.
#حضرت_زینب_س
لحظه ها لحظه های آخر بود
آخرین ناله های خواهر بود
خواهری که میان بستر بود
خنجری خشک و دیده ای تر بود
چقدر سینه اش مکدر بود
دستش رو به قبله تا کرده
روی خود را به کربلا کرده
مجلس روضه را بپا کرده
باز هم یاد درد ها کرده
یاد باغ گلی که پرپر بود
پلکهایش کمی تکان دارد
رعشه ای بین بازوان دارد
پوست نیروی استخوان دارد
یادگاری ز خیزران دارد
چشم از صبح خیره بر در بود
تا علی اکبرش اذان ندهد
سروِ قدش تا نشان ندهد
تا علمدار سایبان ندهد
تا حسینش ندیده جان ندهد
انتظارش چه گریه آور بود
زیر این آفتاب می سوزد
تنش از التهاب میسوزد
یاد عباس و آب میسوزد
مثل روی رباب میسوزد
یاد لبهای خشک اصغر بود
میزند شعله مرثیه خوانیش
زنده ماندن شده پشیمانیش
مانده زخمی به روی پیشانیش
آه از روز کوچه گردانیش
چقدر در مدینه بهتر بود
سه برادر گرفته هر سورا
و علی هم گرفته بازو را
دور تا دور قد بانو را
تا نبینند چادر او را
آه از آن دم که پیش اکبر بود
ناگهان یک سپاه خندیدند
بر زنی بی پناه خندیدند
او که شد تکیه گاه خدیدند
مردمی با نگاه خندیدند
بعد از آن نوبت برادر بود
آن همه ازدهام یادش هست
جمع کوفیُ شام یادش هست
چشمهای حرام یادش هست
حال و روز امام یادش هست
چشمها روی چند دختر بود
یک طرف دختری که رفته از حال
یک طرف تل خاک در گودال
زیر پای جماعتی خوشحال
یک تن افتاده تا شود پامال
باز دعوا میان لشکر بود
جان او تا ز صدر زین افتاد
خیمه ای شعله ور زمین افتاد
نقش یک ضربه بر جبین افتاد
گیسویی دست آن و این افتاد
حرمله هم جلوتر رفت
یک نفر گوئیا سر آورده
زیر یک شال خنجر آورده
ضربه ای که به حنجر آورده
عرق شمر را در آورده
وای سر روی دست مادر بود
حسن لطفی✍
#وفات_حضرت_زینب
.
.
#زمینه
#حضرت_زینب
#محمود_کریمی
تو خیمه هنوز من سرلشکرتم
بی تاب لب خشک اصغرتم
من خواهرتم جای مادرتم
ادامه داده هستی تو زنده بودنم رو
ادامه میدی با نگات نفس کشیدنم رو
با تیغ ابروهات ببر رگای گردنم رو
کسی نمیشنوه صدای مردنم رو
تو خیمه هنوز من سر لشکرتم
بی تاب لب خشک اصغرتم
من خواهرتم جای مادرتم
گلام چشم به راه تو خیمه موندن
نزن دست رد به سینه من
یادت میاد چه روزگاری بود جوونیامون
داداش حسین همش وان یکاد میخوند برامون
حالا رسیده وقت عاشقی بچه هامون
وان یکاد بخون که راهی شن به میدون
میسوزه دلم یا رب یا رب تو
میسوزه برا خشکی لب تو
جانا بپذیر سهم زینب تو
دو تا دست گل برات آوردم
عشق من من هنوز نمردم
ما با تو اومدیم که آخر برات بمیریم
فقط تویی امیر و ما فدایی امیریم
ما اومدیم و دست خالی از درت نمیریم
باید تقاص خون اکبر و بگیریم
من دختر شاه خیبر شکنم
من آینه زهرا و حسنم
اون کس که برا تو میمیره منم
اذن بده که حقم و بگیرم
اشاره کن خودم برات بمیرم
https://eitaa.com/emame3vom/57162
👇
.
#روضه
#حضرت_زینب
سکوت ماریه فریاد حزن سر میداد
جداییِ دل و دلداده را خبر میداد
چنان ز فکر جدایی به وحشت افتادم
فراتر از همه هستی دوید فریادم
چنان محاصره کردند کوفیان مارا
چو آن رکاب که در خود نگین اعلا را
به باغ حمله نمودند خیل گلچینان
بدون رحم رسیدند قوم بی دینان
به خون تمامی گلهای باغ آغشتند
نه گل نه غنچه نه بلبل تمام را کشتند
به این بسنده نکردند این ستمکاران
شراره بر سر ما ریختند چون باران
فضا سیاه شد ز دود آه اهل حرم
چنان که گفت به ظلمت من از تو تیره ترم
فضا سیاه و دل خصم از آن سیه تر بود
که خور ز مشرق نی بر دمید خون آلود
به روی نی سر خورشید بود و می آمد
ولی قسم به خدا باورم نمی آمد
غبار و گرد اسیری نشست روی سرم
ز تند باد حوادث شکست بال و پرم
حرامیان همه مشغول قتل و غارت ما
سیه دلان همه خرسند از اسارت ما
میان آن همه لشکر چو بیکسم دیدند
به اشک بی کسیم ناکسانه خندیدند
ستاره گان حرم را به ریسمان بستند
بگو ز جور زمین را به آسمان بستند
غریبه گان مروت حیا نمی کردند
ز هیچ گونه جنایت اِبا نمی کردند
بسا قمر که ز ابر طپانچه ها پوشید
چه یاس ها که لباس بنفشه را پوشید
چه گویمت که چسان خاطر من آزردند
مرا به سوی دیار ستمگران بردند
مرا ز دلبر دردانه ام جدا کردند
یگانه جایگه عشق را دوتا کردند
مرا خیال جدایی نبود هیچ بسر
اگر جدا شدم از تن دویدم از پیِ سر
منی که غیرت ناموس کبریا بودم
یکی ز پرده نشینان مرتضی بودم
فلک ببین ز کجا تا کجا کشید مرا
به شام و کوفه ز کرببلا کشید مرا
به سفلگان سته پیشه همسفر گشتم
از آن سفر دگر ای کاش بر نمیگشتم
نمی رود ز نظر خاطرات آن روزم
میان شعله این غم هماره میسوزم
که چوب تر به لب خشک بوسه ها میزد در آن میانه سه ساله مرا صدا میزد
بنفشه ها همه مبهوت طشت زر بودند
به فکر بوسه گرم لب پدر بودند
چو باغبان دل بی تاب غنچه ها را دید
به آیه خواندن خود جان تازشان بخشید
دگر زبان مرا نی توان گفتن هست
نه گوش جان تورا طاقت شنفتن هست
که هر چه باز بگویم غمم فزون گردد
دلم ز غصه ی این قصه غرق خون گردد
به روی نی سر خورشید بود و می آمد
ولی قسم بخدا باورم نمی آمد
#وفات_حضرت_زینب
#روضه_حضرت_زینب
https://eitaa.com/emame3vom/57164
.👇
مداحی_آنلاین_فضا_سیاه_شد_از_دود_آه_اهل_حرم_حاج_حسن_خلج.mp3
5.09M
🔳 #وفات_حضرت_زینب(س)
🌴#روضه_حضرت_زینب(س)
🌴فضا سیاه شد از دود آه اهل حرم
🎤حاج #حسن_خلج
⏯ #روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
.
#به_مناسبت_شهادت_حضرت_زینب_(س)
ای برادر جان دلم شد بی قرارت
بر لبم جان مانده ام چشم انتظارت
لحضه جان دادن است و در کنارم
ای برادر جان تو را گر چه ندارم
یادگاری از تو پیراهن که دارم
جان به شوق دیدن تو میسپارم
تاشوم در ملک عقبی همجوارت
بر لبم جان مانده ام چشم انتظارت
میدهد پیراهنت عطر تنت را
میشود در ذهنم عاشورا هویدا
بعد عاشورا نیفتادم من از پا
چون که بودم مست عشق تو سراپا
قسمتم شد بعدِ عاشورا اسارت
بر لبم جان مانده ام چشم انتظارت
ای برادر ای تمام اذ و جاهم
مانده این لحضه به راه تو نگاهم
من جنان رفتن بدونه تو نخواهم
لحضه ای پیشم بیا دیده به راهم
شادم از اینکه شده عمرم نثارت
بر لبم جان مانده ام چشم انتظارت
بعدِ عاشورا غم هجران کشیدم
رأس خونینت به روی نیزه دیدم
صوت قرآن از لب لعلت شنیدم
بی تو از این دار فانی دل بریدم
من که در کرب و بلا بودم کنارت
بر لبم جان مانده ام چشم انتظارت
چون ابو فاضل به پایت گر نمردم
از عدویت در عوض هی طعنه خوردم
دل به دریای مصیبتها سپردم
هر کجا رفتم برایت غصه خوردم
التیامم شد فقط خاک مزارت
بر لبم جان مانده ام چشم انتظارت
#حسنعلی_بالایی
#وفات_حضرت_زینب
.
.
#حضرت_زینب
#طاهری🎤
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را
وقتی غریبانه میرفت بییار و یاور ندیدی
آری در آوردن تیر بیدست از دیده سخت است
امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی
حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست
یا بُهت ناباوری را در چشم مادر ندیدی
شد پیش تو ناامیدی تیر نشسته به مشکت
مثل من اطراف عشقت انبوه لشکر ندیدی
بر گودی سرد گودال خوب است چشمت نیفتاد
چون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدی...
قاسم صرافان✍
#مرثیه_حضرت_ابالفضل
#وفات_حضرت_زینب
https://eitaa.com/emame3vom/57167
👇
1_871103036.mp3
6.74M
🔳 #وفات_حضرت_زینب(س)
🌴#روضه #حضرت_زینب(س)
🌴رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
🎤حاج #محمدرضا_طاهری
⏯ #روضه_حضرت_زینب
~id➜|•@mola113•|↰_۲۰۲۲_۰۲_۱۶_۱۱_۴۹_۳۴_۷۷۸.mp3
8.74M
بنت الحیدر زینب ،زهرا منظر زینب
دم اولم حسین دم اخر زینب
سید رضا نریمانی🎤
◼️#وفات_حضرت_زینب سلام الله علیها
.
📋 عمه جانم زینب
#واحد
کربلایی سید رضا نریمانی
بنت الحیدر زینب زهرا منظر زینب
دم اولم حسین ، دم آخر زینب
کرده محشر زینب ، با برادر زینب
حسن و حسین خلاصه شدن در زینب
بعد عاشورا پیمبر دیگر زینب
ندهد به ظالمان نخ معجر زینب
شام و کوفه هم خطیبهی منبر زینب
بنت الحیدر زینب ، حسین محور زینب
آنکه بر غم هست خاتم زینب است
ناخدای کشتی غم زینب است
«عمه جانم زینب ، عمه جانم زینب»
جانِ جانان زینب ، نورِ ایمان زینب
عالمِ مُفَهمه ، روح عرفان زینب
علم و قرآن زینب ، تیغ بُرّان زینب
تاج و تخت ظالمان ، کرده ویران زینب
ای مبلغ حسین پشت میدان زینب
مسجد کوفه معلم قرآن زینب
بی حسین نداره ماندنت امکان زینب
میدهد جان زینب ، پای پیمان زینب
کربلا شهریست ای دل شهریارش زینب است
اعتبارش از حسین و اقتدارش زینب است
«عمه جانم زینب ، عمه جانم زینب»
علی هیبت زینب ، با ابهت زینب
برده از ملائکه ، گوی سبقت زینب
با صلابت زینب ، اوج عزت زینب
جبل الصبر مدد اسوهی عفت زینب
داده با برادرش دست بیعت زینب
نوکری خواهی اگر تحت خدمت زینب
کافیست این همه را ، یک اشارت زینب
ذکر هیئت زینب ، مدد حضرت زینب
کربلا خواهی اگر از زینب کبری بخواه
چون کلید کربلا در اختیار زینب است
«عمه جانم زینب ، عمه جانم زینب»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/emame3vom/57169
.
#زمینه
#شور
____________________
بند اول
.
تو رفتی و برا زینب
چی غیر اشک و آه مونده
هنوز یه چادر خاکی
کنار قتلگاه مونده
بمیرم ، کجاست پیراهنت
بمیرم ، که تشنه کشتنت
بمیرم ، به هم ریخته تنت
الهی بمیرم
انت اخی ، بگو تویی برادرم حسین
ببین چی اومده سرم حسین
نمیشه باورم حسین
حسین ، خداحافظ (4)
بند دوم
.
به تو رسیده بودم حیف
که شمر بی حیا اومد
هنوز تو زنده بودی که
صدای مرکبا اومد
بمیرم ، عوض شد صورتت
بمیرم ، شکستن حرمتت
بمیرم ، برای غربتت
الهی بمیرم
انت اخی ، گلوی تو بریده شد حسین
تنت به خون کشیده شد حسین
قدم خمیده شد حسین
حسین ، خداحافظ (4)
بند سوم
.
منو غروب و این صحرا
تو شعله ها پرم سوخته
تو که تنت پر از خونه
منم که معجرم سوخته
بمیرم ، که پیشونیت شکست
بمیرم ، اومد خنجر به دست
بمیرم ، روی سینت نشست
.
مداحی آنلاین - تو رفتی و برا زینب - بنی فاطمه.mp3
2.85M
🔳 #وفات_حضرت_زینب(س)
🌴تو رفتی و برا زینب
🌴چی غیر اشک و آه مونده
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
🎤 #محسن_عرب_خالقی
⏯ #زمینه
...........................
تو رفتی و برا زینب چی غیرِ اشک و آه مونده
هنوز یه چادرِ خاکی کنار قتلگاه مونده
کنار قتلگاه مونده
بمیرم ، کجاست پیراهنت
بمیرم ، که تشنه کشتنت
بمیرم ، بهم ریخته تنت الهی بمیرم
بمیرم ، کجاست پیراهنت
بمیرم ، که تشنه کشتنت
بمیرم ، بهم ریخته تنت بمیرم ، الهی بمیرم
أَ أنتَ أَخی بگو تویی برادرم حسین
ببین چی اومده سرم حسین
نمیشه باورم حسین
أَ أنتَ أخی بگو تویی برادرم حسین
ببین چی اومده سرم حسین
نمیشه باورم حسین
نمیشه باورمحسین
حسین جان غریبِ کربلا
حسین حسین جان غریبِ کربلا
حسین حسین جان غریبِ کربلا حسین ..
حسین جان غریب کربلا
حسین حسین جان غریبِ کربلا
.
.
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_حسن_خلج
پائین تر از آنیم ز بالا بنویسیم
یا این که بخواهیم شما را بنویسیم
ما کوزه ی اندیشه ی مان کمتر از آن است
تا این که بخواهیم ز دریا بنویسیم
آن قدر به ما وقت ملاقات ندادند
تا گوشه ی چشمی ز تماشا بنویسیم
ما را لُکنت محض آفریدند
تا مدح تو با لهجه ی موسی بنویسیم
هر جا که حسین بن علی حک شده باید
زیرش مددی زینب کبری بنویسیم ...
از وسعت نوری بنویسیم که تابید
ای نقطه ی تاریک حوالی تو خورشید
بسیار شنیدیم ولی کم ز تو گفتند
ناگفته زیاد است اگر هم ز تو گفتند
بر روی زمین از تو بگوییم چگونه
ای شیوه ی تفسیر تو در عرش نمونه
لب باز کنی هر چه نفس بند می آید
از حنجرت آیات خداوند می آید
پیوند صمیمانه ی دریا زده بر باد
آرامش آمیخته با لهجه فریاد
قول تو فصیح است بدان گونه که زهرا
این غرش شیر است همان گونه که مولا
دستی به درِ قلعه ی خیبر زد و از جا
لا حول و لا قوة ای وای مبادا...
ای کوفه به خاطر بسپار این عظمت را
در دست اگر تیغ دو صد مرد ندارد
بر پای اگر از تاختنش گرد ندارد
پیشانی او پارچه زرد ندارد
این دختر مولاست هم آورد ندارد
ای کوفه به خاطر بسپار این عظمت را
گاهی که به ناگاه گذر می کند از راه
با طرز وقاری که برش کوه شود، کاه
خورشید فرا روی وی و پشت سرش ماه
جز این نبود منزلت دختر یک شاه
ای کوفه به خاطر بسپار این عظمت را
ای کوفه چه زود این همه از یاد تو پر زد
این لکه ی ننگ از چه ز دامان تو سرزد
زینب که دمی راهی بازار نمی شد
از معجر او باد خبردار نمی شد
اکنون به چه جرم است وِ را کوچه به کوچه...
دشنام، تماشا، سر بر نیزه، چه و چه ...
👇