eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
پروانه‌ام دوباره مرا آتشم زنید هر لحظه هر نفس همه جا آتشم زنید پای فرات، علقمه فرقی نمی‌کند دست شماست تا که کجا آتشم زنید اصلاً برای گرمی شب‌های ماتمت من را خریده‌اید که تا آتشم زنید هرشب به‌حاجتی سر این‌روضه می‌رسم شاید میان بزم عزا آتشم زنید من را گره زنید به این بیرق بلند روزی میان کرب و بلا آتشم زنید عمری میان روضه‌تان گریه می‌کنم با این امید تا که شما آتشم زنید این چشم‌ها حوالۀ غم‌های زینب‌است اشکی دهید و در همه جا آتشم زنید «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
. . 📝 🔖 های 🖌به پژوهش (تکمیل شده‌ی متنی که قبلا" برای سایت نوشتم) 💠این یادداشت مختصر ادبی، حاصل جُستاری است با نگاه به عبارت مشهور «سفینة النّجاة» راجع به امام حسین علیه‌السّلام و کاربرد و بازتاب آن در قالب «رباعی». نتیجه‌ی غور و فَحص در دواوین شعرا این مجموعه‌ی اندک را جمع آورده که به گمانم در حوزه‌ی جمع‌آوری اشعار ولایی، جای چنین کارهایی خالی است ولو این که ماحصلش یک یادداشت ادبی باشد. ⚛️شاعرانی که با عبارت مشهور «سفینة النّجاة» ـ عیناً یا ترجمتاً ـ مضمون ساخته و آن را در رباعی گنجانده‌اند، اوّلاً بیش‌تر در مصراع چهارم از آن بهره برده‌اند (جز اندک مواردی در مصراع‌های دیگر) و ثانیاً اغلب ردیف را «است حسین» انتخاب کرده‌اند. برخی از اشعار به دست آمده با سیاق مذکور به ترتیب الفبای شهرت یا تخلّص شاعر از این قرار است (از برخی اشعار که نام شاعرش معلوم نبود، فعلاً چشم پوشیدیم): ✴️: عقل بشر از درک تو مات است، حسین نام تو کلید مشکلات است، حسین در شأن تو این بس که رسول اکرم فرمود: سفینة النّجاة است، حسین ✴️: شیرازه‌ی دفتر حیات است، حسین محبوب قلوب کائنات است، حسین از قصّه‌ی فطرسِ مَلَک شد معلوم کوتاه‌ترین راه نجات است حسین ✴️: من نرد غم لیلی لیلا زده‌ام دل‌خونم و چون لاله به صحرا زده‌ام آن جا که سفینة النّجاة است، حسین دریا، دلِ عشق و من به دریا زده‌ام ✴️: ای زنده‌ی عشق! ای قتیل عبرات! آزاده‌ی کربلا! اسیر کربات! ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی ما غرق گناهیم و تو کشتیّ نجات ✴️: محبوب تمام کائنات است حسین مصباح هدی، فُلک نجات است حسین دین نبوی زنده شد از کشتن او احیاگر ذکر صلوات است حسین ✴️: آیینه‌ی حق‌نمای عشق است حسین در نای زمان، نوای عشق است حسین بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف فرهیخته ناخدای عشق است حسین ✴️ شاهنشه کلّ کائنات است حسین بر خلق خدا، پُر برکات است حسین در بحر وجود، شیعیان را ز کرم هم لنگر و کشتی نجات است حسین ✴️: مصباح هدی به کائنات است، حسین فیّاض جمیع ممکنات است، حسین کان کرم و بحر عطا و احسان یعنی که سفینه‌ی نجات است حسین ✴️: شاهی که سفینة النّجاتش خوانند مصباح هدای کائناتش خوانند آلوده به خاک ماتم اوست هنوز آن آب که چشمه‌ی فراتش خوانند ✴️: خاک قدمش آب حیات است حسین مهریه‌ی مادرش فرات است حسین غرقیم به دریای معاصی امّا شادیم که کشتی نجات است حسین ✴️: حلّال جمیع مشکلات است حسین شوینده‌ی لوح سیئات است حسین ای شیعه! تو را چه غم ز توفان بلا؟ جایی که سفینة النّجاة است حسین ✴️ (محمّدرضا کوزه‌گر کالجی): محبوب خدا چشمه‌ی جاری حیات، خورشید رسل که بر روانش صلوات، فرمود به امّت که حسین بن علی مصباح هدایت است و کشتیّ نجات ✴️: از روی حسین تا نقاب افکندند در کشور عشق، انقلاب افکندند تبریک به توفان‌زدگانِ غم و درد کشتی نجات را به آب افکندند ✴️: من در بر کشتی نجات آمده‌ام در ساحل چشمه‌ی حیات آمده‌ام تا زودتر از زود گناهم بخشند قبل از عرفه در عرفات آمده‌ام ✴️: سرچشمه‌ی خیر و برکات است حسین معراج صلات‌ و صلوات است حسین فرمود نبی: نوشته بر ساقه‌ی عرش مصباح هدی، فُلک نجات است حسین ✴️: سالار جمیع ممکنات است حسین فرمانده دین، اصل حیات است حسین دنیا ز بلیات بود بحر عظیم بر دوست چو کشتی نجات است حسین ✴️: هر چند که چشمه‌ی حیات است، حسین لب‌تشنه، لب آب فرات است، حسین غم نیست اگر غرق گناهیم همه چون بحر کرم، فُلک نجات است، حسین ✴️: اسباب نجات کائنات است، حسین فیّاض جمیع ممکنات است، حسین چون کشتی چار موجه شد در شط خون با آن که سفینة النّجاة است حسین 🔅تکمله: در این باب یک رباعی دیگر هم دیده شده که چون وجه تمایزی با دیگران داشت، جداگانه مطرح می‌شود. این رباعی از غافل مازندرانی است که به جای واژه‌ی «سفینه»، واژه‌ی «صحیفه» در آن آمده است: ✴️: در وحدت حق، مظهر ذات است، حسین مستجمعِ افرادِ صفات است، حسین یک سرّ شهادتش، از آن دان که به حشر عنوانِ صحیفه‌ی نجات است، حسین ❤️خدايا! عیدی ما را امر فرج آقای ما قرار بده🙏 .
. آخر یه روز شیعه برات حرم می‌سازه حرم برای تو شه کرم می‌سازه آخر برات یه گنبد طلا می‌سازیم شبیه گنبد امام رضا می‌سازیم سر مزارت ضریح طلا می‌سازیم مثل ضریح شش گوشه بهش می‌نازیم سقّاخونه بنا کنیم با شور و احساس سر قبر امّ بنین مادر عباس دخیل می‌بندیم و می‌گیم بر تو اسیریم حسن حسن می‌گیم واز عشقت می‌میریم آقا میاد و میگیره تقاص زهرا بقیع تو آباد میشه به جان مولا @emame3vom «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
. 🔻سروده حاج سعید حدادیان به مناسبت بازگشایی حرم مطهر امام رضا علیه السلام نداری های ما با آنچه داری جور می آید به هر بیتی سلیمان می نشیند، مور می آید بشارت باد! نزديک اذان صبح دريا شد صداي ربناي رودها از دور مي آيد دعای مادرم در صحن گوهرشاد، عطری شد که از گهواره با من بوده و تا گور می آید نمی دانم چه اسراری ست در دربار این سلطان که هر کس دلشکسته می رود، مسرور می آید ز چشم زائری هنگام رفتن از حرم خواندم دل دریایی اش موسی شده از طور می آید صلات ظهر هم از گوشه ی این صحن ها گویا صدای ناله ی نیمه شب می آید شیطان بزرگ
. حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را به خون نشانده دل دودمان آدم را غم تو موهبت کبریاست در دل من نمی‌دهم به سرور بهشت این غم را غبار ماتم تو آبرو به من بخشید به عالمی ندهم این غبار ماتم را زمان به یاد عزایت محرم است حسین اگرچه شور دگر داده ای محرم را اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم هزار بار بمیرم نبینم آن دم را گدای دولت عشقم که فرق بسیار است گدای دولت عشق و گدای درهم را به نیم قطرۀ اشک محبّتت ندهم اگر دهند به دستم تمام عالم را محبّت تو بود رشتۀ نجات مرا رها نمی‌کنم این ریسمان محکم را گناهکارم و یک عمر چشم گریانم به زخم‌های تو تقدیم کرده مرهم را به یُمن گریه برای تو روز محشر هم خموش می‌کنم از اشک خود جهنم را سخن زسوز دلت با که می توان گفتن که سوختی دل بیگانگانه را و مَحرم را نشست تخت سلیمان به خون چو یاد آورد حدیث قتلگه و ساربان و خاتم را سپهر از چه نشد پاره پاره آن ساعت که نقش خاک زمین دید عرش اعظم را روا نبود که امّت به سر بریدن تو دهند اجر رسالت رسول خاتم را بنات فاطمه را بانگ العطش بر چرخ به جای آب بجوشد زسینه خون یم را لب از ثنات نگیرد دمی، اگر ببُرند هزار مرتبه دست و زبان «میثم» را «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم .👇
. حضرت علی اکبر(ع)، عشق اگر معنا شود معنا علی اکبر است دل بده بر قامتش رعنا علی اکبر است نام او نام ولی و ذات او ذات نبی ماه رویِ حضرت لیلا علی اکبر است روی او رویِ خدا، الله اکبر مدح او حقّ مُطلق،عالیِّ اعلا علی اکبر است یوسف مصری نوا دارد ز عشق دلبرش در عوالم دلبرِ زیبا علی اکبر است محشری برپا کند در روز محشر صاحبم در قیامت بخشش ما با علی اکبر است قامتِ ارباب عالم در کنارِ او خمید در سجودم دائما، هرجا علی اکبر است هر کجا کردم نظر من دیده ام آیات حق در مرام شیعیان عُظما علی اکبر است برتر از حج و نماز و روزه و خمس و زکات بهترین اذکار این دنیا علی اکبر است دل نباشد طالب باغ جنان و حوریش خالق آن جنتُ العلا علی اکبر است رزم او مانند حیدر،هیبتش عباسی است در میان معرکه غوغا علی اکبر است تا قیامت خادم شهزاده اکبر میشوم تا قیامت پرچمش بالا علی اکبر است در کنارِ پیکرش افتاده بر خاک بلا روح و جان و دلبر بابا علی اکبر است این جوانِ دلربا تکثیر شد در کربلا علت تکثیر عاشورا علی اکبر است انتقام دشمنان را منتقم گیرد یقین هر نوای مهدی زهرا علی اکبر است شاعر: .
. تُو هُرم آتیش نفس ندارم آروم نمیشه قلب زارم مرهم به زخم دلم می‌ذارم نوای مادر مادر دارم این آتیشی که دوباره برپاست همون آتیش خونه‌ی مولاست دوباره داغ پهلوی زهراست اَنَا بن اَعراقِ الثّری منم غریب کوچه‌ها انا بن زهرا ........................................ پای برهنه رو خاک دویدم جلو چشام حیدر رو دیدم خدا می‌دونه که چی کشیدم به مادرم طعنه می‌شنیدم بجای اینکه عبا بپوشم بار مصیبت بود روی دوشم میرم که جام بلا بنوشم می‌خونم اما بیصدا میگم میون کوچه‌ها انا بن زهرا ....................................... حرمت نذاشتن به سن و ساله‌م به اشک و آه و سوز و ناله‌م با اینکه امشب خرابه حالم روضه‌خونِ داغ گودالم یه مرد زخمی، یه مرد خسته از این‌همه غم، دلش شکسته قاتل به روی سینه‌ش نشسته سرش که شد از تن جدا میره به روی نیزه‌ها آه و واویلا ✍ 👇
. دوباره پای برهنه شبانه  آوردت شبانه باز که از کُنجِ خانه آوردت کسی نگفت که از راه دور آمده است کسی نگفت به منصور نور آمده است عبا نداری و عمامه و ردایت کو چقدر خون شده پایت بگو عصایت کو بمیرم آمدی و رَدِّ پایِ تو پیداست چقدر زخم روی دست‌های تو پیداست حرم تو هستی او پشت بر حرم داده تو ایستاده‌ای و نانحیب لم داده به گردِ خویش غلام کنیز دارد باز به زیر بالش خود تیغ تیز دارد باز نگاه تو  پُرِ صبر است و سینه‌ات آرام نگاه او پُرِ خشم و دلش پُر از دشنام سه باز خواست بسوزی به ناروا که نشد سه بار خواست بگوید به ناسزا که نشد سه بار سمت تو آمد  ولی بر تو نشست سه بار تیغ کشید و قلاف کرد و نشست سه بار خواست بتازد ولی سلامت کرد بجای دشنه و دُشنام احترامت کرد هزار شُکر شکست از نهیبِ پیغبر بجای خویش نشست از نهیبِ پغمبر هزار شُکر جسارت نشد به پیر حرم هزار شُکر که رفتی حرم امیرِ حرم تو کوه بودی او در مقابلِ تو شکست اگرچه پیش تو خم شد ولی دل تو شکست شکست تا دل تو گفت: یا رسول الله به گریه مقبل تو گفت  با رسول الله  بلند مرتبه شاهی زِ صدر زین اُفتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین اُفتاد تمام پیکر‌ش از تیغ غرق خون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید مزاحم نفسش نیزه با عصا  شده بود هزار تیغ شکسته به زور جا شده بود لبش پُر از ترک و  آب را بردند به روی ناقه‌ی عریان رُباب را بردند... (حسن لطفی ۴۰۰/۰۳/۱۵) .
. روشن آن چشم که در سوگ تو پُر نم باشد دلربا، نرگس این باغ به شبنم باشد تا بدانند کجا بزم عزای تو به پاست دود آه دل عشاق تو پرچم باشد دل، حسینیه؛نفس،نوحه؛تپش،سینه‌زنی‌است دم بگیریم که عمر همه این دم باشد به خدای حرم و کعبه قسم! ای حُجاج! هر که مُحرم به محرم شده، مَحرم باشد آن که دارد غم عشق تو ندارد غم هیچ که نشاط دل عالم، همه زین غم باشد خانۀ تنگِ دلم نیست شبی بی‌مهمان لحظه‌ای نیست که دل بی‌غم و ماتم باشد مطلع «صائب تبریز» به یادم آمد آن که در طرزخود استاد مسلم باشد: گر صفای حرم کعبه به زمزم باشد زمزم اهل صفا دیدۀ پُر نم باشد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .