eitaa logo
امام حسین ع
18.6هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📃 این شهید که اومده 🎙 🗓 ۱۴۰۰ 📍 "مدظله‌العالی" 🏷 این شهید که اومده، یه روزی رشید بود، برا مادرش، مادری که خون دل براش خورده بود تا رشید شد، مایه‌ی امید بود، برای پدر، اون پدر که با نون حلال و با عشق زلال بزرگش کرده بود، عصا بود، عصای اون پیرمرد مو سپید بود، شاید اون پدر-مادر الان، با دلی پر از انتظار، رفته باشن از این دیار، یا یه گوشه‌ای از ایران پر افتخار، چشم به در، مونده تا بیاد از راه، نوجوونی که الان شده یک مرد با وقار. مردی که نگینی به روی خاتم دلهاست با این که پر از خاک رسیدست چو دریاست گمنام ولی قهرمان و پهلوان نامی دنیاست شاهد امروز، شافع فرداست این مرد شبیه فاطمه، عاشق و دلداده‌ی مولاست حیدر امیرالمومنین این شهید که اومده، این جوون، مسافره، مسافری که اومده بخاطره، اونایی که دلاشون، از زمونه‌مون مکدره، مسافری که از همه به‌حال روز شهر با خبر تره، می‌دونه این روزهای سخت، داره چجوری میگذره، کی مرد میدونِ جهاد اکبره، میدونه این روزا، تموم خونه‌ها یه سنگره، مسافری که با تموم بچه‌های شهرمون برادره، مسافری که با خودش غما رو می‌بره، رسیده و دوباره کوچه‌ها به عطر فاطمه معطره، سفیر عشق مادره، طنین نام حیدره، تبلور ذبیح عشق و آیینه‌ی امام عاشقا علی اکبره، امیر عشق، ذبیح شاه کربلا، حیات ما، ممات ما، مسیح شاه کربلا. آیینه‌ی مولای دوعالم علی اکبر ای کوثر بن کوثر بن ساقی کوثر سر سلسله‌ی فاطمیان در صف محشر یابن امیرالمومنین ای وارث حیدر حیدر امیرالمومنین این شهید که اومده، شهید بود که شهید شد، توو امتحان الهی رو سفید شد، ابن شهید خدا می‌دونه چه‌ها کرد، برای ملت آبرو دست و پا کرد، تموم فتنه هارو رو سیاه کرد، فدای این شهیدی که در گنار سنگر، به گریه یا حسین گفت به خنده جان فدا کرد، فدای این جوانی، که در نماز ایثار، به خون وضو گرفت و به اکبر اقدا کرد، فدای آن حسینی، که زیر تیغ قاتل، سرش بریده گشت و به شیعیان دعا کرد شاه گفتا کربلا امروز میدان من است عید قربان من است مادرم زهرا در این گودال مهمان من است عید قربان من است اختران چشم‌های خود بستند شعله بر جان آفتاب زدند کودکان تا پدر ز خانه رود همگی خویش را به خواب زدند رفت از خانه خسته آهسته زائری سوی تربت زهرا تا پدر رفت دخترک برخاست خانه ناگاه گشت کرب و بلا دخترک گفت روزها باید ساکت و سر به زیر گریه کنیم خوب شد تا نیامده بابا بنشینیم و سیر گریه کنیم پشت سیلی ز اشک خاطره ی چهره ی خنده روی مادر بود شانه ای بین دست های حسن بین آن چند موی مادر بود سر زینب به روی پای حسین آسمان دلش بهاری شد هاتفی گفت عرش می لرزد باز اشک حسین جاری شد https://eitaa.com/emame3vom/55405 .👇
4_5958401940692929205.mp3
32.66M
(این شهید که اومده) 🎥 مراسم عزاداری شب شهادت (سلام‌الله‌علیها) 🗓 چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰ 🎧 مداح: 📍 بیت رهبری (مدظله‌العالی)
. 📃 می‌چکد عشق از تمام جهات 🎙 🗓 ۱۴۰۰ 📍 "مدظله‌العالی" 🏷 "سلام‌الله‌علیها" می‌چکد عشق از تمام جهات وقت توصیف مادر سادات در میان معانی والا جنگ و دعواست بر سر کلمات مانده‌ام که چگونه بنویسم از مقام کریمه‌ی بالذات هرکه خواهان برکت و نور است بفرستد به محضرش صلوات از در خانه‌اش کجا بروم هست این خانه، خانه‌ی خیرات نبریدم از این حرم به بهشت من و از او جدا شدن هیهات جمع کرده خدا در این خانه لطف و مهر و عنایت و برکات نگرانی، نگیر دل از او تا کند از غم بقیه رهات با خدا، با ولایت زهرا سر فرازیم من جمیع جهات جارچی قبیله‌ی عشقم از دم اوست این همه اثرات یار ما را مگو فرشته‌صفت که فرشته از او گرفته صفات محور اصلیِ قبیله‌ی نور کعبه‌ی عشق و قبله‌ی حاجات نان طفلان خویش را داده به گدایان شهر، وقت صلات آنچه داده‌ست به یتیم و اسیر قوت افطار باد نه خمس و زکات عشق حیدر، حبیبه‌ی شهدا مادر بهترین دلیل نجات ما پناهنده‌ی نگاه تو ایم الامان امنا من الهلکات خوش بحال اسیر های غمت خوش بحال تمامی شهدات عاشقانی که بین آتش و خون جان سپردن تشنه بر سر پات سر ما و قدوم پر خیرت دیدن ما بیا به روز وفات مادر نور ، مادر دریا مادر لطف، مادر حسنات با همه گفته‌ام که روضه‌ی تو بهر من هست برتر از عرفات آی بانو، اجازه دارم که؟ با دل بی قرار و خسته برات چند جمله مصیبت کوتاه روضه خوانی کنم به بزم عزات؟ با خودم فکر می‌کنم که اگر یک زمان در مقابل چشمات روی ناموس تو بلند شود دست یک بی حیایِ ....! حال و روزت چه می‌شود وقتی مادرت می‌زند شکسته صدات فکر این صحنه ها نفس گیر است آدمی سیر می‌شود ز حیات آه اما علی، علیِ غریب دید که، بگذرم از این جملات در دل شعله بال بال زدی بود چشمان شیر یزدان مات! نفست را گرفت سرخی میخ جان من، جان عالمی بفدات چه به روزت آمده بانو که گرفته میان شعله صدات جان من را بگیر در داغت چه‌کنم با جسارت کلمات... مرتضی را کشان کشان بردند تو زمین خورده بودی از ضربات با اشاره صریح می‌گویم وای از دست قنفذ بد ذات غم بی یاوری شیر خدا بعد از آن لحظه‌ای نکرد رهات این قصیده تمام شد اما پر زده دل به جانب عتبات نجف و کاظمین می‌خواهم آه از شوق سیدالشهدات آه از آن لحظه‌ای که می‌خوانی کشته‌ی تشنه مادرت بفدات مادر آب، وای وای حسین کشته شد تشنه در کنار فرات https://eitaa.com/emame3vom/55407 👇
روضه (می‌چکد عشق از تمام جهات) - حاج محمود کریمی.mp3
44.79M
📌 شب شهادت حضرت زهرا، سال ١٤٤۳ 🎙 با مدّاحی: 🕌 حسینیه‌ی امام‌خمینی(رحمةالله‌علیه)
. السلام علیک یا اباعبدالله✋ آقا! تو را «آقا» مرا «نوکر» نوشتند یعنی تو را اوّل مرا آخر نوشتند روی سیاه من یقیناً حکمتی داشت شکر خدا نام مرا قنبر نوشتند روزی که نام «بهتران» را می نوشتند نام تو را از هر کسی بهتر نوشتند آری تو را حتی میان پنج تن هم در روز خلقت گریه آورتر نوشتند این قسمت ما بوده که سردار باشیم امّا تو را در کربلا بی سر نوشتند این اشک دیده ... نه ... چراغ برزخ ماست از برکت تو اشک را گوهر نوشتند ترسی ندارم از قیامت چون شنیدم نام تو را هم شافع محشر نوشتند .
. برایت دست و پا گیرند خلخال و النگوها نخواهی بست دل در زرق و برق این هیاهوها کسی که محو سَیر آسمان شد از زمین سیر است همیشه بوی رفتن می دهد بال پرستوها چه "دُر سفتی و خوش گفتی" که دهها قرن،شیرین است هنوز از خطبه خوانی های تو کام سخنگوها در آن کوتاهی عمرت مفاهیم بلندی بود که حک شد خط به خط بر صفحه ی تاریخ الگوها گلوبند و گلوی اعتراضت یاد خواهد داد سخاوت را به خِسَّت ها،شجاعت را به ترسوها ستون آسمان این خانه است این خانه خشتی که هر خشتش شرف دارد به تاج برج و باروها همان جارو که دستش را گرفتی خوب می داند درون "بیتِ" تو "تطهیر" می گردند جاروها الا ای محور دوران چه باکی دارم از میزان که سنگین است با مثقالی از عشقت ترازوها پس از تو روزها از بوی گل ها بی خبر بودند شبانه می روی بعد از تو می رویند شب بوها جعفر عباسی از بیرجند✍ .
. بی تو جز غصه ها همدمی نیست رو مپوشان که نامحرمی نیست جز غم چشم تو ماتمی نیست بی تو ماندن که درد کمی نیست یا خودت با خودت راهی ام کن یا بمان باز همراهی ام کن کو صدای دعای شبانه؟ بارش ربنا، دانه دانه بر سر مردم این زمانه مادر عاشق اهل خانه_ -باز برخیز و ما را دعا کن لطف در حق همسایه ها کن نه فقط این دل عاشق من نور خورشید و ماه از تو روشن از نفس های تو سبز، گلشن علت کائناتی یقینا لب گشا و بگو راز خود را راز خلقت، سرآغاز خود را کوچه ها سایه ات را که دیدند از حیایت خجالت کشیدند نخل ها قصه ات را شنیدند پیش قد قامت تو خمیدند لشگر بی سپاه ولایت جانفدای علی! جان فدایت ماجرای در و آتش و دود مایه ی ننگ دنیای دون بود بعد تو قلب گیتی نیاسود تا ابد! تا همان روز موعود منبر نور آنجا مهیاست برفرازش فقط نام زهراست ✍نصیبا (معصومه) مرادی احمر از تهران .
. چنان پیچیده عطر بی نظیرش در فضا، زهرا نمی افتد دمی هم از لب باد صبا: زهرا چه چشم انداز زیبایی است سمت مشرق عفت به هر سو بنگری از ابتدا تا انتها زهرا حلول شبنم رنگ است یا آغوش گلسنگ است که گردش جمع می گردند جمع ما سوی، زهرا انیس و مونس حیدر، مقامش سوره ی کوثر یگانه یاس پیغبر(ص)، و کانَت طیبا زهرا چه بذری پرورش داده است او در باغ دامانش یکی از غنچه های اوست، مصباح الهدی زهرا به مریم، ساره، آسیه و هاجر برتری دارد که معصوم است از عصیان و نسیان و خطا، زهرا مطاف جن و انس اینجاست حاجت از که می خواهی؟ بقا زهرا، دعا زهرا، دوا زهرا، شفا زهرا اگر شویش علی، شان نزول انّما باشد نباشد پس چرا شان نزول هل اتی، زهرا چه کس بوده دلیل خلقت نوع بشر؟ احمد چه کس بوده دلیل خلقت ارض و سما؟ زهرا ملائک اینچنین گفتند روز اول خلقت: الهی هَب لنا حیدر، الهی اتنا زهرا به قرآن خوانده ای جنات عَدنٍ تحتِها الاَنهار؟ بهشت عدن، آن بالاست ، اما فوقها، زهرا همه اسلام آوردند و او ذاتا مسلمان بود تو گویی با پیمبر بوده در غار حرا، زهرا چه اکسیری است در آموزه های چشم این بانو که حتی فضّه اش را می کند آخر طلا، زهرا نه تنها بیت های این چکامه، یا مصاریعش نه هر واژه که می گوید در اینجا هر هِجا، زهرا حرامی ها همه انگشت حسرت در دهان دارند چو وارد می شود در روز محشر ابتدا، زهرا اگرچه بانوی آب است و دریاها به فرمانش ولی کرده است در افطار بر آب اکتفا، زهرا چه زیبا گفت شاعر: هست کانون وفا، زینب چه زیباتر اگر گوییم: کانون حیا: زهرا اگر پرسیده بودند از درختان فدک آن روز که در این عرصه حق با کیست؟ می گفتند: با زهرا! اگر پرسیده بودند این سوال از کوه از دریا جواب کل عالم بود بی چون و چرا: زهرا بگو با تشنگان قدرت و تزویر برگردند نخواهد کرد بیعت با شمایان مطلقا زهرا شما که گربه ای بی دست و پا هستید، جای خود برون آورده حق را از دهان اژدها، زهرا همه دیدند که در جمع اشباح الّرجال شهر قیامت کرد با آن خطبه ی غرّا به پا، زهرا ز دنیای شما چیزی ندارد پیش خود یعنی: به دنیای شما مردم ندارد اعتنا، زهرا که بود آنکه رها می کرد از غم، با گلو بندش یتیمی را فقیری را اسیری خسته را، زهرا در آن کوچه –زبانم لال- پس تشخیص، مشکل شد که زهرا مرتضی گردیده بود و مرتضی، زهرا همیشه عمر گل کوتاه بوده، این قبول اما که گفته که بماند گل به زیر دست و پا ...زهرا چرا باید بگیرد دست بر دیوار و برخیزد به هجده سالگی دارد چرا دستش عصا، زهرا؟ هلا همسایه ها وجدانتان راحت که در این شهر تلافی می کند زخم زبان را با دعا، زهرا در آن هفتاد و اندی تلخ روز ِ بعد پیغمبر نشد روزی که باشد خالی از اشک و بُکا، زهرا هزاران داغ دیده است و نیاورده بر ابرو خم شده مصداق ناب البلاء لِلولا، زهرا خودش می دید و حاضر بود وقتی در کنار شط حسین تشنه اش را سربریدند از قفا، زهرا ببین تازه است داغ فاطمه از آن وجودی که عزادارش تمام عالم و صاحب عزا، زهرا خودش دراین مصائب بوده و دیده است بی تردید سر پاک عزیزش را به روی نیزه ها...زهرا گذشته قرن ها اما ببین تازه است داغ او قیامت می کند شب های جمعه کربلا، زهرا... و نام فاطمه زنده است آنجایی که می بینیم جوانی بسته بر پیشانی اش سربند یا زهرا "شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل" که میگیرد در این سمت بلا دست مرا؟ زهرا ✔عباس احمدی از قم .
. ای که پیش از خلقت خود امتحان پس‌داده‌ای! از ازل -آری- برای سوختن آماده‌ای "بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی خودِ پیغمبری شأن تو این نیست که تنها پیمبرزاده‌ای "بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی تو هم روز اَلَست اولین فردی که فریاد "بَلَی" سرداده‌ای فوق عصمت، فوق باور، فوق درک انبیا فوق هر تعریفی و توصیف، فوق‌العاده‌ای ای که عرش از چادرت حاجت تمنا می‌کند! از چه سرکردی جهان را با حصیر ساده‌ای؟ درد پهلو، زخم بازو داری اما همچنان با قنوت گریه‌هایت بر سر سجاده‌ای مادر سادات! تنها مادر سادات نه مادر دلسوز هر مرد و زن آزاده‌ای بغض تلخی در گلوی ماست تا روز ابد از همان روزی که تو در بسترت افتاده‌ای لیلةالقدر انتظار دیدنت را می‌کشد مطلع‌الفجر تماشایی! کجای جاده‌ای؟ ✍علی سلیمیان از اصفهان .
. تکاند سفره‌ی افطار را... جهان این است گرفت قبضه‌ی دستاس را... زمان این است فرشته بوسه که زد رد گیوه‌هایش را اشاره کرد به خورشید: آسمان این است سه بار فاطمه گفتیم... شعر یعنی این و باز فاطمه گفتیم... [داستان این است] تو قبل خلق‌شدن امتحان شدی... وَه! وَه! بگو به آدم و حوا که امتحان این است خطاب می‌کنی و گوش می‌شود ملکوت سکوت می‌کنی و مجمع البیان این است تبارِ ماه محمد، تبارِ کوه علی تبار باغچه زهراست... خاندان این است خریده‌ایم غمت را به سکه‌‌سکه‌ی اشک عجب بهای کمی! گنج رایگان این است شکست و ریخت زمین چای روضه، ما چه کنیم؟ در آن مقام که احوال استکان این است نشسته‌ایم _ چه خوشبخت!_ زیر بیرق تو قسم به ابر و درختان که سایبان این است ✍سعید مبشر از قم✍ .
. بِسمه‌النّور، بِسمه‌الرَّحْمان عَلَّمَ الْعِشق، عَلَّمَ الْقُرْآن عشق یعنی تو، حضرت دریا! عشق یعنی تو، حضرت باران! غیر تو «کلُّ مَنْ عَلیها فَان» درد عشق تو، درد بی‌درمان ای فدای تو هم دل و هم جان اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ نُورِ النُّورِ سوخت هم کفر از تو، هم ایمان یا صِراطَ النّجات، یا میزان! نور «والشَّمس» و «والقَمَر» هستی نه فقط «مادرِ پدر» هستی زینت عرش و کائناتی تو هم قضایی و هم قدَر هستی حاضرِ غایب از نظر هستی جوشش چشمۀ حیات تویی در محالات و ممکنات تویی همۀ کائنات می‌دانند اولین کشتی نجات تویی اول و آخر صراط تویی آفرید از تو نور خلقت را همۀ آیه‌های رحمت را هرچه بود از عوالم کثرت در تو معنا نمود وحدت را معتبر کرد با تو تربت را ای تو هم‌کفو حیدر کرّار! قره‌العین احمد مختار دختر روزهای دلتنگی همسر لحظه‌لحظۀ دشوار مخزن‌العشق! مخزن‌الاسرار! پرتو نور قل هواللهی آفتابی، درخشش ماهی موضع الوحی، معدن العلمی از حدوث و قدم تو آگاهی نظری هم به ما نما گاهی شب تاریم و آفتاب تویی اول و آخر کتاب تویی هم قیامی و هم قیامت تو هم صراطی و هم حساب تویی آبروی ابوتراب تویی مخزن‌السِّرِ عرش داداری رازدار علیِّ کرّاری نه فقط مادر حسینی تو مادر حضرت علمداری زیر دین توأند بسیاری جاری جویبارها از تو جوی اشک انارها از تو گنج خلقت خدا به دستت داد تا بروید بهارها از تو بشکفد چشمه‌سارها از تو نه فقط شأن مادری داری مصحف خطّ حیدری داری جبرئیل آمده است محضر تو پس مقام پیمبری داری با رسولان برابری داری گاه با کردگار در خلوت گاه با جبرئیل هم‌صحبت وحدت و کثرت وجود تویی غرق در کثرتی و در وحدت حجتی بر دوازده حجت در مقام تو هر چه انسان گفت آنچه وصف تو گفت، نقصان گفت بیش از آنی که در کلام آیی آنچه در شأن توست، قرآن گفت تو نه آنی که از تو بتوان گفت با تو یک شهر، رنگ ایمان داشت کوچه هم با تو بوی باران داشت سینه‌ات را رسول می‌بویید سینه‌ات عطر ناب قرآن داشت جان او بوده‌ای تو تا جان داشت مرهم زخم خاص و عامی تو قصّۀ غربت مدامی تو خطبه‌ات ابتدای عاشوراست اولین پرچم قیامی تو مادر یازده امامی تو کودکی‌هات رنج تنهایی قصّۀ غصّۀ تو رؤیایی پر از اندوه‌های دیروزی پر از اندوه‌های فردایی بهترین مونست شکیبایی قصّه‌ات رنگ زخم‌های پدر غربت کوچه‌ها، صدای پدر همۀ شهر شاهدند که تو جان فشاندی و دل به پای پدر مادری کرده‌ای برای پدر بعد، رفتی به خانۀ مولا مست بغض شبانۀ مولا پر شد از بوی یاس-بوی بهشت- غربت عاشقانۀ مولا خلوت آشیانۀ مولا جز علی لایقت نبود کسی محرم واثقت نبود کسی غیر او که دَمِ خدایی داشت همدم صادقت نبود کسی مثل او عاشقت نبود کسی همه عالم فنا و تنها عشق عشق می‌گویم و –آه- زهرا عشق که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الا عشق هم ولا عشق و هم تولا عشق دل به عشق تو مبتلا شده است محشر تازه‌ای به پا شده است از همان کودکی دل من با روضه‌های تو آشنا شده است خاک، اینگونه کیمیا شده است از تو همواره مادرم می‌خواند جگر پاره، مادرم می‌خواند حزن لالایی عزای تو بود آنچه بیچاره، مادرم می‌خواند پای گهواره، مادرم می‌خواند که یکی بود و آن یکی زهرا از تمام جهان، یکی زهرا که یکی هست و هیچ نیست جز او در زمان و مکان، یکی زهرا همۀ داستان، یکی زهرا که یکی بود و شهر آجیلی ماجرای هزارفامیلی مادر ما و چادر خاکی مادر ما و صورت نیلی قصّۀ کوچه، قصّۀ سیلی زندگی قصّۀ خیالی شد شهر درگیر خشکسالی شد ما نبودیم و عشق تنها ماند ما نبودیم کوچه خالی شد غیرت شیعه، خاک‌مالی شد دست‌بسته، کشان‌کشان، بی‌جان در میان تمام نامردان غیرت ذوالفقار را بردند پیش چشم ابوذر و سلمان یک مسلمان نبود در میدان؟ قصّه را مو به مو بگو بانو! رو به رو، کو به کو بگو بانو! دست نامرد بشکند که شکست حرمتت را، بگو، بگو بانو! شرح «لا تدخلوا...» بگو بانو! مخزن عشق و موضع کَرمی معدن‌العلم هستی و عدمی در مسیر ولایت مولا اولین یار، اولین قدمی تو نخستین مدافع حرمی بغض‌های امیر، غربت توست غربت ناگزیر، غربت توست کربلا، کوفه و مدینه و شام در تمام مسیر، غربت توست ماجرای غدیر، غربت توست درد ما از غدیر شد آغاز ادّعا از غدیر شد آغاز کوچه آغاز زخم شیعه نبود ماجرا از غدیر شد آغاز کربلا از غدیر شد آغاز پایمال سُم ستوران، تو با بدن‌های نیزه‌باران، تو همۀ قصّه از تو شد آغاز داغ جانسوز روزگاران، تو در مدینه تو، در خراسان، تو دامنی عطر سیب داری تو قصّه‌های عجیب داری تو گرچه خورشید عالم‌افروز است در خراسان غریب داری تو بوی «امن یجیب» داری تو ما گدایان خیل سلطانیم شهربند شه خراسانیم 👇ادامه ..
امام حسین ع
. #حضرت_زهرا #اسماعیل_محمدپور بِسمه‌النّور، بِسمه‌الرَّحْمان عَلَّمَ الْعِشق، عَلَّمَ الْقُرْآن عش
. هرچه داریم از عنایت اوست ره به جای دگر نمی‌دانیم گر زند تیغ، رخ نگردانیم جرعه‌ای از میِ وَلا داریم جرعه نه، چشمۀ بقا داریم مس ما کیمیا شده است اگر همه از مشهدالرضا داریم آری، از گنبد طلا داریم داغ تو بر دل زمین کافیست زخم آن روز آتشین کافیست ما مسلمان خطبه‌های توئیم خطبۀ تو برای دین کافیست گوشۀ چادرت –همین- کافیست این‌همه شمع انجمن داری پرتو نور پنج‌تن داری خوش به حالت، حسین داری تو خوش به حال تو که حسن داری چه‌قدَر –آه- سینه‌زن داری! ذکر روز و شبت، مدام حسین شور و شوق علی‌الدوام، حسین همۀ زندگیت، امام حسن همۀ هستی‌ات امام حسین پرچم سرخ انتقام، حسین در صف حشر، چشم در راهت جملگی ریزه‌خوار درگاهت می‌رسی در کشاکش محشر همۀ اهل بیت همراهت صف به صف، شیه‌شیعه خونخواهت روز محشر، حساب‌ها با توست هم سؤال و جواب‌ها با توست نامه‌ها را که دستمان دادند کم و بیش کتاب‌ها با توست همۀ انتخاب‌ها با توست نام تو اسم رمز روز و شب است همۀ دهر از تو در عجب است حسنین تو نور اهل بهشت زینب تو عقیله‌العرب است انتهای نجابت و ادب است آسمان، سایه‌دار سفرۀ او پادشاهان، غبار سفرۀ او پادشاهی کنیم و خوش باشیم ما گدایان، کنار سفرۀ او همگی ریزه‌خوار سفرۀ او او فنا و بقا به ما آموخت شیوۀ مرگ را به آموخت زیستن را، چگونه مردن را زینبت چیزها به ما آموخت زینبت کربلا به ما آموخت گُردِ نام‌آوری است، خود تنها بی‌گمان حیدری است، خود تنها علم از دست او نمی‌افتد زینبت لشکری است، خود تنها حیدر دیگری است، خود تنها غیرتش را گرفت از حیدر هیبتش را گرفت از کوثر صبر و حلمش شبیه پیغمبر آن‌چنان گوهر، این‌چنین گوهر آن‌چنان مادر، این‌چنین دختر پرچم کربلا اگر بالاست همه از صبر زینب کبراست عالم بی معلم است اگر دانش‌آموز مکتب زهراست جلوه‌ای از حقیقت مولاست یک بغل یاس مخملی داری یازده آیۀ جلی داری همگی مثل حیدر کرّار یازده حضرت علی داری یازده صبح منجلی داری یازده نور از قبیلۀ یاس یازده غربت پر از احساس یازده گفتم و ادب این نیست پسر توست حضرت عبّاس همۀ خاندان به او حسّاس هر که آیین حیدری آموخت شیوۀ ذرّه‌پروری آموخت نفس گرم تو به حضرت ماه راه و رسم برادری آموخت مادرش از تو مادری آموخت عشق از پرتو جلیلۀ توست هستی و نیستی، وسیلۀ توست ذکر هر مجلس است نام حسین همه جا صحبت از عقیلۀ توست هرچه داریم از قبیلۀ توست مادرت رود، مادرت دریا آسمانی‌ترین زن دنیا اولین نشئۀ مسلمانی اولین نور کوثر و طاها همۀ دین، خدیجۀ کبرا مادرت خیمۀ نبوت بود همۀ هستی رسالت بود همسر روزهای دلتنگی مادر روزهای غربت بود کوه اگر بود، کوه طاقت بود گوهری چون خدیجه داشت رسول همسری چون خدیجه داشت رسول گر نیفتاد پرچم از دستش لشکری چون خدیجه داشت رسول سنگری چون خدیجه داشت رسول ماه، اما حلول در غربت وحی، آری نزول در غربت ردّپای خدیجه پیدا بود همقدم با بتول در غربت پابه‌پای رسول در غربت شهریار از تو شهریاری یافت هرکه زانو زد استواری یافت لحظه‌ای در برابر نامت حُر ادب کرد و رستگاری یافت افتخار طلایه‌داری یافت تو به من نیز زخم و غم دادی پرچم و بیرق و علم دادی خواستی شاعر شما باشم نمِ اشکی و شور و دَم دادی آن‌چنان که به محتشم دادی تو به من زینب و حسن دادی عشق ارباب بی‌کفن دادی خواستی شاعر شما باشم جای در صدر انجمن دادی خلعت نوکری به من دادی با صدای تو بارها خواندم خواندم این‌گونه هرکجا خواندم گاهی از غربت حسن گفتم گاهی از شاه سرجدا خواندم من برای تو روضه‌ها خواندم روضۀ درب و میخ و هتّاکی روی بازوی عشق، حکّاکی روضۀ روزگار نامردی سیلی و ناسزا و بی‌باکی روضۀ کوچه، چادر خاکی روضۀ چاه و منبر و محراب بغض شب‌های سرد بی مهتاب غربت شیر حق، امام العشق غربت کوفه، غربت ارباب شاه شبگرد و کوچه‌های خواب روضۀ آن یل دلیر، آری چاه و آن سرو سربه زیر، آری روضۀ کینه‌های بدر و حنین روضۀ بیعت غدیر، آری روضۀ حضرت امیر، آری زخم، بی‌التیام خواهد ماند بر دل خاص و عام خواهد ماند روضۀ کربلا نخوانم اگر باز حسن ختام خواهد ماند روضه‌ام ناتمام خواهد ماند... ✔اسماعیل محمد پور از آستانه اشرفیه .
. تا آفرید گفت: جهان بر مدار اوست معیار سنجش همگان با عیار اوست تا قبل از آفرینش او گل نمی شکفت با او بهار آمده یا که بهار اوست؟ از عرش و فرش و جن و ملک تا ابوالبشر از هست و نیست، در طَبَق اختیار اوست نقش و نگار نیست بیفتد در آینه نور است و آیِنه پِیِ نقش و نگار اوست از بعدِ ننگ زنده به گوری دختران در خانه ی پیمبرمان افتخار اوست او بی نیاز وزن و ترازوست روز حشر وقتی یمین حسین و حسن در یسار اوست دنیا اگر چه دار و ندارش برای اوست اما فقط علی ست که دار و ندار اوست پس در دفاع از همه دار و ندار خویش دل می زند به آن چه که در انتظار اوست ... سرد است سال هاست که آتش ولی هنوز دیوار و میخ و کوچه و در داغ دار اوست یک روز می رسد که در انگشت های ما تسبیح تربتی ست که خاک مزار اوست ✍فرزانه شفیعی از اصفهان .
14001016_42668_1281k.mp3
11.93M
🔖منبر کامل 🔖 ♦️موضوع 👇 💠 ماموریت حضرت زهرا سلام الله علیها 🔖انواع عبادت و انواع معاصی ▪️جلسه اول 🕌 بیت رهبری/ فاطمیه ۱۴۰۰ سلام الله علیها دو رکن امیرالمومنین ۱. پیامبر ۲. حضرت زهرا
. روزي كه رُكـنِ دوّم حـيدر شكسـته شد از شَرمْ، ذوالفقارِ علي سرشكسته شد در اين سه ماه،چهره اش،اندازه ي سه قرن از بـس كه ديـد داغِ مُكـرّر شكسته شد آن شب كه ديد داغ شب قدرِ خويش را مـولاي مـا ، هزار بـرابـر شكسته شد مردي كه بود عُصاره ي قرآن ، كـلام او هنگام دفنِ سوره ي كوثر شكسته شد آن شب كه كُلّ هستي او زيرِ خاك رفت سرمايه دار هر دوجهان وَرشكسته شد وقتي كه از علي"لَقَدْ اِسْتُرجِعَت"شنيد از حجمِ درد ، قلبِ پيمبر شكسته شد شد پـير در طفوليتش "گوشوارِ عرش"* چون ديد گوشواره ي مادر شكسته شد اي خاك بر سـرم سرِ مادر شـكسته بود از ضربه اي كه در پي آن در شكسته شد از ضربه اي كه در پي آن در شكسته بود در كربلا سـرِ دو برادر شكسته شد در كربلا سرِ دو برادر شكست و بعد از سنگِ شاميان سرِ اصغر شكسته شد يك عمر صبر كرد ولي زينب آخـرش از روضه ي سه ساله و يك سر شكسته شد محمّد قاسمي✍ امیرالمومنین دو رکن داشت، یکی رسول اکرم صل الله علیه و آله وسلم و رکن دوم حضرت زهرا سلام الله علیها بود. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ، ، دارم خاک می ریزم با ناله روی پیکرت، هست حیدر ببین فاطمه پیش قبرت شده مرد خیبر چه مضطر خداحافظ ای لاله ی قدخمیده خداحافظ ای ماه محنت کشیده شدی فاطمه جان تو راهم شهیده واویلا باورم نیست کنار مزار تو هستم باورم‌ نیست خودم درب قبرت رو بستم باورم نیست با دفن تو از پا نشستم زهرا خدانگهدار.....‌‌ 🌸🌸🌸🌸🌸 خودم وقت غسل تو دیدم به پهلوت نشون لگد رو خودم حالا باید بچینم رو جسم تو سنگ لحد رو اگه می بینی رفته از دیده سامون روی پیکرت داره می باره بارون دیدم رو کفن مونده چند قطره ی خون واویلا دیدم زهرا روی پیکرت جای پا بود دیدم زهرا به چشم تو ردّ جفا بود دیدم زهرا یه دنده ی تو جابجا بود زهرا خدانگهدار.....‌‌ ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بی تو کبوتر دلم به سینه پر نمیزند کسی به خانه ی علی حلقه به در نمیزند فاطمه جان حسین تو بی تو غذا نمی خورد حسن ز دوریِ رُخَت خنده دگر نمیزند کلثوم از فراق تو آه ز سینه می کشد حرف دگر به غیر تو پیش پدر نمیزند ای گل نازنین من، همسر بی قرین من زینب تو بدون تو شانه به سر نمیزند خیز ز جا و با علی روی به سوی خانه کن که میخ در به سینه ات بوسه دگر نمیزند آب بر آتش دلم خیز و به اشک خود بزن که مرهمی به زخم دل سوز جگر نمیزند کنار قبر مخفی ات ورد زبانم این بُوَد بی تو به بام خانه ام پرنده پر نمیزند : داخل قبرم ولی قبر خودم را کنده ام جان حیدر فاطمه برخیز و من را خاک کن پ.
. گدای کوی توهستم مرا مران ز درت  گداییم در این خانه بوده دردسرت به خاکبوسی این خانه کرده ام عادت  به جان مادرتان وا مکن مرا ز سرت  گناه بال و پرم را شکسته کاری کن  دوباره جابده من رابه زیر بال و پرت  گناه چشم مراکور کرد و گوشم کَر عنایتی بنما بر گدای کور و کرت  ببین چه میکشم ازدست نفس أمّاره جدا نموده مرا از دعای هر سحرت  قبول، من بدم اما تو سر به راهم کن بده اجازه که باشم همیشه دوروبرت  بگو به فاطمه امشب صبا پیامم را  که کرده ام همه شب گریه بر پسرت  صدای مادرت از دور میرسد ای وای خدا کند که نبیند تن جدا ز سرت : گریه برتوکاردست قلب عاشق میدهد روضه های مجلست بوی شقایق میدهد در فراق کربلایت سوختن کارم شده دردمند کـربلایم، داغتان دق میدهد .
. در لجنزار معاصی، از بها افتاده ایم دور از مولای خود در تنگنا افتاده ایم راه را گم کرده و بیراهه دائم میرویم در غل و زنجیرِ اوهام خطا افتاده ایم کیست بیچاره تر از ما بندگان بی پناه؟ از امام عصر، از مولا جدا افتاده ایم برکت ازاموال مردم رفت، مشکل از کجاست؟ گیرِ مال شبهه و مال ربا افتاده ایم رنگ ایمان رفته ازاین شهر، تقوا رفته است وای بر ما، شاید از چشم خدا افتاده ایم منتقم، خون شهیدان ریخت، دیگر العجل با امید فتح در راه شما افتاده ایم باتمام غصه ها، ازرحمت صاحب زمان درپناه خیمه ی خیرالنسا افتاده ایم هیچ کس مارازمین افتاده در دنیا ندید درنجف تنها به پای مرتضی افتاده ایم فاطمیه آمد و ما هم به حالِ گریه بر چادری که ماند زیر دست و پا افتاده ایم یاد آن ساعت که در افتاد روی فاطمه یاد مظلومیت آل عبا افتاده ایم یاد درد سینه ی زهرا میان بسترش یاد آن مظلومه بر حال بکا افتاده ایم : العجل منتظرِ منتقمِ فاطمه ایم با غم کوچه دل عمریست مدارا کرده .
. مرگ خود را اگر این گونه تمنا دارد سالیانی ست که در دل غم زهرا دارد روضه ي فاطمیه روضه ي معمولی نیست شرح دوران غريبي‌ست که مولا دارد شرح قومي‌ست که در موعد ياري امام جاي لبيک، فقط شايد و اما دارد قصه ي مردم بیعت شکن است این روضه خون اگر گريه کند چشم زمان، جا دارد استخوان در گلوی صبر بماند سی سال؟ آه با چاه خدایا! چه سخن ها دارد بعد يک عمر غم خانه نشيني، حالا غم بد عهدي دنیا طلبان را دارد این یکی در طلب بردن بیت المال است آن یکی منصب شاهانه تقاضا دارد آن طرف لشکر کفر است به پا خاسته است این طرف فتنه ي‌ جهل است که غوغا دارد بی وفایی کمر کوه وفا را خم کرد داغ ها بر جگر از مردم دنیا دارد .
4_5812291611459062407.mp3
23.11M
‌‍ 🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶 صلو علیک ملیک السما ای کشته حسادت دنیا پیکر پاره پاره زینب بی قراره دشمن اومده رو سینت پا بذاره دخترت داره نگاه میکنه واویلا زیر خنجر تو صدا میزنی یا زهرا من کنم رو به سوی مدینه و گویم یا جداه یا جداه هذا حسین مقطع الاعضا خنجر روی حنجر گریون چشم خواهر وای از چکمه شمر وای از تن بی سر به غرور خواهر مطهرت برخورد شمر آمد بزند پیراهنت را برد من کنم رو به سوی مدینه و گویم یا جداه یا جداه بابا گلوم زخمی شده آب مینوشم درد میکنه خوشی به قلبم دست رد زد یه بی حیا به من لگد زد به زیر دست و پا که بودم یه پیرزن چه حرف بد زد ای بابا حکایتی شده مویم ای بابا ببین شکسته ابرویم ای بابا کبود شده دو بازویم خونه به خونه کوچه به کوچه رو نیزه ها رفتی خونه ی ما نیومدی کنج تنور و طشت طلا رفتی خونه ما نیومدی باشه بذار اشکام رو دوری دراره باشه بذار بگن که بابا نداره شامیا بدن بابا بابا بابا بابا عمه مو زدن بابا بابا بابا بابا تا به من رسید بابا بابا بابا بابا موهامو کشید بابا بابا بابا بابا صلو علیک ملیک السما ای کشته حسادت دنیا تشنه بودی و از آب فرات محروم بودی و قلبت می تپید زنده بودی و دستامو که بست بابا بابا بابا بابا سرمو شکست بابا بابا بابا بابا یا اباعبدالله الحسین 🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶 ____
Nariman.Panahi.Salo.Alayk(128).mp3
6.29M
ای کشته حسادت دنیا😢😭 صلو عَلَیک مَلیکُ السَما ای کشته حسادت دنیا صلو عَلَیک مَلیکُ السَما ای تشنه مقطع عزا یا ابا عبدالله مظلوم بودی و از آب فرات محروم بودی و قلبت می تپید زنده بودی و رگ هاتو برید می پاشه خون تو به آسمون ای کشته فتاده به هامون زخماتو میدی به زینب نشون ای صید دست و پا زده در خون یا ابا عبدالله تنها بودی و فکر خیمه و زنها بودی و سنگت میزدن بعضیا چقدر نزدیک میزدن حتی بهت نمیدادن مجال تا یک نفس بگیری گودال از ذوالجناج تو دارم سوال کی پیکرت رو کرده پا مال یا ابا عبدالله تشنه بودی و زیر حجمه دشنه بودی و خنجر رو کشید زنده بودی و که سر رو برید