CQACAgQAAx0CRkUDywACC0VgI4SupiaBNq75fDuvbKCSj1838AACbAcAAnbMuFHpMTQ9A2atsx4E.mp3
8.42M
⏯ #مناجات با #امام_زمان(عج)
🍃من یه مرغ پرشکستم آقاجون
🍃باز به این بیچاره بال و پر بده
🎤حاج #محمدرضا_طاهری
.
🌷پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) :
✍ أکثِروا مِن ذِکرِ هادِمِ اللَّذّاتِ، فقیلَ: یا رسولَ اللّه، فما هادِمُ اللَّذّاتِ؟ قالَ: المَوتُ، فإنّ أکیَسَ المؤمنینَ أکثَرُهُم ذِکرا للمَوتِ، وأشَدُّهُم لَهُ استِعدادا ؛
👌 ویران کننده خوشیها را فراوان یاد کنید. عرض شد : ای رسول خدا ، ویران کننده خوشیها چیست؟ فرمودند : مرگ ؛ زیرکترین مؤمنان کسی است که مرگ را بیشتر یاد کند و برای آن آماده تر باشد.
📔 بحار الأنوار ج۸۲ ص ۱۶۷
.
.
مشق رزم قمر بنی هاشم، در محضر پدر و استادش امیرالمومنین علیه السلام:
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟
او که میآید، تو احساس جوانی میکنی
باز یادِ رزم و شور پهلوانی میکنی
آمده پیش تو تا مشق سپهداری کند
تا به سبک حیدری تمرینِ کرّاری کند
میزند زانو که رسمت را بیاموزد، علی!
با چه شوقی، بر لبانت چشم میدوزد، علی!
ماندهام در بهت شاگردی که استادش تویی
هم چراغ رفتن و هم نور ایجادش تویی
من شنیدم بارها آن اسم زیبا را، ولی
چیز دیگر بود، عباسی که تو گفتی، علی!
با صدایی مهربان، گفتی: بیا عباس من!
تیغ را بردار، با نام خدا عباس من!
نورِ چشمان علی! پیش پدر چرخی بزن
شیرِ من! شمشیر را بالا ببر، چرخی بزن
این چنین با هر دو دستت تیغ را حرکت بده
دست چپ را هم به وزن تیغ خود عادت بده
فکر کن، هر حالتی بر جنگ حاکم میشود
دستِ چپ، عباس من! یک وقت لازم میشود
الامان از چشم شور و تیر پنهانی، پسر!
کاش میشد چشمهایت را بپوشانی، پسر!
بی نقاب، ای جلوه حسن خدادادی، نجنگ
سعی کن تا میشود بی خـودِ فولادی، نجنگ
تشنهای، فهمیدم از آنجا که شیداتر شدی
تا لبانت خشک شد عباس! زیباتر شدی
خوب میدانم به فکر ذوالفقار افتادهای
بی قراری میکنی، حقّا که حیدر زادهای
رمز از جا کندنش یادت بماند «یا علی» ست
آخر این «لا سَیف» وقفِ «لا فتی الا علی» ست
حالت «عین» علی دارد سرِ تیغ دو دم
من خودم هم «یا علی» میگفتم، آن را میزدم
رزم عباس و علی، به به! چه رزمی میشود!
ساقی و سقا کنار هم، چه بزمی میشود!
مثل اینکه باز دستی آشنا، در میزند
سرخوشی با من؛ ولی این دست خوشتر میزند
خواهشت را از نگاهت خواندهام؛ باشد! برو
درس اینجا ختم شد؛ دیگر حسین آمد، برو
#قاسم_صرافان
کتاب #حیدرانه
انتشارات #فصل_پنجم
.
.
.
لینک #ابرگروه مرثیه و مدح اهلبیت در ایتا "ویژه اشتراک گذاری شعرو سبک مداحان کشوری و اشعار اجرا نشده شعرا و مطالب آموزش مداحی"
http://eitaa.com/joinchat/2371289108C89129d8927
برای پیگیری آموزشهای مداحی هشتک
👈 #آموزش_مداحی را در گروه دنبال بفرمایید
.
.
#امام_زمان #حضرت_ام_کلثوم
با موضوع شهادت حضرت ام کلثوم علیهاالسلام
شعر 27
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای روضه خوان صبح و مساء،صاحب الزّمان
ای داغدار کربوبلا ، صاحب الزمان
صاحب عزای عمّه ی قامت خمیده ای
خون، جای اشک، بین عزایش چکیده ای
وقت مرور ِ داغ ِ روی داغ ِ عمّه هاست
گویی که خیمه ات لب ِ گودال کربلاست
داری شبیه عمّه به خود لطمه می زنی
بشکسته از جراحت ِ رگ های گردنی
در بین خاک وخون، بدنی دست و پا زده
او را عدو برای رضای خدا زده
دارد نشان ِ سنگ و عصا روی پیکرش
رفته ز کینه، بر سر ِ سرنیزه ها سرش
اینجا شروع ماتم جانسوز عمّه است
آغاز ِ اشک ِ هرشب و هرروز ِ عمّه است
باید که عمّه همسفر ِ قاتلین شود
در ازدحام کوفه و شام بلا رود
باید میان هلهله ی کوچه های شام
پیش همه شود سپر ِ کینه های بام
باید رود به غربت ِ بازار شامیان
مهمان شود به بزم شراب حرامیان
خون از لبان رأس بریده شود روان
در اصل،قاتلش بشود چوب خیزران
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#بیست_ونهم_جمادی_الثانی
#شهادت_حضرت_ام_کلثوم_علیهاالسلام
#زمینه
جواب:
ویلی ویلی ویلی
حسین حسین حسین....
روضه خون ِزینب،آخر رفته از تاب
دق کرده مابین ِروضه های ارباب
چارماهه از درداش ،شبها هم بیداره
بعد از اون نیم روز ِ کربلا بیماره
بین بستره یاس مرتضی
سرو قامتش شد از غُصّه تا
با چشمان خیس با آهی حزین
داره زیر لب یاد کربلا :
ویلی ویلی ویلی
حسین حسین حسین....
🌸🌸🌸🌸🌸
یادش مونده گودال،یک شاه بی لشکر
شد با تیغ و نیزه ، پاره پاره پیکر
پیکر بی رأسش ،رفت زیر دست و پا
بعد از اون شد وقت ِ غارت خیمه ها
همسفر شده، ناموس خدا
با زجر وسنان،شمر بی حیا
کرده با حسین،نجوا وقتی که
دیده رأسشو، روی نیزه ها :
ویلی ویلی ویلی
حسین حسین حسین....
🌸🌸🌸🌸🌸
وای از رقص و خنده،وای از آزار شام
بردنش با اجبار ،بین بازار شام
کوچه ی یهودی،تو خاطرش مونده
خون سر اطفال ،قلبش رو سوزونده
وای از کوچه و سنگ کینه ها
مونده رو تنش، زخمای جفا
یاد اون سری که خورد رو زمین
بازم میخونه از شام بلا :
ویلی ویلی ویلی
حسین حسین حسین....
🌸🌸🌸🌸🌸
داره آروم میشه ،گریه ی پیوسته
دیگه امّ کلثوم شد از دنیا خسته
با شهادت،زخماش گرفته التیام
شد شهیده در اصل، از داغ شهر شام
از وقتی که رفت، تو بزم شراب
واسَش شد حیات، بدتر از عذاب
با چوبش یزید ، زد پیش نگاش
روی اون لبی، که نخورده آب
ویلی ویلی ویلی
حسین حسین حسین....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#حضرت_ام_کلثوم
.
.
#حضرت_ام_کلثوم
#دوبیتی حضرت ام کلثوم(س)
ز آه و ناله معلوم است امشب
نوا از نای مظلوم است امشب
الا ای سینه زن ها، نوحه خوان ها
عزای ام کلثوم است امشب
نوای(غریب)
یوسف حق پرست(غریب )
.
.
#حضرت_ام_کلثوم
به یاد کربلا زاری کن امشب
ز دیده خون دل جاری کن امشب
عزایِ ام کلثوم است ای دل
بیا با ما عزاداری کن امشب
نوای(غریب)
یوسف حق پرست(غریب)
.
➖
#میلاد_امام_باقر
#سرود #میلاد_امام_محمد_باقر_۱۳۹۹
#تک_یا_شور
✍ #علی_حاجیان_فر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قبله ی محراب/بهترین مهتاب
شمس عالمتاب/معدن نایاب
برتر از القاب/الگوی طلاب
اومده دنیا/پنجمین ارباب
*طیب و طاهر اومد
*عشقِ ظاهر اومد
*مژده همه شیعه ها
*امام باقر اومد
《شاده دل شیعه بگو / ای جونم
《به برکت قدوم او / ای جونم
《کور بشه چشمای عدو / ای جونم
《علی اکبر شده عمو / ای جونم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مولا یا//باقرالعلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در شکوفایی/مثل مولایی
یااباجعفر/عشق سقایی
با مسمایی/حجت مایی
صاحب علم/همه دنیایی
*شیعه بهت مدیونه
*واسه ،تو میخونه
*اعتقادش اینه که
*دشمن تو ملعونه
《دست میکشی روی سرم ای جونم
《عبد امام باقرم ای جونم
《از دعاهای مادرم ای جونم
《عیدی بهم میدی حرم ای جونم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مولا یا//باقرالعلوم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍ #علی_حاجیان_فر
https://eitaa.com/emame3vom/37771
➖.👇
.
#شهدا
#تقدیم_به_شهید_سردار_محمد_محمدی_مزینانی
#بیست_و_دوم_بهمن
#سالگرد_شهادت_جانباز_شیمیایی
#دل_سروده_های_مزینانی🌹
ای شیر مرد بیشه ی پیکار
تویِ چشات هیچ التماسی نیس
با زخمهات بازم نشون دادی
از مرگ تو جونت هراسی نیس
وقتی شبیهِ حضرتِ ارباب
با عشق .. مظلومانه سر دادی
دیدن همه دنیا که فریادِ ...
هَیهـات مِـنَ الذِلَه سَر دادی
سروِ قدت تا آسمون رفته
شونه ات مث کوهه .... دلت دریاس
تا دنیا دنیاس رویِ بام عشق
سر دارِ قلبم ، پرچمت بالاس
با بستنِ سربندِ یـــا زهرا
شوق شهادت تو نگات پیچید
تو دشت مجنون چشمای ابریت
روی گلای تشنه می بارید
رفتی و با هر قطره ی خونت
به زندگی روح و نَفَس دادی
رو میدون مین توی دشت فاو
درسِ دفاع از عشقو پس دادی
ای جانجانم ، سربه دارِ عشق
تو عمری ، تو عزت به سر بُردی
از مرز عشق و خون گذشتی تا
از بام غیرت سَـر درآوردی
مجنون شدی و مال و فرزند و
با جون و دل ، نذرِ وطن کردی
گفتی که تا دشمن تو این خاکه
از خاکِ لیلی بر نمیگردی
همسنگر عمار و مِقدادی
تو از تبار پاک سلمانی
با اسم پر آوازه اَت عمری
فخر اهالیِ مزینانی
#منصوره_محمدی_مزینان
#جانباز_شهید
.
.
#شعر_انقلاب
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
«خویشی» که سر به دامن تقدیر میگذاشت
کاری جز اعتراف به درماندگی نداشت
از راه مرگ با هدفی پوچ میگذشت
عمری که در تصوّر یک کوچ میگذشت
این شعر نیست، قسمتی از درد مردم است
تاریخ قرنها غم و غربت در آن گم است
دنیا به رغم محکمهها، قیل و قالها
در بند گرگ بود به حکم شغالها
این حکم شوم، نقشۀ دنیای دیگریست
طرح شروع فتنه و بلوای دیگریست
شیطانیان که فاتح این ماجرا شدند
وقت سقوط دهکدهها کدخدا شدند
از خیرشان رسیده فقط شر به دهکده
این قصّه آب میخورد از غرب دهکده
آری، جهان به شوق تکامل فریب خورد
آدم دوباره خیرهسری کرد و سیب خورد
تقصیر ما: حکومت سرکردۀ دروغ
تقدیر ما: جنایت پروردۀ دروغ
آزادی و حقوق برابر بهانه بود
تا که شود برادرمان بردۀ دروغ
افسونِ قرن -کورۀ آتش- غم یهود
افسانه بود غربت گستردۀ دروغ
توحید را به مسلخ تثلیث میکشند
نفرین به این تجلّی بیپردۀ دروغ
هرچند فتنه صبح جهان را سیاه کرد
خورشید سر رسید و فُسون را تباه کرد
آغاز شد حماسۀ آتش عتابها
وسعت گرفت شعلۀ این انقلاب، تا -
- در روزگار سلطۀ صحرای دورهگرد
مردی به نام نامیِ دریا قیام کرد
گلزار جان گرفت به دست بهاریاش
ایمان بیاوریم به لبخند جاریاش
از بند تن رهاست طنین دعای او
«آزادگیست» شِمّهای از ربّنای او
اندیشهاش تجسّم احکام دین ماست
اُسطورۀ مقاومت سرزمین ماست
با این وجود، در دل او غم گذاشتند
آن بیوجودها که سرِ فتنه داشتند
میخواستند بر سر ما سروری کنند
«دینِ نو» آورند که پیغمبری کنند
امّا...نه! مرد باج به گردنکشان نداد
در اوج غم حقارتی از خود نشان نداد
تا که بساط گرگ به هم خورد و جنگ شد
روباه پیر شعبده کرد و پلنگ شد
میخواستند باز بگیرند ماه را
برپا کنند گسترههایی سیاه را
امّا به یُمن مرد و مریدان پاکباز
بدسیرتان شدند هم آغوش خاک، باز
چندی گذشت... حادثه رخ داد و بعد از آن
آمد عزای نیمۀ خرداد و بعد از آن -
- با شوق مرگ، لحظۀ رفتن فرا رسید
از خود گذشت مرد و به درک خدا رسید
او رفته و حکایت او مانده تا هنوز
فرهنگ استقامت او مانده تا هنوز
«امروز» هم فدایی راه ولایتیم
دستی پر از قنوت، پر از استجابتیم
باید که در ادامۀ راهش خطر کنیم
نفرین به ما اگر که دمی فکر سر کنیم
ما «عهد» کردهایم که با «عدل» انقلاب
در محکمه مقابله با زور و زر کنیم
ما عهد کردهایم که در عصر احتمال
فکری به حال «گرچه و امّا - اگر» کنیم
حالا زمان گذشته و کاری نکردهایم!
دیگر چگونه میشود از خود گذر کنیم؟
ما عهد کردهایم، ولی مثل کوفیان
همراه و همنوای علی مثل کوفیان...
ما «عهد» را به مَسند حاشا گذاشتیم
منشور «عدل» را به تماشا گذاشتیم
از یاد بردهایم اشارات مرد را
افشاندهایم در دل او بذر درد را
دیگر اُمید نیست به اندیشههای ما
آن قدر گُم شدیم در اوهام خویش، تا -
- لبخند او به زخم بدل شد، نمک زدیم
اینگونه پایداری خود را محک زدیم
وقتی که گرگ ولوله کرد و به گلّه زد
ما در سکوت قافلهها نِیلبک زدیم
در ازدحام غفلت ما، مکر جان گرفت
چشمان خواب رفتۀ دشمن توان گرفت
آری، دوباره فتنه و بلوا به پا شدهست
نفرین به ما که سفرۀ تزویر وا شدهست
در «عهد» ما که «عدل» فقط در کتابهاست
رستم اسیر فتنۀ افراسیابهاست
با اعتراض، زیره به کرمان نمیبریم
فرصت برای شِکوه زیادست، بگذریم...
باید دوباره دست به دامان او شویم
بیعت کنیم، بلکه مسلمان او شویم
وقتی علی به مسند غربت نشسته است
عمّار او، ابوذر و سلمان او شویم
باید که در صیانتِ از مرد، جان دهیم
در راه او مقاومت از خود نشان دهیم
مردان مرد، دست به دشمن نمیدهند
آزاده ها به بند کسی تن نمیدهند
فرقی نمیکند پس از این «ما»، «تو»، یا «منم»!
چوب حراج خورده مگر خاک میهنم؟
شمشیر باستانیِ شرقیم در مصاف
پروردۀ حماسه و بیزار از غلاف
بعد از حماسه، نوبت عشق و تغزّل است
آری، بهار فصل دگردیسیِ گُل است
با اینکه در مُحاق زمان است، میرسد
روزی که خاستگاه جهان است، میرسد
آن روز ناگزیر که «فرداست» بیگمان
در انحصار چشم کسی نیست آسمان
روز نزول نور به جان جوانهها
روز سقوط سلطۀ تاریکخانهها
روزی که «عدل» حاصل خواب و خیال نیست
این یک حقیقت است، مجاز و محال نیست!
روزی که ماه، مژدۀ چشمانتظارهاست
خورشید، چشم روشنیِ بیقرارهاست
روزی که مردِ منتظرِ سالها سکوت
فریاد استجابت شبزندهدارهاست
«عشقش»، دلیل رفتن سرها به روی دار
آن مردِ مرد، «منتقمِ» سربِه دارهاست
آغاز عدلگستریِ حاکمیّتش
پایانِ حکمرانیِ دنیاتبارهاست
انقلاب_اسلامی #انقلاب_مردم
#حسن_خسروی_وقار
.
.
#ترکی انقلاب حماسه سی
57 اینجی ایل ظلمت گئجه ده
قرانلیق یاریلیب اوجالدی گونش
دونموش اورکلره تازه جان گلدی
آزادلیق یولونا نور سالدی گونش
مظلوملارین آهی یانار اود کیمی
دوشدی بیردن ظالملرین جانینا
قفسده ن چیخماقا چرپندی قوشلار
آزادلیق آختاران باتیب قانینا
سس سه وئردیلر دیلدن دوشن لر
هارایلار قوزانیب ایلدیریم کیمی
السیز ایاقسیزلار وئریب ال اله
سالدیلار تختنیندن ظالیم حاکیمی
ائلیمین بیرلیقی حقین وعده سی
سیندیریب طاغوتین یالان قدرتین
سحرین خوش عطری لاله بئجرتدی
آرتیردی وطنین داها عزتین
آزاده انسانلار قانلی بوغازدان
بیر یول دئدی هامی رهبره لبیک
بیر رهبر کی دئدی صداقتیله
کربلاده کسیک حنجره لبیک
اسلام گلشننه تازه بیر حیات
شهدانین قانی مژده گتیردی
یا حسین چاغیریب قیام ائدنلر
انقلابین بویا باشا یئتیردی
ایندی ایللر گچیر همان گونلردن
اما سوز همان دی دوران همان دی
مقصدی میز بیردی یولوموز آیدین
اراده همان دی فرمان همان دی
#محمد_هوشمند
#مدهوش
#انقلاب_اسلامی
#اقتدار
.
.
🚩#سرود
📆 یکشنبه ۹۹/۱۱/۱٩
🚩#ولادت_امام_باقر
عیان شده به جهان جمال لم یزلی
محمد آمده از دو فاطمه دو علی
ماه انجم آمده نور پنجم آمده
یا امام باقر، میلادت مبارک
امام ارض و سما محمد ابن علی
سلام ما به تو یا محمد ابن علی
در هزاران انجمن هم حسینی، هم حسن
عیان شده به جهان جمال لم یزلی
محمد آمده از دو فاطمه دو علی
محمد بن علی، میلادت مبارک
مه تمام علی مه حسین و حسن
به روی شیرخدا دوباره خنده بزن
تو حسن یا حیدری تو حسین دیگری
میلادت مبارک
عیان شده به جهان جمال لم یزلی
محمد آمده از دو فاطمه دو علی
میلادت مبارک
توئی همیشه ولی، تویی هماره امام
که شخص ختم رسل، رسانده عرض سلام
دادی ازصدق وصفا چشم جابر را شفا
میلادت مبارک
شب ولادت تو شب سرور خدا
بَرد جمال تو دل ز سیدالشهدا
تو حسین دیگری از همه عالم سری
عیان شده به جهان جمال لم یزلی
محمد آمده از دو فاطمه دو علی
میلادت مبارک
چه می شود شبی از عنایت و کرمت
شود نصیب دلم زیارت حرمت
سید و مولای من شافع فردای من
میلادت مبارک
عیان شده به جهان جمال لم یزلی
#امام_باقر
👇
.
#روضه #حضرت_ام_کلثوم
#وفات_حضرت_ام_کلثوم_س
#روضه_حضرت_ام_کلثوم (س) وروضه سیدالشهدا(ع)
حاج منصور ارضی 🎤
قسمت این بود از همان اول
عاشقان پایِ هم کنند ایثار
یک نفر صاحبِ حرم باشد
یک نفر بی نشان، بدون مزار
یک نفر شد خدیجه خانوم و
قبر او مانده خاکی و تنها
همه هستیِ خودش را ریخت
پایِ مدفونِ گنبدِ خضرا
یک نفر نیمه هایِ شب رفت و
مانده چون گوهری میانِ صدف
یک نفر قبلگاهِ عالم شد
صاحبِ صحن و بارگاهِ نجف
یک نفر سيّدِ بنی الزّهرا
در بقیع و بدون صحن و سراست
همه عزت و شکوه ِ او
همگی نذر شاهِ کرببلاست
در میانِ دو دخترِ زهرا
یک نفر پایِ ماه، کوکب شد
امِّ کلثوم با تمامِ وجود
هستی اش نذر نامِ زینب شد
در مدینه دو داغِ سنگین دید
او عزادارِ جد و مادر بود
آن دوشنبه که مادرش افتاد
شاهدِ بی حیائیِ در بود
دید مادر نفس نفس میزد
دید مسمارِ نانجیب چه کرد
دید سنگینیِ لگدها با
شاخه باردارِ سیب چه کرد
دید یک زن چگونه دوره شده
دید زیرِ قلاف بازو را
دید چادر چگونه خاکی شد
کتکِ یک شکسته پهلو را
دید وقت هجوم نامَحرم
دردسرهایِ زن چه چیزی شد
عاقبت هم رسید جایی که
پیش او صحبت کنیزی شد
پا به پایِ عقیله هر منزل
بارِ ماتم کشیده این بانو
دیده بر رویِ نیزه هجده تا
یوسفِ سربریده این بانو
با تمامِ مخدراتِ حرم
سرِ بازارِ شام گیر افتاد
پایِ راسِ بریده عباس
وسط ازدحام گیر افتاد
دید سنگی ز راه ِ دور آمد
سرِ بر نیزه را تکانی داد
بارها پیشِ چشم خواهرها
همه سرها ز نیزه ها افتاد
میشنید از کنارِ راسِ حسین
هرقدم ناله هایِ زهرا را
نالة یا بُنَی می آمد
هر چهل منزل از دل صحرا
مادری قد کمان صدا میزد
تشنه لب جان سپُردی ای پسرم
بین گودال من خودم دیدم
چِقَدَر نیزه خوردی ای پسرم
دست انداخت بر محاسن تو
جایِ حنجر زیرِ گلویت ماند
چون گلو از جلو بریده نشد
پیش چشمان من تو را چرخاند
شاعر: #قاسم_نعمتی
👇
نورالهی.mp3
4.56M
#امام_باقر علیه السلام
#سرود_ولادت
#شور
بند1⃣
نور الهی از بهشت تا مدینه تابید
با حلول ماه رسید از راه دوباره خورشید
امشب روح الامین
آورده یک نگین
واسه انگشتر
زین العابدین
باز شادی از حد گذشت
بهترین سرگذشت
امشب رقم میخوره
توو ماه بخشش خدا
واسه عفو گناه
بهش قسم میخوره
تا آینهٔ رحمته معنی نعمته
مگه دل غم میخوره
جانم جانم یا امام باقر
بند2⃣
فقه و فقاهت تا قیامت شده مدیونت
هر چی علامه است توی عالم بلاگردونت
ای موعود جابر
ای نورالمنابر
معنا شد معرفت
با قال الباقر
تو عالِم عالَمی
خطبه هات فاطمی
وارث علم حیدر
علم از تو رونق گرفت
نور مطلق گرفت
ای اعتبار منبر
تو معنی مذهبی
صاحب مکتبی
جانم یا ابا جعفر
جانم جانم یا امام باقر
بند3⃣
یا من ارجوهُ، فقط با تو اجابت میشه
هر کسی غرق گناهه غرق رحمت میشه
لطفت عالم گیره
بهترین تقدیره
نوکر حاجت هاشو
از تو میگیره
ای معدن معرفت
بانی مرحمت
دست خالیمو پر کن
ای کیمیاگر ترین
ذره پرورترین
سنگ قلبم رو در کن
با یک نگاه حسین
تو پناه حسین
این روسیا رو حر کن
جانم جانم یا امام باقر
شعر: محمد حسین مکارم
سبک: مهدی زهدی
انجمن #تکیه نوکری مشهد
#میلاد_امام_باقر
.
.
#دوبیتی های ولادتی و ماه رجب
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
امشب که در بهشت وا می گردد
هر درد نگفتنی دوا می گردد
از یمن ولادت امام باقر
حاجات دل خسته روا می گردد
********* ********* *********
رجب که چون رمضان ،فیض عام می آرد
ز آستانه ی رحمت پیام می آرد
نخست مطلع این ماه عید میلاد است
زهی هلال که بدر تمام می آرد
* ********* ********* *******
برخیز که دومین محمد آمد
داراي علوم علم سرمد آمد
دریاي علوم نبوي را باقر
با خُلق نکو و روي احمد آمد
* ********* ********* *******
امشب گل سرخ باغ دین می آید
فرزند امیرالمومنین می آید
تبریک که ماه برج حکمت باقر
در خانه ی زین العابدین می آید
* ********* ********* *******
امروز بهار عاشقان احیا شد
الفاظ محبت و وفا معنا شد
با آمدن امام باقر به جهان
پنجم گل گلخانه ي زهرا وا شد
#امام_باقر #ماه_رجب
.
.
#حضرت_ام_کلثوم #امام_زمان
با اشک ثبت شد😭😭😭
سبک 11
#بیست_ونهم_جمادی_الثانی
#شهادت_حضرت_ام_کلثوم_علیهاالسلام
سبک مهدوی
#ناله_ی_منتظر
#زمزمه #واحد #شور
این روزا میدونم
ای امام مظلوم
روضه میگیری باز
واسه امّ کلثوم
تو دمشقی یا که
گوشه ی کربلا
غرق ماتم شدی
صاحب روضه ها
داری می بینی که شده عمّه قامت خمیده
یه عمره که طعم جسارت همیشه چشیده
توی زندگیش غیر درد و مصیبت ندیده
داری می بینی بین روضه دیگه نا نداره
واسه غصه ها قلب زارش دیگه جا نداره
دیگه رغبتی واسه موندن تو دنیا نداره
العجل یا مهدی.....
🌸🌸🌸🌸🌸
می بینی آقاجون
که عمّه ی مضطر
روضه باز میخونه
این دمای آخر
خاطره ها داره
از ظهر عاشورا
حق داره می میره
با چشمای دریا
توی خاطرش مونده یک پیکر ارباً اربا
تنی که رها شد تو آفتاب سوزان صحرا
تو مقتل شده بر سر ِ پیرهن کهنه دعوا
بمیرم که چارماهه همدرد بی بی ربابه
به یاد لب خشک شیش ماهه و قحط آبه
نمیتونه از کابوس اون سه شعبه بخوابه
العجل یا مهدی....
🌸🌸🌸🌸🌸
می بینی مأنوسش
روضه های شامه
زخمایی که داره
از جفای شامه
یادشه توی شام
به اشکاش خندیدند
در پای نیزه ی
علمدار رقصیدند
نوامیس حیدر رو بردن تو بازار به کینه
زدن روی نیزه سرا رو جلوی سکینه
با این قصد که رأس باباشو رو نیزه ببینه
شده عمّه ی تو توی مجلس باده مهمون
توی بزمی که خواهرش کرده پاره گریبون
شده روبه روش لعل لبهای قاری پر از خون
العجل یا مهدی.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن).
👇