#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 1348
#زبانحال #آداب_نوکری
#آموزش_مداحی
#آفات_مداحی
#سوال 👇👇👇
منظور از زبان حال بین روضه خوان ها که مرسوم شده چیست؟
آنچه که در لسان ذاکران و مداحان اهل بیت(ع) به عنوان زبان حال بیان میشود، کلامی است که نه احادیث و نه تاریخ، شرح حال واقعه یا مصیبت خاندان اهل بیت(ع) را بیان نکرده اند و مداح با قرار دادن خود در جایگاه آنان سخنانی را از لسان آن بزرگواران نقل می کند.
در زبان حال، آشفتگی هایی وجود دارد که با مراجعه به اشعار مداحان و شاعران حماسه عاشورا می توان به تزلزل آن پی برد و خطر انحراف آن را لمس کرد، زیرا انسان عادی که از درک حقیقت خویش غافل و از احساس نگرانی ها و مسائل دیگر آن عاجز است، چگونه می تواند انسان های آسمانی و ملکوتی را درک کند و خود را جایگزین آن نماید و بیان مصائب آنان را با جایگزین کردن خود در جایگاه آنان ترسیم کند؟
احساسات ما در مواجهه با مسائل مختلف زندگی اعم از غمها و شادی ها، منحصر به شخص ماست.
مثلا ممکن است احساس من در برخورد با یک مصیبت امروز به گونه ای باشد و در برخورد با همان مصیبت در زمان دیگری به گونهای دیگر واکنش نشان دهم.
در مواجهه با یک خبر ناگوار، عکسالعمل من با واکنش شخص دیگر متفاوت است و نمیتوانیم احساس خود را تعمیم دهیم.
آیا می توانیم در قالب نوحه یا نظم یا نثر بگوییم سید الشهدا(ع) در مواجهه با فلان مصیبت این گونه می اندیشید؟
تردیدی نیست که ما مُجاز نیستیم ادراکات خود را تعمیم دهیم، آن هم در مورد آنان که آسمانی و دگرگون می اندیشند. همانگونه که مجاز نیستیم در زبان قال از خود تصرفی داشته باشیم در زبان حال نیز به طریق اقلام مجاز به برداشت های شخصی و قیاس به نفس نیستیم اما دیده میشود که مدیحه سرایان به منظور ترسیم موقعیت گاهی اقوالی را به ویژه درباره حادثه عاشورا به عنوان زبان حال نقل میکنند که جای تامل دارد و نگران کننده تر از آن اینکه گاهی زبان حال هایی گفته می شود که به هیچ روی با مبانی اعتقادی و آموزههای اسلام و شأن معصوم سازگاری ندارد.
زبان حالی که حاکی از تردید اضطرار نگرانی امام حسین(ع) در روز عاشورا به یقین با انگیزه اراده و سیره و از آن حضرت ناسازگار و تحریف آشکار است و نقل آن گناه به شمار میرود.
در طی قرون گذشته، در عالم تشیع کسی به سادگی نمیتوانست روایتی را از معصوم نقل کند، بدین منظور سالها در محضر بزرگان علم حدیث تلمذ میکردند و پس از گذراندن سطوح مختلف علمی نهایت اگر از طرف اساتید واجد شرایط شناخته میشدند، به داشتن اجازه نامه نقل حدیث مفتخر میشدند اما متأسفانه کمبود آگاهی از اهل بیت(ع) سبب شده خود را در مقام آن بزرگواران انگاشته و شرح حال واقعی خویش را جایگزین متون تاریخی کنند و اشعاری را بخوانند که در کتب تاریخی معتبر نگارش نشده و به بهانه زبان حال به مدیحه سرایی های سخیف و نادرست بپردازند.
بهتر است به جای بیان اینگونه سخنان مجهول الحال از مطالب متقن تاریخی که با اهداف و سیره اهل بیت(ع) در تضاد نیست بسنده کنند و اعلام خطر تحریف در تاریخ به خصوص در تاریخ کربلا توسط ذاکران اهل بیت(ع) پدید می آید، که قطعا مرضیّ امام زمان(عج) نخواهد بود.(۱)
👤ابا ربیع شامی می گوید :
امام باقر(ع) خطاب به من فرمود :
📋《وَیْحَكَ یَا أَبَا الرَّبِیعِ! ..لَا تَقُلْ فِینَا مَا لَا نَقُولُ فِى أَنْفُسِنَا فَإِنَّكَ مَوْقُوفٌ وَ مَسْئُولٌ لَا مَحَالَةَ فَإِنْ كُنْتَ صَادِقاً صَدَّقْنَاكَ وَ إِنْ كُنْتَ كَاذِباً كَذَّبْنَاكَ!》
♦️واى بر تو اى ابا ربیع! درباره ی ما آنچه خود نگفته ایم مگو! زیرا ناچار تو در قیامت بازداشت و بازخواست شوى، پس اگر راست گو باشى تصدیقت كنیم، و اگر دروغگو باشى تكذیبت می كنیم.(۲)
باید بدانیم که ما مسئوليم و از ما درباره آنچه گفتیم و بیان کردیم، سوال خواهند کرد.
در دعاى مكارم الاخلاق مي خوانيم :
📋《وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ》
♦️پروردگارا! فردا (قيامت)، از من سوال خواهى كرد؛ مرا یاری كن كه آن چيزى را كه بناست فردا از من سئوال كنى، من جوابش را امروز در عملم آماده كنم!(۳)
📚منابع :
۱)احکام مداحی و سوگواری عابدینی، ص۵۶
۲)الكافى شیخ کلینی، ج۳، ص۴۰۶
۳)الصحیفه السجادیه، دعای بیستم
ضامن اشک
1-2. مسافر عشق
گلدی زینب اربعینه
بو صفالی سرزمینه
یانمیشام نار فراقه
قیل نظر بو دلغمینه
ای هدایت شمسی دور اولدوزلارین گلدی
کوفه و شامی دولاندی قیزلارین گلدی
دور ایاقه ای یارالی
ای دوشن ائلدن ارالی
دور دانیش منله حسینجان
سن یارالی من یارالی
درو خبر ویر سینون قارداش یاراسیندان
من دئیوم بیر بیر سنه شامین جفاسیندان
بو صفالی قبرین اوسته
بیر سوری آهو گتیردیم
اوخلی پیراهن الیمده
گوزلریمده سو گتوردیم
تشنه لب القانه باتدون اغلارام قارداش
یادیمه دوشدوقجا سینه داغلارام قارداش
ای امیدیم دور ایاقه
خوش صفا ائیله قوناقه
بیر منه سس وئر برادر
یانمیشام نار فراقه
چکمیشم قرخ گوندی من بو قبریوه حسرت
دلخوشام اولدی مزارین زینبه قسمت
💠 سبک نوحه مسجدی ورود کاروان به شام
از شاعـر گرانقدر گروه شـــــاعران جواز نوکـــــرۍ
⭐️ حسین کریمی نیا ⭐️
آه و واویلا از این مصیبت
کوچه های شام و از اسارت
با دلی خون و با چشم گریان
کاروان آمد به شام ویران
آه و واویلا آه و واویلا
ناله زینب به آسمان بود
که سرت دست حرامیان بود
موعد مرگ و دادن جان است
بر لب تو چوب خیزران است
آه و واویلا آه واویلا
#نوحه_ورود_کاروان_آل_الله_به_شام
#حسین_کریمی_نیا
➖➖➖
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#سبک_ریان_بن_الشبیب
#چشم_من_پرآبه
☑️بنداول
چشم من پرآبه/ هر لحظه م عذابه
بی تو بابا
دارم من جون می دم توی این خرابه
بی تو بابا
......
دیگه بریدم بابا جونم بابا جونم بابا جونم
قامت خمیدم بابا جونم بابا جونم بابا جونم
من موسپیدم بابا جونم بابا جونم بابا جونم
یا ابتاحسین/یاابتا حسین/بابا بابا
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بنددوم
خوردم من تازیون لگد از این واون
بی تو بابا
شد رخه نحیفم/ نیلی و ارغوون
بی تو بابا
میخوردم پیاپی/هرجایی کعب نی/
ای وای ای وای
دیدم که خیزرون خوردی تو بزم مِی
ای وای ای وای
....
چقده پستن اینا بابا اینابابا اینا بابا
دستامو بستن اینا بابا اینابابا اینا بابا
حرمت شکستن اینا بابا اینابابا اینا بابا
یا ابتاحسین/یاابتا حسین/بابا بابا
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بندسوم
بی تو ای پناهم/بود هر دم نگاهم
سوی نیزه
عمه روم و گرفت تا چشمام نیفته روی نیزه
آه از قوم ناپاک /حرومیه سفاک
ویهودی
افتادم روی خاک/ روی تیغ و خاشاک
کجا بودی
نبودی بابا به ما خیلی/ زدن سیلی زدن سیلی زدن سیلی
ببین رخ ما /شده نیلی زدن سیلی زدن سیلی
تو بیابونا زدن سیلی زدن سیلی زدن سیلی
یا ابتاحسین/یاابتا حسین/بابا بابا
💠💠💠9⃣2⃣1⃣💠💠💠
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
📋 جان به قربان حسین بن علی
⬛️تک / حاج محمدرضا بذری
⬛️ #شب_اول_محرم_98
⬛️ هیئت یافاطمه الزهرا سلام الله علیها بابل
خورده ام نان حسین بن علی
برسرخوان حسین بن علی
همه ی سینه زنان معتقدیم
جان به قربانه حسین بن علی ۲
روزیِ ما ازتو
موج دریا ازتو
دم اعجازیه
صدمسیحا ازتو
برکت سفره ی زهرا ازتو
رحمت واسعه ی ما ازتو
ای به قربان تویاثارالله
قوت بازوی سقا ازتو
عشقه دنیا ابی عبدالله
سیدی یاابی عبدالله
میشوم یارحسین بن علی
من بدهکاره حسین بن علی
بخداوندکه مدیونم من
به علمداره حسین بن علی ۲
هرکه رفته سویش
شده مست ازبویش
صبح محشریعنی
شام تاره مویش۲
حرزمولاست بربازویش
دوالفقارعلوی ابرویش
همه مجنون علمدارشدند
حلقه ی دارهمه گیسویش
عشقه دنیایاابوفاضل
ذکرلبها یاابوفاضل
عشقه دنیاابی عبدالله
سیدی یاابی عبدالله
هستی نوکراربابم حسین
به فدای سراربابم حسین
هرکجاروبزنم رویم هست
به علی اکبراربابمحسین
کربلامیلرزد
زیرگام اکبر
مستی عالم از
ته جام اکبر
آهوی دل شده رام اکبر
مستم ازذکرسلام اکبر
هرکه راهرچه نوشتندمرا
بنویسیدغلام اکبر
عشق دنیایاعلی اکبر
گل لیلایاعلی اکبر
✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
جانم حسین(ع)
دیده ی گریان همیشه دوستت دارم حسین
سینه ی سوزان همیشه دوستت دارم حسین
من به یاد ناله های العطش در کربلا
کشته ی عطشان همیشه دوستت دارم حسین
آه ای ذبح عظیم! ای سوره ی بی سر شده
قاری قرآن! همیشه دوستت دارم حسین
بی کفن ماندی به دشت کربلا،بی پیرهن
کشته ی عریان همیشه دوستت دارم حسین
.
............. یا اباعبدالله(ع) ...............
تا قیامت عاشقِ زار توأم
نوکر دربست دربار توأم
ای طبیب دردهای لاعلاج
کن مداوایم که بیمار توأم
هر کجا یاد از تو شد حاضر شدم
یابن الزهرا! من هوادار توأم
من گدایم-سائلم-درمانده ام...
لیک یک عمری خریدار توأم!
نه فقط ماه مُحرم!...نه!...نه!
دائمأ من در پی کار توأم
کربلایت را ندیدم یا حسین!
خواب می بینم که زوار توأم!!
عشق را در قلب من کردی حراج!
مشتری جنس بازار توأم
خون سُرخت سبز کرده شیعه را
تا ابد مدیون ایثار توأم
فکر من هم باش وقت مُردنم...
فاش برگو که نگهدار توأم!!
در شب تاریک قبرم یا حسین!
چشم بر راه علمدار توأم!
.
#مجلس_یزید_شعر_روضه
غلامرضا سازگار:
جهانیان همه با پای جان به شام روید
به مسجد اموی نغمه ی خدا شنوید
نهاد مسجدیان سخت آمده به خروش
صدای حضرت سجّاد می رسد بر گوش
درون سینه ی پاکش خروش خون خداست
تمام، گوش! که فریاد سیّد الشّهداست
به اهل شام، شده شام، تیره تر از شام
فتاده طشت یزید و یزیدیان از بام
پس از ثنای خداوند و نعت پیغمبر
به خلق داد ندا آن امام جنّ و بشر
که ای تمام خلایق بزرگ و کوچک شام
خدای داده به ما شش جلال و هفت مقام
هر آنچه داده به ما ذات قادر متعال
کمال و علم و فصاحت، شجاعت است و جمال
هماره سینه ی پاکان به نور ما رخشیده
خدا محبّت ما را به مؤمنین بخشید
محمّد (ص) عربی ختم الانبیا از ماست
علی ولیّ خدا شاه اولیا از ماست
زماست جعفر طیّار و حمزه شیر خدا
که گشته بود ملقّب به سیّد الشّهدا
حسن، حسین دو سبط پیامبر از ماست
امید عترت مهدیِّ منتظَر از ماست
مرا اگر نشناسید با شما گویم
که کیست جدّ و پدر، چیست نام نیکویم
عزیز مکّه و دُردانه ی منایم من
سلاله ی حرم و زمزم و صفایم من
منم سلاله ی آن سروری کز امر خدا
بلند کرد حجر را زجا به دست و ردا
منم عزیز گرامی ترین طواف کنان
که گفت تلبیه حجّ کرد بهتر از همگان
منم سلاله ی آن رهبر بلند وقار
که شد زامر خداوند بر براق سوار
به سوی اقصی زمکّه یافت خروج
وزآن مقام به اوج فلک گرفت عروج
منم سلاله ی آنکس که برد جبراییل
به اوج سدره اش از امر ذات ربّ جلیل
منم سلاله ی آن پیشوای اهل نیاز
که با ملائکه ی آسمان گذارد نماز
منم سلاله ی آن شهریار کشور دل
که وحی گشته زسوی خدا بر او نازل
مرا سلاله ی پاک محمّدی خوانند
مرا عزیز دل مرتضی علی خوانند
منم سلاله ی آنکس که بین هر دو سپاه
رساند بینی اشرار را به خاک سیاه
همان کسی که به اثبات خالق دادار
گرفت با دم تیغش زکافران اقرار
منم سلاله ی آن شیر قادر متعال
که با دو نیزه دو شمشیر کرده است قتال
منم سلاله ی آنکو دوبار هجرت کرد
دوبار هجرت کرد و دوبار بیعت کرد
منم عزیز کسی کو به تیغ شعله فروز
به جنگ بدر و به جنگ حُنین شد پیروز
همان ولیِّ خداوند قادر دادار
نگشت یک مژه بر هم زدن به شرک دچار
منم که وارث پیغمبران بود جدّم
منم که راهبر مؤمنان بود جدّم
به تیغ، ریشه کن خیل مشرکین گردید
امیر کشور اسلام و مسلمین گردید
چراغ دیده ی اهل جهاد بود علی
هماره زینت کلِّ عباد بود علی
منم عزیز دل افتخار بَکّایین
زصابرین جهان بود بردبار ترین
به پیشگاه خداوندگار عزّوجل
زاهل بیت نبی بود در نماز افضل
منم سلاله ی پاک مؤّید جبریل
که بود یاور او در نبرد میکاییل
منم عزیز دل حامی مسلمانان
که بود در همه احوال یاور آنان
به تیغ عدلش با خیل مارقین جنگید
به ناکثین زد و با خیل قاسطین جنگید
منم سلاله ی نیکوترین امام قریش
که بود برتر و بالاتر از تمام قریش
منم سلاله ی اوّل کسی که مؤمن بود
ره خدا به کنار پیامبر پیمود
زمسلمین همه سبقت گرفت در ایمان
ستم گران را برداشت تیغ او زمیان
منم سلاله ی مردی که تیر داور بود
همیشه حامل علم خدای اکبر بود
سخی، بزرگ، جوانمرد، ابطحی، زیبا
صبور و سیّد و صّوام بود و پاک و رضا
درید ریشه ی اصلاب کفر را از هم
گسیخت یک سره شیرازه های ظلم و ستم
به سان شیر ژیان با اراده ای محکم
در آن میانه که می خورد نیزه ها بر هم
به دشمنان خداوند حمله ور گردید
چو دانه در وسط آسیابشان کوبید
به رزمگاه عراق و حجاز شیر نبی
که مکّی و مدنی بود خیفی و عقبی
نمود ماه جمالش هماره جلوه گری
مهاجری احدی بود و بدری و شجری
به دودمان عرب مقتدا و رهبر بود
که از جلال و شرف وارث دو مشعر بود
یگانه شیر الهی به فتح بدر و حنین
ابوالائمّه ولیِّ خدا ابوالحسنین
کسی که این همه دارد جلال و فضل، علی است
امام خلق و ولیِّ خدای لم یزلی است
منم سلاله ی زهرا شفیعه ی دو سرا
امینه فاطمه امّ الائمّة النّجبا
زگریه کرب و بلای دوباره بر پا شد
دوباره مشت یزید و یزیدیان واشد
که ناگه از دل پُر درد ناله زد مولا
منم سلاله ی پاک شهید کرب و بلا
منم سلاله ی آنکس که شد به نی سر او
گلوی تشنه بریدند سر زپیکر او
منم سلاله ی آنکس که با دلی پر درد
وداع با زن و فرزند و خاندانش کرد
منم سلاله ی آنکس که شد برهنه تنش
زدند زخم، بسی روی زخم، بر بدنش
منم سلاله ی آنکو به خونش آغشتند
به قتل صبر نه یکبار بارها کشتند
منم سلاله ی آنکس که قلبش آزردند
سر بریده ی او را به شهرها بردند
منم سلاله ی آنکو اسیر شد حرمش
ستم شد از همه بر اهل بیت محترمش
اسیر کوفه و شام بلا شدیم همه
به ابتلای نکو مبتلا شدیم همه
الا حقیقت اسلام زنده از سخنت
سر پدر زده از دور بوسه بر دهنت
پیام آور فریادهای خون خدا
خطابه ات سند فتح سیّد الشّهدا
تو از تمام شهیدان پیام آوری
قیام کرب و بلا را به شام آوردی
هزار «میثم» از عهده بر نمی آید
که لب به وصف تو و خطبه ی تو بگشاید
#مجلس_یزید_شعر_روضه
💠وقایع روز اول ماه صفر سال 61 ق 💠
✍ سرانجام در روز اول ماه صفر سال 61 ق، اُسراى خاندان اهل بیت(علیهم السلام) را پس از گردش در شهرها و آبادى ها همراه با سرهاى شهدا، از کوفه به منطقه شام رساندند. وقتى که نزدیک دمشق رسیدند، ام کلثوم از شمرخواست که آنها را از دروازه اى که کمتر محلِّ اجتماع مردم است، وارد شهر کنند و همچنین سرهاى شهدا را از محمل ها دور نمایند، تا مردم متوجه آن سرها شوند و نوامیس خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نظاره نکنند؛ ولى شمر برخلاف خواسته آن حضرت، دستور داد که سرها را دقیقاً در میان محمل ها حرکت دهند تا جلب نظر بیشترى کند!
✅ نخست آنها را کنار دروازه ساعات، نگه داشتند و مردم با طبل و شیپور، شادى کنان و کف زنان به استقبال کاروان اسیران آمدند. در مقاتل آمده که چون اسرا را وارد شام کردند، یزید در قصر خود در مکانی مشرف بر «جیرون» (مکانى نزدیک مسجد اموى) نشسته بود، و کاروان اسیران و سرهاى شهدا را نظاره مى کرد.
✅ اوضاع شام و جوّ آن براى اهل بیت (علیهم السلام) بسیار سخت و دشوار بود و آنقدر به امام سجاد و اهل بیت (علیهم السلام) در آنجا سخت گذشت که این بیت شعر از آن حضرت نقل شده است:
«فَیالَیْتَ لَمْ اَنْظُرْ دِمَشْقاً وَلَمْ اَکُنْ * یَرانی یَزیدُ فِى الْبِلادِ اَسِیرُهُ»
اى کاش چشمم به دمشق نیفتاده بود و یزید مرا با این وضع در اسارت نمى دید.
📗 مقتل الحسين مقرّم، ص 348.
1_106348997.mp3
8.96M
🎙 حجت الاسلام احمدی اصفهانی
🎵 شاهکار امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید در مسجد اُموی شام
◾️ 🌿 ◾️ 🌿 ◾️ 🌿 ◾️
#من_عزادار_حسینم
🔲
زیاد یا پسر مرجانه اسیران کربلا را پس از مکالماتی که در مجلس او به آنان روی داد، دستور داد به زندانی پهلوی مسجد اعظم کوفه منتقل ساختند، و دستور داد سر مقدس امام(ع) را در کوچه ها بگردانند تا مردم دچار وحشت شوند. یزید در جواب نامه ابن زیاد که خبر شهادت حسین(ع) و یارانش و اسیر کردن اهل و عیالش را به او نوشته بود، دستور داد سر حسین(ع) و همه یارانش را و همه اسیران را به شام بفرستند. بر دست و پا و گردن امام همام حضرت سجاد زنجیر نهاده، بر شتر سوارش کردند و اهل بیت را چون اسیران روم و زنگبار بر شتران بی جهاز سوار کردند و راهی شام نمودند. اهل بیت عصمت از راه بعلبک به شام وارد شدند.
روز اول ماه صفر سال 61هجری - شهر دمشق غرق در شادی و سرور است، زیرا یزید اسیران کربلا را که اولاد پاک رسول الله هستند، افراد خارجی و یاغیگر معرفی کرده که اکنون در چنگ آنهایند - یزید دستور داد اسیران و سرهای شهدا را از کنار جیرون که تفریحگاه خارج از شهر و محل عیش و عشرت یزید بود عبور دهند. یزید از منظر جیرون اسیران را تماشا می کرد و شاد و مسرور به نظر می رسید، همچون فاتحی بلا منازع! در کنار کوچه ها مردم ایستاده بودند و تماشا می کردند.
پیرمردی از شامیان جلو آمد و در مقابل قافله اسیران بایستاد و گفت: شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امیر المؤمنین یزید را بر شما پیروزی داد. امام زین العابدین(ع) به آن پیرمردی که در آن سن و سال از تبلیغات زهرآگین اموی در امان نمانده بود، فرمود: ای شیخ، آیا قرآن خوانده ای؟ گفت: آری. فرمود: این آیه را قرائت کرده ای:قل لا أسئلکم علیه أجرا الا الموده فی القربی. گفت: آری. امام(ع) فرمود: آن خویشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماییم.
سپس آیه تطهیر را که در حق اهل بیت پیغمبر(ص) است تلاوت فرمود:انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا. پیرمرد گفت: این آیه را خوانده ام. امام(ع) فرمود: مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است. پیرمرد بسیار تعجب کرد و گریست و گفت چقدر من بی خبر مانده ام. سپس به امام(ع) عرض کرد: اگر توبه کنم آیا توبه ام پذیرفته است؟ امام(ع) به او اطمینان داد. این پیرمرد را به خاطر همین آگاهی شهید کردند.
باری، قافله اسیران راه خدا را در جلو مسجد جامع دمشق متوقف ساختند. سپس آنها را در حالی که به طنابها بسته بودند به زندانی منتقل کردند. چند روزی را در زندان گذراندند، زندانی خراب. به هر حال یزید در نظر داشت با دعوت از برجستگان هر مذهب و سفیران و بزرگان و چاپلوسان درباری مجلسی فراهم کند تا پیروزی ظاهری خود را به همه نشان دهد. در این مجلس یزید همان جسارتی را نسبت به سر مقدس حضرت سید الشهداء انجام داد که ابن زیاد، دست نشانده پلیدش در کوفه انجام داده بود. چوب دستی خود را بر لب و دندانی نواخت که بوسه گاه حضرت رسول الله(ص) و علی مرتضی و فاطمه زهرا علیهما السلام بوده است.
وقتی زینب(ع) این جسارت را از یزید مشاهده فرمود و اولین سخنی که یزید به حضرت سید سجاد(ع) گفت چنین بود: شکر خدای را که شما را رسوا ساخت، بی درنگ حضرت زینب(ع) در چنان مجلسی بپاخاست.
دلش به جوش آمد و زبان به ملامت یزید و یزیدیان گشود و با فصاحت و بلاغت علوی پیام خون و شهادت را بیان فرمود و در سنگر افشاگری پرده از روی سیه کاری یزید و یزیدیان برداشت، و خلیفه مسلمین را رسواتر از مردم کوفه نمود. اما یزید سر به زیر انداخت و آن ضربات کوبنده و بر باد دهنده شخصیت کاذب خود را تحمل کرد، و تنها برای جواب بیتی خواند که ترجمه آن این است: ناله و ضجه از داغدیدگان رواست و زنان اجیر نوحه کننده را مرگ درگذشته آسان است.
امام سجاد(ع) در دمشق
علاوه بر سخنانی که حضرت سجاد(ع) با استناد به قرآن کریم فرمود و حقیقت را آشکار کرد، حضرت زین العابدین(ع) وقتی با یزید روبرو شد - در حالی که از کوفه تا دمشق زیر زنجیر بود - فرمود: ای یزید، به خدا قسم، چه گمان می بری اگر پیغمبر خدا(ص) ما را به این حال بنگرد؟ این جمله چنان در یزید اثر کرد که دستور داد زنجیر را از آن حضرت برداشتند، و همه اطرافیان از آن سخن گریستند.
فرصت بهتری که در شام به دست امام چهارم آمد، روزی بود که خطیب رسمی بالای منبر رفت و در بدگویی علی(ع) و اولاد طاهرینش و خوبی معاویه و یزید داد سخن داد. امام سجاد(ع) به یزید گفت: به من هم اجازه می دهی روی این چوبها بروم و سخنانی بگویم که هم خدا را خشنود سازد و هم برای مردم موجب اجر و ثواب باشد؟ یزید نمی خواست اجازه دهد، زیرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت علیهم السلام آگاه بود و بر خود می ترسید. مردم اصرار کردند. ناچار یزید قبول کرد. امام چهارم(ع) پای به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها یکباره فرو
ریخت و شیون از میان زن و مرد برخاست.
خلاصه بیانات امام(ع) چنین بود:ای مردم شش چیز را خدا به ما داده است و برتری ما بر دیگران بر هفت پایه است. علم نزد ماست، حلم نزد ماست، جود و کرم نزد ماست، فصاحت و شجاعت نزد ماست، دوستی قلبی مؤمنین مال ماست. خدا چنین خواسته است که مردم با ایمان ما را دوست بدارند، و این کاری است که دشمنان ما نمی توانند از آن جلوگیری کنند.
سپس فرمود: پیغمبر خدا محمد(ص) از ماست، وصی او علی بن ابیطالب از ماست، حمزه سید الشهداء از ماست، جعفر طیار از ماست، دو سبط این امت حسن و حسین(ع) از ماست، مهدی این امت و امام زمان از ماست. سپس امام خود را معرفی کرد و کار به جایی رسید که خواستند سخن امام را قطع کنند، پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگوید. امام(ع) سکوت کرد.
تا مؤذن گفت: اشهد ان محمدا رسول الله. امام عمامه از سر برگرفت و گفت: ای مؤذن تو را به حق همین محمد خاموش باش. سپس رو به یزید کرد و گفت: آیا این پیامبر ارجمند #جد_توست_یا_جد_ما؟ اگر بگویی جد تو است همه می دانند دروغ می گویی، و اگر بگویی جد ماست، پس چرا فرزندش حسین(ع) را کشتی؟ چرا فرزندانش را کشتی؟ چرا اموالش را غارت کردی؟ چرا زنان و بچه هایش را اسیر کردی؟ سپس امام(ع) دست برد و گریبان چاک زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود. براستی آشوبی به پا شد. این پیام حماسی عاشورا بود که به گوش همه می رسید. این ندای حق بود که به گوش تاریخ می رسید.
یزید در برابر این اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زیاد گشود و حتی بعضی از لشکریان را که همراه اسیران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرار داد. سرانجام بیمناک شد و از آنان روی پوشید و سعی کرد کمتر با مردم تماس بگیرد. به هر حال، یزید بر اثر افشاگریهای امام(ع) و پریشان حالی اوضاع مجبور شد در صدد استمالت و دلجویی حال اسیران برآید. از امام سجاد(ع) پرسید: آیا میل دارید پیش ما در شام بمانید یا به مدینه بروید؟ امام سجاد(ع) و زینب کبری(ع) فرمودند: میل داریم پهلوی قبر جدمان در مدینه باشیم.
در ماه صفر سال 61هجری اهل بیت عصمت با جلال و عزت به سوی مدینه حرکت کردند. نعمان بن بشیر با پانصد نفر به دستور یزید کاروان را همراهی کرد. امام سجاد و زینب کبری و سایر اهل بیت به مدینه نزدیک می شدند. امام سجاد(ع) محلی در خارج شهر مدینه را انتخاب فرمود و دستور داد قافله در آنجا بماند. نعمان بن بشیر و همراهانش را اجازه مراجعت داد.
امام(ع) دستور داد در همان محل خیمه هایی برافراشتند. آنگاه به بشیر بن جذلم فرمود مرثیه ای بسرای و مردم مدینه را از ورود ما آگاه کن. بشیر یکسر به مدینه رفت و در کنار قبر رسول الله(ص) با حضور مردم مدینه ایستاد و اشعاری سرود که ترجمه آن چنین است: هان! ای مردم مدینه شما را دیگر در این شهر امکان اقامت نماند، زیرا که حسین(ع) کشته شد، و اینک این اشکهای من است که روان است. آخ! که پیکر مقدسش را که به خاک و خون آغشته بود در کربلا بگذاشتند، و سرش را بر نیزه شهر به شهر گردانیدند.
شهر یکباره از جای کنده شد. زنان بنی هاشم صدا به ضجه و ناله و شیون برداشتند. مردم در خروج از منزلهای خود و هجوم به سوی خارج شهر بر یکدیگر سبقت گرفتند. بشیر می گوید: اسب را رها کردم و خود را به عجله به خیمه اهل بیت پیغمبر رساندم. در این موقع حضرت سجاد(ع) از خیمه بیرون آمد و در حالی که اشکهای روان خود را با دستمالی پاک می کرد به مردم اشاره کرد ساکت شوند، و پس از حمد و ثنای الهی لب به سخن گشود و از واقعه جانگداز کربلا سخن گفت.
از جمله فرمود: اگر رسول الله(ص) جد ما به قتل و غارت و زجر و آزار ما دستور می داد، بیش از این بر ما ستم نمی رفت، و حال اینکه به حمایت و حرمت ما سفارش بسیار شده بود. به خدا سوگند به ما رحمت و عنایت فرماید و از دشمنان ما انتقام بگیرد. سپس امام سجاد(ع) و زینب کبری(ع) و یاران و دلسوختگان عزای حسینی وارد مدینه شدند. ابتدا به حرم جد خود حضرت رسول الله(ص) و سپس به بقیع رفتند و شکایت مردم جفاپیشه را با چشمانی اشک ریزان بیان نمودند. مدتها در مدینه عزای حسینی برقرار بود. و امام(ع) و زینب کبری از مصیبت بی نظیر کربلا سخن می گفتند و شهادت هدفدار امام حسین(ع) را و پیام او را به مردم تعلیم می دادند و فساد دستگاه حکومت را بر ملا می کردند تا مردم به عمق مصیبت پی ببرند و از ستمگران روزگار انتقام خواستن را یاد بگیرند.
#خطبه #مسجد_اموی
.📚نرم افزار جعبه ابزار مذهبی(بارار)
⚫️ابلیس هم عاشورا گریه کرد . . .
پدر آیت الله سید محمدتقی مدرسی نقل می کند:
عصر عاشورای سال ۶۱ هجری ، شیطانک ها دیدند که ابلیس سرکرده ی آنان، به سر و صورت می زند و می گرید.
گفتند: امروز که تو باید خوشحال باشی از چه رو پریشانی و گریان؟
گفت: اشتباه بزرگی کردم که این جماعت را واداشتم که حسین را بکشند.
گفتند:چطور؟ مگر تو نمی خواستی این جمع به ظاهر مسلمان ، راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟
گفت:چرا چنین شد ولی از این نکته غفلت کرده بودم که با این کار ، باب رحمت الهی به روی مردم باز می شود هرکس به نحوی خود را در دستگاه امام حسین علیه السلام جای می دهد و از شفاعت او بهره مند می گردد.
السلام علیک یا ابا عبدالله (ع) یا باب رحمه الله الواسعه
📚داستانهای روح افزا صفحه ۱۲۷
⇝
─┅═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═┅─
⚜🕊 روضه و توسل احساسی و جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ 🎤سیدرضا نریمانی⚜
┄┅═══••↭••═══┅┄
@emame3vom
┄┅═══••↭••═══┅┄
خدانگهدار ،ای مهربونم
ای هم زبونم، چراغ خونم
خدانگهدار، بانوی خستم
از پا نشستی، از پا نشستم
یادم نمیره، اون کوچه و در
دیوار و مسمار، آتیش و هیزم
یادم نمیره، تو گریه کردی
من گریه کردم، میون مردم
یادم نمیره، من که یه روزی
با این دو دستم، خیبر شکستم
یادم نمیره، همسایه هامون
زُل میزدن به، طناب دستم
گفتن علی، نظر شدی ،خندیدن
یکم شکسته تر شدی ،خندیدن
رد شدن از کنار من، میگفتن
سلامتی پدر شدی،خندیدن
خدانگهدار، ای یار جونی
هنوز برا من، تو پهلوونی
سرت رو پایین، چرا گرفتی
نبینم اینجور، عزا گرفتی
عیبی نداره بیا، خیال کن
اصلا ندارم، هیچ زخم و دردی
عیبی نداره، اشکاتو پاک کن
زینب نبینه، که گریه کردی
عیبی نداره، فدا سرتو
اگه سرم خورد، گوشه ی دیوار
عیبی نداره، دیگه گذشته
هر وقت که خواستی، این میخ و بردار
ببین حسن ،رو زانوهام خوابیده
دیده تو گریه میکنی ترسیده
مادر براش بمیره، خواب دید انگار
پریده از خواب و، تنش لرزیده
از کوچه گفتن دردسر داره
کی از حال حسن خبر داره
شبا با گریه زیر لب میگفت
مادر دلش خوش بود پسر داره
از کوچه ی ما برو برو
دیگه نبینم تورو برو
علي مانده است رد خون كوچه،چشم ما روشن
و اين حيدر شكستن را خودت بانو تصور كن
تصور كن علي را در ميان بغض اين خانه
سكوتِ ميخ و آهن را خودت بانو تصور كن
كنارم باش تا آخر ،فلاني داشت مي خنديد
غرور تلخ دشمن را خودت بانو تصور كن
*از امشب برات بگم،غسل كه تمام شد،كفن كردن كه تمام شد،اميرالمؤمين يه نگاهي انداخت ديد كسي نيست كمكش كنه،گرچه امام صادق فرمودند:اينقدر بدن مادر ما فاطمه نحيف و لاغر شده بود،بعضي ها ميگن:اميرالمؤمنين يك تنه تابوت رو بلند كرد.اما اين نكته اي رو كه ميخواهم بگم علامه حسن زاده ي آملي نقل مي كنند،ميگه:اميرالمؤمنين صدا زد: حسن جان! برو سلمان رو خبر كن بياد كمك من باشه. سلمان ميگه:تو خونه نشستم ديدم در خونه رو ميزنند تا در رو باز كردم ديدم امام حسن سر به ديوار گذاشته،سلمان بلند شو بيا مي خواهيم مادر رو ببريم. اومدم تو خونه ي علي ديدم چه اوضاعي است،زينبين يه طرف،حسن و حسين يه طرف،يه طرف هم اميرالمؤمنين سرتاپا خونيِ و سر تا پا خاكي...تا چشمش تو چشم سلمان افتاد هميديگر رو بغل كردن،سلمان ديدي چه خاكي به سرم شد،ديدي فاطمه ام رو ازم گرفتن...همه بگيد:يازهرا...*
____________
#سید_رضا_نریمانی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
@babolharam.ir-Narimani_fadaeian-shahadat_hazrat_zahra9702_(3)_(www.rasekhoon.net).mp3
2.98M
⚜🕊 روضه و توسل احساسی و جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ 🎤سیدرضا #نریمانی
┄┅═══••↭••═══┅┄
شعر مناجات با #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و #روضه_امام_حسین علیه السلام - حجت الاسلام #میرزامحمدی :
@emame3vom
تو این شبا برای حال خستمون دعا کن
تو رو خدا برا دل شکستمون دعا کن
ببین گناه،بال و پر پروازمون رو بسته
آقا بیا،برای بال بستمون دعا کن
تو رو به اضطرار زینب،بیا بیا
به قلب بی قرار زینب،بیا بیا
به غربت مزار زینب،بیا بیا
تو رو به لکنت رقیه
به زخم صورت رقیه
تو رو به غربت رقیه،بیا بیا
دوباره باز،گدا در انتظار لطف شاهِ
حاجت من ،از تو فقط یه گوشه نگاهِ
امشب فقط،امید من به دستای کریمِ
دستی بگیر از منی که پرونده ام سیاهِ
به مشک پاره علمدار،بیا بیا
تو رو به اون دو چشم خون بار،بیا بیا
به طفل تشنه تشنه بین گهوار،بیا بیا
تو رو به شاه بین گودال
تو رو به اون پیکر پامال
به مادری که رفته از حال،بیا بیا
من اومدم،صدات زدم تو هم منو صدام کن
یه کاری کن،بیا منو دوباره رو به رام کن
تو رو قسم به خجلت سکینه از ابالفضل
آقا منو،این اربعین زائر کربلا کن
تو رو به قلب زار حیدر
به چهره کبود مادر
تو رو به خون میخ رو در،بیا بیا
.
#حضرت_رقیه
#زمینه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
بند1⃣
اومدی بی خبرخیلی باباجون منتظرت بودم
روزوشب توی راه با چش گریون منتظرت بودم
اینقده ندبه خوندم تو راه انتظارتو
اینقده سیلی خوردم از دست نیزه دارتو
اینقده زجرمدادن تا اومدم کنار تو
وای وای
اشک چشامو تادیدن
وای وای
به حال وروزم خندیدن
وای وای
بی هواسرم دادکشیدن
بابا چشام پراز گلابه
بابا موندن برام عذابه
بابا بیا بریم از خرابه
بابا بیا بریم از خرابه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
بند2⃣
روز و شب دردسر داره ادامه خسته ودلخونم
گریم از دست این مردم شامِ خسته ودلخونم
هردفه گفتم بابا با تازیونه اومدن
دستامو بردم بالا تا نزنن ولی زدن
جرم من چی بود آخه اینا چرا باهام بدن
وای وای
نمیره هیچ وقت از یادم
وای وای
از روی ناقه افتادم
وای وای
عمه نمی بود جون میدادم
بابا برام یتیمی زوده
بابا ببین تنم کبوده
بابا مگه گناهم چی بوده
بابا بیا بریم از خرابه
@emame3vom
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
بند3⃣
هرکی از راه رسید زخم زبون زد اشکمودر آورد
هرجاخوردم زمین حرمله اومد اشکمو درآورد
دستم از کار افتاده از بس طنابمو کشید
خنده هاش بیشتر شد تا صدای نالمو شنید
تو مسیر عمه زینب درد منو به جون خرید
وای وای
تا شام رسیدم با زحمت
وای وای
بازم به کوفه صد رحمت
وای وای
اینجا به ما شد هتک حرمت
بابا کاش اینجوری نمیشد
بابا چی فکردی چی شد
بابا دختر تو رفتنی شد
بابا بیابریم از خرابه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
سبک:رضا باقریان
شعر:حسین نوری
〰〰〰〰〰〰〰〰
شوق زیارت است مرا اربعین رسید
دیگر چه طاقت است مرا؟ اربعین رسید
همه رفتند كربلا، امام صادق فرمود: لو علم الْنّاس ما فی زیارة قبر الحسین علیه السلام ، لماتوا شوقاً:اگه مردم می دونستند زیارت امام حسین چه خبره، درش چی نهفته است، از شوق می مردند.
یک سال آزگار دلم بود و این سوال
آیا لیاقت است مرا؟ اربعین رسید
گفتم که لااقل ز علامات مؤمنین
این یک علامت است مرا اربعین رسید
امام عسكری فرمود:علامات الْمؤْمن خمْسٌ.مؤمن پنج نشانه داره، یكی زیارت اربعین، آقای با كرم، مولای كریم، مارو هم زائر اربعین محسوب كن، ما هم امروز دلمون كربلاست، ما هم دلمون می خواست كنار قدم های جابر به كربلا برسیم ولی نشد
شور قیامت است به پا گرد مضجعت
آه است و حسرت است مرا اربعین رسید
آقا من جا موندم، دلم می خواست اربعین با پای پیاده بیام كربلا.
من كیستم خسی كه به میقات ره نیافت
شوق زیارت است مرا اربعین رسید.
داغ است و غربت است به دل، رفت کاروان
اشک است و خجلت است مرا اربعین رسید
جا مانده ام ز قافله ی کربلاییان
شوق شهادت است مرا اربعین رسید
من هم یکی ز چله نشینان ماتمت
اجر مصیبت است مرا اربعین رسید
أشْهد انك تشْهد مقامى و تسْمع كلامى وترد جواب . آقا صدای من رو میشنوی، اگه ما هم بهت سلام بدیم، تو جواب میدی، السّلام علیْك یا اباعبْداللّه، السّلام علی شیب الخضیب، السلام علی الخدالتریب. ای حسین.....
از دور هم سلام مرا میدهی جواب
لطف تو عادت است مرا اربعین رسید
احسان بی حد است تو را ایها العزیز
اشکم بضاعت است مرا اربعین رسید
راهی شده ست سوی تو بسیار کاروان
@emame3vom
با احترام، آمده اینبار کاروان
آقا خیلی زائرات با احترام میان كربلا، خیلی ها بهشون خدمت می كنند، كاروان امام حسین هم روز دوم وقتی رسید كربلا با عزت و احترام همه پیاده شدند، آقا فرمود: انزلوا هذا موضع كربٍ وبلاءٍ هاهنا مناخ ركابنا، ومحطّ رحالنا وسفك دمائنا، همه پیاده بشید بارو بونه زمین بگذارید، اولیاء مخدره زینب با احترام پیاده شد، عباس مواظب.
راهی شده ست سوی تو بسیار کاروان
با احترام، آمده اینبار کاروان
این کاروان نه سنگ، نه دشنام دیده است
اکرام دیده، سفره ی اطعام دیده است
این بار تازیانه نخورده است کودکی
بی یار و سر پناه، نمرده است کودکی
اینجا کسی ندیده به مقتل، تن حسین
سیلی کسی نخورده پس از خواندن حسین
ای حسین.....
#روضه اربعین حسینی
#کربلایی میثم مطیعی
#فارسی
.