eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
971 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 تیر بر پیشانی امام حسین (ع) اصابت کرد؛ ملعونى از قوم اشرار كه كنيه آن لعين را ابوالحتوف جعفى مى‌گفتند، تيرى به جانب آن حضرت انداخت. آن تير چون از چلّه كمان كين آن كافر عنيد رها شد، بر پيشانى آن حضرت رسيد. آن تير جفا را از پيشانى انور خود كشيد، خون از جبين اطهرش مانند سيلاب بروى انور و ريش مباركش جارى گرديد. آن حضرت گفت: «خداوندا! تو دانا و خبردار هستى و مى‌بينى كه از اين گروه عاصيان چه بلاها به سر من مى‌آيد و از دست ايشان چه مى‌كشم! خداوندا! به عذاب خود همه اين گروه عاصيان را احاطه نما و يكى يكى ايشان را بكش و كسى از ايشان را در روى زمين باقى مگذار و هرگز ايشان را ميامرز.» 📚منبع محن الابرار، علامه مجلسی، ترجمه هشترودی تبریزی، ص ۱۰۴۸ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/b22217
🔳 بر بدن امام حسین (ع)، تیر می‌بارید؛ تيرهاى كين از چلّه كمان آن ملاعين مانند ابر نوبهار بر بدن نازنين آن جان جهانيان و حجّت قاطعه خداوند عالميان مى‌باريد و به گلوى مبارك و سينه پر از علوم ربّانى و صندوق الهامات الهى مى‌رسيد و مى‌فرمود: «اى امّت بدكردار! چه بسيار بد مراعات نموديد حقّ‌ محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله را در خصوص عترت طاهره او! آگاه باشيد كه بعد از كشتن من از ريختن خون هيچ بنده‌اى از بندگان شايسته خدا پرهيز نخواهيد نمود و باك از كشتن هيچ مؤمنى از مؤمنان نمى‌كنيد، بلكه كشتن ايشان بعد از كشتن من بر شما آسان و سهل مى‌باشد. قسم به ذات اقدس حقّ‌ تعالى به درستى اميد من از كرم عميم خداوند كريم آن است كه مرا به شهادت در راه رضاى او و به خوارى و رغم انف شما گرامى بدارد، بعد از آن انتقام مرا از شما بكشد، به وجهى كه به خيال شما هرگز چنين انتقام نيايد.» حصين بن مالك سكونى حرام زاده شقى آن مظلوم كشته جور و جفا را صدا نمود: اى فرزند فاطمه! با چه چيز براى تو انتقام از ما خواهد كشيد؟ حضرت فرمود: «یأس و شدّت و عداوت به ميان شما مى‌اندازد كه شمشير به روى يكديگر مى‌كشيد و شما را به يكديگر مبتلا مى‌كند كه خون شما را به شمشير خود مى‌ريزد. بعد از آن به عذاب دردناك دچار خواهيد شد.» پس آن مظلوم بيابان كربلا پيوسته مشغول جهاد كافران بود و دست از قتال بر نمى‌داشت، تا اينكه زخم‌هاى بسيار و جراحات بى‌شمار بر بدن نازنين آن بزرگوار رسيد. به روايت ابن نما و سيد بن طاووس هفتاد و دو زخم كارى بر بدن مبارك آن معدن علوم ربّانى رسيده بود. به روايت ابن شهر آشوب از ابى‌مخنف از جناب امام جعفر صادق عليه السلام در بدن مباركش سى و سه زخم نيزه و سى و چهار زخم شمشير پيدا كردند. جناب امام محمّد باقر عليه السلام فرموده است كه در بدن نازنين آن مظلوم سيصد و بيست و چند زخم نيزه و شمشير و تير پيدا بود. 📚منبع محن الابرار، علامه مجلسی، ترجمه هشترودی تبریزی، ص ۱۰۴۹ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/m95652
◼️ تاراج خیام امام حسین (ع) پس از شهادتش؛ أقبَلَ الأَعداءُ حَتّى أحدَقوا بِالخَيمَةِ، ومَعَهُم شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ، فَقالَ : اُدخُلوا فَاسلُبوا بِزَّتَهُنَّ .فَدَخَلَ القَومُ َأَخَذوا كُلَّ ما كانَ بِالخَيمَةِ حَتّى أفضَوا إلى قُرطٍ كانَ في اُذُنِ اُمِّ كُلثومٍ ـ اُختِ الحُسَينِ ـ فَأَخَذوهُ وخَرَموا اُذُنَها، حَتّى كانَتِ المَرأَةُ لَتُنازَعُ ثَوبَها عَلى ظَهرِها حَتّى تُغلَبَ عَلَيهِ . وأخَذَ قَيسُ بنُ الأَشعَثِ قَطيفَةً لِلحُسَينِ عليه السلام كانَ يَجلِسُ عَلَيها فَسُمِّيَ لِذلِكَ قَيسَ قَطيفَةٍ وأخَذَ نَعلَيهِ رَجُلٌ مِنَ الأَزدِ يُقالُ لَهُ: الأَسوَدُ، ثُمَّ مالَ النّاسُ عَلَى الوَرسِ وَالخَيلِ وَالإِبِلِ، فَانتَهَبوها. ترجمه: دشمنان پيش آمدند تا به گرد خيمه ها حلقه زدند. شمر بن ذى الجوشن نيز با آنها بود. او گفت: به درون خيمه ها برويد و جامه ها و متاعشان را بگيريد. مردم وارد شدند و هر چه در خيمه ها بود برداشتند تا جايى كه گوشواره امّ كلثوم خواهر حسين عليه السلام را هم گرفتند و گوشش را دريدند. حتّى جامه رويينِ زنان را به زور مى‌كشيدند و مى‌بردند. قيس بن اشعث قطيفه اى را برداشت كه حسين عليه السلام بر روى آن مى‌نشست. او از اين رو «قيسِ قطيفه» ناميده شد. همچنين مردى از قبيله اَزد به نام اسود، كفش هاى ايشان را برداشت و سپس مردم به سوى وسايل زنان و اسبان و شترها رفتند و آنها را به تاراج بردند. 📚منبع مقتل الحسين، خوارزمی، ج ٢، ص ٣٧ الفتوح، ابن اعثم كوفی، ج ۵، ص ١٢٠ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/n74347
🏴 غارت لباس امام حسین (ع) و خیام؛ شیخ مفید و شیخ طبرسی در اعلام الوری و دیگران روایت کرده اند که بعد از غارت لباس های سیدالشهدا(ع) اسباب خیمه و اشتران و اثقال آن حضرت را غارت کردند و بعض لباس های زنان را نیز به غارت بردند. حمید بن مسلم گفت: به خدا قسم می دیدم زنی از زنان یا دختران آن حضرت را که می خواستند جامه خود را از پشت او باز کنند و او امتناع می کرد تا بر او غالب می شدند و آن لباس را می بردند. به روایت بحار پاره می شد(۲) و رسیدند به علی بن الحسین(ع) که بر فراش مرض بود و با جماعتی از پیادگان بودند. گفتند: می کشیم این بیمار را. پس گفتم: “سبحان الله ایقتل الصبیان؟ هذا صبی” و اصرار کردم تا ایشان را از کشتن بیمار گذرانیدم و عمر سعد در رسید. آن زنان بی کس اطراف او را گرفتند و صیحه کشیدند در وجه آن ملعون و گریستند. پس آن خبیث به اصحاب خود گفت: کسی از شما داخل خیمه زنان نشود و متعرض آن بیمار نشوید. پس زنان سوال کردند از آن ملعون که امر کند اسباب ایشان را رد کنند و او گفت: هرکس هر چیز برده پس دهد و کسی نشنید و اسباب غارت شده را رو نکردند. 📚 منبع کبریت احمر، فضائل شهدا، محمد باقر بیرجندی، ص ۳۲۸ ارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۶۹ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/e73894
◾️ امام حسین (ع) به علی اکبر (ع) گفت: دنیای پس از تو ویران باد؛ ياران امام حسين عليه السلام، يكى يكى پيش مى ‏آمدند و مى‏ جنگيدند و كُشته مى‏ شدند تا آن كه جز خانواده ‏اش، كسى با حسين عليه السلام نماند. آن گاه پسرش على اكبر عليه السلام كه مادرش ليلا، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود، قدم به ميدان نهاد. او از زيباروى ‏ترينِ مردمان و آن هنگام، هجده نوزده ساله بود. او به دشمن، حمله بُرد و چنين خواند: «من على، پسر حسين بن على ام‏ به خانه خدا سوگند، كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله، نزديك‏تريم و به خدا سوگند، كه پسر بى ‏نَسَب (ابن زياد) نمى‏ تواند بر ما حكم براند با شمشير مى ‏زنم و از پدرم، حمايت مى ‏كنم. شمشير زدنِ جوان هاشمىِ قُرَشى» او اين كار را بارها به انجام رساند و كوفيان، از كُشتن او پروا مى ‏كردند كه مُرّة بن مُنقِذ عبدى او را ديد و گفت: گناهان عرب بر دوش من باشد اگر بر من بگذرد و چنين كند و من پدرش را به عزايش ننشانم! على اكبر عليه السلام مانند بار اوّل بر دشمن حمله بُرد كه مُرّة بن مُنقِذ، راه را بر او گرفت و نيزه‏ اى به او زد و بر زمينش انداخت. سپاهيان، گِردش را گرفتند و او را با شمشيرهايشان، تكّه تكّه كردند. حسين عليه السلام به بالاى سر او آمد و ايستاد و فرمود: «خداوند، بكُشد كسانى را كه تو را كُشتند. اى پسر عزيزم! چه گستاخ بودند در برابر [خداى‏] رحمان و بر هتك حرمت پيامبر!». سپس اشك از چشمانش روان شد و فرمود: «دنياى پس از تو ويران باد!». زينب عليها السلام خواهر حسين عليه السلام، به شتاب بيرون دويد و ندا داد: «اى برادرم و فرزند برادرم!» آن گاه آمد تا خود را بر روى [پيكر] على اكبر عليه السلام انداخت. حسين عليه السلام سر او را گرفت و [او را بلند كرد و] به خيمه‏ اش باز گردانْد و به جوانان [خاندان‏] خود فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببريد!». آنان او را بُردند و در خيمه ‏اى گذاشتند كه جلوى آن مى ‏جنگيدند. 📚منبع ارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۰۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/n57152
🔳 حضرت سکینه به امام حسین (ع) گفت ما را به حرم جدّمان بازگردان؛ در این هنگام سکینه(س) نزد پدر آمد و صدا زد: «یا اَبَتاهُ ءَ اِستَسلَمتَ لِلمَوتِ فَاِلی مَن اَتَّکِلُ» «ای بابا آیا تسلیم مرگ شده ای بعد از تو به چه کسی پناه ببرم؟!» امام حسین علیه السلام به او فرمود: «ای نور چشم من چگونه کسی که یار و یاور ندارد تسلیم مرگ نشود ولی بدان که رحمت و یاری خدا در دنیا و آخرت از شما جدا نگردد. دخترم بر قضای الهی صبر کن و شکایت نکن دنیا محل گذر است ولی آخرت خانه همیشگی است.» سکینه گفت: ما را به حرم جدمان (مدینه) بازگردان. امام فرمودند: «لَو تُرِکَ القَطا لَغَفا وَنامَ» «اگر پرنده قطا را بگذارند در جایگاه خود آرام می گیرد و استراحت می کند.» سکینه(س) گریه کرد امام حسین علیه السلام سکینه اش را به سینه اش چسبانید و اشک چشمهای او را پاک کرد و این اشعار را خواند: سَیَطُولُ بَعدِی یا سُکَینَهُ فَاعلَمِی مِنکَ البُکاءُ ِاذا لحِمامُ دَهانِی لا تُحرِقِی قَلبِی بِدَمعِکِ حَسرَهً مادامَ مِنِّی الرُّوُح فِی جِثمانِی فَاذا قُتِلتَ فَاَنتَ اَولی بِالَّذی تَاتِینَهُ یا خِیرَه النِّسوانِ «ای سکینه جانم بدان که بعد از فرا رسیدن مرگم گریه تو بسیار خواهد شد دل مرا با افسوس به سرشک خود مسوزان تا جان در بدن دارم پس وقتی که کشته شدم تو بر هرکس نزدیکتر به بدن من می باشی که کنار آن بیایی و گریه کنی ای برگزیده بانوان.» 📚منبع ترجمه نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص ۱۸۴ معالی السبطین، حائری مازندرانی، ج ۲، ص ۲۵ برگرفته از کتاب سوگنامه آل محمد صلی الله عليه و آله، محمدی اشتهاردی، ص ۳۳۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/w19592
◾️ سرّ تأکید یاد کردن مصائب امام حسین(ع) در شب و روز جمعه؛ شاید سرّ تأکید در تذکر اهل بیت از عصر پنجشنبه تا آخر روز جمعه نیز گرفتاری خامس آل عبا-ارواحنا فداه- و شدت ابتلای اهل بیت در این وقت بوده باشد و کیفیت آن به روایت شیخ مفید در ارشاد چنین است که: شمر ملعون از کوفه نامه آورد از برای عمر سعد زندیق که: اگر تسلیم شدند حسین و اصحاب او و فرود آمدند بر حکم من؛ ایشان را سالم به نزد من بفرست و اگر نه با ایشان مقاتله کن تا ایشان را بکشی و مثله کنی و اسب بر پشت و سینه حسین(ع) بدوانی. پس اگر اطاعت کردی ما را، تو را جزای نیکو خواهیم داد و اگر نه واگذار سرداری لشکر ما را به شمر که او از جانب ما مامور است(۱) پس عمر سعد(لع) در وقت عصر روز پنجشنبه نهم محرم ندا کرد: یا خیل الله! ارکبی و ابشری بالجنه” (۲) و با لشکر شقاوت اثر که به روایت ابن شهر آشوب بیست و پنج هزار بودند(۳) سوار شد روی به خیام با احتشام آن امام انام (ع) رفتند. 📚منبع کبریت احمر، اهمیت نماز جمعه، ص ۶۰۶ (۱): مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۱۳۰ (۲): همان، ج۲، ص ۱۳۱ (۳): ابن شهر آشوب، مناقب، ج ۴، ص۹۸ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/s44913
◾️ حضرت سکینه دختر امام حسین (ع) خواب دید؛ دختر بزرگوار امام حسين (ع) پس از چهار روز اقامت در دمشق خوابى ديد كه بخشى از آن چنين است: «ديدم زنى در هُودَجى نشسته و دستان خود را روى سر گذاشته است. پرسيدم: اين زن كيست‌؟ گفتند: او فاطمه، دختر محّمد (ص) و مادر پدر تو است. گفتم: به خدا سوگند نزد او مى‌روم و ستم‌هاى وارد شده به ما را به او مى‌گويم. سپس با شتاب به سوى او رفتم تا به او رسيدم و برابرش ايستادم و مى‌گريستم و مى‌گفتم: مادر جان! به خدا سوگند حقّ‌ ما را انكار كردند و جمع ما را پراكنده و حريم ما را هتک كردند. مادر جان! به خدا پدرمان، حسين (ع) را كشتند. فرمود: «سكينه جانم! ديگر نگو. زيرا بند دلم را پاره كردى و جگرم را شكافتى. اين پيراهن پدرت حسين (ع) است كه از من دور نمى‌شود تا با اين پيراهن خدا را ملاقات كنم.» 📚منبع الملهوف، ص ۲۲۰ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۴ برگرفته از کتاب اسیران و جانبازان کربلا ص ۱۶۷ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/m83453
⚫️ وداع حضرت زینب(س) با امام حسین (ع) و شهداء در قتلگاه؛ بعد از شهادت امام و يارانش در روز يازدهم، قرار شد اهل بيت آن حضرت را به طرف كوفه ببرند. زينب (س) به عمر سعد خطاب كرد كه ما را از قتلگاه عبور بدهيد تا قبل از اسارت و مسافرت با حسين (ع) وداع كنيم‌. ابن سعد هم پذيرفت. زمانى كه وارد قتلگاه شدند، حسين (ع) را بى‌سر ديدند، صداى ضجّه و گریه ‌شان بلند شد(۱) راوى مى‌گويد: به خدا سوگند، هرگز فراموش نمى‌كنم كه زينب دختر على (ع) با دلى سوزان و جگرى آتشين و صدايى اندوهگين بر حسين عليه السّلام مى‌گريست صدا مى‌زد: «اى محمّد اى كسى كه آفريننده و اختياردار آسمان بر تو درود مى‌فرستد، اين حسين است كه پيكر برهنه‌اش به خون آغشته و اعضايش از هم جدا شده است. اينها دختران اسير تو هستند كه شكايت خود را به درگاه الهى مى‌نمايند و استغاثه آنها به محمّد مصطفى (ص) و على مرتضى و فاطمه زهرا (س) و حمز سيد الشهدا(ع) بلند است. اى محمد اين است حسين كه بايد برهنه به روى ريگهاى گرم كربلا افتاده و كشته زنازادگان بى‌پروا است. اى آه و افسوس و اندوه بر تو اى ابا عبداللّٰه، امروز جدّم رسول‌خدا (ص) از دنيا رفت، اى اصحاب محمّد(ص) اينان فرزندان مصطفى(ص) هستند كه اسيرشان نموده و مى‌برند.» در روايت ديگر است كه فرمود: «اى محمد! اينها دختران تواند كه اسير دست دشمنان شده‌اند و اينان فرزندان تواند كه كشته شده‌اند و باد صبا بر بدن‌هاى نازنين برهنه‌شان مى‌وزد. اين حسين تو است كه سرش را از قفا بريدند، عمّامه و رداى او را از بدن شريفش بيرون كشيده و به غارت بردند؛ پدرم فداى آنكس كه سپاه او را در روز دوشنبه با خيمه‌گاه و سرا پرده‌اش به غارت بردند؛ پدرم فداى آن شهيدى كه طناب‌هاى خيمه‌اش را بريده و خرگاهش را سرنگون نمودند؛ پدرم فداى آن مسافرى كه اميد بازگشت نيست؛ پدرم فداى آن مجروحى كه زخمهاى بدنش قابل مداوا نيست؛ پدرم به فداى آن كه كاش جان من بلا گردان او مى‌شد؛ پدرم به قربان آن عزيزى كه با دلى پر اندوه به شهادت رسيد، پدرم به فداى آن كه با لب تشنه سر از بدنش جدا شد. پدرم به فداى آن كه فرزند رسول هدايت و نور بود. پدرم به فداى آن كه فرزند محمد مصطفى (ص) بود. پدرم به قربان آنكه فرزند خديجۀ كبرى(س) بود. پدرم به فداى فرزند على مرتضى(ع). پدرم به فداى فرزند فاطمه زهرا(س)، بزرگِ‌ زنان جهان. پدرم به فداى فرزند آن كسى كه خورشيد به احترامش بازگشت تا نماز گزارد!» راوى مى‌گويد: به خدا سوگند نوحه سرايى زينب كبرى(س) بر برادرش حسين(ع)، دوست و دشمن را به گريه انداخت(۲) سپس حضرت زينب (س) دستها را زير بدن پاک و مقدس گذاشت و بدن را به سوى آسمان بلند كرد و عرض كرد: «الهى تَقَبَّلْ‌ منّا هذا القربان(۳) پروردگارا اين قربانى را از ما [آل‌محمد] قبول فرما!» 📚منبع (۱) نور العين فى مشهد الحسين، اسفراینی، ص ۵۷-۵۶ (۲) الملهوف، ابن طاووس، ص ۱۸۰ زينب الكبرى، نقدى، ص ۱۱۰ مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۱۲۲ تاريخ طبرى، ج ۴، ص ۴۵۶ (۳) مقتل الحسين (ع)، مقرم، ص ۳۰۷، كبريت احمر، محمد باقر بیرجندی، ج ۲، ص ۱۳، زينب الكبرى، نقدى، ص ۷۵ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/x69663
🏴 حضرت علی اکبر(ع) به امام حسین(ع) گفت: عطش مرا کشت؛ هنگامى كه على بن الحسين (عليهما السلام) در روز عاشورا در محضر پدرش دید جز او از خاندان امامت شخص ديگرى از اصحاب و ياران باقى نماند نفس شجاع و روحيّه تسليم‌ناپذير او را واداشت كه به رودررویى اهل ضلالت قيام ورزد و حكميّت و غيرت هاشمى‌اش او را تحريک نمود كه به گرفتن ارواح اهل ضلالت و بطلان، برخيزد پس در حالى كه مأيوس از زندگى و حيات بود به سوى آنان رخت بركشيد او به ميدان رفت در حالى كه پدرش به حال يأس و نوميدى به او، مى‌نگريست چشمانش گريان و قلبش سوزان بود ولى درد دل را فقط‍‌ به خداوند متعال اظهار مى‌داشت در برخى از مقاتل معتبره آمده است كه امام (ع) محاسن خود را به سمت آسمان گرفت زبان حالش با خداى متعال اين بود «خدايا! مصيبت دردناك و حادثۀ بزرگى به من رسيده است درد و اندوه خود را فقط‍‌ به شما شكايت مى‌كنم» به دست گرفتن محاسن خود نشانى از كثرت همّ‌ و اندوه مى‌باشد آنچنان كه شيخ ما رئيس و شيخ محدّثين ابو جعفر ابن بابويه قمى گفته‌اند على اكبر به قوم حمله نمود و مى‌گفت: «من على بن الحسين بن على هستم ما قسم به بيت خدا سزاوارترين مردم به پيامبر خدا هستيم شما را با شمشيرم مى‌زنم تا شمشيرم كج گردد تا ضرب و شت جوان هاشمى علوى را در ناميد من امروز حمايتم را از پدرم هرگز قطع نمى‌كنم به خدا قسم هرگز فرزند زنازاده نمى‌تواند در بين ما حكومت و فرمانروایى داشته باشد» همراه رجز و معرّفى خويشتن به دشمن حمله مى‌كرد ابو الفرج گويد: او با شدّت و حدّت به دشمن حمله مى‌برد سپس به سوى پدر بازمى‌گشت و مى‌گفت: «پدر جان! عطش و بى‌آبى مرا كشت.» پدر به او دلدارى مى‌داد و مى‌فرمود «حبيب من! صبر كن ديرى نمى‌پايد كه جدّت رسول خدا ترا سيراب مى‌نمايد» او مرتّب پشت سر هم حملات خود را تكرار مى‌نمود تا اينكه تيرى از سوى دشمن به گلويش رسيد و گلوى او پاره نمود و به خون خود آغشته گرديد سپس فرياد برآورد «پدر جان! اين است جدّم رسول خدا (ص) كه به تو سلام مى‌رساند و مى‌فرمايد: هر چه زودتر به سوى ما بشتاب» پس از اين جمله بود كه فرياد مى‌كشيد و جان به جان آفرين تسليم نمود كه درود خداوند متعال بر او باد! 📚منبع در کربلا چه گذشت، شیخ عباس قمی، ص ۲۴۳ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/h92171
سلسله مباحث کوتاه 🖋دکتر حسین محمدی فام 🔻 مطلب شماره ۲۳ 🔰 ابعاد داشتن کربلا / ۲۲ ☑️ بعد اخلاقی / ۱۰ 📎در تاریخ آمده است هنگامی که امام حسین علیه السلام در سفر کربلا به سرزمین ثعلبیه رسید، با یک خانواده سه نفره مسیحی دیدار کرد؛ مادر خانواده به نام قمر، پسرش وهب و نوعروس‌شان هانیه. خیمه ساده و بی‌آلایش آنان که حاکی از و بود توجه امام را به خود جلب کرد. امام وارد خیمه شد و با به صحبت پرداخت و با مهربانی تمام جویای احوال آنان شد. 🔸امّ وهب گفت: ما از وضع زندگی خود راضی هستیم، فقط در این منطقه از کمبود آب رنج می‌بریم. اباعبدالله (ع) کرامتی نشان دادند و نیزه خود را نزدیک سنگی به زمین فروکردند و درآوردند و از جای آن گوارایی روان شد. این کار امام حسین (ع) بر امّ وهب اثر گذاشت. سپس امام (ع) برای او گفتند که عازم کوفه هستند و مبارزه‌ای پیش رو دارند و بعد آنجا را ترک کردند و به راه خود ادامه دادند. 🔸بعد از آمدن وهب و هانیه، مادر از و کرامت اباعبدالله (ع) بسیار تعریف کرد و تصمیم گرفتند به جمع یاران ایشان بپیوندند و پس از آنکه مسلمان شدند، وهب و همسرش هردو و امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. [۱] 👈👌 ما جماعت هیئتی، در مسیر باید از سیدالشهداء (ع) پیروی کنیم. باید دست جوان‌ها را بگیریم و با فضای هیئت و محبت اهل بیت (ع) آشنا کنیم. به فرموده مقام معظم رهبری، ! فضایی پر از ، پر از ، پر از که مانند سیلی جوانان را با خود به باتلاق می‌برد. و نجات جوانان از این گرداب بر عهده ماست؛ همانند امام حسین (ع) باید دستشان را بگیریم و با خود همراه کنیم و به کشتی نجات اباعبدالله برسانیم. کاری که شهید_ابراهیم_هادی انجام می‌داد و جوانان محل را از طرق مختلف جذب هیئت و مسجد می‌کرد. 📚منبع ۱ـ سوگنامه آل محمد، محمدی اشتهاردی، ص ۲۱۱ و ۲۱۲؛ ریاحین‌الشریعه، ذبیح الله محلاتی، ج ۳، ص ۳. لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://b2n.ir/b92198
◾️ عبدالله بن عمیر کلبی و ام وهب همسرش و دفاع از امام حسین (ع)؛ ام وهب ،همسر عبدالله بن عمر کلبی، همراه همسرش از کوفه به کربلا آمده بود. روز عاشورا شوهرش به میدان آمد، شجاعانه می جنگید تا چند نفر را کشت. ام وهب عمود خیمه ای را برداشت و به سوی میدان دوید. خطاب به شوهرش گفت : پدر و مادرم فدایت. در راه ذریه پاک پیامبر بجنگ. عبدالله خواست او را به خیمه ها برگرداند، ولی او امتناع کرد و پاسخ داد: به خدا قسم به خیمه باز نمی گردم تا با تو کشته شوم‌. امام حسین علیه السلام صدایش زد فرمود: «خدا به شما خانواده پاداش خیر دهد؛ بر گرد، جهاد بر زنان واجب نیست.» ام وهب برای اطاعت از امام به خیمه بازگشت. شوهرش جنگید تا به شهادت رسید. ام وهب بالای سرش آمد نشست، با او سخن می گفت و خاک از چهره مبارکش می ستود و می گفت: بهشت گوارایت باد. شمر او را دید غلامش را به سوی او فرستاد غلام با عمودی بر سر او زد و آن پاک سرشت در کنار شوهرش به شهادت رسید. 📚منبع کامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۴‌، ص ۶۵ اسناب الاشراف، بلاذری، ج ۳، ص۱۹۶ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۳۳ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/a53444