بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_سوم_ماه_رمضان
#مناجات
#روضه
#حضرت_رقیه_سلام الله علیها
اللَّهُمَّ تُبْ عَلَيَّ حَتَّى لا أَعْصِيَكَ وَ أَلْهِمْنِي الْخَيْرَ وَ الْعَمَلَ بِهِ وَ خَشْيَتَكَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مَا أَبْقَيْتَنِي يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ
خدايا به من روى آور تا نافرمانی ات نكنم، و خير و عمل به آن وحشت از خويش را در شب و روز، تا گاهى كه زنده ام می دارى اى پروردگار جهانيان به من الهام فرما.
دور بودم از سرایت، حس غربت داشتم
ماه ها بود انتظار ماه رحمت داشتم
خود مرا خواندی به درگاهت و الا من کجا
از برای صحبت با تو لیاقت داشتم؟
بارها کردم گناه و بارها پوشاندی اش
کن حلال این بنده را خیلی اذیّت داشتم
وقت خلوت بندگانت هم کلامت می شوند
جز گنه کاری مگر در وقت خلوت داشتم؟
کاش مثل کودکی هایم میان مجلست
سینه ای سرشار از شور و حرارت داشتم
خوب فهماندی به من در سال هایی که گذشت
سر پناهی امن در ساعات هیئت داشتم
چشم امیدم همیشه بوده بر دست علی
شکر بر شاه نجف عمری ارادت داشتم
جنس بنجل بودم و فورا خریدی ام خودت
تا که دیدی بین دستم خاک تربت داشتم
آخرش از دوری کرب و بلا دق می کنم
روز و شب رؤیای یک لحظه زیارت داشتم
روضه های دختر ارباب دنیای من است
شد روا در روضه هایش هرچه حاجت داشتم
گفت آن طفل سه ساله با سر بابای خود
رفته بودی و به تن رخت اسارت داشتم
قد من کوتاه بود و نیزه ات خیلی بلند
حسرت یک بوسه بر روی لبانت داشتم
🔰🔰بعد روز عاشورا این دختر دلتنگ بابا بود ، چون مادر نداشت ، ابی عبدالله هم این دختر رو به زینب کبری سلام الله علیها سپرده بود، تو هر موقعیتی به بچه ها می گفتن بابا رفته سفر لذا همیشه منتظر بابا بود تا اون شب که سر بابا رو آوردن،
راوی میگه وقتی سر رو آوردند، اول سئوال کرد این چیه؟ هذا رأس أبیک الحسین. این سر باباته، فرفعته من الطّشت حاضنه له با این دستای کوچیک سر رو بلند کرد،مواظبه سر از دستش نیوفته،دستاش میلرزه،چند روزه غذا نخورده،اینقدر به دست و بازوش تازیانه زدند،مواظبه سر بابا از دستش رها نشه،
خدا برا هیچ بچه ای نیاره تو سن کم پدرشون از دست بده، خدا رحمت کنه همه پدرهایی که رفتن،
یاد قدیما بخیر اینجا می گفتن،
یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خاری دوران یتیمی
الهی طفل و بی بابا نباشه
اگر باشه در این دنیا نباشه.
بعد چندین روز انتظار به جای بابا، سر بابا رو بغل گرفت انقدر گریه کرد که دیدند سر یک طرف نازدانه یک طرف افتاده.
سبک دار:
من حالم خرابه خراب بشه خرابه
روزاشم شبیه شباش پر از عذابه
دختر غیر باباش رو پای کی بخوابه
غلاف نخورده بازوم این اثر طنابه
تاره چشمام زخمه پاهام
حرفی بزن قهری باهام
دیدی عمه اومد بابام
صدام گرفته پدرم برگشته دعام گرفته
دلِ عمه خیلی برام گرفته
نفسم بین ناله هام گرفته
پرت شکسته پهلوتم مثل مادرت شکسته
زدنت معلومه سرت شکسته
دندونات مثل دخترت شکسته
بابا حسین بابا حسین
****
بابا غرقِ دردم دور سرت بگردم
واسم آب آوردن خوردمو گریه کردم
حق دارم عزیزم ابری بشم ببارم
خاکیِ موت بمیرم من که گلاب ندارم
با من تنها تو همدردی
عاشقی رو ثابت کردی
میدونستم برمیگردی
خدا گواهه وقتی فهمیدم خیمه بی پناهه
زدنم اونقدر که چشام سیاهه
عمه هی میگفت بچه بی گناهه
کیا آوردن سرتو از تشت طلا آوردن
اولش فکر کردم غذا آوردن
چه بلایی به روز ما آوردن
میشه بگی که من هنوز نازم
شونه بزن موی منو بازم
دست توی موهای تو میندازم
شونه بزن موی منو بازم
حسین وای وای
ناله بزن یا حسین.....
🌐@dorenabhydar