فیش شب سوم محرم
شب سوم ماه محرم، شبی که منتسب است به دختر سه ساله ابی عبدالله... جناب لنگرودی در کتاب « توسلات یا راه امیدواران» صفحه ۱۶۱ در موردش اینطور مینویسه:
تو حرم حضرت رقیه سلام الله علیها دیدن یک زن فرانسوی، ۲ تا قالیچه نفیس و گران قیمت آورده و داره به آستان مقدس هدیه میکنه.
شرایط اوضاع و احوال این زن نامسلمان فرانسوی باعث شد از او سوال بکنند که چه شد؟ علت این هدیه دادن چیست؟
زن فرانسوی در جواب گفت همانطور که فهمیدید من مسلمان نیستم مسیحیم
مدتی است که به خاطر ماموریتی که داشتم از فرانسه به شام منتقل شدم و در نزدیکی آستان مقدس اقامت دارم.
اولین شب پس از سکونتم، آمدم که استراحت کنم صدای گریه یک دختر بچهای را شنیدم، مدتی گذشت دیدم صدای گریه قطع نمیشه صدای گریه رو دنبال کردم متوجه شدم صدای گریه از سمت حرم حضرت رقیه سلام الله علیها بلند میشه
از مردم در مورد این مکان سوال کردم گفتند دختری از خاندان آخرین پیامبر در این مکان دفن شده است
من تصور کردم این دختر به تازگی از دنیا رفته و شاید به همین علت خانوادهاش بیتابی میکنند ولی به من گفتن او بیش از هزار سال است که از دنیا رفته
زن فرانسوی میگه با این جمله تعجب و شگفتی من بیشتر شد با خودم گفتم صدای گریه از یک طرف، ارادت مردم بعد از هزار سال از طرف دیگر
گذشت و رسید به ایام شهادت این دختر، دیدم مردم از هر طرف عاشقانه میآیند گریه میکنن، نذری میدن متوسل میشوند.
همه اینها باعث شد محبت این دختر به دلم افتاد علاقه زیادی به او پیدا کردم
مدتی گذشت ایام وضع حملم بود و مرا به بیمارستان و زایشگاه منتقل کردند، پس از معاینه گفتند بچهات طبیعی به دنیا نمیاد باید تحت عمل جراحی قرار بگیری. با توجه به شرایطی که داشتم فهمیدم قضیه جدیتر از این حرفاست و احتمال مرگ من زیاده
به گریه افتادم خیلی ناراحت بودم، مسیحی بودم ولی به ذهنم اومد که به این دختر سه ساله توسل کنم تو همون وضعیت بالای تخت بیمارستان دستم رو به سمت حرم این سه ساله دراز کردم گفتم خدایا به حق این دختر سه ساله که تو بچگی اسیرش کردن و در فراق پدرش جون داد، منو نجاتم بده، بعد شروع کردم با این دختر بچه صحبت کردن گفتم: شنیدم تو خرابه جون دادی، اگر کمکم کنی دو تا قالیچه برات هدیه میارم
لحظاتی نگذشت دیدم بچه خودش طبیعی دنیا آمد و نیازی به عمل جراحی نشد الان اومدم به عهدم وفا کنم
♦️امروز روز نازدانه ابی عبدالله است ، اونایی که مریض دارید، گرفتارید، امروز روز توسله
مگه میشه رقیه به زن مسیحی نگاه کنه به من و تو توجه نکنه
مگه میشه بچه باباشو نشناسه ، حتی صدای کفش باباشو میشنوه میشناسه، کاری کردن این دختر پدرش رو هم نشناخت
♦️السلام علیک یا سیدتنا رقیه بنت الحسین
السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیده
♦️حریم قدس مرا جبرییل، دربان است
مزار کوچک من قبلۀ بزرگان است
اگرچه ابر سیاهیست بر مه رویم
ز اشک دیده مزارم ستارهباران است
ز تازیانه تنم آیهآیه گردیده
چنان که پیکر پاکم شبیه قرآن است
از آن شبی که پدر بهر دیدنم آمد
هنوز دامن ویرانهام گلستان است
من آن صحیفۀ خوانای لیلةالقدرم
که همچو فاطمه قدرم همیشه پنهان است
مگر ظهور کند منتقم وگرنه هنوز
رخم کبود بود، گیسویم پریشان است
الا! هماره بگریید بهر غربت من
که چشم حضرت مهدی هنوز گریان است
به اشک من جگر تازیانه خون میشد
یکی نگفت که این دخترک مسلمان است
چهارده صده بگذشته و هنوز مرا
سر بریدۀ بابا به روی دامان است
🔰چقدر دخترا بابایین ، چند روزه پدر رو ندیده دلتنگ بابا ست حالا قراره بابا رو ببینه.
سر آوردن گذاشتن جلوش، سر بغل کرد داره هی نازش میکنه.
من الذی ایتمنی بابایی
دیگه تو آغوش منی بابایی
این همه جا رفتی دلت نیومد
به دخترت سر بزنی بابایی
مرحوم شیخ جعفر شوشتری نقل میکنه: سر ابی عبدالله ۴۰ منزل رو طی کرد آخرین منزل بغل این نازدانه بود.
حالا سرو بغل کرده هی نازش میکنه
شایدم اینطور گفته باشه: بابا تا به حال تو منو بغل میکردی، حالا من تورو
اونقدر با این دستهای کوچیکش سر ابی عبدالله رو ناز کرد.
روانشناسان دیدن صحنه های دلخراش را برای کودکان ممنوع می کنند چون اثراتی در بزرگی دارد
لذا وقتی سر رو دید گفت: «یا ابتا لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیا»
نگاش چون که به رگهای نامرتب خورد
نکرد شکوه و پوشاند زخم آبله را
یه وقت دیدن دیگه صدایی نمیاد اومدن جلو یک دفعه ببینن سر یه طرف، نازدانه یه طرف.
یاد همه شهدا مخصوصا شهدای مدافع حرم.
دختر شهید مدافع حرم «عباس عبداللهی»
«من نمی گویم پدرم شهید نمی شد، ولی برای من الان زمان خوبی نبود که پدر نداشته باشم.»
دختر اگر یتیم شود پیر می شود
از زندگی بدون پدر سیر می شود
هم سن وسالها همه او را نشان دهند
دل نازک است دختر و دلگیر می شود.
♦️ناله بزن یا حسین...
گر دخترکی پیش پدر ناز کند
گره کرببلای همه را باز کند
#فیش_روضه_شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
🌐@dorenabhydar