eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
975 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️ امام حسین (ع) به علی اکبر (ع) گفت: دنیای پس از تو ویران باد؛ ياران امام حسين عليه السلام، يكى يكى پيش مى ‏آمدند و مى‏ جنگيدند و كُشته مى‏ شدند تا آن كه جز خانواده ‏اش، كسى با حسين عليه السلام نماند. آن گاه پسرش على اكبر عليه السلام كه مادرش ليلا، دختر ابى مُرّة بن عُروة بن مسعود ثقفى بود، قدم به ميدان نهاد. او از زيباروى ‏ترينِ مردمان و آن هنگام، هجده نوزده ساله بود. او به دشمن، حمله بُرد و چنين خواند: «من على، پسر حسين بن على ام‏ به خانه خدا سوگند، كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله، نزديك‏تريم و به خدا سوگند، كه پسر بى ‏نَسَب (ابن زياد) نمى‏ تواند بر ما حكم براند با شمشير مى ‏زنم و از پدرم، حمايت مى ‏كنم. شمشير زدنِ جوان هاشمىِ قُرَشى» او اين كار را بارها به انجام رساند و كوفيان، از كُشتن او پروا مى ‏كردند كه مُرّة بن مُنقِذ عبدى او را ديد و گفت: گناهان عرب بر دوش من باشد اگر بر من بگذرد و چنين كند و من پدرش را به عزايش ننشانم! على اكبر عليه السلام مانند بار اوّل بر دشمن حمله بُرد كه مُرّة بن مُنقِذ، راه را بر او گرفت و نيزه‏ اى به او زد و بر زمينش انداخت. سپاهيان، گِردش را گرفتند و او را با شمشيرهايشان، تكّه تكّه كردند. حسين عليه السلام به بالاى سر او آمد و ايستاد و فرمود: «خداوند، بكُشد كسانى را كه تو را كُشتند. اى پسر عزيزم! چه گستاخ بودند در برابر [خداى‏] رحمان و بر هتك حرمت پيامبر!». سپس اشك از چشمانش روان شد و فرمود: «دنياى پس از تو ويران باد!». زينب عليها السلام خواهر حسين عليه السلام، به شتاب بيرون دويد و ندا داد: «اى برادرم و فرزند برادرم!» آن گاه آمد تا خود را بر روى [پيكر] على اكبر عليه السلام انداخت. حسين عليه السلام سر او را گرفت و [او را بلند كرد و] به خيمه‏ اش باز گردانْد و به جوانان [خاندان‏] خود فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببريد!». آنان او را بُردند و در خيمه ‏اى گذاشتند كه جلوى آن مى ‏جنگيدند. 📚منبع ارشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۰۶ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/n57152
🏴 حضرت علی اکبر(ع) به امام حسین(ع) گفت: عطش مرا کشت؛ هنگامى كه على بن الحسين (عليهما السلام) در روز عاشورا در محضر پدرش دید جز او از خاندان امامت شخص ديگرى از اصحاب و ياران باقى نماند نفس شجاع و روحيّه تسليم‌ناپذير او را واداشت كه به رودررویى اهل ضلالت قيام ورزد و حكميّت و غيرت هاشمى‌اش او را تحريک نمود كه به گرفتن ارواح اهل ضلالت و بطلان، برخيزد پس در حالى كه مأيوس از زندگى و حيات بود به سوى آنان رخت بركشيد او به ميدان رفت در حالى كه پدرش به حال يأس و نوميدى به او، مى‌نگريست چشمانش گريان و قلبش سوزان بود ولى درد دل را فقط‍‌ به خداوند متعال اظهار مى‌داشت در برخى از مقاتل معتبره آمده است كه امام (ع) محاسن خود را به سمت آسمان گرفت زبان حالش با خداى متعال اين بود «خدايا! مصيبت دردناك و حادثۀ بزرگى به من رسيده است درد و اندوه خود را فقط‍‌ به شما شكايت مى‌كنم» به دست گرفتن محاسن خود نشانى از كثرت همّ‌ و اندوه مى‌باشد آنچنان كه شيخ ما رئيس و شيخ محدّثين ابو جعفر ابن بابويه قمى گفته‌اند على اكبر به قوم حمله نمود و مى‌گفت: «من على بن الحسين بن على هستم ما قسم به بيت خدا سزاوارترين مردم به پيامبر خدا هستيم شما را با شمشيرم مى‌زنم تا شمشيرم كج گردد تا ضرب و شت جوان هاشمى علوى را در ناميد من امروز حمايتم را از پدرم هرگز قطع نمى‌كنم به خدا قسم هرگز فرزند زنازاده نمى‌تواند در بين ما حكومت و فرمانروایى داشته باشد» همراه رجز و معرّفى خويشتن به دشمن حمله مى‌كرد ابو الفرج گويد: او با شدّت و حدّت به دشمن حمله مى‌برد سپس به سوى پدر بازمى‌گشت و مى‌گفت: «پدر جان! عطش و بى‌آبى مرا كشت.» پدر به او دلدارى مى‌داد و مى‌فرمود «حبيب من! صبر كن ديرى نمى‌پايد كه جدّت رسول خدا ترا سيراب مى‌نمايد» او مرتّب پشت سر هم حملات خود را تكرار مى‌نمود تا اينكه تيرى از سوى دشمن به گلويش رسيد و گلوى او پاره نمود و به خون خود آغشته گرديد سپس فرياد برآورد «پدر جان! اين است جدّم رسول خدا (ص) كه به تو سلام مى‌رساند و مى‌فرمايد: هر چه زودتر به سوى ما بشتاب» پس از اين جمله بود كه فرياد مى‌كشيد و جان به جان آفرين تسليم نمود كه درود خداوند متعال بر او باد! 📚منبع در کربلا چه گذشت، شیخ عباس قمی، ص ۲۴۳ لینک کانال در ایتا: eitaa.com/maddahiaalemane لینک کانال در تلگرام: t.me/maddahialemane آدرس مطلب در سایت مقتل: https://B2n.ir/h92171