#لذّتديدارماه🍀
#برگسوم🍀
﷽
صبح فرداى آن روز، قطار از شهر نيشابور عبور كرد و ما يك ساعت بعد به مشهد مى رسيديم.
از پنجره قطار، منظره زيبايى به چشم مى خورد، همه دشت، سبز شده بود.
خداى من! چقدر لاله!
همه جا پر از گل هاى سرخ لاله بود.
قطار از ميان اين دشت زيبا حركت مى كرد و به سوى مشهد به پيش مى رفت.
ساعتى بعد، ما به شهر مشهد رسيديم و حرم با صفاى امام رضا عليه السّلام روبروى چشمان ما نمايان شد، همه به آقا سلام داديم:
السّلام عليك يا عليّ بن موسى الرّضا
پسرم، شعر زيبايى را زمزمه مى كرد و اشك در چشم من حلقه زده بود:
قربون كبوتراى حرمت، امام رضا***قربون اين همه لطف و كرمت، امام رضا
قطار در ايستگاه توقف كرد، ما از قطار پياده شده و با تاكسى به هتل رفتيم.
بعد از ساعتى استراحت تصميم گرفتم به حرم بروم.
غسل زيارت كرده و از هتل بيرون آمدم و آرام آرام به سوى حرم به پيش مى رفتم، كبوتران، گرد حرم پرواز مى كردند، خوشا به حال آنها كه هميشه زائر اين حرم هستند!
نزديك درِ حرم ايستادم و اين دعا را خواندم: "خدايا! من در كنار خانه اى از خانه هاى پيامبر تو ايستاده ام و تو از من خواسته اى كه بدون اجازه وارد خانه پيامبرت نشوم، اكنون، آيا به من اجازه مى دهى تا وارد اين خانه شوم؟".
به سوى ضريح رفتم، اشك، ديگر امانم نمى داد.
مردم با چه عشقى به امامِ خود عرض ادب مى كردند، ايرانى و عرب، جوان و پير، همه، پروانه يك شمع شده بودند.
نيم ساعتى گذشت و من حال خوشى داشتم.
ناگهان به ياد كتابى كه در قطار خوانده بودم افتادم.
رو به آقا كردم و گفتم: "آقا جان! ببين، اينها چه چيزهايى نوشته اند! خودت كمكم كن تا بتوانم با قلم از زيارت شما دفاع كنم".
خلاصه اين تنها خواسته من بود كه آن روز از امام رضا(ع) داشتم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#امامرضاعلیهالسلام
#لذتدیدارماه
#نشر_حداکثری
#اللهمعجللولیکالفرج
#عاشقانهامامرضا
https://eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c
#یاقوتاحمر
#برگسوم
#معجزه
﷽
مسافرخانه چي همچنان داشت يک ريز حرف مي زد که سرم گيج رفت و بقيّه حرفهايش را نشنيدم. زانوهايم سُست شدند و نزديک بود تا بخورند. عرق سردي روي پيشاني ام نشست. مسافرخانه چي پرسيد: - چي شده پسر؟! اتّفاقِ بدي افتاده؟ چرا رنگت شده مثل زعفرون؟! بي آن که جوابش را بدهم از همانجا برگشتم به سمتِ حرم. توي بازارچه که راه مي رفتم هوش و حواس نداشتم و گاهي تنه ام مي خورد به اين و آن. دست کردم توي جيب هايم، همه ي پول هايم را که چند تا سکّه بودند در آوردم و شمردم، هفت يا هشت ريال بيشتر نبود: «خدايا! حالا من توي اين شهر غريب چيکار کنم؟» يکدفعه چشمم افتاد به ساعت وستندواچ نووي که پشت دستم بود. به راحتي صد تومان مي ارزيد. کمي دلَم آرام گرفت.آن را از دستم باز کردم و به چند نفر کاسب مغازه دار نشان دادم: «آقا! اگه ممکنه اين ساعتو از من گرو بگيرين و يه چهل پنجاه تومني به من قرض بدين. به خدا اين ساعت صد تومان مي ارز ه...» امّا طوري به من نگاه مي کردندکه انگار دارند به يک دزدِ حرفه اي نگاه مي کنند! حالم بيشترگرفته شد و اشک داغ به ميهماني نگاههاي سردم آمد و در خانه ي چشمانم سُکني گزيد.
ادامه دارد
#امامشناسی
#معجزه
#یاقوتاحمر
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#امامشناسی۲۶
#بيعت
#برگسوم
﷽
از مردم ديگر صدايي برنخاست. همه در حيرت بودند.
- او ولي خداست و بر من و شما از جانب خدا و رسولش واجب است که هرچه او به ما امر ميکند اطاعت کنيم!
کسي از ميان جمعيت برخاست و دستهايش را بلند کرد و تکبير گفت. دستهاي مردم براي تکبير بالا رفت. احمد از منبر پايين آمد. مردم دور تا دور او حلقه زدند و باز هم پرندههاي تکبير را به آسمان پر دادند.
احمد بيآن که سخني بگويد راه افتاد. مردم نيز به دنبالش به راه افتادند.
موفق هم که بغض کرده و حيران بود دورتر از او در لا به لاي انبوه مردم پا تند کرد. آنها در يکي از کوچهها به در خانهي امام رضا (ع) رسيدند. حضرت از خانه بيرون آمد. مردم دوباره تکبير گفتند. احمد همه را به سکوت فراخواند و گفت: «مردم! او امام ماست. با برادرم علي بن موسي بيعت کنيد تا خدا و رسول خدا و اميرمؤمنان از شما راضي و خوشنود شوند!»
مردم دسته دسته پيش رفتند و با امام بيعت کردند. امام (ع) براي احمد و آنها دعا کرد و موفق در خانه را به روي انبوه مهمانها گشود.
#امامشناسی
#معجزه
#بیعت
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#رازمهم🌷
#امامشناسی۲۸
#برگسوم🪴
حاضران شگفتزده شدند. امام همچنان سخن ميگفت. مأمون خود را جمع و جور کرد و بلندتر از قبل گفت: «به من خبر رسيده که گروهي در حق شما غلو و زياده روي ميکنند و مقام شما را از حد و مرز خود بالاتر ميبرند.»
امام نيم لبخندي زد و گفت: «پدرم از پدرانش تا رسول خدا نقل کردند که فرمود: «مرا زيادتر از شايستگيام بالا نبريد زيرا خداوند قبل از اين که مرا به پيامبري بپذيرد به عنوان عبد (بنده) پذيرفت.»
سپس دو آيه از سورهي آل عمران قرائت کرد و ادامه داد: «امام علي (ع) فرمود: «دو گروه در مورد من به هلاکت رسيدند و من بيتقصيرم. دوست تندرو و دشمن افراطي. و من در پيشگاه خدا از کسي که در حق ما زيادهروي کند بيزارم؛ مانند بيزاري عيسي (ع) از مسيحيان افراطي که در آيههاي 116 و 117 سورهي مائده و آيهي 172 سورهي نساء و آيهي 75 سورهي مائده آمده است.»
#امامشناسی
#رازمهم
#معجزه
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#کبوتراننامهبر🪴
#معجزه 🪴
#برگسوم🪴
﷽
کبوتران حرم، درآسمان آبي و شفّاف شهر مشهد پرواز مي کنند، اوج مي گيرند، چند دوري اطراف گنبد طلايي وگلدسته هاي آن مي چرخند و در داخل صحن عتيق، کمي آن طرفتر از سقّاخانه، درست همانجايي که مقدار زيادي گندم بر روي زمين ريخته شده است فرود مي آيند. باخيال راحت و در امنيّت کامل بر زمين نوک مي زنند، دانه بر مي چينند و بي آن که از جمعيت انبوهي که آنها را محاصره کرده اند هراسي به دل راه دهند، «بَقْ بقو» کنان، سرودهاي عاشقانه سر مي دهند. زن حاجي و پسر جوانش «جواد» هم در بين جمعيت اطراف کبوترها ايستاده اند و هر کدام غرق در حال و هواي خودشان مي باشند. جواد براي کبوتران، دانه مي پاشد و مادرش در فکر کبوترِ جوان خودش نَم نَمَکْ اشک مي ريزد و زير لب با امام رضا عليه السّلام مناجات مي کند: «آقا جون! الهي قربونت بشم. توکه اين همه کبوتر بي کس وکار را زير بال و پرِ خودت گرفتي و پناهشان دادي، سر و سامانشان دادي، تأمينشان کردي و نگذاشتي که به غريبه ها پناهنده بشوند، زير بال و پرِ اين کبوتر جوان من «جواد» را هم بگير و همينجا پيش خودمان نگاهش بدار و نگذارکه برود روي بام غريبه ها بنشيند.
#امامشناسی
#کبوتراننامهبر
#معجزه
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#آقائیازجنسنور🌿
#برگسوم🪴
و من ضمن اين که با چندکلمه ي «چَشم، چشم» به توضيحاتش پايان مي دهم، اعلام مي کنم که لامپ ها را خاموش و قرآن هايي را که به همراه دارند بازکنند و پيش رو بگيرند. و دعا را شروع مي کنم. طبق معمول، خدا را به حق قرآن و اسماء حُسناي الهيِ موجود در قرآن قسم مي دهيم که امشب ما را مشمول عفو و بخشش خود قرار دهد. بعدش هم قرآن ها را روي سرهايمان مي گذاريم و در پناه قرآن به سوي درگاه خدا مي رويم و او را به حق خودش و چهارده معصوم پاک عليهما السّلام- هرکدام 10 مرتبه- قسم مي دهيم تا ما را ببخشد و حاجاتمان را برآورده سازد. حالِ خوبي در جلسه پيدا شده و صداي ضجّه و ناله و دعا و تضرّع، فضا را پرکرده است. خدا را 10 مرتبه به حق حضرت موسي بن جعفر عليه السّلام قسم داده ايم و اکنون نوبت رسيده است به امام رضا عليه السّلام. طبق رسم مشهدي ها، به احترام آقا امام رضا عليه السّلام که در زير سايه اش زندگي مي کنيم، از جا بر مي خيزيم و من در همين حال مي گويم: همه با هم 10 مرتبه؛ بِعَلِيّ بنِ مُوسي بِعَلِيّ بْنِ مُوسي...
ناگهان مردي از بين جمعيّت نعره مي زند، نعره اي با تمام قوا و غير طبيعي! فکر مي کنم يک آدم ناجور است که مي خواهد با اين ادا و اطوارها، نظم جلسه را بر هم بريزد و جلسه را خراب کند. اهميت نداده و دعا را ادامه مي دهم تا اين که به نام مقدّس امام زمان (عج) مي رسم: - همه با هم 10 مرتبه؛ بِالحُجَّهِ، بِالحجَّهِ، بالحُجَّهِ.. امّا آن مرد، همچنان نعره مي زند.
#امامشناسی
#پروازپدر
#معجزه
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#اسمشرورضابگذار🌿
#برگسوم🪴
در را که باز مي کند يکباره گل ازگُلَش شکفته مي شود و در حالي که براي معانقه آغوش مي گشايد مي گويد: - بَه بَه! سرور عزيزم جناب آقاي شيخ رجبعلي خيّاط چه عجب از اين طرف ها؟! هر مطلبي که بود، خبر مي داديد بنده خدمت مي رسيدم، شما چرا زحمت کشيديد و بنده را شرمنده فرموديد؟! بعد سرش را داخل حياط مي کند و با صداي بلند مي گويد: - يا اللّه يا اللّه،آقا شيخ رجبعلي خياط تشريف آورده اند، چايي را حاضرکنيد... امّا شيخ مي گويد: - زحمت نکشيد، مزاحم نمي شوم، کار دارم و بايد خيلي زود رفع زحمت کنم. خدمت رسيدم تا زيارت قبول بگويم و... تا اين را مي شنود، جا مي خورد و در حالي که چشمانش گرد شده اند مي پرسد: - کدام زيارت آقا؟! مگر شما به زيارت آقا امام رضا عليه السّلام مشرف نشده بوديد؟ و او در حالي که نگاهي محتاطانه به اطراف و داخل حياط مي اندازد، تنِ صدايش را پايين مي آورد و مي گويد: - چرا، ولي هيچکس از اين مطلب خبر نداشت، حتي همسر و دخترانم! حالا نمي دانم شما چگونه باخبر شده ايد و... و شيخ حرف هاي او را قطع مي کند و با لحني ملايم و مطمئن مي گويد: - تو از طريق امام رضا عليه السّلام از خدا پسري خواسته بودي. حضرت فرمودند؛ «خداوند متعال به او پسري عطا خواهد فرمود، بگوييد اسمش را رضا بگذارد.»
🪴🪴🪴🪴
#ایران_قوی🇮🇷
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#زیارتی_بافضیلت_ترازسایرزیارت_ها🪴
#برگسوم🪴
🌿﷽🌿
علامه مجلسی در توضیح حدیث علی بن مهزیار چنین نوشته است: شاید این حدیث ویژه آن روزگار باشد؛ چه این که جز شیعیان خاص که به درستی این فضیلت زیارت حضرت رضارا می دانستند، دیگر شیعیان به زیارت آن حضرت نمی شتافتند. بر طبق این تحلیل، در هر زمانی هر امام معصومی که زائر کم تری داشته باشد، ثواب زیارت او افزون تر خواهد بود.
به هر حال، اعتماد بر ظاهر این روایات نیز از احتمال هایی است که تاحدودی قابل ملاحظه است و بر اساس آن باید گفت: زیارت امام رضا علیه السلام افضل از زیارت دیگر ائمه خواهد بود.
🪴🪴🪴🪴
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#شهادتحضرتزهرا🖤
#فاطمیه🏴
#امامشناسی
#معجزه
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#استادحضرتمسیح🪴
#برگسوم🪴
#معجزه🪴
🌿﷽🌿
وقتي کسي از نزديکي ام رد مي شد - بي آنکه به من برخورد کند - دادَم به آسمان بلند مي شد. اين بود که مرا درگوشه ي خلوتي از حرم جاي دادند و خودشان به سمت ضريح رفتند. با چشماني اشکبار و دلي پُر خون و گلويي بغض گرفته، رو کردم به سوي ضريح و عرض کردم: - آقا! من اين همه راه را از نجف تا به اينجا به عشق زيارت شما آمده ام و در اينجا غريبم. مردم، مريض به پابوستان مي آيند و سالم برمي گردند آن وقت آيا شما رضايت مي دهيد که من سالم به پابوست آمده باشم و با دستِ از کتف قطع شده برگردم خدمت جدّتان اميرالمومنين عليه السّلام در نجف؟! من شما را به عنوان «امامِ رئوف» مي شناسم. آقا، بيا و مرا پيش اين جرّاج مسيحي، سرافکنده نکن. تو را به جان جوادت... همين طورکه داشتم با آقا، راز و نياز مي کردم که درد، زورآورد و بي هوشم کرد. نوري از ضريح زد بيرون و به شکل يک آقا در آمد که يوسف در برابر زيبايي، درخشندگي، جلال و جبروتش، لُنگ مي انداخت. دوست داشتم در برابرش از جا بلند شوم، دستش را ببوسم و خودم را به رويِ پاهايش بيندازم. ولي از ترس درد، جرأت نکردم. امّا آقا با آن بزرگواري و تواضعِ بي مثالش، آمد به سراغم و گرفت کنارم نشست.
🪴🪴🪴🪴
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#شهادتحضرتزهرا🖤
#فاطمیه🏴
#امامشناسی
#معجزه
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#لباسمتبرک🪴
#برگسوم🪴
✨﷽✨
من که ديگر حوصله اي نداشتم، حرفهايشان را قطع کردم که: - لطفاً مرا تنها بگذاريد. مي خواهم امشب تنها باشم و استراحت کنم. درب اتاق که بسته شد، صورتم را به سوي قبله برگرداندم و در حالي که زار، زارگريه مي کردم، عرض کردم: - يا امام زمان! دستم به دامانت. به دادم برس. من کسي را ندارم و کاري هم از دستم ساخته نيست. راستش، درست است که کسي خبر مرگ خودش را بشنود خيلي سخت است، ولي من خيلي براي خودم ناراحت نيستم. بيشتر ناراحتي من براي خانواده و پدرم است. خيلي ها در سن جواني مرده اند و يا مي ميرند، حالا من هم يکي از آنها! امّا اگر من بميرم، با اين وضع مالي بدي که دارم براي زن و بچّه ام خيلي بد مي شود. هر روزي که من کار کنم زن و بچّه ام نان دارند و روزي که بيکار باشم آنها هم بي نان خواهند بود. پدرم هم بعد از يک عمر زندگي با عزّت، مجبور مي شود دستش را به طرف ديگران دراز کند. اينها از مرگ براي من سخت تر است. خواهش مي کنم يک عنايتي به من بفرماييد...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#شهادتحضرتزهرا🖤
#فاطمیه🏴
#امامشناسی
#معجزه
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#قندبهشتی🪴
#برگسوم🍀
🌿﷽🌿
خانم پرستار، دوان دوان خود را بر بالين فرزندم رساند، گوشش را به دهان او نزديک کرد، نبضش را گرفت و لحظه اي بعد فرياد زد: - دکتر... دکتر... دقايقي بعد، چهار، پنج تا دکتر، تخت فرزندم را محاصره کردند و به معاينه و مشورت پرداختند. يکي از آنها به سوي من آمد، دست هايش را بر شانه هاي من گذاشت و با لحني مملّو از محبت و همراه با تأسف گفت: - شما بايد صبر داشته باشيد، شما با خدا معامله کرده ايد و... و در همين لحظه دو پزشک ديگر، ملافه ي سفيدي را بر رويِ صورت فرزندم کشيدند. با اشاره ي دستِ پزشک اصلي، تختِ چرخ دار فرزندم توسط دو پرستار مرد به حرکت درآمد و راه سردخانه را در پيش گرفت.
آن روز صبح، ديگر به حرم نرفتم، به دنبال تهيّه ي مقدّمات تشييع جنازه ي فرزندم بودم. تعدادي از فاميل را خبرکردم امّا به همسرم که در فردوس بود خبر ندادم. با خودم گفتم، «ممکن است تشييع جنازه، چند روزي به تأخير بيفتد و لازم نيست تاآن روز همسرم غُصه بخورد»، آخر تشييع جنازه ي شهداء فقط در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه انجام مي شد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#شهادتحضرتزهرا🖤
#فاطمیه🏴
#امامشناسی
#معجزه
#آقاجانسلام
#عاشقانِامامرضا
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#ضامنآیهضامنایران🪴
#برگسوم🍀
🌿﷽🌿
حرف هايم که به اينجا رسيد، آقا لبخندي زد و فرمود: - ما امورِ ايران را به فر زندمان رضا واگذارکرده ايم. تا خواستم چيزي بگويم ديدم از آقا خبري نيست. امّا آن بوي خوش، مدّت ها در فضاي منزل باقي ماند. بويي که هرگز همانندش را حسّ نکرده بودم و تا کنون نيز حسّ نکرده ام. مدّتي به اين طرف و آن طرف دويدم. به مطبخ و اتاق ها و حتي کوچه هم سر زدم ولي از آقا خبري نبود که نبود! اين بود که بار سفر را بستم و راه مشهد الرّضا عليه السّلام را در پيش گرفتم... پيش روي مبارک حضرت ايستاده بودم و در حالي که اشک مي ريختم، با توجهِ کامل، زيارتنامه امام رضا عليه السّلام را مي خواندم: «اَشْهَدُ انکَ تشْهَدُ مَقامي، وَ تسْمَعُ کَلامي، وَ تَرُدُّ سَلامي، وَ انتَ حَيٌّ عِنْدَ رَبِّکَ مَرزوقٌ..» «شهادت مي دهم که تو مرا مي بيني، و سُخَنَم را مي شنوي، و جواب سلامم را مي دهي، و زنده اي و نزد پررردگارت روزي مي خوري...»
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#امامشناسی 🪴
#معجزه 🪴
#آقاجانسلام🪴
#عاشقانِامامرضا🪴
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#تشرفجوانمسيحيخدمتامامرضاعليهالسلام🪴
#برگسوم🍀
🌿﷽🌿
موضوع دیگر خیلی جالب شده بود، از او خواهش کردم چند دقیقهای وقتش را به من بدهد و با هم در کناری بنشینیم و صحبت کنیم، او هم قبول کرد، کم کم داشت هیجان بر من غلبه میکرد، ضربان قلم تندتر شده بود، پرسیدم:
ـ ممکن است نحوه آشنا شدنتان با آقای علیبن موسی الرضا(عليه السلام) را از اول و به طور کامل برای من بیان کنید؟
ـ بله، البته. یک شب داشتم در یکی از خیابانهای شهر تورنتو قدم میزدم که دیدم جمعیت زیادی در جایی تجمع کردهاند و رفت و آمد زیادی در آنجا صورت میگیرد، آن ساختمانی را هم که مردم به آنجا رفت و آمد میکردند، چراغانی کرده و حسابی آذین بسته بودند. رفتم جلو و سؤالاتی کردم.
معلوم شد آنجا مسجد مسلمانان ایرانی است و در آن یک جشن مذهبی برپا است.
وارد شدم ببینم چه خبر است، چند نفر از آنها به احترام من از جایشان بلند شدند و پس از خوشامدگویی مرا در کنار خود نشاندند و بلافاصله با شربت و شیرینی و بستنی و شکلات از من پذیرایی کردند، مرشد آنها داشت به زبان انگلیسی سخنرانی میکرد و همه با دقت به سخنانش گوش فرا میدادند، من هم محو گفتههایش شدم و برای اولین بار، به طور مستقیم و از زبان یک مرشد مسلمان با اسلام آشنا شدم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#امامشناسی 🪴
#معجزه 🪴
#آقاجانسلام🪴
#عاشقانِامامرضا🪴
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#امامشناسیازمنظرامامرضا(ع)
🪴
#برگسوم🪴
🌿﷽🌿
مقدمه
جایگاه امامت درفرهنگ اسلام، بس رفیع و ارزشمند است.
شناخت امام به زندگی معنایی ویژه و حیاتی پربرکت را نوید می دهد، و عدم شناخت امام زندگی را به مرگ جاهلانه ختم می نماید. چرا که معیار سعادت در زندگی انسان آشنایی با امام و پیروی از اوست، و مرگ جاهلی نشانة زندگی جاهلانه بدون شناخت امام است.[1]
لذا در روایتی از امام رضا(علیه السلام) در رابطه با اطاعت از امام می فرمایند:
«انما امتحن الله عزوجل الناس بطاعته لما عقلوه و ما لم یعقلوه ایجابا للحجة و قطعاً للشبهة، اعلم اَنَّ راس طاعة الله سبحانه التسلیم لما عقلناه و ما لم نعقله»[2]
«همانا خداوند مردم را به اطاعت و فرمانبرداری خود آزمایش میکند، خواه مادة آزمایش برای آنان قابل تعقل باشد، خواه نباشد و هدف آزمایش این است که حجت خداوند بر مردم الزام آور باشد و جای شبهه در اطاعت و عدم اطاعت او باقی نماند. بر این اساس سرآمد تمام شرایط اطاعت و فرمانبرداری از خداوند این است که ما تسلیم بدون قید و شرط خدا باشیم، چه در اموری که عقل، آنها را درک
می کند و چه اموری که عقل ما به عمق آن راه ندارد و حقیقت آن را درک نمی کند.
بنابر این، پس از شناخت امام معصوم(علیه السلام) پیروی از او بر ما الزام آور و قطعی است و عقل ما در این وادی نمی تواند تصمیم گیرنده باشد.
و در روز قیامت هم انسان با امام خویش به پیشگاه الهی فرا خوانده می شود.
چنانچه در سخنی زیبا از امام رضا (علیه السلام) این مطلب اشاره شده:
«یدعی کلّ اناسٍ باما مهم و کتاب ربّهم و سنّة نبیّهم»[3].
(در آن روز) هر قومی به نام امام زمانشان و کتاب پروردگار و سنت پیامبر خویش خوانده می شوند.
در این حدیث نیز، به لزوم شناخت و پیروی از امام و همراهی او در محشر با امام خویش، اشاره
می نماید.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#امامشناسی 🪴
#معجزه 🪴
#آقاجانسلام🪴
#عاشقانِامامرضا🪴
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#معجزه🪴
#آنانکهخاکرابهنظرکیمیاکنند🪴
#برگسوم🪴
🌿﷽🌿
يک عمرآرزوي چنين لحظه اي را داشتم امّا حالا که آن لحظه فرا رسيده بود، شوکه شده بودم و ابّهت امام عليه السلام مرا گرفته بود. امّا آقا، حرف هاي مرا شنيده بود و نيازي به تکرار آن احساس نمي شد. براي همين سر مبارکش را اندکي بالا آورد و بي آنکه حرفي بزند، فقط يک نگاهي به من کرد. نگاهي که تا عمق وجود من نفوذ کرد و قلبم را از نور علم و معنويّت آکند. همين که آقا، سر مبارک را پايين آورد و بر بالش نهاد، متوجّه شدم که از تخت خبري نيست و همان ضريح قبلي در مقابلم قرار دارد. امام عليه السّلام از نظرم غايب شده بود ولي سنگيني علمي را که به سينه ام تزريق فرموده بود حس مي کردم. هيان علمي که هنوز هم با من هست و همگان را به شگفتي واداشته است. من هر چه دارم ازآن يک نگاه است!
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#امامشناسی 🪴
#معجزه 🪴
#آقاجانسلام🪴
#عاشقانِامامرضا🪴
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊