eitaa logo
🇮🇷 انقلابی ها 🇮🇷
576 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
32 فایل
💠واحد رسانه صالحین پایگاه مقاومت بسیج شهید چمران مسجد المهدی(عج)شهرستان امیدیه💠 مطالب، سیاسی، فرهنگی، مذهبی، مسابقات و جوایز و..✌✌ ♻انتقادات و پیشنهادات @mysamzahra1365
مشاهده در ایتا
دانلود
در دوران جواني در پايگاه بسيج شهرستان فعاليت داشتم. روزها و شبها با دوستانمان با هم بوديم. شبهاي جمعه همگي در پايگاه بسيج دور هم جمع بوديم و بعد از جلسه قرآن، فعاليت نظامي و گشت و بازرسي و... داشتيم. در پشت محل پايگاه بسيج، قبرستان شهر ما قرار داشت. ما هم بعضي وقت ها، دوستان خودمان را اذيت ميكرديم! البته تاوان تمام اين اذيت ها را در آنجا دادم. برخي شبهاي جمعه تا صبح در پايگاه حضور داشتيم. يك شب زمستاني، برف سنگيني آمده بود. يكي از رفقا گفت: كسي جرئت داره الان تا انتهاي قبرستان برود؟! گفتم: اينكه كار مهمي نيست. من الان ميروم. او هم به من گفت: بايد يك لباس سفيد بپوشي! من سرتا پا سفيدپوش شدم و حركت كردم. خس خس صداي پاي من بر روي برف، از دور هم شنيده ميشد. من به سمت انتهاي قبرستان رفتم! اواخر قبرستان كه رسيدم، صوت قرآن شخصي را از دور شنيدم! يك پيرمرد روحاني كه از سادات بود، شبهاي جمعه تا سحر، در انتهاي قبرستان و در داخل يك قبر مشغول تهجد و قرائت قرآن ميشد. فهميدم كه رفقا ميخواستند با اين كار، با سيد شوخي كنند. ميخواستم برگردم اما باخودم گفتم: اگر الان برگردم، رفقاي من فکر ميکنند ترسيدهام. براي همين تا انتهاي قبرستان رفتم. 🌑🇮🇷 انقلابی ها 🇮🇷🌑 آدرس کانال ایتا : https://eitaa.com/joinchat/396623927C5356b07c49