eitaa logo
Emamezamaan
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
975 ویدیو
361 فایل
اشعار و سرودها و نوحه های امام زمانی @Yaghoubian1349
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بُت شناسی
🔍 مجالس عزاداری چگونه باید باشد؟ | ✍مجالس عزاداری اباعبدالله علیه السلام چگونه باید باشد؟ این چگونگی برگزاری مجالس را به ما فرمودند؟ یا ما هر گونه که دوست داریم باید برگزار کنیم؟ کیفیت نوع مجلسی که مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام را فرمودند؟ ✍مجالس عزاداری معصومین سلام الله علیهم باید مورد رضایت معصومین علیهم السلام باشد، مطابق فرمایش حضرات مجالس برگزار شود. نوع برگزاری مجالس را به ما فرمودند، ما باید مطابق آنچه امر شده عمل کنیم، نه آن گونه که سلیقه ما هست. ✍ در زمینه برگزاری مجالس معصومین علیهم السلام ما به هیچ وجه نباید سلیقه و نظر شخصی خود را اعمال کنیم. باید مطابق آنچه به ما فرمودند خدمت گذاری کنیم. ✍ اینکه طبق سلیقه خود مجلس اباعبدالله علیه السلام را بنا کنیم بدون در نظر گرفتن روایات یعنی امیال شخصی خود را مقدم بر فرمایش معصومین میدانیم. اگر ما آنچه فرمودند را کنار بگذاریم و طبق سلیقه خویش عمل کنیم در پی جلب رضایت خودمان هستیم نه جلب رضایت خدا و اهل بیت علیهم السلام! ✍ مجالس اباعبدالله علیه السلام طبق فرمایش معصومین علیهم السلام باید اینگونه باشد: «عن ابي عبدالله عَلَيْهِ السَّلَام قال: قَالَ لِفُضَيْلٍ: تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ؟ قال: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحْيُوا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ! فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْيَا أَمْرَنَا يَا فُضَيْلُ مَنْ ذَكَرَنَا أَوْ ذُكِرْنَا عِنْدَه فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ و لَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر» امام صادق علیه السلام فرمود: آيا مجالس حديث داريد؟ فضيل گفت: بله، فداي شما شوم. امام عَلَيْهِ السَّلَام فرمود: اين مجالس را دوست دارم، پس دستورات ما را (با اين مجالس) زنده كنيد. اي فضيل، خدا رحمت كند كسي كه سخن ما را زنده كند، اي فضيل كسي كه مصائب ما را بگوديد يا برايش بگويند سپس از چشمش به اندازه بال پشه اشكي خارج شود، خداوند گناهان او را مي‌بخشد اگر چه از كف دريا بيشتر باشد. 📚بِحارالاَنْوار، ج ۴۴، ص ۲۸۲ ✍مجالس اباعبدالله علیه السلام باید محل حدیث، اشک و ناله باشد. مجلسی که امام صادق علیه السلام دوست دارند مجلس حدیث و گریه است. مجلس اشک و فغان است. وقتی مجلس برپایه حدیث و اشک شد مساوی با احیایِ امر معصومین میشود! امام صادق علیه السلام اینگونه مجالس را مورد تایید خودشان فرمودند، اما امروزه مجالس ما جای پَرِش! هیجان! ریتم! سبک! باند! جمعیت! ترکوندن! آهنگ! شده است! مجالس ما صدها هزار سال نوری از فرمایش امام صادق علیه السلام دور است. ✍ مجالس امروز به جای نقل حدیث؛ مجالس نقل کرامات زید و عمرو شده است. جای گریه و روضه، جای هیجان و تخلیه انرژی شده است! میزان قبولی مجلس به نوع ترکوندن مداح و رضایت آن مداح (که قبله عالم شدند) از مستمعین در پرش (به اسم هروله) است! و میزان رضایت مستمع بستگی به سبک دارد، نوع سبک سینه زنی هر چه شاد تر، میزان مقبولیت بیشتر! هر آنچه شعر مضحک تر و خارج عرف تر، طیب الله محکم تر! از مجالس مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام تا مجالس ما از زمین تا عرش الهی فاصله است! @BotShenasi
هدایت شده از کربلا آنلاین✔
مداحی_آنلاین_باز_محرمت_میاد_از_راه_محمدحسین_حدادیان.mp3
5.03M
الان زیر قبه ات چه حالیه جای ما تو صحن تو خالیه 🎙 =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ کربلا آنلاین🎙 ╭┅────────────┅╮ 🆔 @Karbala_online110 ╰┅────────────┅╯
🌴خاطرات کربلا🌴 📍قسمت شانزدهم (مسلم در کوفه) ☘فرستادن مال و جاسوس براى شناسايى محلّ مسلم‏ 📙تاريخ الطبرى - به نقل از ابو ودّاك - : ابن زياد غلامش را كه مَعقِل نام داشت. فرا خواند و به وى گفت: سه هزار درهم بگير و مسلم و يارانش را پيدا كن و اين سه هزار درهم را به آنان بده و بگو : با اين پول با دشمنانتان بجنگيد و خود را يكى از آنان نشان بده، اگر اين پول را به آنان بدهى به تو اعتماد و اطمينان خواهند كرد و كارهاى سرّى ‏شان را از تو پنهان نمى ‏كنند. صبح و شام با آنان رفت و آمد كن. مَعقِل پول را گرفت و نزد مسلم بن عَوسَجه اسدى (از قبيله بنى سعد بن ثَعلَبه) در مسجد اعظم آمد كه نماز مى‏ خواند، از مردم شنيد كه مى ‏گفتند: او براى حسين بيعت مى‏ گيرد. نزد او آمد و نشست تا از نماز، فارغ شد. آن گاه گفت: اى بنده خدا! من مردى شامى هستم و هم‏پيمان قبيله ذو كِلاع خداوند به من محبّت اهل بيت و دوستانشان را عنايت فرموده است. اين سه هزار درهم است و مى ‏خواهم با مردى از اهل بيت كه شنيده ‏ام به كوفه آمده و براى پسر دختر پيامبر خدا بيعت مى ‏گيرد، ديدار كنم. من به دنبال ديدار او هستم ؛ ولى كسى را نيافتم كه مرا به سوى او راه‏نمايى كند و كسى محلّ او را نمى‏ شناسد. اينك در مسجد نشسته بودم كه از مردم شنيدم كه مى ‏گفتند: اين مرد با خاندان پيامبر آشناست. به نزد تو آمدم تا اين پول را بگيرى و مرا نزد آقاى خود ببرى تا با او بيعت كنم، اگر خواستى پیش از ديدار او از من بيعت بگير. مسلم بن عوسجه گفت: خداوند را سپاس‏گزار باش كه مرا ديدى. من هم خوش‏حالم كه تو به آنچه دوست دارى، مى‏ رسى. اميد است خداوند به وسيله تو خاندان پيامبر را يارى كند، البتّه از اين كه مرا پيش از استوارى كار شناختى ناراحتم. از ترس اين طاغوت و قدرت او آن گاه پيش از رفتن، از او بيعت گرفت و از او پيمان‏ هاى سخت گرفت كه خيرخواه و روراست باشد و امور را پنهان كند، معقل نيز ضمانت داد. آن گاه به وى گفت : روزها به منزل من رفت و آمد كن تا براى تو اجازه ملاقات با مسلم را بگيرم. مَعقِل به همراه مردم رفت و آمد مى ‏كرد تا برايش اذن بگيرد... مَعقِل - همان غلام ابن زياد كه ابن زياد وى را با پول، به سوى مسلم و يارانش فرستاده بود - روزهايى را به خانه مسلم بن عوسجه رفت و آمد كرد تا او را نزد مسلم بن عقيل ببرد، تا اين كه پس از مرگ شَريك بن اَعوَر او را نزد مسلم برد و تمام اخبار را به وى داد و مسلم از او بيعت گرفت و به ابو ثُمامه صاعدى دستور داد اموالى را كه آورده بود، بگيرد. ابو ثمامه كسى بود كه اموال را تحويل مى‏ گرفت و كمك ‏ها را جمع ‏آورى مى ‏كرد. او سلاح مى ‏خريد؛ چون خُبره اين كار بود و از جنگجويان عرب و سرشناسان شيعه بود. اين مرد (مَعقِل) يكسره نزد آنان رفت و آمد مى ‏كرد، او نخستين كسى بود كه مى ‏آمد و آخرين كسى بود كه مى ‏رفت. اخبار را مى ‏شنيد و از اسرار باخبر مى ‏شد و سپس مى‏ رفت و همه را در گوش ابن زياد مى ‏گفت. 📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۶۲ الإرشاد: ج ۲ ص ۴۵ =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ کربلا آنلاین🎙 ╭┅────────────┅╮ 🆔 @Karbala_online110 ╰┅────────────┅╯
🌴خاطرات کربلا🌴 📍قسمت بیست و هفتم (مسلم در کوفه) ☘اسارت مسلم پس از جراحتْ ديدن بسيار 📗الملهوف : چون مسلم گروهى از آنان را كشت، محمّد بن اشعث بانگ بر آورد: اى مسلم! تو در امانى. مسلم گفت: چه اعتمادى به امانِ اهل نيرنگ و فجور هست؟! و باز يورش آورد و با آنان مى ‏جنگيد و سروده‏ هاى حَمران بن مالك خَثعَمى را در روز نبرد خثعم و بنى عامر مى ‏خواند: سوگند ياد كرده‏ام كه جز به آزادگى كشته نشوم، گرچه مرگ را ناخوش مى‏ دارم. خوش ندارم كه به من نيرنگ بزنند يا فريب بخورم‏و با آب گوارا آب گرم و تلخ را مخلوط كنم. هر كسى روزى مرگ را ملاقات مى‏ كند، با شما نبرد مى‏ كنم و از سختى هراسى ندارم. به وى گفتند: به راستى كه نيرنگ و فريبى نيست. ولى مسلم بِدان توجّه نكرد و پس از ديدن جراحت‏ هاى سنگين، جمعيت بر او هجوم آوردند و مردى از پشت به وى ضربتى زد و به زمين افتاد و به اسارت گرفته شد. 📚الملهوف : ص ۱۲۰ بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۳۵۷ 📘الفتوح : عبيد اللَّه بن زياد براى محمّد بن اشعث پيغام فرستاد كه به مسلم امان بده ؛ چرا كه جز از اين طريق نمى‏ توانى بر او دست يابى. محمّد بن اشعث پس از آن گفت: واى بر تو اى مسلم ! خودت را به كشتن مده، تو در امانى. مسلم بن عقيل مى ‏گفت: مرا به امانِ اهل نيرنگ، نيازى نيست. آن گاه به نبرد پرداخت و اين شعر را مى‏ خواند: سوگند ياد كرده‏ام كه جز به آزادگى، كشته نشوم گرچه مرگ را جامى تلخ بيابم. خوش ندارم به من نيرنگ بزنند و يا فريب بخورم هر كسى روزى مرگ را ملاقات مى ‏كند. با شما نبرد مى‏ كنم و از سختى نمى‏ هراسم. محمّد بن اشعث بانگ برآورد و گفت: واى بر تو اى پسر عقيل! به راستى كه به تو دروغ گفته نمى ‏شود و تو فريب داده نمى‏ شوى. اين جمعيت قصد كشتن تو را ندارند، پس خودت را به كشتن مده. مسلم - كه خداوند رحمتش كند - به سخن پسر اشعث اعتنايى نكرد و به نبرد ادامه داد تا جراحت‏هاى سنگينى بر او وارد شد و از جنگيدن ناتوان شد. جمعيت بر او يورش بردند و با تير و سنگ بر او مى ‏زدند. مسلم گفت: واى بر شما! آيا به سويم سنگ پرتاب مى ‏كنيد - آن گونه كه به كفّار سنگ مى‏ زنند - در حالى كه من از خانواده پيامبرانِ ابرارم؟ آيا حقّ پيامبر را در باره خاندانش پاس نمى‏ داريد؟ سپس با وجود ضعف بر آنان يورش بُرد و جمعيت را در هم شكست و آنان را پراكنده ساخت. آن گاه برگشت و بر درِ خانه تكيه زد. سپاهيان به سمت مسلم باز گشتند و محمّد بن اشعث بر آنان بانگ زد كه : او را رها كنيد تا با او سخن بگويم. پسر اشعث به مسلم نزديك شد و رو به روى وى ايستاد و گفت: واى بر تو اى پسر عقيل! خودت را به كشتن مده. تو در امانى و خونت بر گردن من است. مسلم به وى گفت: اى پسر اشعث ! گمان مى‏ كنى تا نيرويى براى جنگيدن دارم. دست دراز مى ‏كنم؟ نه ! به خدا هرگز چنين نمى ‏شود. آن گاه بر پسر اشعث، يورش برد و او را تا پيش يارانش عقب راند. سپس به جاى خود باز گشت و ايستاد و گفت: بار خدايا ! عطش، امانم را بُريده است! كسى جرئت نداشت به وى نزديك شود. يا به او آب دهد. پسر اشعث رو به يارانش كرد و گفت: واى بر شما ! اين براى شما ننگ و عار است كه اين گونه از يك مرد درمانده شويد. همه با هم بر او يورش بريد. همه بر مسلم يورش آوردند و او هم بر آنان يورش بُرد. مردى كوفى به نام بُكَير بن حُمرانِ احمرى به سمت مسلم آمد و دو ضربت ميان آنان رد و بدل شد. بُكَير ضربتى بر لب بالاى مسلم زد و مسلم بن عقيل هم بر او ضربتى زد و او كشته بر زمين افتاد. آن گاه مسلم از پشت سر مورد اصابت نيزه قرار گرفت و بر زمين افتاد و به اسارت گرفته شد و اسب و سلاحش را هم گرفتند. مردى از قبيله بنى سليمان به نام عبيد اللَّه بن عبّاس نيز جلو آمد و عمامه ‏اش را برداشت. 📚الفتوح : ج ۵ ص ۵۳ =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ╔═•══❖•ೋ° @eshgham_hosein ╚═•═◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
7449_1629711238563.mp3
956.7K
بيا ابن الرضا بديدار رضا تماشايي بيا تماشا کن مرا ببين از پا فتادم - نباشد کس به يادم کجايي اي جوادم غريبم من غريب غريبم من غريب * * * * * * * * * * ز حال من فقط بود آگه خدا ببين زهر جفا زده آتش مرا شده غم آشنايم - منم که در نوايم علي موسي الرضايم غريبم من غريب غريبم من غريب * * * * * * * * * * دگر در سينه ام نواي آخر است بيا اي ماه من نگاهم بر در است جواد من کجايي - برويم در گشايي امان از اين جدايي غريبم من غريب غريبم من غريب * * * * * * * * * * بيا بر ديدن من دور از وطن جواد من بيا پدر را کن کفن بيا اي قرص ماهم - نگاهم کن نگاهم که غرق اشگ و آهم غريبم من غريب غريبم من غريب * * * * * * * * * * بدامان اجل بود امشب سرم روم دامن کشان به سوي مادرم رسيده بوي زهرا - روم من سوي زهرا ببينم روي زهرا غريبم من غريب غريبم من غريب * * * * * * * * * * شاعر : سید محسن حسینی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ =صَــــدَقِہ جاریِہ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال↙️↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💠
(قسمت‌ دوم) ﷻ پس از تأمّل و تفكّر، بنا را بر اين گذاشتم كه در همين وضع بمانم، تا سپيده طلوع كند، سپس به همان محلى كه از آنجا حركت كرديم بازگردم، و از آنجا چند نفر نگهبان همراه خود برداشته، به قافله ملحق شوم، در آن حال در برابر خود باغى ديدم، و در آن باغ باغبانى بيل به دست به درختان بيل میزد كه برفش بريزد، به طرف من آمد، به اندازه فاصله كمى ايستاد و فرمود: كيستى؟ عرض كردم: دوستان رفتند، و من جا مانده ام، اطلاعى از جاده ندارم، مسير را گم كرده ام، ▪️▫️▪️ به زبان فارسى فرمود: نافله بخوان تا راه پيدا كنی من مشغول نافله شدم، پس از فراغت از تهجّد، دوباره آمد و فرمود: نرفتى، گفتم: و اللّه راه را نمیدانم، فرمود: جامعه بخوان، من جامعه را حفظ نداشتم، و تاكنون هم حفظ ندارم، با آنكه مكرّر به زيارت عتبات مشرّف شده ام، از جاى برخاستم و تمام زيارت جامعه را از حفظ خواندم، باز نمايان شد و فرمود: نرفتى، هنوز هستى؟ بى اختيار گريستم و گفتم: هستم راه را نمیدانم، فرمود: عاشورا بخوان، و عاشورا را نيز از حفظ نداشتم، و تاكنون نيز ندارم، ▪️▫️▪️ پس برخاستم و از حفظ مشغول زيارت عاشورا شدم، تا آنكه تمام لعن و سلام و دعاى علقمه را خواندم، ديدم باز آمد و فرمود: نرفتى، هستى؟ گفتم: نه تا صبح هستم، فرمود: من اكنون تو را به قافله می رسانم، رفت بر اسبی سوار شد، و بيل خود را به دوش گرفت، و فرمود: رديف من بر اسب سوار شو. ادامه دارد.. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴کلیپ استاد رائفی پور 🔻تحلیل جالب بر انتخابات: این دیگه ته کم عقلیه! 💫👇 الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم📿 =صَــــدَقِه جاریِه📲 ┄┄┅┅┅❅⏰❅┅┅┅┄┄