🍂🍁🔴روضه و توسل جانسوز_وفات حضرت ام البنین علیه السلام _سید مهدی میرداماد🔴🍁🍂
═══✼🍃🌹🍃✼═══
‼️توجه :جهت استفاده ، روضه ها به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
═══✼🍃🌹🍃✼═══
گر غِیر آل الله لیلایی نمانده
در عشق جُز عباس شیدایی نمانده
در جایجایِ قلبِ فرزندانِ زهرا
با بودنِ فرزندِ من جایی نمانده
*امشب فقط یه نفر میتونه روضۀ عباس بخونه ... اونم مادرِش ام البنینِ ... هر کی اومدِ امشب هم روضۀ عباس بشنوه . هم روضۀ حسین بشنوه ... امشب فقط یه نفر روضه میخونه ... هیچ صدایی محزون تر از صدای مادرانه نیست ... اگر مادر زبون بگیره زمین و زمان میلرزه ... دلِ سنگ آب میشه .... اگه مادر زبون بگیرِ ... دشمنا با گریۀ ام البنین گریه می کردن ... سنگ دل ترینِ آدما تو مدینه وقتی رد می شدن میدیدن دارِ به سینه ش میزنه هی می گه بُنیَّ .... امشب تو هم ناله داری بزن .... فاطمیه دارِ تموم میشه ها .....*
امِ بنینم من نه، امِّ بیبَنینم
یعنی برایم دیگر اَبنائی نمانده
دور و برم پُر بود از اولادِ حیدر
*یه روز خونم شلوغ بود ... حسین بود حسن بود عباس بود الان دمِ آخری هیشکی نیست این لحظه های آخر سرَمُ به دامن بگیرِ ... آخ بمیرم برات ....*
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
دور و برم پُر بود از اولادِ حیدر
این آخرِ عمری منم ... مایی نمانده ...
بر چهارقبرِ خالی از بس ریختم اشک
از من به غیر از گریه سیمایی نمانده
شد گونه هایم چون کویر از آفتابُ
*آخه میگن زیر آفتاب مینِشست برا حسین گریه می کرد ... چرا زیرِ آفتاب؟؟؟ شنیدم بدنِ حسینِ زیر آفتابِ گرمِ کربلا ....*
شد گونه هایم چون کویر از آفتابُ
جز خون دل در چشم دریایی نمانده
آن قدر خواندم واحسینا واحسینا
در زخم های حنجرم نایی نمانده
عباس،نایِ پایِ راهِ باورم بود ...
رَفته عَصای پیری ام،پایی نمانده
رَفته عَصای پیری ام،وامصیبت ...
آمد شبِ دلگیریِ من،وامصیبت ...
رفتهِ عصایِ پیریِ من ، وامصیبت ...
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
بعد از رباب و قِصۀ اصغر برایم
غمگین تر از لالای نجوایی نمانده
بر آب غیر از شرمُ غیر از شرم بر آب
بر مشک غیر از اشک سودایی نمانده
سقا بدون مَشک یعنی جِسمِ بی روح
مشکی اگر شُد پاره سقایی نمانده
گفتند جِسمش آب رفت از شرمُ شمشیر
زان سروِ رعنا قد و بالایی نمانده ....
*ای وای ... هرکی هرچی میرسید برا ام البنین تعریف می کرد،شاید ضرباتِ شمشیر ... شاید تیرِ تو چشم زدن ... شاید دستِ بریده ... انقد ام البنین رو اذیت نمی کرد که میگفتن به بچه ها قول داد آب بیاره ... همچین که میشنید عباس نتونست آبُ برسونه ..... (الهی برا خجالتت بمیرم ..) شنیدم آب شدی کنارِ علقمه ... شنیدم یه نگا کردی به حسین گفتی آقا خجالت زدۀ خودتُ بچه هاتم .... با الله ... عباس من عوضِ تو مادر ... رفتم از همۀ بچه ها حلالیت گِرفتم .... هر وقت نگاش به سکینه می افتاد ... نگاش به رباب می افتاد ... حسین ......
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
مشکُ علم یک طرف ....
دستِ قلم یک طرف ...
العطشِ کودکان
بین حرم یک طرف ...
نالۀ ادرک اخا ... میرسد از علقمه
زادۀ ام البنین شد پسر فاطمه
امیدِ خیمه شد نا امید
جیب الماء للاسکینِ ...
بعدِ تو دیگر خسین،بی کَسُ تنها شده
پایِ حرامی ببین به خیمه ها وا شدهِ
کرببلا والسلام ... کارِحسین شد تمام
میرود امشب اسیر زینب او ......
حسین ....
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🛑توجه :
تمامی مطالب این مجموعه برای رضای خداوند متعال و بدون هیچ گونه چشم داشت مالی،جهت استفاده محبین اهل بیت علیهم السلام در جلسات تنظیم و گردآوری شده است. هر گونه کپی برداری از مطالب در غالب نرم افزار و جزوه جهت❌کسب درآمد و پول ❌شرعا حرام ⛔️بوده و مورد رضایت مدیران این مجموعه نمی باشد .
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎵نشر همراه با لینک صدقه جاریه🎵
⚜️جهت دسترسی به صوت ها تلگرام خود را بروزرسانی نمایید⚜️
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_تاسوعا
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#ویژه_ایام_صفر
═══✼🍃🌹🍃✼═══
✅وبلاگ باب الحرم: babolharam.mihanblog.com
🔗عضو کانال "باب الحرم"اولين پایگاه متن روضه و اشعار مذهبی شوید.
لینک زیر را لمس کنید👇👇
https://telegram.me/babolharam_mihanblog_com
🆔@OnlySeydALI
🍂🍁🔴روضه و توسل جانسوز_وفات حضرت ام البنین علیه السلام _استاد حجت الاسلام میرزامحمدی🔴🍁🍂
═══✼🍃🌹🍃✼═══
‼️توجه :جهت استفاده ، روضه ها به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
═══✼🍃🌹🍃✼═══
غُبارِ صحنِ تو بر دَردِ جان دواست بقیع
خرابه های تو باغِ بهشتِ ماست بقیع
اگر چه روی به کعبه نماز می خوانیم
تو قبلۀ دلِ مایی خدا گواه ست بقیع
قسم به چهار امامی که در بغل داری
برای ما حَرمَت مثلِ کربلاست بقیع
علی نَگفت به جانِ علی قسم تو بگو
که قبرِ گمشدۀ فاطمه کجاست بقیع
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
قویترین سنَدِ غربت علی در تو
عِذارِ نیلیِ ناموسِ کربیاست بقیع
به یادِ چهار پسر در کنارِ چار مزار
هنوز نالۀ ام البنین به پاست بقیع
*چهار صورتِ قبر درست می کرد ... به نیتِ چهار پسرِ شهیدش ... بعد می گفت *لاتَدْعُوِنِّي وَيْكِ أُمَّ الْبَنِينَ ... * دیگه کسی به من ام البنین نگه ... *تُذَكِّرِينِي بِلِيُوثِ الْعَرِينِ ...* اخه شما که به من اُم البنین می گید یادِ چهار پِسرم می اُفتم ....*
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🛑توجه :
تمامی مطالب این مجموعه برای رضای خداوند متعال و بدون هیچ گونه چشم داشت مالی،جهت استفاده محبین اهل بیت علیهم السلام در جلسات تنظیم و گردآوری شده است. هر گونه کپی برداری از مطالب در غالب نرم افزار و جزوه جهت❌کسب درآمد و پول ❌شرعا حرام ⛔️بوده و مورد رضایت مدیران این مجموعه نمی باشد .
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎵نشر همراه با لینک صدقه جاریه🎵
⚜️جهت دسترسی به صوت ها تلگرام خود را بروزرسانی نمایید⚜️
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#تخریب_بقیع
#ویژه_ایام_صفر
═══✼🍃🌹🍃✼═══
✅وبلاگ باب الحرم: babolharam.mihanblog.com
🔗عضو کانال "باب الحرم"اولين پایگاه متن روضه و اشعار مذهبی شوید.
لینک زیر را لمس کنید👇👇
https://telegram.me/babolharam_mihanblog_com
🆔@OnlySeydALI
🍂🍁🔴ذکر توسل و روضه_وفات حضرت ام البنین علیه السلام سال 93_سید مجید بنی فاطمه🔴🍁🍂
═══✼🍃🌹🍃✼═══
‼️توجه :جهت استفاده ، روضه ها به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
═══✼🍃🌹🍃✼═══
چهار تا پسرم جلوه های من هستند
چهار ام بنین در چهار تن هستند
علی اگر چه مرا مادر پسرها خواند
ولی همه پسران ابوالحسن هستند
(سپرده ام به حسن جنگ یادشان بدهد
ز کودکی همه پرورده ی حسن هستند)۲
قرار نیست که صحبت کنند پیش حسین
وگرنه که همه استاد در سخن هستند
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
بشیر گفت : حسینم کفن نداشته است
عجیب نیست پسرهام بی کفن هستند
شنیده ام که بشیر از همه خبر داری
بگو که از پسر فاطمه خبر داری؟!
(حالا آروم آروم داره خبرا رو میده)
قرار شد نگذارند ساده جان بدهد ...
قرار شد نگذارند سر تکان بدهد
قرار شد که تنش روی خاک ها باشد
و نیزه دار ، سرش را به آسمان بدهد
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
قرار شد که سرش را سریع تر ببرد
به مردم همه ی شهرها نشان بدهد
سنان چقدر پریشان رسید در گودال
مباد تا که به دستش کسی سنان بدهد
(ام البنین ...)
چه حرف های نگفته که در دهن دارد
اگر که چکمه ی سربازها امان بدهد
به این بریدن انگشت هم نیاز نبود
قرار بود عقیقی به ساربان بدهد
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
*شروع کرد بشیر برا ام البنین روضه خواندن . ام البنین گریه کرد ... خاک به سر می ریخت ( الله اکبر ... گفتم و رفتم .... ) گفت : روضه ی حسینم رو خوندی .... گفتی بچه هامو کشتن ...
اما بشیر ازت یه سوال دارم : عباسم بالاخره تونست آب ببره؟! ...
گفتن ام البنین نتونست آب ببره ....
یه وقت دیدن ام البنین اومد جلو محمل رباب ... یه نگاه کرد ...
گفت : رباب عباسم رو حلال کن ... نتونست برای علی اصغر آب بیاره .....
حسین .......
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🛑توجه :
تمامی مطالب این مجموعه برای رضای خداوند متعال و بدون هیچ گونه چشم داشت مالی،جهت استفاده محبین اهل بیت علیهم السلام در جلسات تنظیم و گردآوری شده است. هر گونه کپی برداری از مطالب در غالب نرم افزار و جزوه جهت❌کسب درآمد و پول ❌شرعا حرام ⛔️بوده و مورد رضایت مدیران این مجموعه نمی باشد .
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎵نشر همراه با لینک صدقه جاریه🎵
⚜️جهت دسترسی به صوت ها تلگرام خود را بروزرسانی نمایید⚜️
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#ویژه_ایام_صفر
═══✼🍃🌹🍃✼═══
✅وبلاگ باب الحرم: babolharam.mihanblog.com
🔗عضو کانال "باب الحرم"اولين پایگاه متن روضه و اشعار مذهبی شوید.
لینک زیر را لمس کنید👇👇
https://telegram.me/babolharam_mihanblog_com
🆔@OnlySeydALI
🍂🍁🔴روضه و توسل جانسوز_وفات حضرت ام البنین علیه السلام_حاج محمد طاهری🔴🍁🍂
═══✼🍃🌹🍃✼═══
‼️توجه :جهت استفاده ، روضه ها به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
═══✼🍃🌹🍃✼═══
وِیلی،وِیلی،وِیلی ... عباس عباس عباس ...
سوزِ ناله هاش ، غوغا می کنه 2
دائم با خودش نجوا می کنه ...
وِیلی،وِیلی،وِیلی ... عباس عباس عباس ...
آخ می خواد دوباره قیامت کنه
بشینه ذکر مصیبت کنه
از اون چهارتا پسرش خدا
حالا یکی ش نیست ، وصیت کنه ... 2
برای عباسِش تو مدینه
حلالیت می خواد ، از سکینه)2
وِیلی،وِیلی،وِیلی ... عباس عباس عباس ...
(کارِ ام البنین روضه خوانیِ ...)
پایِ چارتا قبر ، زانو میزنه 2
تا عمه بیاد جارو میزنه ....(روضه خوون اومد ....)
وِیلی،وِیلی،وِیلی ... زینب زینب زینب ...
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
شنیده خیلی ، جسارت شده
نصیب خانوم اسارت شدِ ...
شنیده اما ، ندیدِ دیگه
چه معجرایی که غارت شده ....
همه ابوالفضلُ قحطیِ آب
خجالتش دادن از روی رباب ...2
*حالا ام البنین دارِ گریه می کنه ... نوبتِ روضه خواندن زینب شد ...*
پرپر شد گُلاش ... تو باغِ حسین
میسوزه ولی ، از داغِ حسین ...
(حالا زینب دارِ می گه ....)
وِیلی،وِیلی،وِیلی ... حسین حسین حسین ...
(گفت خانم )
میپرسه رازِ ، پیرَنِش چیه ؟؟
حصیری که شد کفنِش چیه ؟؟ ...
بگید بدونم ، سُمِ مرکبا
گذَشتن از رو ، بدنِش ......
حسین ...........
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
گفتن ام البنین چهارتا بچه هات کربلا کشته شدن ، هر موقع میشینی رو خاک کنارِ این چهار صورتِ قبر ، هی میگی : آی غریب حسین ....
فرمود دو تا دلیل داره ، اول اینکه حسینم مادر ندارِ براش گریه کنه .... یه دلیلِ دیگه شم اینه مادرِ حسین آخرین لحظه های بچۀ من براش مادری کرد ....
نزاشت عباسم ، لحظۀ آخر احساس بی مادری کنه ..... آه ..... گفتمُ رفتم ... از همه التماسِ دعا ..... امشب مثه اون سائلِ که اومد درِ خونه ام البنین ناله بزن .... وقتی در زد بی بی فرمود کیه دارِ در میزنه ؟؟
صدایِ این سائلُ شناخت ، سریع اومد داخل حجره ، زن ها رو جمع کرد .... فرمود این سائل رو میشناسم ... هرموقع میومد خَرجِ یه سالشُ عباسم بهش میداد ... نکنه امشب دست خالی برِ .... زن ها هرچی زیورآلات دارید جمع کنید ، میخوام همشو یه جا بهش برسونم ... همه رو آوردن . تو یه ساروق بسته ای آوردن ، تحویل خانوم دادن ، بی بی دستشو بیرون آورد فرمود سائل بگیر ، برو ....
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
دیدن ایستادِ تکون نمی خوره ، فرمود چرا نمیری؟؟ از هر سالِتم خرجت بیشترِ ... نزاشتم دستِ خالی بری ...
گفت خانوم . سائلم ، مستحقم ... اما من مستحقِ اون دستایِ زیبام ... سائلِ اون چشمایِ قشنگم ....
بگو صاحب خونه خودش بیاد .... تا اون آقا نیاد من هیچ جا نمیرم ....
دلم برا چشماش تنگ شده ..... دلم برا اون قدُ قامتش تنگ شده .... یه وقت دیدن صدا ام البنین بلند شد ....فرمود سائل برو .... دست از دلم بردار ... اون قامتی که میگی ، تو کربلا ، قطعه قطعه کردن ....اون چشمایی که میگی ، چشمشُ از حدقه .... دستاشو از تنش بریدن .....
آی حسین .......
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
@babolharam_mihanblog_com
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🛑توجه :
تمامی مطالب این مجموعه برای رضای خداوند متعال و بدون هیچ گونه چشم داشت مالی،جهت استفاده محبین اهل بیت علیهم السلام در جلسات تنظیم و گردآوری شده است. هر گونه کپی برداری از مطالب در غالب نرم افزار و جزوه جهت❌کسب درآمد و پول ❌شرعا حرام ⛔️بوده و مورد رضایت مدیران این مجموعه نمی باشد .
═══✼🍃🌹🍃✼═══
🎵نشر همراه با لینک صدقه جاریه🎵
⚜️جهت دسترسی به صوت ها تلگرام خود را بروزرسانی نمایید⚜️
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#ویژه_ایام_صفر
═══✼🍃🌹🍃✼═══
✅وبلاگ باب الحرم: babolharam.mihanblog.com
🔗عضو کانال "باب الحرم"اولين پایگاه متن روضه و اشعار مذهبی شوید.
لینک زیر را لمس کنید👇👇
https://telegram.me/babolharam_mihanblog_com
🆔@OnlySeydALI
.
#روضه و توسل حضرت ام البنین علیه السلام
═══✼✼═══
وِیلی،وِیلی،وِیلی ... عباس عباس عباس ...
سوزِ ناله هاش ، غوغا می کنه 2
دائم با خودش نجوا می کنه ...
وِیلی،وِیلی،وِیلی ... عباس عباس عباس ...
آخ می خواد دوباره قیامت کنه
بشینه ذکر مصیبت کنه
از اون چهارتا پسرش خدا
حالا یکی ش نیست ، وصیت کنه ... 2
برای عباسِش تو مدینه
حلالیت می خواد ، از سکینه)2
وِیلی،وِیلی،وِیلی ... عباس عباس عباس ...
(کارِ ام البنین روضه خوانیِ ...)
پایِ چارتا قبر ، زانو میزنه 2
تا عمه بیاد جارو میزنه ....(روضه خوون اومد ....)
وِیلی،وِیلی،وِیلی ... زینب زینب زینب ...
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
شنیده خیلی ، جسارت شده
نصیب خانوم اسارت شدِ ...
شنیده اما ، ندیدِ دیگه
چه معجرایی که غارت شده ....
همه ابوالفضلُ قحطیِ آب
خجالتش دادن از روی رباب ...2
*حالا ام البنین دارِ گریه می کنه ... نوبتِ روضه خواندن زینب شد ...*
پرپر شد گُلاش ... تو باغِ حسین
میسوزه ولی ، از داغِ حسین ...
(حالا زینب دارِ می گه ....)
وِیلی،وِیلی،وِیلی ... حسین حسین حسین ...
(گفت خانم )
میپرسه رازِ ، پیرَنِش چیه ؟؟
حصیری که شد کفنِش چیه ؟؟ ...
بگید بدونم ، سُمِ مرکبا
گذَشتن از رو ، بدنِش ......
حسین ...........
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
گفتن ام البنین چهارتا بچه هات کربلا کشته شدن ، هر موقع میشینی رو خاک کنارِ این چهار صورتِ قبر ، هی میگی : آی غریب حسین ....
فرمود دو تا دلیل داره ، اول اینکه حسینم مادر ندارِ براش گریه کنه .... یه دلیلِ دیگه شم اینه مادرِ حسین آخرین لحظه های بچۀ من براش مادری کرد ....
نزاشت عباسم ، لحظۀ آخر احساس بی مادری کنه ..... آه ..... گفتمُ رفتم ... از همه التماسِ دعا ..... امشب مثه اون سائلِ که اومد درِ خونه ام البنین ناله بزن .... وقتی در زد بی بی فرمود کیه دارِ در میزنه ؟؟
صدایِ این سائلُ شناخت ، سریع اومد داخل حجره ، زن ها رو جمع کرد .... فرمود این سائل رو میشناسم ... هرموقع میومد خَرجِ یه سالشُ عباسم بهش میداد ... نکنه امشب دست خالی برِ .... زن ها هرچی زیورآلات دارید جمع کنید ، میخوام همشو یه جا بهش برسونم ... همه رو آوردن . تو یه ساروق بسته ای آوردن ، تحویل خانوم دادن ، بی بی دستشو بیرون آورد فرمود سائل بگیر ، برو ....
••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ •••
دیدن ایستادِ تکون نمی خوره ، فرمود چرا نمیری؟؟ از هر سالِتم خرجت بیشترِ ... نزاشتم دستِ خالی بری ...
گفت خانوم . سائلم ، مستحقم ... اما من مستحقِ اون دستایِ زیبام ... سائلِ اون چشمایِ قشنگم ....
بگو صاحب خونه خودش بیاد .... تا اون آقا نیاد من هیچ جا نمیرم ....
دلم برا چشماش تنگ شده ..... دلم برا اون قدُ قامتش تنگ شده .... یه وقت دیدن صدا ام البنین بلند شد ....فرمود سائل برو .... دست از دلم بردار ... اون قامتی که میگی ، تو کربلا ، قطعه قطعه کردن ....اون چشمایی که میگی ، چشمشُ از حدقه .... دستاشو از تنش بریدن .....
آی حسین .......
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#ویژه_ایام_صفر
.
#شعر_مرثیه
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
«احوالات حضرت زینب س و بازگشت به مدینه وگریز به درد و دل با حضرت زهرا س»
•┈┈••✾••✾••┈┈•
زیــنبم با غــصه و غم همدمم
هــمچو زهرا مــادرم بحر غمم
جای من بود هر که بی شک مرده بود
غـــنچهٔ عـمرش یقین پژمرده بود
هر که بــیند داغ مــــادر یا پدر
می شود هر لحظه هر آن دیده تر
مادرم رفت بی کس و تنها شدم
مــن اسیر محنت و غم ها شدم
تـا پـدر بود تــکیه گاهی داشـتم
ســـر به بــالین پـــدر می زاشتم
چون عدو زد ضربه بر فرق پدر
غـصه و آلام مـن شـــد بـــیشتر
نــیمه جان گشتم ز داغ مجتبی
بـــعد او بر مرگ خود بودم رضا
روز گار با مـن بـــخوبی تا نکرد
غـصه و غــــم قامتم را تا بکرد
الغرض دوران دیــگر سر رســید
افـتاب روز مـــحـشر بــر دمــید
من چه سان گویم چه شد در کربلا
پیر گشتم من در ان محنت سرا
مـــادرم آغوش خود را بـــاز کن
بــار دیـگر ســاز غـم را سـاز کن
گوش کن تا ســفرهٔ دل وا کـنـــم
صحبت از صـحرای پر غـوغا کنم
رخـــصتم ده تــا بــگویم مـــادرم
ظــــهرعـــاشورا چــه آمد بر سرم
تـا قیامت خون بگریم گر، سزاست
هیچ مپرس مادر، حسین من کجاست
گــر بــگویم قامت او بر شکست
رأس او بـــــالای سر نیزه نشست
انزمان ان لحظه دلخون می شوی
جان زینب زار و محزون می شوی
من چوه گویم آن گل رعنا چه شد
مادرم عـــباس مه ســیما چه شد
گــــویم ار از قاسم و اکبر سخن
می زند آتش به جانت این محن
از رقــــیه گــویم اینجا یک کلام
دفــن کردم من ورا در شهر شام
بــر غــم اصـــغر اگر ایــــما شود
قـــامت مــن بیــشتر تـا می شود
فـــاخرا بــر بــند دفـــتر را دگـــر
بیش از این ما را مکن خونین جگر
کن دعــــا با دیـــده گان اشـــکبار
بر ظـــــهور مـــــهدی والا تــــــبار
🖊مسلم فرتوت فاخر
۱۴۰۰/۷/۸
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
.
.
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
حرکت اهل بیت علیهم السلام از کربلا به مدینه
پاره هاي جگر
مبريدم به مدينه كه دل من خون است
همه ی هستی من كرب وبلا مدفون است
بگذاريد بمانم به روی خاك حسين
كه دلم چون بدن غرقه به خونش خون است
جان من خفته دراين خاك،خدامی داند
تاكه جان در بدنم هست دلم محزون است
حال من ازنفس سوخته ی من پيداست
شاهد آه دلم شب همه شب گردون است
پاره های جگرم ريخته دراین وادی
گركه ازخون دلم دشت بلا گلگون است
به همان پيكربی غسل وكفن،لاله صفت
خيمه ومنزل من دشت غم و هامون است
اُسوه ی صبرم وبعد ازسفركوفه وشام
ازكف صبرعنان دل من بيرون است
عجبي نيست اگرجان بسپارم پس ازاين
جان سپردن به ره عشق ووفا قانون است
ای«وفایی»به عزای گُل پرپرشده ام
هركسی اشك نريزد به جهان مغبون است
#سید هاشم وفایی
#بازگشت_به_مدینه
.
1. دشتی 1387.mp3
3.55M
#روضه_حضرت_ام_البنین
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
با دشتی شروع میکنند اما در ادامه وارد دستگاه شور میشوند ، خصوصا اون شعر : بعد از تو ای ماه مدینه ... که سبک گل پونه هاست ...
#حضرت_ام_البنین
#دشتی
#روضه_بازگشت_به_مدینه جانسوز_حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و #حضرت_ام_البنین سلام الله علیها _ ویژه شب جمعه _سید مهدی میرداماد
🍂
اخی .... الا مادر به قربون جمالت
اخ رخ چون بدر و ابروی هلالت
آخ ... آخ ... شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل ام البنین شیرم حلالت ....
ای حسین .....
گل ام البنین شیرم حلالت .... 2
🍂
شد آسمانم بی ستاره
سوغاتی زینب شده یک مشک پاره ....
*زینب برا ام البنین سوغاتی آورده ...
سوغاتی زینب شده یک مشک پاره ....
آمد شب دلگیری من ... ( ای دریغا )2
رفته عصای پیری من ... ( ای دریغا ) 2
بعد از تو ای ماه مدینه
من ماندم و شرم از سکینه ..... 2
در خواب دیدم (عباسم خواب دیدم،ان شاالله درست نباشه)
در خواب دیدم در منایی ...(پیش زهرا)2
دیدم سوار نیزه هایی ... ( پیش زهرا ) 2
حسین .....
🍂
کربلا بگو حسین .....
مدینه بگو حسین .....
شفای مریض ها بگو حسین .....
فرج امام زمان(عج) بگو حسین .....
به ابوالفضل (ع) یا الله ....
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#روضه_شب_جمعه
#بازگشت_به_مدینه
.
narimani-52.mp3
9.12M
گفتگوی دوطرفه حضرت ام البنین و حضرت زینب
#واحد
کربلایی #سید_رضا_نریمانی #وفات_حضرت_ام_البنین (س)
زینب بیا روضه بخون
از کربلا برام بگو۳
از موقعی که آب نبود
ازشاه تشنهکام بگو
از کربلا برام بگو۲
بگو ببینم ، از نور عینم
چجوری دشمن ، سر رو برید
وقتی میرفتی ، اینجور نبودی
چرا عزیزم ، قدت خمید
بگو ببینم ، کجاست حسینم
علی اکبر ، علی اصغر
کجاها رفتی ، چیا رو دیدی
چرا نمیگی ، چی شده معجر
زینبم بگو از کرببلا
از اون جسارت ، خیمه و غارت
دارم میمیرم وقتی میبینم
لباس پارهت ، 'رفتی اسارت۲'
" واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا "
خوب شد نبودی کربلا
بگم برات چیا دیدم۳
از مردم کوفه و شام
گوشهکنایه شنیدم
گوشهکنایه شنیدم۲
بذار بگم از ، سر حسینم
کجاهارفته ، کجاها بوده
بزم شراب و ، تنور خولی
همهش سوار نیزهها بوده
بذار بگم از ، دست ابالفضل
که هردوتا از ، تن جدا شد
عمود آهن ، زدن به فرقش
از پیشونی تا ، به ابرو وا شد
وقتی عباست، رو زمین افتاد
نیزه آوردن ، نیزه آوردن
گوشواره بردن، گهواره بردن
علم رو بردن۳
" واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا "
امالبنین تو میدونی
من اسوهی حجاب بودم۳
اما بگم کجا بودم
تومجلس شراب بودم
تومجلس شراب بودم۲
ماهارو بردن ، به شهر شام و
دم درِ دروازهی ساعات
گفتن که اینها ، خارجی هستن
اصلا نکردن ، با ما مراعات
توکوچه بازار ، مارو کشوندن
از پشتبوما میزدن سنگ
به صورت بچههای معصوم
مردم شهر هی ، میزدن چنگ
چوب خیزرون به لب و دندون
میزد میخندید۳
#حضرت_ام_البنین
#بازگشت_به_مدینه
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
.
|⇦•بهمت ريختن...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژهٔ اربعین گریز به علقمه اجرا شده به نفس کربلایی امیر برومند
●━━━━━━───────
*حضرت زينب سلام الله عليها اومد علقمه ديد يكي از بچه ها كنار قبر عموش عباس داره زار زار گريه مي كنه، آروم هم نميشه، سئوال كرد: چي شده عمه جان؟ گفت: عمه جان! اين قبر عموجانم عباسِ؟ چرا اينقدر قبر عموم كوچيك شده؟ مي دوني چرا؟... وقتي كلاه خود از سر عباس افتاد، نانجيبي اومد پاشو گذاشت تو ركاب اسب، عمود آهن بلند كردن كارِ هر كسي نيست، تا اين عمود رو به سر زد.. عباس با صورت رو زمين افتاد،ريختن سر عباس...*
بهمت ريختن
پاشو اميدِ من
بهمت ريختن
كم دست و پا بزن
آب به خيمه نرسيد فداي سرت
حسين قامتش خميد فداي سرت
بيا برگرد خيمه اي علمدارم
منو تنها نگذار اي علمدارم
سقاي دشتِ كربلا، اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل
دستش شده از تن جدا، اباالفضل، اباالفضل، اباالفضل
*بشير اومد توي مدينه، براي اُم البنين شرح ميده از كربلا، خانوم جان! يكي يكي بچه هات رو كشتن، اُم البنين فرمود: از حسينم چه خبر؟ خانوم جان! عباست رو هر دوتا دستاش رو جدا كردن، خانوم جان! مشك رو به دندون گرفت... باز اُم البنين صدا زد: از حسينم چه خبر؟ گفت: خانوم جان! اميد عباست رو نا اميد كردن، تا تير رو به مشك زدن، اميد عباس هم نا اميد شد، عباست رو هم کشتن ، خم به اَبرو نیاورد گفت: بشیر! عباسم ، پسرهام همه فدایِ عزیزِ زهرا .. از حسین چه خبر؟!.. یه وقت بشیر صدا زد خانم حسین رو هم کشتن .. اينقده گریه کرد از حال رفت .. وقتی بهوش آمد گفت بشیر تو حرف هات گفتی عمودِ آهن به فرقِ عباسم زدن .. اینو دیگه باور نمیکنم .. چه کسی جرات کرده عمود به سر عباس بزنه .. گفت خانم آخه اول دستاش رو از بدن جدا کردن .. گفت بازم باور نمیکنم ، تیغ به کف عباسم باشه کسی یارایِ مقابله کردن باهاش رو نداشته و نداره ..عرضه داشت آخه خانم شمشیر به دست نداشت .. سوال کرد مگه کجا بوده؟.. گفت: خانوم رفته بود آخه آب بیاره نانجیبا دورش کردن ، مشکشُ سوراخ کردن .. یه وقت دیدن رو خاک ها نشست هی صدا میزنه حسین .. زینب جان، سکینه جان ببخشید من شرمندۀ شما شدم .. عباسمُ حلال کنید .
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#اربعین
#بازگشت_به_مدینه
#کربلایی_امیر_برومند
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
شعر خوانی و توسل جانسوز _ ویژۀ #بازگشت_به_مدینه _حاج حسین رجبیه
┄┅═══••↭••═══┅┄
نمی دانم چه بر سر خامۀ عنبر فشان دارد
که خواهد سّری از اسرارِ پنهانی عیان دارد
به مدح دخترِ زهرا مگر خواهد سخن گوید
که با نغمات منصوری انا الحق بر زبان دارد
به آهنگِ حسینی مدحِ بانویِ حجازی را
به صد شور و نوا خواهد بر عالم رایگان دارد
چه بانو آن که او را نورِ حق در آستین باشد
چه بانوآنکه جبریلش سرش در آستان دارد
حیا بندِ نقابِ او ، بُوَد عفت حجابِ او
ز عصمت آفتاب او مکان در لا مکان دارد
بیا عصمت تماشا کن که از بهرِ خریداری
در این بازار یوسف هم کلافُ و ریسمان دارد
نبوت شانِ پیغمبر ولایت در خوره حیدر
نه این دارد نه آن اما نشان از این و آن دارد
تکلّم کردنش را هر که دیدی فاش می گفتی
لسانِ حیدری گویا که در طیِ لسان دارد
نگویم من بُوَد مریم کنیزِ مادرش زهرا
اگر راضی شود او مریم ش منت به جان دارد
ای که اخلاص درآمیخته با ایمانت
صبر و ایثار درآویخته از دامانت
روحِ روحانیِ تو از دم روح القدسیس
نفسِ رحمانیِ تو از نفسِ رحمانت
ای خدایِ عظمت قبلۀ مردانِ خدا
بانویِ هر دو جهان جانِ جهان قربانت
زینبی "زینِ اَبی" عالمۀ فاضله ای
تو که هستی که ستوده ست تو را یزدانت
چه مبارک سحری داشت علی با زهرا
شبِ قدری که درخشید رُخِ تابانت
شبِ میلادِ تو آنگاه که خندید حسین
تازه شد روحِ شفاعت زِ لبِ خندانت
هر کرامت که علی داشت بُوَد در خورِ تو
هر فضیلت که حسن داشت بُوَد شایانت
گفت مولا به نمازِ شبت از من کن یاد
چه نمازیست تو را اهلِ دعا قربانت
آن شب که در خرابه نمازِ نشسته خواند
آن شب که ریخت خونِ دل از دیدۀ ترش
آن شب که دفن کرد یتیم سه ساله را
با گریه خاک ریخت بر اندامِ لاغرش
آن شب که کرد صرفِ نظر از غذایِ خویش
تا کودکان گرسنه نخوابند در برش
هفت آسمان خروش برآورد کیست این؟
این زینب است یا که پدر یا که مادرش
گردون به یادِ فاطمه افتاد تا که دید
زینب نماز خواند و خاکی ست معجرش
سوغات از برای پیمبر ز شهرِ شام
مویِ سپید بود و کبودیِ منظرش
از بس در آتش غم آب گشته بود
آمد برای دیدن و نشناخت شوهرش
گفت عبدالله:
مویِ سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به خونِ حسینم خریده ام ....
عبدالله نبودی از بالا تل نگاه کردم ... دیدم نیزه دار با نیزه داره میره تو گودی .. بی نیزه بر می گرده ... شمشیر دار با شمشیر می رفت .. بی شمشیر بر می گشت ...
صدا زد حسین : ......
بی حیایی که بر آن سینۀ پاکِ تو نشست
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
.👇
زمزمه بازگشت اسرا به مدینه.mp3
3.01M
#نوحه #زمزمه #آواز_شورمحلی
#بازگشت_به_مدینه
مدینه کاروان از ره رسیده
غریب و بیکس و مِحنت کشیده
تماشا کن که زینب بی حسین است
رسیده از سفر قامت خمیده
دم پیری بی یاور شد – عزادار برادر شد
دو چشمانش از غم تر شد
زدم ناله – خودم دیدم – غم دلبر
زدم بوسه – به قدی خم – بر آن حنجر
وای حسین وای ۳
برای جد خود روضه بخوانم
نما گریه بر آن قد کمانم
کنار قتله گه کردم صدایت
تماشا کرده ای اشک روانت
دمی که سینه سنگین شد – محاسن از خون رنگین شد
جسارت بر همه دین شد
نمی گویم – چه شد از آن – همه غوغا
همین پیراهن از او مانده یا جدا
وای حسین وای ۳
انیس سینه ام آهی حزین است
به یاد علقمه قلبم غمین است
دگر سوغاتیم یک مشک پاره / برای مادرم ام البنین است
کجا بودی ام البنین – که با عمود آهنین
شده سقا نقش زمین
ز بعد او – عدو رویش – به ما وا شد
شبیه خارجی ها با – حرم تا شد
شعر #قاسم_نعمتی ✍
نغمه پردازی: #حاج_اسماعیلی
#ورود_کاروان_به_مدینه
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#ورود_به_مدینه