- ناشناس.mp3
8.32M
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَبَاعَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنَآئِكَ》🔷🔹
✅ابو وهب، عبدالله بن عمیر کلبی یکی از شهدای کربلا بود که به همراه همسرش اُمِّ وَهَب در کربلا حضور داشت.
آنان شبانه از کوفه به کربلا رفتند و به کاروان امام حسین(ع) پیوستند.
عبدالله بن عمیر از جمله افرادی بود که در روزهای آخر به سپاه امام حسین (ع) پیوست که خود نیز مجاهد جبهههای جنگ با کفار بود.
طبری به نقل از ابی مخنف می نویسد :
📋《..فَرَأَى القَومَ بِالنُّخَيلَةِ يَعرِضُونَ لِيَسرَحُوا إِِلَى الْحُسَيْنِ(ع)》
♦️عبدالله در کوفه عدهای را که در نخیله آماده جنگ با امام حسین(ع) بودند را دید که آنان در حال حرکت بودند.
عبدالله که در مسیر خود با آنها برخورد کرده بود، از آنها ماجرا را پرسید.
آنها گفتند : به جنگ حسین بن علی(ع) میرویم.
در این هنگام عبدالله با خود گفت :
📋《وَاللَّهِ لَقَد كُنتُ عَلَى جَهَادِ أَهلِ الشِّركِ حَرِيصَاً وَإِنِّي لأَرجُو أَلَا يَكُونَ جَهَادِ هَؤُلاءِ الَّذِينَ يَغزَونَ اِبنَ بِنتِ نَبِيِّهِم أَيسَرُ ثَوَابَاً عِنْدَ اللَّه مِن ثَوَابِهِ إِيَّايَّ فِي جَهَادِ المُشرِكِينَ》
♦️به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد.
سپس عبدالله نزد همسرش ام وهب رفت و آنچه را که شنیده بود را برای او نقل کرد.
همسرش گفت :
📋《أصَبتَ أصَابَ اللهُ بِكَ أَرشَدَ أُمُورِکَ اِفَعلْ، وَأخرِجْنِي مَعَكَ》
♦️درست دریافتهای که این بهترین کار است!
این کار را انجام بده و من نیز با تو میآیم.
آن دو شبانه از کوفه خارج شده و به امام حسین(ع) در کربلا ملحق شدند.(۱)
در روز عاشورا، عبدالله جزء اولین کسانی بود که راهی میدان شد و به نقل طبری دومین شهید کربلاست.(۲)
او در روز عاشورا این گونه رجز می خواند :
📋《إنْ تُنْکِرُونِی فَأَنَا بْنُ کَلْبِِ،
حَسْبِی بِبَیْتِی فِی عُلَیْم حَسْبِی،
إنِّی امْرَءٌ ذُو مِرَّة وَ عَصْبِِ،
وَ لَسْتُ بِالْخَوارِ عَنْدَ الْحَرْبِ،
إنِّی زَعِیمٌ لَکِ أُمَّ وَهْبِِ،
بِالطَّعْنِ فِیهِمْ مَقْدَماً وَالضَّرْبِ》
♦️اگر مرا نمیشناسید، من پسر کلب و از دودمان علیم هستم و این افتخار مرا بس است.
من دلیر مردی پرتوانم و هنگام مصیبت خوار و زبون نیستم.
ای امّ وهب! من عهده دار می شوم که با نیزه و شمشیر با آنان بجنگم؛ ضربه زدن بندهای که به پروردگارش ایمان دارد.(۳)
او همچنان می جنگید که بدنش زخمی شد و همسرش امّ وهب که شاهد ماجرا بود، عمود خیمه را گرفت و به سوى همسرش رفت و گفت :
پدر و مادرم به فدایت! در برابر این ذریه رسول خدا(ص) مبارزه کن!
امام حسین(ع) جلو آمد و فرمود :
📋《جُزیتُمْ مِن أَهْلِ بَیْتِی خَیْراً إرْجِعِی إلَى النِّساءِ رَحِمَکِ اللهُ فَقَدْ وُضِعَ عَنْکِ الْجِهادُ》
♦️خدا به شما در برابر دفاع از اهل بیتم خیر دهد، به سوى زنان برگرد، خدا تو را رحمت کند، جهاد از تو برداشته شد.
سپاه دشمن به راست و چپ حمله برد و جنگ سختى درگرفت و عبدالله بن عمیر همانند شیر مى جنگید تا آنکه به شرف شهادت نائل آمد.
پس از شهادت عبدالله، همسرش #ام_وهب خود را به بالین او رساند و در حالیکه سر و صورت عبدالله را پاک میکرد، رستم غلام شمر بن ذی الجوشن به دستور شمر او را به شهادت رساند.
گفتهاند او نخستین زن شهید در واقعه کربلا بود.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
هر جا که می روم ز غمت دیده پر نم است،
هر ماه من ز داغ تو ماه محرم است،
یک لحظه بی محبت تو کی کشم نفس؟
دنیای بی حسین، برایم جهنم است،
عمری گریستم ، که موظف، به گریه ام،
گر، نُه فلک، به گریه شود، باز هم کم است،
در مکتب تو، بحث سفید و سیاه نیست،
نام تو افتخار خداوند عالم است!
👤خوشزاد
📚منابع :
۱)تاریخ الامم و الملوک طبری، ج۵، ص۴۳۰
۲)تاریخ الامم و الملوک طبری، ج۵، ص۴۳۶
۳)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۱۹۰
۴)تاریخ الامم و الملوک طبری، ج۵، ص۴۲۹-۴۳۰
🏴🏴
#اصحاب
👤 #عبدالله_بن_عمیر_کلبی_رحمه_الله
👤 #ام_وهب_بنت_عبد_رحمها_الله
سلسله مباحث کوتاه #سلوک_حسینی
🖋دکتر حسین محمدی فام
🔻 مطلب شماره ۲۳
🔰 ابعاد داشتن کربلا / ۲۲
☑️ بعد اخلاقی / ۱۰
📎در تاریخ آمده است هنگامی که امام حسین علیه السلام در سفر کربلا به سرزمین ثعلبیه رسید، با یک خانواده سه نفره مسیحی دیدار کرد؛ مادر خانواده به نام قمر، پسرش وهب و نوعروسشان هانیه. خیمه ساده و بیآلایش آنان که حاکی از #فقر و #محرومیتشان بود توجه امام را به خود جلب کرد. امام وارد خیمه شد و با #امّ_وهب به صحبت پرداخت و با مهربانی تمام جویای احوال آنان شد.
🔸امّ وهب گفت: ما از وضع زندگی خود راضی هستیم، فقط در این منطقه از کمبود آب رنج میبریم. اباعبدالله (ع) کرامتی نشان دادند و نیزه خود را نزدیک سنگی به زمین فروکردند و درآوردند و از جای آن #آب گوارایی روان شد. این کار امام حسین (ع) بر امّ وهب اثر گذاشت.
سپس امام (ع) برای او گفتند که عازم کوفه هستند و مبارزهای پیش رو دارند و بعد آنجا را ترک کردند و به راه خود ادامه دادند.
🔸بعد از آمدن وهب و هانیه، مادر از #اخلاق و کرامت اباعبدالله (ع) بسیار تعریف کرد و تصمیم گرفتند به جمع یاران ایشان بپیوندند و پس از آنکه مسلمان شدند، وهب و همسرش هردو #درراهدفاعازاسلام و امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. [۱]
👈👌 ما جماعت هیئتی، در مسیر #جذب_جوانان باید از سیدالشهداء (ع) پیروی کنیم. باید دست جوانها را بگیریم و با فضای هیئت و محبت اهل بیت (ع) آشنا کنیم. به فرموده مقام معظم رهبری، #فضایمجازیقتلگاهجوانانشدهاست! فضایی پر از #شبهه، پر از #سؤال، پر از #سایتهای_غیراخلاقی که مانند سیلی جوانان را با خود به باتلاق میبرد. و نجات جوانان از این گرداب بر عهده ماست؛ همانند امام حسین (ع) باید دستشان را بگیریم و با خود همراه کنیم و به کشتی نجات اباعبدالله برسانیم. کاری که شهید_ابراهیم_هادی انجام میداد و جوانان محل را از طرق مختلف جذب هیئت و مسجد میکرد.
📚منبع
۱ـ سوگنامه آل محمد، محمدی اشتهاردی، ص ۲۱۱ و ۲۱۲؛ ریاحینالشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج ۳، ص ۳.
#حضرت_امام_حسین_ع
#سلوک_حسینی
لینک کانال در ایتا:
eitaa.com/maddahiaalemane
لینک کانال در تلگرام:
t.me/maddahialemane
آدرس مطلب در سایت مقتل:
https://b2n.ir/b92198
.
◾️ یاری امام حسین (ع) و شهادت #وهب و ام وهب؛
وهب بن عبداللَّه بن جناب کلبی به میدان آمد. مادرش که با او بود گفت: فرزندم برخیز و پسر دختر پیامبر را یاری کن. گفت: چنین خواهم کرد ای مادر! او به نبرد آمد و می گفت: «اگر مرا نمی شناسید ابن کلبی هستم که اکنون با من و مبارزه ام آشنا خواهید شد و حمله ام را خواهید دید. انتقام خود و دوستانم را خواهم گرفت و اندوه را از امروز که با غم و اندوه همراه شده برطرف می کنم. ضربات من در نبرد، شوخی بردار نیست.»
وهب حمله کرد و گروهی را از پای در آورد. آن گاه نزد مادر و همسرش برگشت و به مادر گفت: از من خشنود شدی؟
مادر گفت: راضی نمی شوم تا در برابر فرزند دختر پیامبر کشته شوی! همسرش گفت: تو را به خدا مرا به اندوه و مصیبت خودت گرفتار نکن. مادر گفت: به سخنش گوش نده و در حضور نوه رسول اللَّه نبرد کن تا فردای قیامت شفیع تو باشد.
وهب به میدان رفت و می خواند: «ای مادر! من چون بنده مؤمنی ضمانت می کنم که با شمشیر و نیزه بر اینان بزنم تا طعم تلخ جنگ را بچشند. من مردی قوی و استوارم و در موقع سختی و بلا، سست نیستم. خدای دانا مرا کافی است چه این که به بزرگان عرب نسب می برم».
او پیوسته جنگید تا دستش بریده شد ولی توجهی نکرد و جنگید تا دست چپش هم قطع شد. مادر به سراغش آمد و خون از صورتش پاک می کرد که شمر متوجه این زن شد و غلامش را فرستاد و تا با عمودی بر سر او کوفت و سرش را شکست که منجر به قتلش شد. او نخستین زن شهید در نبرد حسینی بود.
📚منبع
مقتل خوارزمی، جزءالثانی، ص ۱۴۸
#امام_حسین
#اصحاب
#ام_وهب
.