنان بچه ها
اینچنین تقسیم شد
تو از آن من عمو عباس از آن بچه ها
خسته می شد هر کجا
جای عمه می شدم من عمه جان بچه ها
میرود سمت سرت
شمر بازی میکند هی با روان بچه ها
تازه با شلاق خود
زجر می افتد پس از خولی به جان بچه ها
من ندارم ولی
لنکنت دارد زبان بچه ها
ای فدای حنجرت
صبر کن بابای خوبم صبر کن حرف دارم با سرت
شدتش شد بیشتر
مشت شد وقتی که سیلی قدرتش شد بیشتر
لحظه لحظه دخترت
هی کبودی های روی صورتش شد بیشتر
روی زخم صورتم
در خرابه بوسه ات خاصیتش شد بیشتر
بین دختر های شام
اینکه ابرویم شکسته صحبتش شد بیشتر
پشت خرابه دخترکی کج نشسته بود
می خواست تا ادای مرا در بیارود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📁 حاجمحمودکریمی
📝 #پدر_جــــان_آمدی_بی_پیکـــری_نه
🖊 #واحد | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شب_سوم_محرم_۱۳۹۸
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پدر جان آمدی بی پیکری که
از آن قامت تو تنها یک سری که
ندارد حال من تعریفی اما
بمیرم من تو از من بدتری که
چرا یک جای سالم در سرت نیست
تو بابا جانشین حیدری که
نگفتی با خودت با این سر و وضع
دلیل مردن این دختری که...
چرا انقدر هستی نامرتب
کجا رفتی پر از خاکستری که
مسلمانان تو را آزار دادند
پدر تو وارث پیغمبری که
به دست ساربان انگشتری بود
گمانم بود آن انگشتری که
همه طول سفر دست خودت بود
ولی بردند مثل معجری که
همه طول سفر روی سرم بود
و میپوشاند آن موی سری که
میان شعله های خیمه ها سوخت
ندارم جز حصیری معجری که
شب و روزم نمیگوید رقیه
کبودی و شبیه مادری که
پدر موی سر من سوخت اما
امان از آتش و میخ دری که
میان شعله هایش مادرم سوخت
همانجا بود که بال و پرم سوخت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حاجمحمودکریمی
📝 #تویی_اون_که_با_اسمت
🖊 #تک | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شب_سوم_محرم_۱۳۹۸
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تویی اونکه با اسمت جون میگیرم
منم اونکه بدون تو میمیرم
خدا خواسته که سایَت رو سرم باشه
شبانه روز حواسم تو حرم باشه
فقط وابسته به این دربارم
محاله از تو دست بردارم
آخه خیلی دوست دارم
حسین جانم حسین جانم
بیا با تربت پاکت پاکم کن
زیر پای عزادارات خاکم کن
شبیه اون کبوتر که پرش ریخته
غم و غصه یه عالم رو سرش ریخته
ببین دور از تو چه قدر بی چارم
محاله از تو دست بردارم
آخه خیلی دوست دارم
تو لیلایی همه عالم مجنونه
همه خلقت به اسم تو مدیونه
کسی قدر تو رو والله نمیدونه
ولی دستی ازت کوتاه نمیمونه
با تو از عطر خدا سرشارم
محاله از تو دست بردارم
آخه خیلی دوست دارم
📝 حاجمحمودکریمی
📝 #وقار_من_پیکارم_حجاب_من_شمشیرم
🖊 #دودمه | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شب_سوم_محرم_۱۳۹۸
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بابا وقار من پیکارم حجاب من شمشیرم
تقاصت را میگیرم
بابا اگر چه دستم بسته اگر چه در زنجیرم
تقاصت را میگیرم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📝 حاجمحمودکریمی
📝 #به_مژگان_سیه_کردی_هزاران_رخنه
🖊 #واحد | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شب_سوم_محرم_۱۳۹۸
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی
که سلطانی عالم را طفیل عشق میبینم
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
شاعر: #حافظ
#گنجور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📝 حاجمحمودکریمی
📝 #نگاهم_پر_از_بارونه
🖊 #تک | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شب_سوم_محرم_۱۳۹۸
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نگاهم پراز بارونه
غمت درد بی درمونه
هوایی میشم وقتی که
یکی تو دلم می خونه
با این روضه ها وای
میریم کربلا وای
میگیم یا حسین وای
میریم کربلا وای
دلامون که غوغا میشه
چشامون که دریا میشه
درای حرم وا میشه
حسین یا حسین وای
منم بنده ثارالله
فدای اباعبدالله
یکی تو دلم می خونه
اگه خسته ای بسم الله
هوای حرم وای
شبای حرم وای
دلم پر زده وای
برای حرم وای
دلی که لیاقت داره
امید زیارت داره
به این غصه عادت داره
حرم آخر رویامه
حرم معنی شعرامه
حرم داروی دردامه
حرم خونه ی آقامه
با این اشک و آه وای
میریم خیمه گاه وای
با چشمای خون وای
میریم قتلگاه وای
یه روزی می بینیم آخر
که کنج حرم یک خواهر
می خونه غریب مادر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📝 حاجمحمودکریمی
.
📋 به قولت عمل کن دوباره
✔️ #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
✔️ #شب_سوم_محرم_۱۳۹۷
✔️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قولت عمل کن دوباره
منو بقل کن که داره
کبوترت میمیره، بهونتو میگیره
به قولت عمل کن
بزار بگم پاهام درد میکنه خب
چشام در میکنه خب
از اون شب تو بیابون
پهلوهام درد میکنه خب
بال و پرمو نیگاه سوخته
همه حرمو نیگاه سوخته
موی سرتو دیدم سوخته
موی سرمو نیگاه سوخته
ببین جای دسته که ردش
چشمامو بسته تا زدش
روی زمین افتادم، همین که زد جون دادم
من دلشکسته
بزار بگم ندیدی اشکمو خب
چشای تارم و خب
رو گوش دختراشون
میدیدم گوشواره هامو خب
رد پاهامو نگاه خونه
اشک چشامو نگاه خونه
مژه های تو هنوز سرخه
لایه موهامو نگاه سوخته
چقدر بی قرارم، که میگن بابا ندارم
من اصن، با دختراشون قهرم
دل خسته از این شهرم
چقدر بی قرارم
بزار بگم دیدن جنگیدنم خب
تو بازار بردنم خب
تو بازار روسریم شد
آستین پیراهنم خب
کار خدارو نگاه بابا
آخر کار و نگاه بابا
تاول رو لبتو دیدم
آبله هارو نگاه بابا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇👇👇
امام حسین ع
📻 بشنوید|نوحه هایحضرترقیه "س" ☑️ #شب_سوم_محرم الحرام 🕌 #حاج_محمود_کریمی 📌 شاعر: #حامد_خاکی
👆
📋 دیدنِ دستای بسته اومدی
✔️ #شور | #حاج_محمود_کریمی
✔️ #شب_سوم_محرم_۱۳۹۷
✔️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدنِ دستای بسته اومدی
پیش کاروان خسته اومدی
حالا که دیگه نمی تونم پاشم
حالا که پاهام شکسته امدی
دخترت خیلی گرفتار شده
مثل عمه دست به دیوار شده
یک چیزی میگم به هیچ کسی نگو
چشمام از گرسنگی تار شده
بابا حسین... بابا حسین
داغ روی سینت نشست بابا حسین
چشمای نازت و بست بابا حسین
هنوزم داره خون از لبت میره
دندونات و کی شکست بابا حسین!!!؟
بابا حسین...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
#پنجم_صفر
🏷زجر میبینی کار دنیارو
#زمینه
#شب_سوم_محرم_۱۳۹۹
#کربلایی_مصطفی_مروانی
#هیئت_مکتب_الزهرا_اهواز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زجر میبینی کار دنیارو
میبینی جای زخمارو
دیروز تو آغوش بابا
امروز این وضع و اوضارو
یه لحظه نزن بزار برات بگم از دردام
یه لحظه نزن بزار آروم بگیره اشکام
دلتنگم دلتنگه بابام
دندونام شکست خوب شد
دستو پام شکست خوب شد
مثل مادرم زهرا
دنده هام شکست خوب شد
زجر دیگه چشمام نمیبینه
آروم تر دستات سنگینه
آروم تر جونی نمونده
آروم تر بابام میبینه
یه لحظه نزن بزار پاک کنم این اشکارو
یه لحظه نزن بزار پیدا کنم بابارو
میگردم بین نی هارو
میخورم زمین خوب شد
دستامو ببین خوب شد
مثل مادرم زهرا
هی منو زدی خوب شد
زجر گوشواره هامو دزدیدن
میبینی موهام سفیدن
چندتا تار مو واسم موند
بس ک موهامو کشیدن
یه لحظه نزن بزار آبله هام میسوزه
یه لحظه نزن بزار رو گونه هام میسوزه
آروم تر زخمام میسوزه
سوخته ماجرم خوب شد
گیج میره سرم خوب شد
مثل مادرم زهرا
خم شده قدم خوب شد
یا ابتا من الذی ایتمنی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_سوم_محرم
🔻
.
#پنجم_صفر #شور
🏷غریب گودالی
#شب_سوم_محرم_۱۳۹۹
#کربلایی_مصطفی_مروانی 🎤
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غریب گودالی
آخ بمیرم الهی ک واست میون جنجالی
اسیر پنجه های شمریو چقد بیحالی
غریب گودالی
خدایی نامرده
اونی ک با نیزه داداش راه گلتو سد کرده
یا اونی ک پیش چشمام جسم تورو لگد کرده
خدایی نامرده
نشسته رو سینه
مادرمون فاطمه داره این صحنه رو میبینه
حیا نداره با چکمه روی تن تو میشینه
غصه من اینه
دل منو سوزوند
از روی تل میدیدم ک با پا بدنتو چرخوند
میزدی دست و پا و اون نامرد تنتو برگردوند
حسین حسین حسین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_سوم_محرم
🔻
.
📝 #به_ماها_سرزدی_سرزده_اومدی
🖊 #روضه | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شب_بیست_و_سوم_محرم_۱۳۹۸
🖊 #هیات_مکتب_الزهرا "س"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. "به ماها سر زدی، سر زده اومدی
کو بدنت مگه پر زده اومدی؟
بابا، نگو که کجا بودی
بابا، روی نیزه ها بودی
بابا، زیر دست و پا بودی... بابا بابا"
۲. "از اینکه موندی تو راه، بهم برخورد
پیاده اومدی راه، بهم برخورد
سیلی ناخُدآگاه، بهم برخورد..."
۳. "تار میبینم، سرم سنگینه
عجب دستی داشت خیر نبینه..."
چرا رنگ لبت چون ارغوان است
گمانم جای چوب خیزران است...
نالهها تا به ثریا میرفت
خیزران بود که بالا میرفت
در دلم شوری از آن لحظه به پاست
چون ندیدم هدف چون کجاست
وای من حال شده معلومم
به لبت میزده ای ممظلومم
دیگه نایی ندارم، دیگه رویی نمونده
دیگه بس که کشیدن موهام و، مویی نمونده...
چه خوش است صوت قرآن، ز تو دلربا شنیدن
به رُخت نظاره کردن، سخن خُدا شنیدن...
#پنجم_صفر
@emame3vom
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 از این که موندی تو راه بهم برخورد
✔️ #سبک_زمینه / حاج محمود کریمی
✔️ #شب_سوم_محرم_۱۳۹۴
✔️ #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی میگن تو نیمه شب از قافله جا موندی
وقتی میگن از خار راه با گریه از پا موندی
وقتی میگن با چه حالی اومدی میمیرم
وقتی میگن روضت و زبون میگیرم
از این که موندی تو راه بهم برخورد
پیاده اومدی اه بهم برخورد
سیلی نا خود اگاه بهم برخورد
آه بهم برخورد
وقتی میگن از درد اون زنجیر رو دوش تو
وقتی میگن گوشواره ها کنده شد از گوش تو
با روضه معجر تو گریه هام خون میشه
وقتی میگن از موهای تو چشام خون میشه
از این که معجرت سوخت بهم برخورد
چادر روی سرت سوخت بهم برخورد
تو اتیشا پرت سوخت بهم برخورد
آه بهم برخورد
وقتی میگن اون منزل اخر چقدر پیرت کرد
وقتی میگن شام بلا از زندگی سیرت کرد
وقتی میگن از اسارتت مدام میسوزم
وقتی میگن با چه حالی رفتی شام میسوزم
از این مسیر دشوار بهم برخورد
کشوندنت تو بازار بهم برخورد
ناموس حق تو انظار بهم برخورد
آه بهم برخورد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇👇👇
.
📃 ای پدر چشم تو روشن
🎙 #چهارپایه_خوانی از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
📍 #پنجم_صفر
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
ای پدر! چشم تو روشن؛ شب بیداری ماست
به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست
خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا!
کاروان بعد تو، ساکت ننشست؛ ای بابا!
حیدر قافلهات، تیغ دودم را برداشت
به اباالفضل بگو: عمّه، علم را برداشت
کوفه را با نفس خویش چنان مقبره کرد
خطبهای خواند که کار همه را یکسره کرد
من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است
سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است
دخترم؛ دختری از تیرهی امّالنّجبا
عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه
آهم، ارثی است که از خطبهی زهرا بردم
شام گریاند مرا؛ آبرویش را بردم
عمّه آموخت به من شکوهای از غم نکنم
زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم
حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم
خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم
گلهای نیست؛ گله، حوصله هم میخواهد
من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم میخواهد
چند وقت است که شانه نزدی بر مویم
بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم
خورده شلّاق روی بال و پرم؛ چیزی نیست
لگد زجر، شکسته کمرم؛ چیزی نیست
پای چشمم، گل زخم است؛ فدای سر تو
دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو
مهربانم! تو چرا پاره شده لبهایت؟
چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت
راهی تشت شدی از سر نی؛ میدانم
گریه کردی وسط مجلس؛ میمیدانم
بیحیا، جام به دست آمد و من میدیدم
چوبدستی به لبت میزد و من میدیدم
عمّهجان بود مراقب؛ سر ما پایین بود
ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود
خواهرم، نه دلم آشفته بماند بهتر
داغ ناموس تو، ناگفته بماند بهتر
پیش من بود اگر امشب، به عمو میگفتم
از غم کوچه و بازار به او میگفتم
آنکه از بام به پیشانی تو سنگ زده
دخترش هم به روی صورت ما چنگ زده
در شلوغی و دف و رقص در آن هلهلهها
آه از اشک رباب؛ آه از آن حرملهها
راستی! حال رباب از همه آشفتهتر است
گریهاش بند نمیآید و خونینجگر است
همهی راه، نگاهش به سر اصغر بود
بود گهواره اگر، حال دلش بهتر بود
راستی! باخبری از شب جاماندن من؟
شب هقهق، شب شلّاق زدن بر تن من
از روی مرکب خود، یکسره فریاد کشید
دست من روی سرم بود؛ سرم داد کشید
پدر آنقدر بگویم، نفسم بند آمد
پنجه انداخت به مویم؛ نفسم بند آمد
شام را ویران کردم با نالهی بابا بیا
عالم را حیران کردم با نالهی بابا بیا
من را ببر؛ بابا بیا
ای همسفر؛ بابا بیا
آشفته گشته موی دختر تو؛ بابا بیا
رویم شبیه روی مادر تو؛ بابا بیا
شرمندهام ز روی خواهر تو؛ بابا بیا
وای از زخم گلوی پرپر تو؛ بابا بیا
خونین پیکر؛ بابا بیا
ای همسفر؛ بابا بیا
امشب کنج ویرانم، مهمان من؛ بابا بیا
تا به سحر میخوانم، درمان من؛ بابا بیا
ای یوسف کنعانم! ای جان من! بابا بیا
ای قاری قرانم! جانان من! بابا بیا
عشق بیسر؛ بابا بیا
ای همسفر؛ بابا بیا
سوز بده بر سخنم؛ به دل سوختهی خواهرت
تا که بگویم سخن از تن صدچاک علیاکبرت
ناله زنم، یاد کنم ز لب خشک علیاضغرت
گوهر اشکم، شده ایثار تو؛ گریه کنم یاد علمدار تو
.👇
.
📃 خودم را میکشم سویت
🎙 #روضه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
خودم را میکشم سویت؛ دو پای ناتوان را نه
غمم از یاد بردم؛ طعنههای کودکان را نه
سر تو رفت و قولت نه؛ یقینم بود میآیی
به عمّه صبر دادی؛ دختر شیرینزبان را نه
تمام دختران خوابند زیر چادر عمّه
یتیمت را ببر؛ سربارم امّا عمّهجان را نه
خدا صبرت دهد؛ دیدی که میخندند بر وضعم
که بر هر زخم طاقت داشتم؛ زخمزبان را نه
شنیدم غارتت کردند و عریانت به خود گفتم
که دزدان را نمیبخشم؛ خصوصاً ساربان را نه
حلالت میکنم ای تازیانه؛ سنگ خاکستر
حلالت میکنم ای خار امّا خیزان را نه
همینکه چوب میخوردی، لبانم چاک میخوردند
به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نه
طنابی در تمام شهر دور گردن ما بود
فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نه
گذشتم با مکافات از حراجی یهودیها
من عادت داشتم بر درد؛ درد استخوان را نه
به من برمیخورد؛ ما سفرهدار عالمی هستیم
بیاندازید سویم سنگ امّا تکّه نان را نه
اگرچه کودک و پیرش، هُلم دادند و مو کندند
پدر بخشیدم آنان را ولی پیرزنان را نه
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه
.👇
.
📃 #واحد میون ازدحام شبیه عمههام
🎙 #حضرت_رقیه #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
📍 #پنجم_صفر
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
میون ازدحام
شبیه عمّههام، دارم باهات میام
باهات میام ولی با فاصله
میگن عقب نمون از قافله
میگن گریه نکن؛ کو دل خوش
میگن حوصله کن؛ کو حوصله
میدونی! گریههام برای خستگی، همش بهونه بود
جواب هر سلام به روی ماه تو با تازیونه بود
به جز تو، دردمو بگم به کی؟
موهام سفید شدن یکییکی
تموم بوسههامو روی نی
فرستادم برات یواشکی
پر از عطر توئه؛ همه دور و برم میگن: داری میای
دیگه نمیبینم ولی اهل حرم میگن: داری میای
میگن داری میای؛ بابا سلام!
دیگه هرجا بری، منم میام
میگن چرا غذا نمیخوری
من هیچی نمیخوام؛ تو رو میخوام
👇
.
📃 میدونستم خیلی دوسم داره
🎙 #شور از #حاج_محمود_كريمى
🗓 #شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
📍 #پنجم_صفر
🏷 #حضرت_رقیه (سلاماللهعلیها)
میدونستم خیلی دوسم داره
رقیّهشو تنها نمیذاره
کمکم کن تا پاک کنم روشو
با گوشهی این چادر پاره
دیدی اومد، مسافر من!
شبونه برگشت به خاطر من
میریم خونه باهم شبونه
ویرونه، امشب معراجمونه
عمّه! بیا گمشده پیدا شده؛ واویلا
کنج خرابه، شب یلدا شده؛ واویلا
پای نیزه، زخماشو میشمردم
با هر کدوم از غصّه میمردم
خدا کنه یادم نره امشب
بهش بگم چندبار زمین خوردم
روی نیزه، چشماشو وا کرد
زمین که خوردم، منو نگاه کرد
روی نیزه، اشکاشو دیدم
تا رفتم از حال، منو صدا کرد
عمّه! شده غصّه فراموش من؛ واویلا
گمشدهام آمده آغوش من؛ واویلا
دیده و دل محو تماشا شده؛ واویلا
عمّه! بیا گمشده پیدا شده؛ واویلا
.👇
.
📃 نه مراست قدرت آنکه دم
🎙 #زمینه از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_سوم_محرم_۱۴۰۲
📍 #خیمة_العباس "علیهالسلام"
🏷 #امام_علی (ع)
نه مراست قدرت آنکه دم
زنم از جلال تو یاعلی
نه مرا زبان که بیان کنم
صفت کمال تو یاعلی
چو عقول و افئده را نشد
ملکوت سرّ تو منکشف
ز بیان وصف تو هر کسی
رقم گمان زده مختلف
همه گفتهاند و نگفته شد
ز کتاب فضل تو، یک الف
فُصحای دهر به عجز خود
ز ادای وصف تو معترف
بلغای عصر به نطق خود
شدهاند لال تو یاعلی
تویی آنکه در همه آیتی
نگری به چشم خدایبین
تویی آنکه از کشفالغطا
نشود زیاده تو را یقین
شده از وجود مقدّست
همه سرّ کنز خفا مبین
ز چه رو دم از أنا ربُّکم
نزنی؟! بزن به دلیل این
که به نور حق شده منتهی
شرف کمال تو یا علی
مددی کن ای شه لو کشف
غم و ابتهال تو یاعلی
برسد به گوش من از نجف:
قُتِلَ الحسینُ بکربلا
.👇