.
#امام_حسین #مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه #شب_زیارتی_ارباب
کفاف داد اگر عمر من به ماتم تو
دعا بکن که بمیرم به زیر #پرچم تو
بهشت را وسط سینه تو می یابد
کسی که در همه عمرش شده ست آدم تو
به سوز دل به دلم چای این حسینیه گفت
که دم به دم نفسش زنده است از دم تو
حدیث چشم ترم در عزات این گونه است
گیاه خشک که وابسته شد به شبنم تو
چه می توان بنویسد بشر ز نام تو چون
غدیر رفته به قربان اسم اعظم تو
ربیع الاول و ثانی، رجب و شعبانم
همه فدایی یک روز از محرم تو
چه خوش شبیه پدربذل و بخششی داری
به دست دیگری افتاده است خاتم تو
خوشا اصابت سر بر اصالت محمل
خوشا که سر زند از خواهر مکرم تو
مصیبت همه اولیا یکی است ولی
امان ز ماتم تو، الامان ز ماتم تو
🔸شاعر:
#پیمان_طالبی
___________
(شکرِ خدا دیدم دوباره پرچمت را)۲
شکرِ خدا دیدم سیاهیِ غمت را
دیدم دوباره روضههای ماتَمَت را
دیدم دوباره نوحه و شور و دَمَت را
(باور نمیکردم محرم را ببینم)۲
بر سَردَرِ این خانه پرچم را ببینم
ما را همین شورِ عزایت زنده کرده
ما را نوای نینوایت زنده کرده
ما را هوای روضههایت زنده کرده
ما را نسیمِ کربلایت زنده کرده
ما در میان روضهی تو قد کشیدیم
از لطف تو امروز ما اینجا رسیدیم
امسال اگرکه باز هم این روضه برپاست
ما که یقین داریم از الطاف زهراست
بی بی دعایش پشتِ سر ماست
زهرا نگهدارِ تمام سینه زنهاست
دستِ شکسته، اسم ما را هم نوشته
خوب و بدِ ما را همه با هم نوشته
یادم نخواهد رفت لطف مادرت را
او لطف کرده راه داده نوکرت را
او جمع کرده خادمانِ محضرت را
پس گرم کرده او تنور منبرت را
از سوز آهش قلب این عالم گرفته
ذکرِ بُنَیَه یا بُنَیَه دم گرفته
هم ماهیِ دریا برایت گریه کرده
هم مادرت زهرا برایت گریه کرده
هم زینبِ کبری برایت گریه کرده
دنیا و مافیها برایت گریه کرده
جان عزیزت اشک را ازما نگیری
این اشک را از چشم نوکرها نگیری
من آمدم امشب بسوزم پا به پایت
تا چند خطی روضه بنویسم برایت
روضه بخوانم از تنِ در خون رهایت
یادی کنم از ماجرای بوریایت
خورشید بودی بر نوکِ نِیها نشستی
ای جان زینب، پشت زینب را شکستی
--
ای حضرت غریبِ من ای آشنای من
ای کعبهی معظمهی کربلای من
زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی
رحلی گذار تا برسد آیههای من
هرجا تویی بهشتِ معلای زینب است
صحرا و خانه فرق ندارد برای من
خونِ تو با اسارت من جلوه میکند
پس انتهای توست همان ابتدای من
تا شیرهای آلِ علی دورِ زینباند
کرب و بلاست مرکزِ دولتسرای من
حالا نبین برای تو فریاد میکنم
همسایه لحظهای نشنیده صدای من
گفتی قرارِ گریه کنان است این زمین
خرج تمام گریه کنانت به پای من
عباس خیمه را بغلِ خیمهام بزن
هرجا که میروم تو بیا از قفای من
زینب علیست هیچ نمیترسد از بلا
گیرم به کوچهها برسد ماجرای من
امروز که به شانهی تو تکیه میکنم
روز دهم چه میشود اینجا خدای من
وقتی که نیزهها به تنت سجده میکنند
تا عرش میرود شررِ وای وایِ من
بگذار تا که ذبح شوم من بجای تو
با بچهها برو به مدینه بجای من
عالَم اسیر سفرهی خیرات زینب است
نانِ بیات کوفه نباشد غذای من
لعنت به نیزههای میان گلوی تو
لعنت به خندهها وسط گریههای من
---
تشنه بود و خاکها خونَش
از رخ و گونه وجبین میریخت
یک نفر خنده کرد به تشنگیاش
پیش او آب بر زمین میریخت
نیمه جان بود و پشت مرکب خود
بوسهاس سنگ بر جبینش زد
نوبتِ تیر حرمله شد
آه، از پشت زین زمینش زد
فاصله کم شده کمانداری
تیرها را دقیقتر میزد
یک نفر برآن تنِ زخمی
نیزهاش را عمیقتر میزد
آن وسط چندتا حرامزاده
بدنی ریز ریز میکردند
با لباسی که از تنش کندند
تیغشان را تمیز میکردند
#تعویض_پرچم
|⇦•جماعتی که زبانم زجورشان..
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها اجرا ۹۸_ حاج محمود کریمی•✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
جماعتی که زبانم زجورشان بسته است
به فتنه ها سرشان سنگ خورده بشکسته است
ز جهل پیرو ادراک خویش و فهم خودند
به هر معامله تنها به فکر سهم خودند
از این قبیله که نان های مفت آجر شد
ز بغضِ حیدر کرار قلبشان پر شد
امان از این همه بغضِ نهفته در سینه
امان از این همه پیشانیِ پر از پینه
علی شناس نبودند پس غلط رفتند
شبی به مجلس تشخیص مصلحت رفتند
نرفته اند غلط نه بگو غلط کردند
بگو برای چه این قوم مشورت کردند
برایِ بستن دستِ علی یدالله شان
و یا برای اراجیفِ بی سر و ته شان
برایِ کشتن زهرا به جرم چشمِ تَرَش
برای ریختن خونِ سومین پسرش
برای سوختنِ آخرین نشانۀ وحی
برای بردنِ هیزم به سمت خانۀ وحی
بگو برای چه برپا شدست این شورا؟
برای قتل علی یا که کشتن زهرا ..
شما گروه به ظاهر غدیر نادیده
شما جماعت ملعون وحی نشنیده
برای این همه جور و قساوتِ دلتان
علی چکار کند ای بخون اجیر گِلتان
علی چه کار کند با شما که بیت المال
حلالتان شده آن سان که شیر بر اطفال
علی چه کار کند با شما که در پیکار
نشسته اید به سجاده های استغفار
علی چکار کند با شما که بی عارید
شما که هرچه کند باز از او طلبکارید
علی چکار کند با غرورِ بیجاتان
علی چکار کند با نمازخوان هاتان
علی به خانه نشسته است و خوب میدانید
به مسجدید و نماز غفیله میخوانید
چه کرده اید که قوم احترامِ او نکنند
سپرده اید غلامان سلامِ او نکنند
دهانِ جُربزه را او که نیک دوخته است
چه کرده اید که حالا سپر فروخته است
علی بخاطر این کارهایتان شد پیر
دوای درد علی شیر نه که شد شمشیر
ز ذوالفقار به هیچ استعاره میگویم
اگر چه گفته ام اما دوباره میگویم
همو که بود به میدان دژ عظیم نبی
جدال کرد به دستور مستقیم نبی
همو که بود امان شما چو کشتى نوح
همو که سر زده چون آفتاب از پس کوه
کنون نگاه کنید اشک بار و منزوی است
خودش برای خودش یک مدینه مثنوی است
سکوت کرده اگر خود از او دهان بستید
شما قبیلۀ نامرد باعثش هستید
علی نگفت سخن جز به چاه ها ای قوم
چه کرده اید مگر وای بر شما ای قوم
کسی که سر بگذارد جنان به شانۀ او
چگونه بی درو پیکر شده است خانۀ او
شما که سعی نمودید جای او باشید
زدید همسر او را جواب گو باشید
به جانشینِ رسول خدا جفا کردید
شکسته است درِ خانه اش شما کردید
*خیلی اصرار کردن ، حرت فرمود پنج شنبه سر بتراشید بیاید بیرون ؛ پنج نفر نیومدن (ما با یه بچۀ فاطمه چند نسل بعد بیعت کردیم یاعلی گفتیم، تا آخرین نفس ایستاده ایم .. دیگه ما نمیزاریم علی بشه اینطوری میمیریم نمیزاریم)*
علی نشسته به خانه همین دعاتان بود
دلیل و قصه نبافید از خداتان بود
زمانه گرچه به یکبار با علی بد کرد
علی همیشۀ تاریخ صبر خواهد کرد
اراده کرد به گوش من و تو پند کند
سکوت کرد که روزى صدا بلند کند
چرا که آخر سر انتقام در پیش است
به هوش باش سقیفه قیام در پیش است
علی نشسته به خانه همین دعاتان بود
دلیل و غصه نبافید از خداتان بود
شاعر: #پیمان_طالبی
*نوشت معاویه دختری رو که اون ها میگفتن بانوی بهشته، بانوی جهانه، پشت در بود درُ آتش زدم .. چنان با لگد زدم یه ناله ایی زد دیدم مدینه به لرزه افتاد ..*
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
👇
.
#شهادت_امام_صادق
#روضه_امام_صادق(ع)
#حنیف_طاهری 🎤
امام مسلکش از مردمِ زمانه جداست
امام مظهر احقاقِ حقِ دینِ خداست
امام گرچه خودش بنده ی خداوند است
درست مثلِ خداوند بی همانند است
یقین بدان که مبری زِ شک و تردید است
امام سایه ندارد، امام خورشید است
امام کعبه ی سیار و خلق حجاج اند
خلایقند که او را همیشه محتاج اند
خلایقند که باید به او سلام کنند
به کعبه واجبِ شرعی ست احترام کنند
خلایقند که باید گرامی اش دارند
امام اوست، ولو خلق عمامه بگذارند
اگرچه خلق بدونِ امام محرومند
امام و خلقِ جهان لازمند و ملزومند
اگرچه خلق جهان را ز اوست شانیتی
به هر امام جماعت، سزاست جمعیتی
اگرچه دینِ خداوند بی نیاز از ماست
بدون مردم دنیا، امام هم تنهاست!
سر خلافت اگر خلق اختلاف کند
امام چاره ندارد مگر مصاف کند
بنا به نص روایت امام چون کعبه ست
که واجب است جهان گِرد او طواف کند
مطیع امرِ امامت همیشه پشت ولی ست
اگرچه خلق علیه وی ائتلاف کند
مطیع امر ولی بینِ کوچه ها باید
بنا به خواست او تیغ را غلاف کند
غلاف گفتم و بازویی آمده یادم
مگر که قافیه اینک مرا معاف کند
قیام همت و عزمی رفیع میخواهد
امام شیعه محب نه! مطیع میخواهد!
امام شیعه به تاریخ، خوش نگشته دلش
دمی به همهمه شیعیان منفعلش
به شیعه خود امامی علاقهمند نشد
بخاری از دم آن شیعه گر بلند نشد
امام، شیعه خود را عزیز میخواهد
سر برهنه و شمشیر تیز میخواهد
حدیث دین خدا، حرف تیغ و پیکار است
اطاعت از ولی الله سخت دشوار است
مطیع، بهرِ اطاعت همیشه آماده ست
چنان که حضرت صادق نشان ما داده ست
روایتی ست که خالی ز هرچه اشکال است
ثقه ست چون سندش منتهی الآمال است
که بود حضرت صادق به خانه دورانی
رسید محضر او شیعه ای خراسانی
گلایه کرد به حضرت؛ که یا امام ششم!
برای معرکه آمادهاند این مردم
نظر کنید مساجد پُر از مسلمان اند
کنون که شکر خدا شیعیان فراوان اند
به خلق حجت خود را دگر تمام کنید
زمان آن نرسیده ست تا قیام کنید؟!
سخن رسید بدین جا، کلام کامل شد
غلام خانه ی حضرت به خانه داخل شد
امام گفت بیا و اطاعت از من کن
تنورِ خانه ما را بیا و روشن کن
همین که گشت تنور از حرارتش آذین
خلیل وار برو بینِ شعله ها بنشین
غلام خانه که هارون مکی است اسمش
بدون اینکه ببینند ترس در جسمش
بدون حرفِ اضافه در آن تنور نشست
امام صادق درب تنور را هم بست
پس از گذشتِ زمانی میان خوف و رجا
امام گفت فلانی! تنور را بگشا
همین که باز شد آن از شراره ها گلگون
غلام سالم سالم پرید از آن بیرون!
امام گفت فلانی! عجیب ترسیدی!
نظاره کن که چنین است شیعه! فهمیدی؟
تویی که دعوی یاری شیعه ها داری
بگو که شیعه اینگونه چندتا داری؟
رها ز همهمه ی شیعیان صوری باش
اگر که شیعه شدی، شیعه ی تنوری باش
تنور گفتم و دیدم قلم صبور نبود
تنورِ حادثه تنها همین تنور نبود
دوباره در تب و تابی عجیب افتادم
تنور گفتم و آمد حکایتی یادم
تنور حضرت صادق اگر گلستان شد
تنور خولی ملعون ز شعله سوزان شد
تنور حضرت صادق اگر که علم افروخت
سر حسین میان تنور خولی سوخت
سر عزیز خدا و تنور آن فاسق
در آن زمانه کجا بود حضرت صادق؟
سری که بود سرآمد به کل مافیها
سری که خفت به دامان حضرت زهرا
سری که دل ز تمام فرشته ها می برد
سری که خنده آن دل ز مرتضی می برد
سری چنان که به شب های شامیان کوکب
سری که بود فقط روی شانه زینب
سری که بود چنان خطبه نبی، سخنش
سری که گریه نمودند پنج تن به تنش
چرا تمامی موهاش سخت سوخته اند؟
سر عزیز خدا را چه سان فروخته اند؟
صدای قرآنش را شنیده ای خولی؟
به چند درهم سر را خریده ای خولی؟
کشیده مسح ز خون بر سر و گرفته وضو
کدام دست دو دندان شکسته است از او؟
شاعر: #پیمان_طالبی✍
🔊 دانلود سبک 👇👇👇
https://emam8.com/upload/maddah/sabks/36/00/3/امام_مسلکش_1622290978.mp3
.
.
#امام_حسین
عبد الحسين
#شروع_مجلس
.
.
از سرور هر دو عالم نزد ما غم بهتر است
گريه بر تو از نماز نيمه شب هم بهتر است
.
واقعا اشك براى روضه چيز ديگرى است
در سلوك ما فرات از آب زمزم بهتر است
.
گريه هايم را بگيري بي گمان دق ميكنم
مردن از دنياى بي گريه برايم بهتر است
.
در جواب اینکه شأن گریه کن های تو چیست
از برای این سوال «الله اعلم» بهتر است
.
هر كه به جايي رسيد از نوكري تو رسيد
نوكري تو ز آقايي عالم بهتر است
.
نوحه دم داديم و با اين دم مسيحا دم شديم
از دم روح القدس واللهِ اين دم بهتر است
.
يازده ماه از خدا ماه شما را خواستيم
از تمام ماه ها ماه محرم بهتر است
.
رتبه پيرِغلامان تو نزد فاطمه است
چون غلامي شما با قامت خم بهتر است
.
انبيا در آخر خط ميشوند عبدالحسين
آخر این راه از آغاز آن هم بهتر است
.
گر به زیر ناودان کعبه هم باشم ولی
معتقد هستم که باشم زیر پرچم بهتر است
.
گفته بودند اربعين صحن تو چيز ديگريست
رفتم و با چشمهاى خويش ديدم بهتر است
.
.
#محمد_جواد_پرچمی ✍
.
ابياتى از اين شعر اثر قلم گرم #پيمان_طالبى عزيز ميباشد.
.
75.8K
#دودمه
#شب_عاشورا
#شب_دهم_محرم
خواهره غم دیده ات گردد به قربان سرت
ای برادر جان حسین (ع)
قدری اهسته برو بوسه زنم برحنجرت
ای برادر جان حسین(ع)
#مجیدمرادزاده✍
.............
#دودمه
#شام_غریبان #امام_حسین
#شب_یازدهم_محرم
#شام_غریبان_امام_حسین
امشب اطفال حسين بن على بى ياورند
آه و واويلا حسين (٢)
دختران اين حرم در كربلا بى معجرند
آه و واويلا حسين (٢)
٢
روى نى ها راس شاه و روى صحرا پيكرش
يا حسين و يا حسين (٢)
جاى عباس على خالى ببيند خواهرش
يا حسين و يا حسين (٢)
٣
راس نور چشم پيغمبر نشسته بر سنان
آه از اين داغ گران (٢)
جابجا مى شد ميان دست هاى اين و آن
آه از اين داغ گران (٢)
٤
در زمين كربلا شام غريبان امشب است
گريه كار زينب است (٢)
بين اطفال حرم بى وقفه در تاب و تب است
گريه كار زينب است (٢)
٥
شد حسين بن على امروز از خواهر جدا
يا حسين و يا حسين (٢)
سر جدا، پيكر جدا، دستان آب آور جدا
يا حسين و يا حسين (٢)
٦
روى نى ها راس شاه و روى صحرا پيكرش
يا حسين و يا حسين (٢)
جاى عباس على خالى ببيند خواهرش
يا حسين و يا حسين (٢)
شاعر: #پیمان_طالبی
.