eitaa logo
امام حسین ع
17هزار دنبال‌کننده
386 عکس
1.9هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرف خوشحاله که توی کشور های همسایه اجناس گرون شده، چون ما قاچاق رو متوقف کردیم. دمتونم گرم اما اون کوله بر مرز نشین هم به خاک سیاه نشسته .لطفا بیشتر بفکر اونا باشید تا مبادا از گرسنگی به دام سرویسهای خارجی و معاند نیوفتند. ان شاالله . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ١۵ شوال سالروز شهادت (ع) و رحلت (ع) ------------- دل خانه ی سَیدُالکَریم است پروانه ی سَیدُالکَریم است ری قبله ی جان ما و این دل ریحانه ی سَیدُالکَریم است سرشار ز نور علم و دانش پیمانه ی سَیدُالکَریم است ای عشق ، ببین ردای ایمان بر شانه ی سَیدُالکَریم است امروز دل شکسته ی ما غمخانه ی سَیدُالکَریم است این اشک که دُر دیده ی ماست دُردانه ی سَیدُالکَریم است دل ها شده مرغ بی پر و بال در پانزدهم ، ز ماه شوال از تربت او بهار خیزد سرسبزی بی شمار خیزد از نام گرامی اش به عالم گلواژه ی اقتدار خیزد بر خاک درش هر آن که افتاد برخیزد و ، گلعذار خیزد در رحلت او به جای ناله از سینه ی ما شرار خیزد در ماتم جانگداز او دل افتاده و بی قرار خیزد تنها نه ز حنجر شقایق آه از دل روزگار خیزد جان در شرر بلا مقیم است چون ماتم سَیدُالکَریم است دل ، آینه ی خداست اینجا از هر چه بدی جداست اینجا در هر قدمی حسین گفتم گفتند که کربلاست اینجا بوی عطش اش به جان رسیده لب تشنه ی نینواست اینجا بین دو ضریح می نشینم هم مروه و هم صفاست اینجا بال و پر رفتنم نباشد مرغ دل من رهاست اینجا عطر حسن آید از مزارش گلخانه ی مجتباست اینجا این تربت و این حرم رفیع است هم کرب و بلا و هم بقیع است دل غرق نوای حمزه باشد اندوه سرای حمزه باشد هم رحلت سَیدُالکَریم است هم روز عزای حمزه باشد ای وای که سَیدُالنَبیین در سوگ عزای حمزه باشد در راه رسول حق فدا شد این حد وفای حمزه باشد هر زائر دل شکسته اکنون در حال و هوای حمزه باشد در راه خدا ز جان گذشتن همواره ندای حمزه باشد شد خاک اُحد ز خون شفق گون جاری شده باز اشک گردون از گلش عشق لاله چیدند تصویر شقایقی کشیدند در جنگ اُحد ، دلاورانی آن روز به خون خود تپیدند خورشید و مَه و ستاره ها نیز با رنگ شفق همه دمیدند شد قلب رسول پاره پاره تا سینه ی حمزه را دریدند در خیمه ی غم نشست احمد آوای عزای او شنیدند چون عشق ، نمرده و نمیرند آنها که به راه دین شهیدند شد حمزه شهید و جان فدا کرد جان را به فدای کبریا کرد دارد غم شان به جان مدینه شد همنفس خزان مدینه از داغ دو گل به ماه شوال دارد دل خون فشان مدینه گویا شده از فراق آنها در ناله و در فغان مدینه از حمزه و سَیدُالکَریم است اشکش شده گر روان مدینه مانند شکسته نخل هایش بنگر شد قد کمان مدینه از مأذنه های غرق اندوه بازآ و بگو اذان مدینه دل بهر نماز اشک آمد هنگام نیاز اشک آمد ** «یاسر»✍ .
. من به تو خیلی عادت کردم؛تو روضه ها زیارت کردم؛هر جایی رفتم از لطفِ تو برا همه حکایت کردم محبتت یه حسِ خاصه؛قیمتیه به از الماسه؛خوشا به حال اون نوکر که مرید حضرت عباسه ای جان حسین حسین؛روحِ قرآن حسین حسین؛با جون و دل میگم سنه قوربان حسین حسین ای بهترین رویا خیلی بت وابسته اَم؛به شیش گوشه ت آقا؛کی میرسه دستم سنه قوربان حسین حسین؛سنه قوربان حسین حسین؛سنه قوربان حسین حسین تو بهترین رفیقی واسم؛شما رو از قدیم میشناسم؛به مادرت ارادت دارم به خانواده تون حساسم؛زندگیمو به تو مدیونم؛پا علمت شما میمونم ؛شوری به پا کن و به دل من نگاه کن و؛آقا بیا منو زائر کربلا کنو اگه با تو باشم خوبه حال و روزم؛با دوریت می سازم با حسرت میسوزم سنه قوربان حسین حسین؛سنه قوربان حسین حسین؛سنه قوربان حسین حسین یه عالمه باهات حرف دارم؛به جز تو کی میشه دلدارم فقط تویی دوای دردم؛دوری ازت میده آزارم حرم دوای قلبِ زاره؛واسه کسی که شد آواره خواب حرم چشامو تر کرد؛دوری اَم آخر یه حدی داره ز ازل مکتبی اَم؛دیونه ی هر شبی اَم؛آره دنیا بدونه تا به ابد حیدری اَم عمه جان یا زینب،عمه جان یا زینب؛عمه جان یا زینب،عمه جان یا زینب ابریم و در هوای تو باران گرفته ایم؛نامِ حسین و آمد و ما جان گرفته ایم یا حسین غریب مادر تویی اربابِ دلِ من؛یه گوشه چشمتو بسته واسه حل مشکل من آخرش میاد یه روزی که منم نوکر تو باشم؛چشامو موقعِ مرگم زیرِ پات گذاشته باشم حسرت زیارت تو مونده تو این دلِ زارم؛کربلا رو تا نبینم آروم و قرار ندارم یل کربلا ابالفضل،قربونِ اون قد و بالات؛فدای چشای نازت،فدای خشکی لبات چشای قشنگ عباس خوابو از چشام گرفته؛بی تو گم میشم آقا تو شب و روز و ماه و هفته .👇
. |⇦•چشم وا کن احد آیینۀ عبرت .. سیدالشهدا علیه السلام _ حاج حنیف طاهری ●━━━━━━─────── چشم وا کن احد آیینۀ عبرت شد و رفت دشمن باخته بر جنگ مسلط شد و رفت آنکه انگیزه اش از جنگ غنیمت باشد با خبر نیست که طاعت به اطاعت باشد داد و بیداد که در بطن طلا آهن بود چه بگویم که غنیمت رکب دشمن بود داد و بیداد برادر که برادر تنهاست جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست یک به یک در ملاء عام و نهانی رفتند همه دنبال فلانی و فلانی رفتند همه رفتند غمی نیست علی می ماند جای سالم به تنش نیست ولی می ماند مرد مولاست که تا لحظۀ آخر مانده دشمن از کشتن او خسته شده ٬ در مانده در دل جنگ نه هر خار و خسی می ماند جگر حمزه اگر داشت کسی می ماند مرد آن است که سر تا قدمش غرق به خون آن چنانی که علی از احد آمد بیرون می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می رسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است می فروشد زره ای را که رفیق جنگ است چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد وان یکاد از نفس فاطمه بر تن دارد کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام فاطمه فاطمه با رایحۀ گل آمد ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می رسد قصه به آنجا که جهان زیبا شد با جهاز شتران کوه احد برپا شد و از آن آینه با آینه بالا می رفت دست در دست خودش یک تنه بالا می رفت تا که از غار حرا بعثت دیگر آرد پیش چشم همه از دامنه بالا می رفت تا شهادت بدهد عشق ولی الله است پله در پله از آن ماذنه بالا می رفت پیش چشم همه دست پسر بنت اسد بین دست پسر آمنه بالا می رفت گفت : اینبار به پایان سفر می گویم ” بارها گفته ام و بار دگر می گویم “ راز خلقت همه پنهان شده در عین علی است کهکشان ها نخی از وصلۀ نعلین علی است واژه در واژه شنیدند صدا را اما .. گفتنی ها همگی گفته شد آنجا اما سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد آن که فهمید و خودش را به نفهمیدن زد می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام شهر این بار کمر بسته به انکار علی ریسمان هم گره انداخته در کار علی بگذارید نگویم که احد می لرزد در و دیوار از این قصه به خود می لرزد می رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام می نویسم که ” شب تار سحر می گردد “ یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
باب الحرم _حنیف طاهری.mp3
6.7M
|⇦•چشم وا کن احد آیینۀ عبرت .. ویژۀ شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا علیه السلام _ حاج حنیف طاهری
. علیه السلام شیخ الائمه یا امام صادق حق المبین تویی کتاب ناطق عالم همه گدا و ریزه خوارت تو خیل نوکرات منم یه عاشق رییس مذهب شیعه شکوه مکتب شیعه تو آسمون تشیع تویی تو کوکب شیعه منشاء علمی حامل حلمی منبع نوری امپراطوری رحمت عامی اصل اسلامی اوج ایمانی ذات قرآنی ((یا امام صادق)) سبط پیمبری امام صادق محبوب داوری امام صادق هشتم ولیِ عالَم ولایت فرزند حیدری امام صادق زعیم کشور شیعه تویی تو سرور شیعه تو اوج غصه و غربت همیشه یاور شیعه فیض دواری معجزه داری پسر حیدر عاشق مادر عشق بی حدی لطف ممتدی اشجع الناسی عشق عباسی ((یا امام صادق)) شعروسبک: ✍ 👇
. دارد دلشان حال و هوایی ..حسنیون دارد سرشان ..شور و نوایی ..حسنیون در محضرِ کس لب به شڪایت نگشایند دارند شهِ عقده گشایی ..حسنیون از عزّتِ نفس است در این خانه دخیل اند دارند عجب میلِ گدایی..حسنیون دل را به حسن داده و سر خوش ز همین کار آقا و امیرند ..خدایی..حسنیون رخصت برسد پایِ پیاده برسانند... با گریه و با لطمه چه جایی ..حسنیون در خاکِ بقیع باز بسازند حرمِ عشق بر پای ڪنند کرببلایی ..حسنیون کی می رسد آن روز که بیتوته نمایند مابین حرم ..صحن و سرایی..حسنیون کی می رسد آن روز ڪه در صحنِ حیاطش سازند مگر آب نمایی..حسنیون یک روز رسد در کنفِ دولتِ مهدی پیوسته ڪنند نوحه سرایی ..حسنیون شاعر: ✍ .
. اگر تو آه کِشی خشک و تَر نمی‌ماند اگر تو گریه کُنی که جگر نمی‌ماند بیا و آه مَکش با حرارتِ جگرت که از مجالسِ روضه اثر نمی‌ماند نفَس بزن که نفسهای آخرم برسد که بی تو این نَفَس مختصر نمی‌ماند چنان شکسته شدی که شبیه زهرایی که چون تو دست کسی بر کمر نمی‌ماند لباسِ مشکیِ مان را فقط کفن بکنید برای ما که از این بیشتر نمی‌ماند مدافعان حرم سمت تو به سر رفتند برایِ حامیِ زینب که سر نمی‌ماند به دردِ آخرتِ ما نخورد جز گریه... که هیچ چیز چو اشکِ سحر نمی‌ماند غنیمت است نشستن میانِ این روضه که عمر میرود و اینقدر نمی‌ماند هرآنچه خرج کنی صد برابرش بِبَری در این معامله حرف ضرر نمی‌ماند تمامِ حاجت ما را نگفته زهرا داد که مادر از دلِ ما بی خبر نمی‌ماند رسید قافله و خواهری پیاده نشد به گریه گفت که زینب دگر نمی‌ماند  نگاه کرد به اکبر : حسین  جانِ علی به جانِ تو که زِ باغَت ثمر نمی‌ماند اگر پدر برود می‌شود پسر باشد اگر پسر برود نه  پدر نمی ماند (حسن لطفی)✍ ................ مداحی اول جلسه‌ای من آمدم که گریه کنم دست من بگیر ترسم زمان رد شود این عرصه زود ، دیر قسمت نشد اگر که جوانمرگ تو شوم لطفی نما شوم درِ این خانه پیرِ پیر باشد مرا به نوکری خود مکن قبول من داد میزنم که شمائی به من امیر ماه محرّم است خودم که نیامدم ! زهرا مرا کشانده دوباره به این مسیر چونکه شفای تو اشک است ، فاطمه بر گریه بر عزای تو کرده مرا اجیر آخر شنیده‌ام به غمت خنده کرده‌اند بر خشکی لبان تو در خشکی کویر مثل زنی که مُرده جوانش شبانه روز من زار میزنم به تن رفته در حصیر مجتبی صمدی شهاب محرم ۱۳۹۸ از آن‌زمان که خیمه را برپا نمودی در بِین این صحرای غم مأوا نمودی دوش مرا تکیه گَه غمها نمودی خونِ دوباره بر دلِ زهرا نمودی غم ذرّه ذرّه قلب من را آب کرده این سرزمین روح مرا بی تاب کرده تو گفته بودی میهمان کوفیانیم تو گفته بودی در امانِ کوفیانیم آرام از دست و زبانِ کوفیانیم محبوبِ هر پیرو جوان کوفیانیم از چه به استقبالمان لشکر رسیده؟ سدّ ره ما نیزه با خنجر رسیده دلشوره اُفتاده به جانم جانِ خواهر کج کن مسیر رفتنت را سوی دیگر برخیز برگردیم تا شهرِ پیمبر بازی نکن با قلب زینب ای برادر یک دل فقط دارم که آن بر تو سپُردم اصلا نزن حرف از جدائی تا نمُردم عبّاس را فرمان بده جولان نماید با غُرّشی این قوم را حیران نماید شاید که دشمن خویش را پنهان نماید سوی مدینه رجعتم آسان نماید عباسِ من قرص قمر تو آفتابی می‌ترسد این لشکر زِ عباسم حسابی اُطراق کردی بین این صحرا چه سازی گر سَد شود بر روی ما دریا چه سازی با آفتاب و خشکی لبها چه سازی خواهی که با اهل حرم آقا چه سازی با من نگو با چشم خود حرف از جدائی با من نگو زینب میان کربلایی در ذهن من زیباترین تمثال هستی از چه پریشان خاطر و احوال هستی تو محو معبودی کمی خوشحال هستی آخر چرا خیره به آن گودال هستی ای‌کاش راهت لحظه‌ای آنجا نیفتد کارت به عصر روز عاشورا نیفتد از این سراشیبی به دیدارت می‌آیم دنبال چشم خسته و تارت می‌آیم شاید که خوردم یار به کارَت می‌آیم وقتی دهد سر نیزه آزارت می‌آیم امّا دعا کن تا نباشم من به پیشت وقتی که پنجه میزند قاتل به ریشت مجتبی صمدی شهاب .
. و علیهم‌السلام عباشو پهن کرده واسه بردنِ پیکر می‌گیره زیرِ بازویِ نبی رو حیدر داغِ عمو می‌مونه رو سینه‌َش همیشه یه دردایی با هیچ دَوایی خوب نمی‌شه واویلتا واویلتا وای از غریبی/۴/ اگرچه نیزه سینه‌یِ شیر ُو دَریده خنجرِشو ظالم پسِ سر نَکِشیده اگرچه خواهر بدنِ صدپاره دیده رگایِ پاره‌یِ گلوشو نبوسیده واویلتا.... حضرت سیدالکریم علیه السلام رویِ سرم سایه‌یِ پرچمِ کریمه افتخارم خادمیِ عبدالعظیمه تو این حرم کربلایی شدم خدایا رو به ضریح حسن حسن نوایِ زهرا واویلتا..... غریبونه جون دادی و آخرِ روضه سرِ بریده‌َت نمی‌ره به رویِ نیزه پیراهنت نَیفتاده به چنگِ دشمن اَسبا رویِ بدنِ بی‌سر نمی‌تازن واویلتا...... علیه_السلام علیه_السلام .👇
4_5769354677372062399.m4a
921.1K
عباشو پهن کرده
. علیه_السلام ✍ سَیّدالکریم شاه‌عبدالعظیم تو مولایی و ما همه نوکریم لباسِ خادمیِ شما رو جبرائیل می‌پوشه صورت به‌رویِ ضریح می‌ذاره به‌ یادِ شیش‌گوشه کربلائیه حرمت مجتبائیه کرمت سایه‌یِ خدا بر سرم شده سایه‌یِ پرچمت یا سیّدالکریم مولا عبدالعظیم‌/۴/ از نسلِ حسن در خطِّ حسین حس می‌شه تو صحنت بویِ بین‌الحرمین نفس نفس زدنِ سینه‌زن ذکر یاحسنه زائرِ تو زائرِ صحنِ شاهِ بی‌کفنه تو حرم پا که می‌ذارم از غم تو می‌بارم انگاری تو کربلامو زائرِ علمدارم یا سیّدالکریم... 👇.
4_5769354677372062423.m4a
1.21M
سیّدالکریم
. علیه السلام و علیهم السلام تویی بشیرِ پیغمبر شرزه‌شیرِ پیغمبر تو سختیا مثلِ حیدر علم‌گیرِ پیغمبر می‌لرزه میدون زیرِ پات نوایِ یارب بر لبهات چه بی‌نظیره سردار و چه بی‌نظیره پیغمبر اللّهُ‌اکبر به همّتِت اللّهُ‌اکبر به غیرتِت اللّهُ‌اکبر به عزّت و شجاعتِت یا حمزه سَیّدالشهدا/۴/ اگه شکسته آئینه نبوده چکمه بر سینه یه روزی ظالم با خنجر به روی پیکر می‌شینه عبایِ پیغمبر اینجا یه بدنو جمع کرد امّا یه‌روزی ارباب با دقّت یه‌چیزایی روش می‌چینه اللّه‌ُاکبر پاشو بابا اللّهُ‌اکبر که دشمنا اللّهُ‌اکبر می‌خندن آه به اشکِ ما ولدی یاعلی یاعلی/۴/ حضرت سیّدالکریم علیه السلام هوایِ صحنت خدایی کرمِ تو مجتبایی من اوّلین بار آقا‌جون اینجا شدم کربلایی به پرچمِ تو می‌دوزم چشامو آقا می‌سوزم حال و هوایِ من مثلِ اربعینه تماشایی اللّهُ‌اکبر به این حرم اللّهُ‌اکبر به این عَلم اللّه‌ُاکبر می‌خوام بیام قدم قدم ثاراللّه سیّدالشّهدا/۴/ علیه_السلام علیه_السلام .👇
4_5769354677372062447.m4a
994.8K
تویی بشیرِ پیغمبر
. 😭😭😭 هزار و صد و چند بهاره که قلب آقامونه محزون امام غریب ما هر روز شد از کارای ما دلش خون چرا شیعه از یاد تو رفت که بابات بیابون نشینه حواست باشه داره با اشک گناهای ما رو می بینه دعای قنوت نمازش شده ناجی شیعه اما بمیرم که از دست مردم شد آواره ی دشت و صحرا خدا و رسولش گذاشتند آقا رو پیش ما امانت ولی از چی تنهاش گذاشتیم هزار سال تو زندون غیبت العفو یا صاحب الزمان...... 🌸🌸🌸🌸🌸 چقدر ما‌ پر از ادّعاییم خیال می کنیم خیلی مردیم نشد اما یک لحظه با عشق به دنبال مهدی بگردیم آهای شیعه که هستی دائم گرفتار فتنه ی دنیا بگو در قبال امامت چی داری جواب واسه زهرا رها کرده ایم یوسفش رو توی چاه غربت همیشه چرا سیصد و سیزده یارش هزار ساله که جور نمیشه نشد که بشیم مرهمی ما واسه زخم قلب صبورش یه عمره که ما برنداشتیم یه سنگ از مسیر ظهورش العفو یا صاحب الزمان.... 🌸🌸🌸🌸🌸 منم اون که بار گناهم درآورده اشک از امامم آخه با چه رویی دیگه من خودم رو غلامش بنامم چقد اومده با محبّت کنارم نشسته تو هیئت بده این‌که نشناختمش چون شده چشم‌من بی لیاقت یه عمره که تنهاش گذاشتیم بیایید کنارش بمونیم اثر داره ولله بیایید دعای فرج رو بخونیم ظهور امام‌ زمانه نجات از بلایای دنیا میشه زخم پهلوی مادر تو جمعه ی موعود مداوا الغوث یا صاحب الزمان.... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. یادداشت مهدی زنگنه درباره اهمیت جایگاه مرثیه در نوحه‌سرایی مرثیه در نوحه از آنجایی که نوحه در هیات و مراسمات مذهبی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و توجه مخاطبین و رسانه ها به این بخش زیاد است عقیق یادداشتی تحلیلی به قلم مهدی زنگنه، شاعر، ذاکر و صاحب نظر در نوحه و موسیقی آیینی را برای بهره مندی شاعران و ذاکران و نغمه سازان منتشر می کند نوحه سرایی و نوحه خوانی از آن روی که با ریتم و همخوانی مستمعین همراه است، با سرودن اشعار مرثیه و ذکر مصیبت و روضه خوانی فرق های گوناگونی دارد. نوحه در مداحی سنتی در روزگاری که اثری از رسانه ها نبود ورد لب های مخاطبان می شد و حاضرین در جلسات مذهبی پس از خروج از هیات ها در خلوت خویش، اشعار نوحه ها را با خود زمزمه می کردند. در مداحی نوین با گسترش رسانه ها و فضاهای مجازی، نوحه ها بیشترین سهم محصولات صوتی و تصویری هیات ها را به خود اختصاص می دهند. در ایستگاه های صلواتی و موکب های عزاداری و ماشین ها و تلفن های همراه و... نسبت شنیده شدن نوحه ها بسیار بالاتر از روضه خوانی ها و مدح خوانی ها و مناجات خوانی هاست. بدون شک اصلی ترین خروجی فرهنگی هیات ها نوحه است. هرچند که در روایات و احادیث شیعه، گریه بر مصائب آل الله محور مجالس و محافل حسینی معرفی شده است، برخی از مخاطبان عام که با اقتضائات هیات آشنایی چندانی ندارند، نوحه خوانی را بخش اصلی برگزاری عزاداری می پندارند و سخنرانی و روضه خوانی را به عنوان مقدمه نوحه خوانی تلقی می کنند! لذا هر نوحه سرا و نوحه خوان آگاهی باید متوجه اهمیت هنرنمایی های خود باشد تا هنگام اقامه شعائر حسینی بهترین ها آثار را ارائه کند. همان طور که می دانیم ، در کنار ملودی ها و ریتم ها، محتوای نوحه ها از اهمیت بالایی برخوردار است. بی شک مضامین و تصاویر نوحه های ما در درجه اول باید مورد قبول حضرات معصومین به ویژه حضرت زهرا (س) واقع شود. نیت خالص و در نظر گرفتن رضایت ایشان مهم ترین پشتوانه معنوی نوحه سرایان بوده و هست. لکن برای رسیدن به این مقصود چه راه و روشی را باید دنبال کرد؟ آیا بیان کردن هر مضمون و هر محتوایی صحیح است؟ آیا اجازه داریم هر چه را که به ذهن مان خطور می کند در قالب شعر نوحه بسراییم و در هیات ها به گوش همه برسانیم؟ مضاف بر این که در روزگار ما هر آن چه در جلسات مذهبی ارائه می شود توسط رسانه های رسمی و غیر رسمی در میان مردم منتشر می شود! ظرفیت ها و محدودیت های ما چیست و کجاست؟ طبق سفارشات موکد امامان و عالمان شیعه ذکر مصائب اهل بیت (ع) و گریستن و گریاندن بر مرثیه های ایشان یکی از وظایف عاشقان خاندان ولایت است. امام صادق (ع) فرمودند: "من بکی او ابکی او تباکی علی الحسين ع وجبت له الجنه / هرکس بر امام حسین ع گریه نماید یا دیگران را به گریه بیندازد یا خود را به گریه بزند بهشت بر او واجب است بنابراین یکی از رویکردهای نوحه سرایان نیز باید سرودن نوحه هایی درراستای انتقال حزن و اندوه و اشک باشد. اما چگونه؟ و به چه قیمتی؟ ... برخی از واعظان و مداحان در دوره های تاریخی گذشته با استناد به روایاتی از این دست به خودشان اجازه می دادند دروغ هایی تاریخی را به عنوان روضه های کربلا در مجالس روضه خوانی ذکر کنند تا مردم را به گریستن وادارند. اما کم کم با ورود صنعت چاپ به کشور و انتشار کتاب های مقتل و منابع تاریخی و بالا رفتن سطح اطلاعات مردم از برخی تحریف های تاریخی جلوگیری شد و مستمعین هیات ها هر حرفی را از واعظانو مداحان نمی پذیرفتند. در مقطع کنونی معضل دیگری دامان روضه خوانی ها و نوحه خوانی ها را گرفته است. در حال حاضر عده ای از شعرا و نوحه سرایان و ذاکران به منظور شعله ور ساختن آتش مصائب سیدالشهدا (ع) در دل های گریه کنان، بدون در نظر گرفتن بایدها و نبایدهای زیبایی شناسانه و اقتضائات هنری، روضه ها و مقاتل را با سنگین ترین و سخت ترین واژه ها و عبارات، به نظم کشیده و به عنوان شعر و نوحه ارائه می کنند. در این گفتار به هیچ وجه قصد مخالفت با بیان حقایق و وقایع مصائب کربلا را نداریم. به گواه تاریخ، هرکس خواسته یا ناخواسته مقابل روضه خوانی بایستد، سرنوشتی جز شکست نداشته و ندارد. موضوع بحث ما چگونگی ذکرمصیبت است. در احوالات مرحوم شیخ رضا سراج نقل شده است که روزی روی منبر در حال ذکر مصیبت های حضرت على اکبر (ع) بود. وقتی به فقطعوه بالسيوفهم اربا اربا رسید، ناگهان تسبیحی را به مردم نشان داد؛ نخ تسبیح را پاره کرد. دانه های تسبیح از پله های منبر روی زمین می ریخت؛ با دیدن این صحنه در میان حاضرين غوغایی به پا شد. پیرغلامانی که در آن محفل حضور داشتند برای بنده می گفتند هنوز که هنوز است، پس از گذشت سال ها، شور اشک آن روز را حس می کنند. با همین نگاه چند بیت از غزل مرثیه ای که توسط حجت الاسلام سیدرضا جعفری سروده شده است را بخوانیم . ابیاتی که خالی از روضه نیست، اما شاعرانه است: خورشید بود و جا
۲ خورشید بود و جانب مغرب روانه شد چون قطره بود و غرق شد و بی کرانه شد آیینه بود و خرد شد و تکه تکه شد تسبیح بود و پاره شد و دانه دانه شد یک شیشه عطر بود و هزاران دریچه یافت یک شاخه یاس بود و سراسر جوانه شد آب فرات لايق نوشیدنش نبود با جرعه ای نگاه از اینجا روانه شد ... آیا همین که یک ذاکر در جلسه بخواند " آیینه بود و خرد شد و تکه تکه شد/ تسبیح بود و پاره شد و دانه دانه شد" حال مستمعین را دگرگون نخواهد کرد؟ به یاد دارم سال 76 در جشن میلاد حضرت علی اکبر(ع) در حسینیه مرحوم پنبه چی، آن هنگام که سیر جلسه به بیان روضه آن بزرگوار رسید، حاج حسن خلج شاخه گلی را از تاج گل کنار خود برداشت. گلبرگ های آن را پرپر کرد و روی زمین ریخت. آنچنان شور و اشکی حسینیه را فرا گرفت که هیچ گاه از یاد نخواهم برد. یک شاعر و نوحه سرا می تواند بگوید بدنی تکه تکه شد؛ همچنین می تواند بگوید گلی پرپر شد. هر دو یک معنا را منتقل می کنند؛ اما با دو تصویر متفاوت! مسلما تصویر دوم برای هر اثر هنری مانند نوحه مناسب تر است. زیرا قرار است نوحه ورد لب هیاتی ها شود! در ایستگاه های صلواتی و ماشین ها پخش شود و ...! بیایید با هم اشعاری را مرور کنیم که مهر قبول اهل بیت (ع) را به همراه دارند. یکی از معروف ترین قصاید عربی که توسط امام رضا (ع) تایید شده است، قصیده تائیه دعبل زایی است. در تاریخ آمده است وقتی دعبل این قصیده را در حضور حضرت قرائت کرد، سه بار اشک ایشان جاری شد؛ و پس از پایان قرائت شعر، امام رضا (ع) ده هزار درهم به همراه جامه ای از خویش را به او اهدا فرمود. تعدادی از ابیات این قصیده به ماجرای کربلا و شهادت حسین ابن علی اشاره دارد. ترجمه این ابیات را بخوانیم: ای فاطمه ! اگر به خاطر می آوردی که روزی حسین تو در کنار شط جاری فرات لب تشنه جان خواهد داد بی دریغ بر چهره می کوفتی و سیل اشک از دیده جاری می کردی. فاطمه! ای گرامی دخت پیامبر نیکی! برخیز و مویه کن! مویه کن بر اختران سوخته آسمان نبوت و امامت که چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد که گفتی دیگر زمین همیشه شبی بی ستاره ماند) برخیز و مویه کن برگورهای غریبی که در کوفه و مدینه و فخ است. درود و سلام من بر آنها باد! اندوه اندوه! مویه کن بر گورهایی که در کنار نهری در کربلا است. این ها قبور کسانی است که روزی در کنار فرات فرود آمدند تا غبار و خستگی سفر را از تن خود بزدایند ... و شادمان در حجله شهادت خفتند... آنان در کنار فرات لب تشنه جان باختند. ای کاش من نیز در میان ایشان جان می سپردم... دردا که روزگار ستمگر چنان بر آنان شبیخون زد که دیگر خانه های ایشان را نمی بینی مگر متروک و خاموش و خالی از تردد! دریغ و درد! هر یک از آنان در کنج غربتی افتاده اند جز چند نفری که در مدینه مانده اند اما آنان نیز در طول زندگی همواره پای در کمند بلا و گرفتاری بوده و از آفت روزگار زار و نزار زیسته اند؟
۳ این بزرگ زادگان اگر روزی به مفاخره برخیزند، نام نامی محمد و جبرئیل و قرآن و علی والا مقام و فاطمه زهرا بهترین دختران عالم را می آورند و خویشتن را به آنان نسبت می دهند... در میان اشعار زبان فارسی نیز یکی از ماندگارترین مرثیه ها، ترکیب بند محتشم کاشانی است که داستان های گوناگونی درباره عنایت خاص اهل بیت (ع) به این شعر نقل شده است. یکی از آن ها داستان خواب مرحوم مقبل کاشانی است. مرحوم حاج اسماعیل سبزواری در کتاب عدد السنه از قول مقبل نقل کرده است: در عالم خواب دیدم وارد کربلا شدم و رفتم به جانب حرم که مشرف شوم و اذن دخول میخواستم. شخصی مرا مانع شد و به دست اشاره کرد که برگرد، که الآن وقت زیارت کردن تو نیست، گفتم بنا نبود حرم جناب ابی عبدالله الحسین (ع) حاجب و مانع داشته باشد. | گفت ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا(س) و مادرش خدیجه کبری (س) و مریم و حوا و آسيه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده اند. قدری تأمل کن، آن ها که فارغ شدند نوبت تو میشود. گفتم تو کیستی؟ گفت من ملکی هستم از جمله حافين حول حرم مطهر، که دائم برای زوار استغفار میکنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش میداد، جمعی را در صحن مقدس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موثر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها را میشناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) آمده اند. آنکه بر همه مصدر (و مقدم) نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفين الله على نبينا و آله و عليه السلام است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح نجن الله است و در طرف چپش حضرت ابراهیم خلیل الله است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن دارد و آن سليمان و آن كليم الله و آن روح الله است. در این اثناء ديدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نقر زیر بغلهای او را گرفته بودند، پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند و آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست و بعد از لحظه ای سر بلند کرد و فرمود محتشم را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند و او مردی خوش سیما و کوتاه قد و عمامه ژولیده بر سر داشت، و چون وارد شد تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین (ع) آمده اند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم. به امر پیامبر اکرم (ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پله اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پله دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پله نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان. مقبل میگوید حواسم را جمع نمودم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند: کشتی شکست خورده طوفان کربلا