eitaa logo
امام حسین ع
18.6هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
@emame3vom "ای یک‌شبه هلال! چه زیبا نشسته‌ای!" ماه منیّ و انجمن‌آرا نشسته‌ای طوبی و سدره بر قد تو رشک می‌برند از بس که سروقامت و رعنا نشسته‌ای پژمردگی به گلشن تو ره نمی‌برد بر چوب خشک نیز شکوفا نشسته‌ای با دیدن سر تو شکیبم ز دست رفت تو روی پا هنوز و شکیبا نشسته‌ای؟! چشمان خیس ما عطش دیدن تو داشت در پیش تشنگان چه گوارا نشسته‌ای! دستان کودکانه‌ی طفلت نمی‌رسد افسوس می‌خورد که چه بالا نشسته‌ای موسای نخل نیزه! مسیح دیار دیر! آخر برای تشت که یحیی نشسته‌ای؟ بر صفحه‌ی جبین تو کوفی چه خط نوشت؟ کاینسان شکسته‌ایّ و معلّا نشسته‌ای دیگر مگیر از سر ما سایه را، حسین! اکنون که نزد زینب کبری نشسته‌ای .
@emame3vom مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت دختر چهل منزل میان هر گذر رفت مادر میان آتش در معجرش سوخت دختر به زور آستین معجر به سر رفت مادر میان‌ چهل نفر افتاد اما دختر میان حلقۀ صدها نفر رفت مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد دختر به کاخ شام با درد کمر رفت مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت مادر به پیش دیدۀ انصار افتاد دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 .
. @emame3vom هفتمین شام جدائی است بیا گریه کنیم هفتمین روز جدائی است بیا گریه کنیم داغ گلهای خدائی است بیا گریه کنیم در شب هفتم گلهای به خون خفته خویش فاطمه کرببلائی است بیا گریه کنیم کس چه داند که در این شب به اسیران چه گذشت یا به زینب زغم داغ شهیدان چه گذشت بر یتیمان حسین از غم هجران چه گذشت نوبت عقده گشائی است بیا گریه کنیم مگر امشب شب هفت گل زهرا نَبُود یاکه در کوفه چنین رسم خدایا نَبُود راه تسکین یتیمان سر بابا نَبُود عجبا این چه عزائی است بیا گریه کنیم بر سنان رأس شهیدان شده فانوس عزاء کف زنان خنده کنان در بر چشم اسرا خاندان شهدا بر سر بازار چرا که به پا شور و نوائی است بیا گریه کنیم کوفه را کشتن مهمان روش زندگی است بر یتیمان وی،آزار برازَندگی است تسلیت،کعب نی وسیلی و آوارگی است گریه بردرد دوائی است بیا گریه کنیم کوفیان در بر ما این همه غوغا نکنید بهر همدردی ماهلهله بر پا نکنید بانوان را به چنین حال تماشا نکنید که عجب حال و هوائی است بیا گریه کنیم هفتمین شام جدائی است بیا گریه کنیم .
@shere_aeini بر خاک کربلاست اگر پیکر حسین امشب رسیده است به کوفه سرحسین ای آسمان بنال که از ظلم کوفیان خاکستر تنور شده بستر حسین سرخ است گرکه خاک ز خون گلوی او خاکستری شده ست رخ انور حسین امشب شب زیارت و شام عزا بُود بنشسته در محیط غمش مادر حسین @emame3vom آهسته تر بنال دل من، که فاطمه احیاگرفته است کنار سرحسین خون از لبان اطهر او پاک می کند گلبوسه می زند به رخ اطهر حسین خوناب می کند به روی خاک غم روان اشکی که می چکد به روی حنجر حسین در محفل غمی که به پا کرده فاطمـه خالی ست جای خواهر غمپرور حسین پرپر شده ست گرچه«وفائی»وجود او شاداب مانده است گل باور حسین 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @emame3vom
🌹 مصائب ام کلثوم سلام الله علیها ▪️زمانی که امام حسین (ع) به شهادت رسید اسب امام به سوی خیمه گاه آمد ‌ دختر حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهم السلام) از خیام بیرون آمد و در حالی که دست بر سر اسب می‌کشید با گریه می‌گفت: «ای محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ‌ای جد بزرگوار، ‌ای ابوالقاسم، ‌ای علی (ع)، ‌ای جعفر، ‌ای حمزه، ‌ای حسن (ع)، این حسین (ع) است که عریان به خاک افتاده است سر از پشت جدا و عمامه و ردایش از تن خارج کرده‌اند سپس با اسب بر او تاخته‌اند. ▪️در کوفه نیز در حالی که گریه راه گلویش را بسته بود و به سختی می‌گریست به سخن ایستاد و گفت: ‌ای مردم کوفه، بد به حالتان چه کردید؟ به حسین (ع) خیانت کردید و او را تنها گذاشتید و آنگاه او را کشتید و اموالش را به غارت بردید و زنانش را به اسیری گرفتید؟ مرگ بر شما، آیا می‌دانید چه کردید و چه گناه بزرگی را مرتکب شده‌اید؟ هیچ می‌دانید که چه خونهایی را ریختید و چه زنان شریفی را داغدار و چه اموالی را به یغما بردید و لباس چه دختران و زنانی را به تاراج بردید؟ مهر و محبت از دلهایتان برداشته شده است؟ شما بهترین مردان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را کشتید؛ با این حال حزب خدا پیروز است و حزب شیطان شکست خورده و زیان کار. آن گاه این اشعار را بر زبان جاری کرد: _ ▪️برادرم را کشتید پس وای بر مادرانتان که به زودی دچار آتشی خواهید شد که گرمایی سوزان دارد. خونهایی را ریختید که خدا، قرآن و محمد (ص) آن را محترم شمرده و حرام کرده بودند. شما را به آتش دوزخ مژده باد که فردا به یقین در آن جاویدان خواهید ماند. من همه عمرم در سوگ جانسوز برادرم و ستمی که بر او رفته است می‌گریم بر آن انسان والایی که پس از پیامبر(ص) از بهترین مردان روزگار بود. من بر او اشک خواهم ریخت و همواره بر او خواهم گریست و دانه‌های درشت و بی شمار اشکم از گونه هایم خشک نخواهد شد. _ ▪️چون کاروان اسرا نزدیک شام رسیدند ‌ام کلثوم به شمر فرمود:ما را از دروازه‌ای وارد کن که مردمان کمتری در آن اجتماع کرده باشند و بگو سرهای شهدا را از میان محمل‌ها دور کنند تا مردم به نظاره سرها مشغول شده و به حرم رسول خدا (ص) ننگرند. اما شمر بر خلاف فرموده ایشان عمل کرد و فرمان داد تا سرهای شهدا را در میان محمل‌ها جای دهند و ایشان را از دروازه ساعات که مردم بیشتری در آن جمع شده بودند وارد نمودند. @emame3vom 📚اللهوف فی قتلی الطفوف-ص۸۲ و۹۱و۱۰۱ .
🏴زيارت عاشورا : 🌹امام باقر علیه السلام بعد از آموختن زیارت عاشورا به فرمودند :هر کس این زیارت را بخواند ( از دور یا نزدیک ) و بر حسین علیه السلام ناله کند و امر کند اهل خود را که بدون تقیه بر حسین علیه السلام گریه کنند و اقامه کنند را در خانه به اظهار جزع و همدیگر را بر -حسین علیه السلام تعزیت گویند، من ضامن او مى‏ شوم نزد خدا که هزار حج ، هزار عمره و هزار غزوه براى او بنویسند . 📚الکسیر العبادات فى اسرارالشهادات ص 91  @emame3vom .
🍀🍁 *دواندن اسب بر بدن مبارک و مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام* 👈🏼 عظم الله اجورنا واياكم بمصاب سيد شباب اهل الجنة سيدنا ومولانا ابي عبدالله الحسين عليه وعلي آل بيته المظلومين الاف التحية والثناء سائلا المولي الكريم لنا واياكم الاجر والثواب . 📜 سند شیعی: ثمَّ نادى عُمَرُ بنُ سَعدٍ في أصحابِهِ : مَن يَنتَدِبُ لِلحُسَينِ عليه السلام فَيُوطِئَ الخَيلَ ظَهرَهُ ؟ فَانتَدَبَ مِنهُم عَشَرَةٌ ، وهُم : إسحاقُ بنُ حَوبَةَ الَّذي سَلَبَ الحُسَينَ عليه السلام قَميصَهُ ، وأخنَسُ بنُ مَرثَدٍ ، وحَكيمُ بنُ طُفَيلٍ السَّبيعِيُّ ، وعُمَرُ بنُ صَبيحٍ الصَّيداوِيُّ ، ورَجاءُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِيُّ ، وسالِمُ بنُ خَيثَمَةَ الجُعفِيُّ ، وصالِحُ بنُ وَهبٍ الجُعفِيُّ ، وواحِظُ بنُ غانِمٍ ، وهانِئُ بنُ ثُبَيتٍ الحَضرَمِيُّ ، واُسَيدُ بنُ مالِكٍ لَعَنَهُمُ اللّه ُ ، فَداسُوا الحُسَينَ عليه السلام بِحَوافِرِ خَيلِهِم ، حَتّى رَضّوا ظَهرَهُ وصَدرَهُ . قالَ الرّاوي : وجاءَ هؤُلاءِ العَشَرَةُ حَتّى وَقَفوا عَلَى ابنِ زِيادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ ، فَقالَ اُسَيدُ بنُ مالِكٍ أحَدُ العَشَرَةِ: نَحنُ رَضَضنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهرِ بِكُلِّ يَعبوبٍ شَديدِ الأَسرِ فَقالَ ابنُ زِيادٍ لَعَنَهُ اللّه ُ : مَن أنتُم ؟ قالوا : نَحنُ الَّذينَ وَطِئنا بِخُيولِنا ظَهرَ الحُسَينِ حَتّى طَحَنّا حَناجِرَ صَدرِهِ .قالَ : فَأَمَرَ لَهُم بِجائِزَةٍ يَسيرَةٍ . قالَ أبو عُمَرَ الزّاهِدُ: فَنَظَرنا إلى هؤُلاءِ العَشَرَةِ ، فَوَجَدناهُم جَميعا أولادَ زِنىً، وهؤُلاءِ أخَذَهُمُ المُختارُ ، فَشَدَّ أيدِيَهُم وأرجُلَهُم بِسِكَكِ الحَديدِ ، وأوطَأَ الخَيلَ ظُهورَهُم حَتّى هَلَكوا. 📝 سپس عمر بن سعد ، ميان يارانش ندا داد كه : چه كسى حاضر است بر حسين ، اسب بدواند؟ از يارانش ، اين ده تن حاضر شدند : اسحاق بن حَوبه ـ كه پيراهن امام عليه السلام را به تاراج برده بود ـ ، اخنس بن مرثد ، حَكيم بن طُفَيل سبيعى ، عمر بن صبيح صَيداوى ، رجاء بن مُنقِذ عبدى ، سالم بن خَيثمه جُعفى ، صالح بن وَهْب جُعفى ، واحِظ بن غانِم ، هانى بن ثُبَيت حضرمى و اسيد بن مالك . 👈اينان ـ كه خدا لعنتشان كند ـ با سُم 👈اسب هايشان ، حسين عليه السلام را چنان لگدكوب كردند كه پشت و سينه اش را خرد كردند .👉 اين ده تن ، [پس از پايان كار] آمدند و در برابر ابن زياد ـ كه خدا لعنتش كند ـ ايستادند و از ميان آنان ، 👈اسيد بن مالك گفت :ما بوديم كه پشت و سپس سينه[ى او] را با همه اسب هاى بزرگ و تيزتك ، خرد كرديم ابن زياد ـ كه خدا لعنتش كند ـ گفت : شما كه هستيد؟ گفتند: ما كسانى بوديم كه بر پشت حسين ، اسب دوانديم تا آن كه سينه و گلوى حسين را آسياب كرديم . ابن زياد ، فرمان داد جايزه اندكى به آنان بدهند 👈ابو عمر زاهد مى گويد : ما به اين ده تن نگريستيم و همه آنان را زنازاده يافتيم مختار ، آنان را دستگير كرد و با زنجيرهاى آهنين ، دست و پاهايشان را بست و بر پشتشان اسب دواند تا به هلاكت رسيدند . 📔 اللهوف في قتلى الطفوف، سيد بن طاووس ج1ص79 📜 سند اهل تسنن: قالَ عُمَرُ [بنُ سَعدٍ] : مَن يوطِئُ الخَيلَ صَدرَهُ ؟ فَأَوطَؤُوا الخَيلَ ظَهرَهُ وصَدرَهُ ، ووَجَدوا في ظَهرِهِ آثارا سودا، فَسَأَلوا عَنها ، فَقيلَ : كانَ يَنقُلُ الطَّعامَ عَلى ظَهرِهِ فِي اللَّيلِ إلى مَساكِنِ أهلِ المَدينَةِ. 📝 عمر [بن سعد] گفت: چه كسى اسب بر سينه او (حسين) مى‌دوانَد؟ ترجمه: آنان بر پشت و سينه ايشان ، اسب دواندند و در پشت ايشان ، لكّه هاى كبودى يافتند. چون در اين باره پرسيدند ، گفته شد : او بر پشت خود ، شبانه، گندم به درِ خانه بينوايان مدينه مى برند. 📔 تذكرة الخواص، سبط بن الجوزي ج1 ص228 @emame3vom .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه خروج اُسَرا از شهر کوفه @emame3vom ما،می رَویم به شامِ غمها در تو شد بر ما سِتَم ها هلهله در مَلَأِ عام آتش و خاکستر از بام ما و شَکیبایی،دشمن و رُسوایی نبود امّا این،رَسم پذیرایی کوفه خداحافظ... ای،شهر غم در تو چه ها شد در تو بر عترت جفا شد وای از خندهٔ اغیار ازدحامِ سرِ بازار در ظلمتِ خاکت،گشتیم زندانی شد رزق آلُ الله،رنج و پریشانی کوفه خداحافظ... دور،باد از همه محبّین خِصلت و مَرام کوفه تا قیامت هست بر جا ذلّتِ مُدام کوفه پای ولی هستیم،در راه خوش عَهدی هستیِ ما باشد،فداییِ مَهدی یا مَهدی یا مَهدی... .
بیا ای مادر پهلو شکسته   کنار ساقی ابرو شکسته به جسمش نیزه ها بین دسته دسته   ستون لشکر از هر سو شکسته حرم در ماتم عمو  نشسته  دل طفلان ز داغ او شکسته ببین مادر حسین با قلب خسته    نشسته پیش این ابرو شکسته بیا پهلو شکسته مادر من کنار ساقی نام آور من ببین دشمن چه آورده به روز علمدار دلیر لشکر من بیا بنگر وداع آخرش را سر دامن گذار اینک سرش را بیا مادر برایش مادری کن تلافی کن تلاش مادرش را بیا ای مادر پهلو شکسته   کنار ساقی ابرو شکسته بیا بنگر تن سردار لشکر ندارد دست و بازویی به پیکر به هر جای تنش بینی نشان از سنان و نیزه و شمشیر و خنجر سپهدارم به خون غلتیده مادر شده بر خاک این ساحل شناور ببین گردیده ام تنهای تنها ندارم در سپاهم یار و یاور بیا ای مادر پهلو شکسته   کنار ساقی ابرو شکسته بیا بهر تسلا در کنارم نشین بر نعش یار سر به دارم توانم برده از تن داغ یاران کجای سینه داغش را گذارم نوز ماتم نشین اکبر هستم هنوز از داغ یارانم  نرستم ولی مادر نگاه کن با چه حالی کنار میر آب آور نشستم یا ای مادر پهلو شکسته   کنار ساقی ابرو شکسته چنین تنها شدن در باورم نیست علمداری دگر در لشکرم نیست مقابل با سپاهی کینه توزم به جز طفل صغیری یاورم نیست حسین تشنه لب در جنب دریا نشست و درد دل می کرد به زهرا تو گوئی سروری در آن بیابان رسیده فاطمه بر نعش سقا بیا ای مادر پهلو شکسته   کنار ساقی ابرو شکسته
@emame3vom یا این دل شکسته ما را صبور کن  یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن  دیگر بتاب از افق مکه ماه من  این جاده های شب زده را غرق نور کن  با ذوالفقار حضرت مولا بیا و بعد  دل های شیعه را پر از حس غرور کن  امشب بیا که روضه بخوانی برای ما  امشب بساط گریه ما را تو جور کن  یا چند صفحه مقتل کرب و بلا بخوان  یا خاطرات عمه خود را مرور کن   هم از وفای ساقی لب تشنگان بگو  هم یادی از مصیبت سرخ تنور کن  با کوله بار غربت و اندوه خود بیا  از کوچه های سینه زنی مان عبور کن 🔹 🔹
@emame3vom بیا ببین دلِ غمگینِ بی‌شکیبا را بیا و گرم کن از چهره‌ات شبِ ما را "من و جُدا شدن از کویِ تو خدا نکند" که بی‌حرم چِه کُنَم غصه‌های فردا را خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را به موجِ سینه‌زنانت قسم به نامِ توام که بُرده گریه‌یِ ما آبرویِ دریا را گدایِ هر شبم و کاسه‌گردم و ندهم به یک نگاهِ کریمانه‌ات دو دنیا را مرا ببر بِچِشَم زیرِ پا مغیلان را مرا ببر که ببینم به نیزه سرها را خدا کند که بیایی شبی به روضه‌ی ما شنیده‌ام که به سر سر زدی کلیسا را خوشا به پنجه‌ی راهب که شانه‌ات می‌زد به آنکه بُرد دلِ راهبان ترسا را به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را خوشا به بزم عزاخانه‌اش که تا دَمِ صبح شنید پیشِ سرَت روضه‌هایِ زهرا را ** چرا بُرید سرت را به رویِ دامن من چرا نشاند به خون این دو چشم زیبا را چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت چگونه زخم تَرَک داده رویِ لب‌ها را به رویِ نیزه سرت بود و خیمه‌ها می‌سوخت رسید شعله و زلفِ تو در هوا می‌سوخت 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹
زلف دیوانگی ام باز پریشان شده است روضه خوان از خبر آینه، حیران شده است روضه خوان مانده که با معجر زینب چه کند گویی از آخر این روضه پشیمان شده است روضه خوان دم نزد اما همگان میدانند ماه از حادثۀ کوفه، هراسان شده است مستمع حوصله ی صبرندارد دیگر بعد از این صاعقه ها نوبت باران شده است روضه خوان لال شد و مستمع، آهسته گریست فهم این روضه برای همه آسان شده است چند سال است که درگیر همین بیدلی ام "آتش و آب بهم دست و گریبان شده است" شاه عریان به صلیب است و مسیحا درعرش ارمنی در عجب از کار مسلمان شده است روضه ی کوفه نخوانید مگر نیمه ی شب این تنوری ست که گرم از سر مهمان شده است 🔸شاعر: _____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 .
از روی دلسوزی دهاتی های اطراف تاصبح دور پیکر تو گریه کردند همراه حیوانات صحرا دور گودال باگریه های مادر تو گریه کردند * از تکه های چادری بر خاک پیداست بازور خواهر را جدا کردند از تو تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده بر جای دست خواهر تو گریه کردند * پیرِ قبیله گفت کی؟سر را بریده در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد چون گیسوی آشفته گشته وضع رگها بر حال و روز حنجر تو گریه کردند دربین پیکرها دوتایش فرق دارد یک پیکری پامال قدری قد کشیده آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود بر اربا اربا اکبر تو گریه کردند ** نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است پای فرات و باصدای موج دریا بر ساقی آب آور تو گریه کردند * پرپشت خیمه مشتی از زنها نشستند بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد ناخواسته جای رباب دست بسته بهر علی اصغر تو گریه کردند * از راه زین العابدین آمد صدا زد من صاحب اسرار این گودال هستم بوسه به بوسه پیکرت را شرح می داد آنها همه دور و بر تو گریه کردند * فرمود مردم تکه بوریا بیارید باید کنار هم بچینم این بدن را دیدند پیداکرد یک انگشتِ خونین بر دست بی انگشتر تو گریه کردند * 🔸شاعر: ____@emame3vom____________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 .
▫️به مناسبت امام حسین(ع) و یاران باوفایش: نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته کنار قتلگاهم قدم گذار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته به زیر آفتاب گرم سوزان فتاده جسم بی سرم به میدان ز جور کوفیان نا مسلمان در این منا شدم ذبیح و عطشان برادرت به دشت و صحرا خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته به بوستان عشق لانه کشتم به بیعت یزید سر نهشتم ز خون بقای دین حق سرشتم خدا نهاده بوده در سرشتم ببین گلت میان گلها خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته مقابل ستم قیام کردم شکر خدا علی الدوام کردم ترک حرم به احترام کردم قیام را به خون تمام کردم تشنه لبی کنار دریا خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته قدم به ارض کربلا نهادم بانی انقلاب و اتحادم حماسه ساز صحنه ی جهادم جوهر عشق و روح عدل و دادم میان خون عزیز زهرا خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته که می رود خبر دهد به زهرا که وجه حق فتاده روی صحرا ببین خزان رسیده نوگلت را بیا نما جراحتش مداوا حسین تو غریب و تنها خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته منای من زمین کربلا شد تشنه جگر سر از تنم جدا شد به این شهادتم خدا را رضا شد حماسه ها زخون من به پا شد ذبیح حق سر از تنش جدا خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته ز تیغ کین بریده حنجر من به روی نی نظاره گر سر من هزار پاره پاره پیکر من به پیش دیده ی تو خواهر من به قتلگه روح مسیحا خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته رَوی تو چون به سوی شام ویران همره تو قافله ی اسیران جان تو و جان همه یتیمان نما پرستاری این عزیزان به خاک و خون حسین چه زیبا خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته گشته غرق خون خانه خدا وا محمدا وا محمدا گشته غرق خون خانه خدا وا محمدا وا محمدا دیده خون ببار بیت امن حق شد چو کربلاوا محمدا گشته غرق خون خانه خدا وا محمدا وا محمدا وامحمدا وا محمدا وا محمدا وا محمدا .
🌹بسم الله الرحمن الرحيم🌹 من بهـارِ کـــبـریــایم من قرارِ مصطفایــم من نــگارِ مرتضایـم من کـــنارِ مجتبایــم من گـلِ خــیــرُالنِّسایم من حسینِ سر جدایم خــامسِ آلِ عبــایـم از تــبــارِ هَـــل اَتایم یـابـنَ مکّــه و منایم بهجـــتِ بدرُالـدُّجایم نورِ مِصباح الـهُــدایم من حسینِ سر جدایم من الـــفــبای جنونم حا و سین و یا و نونم راهِ سرخِ راسخـــــونم فجــرِ آغشته به خـونم من نـوای نـــیــنــوایم من حسینِ سر جدایم من امیرَ الاُمَرایـــم عاشقان را مُقتدایم شیعه را دارالشّفایم من گـره ها می گشایم شافــــعِ روزِ جـــزایــم من حسینِ سر جدایم تکــــیه گــــاهِ زینبینم قبلــــه گـــاهِ ثقلــــینم یـــابـــنَ شاهِ نشاتینم مــاهِ بــیـنُ الـحَــرَمینم جنت است صحن وسرایم من حسینِ سر جدایم من حسابم من کـــتابم من دعای مستجــابم لالــه ی خـــتمی مآبــم فاتـــــحِ ایــــــن انقلابم بهــرِ دینم جان فدایم من حسینِ سر جدایم من حـیاتِ کــــائناتـــم من سفینة النِّجــــاتـــم من اسیـرَ الکُــــرُباتـــم من قَتیلَ العَـــبَراتـــم فُلـکِ دین را ناخـدایـم من حسینِ سر جدایم وِترَ الله و وِترَالموتور خــازنِ کتابِ مسطـور زکی و نورٌ عَلی نور ثارَ الله و شاهِ منصور جــوی اشکِ انبیــایـم من حسینِ سر جدایم با توسّل با توکّــــل بی تعلّــل بی تزلـزل کـربلا کــردم تحمّل داغِ هجـرِ بلبل و گـل بــر رضای حـق رضایم من حسینِ سر جدایم نخلِ اُمّیدم تبر خورد لاله ام خشکید و پژمرد غنچه ام از تشنگی مُرد خونِ او را آسمان بُرد غرقــه در بـحــرِ بلایم من حسینِ سر جدایم لالـه ی زیبای لـــیــلا نور چشم و قلب بابا گشته از کـینه ی اعدا بِسُّیـــوفٍ اِربـــاً اِربـــا نوحه گر در این عزایم من حسینِ سر جدایم قاسمم جانش فـــدا شد فرقِ خونینش دو تا شد استخوانش توتیا شد کشته جـــای مجتبی شد دیده تـر زین ماجرایم من حسینِ سر جدایم نوجــوانــانِ مودب عون و محمّدِ زینب حــامیانِ دیـــن و مکتب تشنه لـــب با ذکـــرِ یـارب جان فدا گـشتند برایم من حسینِ سر جدایم عاشقی با خون رقم شد محشری بینِ حرم شد قامتم خم از اَلَم شد دستِ عبّاسم قلــم شد بهــرِ این غـم در نوایم من حسینِ سر جدایم یکطرف باغِ گلِ یاس یکطرف سپاهی از داس یکطرف گریه و احساس یکطرف پیکرِ عبّاس کشته شد صاحب لوایم من حسینِ سر جدایم کوفیانی کـــه پلیدند آهِ مظلــــوم را شنیدند اضطرارم را چـــو دیدند غنچــــه ام را سر بریدند گشته رنـگِ خون عبایم من حسینِ سر جدایم با لــبِ خونین و عطشان عازمِ میدان شتابان دیده گریان سینه سوزان خواهرم زینب پریشان یکّــــه بــینِ اَشقیـایم من حسینِ سر جدایم اَیـــنَ هانی اَیـــنَ مُسلم اَیـــنَ شوذَب اَیـــنَ سالِـم اَیـــنَ آلِ بنی هاشم اَیـــنَ اکـــبر اَیـــنَ قاسم من غریـب الــغُـــرَبایم من حسینِ سر جدایم بینِ لشگر بی برادر با لبِ خشک دیده ی تر سنگِ کافر غرقِ خون سر زخمی شمشیر و خنجر خسته از جور و جفـایم من حسینِ سر جدایم پادشاهِ بی سپاهــــم بی پناهـــم بیگـناهم در میـانِ قتلگــــاهم بسته گشته راهِ آهـم @emame3vom من غریـــبِ کـربـلایم من حسینِ سر جدایم مُجتهـــدُ العُلـــــماءَم پسرِ مـــاءِ سمــــاءَم تشنه ی یک جُرعه ماءَم مُرَمّلِ بِالــــدِّمـــاءَم من قـــتیـل الاَدعیایم من حسینِ سر جدایم غرقِ در خون جسمِ پاکم قطعه قطعه روی خاکــم من ذبیحِ سینه چاکم جان دهم امّا چه باکم خون بهـای من خدایم من حسینِ سر جدایم تیر و نیزه دسته دسته قلبِ من خونین و خسته اُستخوانهایم شکسته شمر روی سینه ام نشسته سر بـریـــده از قـفـایم من حسینِ سر جدایم همچو اَنبوهــــی ستاره زخـمِ جسمم بی شماره زیرِ پای چند سواره پیکــــرِ من پاره پاره من منحـورِ فِی الـورایم من حسینِ سر جدایم رو به روی خـواهرِ من پیشِ چشمِ دختر من گشته پرپر پیکــرِ من بر سرِ نیزه سرِ من من شهــیدَ الشُّهـــدایم من حسینِ سر جدایم جلوه گاهِ حیِّ ذوالمَن نگینِ حلقه ی پنج تن قتیلِ کینه ی دشمن بی کـفن بدونِ پیرهن خـــفتـــه بینِ بوریایم من حسینِ سر جدایم 🌴◼◼◼◼◼◼◼◼ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
محرم98 با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی -(گاهی اگر زیاد و زمانی اگر کمیم) گاهی اگر زیاد و زمانی اگر کمیم با لحظه لحظه های غم تو پر از غمیم ما یاحسین گفته ی خطّ مقدّمیم مدیون روضه های شهید مُحرمیم دوس دارم به عشقت مولا یه روز از روزا زهیرت باشم حُرّت باشم حبیبت باشم ارباب دوس دارم شب عاشورا توو جمع خوبا فدای سوزِ ناله های غریبت باشم ارباب تو کربلا آقا/جونم رو میگیری امیری حسین و نعم الامیری ##### اصحاب کربلا همگی با اراده اند غیر از حسین دل به نگاری نداده اند بر کف گرفته جان همه پای پیاده اند هَل مِن معین شنیده به خون پا نهاده اند می دیدم چطور از دریا چطور از صحرا گذشت اون ابری که از داغِت چشمه چشمه بارون داشت می دیدم چطوری جون داد چطوری افتاد شهیدِ إرباً إربایی که پیکری غرق خون داشت نفسهامو دریاب/می خونم تا پیری امیری حسین و نعم الامیری ##### یاران با وفای حسینی رسیده اند آنان که از اهالیِ دنیا بریده اند حر و زهیر و عابس وجعفر/بریر و جون همچون حسین فاطمه مولا ندیده اند می گردن /به دور ارباب/دلاشون بیتاب نوای زیر لبهاشونه آقاجون مارو دریاب ایشالله/یه روزی من هم/پای این پرچم میزارم سر رو پای آقام جون میدم مثل اصحاب میمونم با عشقت/چه زیبا تقدیری امیری حسین و نعم الامیری مداح: کربلایی سیدرضا نریمانی شاعران: محسن ناصحی روح الله پیدایی شاعر: @emame3vom .👇👇
. @emame3vom زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان تا روز حشر، موی پریشان زینب است گل زخم‌های پیکر صد پارۀ حسین آیـات بی‌شمارۀ قرآن زینب است سرهای نوک نیزه همه دسته‌های گل تن‌های پاره پاره، گلستان زینب است آن نیزه‌ای که خصم به قلب حسین زد زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است بـا یـاد صبح یازدهم، صبح بی حسین هر روز صبح، شام غریبان زینب است وقتی که گفت بـا سپه کوفـه "اُسکُتوا" دیـدند کائنات بـه فرمان زینب است وقتی رقیـه را بـه ره شام می‌زدنـد دیدم حسین، دست به دامان زینب است یاللعجب مگر که قیامت بـه پا شده بر نیزه آفتاب درخشان زینب است روز جزا بـهانـۀ شیعه بـرای عـفو خون حسین و دیدۀ گریان زینب است هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین بر او کرم کنید که مهمان زینب است تـا آفتاب بـذل کند نـور خویش را "میثم" همیشه بندۀ احسان زینب است استاد سازگار
. @emame3vom وعد‌ه‌ی ما بر سر بازار باشد بعد از این کوچۀ برده فروشان زار باشد بعد از این قافله در معرض دیدار باشد بعد از این چشم شامی بدتر از مسمار باشد بعد از این #٦٩ـ کانال دوبیتی ناب
آهسته بزن ... @emame3vom . حاج غلامرضا سازگار . چوب ستم و سر بریده و الله قسم ندیده دیده . این لعل لبی که می زنی چوب پیغمبر اکرمش مکیده . هر کس سر نی زده است سنگش قرآن ز دهان وی شنیده . آهسته بزن که پای این طشت رنگ از رخ فاطمه پریده . آهسته بزن که دور این سر سروِ قد مصطفی خمیده . آهسته بزن که ایستادند یک مشت اسیر داغدیده . آهسته بزن که سینه اش را از ضرب سنان «سنان» دریده . هم دشمنش از جفا زده سنگ هم قاتلش از قفا بریده . والله قسم گریسته خون تیغی که بر این گلو رسیده . هم لب ز عطش دو چوبه خشک هم خون دل از دیده چکیده . کی دیده کنار مجلس می قرآنِ به خاک و خون کشیده . از زخم، سرش گرفته بوسه بادی که به صورتش وزیده . «میثم» شررِ غمِ حسین است روحی که به پیکرت دمیده .
از سنگ شکوفه است اینجا دروازه ی کوفه است اینجا بر بام تمام خانه ها سنگ در دست همه نشانه ها سنگ اینجا همه مردمش عجیبند بی غیرت و پست و نانجیبند این شهر بوی خدا ندارد چشمان کسی حیا ندارد یک قافله از بلا رسیده از سختیِ کربلا رسیده پیشانیِ سنگ خورده آمد یک عمّه ی نیمه مرده آمد بر نیزه سرود نور دارد یک همسفر از تنور دارد از شوق گل به نی نشسته پیشانی خویش را شکسته نیلی به نگاه خسته دارد غم در نگه شکسته دارد آغاز روایت جنون کرد در شهر بلا کُن فیکون کرد علی اشتری
❁﷽❁ 🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷 بیا بر قله ی هستی لوای عدل برپا کن بیا دین را دوباره مثل جدّ خویش احیا کن چرا از چشم خود تنهای تنها اشک می ریزی بیا در ماتم جدّ غریبت گریه با ما کن بیا و گریه کن بر یاس های نیلی زهرا بیا روی کبود عمّه هایت را تماشا کن بیا خون پاک کن با اشک از پیشانی جدّت بیا قرآن ثارالله را بر نیزه معنا کن بیا و عمّه را بیرون ببر از بین نامحرم بیا زنجیر از بازوی زین العابدین وا کن بیا از چشم سقّا تیر دشمن را برون آور بیا زخم گلوی خشک اصغر را مداوا کن بیا آل رسول الله را در شام یاری ده بیا چادر برای عمّه های خود مهیّا کن بیا اشک خجالت پاک کن از دیده ی سقّا بیا از خون دل بر تشنه کامان دیده دریا کن بیا با عمّه هایت جستجو کن در بیابان ها گلی در کربلا گم گشته زیر خار پیدا کن برای آنکه در محشر قبول مادرت افتد بیا و دفتر اشعار ” میثم ” را تو امضا کن غلامرضا سازگار عجل ا..تعالی 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً ✨
. اینجا بریدنِ سر مظلوم عزت است نایاب بین مردمِ این شهر غیرت است بهر نگه به قافله ی بی پناه تو دروازه ی ورودی شهری قیامت است اینجا میان این همه نامحرمانِ پست یک تکه پاره پاره ی معجز غنیمت است باران سنگ وهلهله یک سو ولی «حسین» سوزان تر از تمامی اینها اهانت است خرما و نان برای رقیه می آورند اینجا چقدر بودنِ عباس نعمت است فهمیدم از جسارت بر نام مادرم بالاترین عداوت شان با سیادت است 🔸شاعر: ____________________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹