eitaa logo
انگاشت | مارکت علوم انسانی (نسل زد)
135 دنبال‌کننده
282 عکس
108 ویدیو
11 فایل
جایی از نسل زد برای گفتن از مسائل فرهنگی،نقداجتماعی،علمی،ادبی و خلاصه روایتی از تجربه زندگی! 👤[ایده های یک #دهه_هشتادی]: @Mojshik کست باکس: https://castbox.fm/va/6100095 شنوتو: https://shenoto.com/channel/podcast/Engasht آیدی تلگرام و سروش: engasht_ir@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
👤 حجت الإسلام و المسلمین قنبریان
✒ از دیگر از اشتباهات ترجمان روشنفکران نسل اول در علوم معادل گیری civil، خصوصا در عبارت civil society به معنی جامعه مدنی است. civil به مفهوم شهر دلالت نمی کند. معادل مدینه یا شهر police بوده که ریشه یونانی دارد. ما قانون، ضابطه، یا قانون مندی را برمی گزینیم که‌ این با استعمالات متون علوم اجتماعی غرب همسان است. در نتیجه ترکیب این عبارت در مفهوم آن به محیط اشتراکی قانونمند درک ما را از دلالت صحیح آن و تضاد آن با جامعه مدنی بهتر می کند. با چنین دقتی دیگر می توان از رسالت نا همگون اندیشه علوم انسانی غربی ما مفروضات وحیانی مقدم بر درک سیاسی ما و لزوم استقلال‌ در تولید معطوف به بوم این قبیل دانش ها سخن گفت. @enegasht_ir
✒ ملت در حوزه اجتماع یا اشتراک انسانی معطوف به اصل است. اصلی که ضامن وحدت انسانی تحت دولتی است که از دل آن بر آمده و اداره آن افراد انسانی را مد نظر دارد. ملت در نگاه دین متوقف بر آیین الهی است. اما در تلقی غربی از سویه مدرنش، عبارت است از ارزش های انسانی که انسان را مدار و همان اصل حاکم بر اشتراک سیاسی شهری (و مفهوم شهروندی) می داند. اما در هر دو تعبیر سویه های مشترکی رخ نمایانده. مهم ترین این وجوه تشابه در جهان جدید، اساس تشکیل جماعت ذیل عنوان کشور، بر پايه نظام معنایی حاکم بر آن وحدت انسانی است. خواه آن اصل ارزش های وحیانی باشد یا مفاهیم انسان مدار. تمامی تنظیمات پدیدار های انسانی خرد و کلان همگی بر همین مبانی قوه ظهور یافتند. بدین ترتیب، تمام قرائت ها از ملیت؛ در دایره علوم اجتماعی و پارادایم های آن، روابط درون مللی و سلوک تاریخی جوامع از این جهت گویی متفق اند. @enegasht_ir
مقاله📃 ادامه..... شیعه اما در تطور تاریخی اش هر چند با فراز و فرود های بسیاری در متن جهان اسلام رو به رو شد اما ضلع دیگر حماسی این قرائت _مهدویت_ او را در روند آرمانی خاصی منحصر داشت. مهدویت گویی کار ناتمام پیشوایان مقدس در عاشوراست. فرصتی که هر آن با مهیا شدن شرایطش، خواهان سرکشی بر فرمانروایی مستکبران است. همین اندیشه در برون رفت نهضت امام خمینی از سلطه طاغوت داخلی و سران مشرقین رخ نمود. این را حتی از دعای نمادین رهروان قیام اسلامی نیز می‌توان فهمید: خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما... . عاشورا و مهدویت، علیرغم مفاهیم موَلَّد خاص خودشان دو نحو از حرکت انسان توحیدی را تشخص داده اند. کنش پیوسته با مبانی، دو گونه رفع تکلیف را در نفی باطل از برائت قلبی و ظهور عملی اش مشروع می داند. رهایی انسان از اغوا در اصل چیزی جز رفع مانع در رشد [توحیدی] وی نیست. اینکه انسان نصرت یابد یا جام شهادت سر کشد هیچ کدام خارج از فیض قدسی نبوده بلکه صورتی از کمال را رقم می زند. حتی می توان گفت که هر کدام دو نقطه از درجات مبارزه الهی است و در هر حرکت نجات بخش، سیاقی از هر نوع در این مدار صفر تا صدی بروز دارد. با این حساب به هیچ وجه، اخراج، تبعید، شماتت و البته پیروزی های مقطعی نبایست که رهزن منطق و دل اقامه گر آن معروف گردد بالعكس، باید شکلی از تحقق آن معروف در بستر حیات طیّبه فردی_ اجتماعی تلقی گردد. (۵) @enegasht_ir
امروز..... 👤 جای درنگ و پرسشی از مجلس انقلابی است که: چه شد?
قدرت جریان های الحادی در نبض ترجمه و انتشار کتاب: دکتر مهدی گلشنی در یادداشتی در سایت شخصی خود به اين مشكل اشاره نمود: برای مثال، «آنتونی فلو»، فیلسوف معروف غربی، یکی از ملحدان درجه‌یک در جهان شناخته می‌شد و مناظرات زیادی هم در این باب داشت که خیلی هم بازتاب خبری داشت. {بخشي از آثارش به فارسي هم ترجمه شد اما} این شخص یک‌مرتبه به خدا بازگشت و الحاد را کنار گذاشت. خبر به این مهمی در ایران ترجمه و منعکس نشد! شاید بنده اولین کسی بودم که خبرش را در سمیناری در قم دادم. بعداً دیدم که فقط یکی از روزنامه‌ها، در دو سطر به آن اشاره کرده بود. سال‌ها بود که کتاب‌های ژان پل سارتر، نویسنده‌ی معروف فرانسوی، به فارسی ترجمه می‌شد. چقدر هم غرب‌زدگان ایرانی مرید او بودند. سارتر در آخر عمرش به خدا بازگشت و این را در مصاحبه‌ای با یک خبرنگار کمونیست متذکر شد. چنین موضوعی به هیچ وجه در جامعه‌ی ما منعکس نشد و کسی آن مصاحبه را ترجمه نکرد. در صورتی که این موضوع در یک مجله‌ی آمریکایی معروف منتشر شد. بقیه‌ی اخبار آن هم در غرب آمد، اما در ایران نه. برعکس، وقتی مثلاً یک کتاب الحادی از ریچارد داکینز منتشر می‌شود، بلافاصله ترجمه و چاپ می‌شود. با مجوز همین وزارت ارشادی که می‌گویند سخت‌گیری می‌کند، چاپ می‌شود! اما در نقطه‌ی مقابل، ده‌ها کتاب بر ضد این کتاب و با استدلال‌های علمی نوشته می‌شود، حتی یکی‌ از آن‌ها هم ترجمه نمی‌شود. بعضی از فلاسفه غربی حرف‌هایشان نزدیک به بعضی از مواضع فیلسوفان ماست، اما این کتاب‌ها اصلاً ترجمه نمی‌شود. مثلاً یک روز من داشتم در کتاب‌فروشی آکسفورد در قسمت‌های مختلفش چرخ می‌زدم. یک‌مرتبه سه کتاب دیدم که بر ضد نسبی‌گرایی منتشر شده است. می‌دانید که نسبی‌گرایی مکتبی است که منکر اصالت همه چیز می‌شود. اما من در آنِ واحد، سه کتاب روی آن میز دیدم. متأسفانه حتی یکی از آن‌ها هم به فارسی ترجمه نشده است. برعکس، تا دلتان بخواهد راجع به نسبی‌گرایی و پوچ‌گرایی و غیره در ایران کتاب ترجمه شده و مقاله نوشته شده است. شرح مطلب: 🌐 http://mgolshani.ir/331 @enegasht_ir
هدایت شده از عبدالحسین خسروپناه
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ◼️ارتحال عالم ربانی حکیم متأله و فقیه مجاهد حضرت آیت الله سید رضی شیرازی را به حوزه های علمیه و مراجع عظام و خانواده مکرم و شاگردانش تسلیت عرض می کنم. این فیلسوف الهی از نوادگان مجاهد کبیر میرزای شیرازی و از شاگردان مرحوم علامه شعرانی و علامه رفیعی قزوینی و بزرگان دیگر در حوزه های علمیه نجف و قم و تهران بود. سالها در مدارس حوزوی و دانشگاه تهران و مراکز دیگری در داخل و خارج به تدریس و ترویج معارف و حکمت و فقاهت اسلامی پرداخت. این مجاهد انقلابی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران به دست گروهک فرقان ترور شد و قضای الهی بر آن بود که اهل مسجد و دانشگاهیان و حوزویان از او کسب فیض برند. حوزه علمیه تهران باید تنبه اساسی یابد که بزرگان حکمت و فقاهت را یکی یکی از دست می دهد و اما آیا جایگزینی برای آنها دارد؟ آیا حوزه علمیه تهران می تواند استاد حکیم سید رضی شیرازی دیگری تربیت کند؟ نگارنده پاسخی به این پرسش ها ندارد لکن می تواند عزیزان را به خاطرات معظم له درباره استادش علامه شعرانی که در کتاب اندیشه نامه علامه شعرانی آمده، ارجاع دهد؛ شاید پاسخی بیابند. مناسب است پژوهشگران اندیشه نامه آیت الله سید رضی شیرازی را مدون سازند و این شخصیت فرزانه را به همه ملت ها معرفی نمایند. رضوان و جنت الهی و ضیافت علوی نصیب این حکیم فقیه مجاهد باد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ✍ عبدالحسین خسروپناه دزفولی ۱۱ آذر ۱۴۰۰ 🆔 @khosropanah_ir
سخنان قابل تأمل حجت الاسلام خسروپناه در پیام تسلیت فوت آیت الله سید رضی شیرازی
هدایت شده از فلسفه ذهن
🎗 درون‌گرایی و برون‌گرایی (Externalism vs. Internalism) در ، درباره نحوه توجیه باورهاست و در ، درباره نحوه شکل‌گیری محتوای حالات ذهنی است. البته در فلسفه ذهن، برون‌گرایی درباره حامل حالات ذهنی (Extended Mind) هم وجود دارد؛ اما نزاع و در فلسفه ذهن، عمدتاً ناظر به محتوای حالات ذهنی است. 🎗درون‌گرایی در معرفت‌شناسی، دست‌کم دو خوانش اصلی دارد: خوانش دسترس‌‏محور: موجّه بودن باورهای شخص را اموری تعیین می‌کنند که در دسترس مستقیم او هستند. خوانش ذهن‌محور: موجّه بودن باورهای شخص را اموری تعیین می‌کنند که ذهنی‌اند (بافعل یا بالقوّه). 🎗در نتیجه طبق درون‌گرایی در معرفت‌شناسی، موقعیت معرفتی باورهای شخص، بنحوی قوی (در همه جهان‌های ممکن) بر حالات و شرایط درونی او مبتنی (Supervene) می‏شوند و لذا اگر دو شخص از نظر ذهنی/درونی مانند هم باشند، از نظر توجیهی نیز مانند هم هستند. در حالی‌که برون‌گرایی، توجیه معرفتی را فقط بر امور درونی شخص، مبتنی نمی‌داند و امور جهان خارج هم ممکن است در توجیه باورهای او دخیل باشند. 🎗مثلاً فرض کنید دو نفر باور دارند که کلم بروکلی برای سلامتی مفید است. ولی یکی از آن‌ها این باور را از یک مجلّه زرد خوانده و دیگری از یک مقاله علمی و دقیق. حال هر دوی آن‌ها فراموش کرده‌اند از کجا به چنین باوری رسیده‌اند. شهوداً چون در واقع فرآیند بیرونی کسب باور در این‌دو شخص با هم فرق دارد، از جهت توجیهی نیز با هم فرق دارند؛ هرچند که بلحاظ درونی یکسان باشند. 🎗اما برون‌گرایی در فلسفه ذهن می‌گوید ساختار درونی بدن شخص (مغز و بدن)، تنها عامل تعیین‌کننده محتوای (لااقل برخی از) حالات ذهنی او نیست؛ بلکه محیط نیز در تعیین محتوای حالات ذهنی دخالت دارد. در حالی‌که درون‌گرایی فقط حالات درونی مغز و بدن شخص را عامل تعیین‌کننده محتوای تمام حالات ذهنی می‌داند. بدین ترتیب طبق درون‌گرایی اگر حالات درونی بدن دو شخص با یکدیگر یکسان باشند، محتوای حالات ذهنی آن دو نیز یکسان خواهد بود. 🎗در نهایت اگر شما در محتوای حالات ذهنی برون‌گرا باشید، خوانش ذهن‌محوری در معرفت‌شناسی نمی‌تواند قرائت خوبی برای توجیه باورها باشد. زیرا طبق برون‌گرایی در فلسفه ذهن، حالت ذهنی کسی که از طریقی واقعاً موجّه به یک باور رسیده، فرق دارد با حالت ذهنی کسی که از طریقی فی‌الواقع ناموجّه (مثلاً روح خبیث دکارتی) به همان باور رسیده است. پس قبول برون‌گرایی در محتوا، نمی‌تواند با ذهن‌گرایی در معرفت‌شناسی سازگار شود. @PhilMind
مقاله📃 ادامه..... نتیجه بنا بر آنچه تا کنون بیان داشتیم شیعه، تنها فرقه ای است که قدرت هضم، انتقاد و بومی سازی این گرایش الاهیاتی را داراست. ترسیم مبانی و پرداخت های الاهیاتی عملی در تحقق حرکت های نجات گرایانه می تواند در مقابل رخوت هزاره سوم مفهوم آرمان گرایی و انقلاب را احیا کند. هر چند سر انجام خروش رهایی بخش شیعی ممکن است در ظاهر به شکست مختوم گردد اما، همان الاهیات ناظر بر چنین حرکت هایی می تواند مقاومت را نوعی سلوک تلقی کند که مطابق با تکوین غایی خلقت آدمیان است. (۶) @enegasht_ir
⏺ادبیات بابایی بهم میگن بزرگ میشی مرد میشی پشت لبات سبز میشه گردنت کلفت میشه شونه هات پهن میشن آقا میشی بابایی تو دلم قنج نمیره حول نمیشم دست و پاهام گم نمیشن میشینم یه گوشه و کز میکنم با خودم فکر می کنم: بزرگ شدن؟ دوس ندارم؛ وقتی آدم بزرگ میشه سنگکا کوچیک میشن بربریا خمیر میشن گلا پژمرده میشن آدما اخمو میشن دلاشون کوچیک میشه همسایه ها دور میشن بابایی! میدونی غصه چیه؟ غروبا تنگ میشن صب و شب شنبه میاد جمعه میره. بین دوستای قدیم هم بازیا دیگه نیس گل کوچیک تو کوچه بچیگیا! چون اونا بزرگ میشن صفا از جمعا میره کینه میاد یادشون میره که شادی بکنن سایه جنگ میاد بابایی جالبه ها! دیدما حیوونا اهلی میشن اونا که عقل ندارن مدرسه آقا معلم ندارن آدما همه چی دارن پس چرا گرگ میشن بابایی بچه یتیم تو محلّو میشناسی کوچه بن بسته خونه آجریه درشون زنگ زده چون آهنیه! میگن اینجور آدما بزرگ بشن خلاف میشن، بنگی میشن رد میدنو نعشه میشن.... بابایی نگی چیه؟ رد چی چیه؟ نعشه چیه؟ بابایی اخم نکن؛ میدونم حرفای گنده نزم خوب باشم مشقامو یادم نره قبل خواب دندونامو هرّو مسواک بزنم! شبا هم زود بخوابم جوجو نیاد؛ منو نخوره! ولی خب ختم کلوم_ حرفا تموم دردا نبود وقت حروم_ نمی خوام بزرگ بشم..... @engasht_ir
هدایت شده از عبدالحسین خسروپناه
Aminzade پاسخ علمی و تاریخی حجت‌الاسلام دکتر خسروپناه به شبهه اخیر مولوی گرگیج/ *شبهات در فضای علمی مطرح شود* http://shabestan.ir/detail/News/1126862 حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه، رئیس شورای اندیشه‌ورز سازمان فرهنگی هنری و فرهنگسرای اندیشه براساس اسناد تاریخی و نصوص شیعه به شبهه مطرح شده در روزهای اخیر پاسخ داد.
✒ modern و tradition این دو اصطلاحی اند که در اصل مقابل هم بکار می روند اما در خطای برگردانی هر یک به هر یک به معنایی دون وضع خود استعمال می شوند. ..... @enegasht_ir
توصیه: فضای آموزشی و محیط های عمومی نشر عقاید اسلامی باید رویکردی تبلیغی دیگری را برگزینند که ما آن را الاهیات عمومی می نامیم. الاهیات عمومی متشکل از عناصری است که به صورت مختصر عبارت اند از: ۱. تکلف گریز؛ یعنی از مفاهیم پیچیده و دشواری های زبانی دوری می کند ۲. عقل محوری؛ این بیشتر به ادله عقلی رجوع می کند تا مباحث پیچیده نقلی و دلالت های قرآنی_ حدیثی ۳. اختصار؛ دامنه مباحث موجر و بسیط است و وارد مسائل تخصصی نمی شد ۴. عمومیت؛ مباحث این الاهیات برای عموم مردم کاربرد دارد و همه فهم و مکفی است با این وجوه است که این نوع خداشناسی را الاهیات عمومی می نامیم! این نحو آموزش دینی می تواند ظرفیتی را در مخاطب بوجود بیاورد که علاوه بر درک درست دین، بنیاد های فکری او توان مواجه ای فعالانه را با اندیشه های متضاد داشته باشد. این مواجه در حد مقبولی حالت تدافعی استواری را در فرد می سازد و به او اطمینان می دهد که در صورت عدم توان پاسخ گویی خود فرد به مسائل، وی به راحتی با استعانت از مراجع عقیدتی اش می تواند از باور هایش محافظت کند. @enegasht_ir
✒ این دو مفهوم در ابعاد معرفتی مختلف هر یک به معانی البته نچندان متفاوتی بکار می روند. لفظ مدرن در جای خودش مقابل اصطلاح سنت بکار گرفته شد. مقصود از مدرن نو شدگی معمول نبود بلکه پایبندی به نظام معنایی این جهانی در تضاد با میراث مسیحی اروپایی بود که با این چرخش شناختی؛ عملا عالم و آدم جدیدی را پیش روی تاریخ نهاد. از جمله اصول عدول یافته از سنت را می توان ترجيح این جهانی (سکولاریسم)، عقل خود بنیاد، اصالت فرد انسان بر شمرد. ..... @enegasht_ir
✒ با لحاظ قید تاریخی در تعریف، فهمیده می شود که اقتضای این دو گانگی نخست در خود قلمرو مسیحی_ هلنیستی (دینی_ اسطوره ای) اروپا قابل درک است. در امتداد این مفهوم شناسی با در نظر داشت معیار هایی که موجب شکل گیری دو طیف جهان بینی traditional و modern شد، رویداد های مشابهی در گذار از سنت به مدرن را می شود شاهد بود. پس در جهان یا جهان های اجتماعی که هیچگاه تلقی دینی و ساختار های مدنی همگونی با فضای غرب قرون میانه نداشتند تکوین اجتماعی به گونه اروپایی_ آمریکایی قابل بومی سازی نیست. ..... @enegasht_ir
⏺ادبیات فاطمی 🖤به مناسبت شهادت حضرت مادر، خانم صدیقه الشهیده فاطمه طاهره (سلام الله علیه و آله) برایم حرف از مادر، جگر سوزانده و سینم به سیلی یهودی مرده بادا دین و آیینم 💠💠💠 مگر مردی نبود آنجا که بند از شیر بگشاید؟ خدایا آتش دل دارم و چون کوه سنگینم 💠💠💠 نمیدانم مگر یاران نبودند؟ تف به یارانی که در حال خوشم پیدا و در سختی نمی بینم.... 💠💠💠 یکی شان نآمد و سدی شود بر خیل نامردان خدایا تف به یارانی که یاریشان نمی بینم 💠💠💠 خدایا گر نبودش رخصت پیغمبر تازی چنان می کشتم از ایشان که اعرابی نمیدیدم 💠💠💠 خدا پروردگار کعبه ای باشد که بر گردش خلایق را قبول اما مسلمانی نمیبینم 💠💠💠 من از این درد میمیرم ولی با بردن جنگی که در آن انتقام سختی از آن [جمع] میگیرم! 👤سردبیر .... @enegasht_ir
هدایت شده از فلسفه ذهن
📛 غدّه صنوبری را جایگاه دانسته بود؛ چرا که فکر می‌کرد تأثیر و تأثّر علّی بین ذهن و بدن، دقیقاً در این مکان اتّفاق می‏افتد. هرچند تئوری رسمی او این بود که روح هرگز در مکان قرار نمی‌گیرد. ولی این استراتژی دکارت از نظر جگون کیم، بی‌معناست؛ زیرا هیچ شواهدی وجود ندارد که مکانی منفرد در مغز وجود داشته باشد (نقطه‌ای فاقد بُعد) که تأثیرات علّی ذهن – بدن در آن اتّفاق بیفتد. بلکه تا آنجا که علم تجربی نشان داده، حالات و فعالیت‌های مختلف ذهن، در تمامی بخش‌های و سیستم عصبی توزیع شده‏اند. 📛 به اعتقاد کیم، در اینجا پرسشی دیگر هم خودنمایی می‌کند: «چه چیزی روح را در یک مکان خاص نگه می‌دارد؟ وقتی که من از صندلی مطالعه خود بر می‏خیزم و به اتاق طبقه پایین می‌روم، روح من بگونه‏ای به بدن من ضمیمه می‌شود و دقیقاً همان خط سیر بدنم را طی می‌کند؟ وقتی که من سوار هواپیما هستم و هواپیما شتاب می‌گیرد و بلند می‌شود، روح غیر مادّی من بگونه‌ای مدیریت می‌کند که دقیقاً همان شتاب هواپیما و بدن من را بیابد و با 560 مایل در ساعت، سرعت بگیرد؟! گویی روح بگونه‌ای محکم به بخش‌هایی از مغز من چسبیده شده و همراه آن حرکت می‌کند. ... آیا این عبارات، معنای محصّلی دارند؟» (See: Kim, 2010, Philosophy of Mind, p.33.) 📛 این همان اشکال اساسی است که دیدگاه‏های رئالیستی درباره کلّی‏ها (دیدگاه افلاطونی درباره مثُل) را نیز در کانتکست به چالش کشیده است. آن‏جا هم خلاء تبیینی درباره نحوه وجود و چگونگی حضور ویژگی‌های کلّی در مصادیق جزئی، بنحوی گسترده مورد بحث قرار گرفته است. تبیین حضور در جزئی‌ها، این هزینه را برای دیدگاه تحلیلی دارد که ویژگی کلّی، بعنوان واقعیّتی فرا زمانی – فرامکانی، در مصداق جزئی که زمانی – مکانی است، تحقّق می‌یابد و تبیین چنین ارتباطی، نیازمند یک معنای متافیزیکی جدید برای بخش‌های یک وجود است. 📛 این مسئله را می‏توان به عبارت دیگر، ابهام در «نقطه اتّصال» کلّی با جزئی دانست که به ابهام در رابطه » (Instatiation) می‌انجامد. به بیان آرمسترانگ، شما ویژگی‌هایی کلّی دارید که نمونه‌دار نشده‌اند و نیاز به جایی دارید که آنها را مأوا دهید: "عرش افلاطونی". آنها در جهان عادی زمانی – مکانی یافت نمی‏شوند. پس بنظر می‌رسد که هر ویژگی کلّی نمونه‌دار شده، قبلاً به شکل نمونه‌دار نشده در آن قلمروی فرامادی حضور دارد. 📛 بنابراین ما با دو قلمرو مواجه هستیم: قلمرو کلّی‌ها و قلمرو جزئی‌ها که این دوّمی، مربوط به اشیاء عادی زمانی – مکانی است. در این‌صورت «نمونه‌دار شدن» به یک مسئله بزرگ تبدیل می‌شود؛ رابطه‌ای بین ویژگی‌های کلّی و مصادیق جزئی آنها که از این دو قلمرو عبور می‌کند. (See: Armstrong, 1989, Universals; An Opinionated Introduction, pp.65-76.) @PhilMind
✒ اصل چالش سنت و مدرن برای دین ورزانی است که دغدغه اصالت شرق معنوی بر غرب را دارند. بر چنین گروه هایی است که با بومی سازی مبنایی دو گونه جهان ما قبل و مابعد و نه تطبیق صوری از غرب، به احیای عالم و آدم پسند خود یعنی تلقی شرقی از مدرن بپردازند. ..... @enegasht_ir
به امید آوارگی تمام خائنین به وطن🇮🇷
✒ اما شاید بهتر باشد که پس از مفهوم شناسی از ترجیح یکی بر دیگری دست شست. این کار نه گزینش راه میانه که اساسا قرار دادن شق سومی برای دوران پیش روست. این حاصل نقادی امر سنت و امر مدرن است که در دیالکتیک آن ها انسان و جهان جدیدی پدیدار می گردد. @enegasht_ir
سوال: اگر بنا بر رَهِش نوینی در نتیجه جستار های اندیشه اسلامِ ایرانی باشد؛ آن فهم تازه چیست؟