eitaa logo
امام حسین ع
21.7هزار دنبال‌کننده
413 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
YEKNET.IR - tak - 07 safar 1443 - narimani.mp3
6.82M
🔳 (ع) 🌴عمریه آقا سینه زنم حک شده بر روی بدنم 🌴بر سر سفره ی خوان کرم جیره خور نان حسنم مست و خراباتیِ این سینه زنیَم من حسنی ام حسنیَم حسنیم تا سایه ی تو باشد به سرم محتاجِ توام سلطان کرم این نمک سفره تو کرده اسیرم آمده ام مزدِ محرم رو بگیرم نگاهی کن به دستانم (دخیلک یا حسن جانم)۲ 🎤 https://eitaa.com/emame3vom/51285 . سائل کوی تواَم مولا مست سبوی توام مولا نور دل زهرا و علی عاشق کوی توام مولا ریزه خور خوان توام یوسف زهرا عمری مهمان توام یوسف زهرا تویی آرامش جانم دخیلک یا حسین جانم عمری از لطف و کرمت بنشسته به زیر علمت از کودکیم خون خدا جنت من گشته حرمت عاشق صحن تو و بین الحرمینم گریه کن زینب وعباس و حسینم منم درد و تو درمانم دخیلک یا حسین جانم کرب و بلایت جنت من مهر و ولایت عزت من کی میشه آقا از کرمت صحن و سرایت قسمت‌من شامل عالم یا حسین لطف و عطایت جنت و رضوان همه کرب و بلایت فدای تو شود جانم دخیلک یا حسین جانم نور سماواتی تو حسین کوه حسناتی تو حسین روح مناجاتی تو حسین باب کراماتی تو حسین نور دل حیدری و جان پیمبر عالم هستی ز تو گردیده منور به یادت دیده گریانم دخیلک یا حسین جانم پرده حرمت ز تو درید به سوی تو شمرِ دون دوید خنجر خود را ز کین کشید سر تو را از قفا برید تا که رسیده یاحسین جان تو بر لب از غم داغ تو شده خون دل زینب تو هستی روح و ریحانم دخیلک یا حسین جانم .
. ‍ مجتبی_علیه_السلام این چه صبر و چه سکوته که لبِ تو وا نمیشه غمِ تو چِقد بزرگه که تو سینه جا نمیشه ردِِّ اشکای تو امشب مونده توو چِشِ ستاره جگرت توو تشتی از خون میریزه چه پاره پاره الهی هیچکی نبینه، غمِ این روزای غربت تو، توو خونِ دل بغلتی خواهرت کنه نظاره یا حسن غریب مادر، یا حسن غریب مادر امون از غم مدینه، ماجرای کوچه و در تا به حال کسی ندیده بریزه خون اینجور از لب این چنین شعله کشه یه کبوتر تو آتیشِ تب هر چی از شرحِ تو گفتم رسیدم به عمقِ غربت همسرِ تو جامِ زهر و بنوشونه جای شربت متحیرم آقا جون، زنی از سرِ لجاجت که دلش چیجوری اومد به شما کنه خیانت یا حسن غریب مادر، یا حسن غریب مادر امون از غم مدینه، غم داغِ یاس پرپر آقا جون کارِتو ساخته نیشِ زهرِ مارِ خونه آهِ تو چه آتشینه دلِ سنگ و میسوزونه شعله شعله آه هجومِ تیرای نفرت و کینه اشکِ تابوتت در اومد الهی خواهر نبینه (2) آخه صبر هم حدی داره همه بوده ارثِ مادر چرا دیگه جا نداری تو، توو آغوشِ پیمبر (2) یا حسن غریب مادر، یا حسن غریب مادر امون از غمِ مدینه، امون از غلاف و خنجر .
. علیه_السلام حسین جان.. دربساط عشق هرکس زحمتش بالاتراست.. پیش زهرا مادرت شخصیتش بالاتراست! هرکه محض احترامت معصیت کمتر کند روزی اشک میان هیئتش بالاتراست.. احترام پیرها هرچند برما واجب است.. پیرمرد روضه تو حرمتش بالاتراست. قول دادی روز محشر لنگ نگذاری مرا ساکن بیت الحسین امنیتش بالاتراست خیمه ی تو جای کبر و کینه و منصب که نیست هرکسی خاکی تر آمد عزتش بالاتراست. نقص های هر نمازش زود کامل میشود.. هرکه انس سجده روی تربتش بالاتراست کربلا رفتن کجا؟از کربلا گفتن کجا؟ دیدن شش گوشه ات از صحبتش بالاتر است داغِ تو دیده به فکر غصه دنیا که نیست مبتلای اشک تو ظرفیتش بالاتراست از شهیدان تو فهمیدم که پای عشق تو هرکسی گمنام تر شد شهرتش بالاتراست گریه در هیئت تفاوت میکند باهرکجا گریه دسته جمع باشد قیمتش بالاتراست وسع ما این‌است! اما خوب میدانیم ما.. خیلی از این نوکریها ساحتش بالاتراست تشنگی، زخم زبان،داغ جوان، هتک حرم از تمام این مصائب غربتش بالاتر است آب مهر مادرت بود و به رویت بسته شد حجم نیزه آمد و راه گلویت بسته شد.. ______________ .
. (ع) پرورش یافتۀ راه اویس قرنم گرچه بی تاب و اسیر همۀ پنج تنم همه دم ذکر من این است و همه شب سخنم من غلامی زِغلامان امام حسنم روزیم میرسد از سفرۀ احسان کریم نام ما را بنویسید گدایان کریم .... کریم کاری بجز جود و کرم ندارِ آقام تو مدینه ست ولی حرم نداره .... رکن ایمان شده در بند توالیِ حسن شک ندارم به کرم کردن فردای حسن کربلایی شده ماندیم همه پایِ حسن دل سپردیم به الطافِ پسرهای حسن عقل وامانده ز توصیف مقام و جاهش عشق حیران شده در محضر عبدالله ش لطف مولایِ کرم بندنواز است هنوز دست عالم سر این سفره دراز است هنوز خانه اش کعبۀ حاجات و نیاز است هنوز این در خانۀ عشق است که باز است هنوز نقش باید بشود در همه جا چون دلِ من هر دردی بسته شود جز در پر فیض حسن *روز محشر که همه گریانند اشک ریزان حسن خندانند ...*   جان به قربان مقامش چه غریب است این مرد بی سپاه هست قیامش چه غریب است این مرد غصه دار است کلامش چه غریب است این مرد بی جواب است سلامش چه غریب است این مرد خاکساران درش بر در دیگر نروند گریه کن هایِ حسن کور به محشر نروند سفره داری که سر سفره او نعمت هاست دل او مصحَف پر صفحه ای از غربت هاست سرخیِ کنج لبش شرح همه محنت هاست پاره هایِ جگرش مرثیۀ تهمت هاست چه شد !؟زهر چه کرد!؟ بدنش سبز شده تن او هم شبیه پیرُهَنش سبز شده ...   *  خود امام مجتبی رو خواب دید چرا روضه ما رو نمیخوانی؟...  گفت آقاجان من یه عمر روضه خوان شمام روضه های که از شما به من رسیده من همه رو خواندم ... اونی که شنیدم شما رو مسموم کردن .. پاره های جگرتون داخل تشت بوده .. بدنتون رو تیربارون .. فرمود عبدالزهرا اما روضۀ واقعی من حسن اینه اگه خواستی برای گریه کنا بخونی اینو بخوان ... روضۀ من اون لحظه ای بود که دستم تو دست مادرم بود ... تو کوچه های بنی هاشم ...*   با دو چشم تر و یک قد کمان از کوچه روز و شب روضه گرفته ست امانت کوچه تب و لرز بدنش داشت نشان از کوچه گفت در روضۀ من باز بخوان از کوچه روضه خوان از غم ناموس و دل چاک بگو از تکان دادن یک چادر پر خاک بگو ...   *ابی عبدالله اومد باخبرش کردن، عباس اومد ... زینب اومد ... همه اومدن کنار بستر ؛ حالا حسین داره التماسش میکنه داداش بازم نمیخوای حرف بزنی؟ حرف بزن! *   حسن جان، یه کم حرف بزن تا سبک شی برادر حسن جان، چهل سالِ که هی تو خواب میگی مادر حسن جان، میری کوچه میشه غمت چند برابر حسن جان ... چی دیدی ، مگه کی باهات اون در افتاد چی دیدی ، نمیگی چطور مادر افتاد چی دیدی ، مگه مادرم با سر افتاد ... حسن جان یه کوچه، همه زندگیِ منو زیر و رو کرد یه کوچه، که ما رو با نامرد شهر رو به رو کرد یه کوچه، که یادش باید مرگ و باز آرزو کرد یه کوچه ... یه نامرد ، به ما تویِ این کوچه بد کرد یه نامرد ، رسید راه و رویِ ما سد کرد یه نامرد ، گل یاسمون و لگد کرد ... حسین جان، شکست دلم تو غمت مثل شیشه حسین جان، میدونی که اینو میگم من همیشه آخه روزی مثل روز تو نمیشه ... حسین جان ... برادر ، میشینن رو سینت تو گودال یه نیزه ، میاد و دیگه میری از حال به زیر ، سم اسبا میشی لگد مال   *گفت حسین ، همه دارن گریه میکنن عباس سر به دیوار گذاشته ، زینب ، ام کلثوم ، داداشای عباس همه دارن گریه میکنن .. اما امام حسن به هیچ کدومشون ایراد نگرفت تا نگاه کرد دید ابی عبدالله داره اشک میریزی فرمود تو دیگه گریه نکن .. حسین جان من درسته دارم تو غربت میمیر اما کنار بدنم تو هستی سرم رو پای زینبِ ، عباس کنارم .. الهی برات بمیرم یه ساعتی میاد هیچ کسی نیست سرتو از رو خاک برداره ...   یا امام حسن دل نگران بودی کسی نیست سرشُ از رو خاک بردار ... الهی بمیرم برا زینب ، فقط این صحنه رو زینب دید .. همه دل نگران بودن پیغمبر ، امیرالمومنین ، مادرش زهرا حتی عباس تو علقمه .. همه دل نگران بودن اما هیچ کدوم این صحنه رو ندیدن ، فقط زینب بود بالا تل زینیه ... نگاه کرد دید نانجیب داره نزدیکِ گودال...وَ شِمرُجالِسُ .
. جگرم پاره شد از زهر کجایی پسرم چشم من مانده به در تا تو بیایی پسرم از عبایی که کشیدم به سرم معلوم است کار ما و تو کشیده به جدایی پسرم حسرت بوسه بابا به دلت می ماند تو به بالینم اگر دیر بیایی پسرم مثل یک مار گزیده به خودم می پیچم جگر سوخته را نیست دوایی پسرم بسکه در کوچه زمین خوردم و برخاسته ام نه توانی به تنم مانده نه نایی پسرم هی زمین خوردم و هی ناله زدم وااماه دارم از کوچه عجب خاطره هایی پسرم مثل آن چادر خاکی شد عبایم خاکی مثل زهرا سرم آمد چه بلایی پسرم مادرم را پسرش برد سوی خانه ولی من سوی خانه روم با چه عصایی پسرم سر نهادم به روی خاک که از جدم حسین برده ام ارث غریب الغربایی پسرم آب هم گر بدهی باز دلم میسوزد شده این حجره عجب کرببلایی پسرم جگرم پاره شد اما بدنم پاره نشد کس نزد بر سر من سنگ جفایی پسرم دست و پا میزنم و سینه من نیست دگر زیر پا و لگد بی سر و پایی پسرم گریه بر بی کفن کرببلا کن در قبر چونکه بند کفنم را بگشایی پسرم عبدالحسین میرزایی https://eitaa.com/emame3vom/51290 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ﷽ حضرت رسول اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) آنکه با غمزه‌‌های گفتارش درس‌آموزِ صد مدرّس بود در نفس‌های آخرِ عمرش قلم و کاغذی طلب بنمود چون که می‌خواست مردمِ دینش نشوند از مسیر حق، گمراه خواست در آخرین وصیت خویش بنویسد: "علی ولی‌الله" ناگهان از میان جمعیت محضر حضرت رسول‌الله یک نفر _آن‌که دانی و دانم_ گفت "ان الرجل لیهجر"... آه او که آیات را نمی‌فهمید گفت قرآن برای ما کافی‌ست او نفهمید که کلام رسول جز کلام خدای سبحان نیست آن رسولی که گفت: ای مردم! یک امانت زِ من کنار شماست اجر پیغمبریِ من، تنها احترامِ به دخترم زهراست چند روزی گذشت... مردی که بر نبی بست تهمتِ هذیان او که قرآن برای او بس بود حمله‌ور شد به کوثر قرآن کوچه آماده، هیزم آماده یک نفس مانده بود تا آتش داد زد: ای اهالیِ خانه یا که بیعت کنید یا آتش... همه گفتند: فاطمه آنجاست گفت: فضه، حسن، علی، یا او، هرکسی پشت درب این خانه‌ست طعمه‌ی آتش است حتی او همه گفتند: محسنش پس چه؟ گفت: فرقی نمی‌کند اصلاً باید این خانه را بسوزانم مرد باشد میانِ آن یا زن چند لحظه سکوت کرد و سپس چند گامی سوی عقب برگشت همه گفتند: منصرف شده است همه گفتند که بخیر گذشت ناگهان باز سمت خانه دوید لگدی زد به در...خدا!... مادر فاطمه بی‌سپر...خدا!... محسن در شده شعله‌ور...خدا!...مادر ✍حمید رمی  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 👇
مداحی_آنلاین_از_من_بپذیر_نوکری_هایم_را_حاج_حسن_خلج.mp3
4.73M
روضه (ع) 🌴از من بپذیر نوکری هایم را 🌴کم کاری چشم و سینه و پایم را 🎤حاج از من بپذیر نوکری هایم را کوتاهی چشم و سینه و پایم را آقا شب آخر صفر خالی کن در صحن امام رضا خودت جایم را طبیب عالم و آدم زدرد بستری است به خویش پیچد وجان دادنش کبوتری است شبیه فاطمه چیزی به صورتش انداخت چقدر مرگ شبیهی ، چقدر مادری است ** امشب از خاطرات تو گشته آسمان دلم پر ستاره خاطرات خوش با تو بودن در دلم زنده گشته دوباره یاد شیرینی خنده هایت  یاد آن شب که پیغمبر عشق از شعف در دلش داشت غوغا با نگاهی پر از مهربانی دست ما را به هم داد و گفتا فاطمه با علی کن مدارا یا علی جان تو جان زهرا
‍ . ⚫روضه جانسوز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام_ گریز روضه حضرت زهرا سلام الله علیها _ حاج حسن خلج⚫️ ◾️▪️🔲▪️◾️ به پای مرگ نشسته،که برسرش برسد خدا کند که کمی زود خواهرش برسد *یه جوری به چشمات التماس کن که خدانکرده کم نیاریا ..." امروز برا امام حسن گریه کن،اینا این شرط و شروط رو عیب نمیدونن"چون میدونن ما رعیتیم دستمون هم فقط به دامن این خانوادس ..."شرط کن بگو آقا ، امروز برات زار میزنم اما دلم میخواد تمام راه کربلارو برای امام حسین زار بزنم ...* به پای مرگ نشسته که بر سرش برسد خدا کند که کمی زود خواهرش برسد ... چه احتضار غریبی ، چه صبر بی تابی *یعنی چی؟!من یه خرده معنا کنم ... یعنی اگر بی تابی فقط باشه آدم جیگرش که میسوزه داد میزنه ... آی ... مُردم سوختم ... ولی صبر بی تابی یعنی این که زبان بستس ... وقتی حسین اومد تو ، چشمش به زینب افتاد ... حالا از آتش زهر ؟! نه نه نه والله نه .....* چه احتضار غریبی ، چه صبر بی تابی چه بیقرار شده تا به مادرش برسد 2 مادر مادر ...... *گاهی وقتا سرشو بلند میکرد میگفت: خوب شد شماها اون روز نیومدید کوچه.....وقتی میرفتم اون دست منو گرفته بود .... وقتی برمی گشتیم من دستشو گرفته بودم ...* طبیب عالم و آدم زدرد بستری است 2 به خویش پیچد وجان دادنش کبوتری است شبیه فاطمه چیزی به صورتش انداخت چقدر مرگ شبیهی ، چقدر مادری است 2 *خوش به حال چشمات،خیالت دیگه راحت باشه امروز گریه کردی برا حسن، مادرش ضمانت کرده،اون روزی که همه توی محشر گریانند،من نمیذارم تو گریان باشی ... خیالت راحت باشه ..."دلم میخواد خیلی گریه کنید حالاکه نشستید ، حتما هم کار و زندگی دارید و زدی گفتی ولش کن زندگی رو ... آقامو عشقه ...* زینب از راه رسید ... زینب جان بدو طشت رو بردار بیار ... میان طشت پر از خاطرات کوچه شده ... (مادرم گفت حسن پاشو بریم ... یه مرد همراهم باشه ... اینا خیال نکنند علی رو خونه نشین کردن... فاطمه تنهاست ... دستم توی دست مادرم بود ... اینقدر مادرم خوشحال بود ... گفت حسن فدک رو گرفتم ... داشتم جلو جلو میرفتم مادرم هم پشت سرم میومد ... یه مرتبه دیدم کوچه تاریک شد ... یه مرد بی ادب از روبرو داره میاد ... مادرم زود از پشت سر پیراهنمو گرفت ... حسن جان بیا عقب این خیلی بی تربیته ...* میان طشت پر از خاطرات کوچه شده بپرس از جگر پاره اش بگو چه شده ... *همینقدر بهتون بگم رفقا ... صدای ناله حسن بلند بود همیشه ......* یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن داغی که گیسوان حسن را سپید کرد .... ای غریب آقام ...... ◾️
. 🔸مراسم هفتگی سحر 📆 زمان: 👈 جمعه ۹ مهر ماه ۱۴۰۰ 🔷 با مداحی: 👈 کربلایی ____ 🔊 بخش اول | یا رب دوباره وقت دعای سحر شده 🔊 بخش دوم l اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ 🔊 بخش سوم | نمیدونم که به نوکریت آقا قبولم کردی یا نه؟ 🔊 بخش چهارم l بدون آب بریدند حنجر او را 🔊 بخش پنجم ادامه l هَبنی لإبتداءِ کَرَمِک و سالِفِ بِرِّکَ بی 🔊 بخش ششم l من خودم فکری برای درد هایم می کنم 👇👇👇👇