eitaa logo
امام حسین ع
17.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
ای مرا دلبر و دلدار دلم میسوزد همچنان شمعِ شب تار دلم میسوزد بغضِ غربت به گلو بسته خدا آهم را پشت این آهِ شرربار دلم میسوزد گُر گرفته جگرم از ستمِ همسر خود من ز بی مهریِ این یار دلم میسوزد دست نیرنگ پیِ یاری اُمُّ الفضل است زآتشِ زهر ستمکار دلم میسوزد همۀ عمرم از او زخم زبان میخوردم یارب از اینهمه آزار دلم میسوزد ظلم بیداد چونان روزِ مرا شب کرده که چه در خواب و چه بیدار دلم میسوزد دور تا دور تنم هلهله دارد دشمن همچنان زینب از این کار دلم میسوزد این لبِ تشنه مرا بُرد به گودالِ عطش از غم قافله سالار دلم میسوزد چشم من روضۀ طفلان حرم میخواند مثل چشمان علمدار دلم میسوزد روضۀ علقمه و بوی گل یاس علی یادِ آن مادر بیمار دلم میسوزد .
‍ . واحد شهادت امام حسن ع نام تو روز و شب،آوای من حسن من قطره و تویی دریای من حسن چشم گدایی ام دائم به دست توست من بنده و تویی آقای من حسن ارباب در همه عمرم هر چه دارم من از عطای توست آقا مرغ قلب من پرزده هرشب در هوای توست یاحسن مولا.... @emame3vom مِهر تو آشنای قلبم از ازل فرمانبر خدا، فرمانده جمل قاسم ز خون تو سردار کربلاست میراث حلم توست أحلیٰ مِنَ الْعَسَل ارباب حُبّ تو مانند صلاتم خَیْرُالْعَمَل باشد آقا گوشه ای از انگشت اعجاز تو جمل باشد یاحسن مولا.... باب خدایی و آیینۀ رحیم ماهم گدای تو یاسیّدُالکریم عشق تو می برد تا اوج عرشمان ای حُبّ تو دری از جَنَّتُ النَّعیم آقا آن دمی که بی لطفّ تو باشد بر دلم دَم نیست حاتم با همه لطفش قدّ انگشت کوچکت هم نیست یاحسن مولا.... مِهر حجازی و ماه مدینه ای در بخشش و کرا مت بی قرینه ای سردارِ بی سپا هِ لشگر خدا میراث بیقرا رِ زخم سینه ای ارباب قبر خاکی تو برای ما کربلا باشد آقا رهن صلح تو قبر شش گوش نینوا باشد یاحسن مولا.... https://eitaa.com/emame3vom/51213 👇
. مُردم آنروز که حق در برم افتاد زمین دلم افتاد زمین، دلبرم افتاد زمین مرگِ من در وسطِ کوچه همانروز رسید که مسیحا دمِ احیاگرم افتاد زمین آه دل شلعۀ جانسوز شد و بالا رفت اشکِ خونین ز دو چشمِ ترم افتاد زمین آسمان تیره و تار است و عجب غوغایی است ماه خونین شده و اخترم افتاد زمین از زمین نالۀ جانسوز شنیدم یا ربّ آسمان گشت به دور سرم افتاد زمین دست بیداد خزان آمده بر صورتِ باغ وایِ من شاخۀ نیلوفرم افتاد زمین گوییا روح الامین آیۀ غم جاری کرد تا که این آینۀ کوثرم افتاد زمین قد که تا شد پرِ آن چادر خاکی پیچید هر قدم از پی آن مادرم افتاد زمین خم شدم تا گره چادر او باز کنم ناگهان پیش قدومش سرم افتاد زمین هر قدم اشک فرود آمده و همره آن بغض پنهان شده در حنجرم افتاد زمین دست نامرد چنان زد که همه باور من پیش این دیدۀ ناباورم افتاد زمین کوچه شد سعی و صفاهم شده غمخانۀ ما هر قدم حروله را هاجرم افتاد زمین زمزم و رُکن و منا زمزمه دارند زغم تا که آیینۀ بیت الحرم افتاد زمین تا درِ خانه گشودند به آن روی کبود پدرم ناله زد و خواهرم افتاد زمین بارها در وسط خانۀ خود میدیدم پاره های جگر مضطرم افتاد زمین ______________ .
. میلاد امام حسن عسکری علیه السلام حق بازهم سرِّ حدیث دلبری گفت بر گوش دلها از صفای دیگری گفت از پاکی آیینۀ پیغمبری گفت باز از وَجنّات کمال حیدری گفت از جذبه های عشق ناب مادری گفت از جشن میلاد امام عسکری گفت یکبار دیگر مژده بر دلها رسیده ست هرآینه در آینه زهرا رسیده ست عرش خدا از شور و حال ماسویٰ خواند روح الأمین آیه به آیه هَلْ أتیٰ خواند از مؤمنون و کوثر و شمس و ضُحیٰ خواند واژه به واژه شرح ناب إنّما خواند ازفطرت پاکیزۀ رکن و منا خواند از زمزم و از حُجر و از سعیِ صفا خواند آوای بسم الله مجریٰها رسیده است هر آینه در آینه زهرا رسیده است فرش قدومش بال جبرائیل می شد یا شهپر پرهای میکائیل می شد خاک قدومش سُرمۀ راحیل میشد یا توتیای چشم إسرافیل میشد نامش گل لبهای عزرائیل می شد مدح و ثنایش ذکر دردائیل می شد بهر مقرّبهای حق مولا رسیده ست هر آینه در آینه زهرا رسیده ست دنیا گلستان است و این مولد خلیل است این آفتاب دیگرِ قوم جلیل است این ماهتاب دامن مِهر سلیل است این رهنمای شیث و نوح و هود و ویل است بر انبیاء و اولیای حق دلیل است نِعْمَ الحَسیب و معنی نِعْمَ الوَکیل است آیات حق را باز هم معنی رسیده ست هر آینه در آینه زهرا رسیده ست یکبار دیگر بهر دنیا جان رسیده ست موج بشارت بر دل یاران رسیده ست از روم تا دروازۀ ایران رسیده ست گویا بشیرِ مُنجی دوران رسیده ست تفسیر آیه آیۀ قرآن رسیده ست شرح نمونه ، نور و ألمیزان رسیده ست مژده أبَاالحُجَّة در این دنیا رسیده ست هر آینه در آینه زهرا رسیده ست دنیاست اینک جملگی مسرور چشمش قدّوسیان جمله کلیمِ طور چشمش در آرزوی حالت منظور چشمش إنّا فَتَحْنا صورت منصور چشمش زلزال باشد جلوه ای از شور چشمش عالم همه در انتظار نور چشمش گلبانگ هم عهدیش تا بطحا رسیده ست هر آینه در آینه زهرا رسیده ست تا که جهان را مقدمش آزاد سازد با برق تیغ محکمش آزاد سازد بیتُ الحرم را با دمش آزاد سازد این خَلق را لطف کمش آزاد سازد هر بنده ای را از غمش آزاد سازد دل را به ابروی خمش آزاد سازد اینک بشیر منجی دنیا رسیده ست هر آینه در آینه زهرا رسیده ست .
. در جهانی پر از این بی سر و سامانی ها هدیه ای داد خداوند به ایرانی ها کوهی از جنس یقین زنده به عزمی راسخ چشمها خندق و از تیرۀ سلمانی ها باور پاکدلان، یاور یاری طلبان سکناتش همگی رمز مسلمانی ها خنده اش مایۀ آرامش مردان خدا در دل منتظرش شور خراسانی ها همّتش مایۀ رسوا شدن دجّالان تا هزیمت شدن لشگر سفیانی ها برق شمشیر نگاهش به تولّای ولی باعث رو شدن فتنۀ مروانی ها هر کجا گرگ صفتهای جهان می رفتند نام او پشت و پناه دل قربانی ها نتوانند که با فتنه ببندند رهش که بوَد کشور ما ملک سلیمانی ها ............. عدالت از لهیب آتش بیداد می‌سوزد جهان در شعله های شوم استبداد می‌سوزد در این دوران که دنیا عرصۀ بمب اتم گشته زمین در آتش شلیک یک پهپاد می‌سوزد خبر آمد سپهسالار دیگر بین مردم نیست تمام خاک میهن از چنین رخداد می‌سوزد نه تنها ملک ایران شرق عالم محشر عظماست زمین از هُرم این تب با چنین ابعاد می‌سوزد عراق و سوریه ، لبنان ، یمن ، ایران اسلامی دل پیر و جوان و کودک و نوزاد می‌سوزد دوباره اهل کوفه میزبان گشتند از این رو تن خورشید ایران در شب بغداد می‌سوزد دعای ندبه و صحن و سرای حضرت ثامن ز داغ این خبر تا صحن گوهرشاد می‌سوزد نماد عزّت ما را چنان آماج غم کردند که بین حنجر ایرانیان فریاد می‌سوزد نماز دفن و چشمانی که از غم کاسۀ خون شد علی از سوز هجر بوذر و مقداد می‌سوزد .
. مبعث مبارک چه بهت عجیبی گرفته زمین چه حس غریبی است در لامکان ندیده شکوهی چنین هیچ گاه دوچشم پر از اضطراب زمان طبیعت به لب دارد انگشت خویش فرو رفته در حرکت ماوراء تو گویی که گردد در این لحظه ها زمین و زمان بر مدار حراء همه ماسوا محو مردی بزرگ وَ او گرم نجوای هر روزی اش خلایق همه غرق در جهل خود وَ او غرق دریای دلسوزی اش به ناگاه لرزید بر خود زمین وَ نبض زمان لحظه ای ایستاد پدیدار شد آیه های شگفت ز هر ذرّه نور از پس نور زاد شمار نفسهای سنگین شده سکوت غریب حرا را شکست در این لحظه انگار روحی سترگ دوباره به جان محمّد نشست به دریای چشمان مبهوت او فرو می چکید آبشاری ز نور ندایی به اعماق قلبش رسید که پر کرد دل را ز شوق حضور ألا بهترین آیۀ معرفت طلوع فروزندۀ مشرقی بخوان مطلع شعر توحید را به نام سرایندۀ عاشقی همان که به یک چشم برهم زدن نهاده بنا شهر علم و یقین بخوان نام معمار لوح و قلم (حکیم سخن در زبان آفرین) محّمد ، فقط مات و مبهوت از شکوه دل انگیز این ماجراست شکوهی که باچشمهایش غریب ولی با دل عاشقش آشناست به اوج شکوه و عنایات وحی ملائک به دیدار یار آمدند به نام خداوندگار علی بر این مِهر ، مُهر نبوّت زدند و اینگونه منظومۀ انبیاء در این صفحه هر واژه اش جمع شد رسولان حق جمله پروانه و وجود محمّد در آن شمع شد از این پس محمّد به خلق جهان طنین افکن بانگ آزادگی‌ست نمایندۀ رحمت ذٰات حق وَ الگوی حُرّیت و «ساده» گی‌ست .
. سوّم ماه رمضان تا شده روز دلم چون شب یلدا شده باز کنم زمزمه این روضه را ( عمّه بیا گم شده پیدا شده ) « ساده » https://eitaa.com/emame3vom/59684 .