eitaa logo
امام حسین ع
27.3هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. گفتیم کربلا... دلمان بی هوا گرفت آری دل غریبه و هر آشنا گرفت یادش بخیر، یک دهه از داغ روضه ها ناله زدیم پای تو تا این صدا گرفت ای خوش به حال آنکه نگاهت گرفتش و ای خوش به حال آنکه برات از شما گرفت ای خوش به حال آنکه ز دستان فاطمه یک اربعین زیارت کرببلا گرفت آمد به زیر قبّه و پائین پای تو آنقدر گریه کرد که آخر دعا گرفت ای خوش به حال آنکه ز پاهای زائران تربت گرفت و برد و مریضش شفا گرفت رحمت بر آن کسی که مرا نوکر تو کرد لعنت بر آن کسی که مسیر تو را گرفت خوردی زمین چنان که دل مصطفی شکست افتادی و چنین دل خیرالنسا گرفت لعنت بر آن کسی که به سینه نشست و بعد موی عزیز فاطمه را از قفا گرفت آمد کسی که چشم به انگشتر تو داشت آمد کسی و زود ز جسمت عبا گرفت وحید محمدی
. حضرت زهرا الحق که پیش چشم مردی مثل حیدر با قبضه ای بازو شکستن درد دارد باید بسوزی حس کنی آتش چه کرده آن لحظه ها ابروشکستن درد دارد فتاح خیبر باشی و پیش نگاهت با ضربه ای پهلو شکستن درد دارد یاس بهشتی علی پرپر شدی حیف این ساقه از هر سو شکستن درد دارد خوردی زمین و مرتضی با تو زمین خورد وقتی که جان دادی علی هم با خودت مُرد... شاعر: .
. ما گرد قبر مخفیت بی بی گدایی می کنیم در محضرت یا فاطمه خود را فدایی می کنیم با نام نیکوی تو ما مشکل گشایی می کنیم با گفتن نام تو دل را کربلایی می کنیم گشتی غریب اندر بقیع ای دخت ختم الانبیاء هرشیعه دارد این ندا مهدی بیا مهدی بیا دستی که احمد بوسه زد با تازیانه شد کبود در بین کوچه یاوری از بهر دلداری نبود 😭😭😭😭 گویا که سیلی عدو گوشواره هایت کنده بود مرگ از خدا کردی طلب از دست ان قوم یهود بین نمازت نیمه شب همسایه را کردی دعا اما شندم بین در گفتی که یا مهدی بیا گشتی تو پر پر بین در از جور گلچین زمان اشک از دو چشم زینبت از داغ مادر شد روان مخفی نباشد تربتت از دیده اهل ولا پس با تمام قدرتم گویم که یا مهدی بیا😭😭😭 جانم شود قربان تو ای گنج پنهان بقیع جان جهانی از چه رو خفتی به دامان بقیع مخفی چرا شد قبر تو در خاک ویران بقیع مهدی به یاد غربتت گردیده گریان بقیع 👇
. به خاک تربتت بابا نهادم تا سر خود را شنیدم نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را نظر بر دیدۀ گریان مادر کردم و دیدم که می شوید به اشک دیده زخم شوهر خود را امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را به یاد غربت مادر فتادم پای تابوتت چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را ملاقات خدا رفتن عذار لاله گون خواهد از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را ز تو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را به گلزار جنان محسن در آغوشت چو بنشیند ببوس از جانب من روی تنها یاور خود را تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت که گیرم در بغل نعش علیّ اکبر خود را غذای آخر تو شیر بود و یاد من آمد که باید پیش تیر از شیر گیرم اصغر خود را زبان طبع (میثم) را به محفل ها دُر افشان کن که ریزد بر قدوم خاندانت گوهر خود را .
. علیه السلام شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) -------------------- او می دویدو، من می دویدم در پشت مرکب ، قدِ خمیدم پای برهنه ، در نیمه ی شب جانم بیامد ، از ظلم بر لب در نیمه ی شب،آ تش به خانه آه و مصیبت ، از این زمانه با سن بالا ، می کرد جسارت آمد پیمبر ، بهر شفاعت کاری به او کرد ، که با کرامت برگشت به خانه ،آقا ی امت مولای ما را ، مسموم کردند صدها اهانت بر،مظلوم کردند ------------------- https://eitaa.com/emame3vom/44309 .👇
. 💠 السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا خُزّانَ عِلْمِ اللّهِ 💠 شیخ الائمه بودولی دسته بسته بود گویا لگد کمرش را شکسته بود مرکب سوارروی لبش لعن وطعنه بود اقای ما پیاده و پای برهنه بود باچه دلیل چه جرمی چرا زدید پیش عوام چه بدبی هوا زدید سیلی دگر نزنیدش حیا کنید یااین طناب را زدو دستش جداکنید ارام تر ابن ربیع میخورد زمین با هرنفس چه فجیع میخورد زمین ️ گویاکه عضوعضو تنش درد میکند بایاد مادرش کمرش درد میکند ️ گویاکه تشنه است دلش پرزشور وشین با آه و ناله صدامیزند حسین(ع) __________ 👇
. بنده ام پس بیشتر من رو به مولا می کنم تشنه هستم پس همیشه رو به دریا می کنم روضه گردم ، آبرویم را به خوبانت بخر هی خودم را بین خوبان شما جا می کنم در هیاهوی گناه شهر هی گم می شوم من خودم را در میان روضه پیدا می کنم چشم می بندم به سوی تو سلامی می دهم چشم هایم را میان صحن تو وا می کنم بی اراده هر زمان که آب می بینم حسین یاد مشک پاره ی عباس سقا می کنم تا که می گویم حسین زهرا دعایم می کند گریه با غم ناله های اشک زهرا می کنم مادرت یک روز من را کربلایی می کنی حاجتم را من فقط از او تمنّا می کنم ــــــــــــــــــ .
. روزی چهل رکعت برایت گریه کردم هر رکعتی را در هوایت گریه کردم در هر گذر هر کوی و برزن در بیابان با ناله های بچه هایت گریه کردم هر جا رقیه بی محابا خورد سیلی جای تو خالی من به جایت گریه کردم از بعد سقای حرم بیرق گرفتم پیوسته در زیر لوایت گریه کردم با خطبه تا کاخ ستم نابود کردم در شام و کوفه در رثایت گریه کردم اصلا سلاحم گریه کردن بود لیکن با انقلابم با نوایت گریه کردم وقتی ز حلقومت کلام حق شنیدم با آن نوای جان فضایت گریه کردم https://eitaa.com/emame3vom/50491 .______________ .
. روزی چهل رکعت برایت گریه کردم هر رکعتی را در هوایت گریه کردم در هر گذر هر کوی و برزن در بیابان با ناله های بچه هایت گریه کردم هر جا رقیه بی محابا خورد سیلی جای تو خالی من به جایت گریه کردم از بعد سقای حرم بیرق گرفتم پیوسته در زیر لوایت گریه کردم با خطبه تا کاخ ستم نابود کردم در شام و کوفه در رثایت گریه کردم اصلا سلاحم گریه کردن بود لیکن با انقلابم با نوایت گریه کردم وقتی ز حلقومت کلام حق شنیدم با آن نوای جان فضایت گریه کردم .......................... هر منزلی محشر بپا کردم حسینم من کربلا را کربلا کردم حسینم .
‍ . آبروی دعا امام حسن همه ی هست ما امام حسن سر یک سفره بوده ای عمری با فقیر و گدا امام حسن ای کرم خانه های فاطمی ات تا قیامت به پا امام حسن جلوه ی اقتدار تو این بود: صلحِ صبر و رضا امام حسن صلح تو یک قیام مردانه است بانی کربلا امام حسن از همان ابتدا به ما گفتی آخر روضه را امام حسن   ای کرامت گدای درگاهت حسن یوسف جمال چون ماهت کوچه در کوچه لیلی و مجنون صف کشیده است بر سر راهت کاش روزی بیفتد از توفیق چشم ما بر جمال دلخواهت دم به دم می شود خدا را دید در نفس های قلب آگاهت غربت مرتضی علی جاری است بین غم گریه های جانکاهت بسکه زخم زبان زدند تو را جگرت لحظه ای نشد راحت   زن نامهربان شما را کشت جور اهل زمان شما را کشت خون دل خوردی ای عزیز خدا طعنه های گران شما را کشت خنده ی تلخ قنفذ نامرد زخم های زبان شما را کشت زهر پیش غمت کم آورد و غم قدّی کمان شما را کشت بین گودالِ کوچه ای باریک ضربه ای بی امان شما را کشت مثل زهرا جوان شهید شدی کوچه خیلی جوان شما را کشت   کوچه گفتم، قرار دل ها رفت دیده ها تا عروج دریا رفت مادر آمد کنار دیواری مردک پست سمت زهرا رفت رنگ از روی آسمان افتاد دست نامرد تا که بالا رفت خورد مادر زمین چنانی که قوّت از زانوان مولا رفت ماجرای کبودی صورت تا شب غسل، چون معما رفت ... علیه السلام .
. سلام الله علیها خیر با اولاد شر درگیر شد آه با سیل شرر درگیر شد کم کم آوردند هیزم پشت در خانه با موج خطر درگیر شد ساقه ی گل زیر پا افتاد، آه یاس حیدر با تبر درگیر شد آتش بیداد بالا رفت و بعد شعله ها با موی سر درگیر شد بازویش با ضربه ی های پشتِ هم سینه اش با میخ در درگیر شد ناگهان مادر زمین افتاد و بعد ناله هایش با جگر درگیر شد راه بند آمد، نمی دانم چه شد صد نفر با یک نفر درگیر شد کوچه من را تا دل گودال برد لشکری با یک نفر درگیر شد شمر آمد در میان قتلگاه دست او با موی سر درگیر شد خنجری با حنجری درگیر شد خواهری بالای مقتل پیر شد وحید محمدی✍ سلام الله علیها .