eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
5. مناجات امام زمان ع.mp3
5.52M
( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ( قبل از اجرا شد ) 🎤 باز هم آمد و بي تو ندبه هاي فراق ميخوانيم شايد اينجايي و نمي بينيم يا كه هستي ، كجا ؟ نميدانيم بيقراريِ جمعه هاي تو را چند قرن است ابرِ بارانيم صبح ، اميدوارِ آمدنت عصر، از خيلِ نا اميدانيم كاش روزي به خويش مي ديديم چون تو صبح و مساء ، گريانيم صبح ، گريان راسِ بي پيكر عصر ، گريان جسم عريانيم صبح گريان طفل بي شيريم عصر گريان شاه عطشانيم شاعر:
. پر می کنیم از می گلوی باده ها را تا مست باشیم انتهای جاده ها را بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند در رکعت سوم همان دلداده ها را امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت دست ارادت های ما سجاده ها را خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب آنی بگیرد دست این افتاده ها را بعد از پدر حالا پسر می آید از راه خدمت کنید آقا و آقازاده ها را این دومین نوریست که تا منجلی شد او هم علی بن حسین بن علی شد در آسمانم ماه را می بینم امشب گمراهم اما راه را می بینم امشب چشم سرم را بستم و با دیده ی دل لبخندهای شاه را می بینم امشب ارباب خوشحال است و من در دست هایم مال و منال و جاه را می بینم امشب در چشم های این علی دارم علی را یا که رسول الله را می بینم امشب می آید و با هر قدم در زیر پایش جان های خاطرخواه را می بینم امشب حالا که آقای دعا دارد میاید ما را خدا ای کاش قربانش نماید فخر است امشب آسمان را بر زمینش می خندد و افلاک حیران طنینش دست حسین بن علی امشب رکاب و روی علی بن حسین آمد نگینش بی تاب شد، لبخند زد، رویش گل انداخت وقتی که لب های علی شد بوسه چینش خالی ست جای فاطمه هرچند اما خوابیده با لالایی ام البنینش در سوم شعبان رسید از راه، شاه و در پنجمین روزش رسیده جانشینش روح دعا، مرد خدا، جان حسین است او وارث ملک سلیمان حسین است با تیرهایی که روان از چشم جادوست صید غزال نرگس او هرچه آهوست حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست حالا که سجاد است و زین العابدین است محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست محصول پیوند عرب ها و عجم هاست طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست چون همسری پادشاه کشور عشق این افتخار مادری شهربانوست این افتخار مردم این آسمان است اربابمان داماد ما ایرانیان است با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده در راه اثباتت حجر لب باز کرده نه دوستانت که ید عقده گشایت از دشمانت هم گره ها باز کرده حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت در علم حرفی تازه را آغاز کرده شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس آموزگار آسمان! ممتاز کرده هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده تا قاب قوسین خدا پرواز کرده هروقت میخواهم که قلبم را بشویم باید "الهی لاتودبنی" بگویم با دست لبریز از دعایی که تو داری ما را ببر سمت خدایی که تو داری حرفی بزن تا جام من لبریز گردد از باده های حرف هایی که تو داری گرم مناجات است شب های ملائک با لحن جانسوز صدایی که تو داری پرواز خواهم کرد با بالی که خاکی ست یک روز تا صحن و سرایی که تو داری ما را شبی مهمان خان روضه ات کن در خانه ات، در کربلایی که تو داری هر جا که باشی کربلا آنجاست آقا انگار هر روز تو عاشوراست آقا آزادی از بند اسارت در اسارت دست خدا بوده است یارت در اسارت در مجلس حکام، بر منبر نشستی بر روی کرسی صدارت در اسارت بر دشمنت هم باب بخشش باز کردی یعنی شدی پیک بشارت در اسارت با دست بسته باز دستی باز داری وقتی عطا گشته است کارت در اسارت جسم شهیدان را که کفن و دفن کردی با اشک می خواندی زیارت در اسارت ای آسمان، شرمنده از باران چشمت دست مرا پر می کند احسان چشمت باران چشمان تو را باران ندارد ای آسمان! که بارشت پایان ندارد هر روز، یعقوبی! ز داغ یوسفی که پیراهنی را هم از او کنعان ندارد حد اقل آبی بنوش آقا که چشمت دیگر برای گریه کردن جان ندارد هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردی بر حرمتی که قاری قرآن ندارد گفتی مرا ای کاش که مادر نمی زاد چه دیده ای که بدترش امکان ندارد؟ بعد از بلای شام، شامت را سحر نیست بعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست علیه لسلام ✍ .
. سلام_االه_علیها سایه ی سرم... ای سایه ی روی سرم ، با سر رسیدی... امشب به مهمانی این دختر رسیدی تو که به ویرانه،صفا دادی عزیزم... از نیزه چندین دفعه افتادی عزیزم؟ ای که شبیه قرص ماهی ، میدرخشی شانه نشد موی سرم ، بابا ببخشی حتما خبر داری که ابرویم شکسته.. از ضربه ای ناجور ،پهلویم شکسته... با چشم تارم زخم هایت را که دیدم یک کربلا را در میان دل کشیدم دردانه ت کنج خرابه نیمه جان است ترتیب دندان های من ،یک در میان است دیدم‌پس از تو ، بغض قوم بی حیا را بزم شراب و ازدحام کوچه ها را از من‌گرفته معجرم را مردکی پست بابا کشید موی سرم را مردکی پست لبخند دختر ها زند آتش به جانم دق میکنم‌آخر از این لکنت زبانم دانی که چهل منزل چه غمهایی کشیدم.. من را ببر به حرمت موی سپیدم... ✍ ..................... . کنون که داغ تو بر سنگ‌ هم اثر بگذارد چه مرهمی ز غمت عمه بر جگر بگذارد برو بهشت که جبریل جای خشت خرابه برای زیر سرت بالشی ز پر بگذارد سه سال داری و صد زخم، باید عمه‌ات امشب برای غسل تنت وقت، بیشتر بگذارد کجاست فاطمه تا بازوی شکسته ببیند علی کجاست به دیوار غصه سر بگذارد منم حسین و، تو عباس، پس رواست که عمه کنار پیکر تو ، دست بر کمر بگذارد تن کبود تو را بین قبر می‌نهم اما هلال قامت رنجیده‌ات اگر بگذارد کنار عمه بمان؛ من نمی‌گذارم از این پس در این خرابه کسی با تو سر به سر بگذارد بمان عزیز دلم قول می‌دهم نگذارم دوباره چوب ، قدم بر لب پدر بگذارد خودم به پای خودم می‌روم دوباره به بازار کفن برات بگیرم سنان اگر بگذارد .
. (سلام الله علیها) 1⃣بند اول لالا لالا سر بریده از قفا بخواب روی پاهام بابا هیچی نگو آخه هنوز درد می‌کنه لبت باباجون رقیه قربون رگای نامرتبت بابا جون چرا نمیگی راز مگوت و ماجرای خنجر و کلوت و بشکنه اون دستی که تو آتیش شبیه موهام، سوزونده موت و، سوزونده موت و سرت رو که بردن، به نیزه سپردن، بابا حسین بمیرم مه لبهات، هنوز آب نخوردن، بابا حسین غریب گیر آوردن، بابا حسین 2⃣بند دوم حالا بابا بذار که از خودم بگم برای چی پیر شدم بگم تو راه شام یه شب که از قافله جا موندنم بابایی زجر اومد و دیگه خودم فاتحه‌م و خوندم بابایی یادم نمیره، کابوس اون شب من و کشیدش، پشت یه مرکب یادم نمیره، بخاطر من زد تازیونه، به عمه زینب، آه عمه زینب با قد خمیدم، رو خارا دویدم، بابا حسین چقد حرف بد از این و اون شنیدم، بابا حسین گرسنه خوابیدم بابا حسین سلام الله علیها 👇 ✅واحد حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) 🔻محمد علی بیابانی 1⃣بند اول از آسمون ماهمون و زمین زدن عمود آهنین زدن داره از علقمه میاد صدای گریه‌های بابا دیگه علمداری نداره بمیرم برای بابا رنگش پریده قدش خمیده هیشکی بابام و اینطور ندیده خونیه دستاش، انگار که تیر از چشم عمومون بیرون کشیده ، قدش خمیده توی این بیابون، با حال پریشون، چیکار کنیم اگه دشمن اومد، توی خیمه‌هامون، چیکار کنیم خدا بی عموجون چیکار کنیم 2⃣بند دوم تا که رسید عمود خیمه رو کشید اشکای خواهر و که دید به عمه گفت حق داری که زانوی غم بغل بگیری سخته ولی باید دیگه آماده شید برا اسیری دیگه از الآن عمو ندارید گوشواره هاتون ‌در بیارید باید بجای زانوی سقا پاتون و روی خارا بذارید، عمو ندارید با خنده انظار، با طعنه اغیار، چیکار کنیم تو دشت و بیابون، تو کوچه و بازار، چیکار کنیم با این همه آزار، چیکار کنیم https://eitaa.com/emame3vom/67050 .👇
. 1⃣بند اول رسم روزگار اینه، بار فراق سنگینه امسالم نفهمیدم، با تو بودن چه شیرینه یعنی باز چشای من، ماه عزات و می‌بینه کم سینه زدم برات، کم گریه کردم از غمت امسالم نشد آقا، بمیرم توی محرمت چجوری وداع کنم، با پیرن سیاه ماتمت تو که یه عمری سایه‌ت رو سرم بوده امسال اگه سال آخرم بوده وقت مردنم کاشکی بگی آقا این بیچاره عمری نوکرم بوده این آخرین خواهش نوکره سال دیگه من و یادت نره آقام آقام آقام آقام حسین 2⃣بند دوم من که اربعین امسال، بیچارگیم و می‌دیدم هر شب آقا تو رویا، تو موکبات می‌خوابیدم موندم و دلیل این، جاموندنم رو فهمیدم می‌دونم آقا بدم، به همه به جز تو رو زدم پیر شدم نفهمیدم، دلم و به هر کسی ندم اما تو رهام نکن، حالا که پشیمون اومدم بذا همیشه زیر پرچمت باشم هر روز آقا گریون غمت باشم جان مادرت برام یه کاری کن هر سال اربعین تو حرمت باشم اربعینا دلم کبوتره سال دیگه من و یادت نره علیه السلام 👇
. نشستم عشق را معنا كنم دل گفت يا زينب نشستم ديده را دريا كنم دل گفت يا زينب نشستم يادي از زهرا كنم دل گفت يا زينب قيامت خواستم برپا كنم دل گفت يا زينب زني عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را و معصومانه بر دوشش كشد بار امامت را همينكه لحظه ي از او نوشتن شد قلم لرزيد از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد حريمي محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد خداوندا حريمي اينچنين را كيست سلطانش هزاران جان فداي او هزاران تن به قربانش نخوانش زينت بابا بگو جان علي زينب نگو دختر بخوانش مرد ميدان علي زينب سر و سامان مولا روح و ريحان علي زينب علی دستان الله است و دستان علي زينب علي را آنچنان در پوست و در خون خود دارد كه گويا جسم زينب يك علي در كالبد دارد سلام اي روز ميلادت هم اشك چشم ها جاري سلام آموزگار عشق در آیین دلداری تلاطم داشت بين چشم هايت شوق ديداري و اين يعني حسينت را تو خيلي دوست ميداری هنوز ای خواهر عاشق نخوردی شیر مادر را که می خواند طپش های دلت نام برادر را كجا وصف كسي همچون تو در قاموس من باشد كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری اگر حال پریشان، دست بسته، قد خم داری همان دست کریمی که حسن دارد تو هم داری و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست پس از نام حسین اسمی به غیر از اسم زینب نیست مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست دلی غیر از تو از عشق حسین اینسان لبالب نیست میان سینه ام شوری ز شعر منزوی برپاست که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست الا ای عقل مبهوتت الا ای عشق حیرانت چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد که مدح تو بدون روضه ات یک چیز کم دارد چنان نام حسین بن علی نام تو غم دارد دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد... دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساعات میان خنده ها می ریخت اشک عمهٔ سادات 👇
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون کیه که دلبره دلخواهه حضرت اباعبداللهه اون کیه امیر و شاهنشاهه حضرت اباعبداللهه اون کیه که قیامته،حتی بردن اسمش عبادته اون کیه که روایته،جعل الله شفاءَ فی تربته جانه اباعبدالله جانانه اباعبدالله دینه اباعبدالله ایمانه اباعبدالله شاهه اباعبدالله سلطانه اباعبدالله قربان اباعبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون کیه که با دلم همراهه حضرت اباعبداللهه اون کیه که میخامش واللهه حضرت اباعبداللهه اون کیه که میگن همه،فقط این آقا تنها رفیقمه اون کیه که هزار دفه،بمیری براشم بازم کمه یاره اباعبدالله دلداره اباعبدالله سرور اباعبدالله سالاره اباعبدالله تا روز محشر گرمه بازاره اباعبدالله قربان اباعبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای به محکمهٔ عالم حاکم یا قمر منیر بنی هاشم ای الگوی علی اکبر و قاسم یا قمر منیر بنی هاشم یا قمر، قمر حسین،تاج عالم و تاج سر حسین ای سپر، سپر حسین،به وجود تو مفتخره حسین سرداری ابوفاضل،سردمداری ابوفاضل سالاری ابوفاضل،پرچمداری ابوفاضل دلداری ابوفاضل،علمداری ابوفاضل ای یار اباعبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/emame3vom/91252 .👇
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو دلبری و عالم دلداده ای پسر شاه ای شهزاده تو فوق العاده ای فوق العاده ای پسر شاه ای شهزاده ای علی، علیِ حسین تویی حیدر منجلیِ حسین تا علی ولی خداست تو هم هستی علی ولیِ حسین یاهو علیِ اکبر، شب گیسو علیِ اکبر دلخواه علیِ اکبر، ای دلجو علیِ اکبر ای زادهٔ لیلا ای، زیبارو علیِ اکبر لیلای اباعبدالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به عشقت می‌زنم امشب باده ای پسر شاه ای شهزاده با اسم علی مستی آزاده ای پسر شاه ای شهزاده محشری، دل و می‌بری خلقا و خلقا پیغمبری ذوالفقاری و حیدی یه نفر نه تو صد تا لشگری یکتا علیِ اکبر، بی‌همتا علیِ اکبر عالی علیِ اکبر، ای اعلا علیِ اکبر می‌جنگی میگه عباس، ماشالا علیِ اکبر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇
. سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن معرفت رنگ گرفته‌ است از عرفانِ حسن خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید قدرِ یک لحظه زمین‌گیر نخواهم گردید هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید تا خود حشر منم دست به دامان حسن عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود بنویسید مرا بی سر و سامان حسن رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی‌ ست پرچم یَشمیِ خوش‌ نقش و نگارم حسنی‌ ست نه فقط من..،همه ی ایل و تبارم حسنی‌ ست بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است این شعارِ همه‌ی ما ، حسنی‌ها ، شده است: " تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن" خاک خشکیم که لب‌تشنه‌ی جامی بودیم کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم می نشستیم سر سفره ی احسان حسن من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم فقط از دوری معشوق خودم مینالم پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن روضه‌تر از غم آقای کریمان ،غم نیست وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست مادری‌تر ز حسن در همه ی عالم نیست تو نگو حضرت صدّیقه..،بگو جانِ حسن! آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است از مصیبات حسن ، خونِ خدا خون‌جگر است سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است گریه‌کُن‌های حسین‌اند پریشان حسن کوچه‌ای تنگ برای غم او بانی بود قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود داغ ناموس گرفته‌است گریبان حسن سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن ✍ .................... . غارت زده منم که کنارت نشسته ام غارت زده منم که ز داغت شکسته ام غارت زده منم که تو را خاک می کنم تابوت را ز خون تنت پاک می کنم غارت زده منم که ز کف داده صبر را با دست خویش کنده برای تو قبر را غارت زده منم چه کنم با جنازه ات ای وای ریخته به زمین خون تازه ات غارت زده منم که ز داغ برادرم می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم غارت زده منم که ز آغوش بسته ات می گیرم آه چادر خاکیّ مادرم من را به داغ  قتل تو غارت نموده اند نه کربلا نه کوفه نه در شام دلبرم داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت والله بود سخت تر از غارت حرم «تشییع روز با من و تو سازگار نیست تا شب تو را به جانب قبرت نمی برم»
. روزی بدون گریه ی من سر نمیشود چشمی شبیه چشم ترم ، تر نمیشود من تشنه ی محبتم و زر نخواستم من را ببین ، ببین همه چی زر نمیشود من اشک میخورم که نمک گیرتان شوم از این شراب ، با برکت تر نمیشود من هم تنم سیاه و عرق کرده است، حیف من را بغل کنید معطر نمیشود !؟ یک بوسه ام بده که بمیرم پس از همان چون لذتی چو بوسه ی آخر نمیشود شرحی گزیده از قصص الانبیاست این _ گریه نکرده بر تو پیمبر نمیشود امشب برای خرجی ام البنین بیا ترحیم اوست ... بی پسر آخر نمیشود بچه برای نوکری تو بزرگ کرد نامادری که این همه مادر نمیشود عباس را همیشه غلام حسین خواند بچه‌کنیز ، حکم برادر نمیشود کلثوم را بگو ، که به قربانیش پذیر ... این اندک است اگر که مکدر نمیشود ام البنین ! شفای همه دردهای ما امری بجز رضات مقرر نمیشود زاویه ی بقیع ، بود قبله ی جهان هر کس که سجده کرد ، که کافر نمیشود غیر از نبی و فاطمه و چندتا امام قطعاً مدینه بی تو منور نمیشود (خیال) ✍ عج سلام_الله_علیها ............. . مناجات با (عج) در  شب وفات حضرت ام البنین (س) قربان تو و محکمه ی عذر پذیرت قربان تو و لطف و مَبرات کثیرت ای حجت حق، درگذر از بنده ی زارت حالا که پشیمان شده این عبد حقیرت خالی شده پیمانه ی ما "أوْفِ لَنَا الْکَیْل" ای یوسف زهرا نظری کن به فقیرت هر لحظه ی ما پر شده از عطر دعایت الحق که تو هستی همه دَم، فاطمه سیرت هر جا که رسیدیم فقط مدح تو گفتیم بگذار بمانیم همان معرکه گیرت "هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم" دلخوش به توایم و همه هستیم اسیرت گفتیم بیا روضه ی عباس گرفتیم شاید که سوی خیمه ی ما خورد مسیرت ای مادر عباس اجازه بده یک بیت ما روضه بخوانیم از آن کوه بصیرت بی دست و پُر از تیر ز بالای بلندی افتاد زمین ام بنین، ماه منیرت ....... الا که دست خدایت در آستین باشد بیا که مانده به در دیده زمین باشد گناه می کنم اما به خود نمی گویم شرار قهر تو شاید که در کمین باشد خوشا به حال گدایی دست چشمانش ز ابر خرمن چشم تو خوشه چین باشد چه می شود که دم مرگ پا نهی به سرم خودت بخواه که تقدیرم اینچنین باشد کنار اشک غم فاطمیه ات باید دوباره چشم تو با غصّه ای قرین باشد بگو به آه دل دردآورت امشب که روضه خوان غم ام بی بنین باشد تو روضه خوان عمویی و روضه ات باید برای مادر عباس دلنشین باشید ✍ .... آهم چرا از سوز هجرت آتشین نیست قلبم چرا چون قبل از دوری غمین نیست تو نیستی! من بی خیال بودن تو بی عارم و از ننگ داغی بر جبین میست من را همیشه در بدی می‌بینی اما دیگر شرار قهرت آقا در کمین نیست حق می‌دهم از من، تو برداری نظر را می‌دانم از لطف تو سهمم بیش از این نیست انقدر  که غیر از تو را با چشم دیدم چشمم دگر با گریه در روضه قرین نیست دیگر ندارم انتظار دیدنت را تقدیر این آلوده دامن اینچنین نیست تنها مسیری که نجات من در آن است جز کربلای روزهای اربعین نیست روضه بخوانم! مادری جانسوز می‌گفت بعد از حسین ام البنین ام البنین نیست آذر ماه ۱۴۰۳ .
. غروب بخت مرا صبحگاه نیکو نیست چراغ زندگی ام را توان سوسو نیست   فراق یوسف مصری کجا و دوری تو قیاس داغ تو در حد این ترازو نیست نسیم، زلف تو را حمل می‌کند با خود وگرنه باد زمستان شهر خوشبو نیست دل از هوای تو کندن برای من سخت است همیشه کوچ مراد دل پرستو نیست شلوغ بازی دنیا فریب داده مرا تمام رونق این دهر جز هیاهو نیست به بی‌خیالی این روزگار می‌گریم تو نیستی و از این غم خمیده ابرو نیست عزیز کرده‌ی زهرا مریض هجر توام علاج درد مرا غیر وصل، دارو نیست مسیر آمدنت رُفتگر نمی‌خواهد بگو به پلک ترم وقت آب و جارو نیست چه نذرها که نکردم تا تو برگردی ببین به دست زنان محل النگو نیست تمام آرزوی مادرم ظهور تو بود دگر بساط دعایش میان پستو نیست بیا و مثل رضاجان تو ضامن من شو اگر چه طینت این گرگ مثل آهو نیست هنوز عشق تو را جار می‌زنم آقا خوش است دل عاشق تو ترسو نیست سر مرا بکشان روی دار شاه نجف که مرگ ساده در اندیشه علی‌گو نیست علی به دست خودش دفن می‌کند ما را نماز میت ما را امام جز او نیست تو را به مادر شش ماهه‌ی حسین بیا رباب آن که شبیه‌ش هنوز الگو نیست سه شعبه خورد به حلقوم طفل، مادر مرد شبیه ذبح علی روضه‌ای دو پهلو نیست ✍ ........ وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را شاهی که شکسته‌ست مصیبت کمرش را پروانه به هم ریخته گهواره خود را تا باز کند از پر قنداق، پرش را تلخ است پدر گریه کند، طفل بخندد سخت است که پنهان بکند چشم ترش را دور و برش آن‌قدر کسی نیست که باید این طفل در آغوش بگیرد پدرش را دور و بر او آب و به او آب ندادند می‌کرد تماشا همه ی دور و برش را آن تیر که عباس از او نقش زمین شد آییدو ببینید به کودک اثرش را این قسمت من بود شود طفل دو قسمت آورده پدر سمت حرم دو پسرش را ماندم چه کنم دفن دو شش ماهه چه سخت است اول بدنش دفن کنم یا که سرش را دفنش بکنم تا ب سم اسب ندارد بهتر که کنم دفن تن مختصرش را جرمش همه این بود که هم نام علی بود با هلهله کشتند علی دگرش را مادر نگران است، خدایا! نکند تیر نیت کند، از شیر بگیر پسرش را هم چشم به راه است که سیراب بیارند هم دلهره دارد که مبادا خبرش را... ای وای از آن تیر و کمانی که گرفته‌ست این بار سپیدی گلویی نظرش را وقتش شده بر دست بگیرد جگرش را مردی که شکسته‌ست مصیبت کمرش را ........... غنچه شش ماهه ای که بار ندارد غنچۀ شش ماهه ای که بار ندارد چیدنش آنقدر افتخار ندارد زود خزان شد گلی که در همه عمرش تجربۀ دیدن بهار ندارد کار خودش را برای غربت من کرد او که نیازی به کارزار ندارد تشنۀ یک جرعه بود، تیر نمی خواست! حنجر خشکی که اختیار ندارد نازکی این گلوی سوخته تابِ – - تیر نه! شمشیر شعبه دار ندارد! کار ابالفضل را سه شعبه اگر ساخت حجم گلوی تو جای خار ندارد حداقل کم کنید هلهله ها را کشتن شش ماهه که هوار ندارد1 کاش کسی هم به نیزه دار بگوید نیزه از این طفل انتظار ندارد ✍ ................. گرفتمت به روی دست، بارون خجالت بکشه حتی فرات خجالت از، این لب و صورت بکشه بابات برا یه جرعه آب، این‌همه منت بکشه منت کشیدم اما نشد، آبی به لب‌هات برسه حرمله هم شد باعثِ، این اتفاق این حادثه حتی لب‌هات به گریه وا نشد، جون کندی بی سر و صدا سه‌شعبه خوردی بی هوا، فقط میخوام صبر از خدا کاشکی یکی بود تو رو به، یه جرعه آب مهمون کنه فکر نمی‌کردم حرمله، اینطور منو حیرون کنه بابات‌و بین حرم و، معرکه سرگردون کنه چشم انتظاره مادرت رباب، بی طاقته دمِ حرم تو رو به خیمه ببرم، دیدی چی اومده سرم؟ باشه علی راحت بگیر بخواب! ،دلم شکست فداسرت! اگه ببینه مادرت، اگه بپرسه مادرت میگم که خوابه پسرت می‌ترسم از لحظه‌ای که، دم غروب غوغا کنن برای غارت حرم، دور حرم دعوا کنن نیزه توی خاک بزنن، تن تو رو پیدا کنن به سرنیزه می‌بندن سرِ تو رو، می‌ریزه خون از حنجرت همه‌اش دعای مادرت، نیفته از نیزه سرت نگاه کن اشکای خواهرت‌و! تو بغلش پیراهنت می‌خونه وقت رفتنت، داداشی تشنه کشتنت .... انگار علی مادر تو شیر ندارد گریه نکن این قدر که تأثیر ندارد بی حال شدی و دل من ریخته برهم درمانده شده فرصت تأخیر ندارد می گیرم از این قوم کمی آب برایت بابای تو ترس از غمِ تحقیر ندارد ای مردم کوفه پسرم تشنه ی آب است این کودک بیچاره که تقصیر ندارد یک مرد بیاید ببرد غنچه ی من را آبش بدهد... مادر او شیر ندارد گفتند: "حسین آمده خود آب بنوشد" یک جرعه ی آب این همه تفسیر ندارد ای حرمله این بچه سرِ جنگ ندارد شش ماهه ی بی شیر که شمشیر ندارد تیری که به عباس زدی؟! وای خدایا... شش ماهه ی من طاقت این تیر ندارد ..... چرا قهری مگر تقصیر دارم بِجایت بر کَفَم زنجیر دارم کفِ آبی فقط خوردم عزیزم بیا از نیزه پایین   شیر دارم
نماهنگ آرامش دلم.mp3
4.49M
دستمو بگیر که بی تو میمیره دلم از همه به جز تو به خدا سیره دلم هی بهونه حرمو میگیره دلم وقتی که میگن کرب و بلا میره دلم آرامش دلم حسین خواهش دلم حسین بار دوری تو رو میکشه دلم حسین ای ذکر رو لبام حسین من حرم میخواهم حسین جایی نیست برام به جز خونه امام حسین چی کار کنه دلم حرم حرم حرم یه کاری کن برم حرم حرم حرم درد دلمو کی میدونه الا حسین هیچ کسی برام نمیمونه الا حسین جاییو تو دنیا ندارم الا حرم کربلا میخواهم کی میتونه الا حسین السلام علیک یا من بکت له السما یا من اسمه دوا ای غریب کربلا گریه کردم برات حسین هی زدم صدات حسین تا بذاری اسممو بین زائرات حسین نمیشه باورم که دورم از حرم یه کاری کن برم حرم حرم حرم حسین حسین حسین ... 🎙 ✳️ #️⃣ #️⃣