.
#زمزمه
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد_زمزمه
هیچ کس نمیدونه چقد سوخته پر و بالم
یاد مصیبت های بابا بین گودالم
یادم نمیره ذوالجناح اومد دم خیمه
یادم نمیره ناله و آه و غم خیمه
هیچ وقت غروب کربلا ، یادم نمیره
وای از غریبی
والشمرجالسٌ علیٰ....یادم نمیره
وای از غریبی
چرا عمر من دلخسته آنجا سر...نمی آمد؟
حرم رو می زدن کاری زدستم بر....نمی آمد
حسین جانم....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادم نمیره اون همه بی احترامی ها
دنبال دختر بچه ها خیل حرامی ها
یادم نمیره خیمه ها می سوخت حرم می سوخت
از تب تنم می سوخت و از شعله سرم می سوخت
علیَ الوُجوهِ لاطِمات یادم نمیره...وای از غریبی
بعدَ العزّ مُذَلّلات یادم نمیره...وای ازغریبی
چه جور حمله به دختر بچهی بی چا...ره می بردن
جلو چشمای من از گوش هاگوشوا...ره می بردن
#محمدعلی_قاسمی_خادم ✍
#امام_سجاد
👇
.
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد_زمینه
بیشتر از سی ساله-زنده ام با ناله
مثل روز اول-فکرم توو گوداله
خدا می دونه که خوب یادمه
شده بود دور گودال همهمه
برا این بود دیدم توو بوریا
چند تا عضو از تن بابام کمه
گریونم هرشب با یاد تنش
می میرم با داغ پیرهنش…
یادمه ازارُ-بچه های زارُ
رد شدن از بین_کوچه و بازارُ
رد زخم وکبودی یادمه
ازدحام ورودی یادمه
گریه های رقیه داخلِ
کوچه های یهودی یادمه
ردِّ شلاقا بود روی تنش
عمم هی فریاد می زد نزنش
غارت گهواره-گوش بی گوشواره
کار معجر می کرد-استینای پاره
دور دستا طنابو یادمه
اره بزم شرابو یادمه
وقتی که خیزرون بالا می رفت
گریه های ربابو یادمه
نامحرم پیش چشم خواهرش
می زد رو لبها با چوب ترش
#علی_زمانیان ✍
👇
.
#شور
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد_شور
بند اول
ای وای...
نمیره از/خاطراتم
روضه ی عصر عاشورا
همه دیدن/که دویدن
پا برهنه همه زنها
ای وای...
غصه دارم/بی قرارم
شمرِ کافر کجا زینب؟
کشیدم آه/اومد از راه
وسط خیمه با مرکب
ای وای/پشت سر دخترکان
ای وای/فرار کن رقیه جان
ای وای/ز دست این حرامیان
ای وای...
بابا/منم که مرد قافله م
بابا/زخمیِ غیرته، دلم
بابا/سوخت تمام حاصلم
بابا
بند دوم
ای وای...
داد بیداد/آتیش افتاد
تو شراره حرم میسوخت
وای ازین غم/که میدیدم
دامن خواهرم میسوخت
ای وای...
بمیرم من/اینهمه زن!
مردِ این کاروان بیمار
تا حرم سوخت/بسترم سوخت
بین خیمه تنم تبدار
عباس/آتیش زدن به خیمه ها
عباس/رقیه میزند صدا
عباس/کجایی ای عمو بیا
عباس...
مادر/بیا به دشت کربلا
مادر/برس بداد دخترا
مادر/سر حسین به نیزه ها
مادر...
#محمدعلی_انصاری✍
.👇
.
#شهادت_امام_سجاد
#امام_سجاد_زمینه
نای نینوا منم
سیدالبکا منم
آنکه شد خونجگر از
داغ کربلا منم
پایان ندارد اشکو ناله من
آه از این عزای سی ساله من
وای حسین وای حسین وای حسین وای حسین
سی سال است مقابلم
این صحنه هنوز هست
رأس بابای مرا
میبردند دست به دست
گاهی روی نیزه زیر آفتاب
گاهی تنور و گهی بزم شراب
وای حسین وای حسین وای حسین وای حسین
بار غم به شانه برد
جان داد و ولی نمرد
جای کل قافله
زینب تازیانه خورد
چه غصه ها که ندیده عمه ام
جان مرا هم خریده عمه ام
وای حسین وای حسین وای حسین وای حسین
این ختم کلام شد
هتک احترام شد
در کرب و بلا نشد
ظلمی که به شام شد
کار نوامیس خدا زار شد
زینب اسیر کوچه بازار شد
وای حسین وای حسین وای حسین وای حسین
#علی_سلطانی ✍
👇
.
#شور
#شام
#اسارت
غوغا شده ، دروازه ساعات
ازدحامه ، دور مخدرات
وارد شام ، شد عمه سادات ، امان از شام
واویلتا ، وای از دل زینب
خیره شدن ، به محمل زینب
سر حسین ، مقابل زینب ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
......
همه شهر و ، کردن چراغانی
زنها سرگرم آوازه خوانی
دارن میدن ، شراب مجانی ، امان از شام
قافله رو ، خیلی عذاب دادن
پیش زینب ، به هم شراب دادن
ناسزا به ، ابوتراب دادن ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
......
خون گریه کرد ، ارض و سما ای وای
دختر فاطمه کجا ای وای
بازار برده فروشا ای وای ، امان از شام
محله ، یهودی نشین و
پیرزنی ، زد با سنگ کین و
سر حسین ، شد نقش زمین و ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
......
با آل الله ، خیلی بد تا کردن
تا جایی که ، میشد جفا کردن
همه رو خارجی صدا کردن ، امان از شام
سکینه اشک ، میباره واویلا
رباب شده ، بیچاره واویلا
سنگ و سر ، شیرخواره واویلا ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
.....
زینب نگاش ، سمت علمداره
میگه ببین ، که شدم آواره
رو گرفتم ، با آستین پاره ، امان از شام
غیرت الله ، زینب و یاری کن
روی نیزه ، به حالم زاری کن
رفتم بازار ، خودت یه کاری کن ، امان از شام
امان از شام امان از شام ای وای
#علی_سلطانی ✍
👇
.
#واحد
#امام_حسین
#امام_حسین_واحد
بند اول:
یک لحظه بی تو بودنم مثل ساله
زیر این پرچم هرکی هس خوش اقباله
هر جا بودم اسمت رو بردم
دل رو به دست تو سپردم
نانی جز نان تو نخوردم
ای جان ای جان ارباب
شیرینیِ توو زندگیمی
بهترین راهِ بندگیمی
همراه من از بچگیمی
ای جان ای جان ارباب
ثارالله ثارالله حسین جان
بند دوم:
توو جمع عشاقت منم حاضر میشم
امسالم با لطف خودت زائر میشم
میزنم دل رو باز به جاده
راهی میشم پای پیاده
روزی توو راه تو زیاده
ای جان ای جان ارباب
کاشکی چشمی دریا نمونه
حسرت توی دل ها نمونه
هیچ کس توو شهرش جا نمونه
ای جان ای جان ارباب
ثارالله ثارالله حسین جان
#علی_علی_بیگی ✍
👇